مثل دو مردی که یکی (ایکم) یعنی هیچ کارائی ندارد و کل بر مولای خواست، و دیگری امر به عدالت می کند و در صراط مستقیم است
نقش عدالت و راستی در زندگی انسانها
مثل قریه ای که نعمت از در و دیوار آن سرازیر می شود، و در اثر کفران نعمت از اهل آن گرفته می شود و لباس خوف و گرسنگی بر قامتشان پوشیده می شود.
قرآن کتاب آسمانی و هدایت گر انسانها است و عدم تحریف در آن فصل شکست ابرقدرتها
نمونه ای از هزاران دستور از دستورات الهی به رهبر اسلام
برای اداره جامعه انسانی
ده دستور مهم اخلاقی در مقابله با مخالفان
عقوبت دشمن به همان اندازه که مورد عقوبت گرفته اید جایز است نه بیشتر
یکی از معجزات قرآن جهان شمول بودن آن است
انظر کیف ضربوا لک الامثال (سوره اسراء آیه 84) و شأن نزول آن
نکته ها
بگو اگر انس جن جمع شوند بمانند قرآن بیاورند نخواهند توانست
نکته های جالب در آیه 88 سوره (اسراء)
آیا نمی بینند خداوند آسمانها و زمین را محلق کرده قادر است مانند آن را نیز بیافریند (سوره اسراء آیه 99)
ترسیمی از موضع گیری مستکبران در برابر مستضعفان
پاسخی مرد مؤمن بر فرد مستکبر
و لقد صرفنا فی هذا القرآن للناس من کل مثل (سوره کهف آیه 54)
قل لوکان البحر مداد الکلمات ربی لفند البحر (سوره کهف آیه 109)
روایات در فضیلت قرائت سوره انبیاء از معصوم، و خبر از رسیدن وقت حساب مردم، در حالتی که مردم در حال غفلت هستند
نجوای نشانه توطئه است
جریان ایوب پیامبر و شیمیایی های زمان ما
در هم پیچیدن آسمان مانند پیچیدن طورها
حکومت زمین از آن صالحان زمین خواهد بود
ایجاد شرایط بر حکومت صالحان
هر کس به همان مقدار که به او ستم شده، حق دارد طرف را مجازات کند
معبودان ضعیفتر از مگس
سرنوشت غم انگیز قوم ثمود
قیام موسی و نابودی فرعونیان فرا رسیده
شناخت انبیاء و تبعیت از آنها قرآن کریم وجدانها را به داوری می طلبد معاد از طریق عمومیت قدرت خدا اشاعه فحشا یکی از زشترین کارها اشاعه فحشا چیست؟
بلای شایعه سازی خطرناکترین شایعات در زمان ما و عصر حاضر اخطار، تبعیت از شیطان و پنج گام آن ترغیب به ازدواج آسان و آیات ازدواج (سوره نور آیات 32 تا 43) جاهلیت قرن بیستم آیه نور و تفسیر آیه نور امامان معصوم نورند مصباح همان شعله های ایمان است حکومت جهانی مستضعفان فلسفه غیبت، حفاظت از دستبرد دشمنان به آن حضرت است بهانه جوئیهای مخالفین حق در همه زمانها گفتند این چه پیامبری است که طعام می خورد و در بازارها راه میرود (سوره فرقان آیه 7) چرا این پیامبر گنجها و باغها ندارد مطلبی در خطبه قاصعه علی (ع) در نهج البلاغه در رابطه با قدرت و مکنت پیامبر گفت ای پروردگارا، قوم من این قرآن را مهجور و از آن فاصله گرفتند اثرات عمیق نزول تدریجی در قرآن پیام تبریک رهبر معظم انقلاب در ؟
86 در رابطه با (اتحاد ملی و انسجام اسلامی) تحلیل از فرمایشات رهبر معظم انقلاب بخصوص اتحاد ملی و انسجام اسلامی توسط مولف نقش رهبری در پیش برد اهداف انقلاب اسلامی و هدایت مردم با نگاه کوتاه به تاریخ گذشته، به این نتیجه رسیده ایم که در طول تاریخ هیچ ملتی در حق شناسی و حق پرستی و ایثار و فداکاری و پیروی از چهارده معصوم به مانند ملت ایران نبوده (مؤلف) اشاره کوتاهی به کاپیتالاسیون امریکا در ایران مخالفین حکومت اسلامی را به چند گروه می شود تقسیم کرد.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین الصلوه والسلام علی اشرف انبیاء و المرسلین و علی اله الطیبین الطاهرین مکرمین و لعنت الله علی اعدالهم اعداء لله من الان الی قیام یوم الدین امین یا رب العالمین و اما بعد قال الله الحکم فی قران الکریم.
افمن کان علی بینه من ربه کمن زین له سوء عمله و اتبعوا اهوائهم آیا کسی که، مدرکی مانند (قرآن) در دست دارد، مانند کسی است که (شیطان) اعمال (زشت) او را زینت داده و تابع هواهای نفسانی خود است؟
مسلم است که آن دو مساوی نیستند.
با سلام و درود به محضر مبارک حضرت بقیه الله الأعظم امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف و نایب بر حقش حضرت آیت الله العظمی خامنه ای مدّ ظلّه العالی و درود سلام بی پایان به روان پاک شهدا و جانبازان و امام آنها یعنی امام خمینی رضوان الله تعالی علیه به یاری پروردگار متعال و با توجهات حضرت بقیه الله الأعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفدا، جلد اول مثالهای قرآن به پایان رسید، بحول لله تعالی و قوته جلد دوم آن را شروع می کنیم، از آنجائیکه یکی از راههای رساندن مطلب به اذهان انسانها مثالها است، همانطور یکی از راههای تنبّه نیز تطبیق است، لذا بنای حقیر در این جلد نیز بمانند جلد اول، دستورات و فرامین الهی را از نظر تکالیف جامعه اسلامی و غیر اسلامی صدر اسلام را با جامه امروز وسائل روز تطبیق کردن است، چرا که قرآن کریم جامع الأطراف است و منحصر به یک زمان و مکان نیست.
به کلیه ازمنه و امکنه تعلق دارد، و از نظر قانون تمامی نیازهای بشریت تا روز قیامت را تأمین می کند و سعادت بشریت فقط از راه قرآن و پی روی از معصومین سلام الله علیهم است و بس.
امیدوارم خداوند متعال توفیق جمع آوری کلیه مثالهای زیبای قرآن را به حقیر مرحمت فرماید، تا بتوانم قدم هر چند بسیار کوتاهی برای پیش برد اهداف مقدس اسلامی مان برداشته باشم و این اثر حقیر تذکرّی بر جامعه بسیار فهیمان بوده و جلب رضایت خداوند متعال و حضرت بقیه الله الأعظم روحی لتراب مقدمه الفدا و نایب بر حقش بوده باشد انشاء ا...
.
لتراب مقدمه الفدا و نایب بر حقش بوده باشد ان شاء ا...
احد واحدی 2/3/1385 بسم الله الرحمن الرحیم مثل الفریقین کالاعمی و الاصم و البصیر و السمیع هل یستویان مثلاً افلا تذکرون (هود آیه 24) مثل دو طایفه (یعنی) نابینا و ناشنوا، با بینا و شنوا، آیا فی امثل مساوی هستند؟
آیا متذکّر نمی شوید؟
در آیه فوق خداوند متعال، حال دو گروه را در ضمن یک مثال روشن و زیبا و زنده بیان می کند و می فرماید.
حال این دو گروه (نابینا و کر) و (بینا و شنوا) یکسان است؟
مسلم است که آن دو یکسان نیستند، و بعد به عنوان تنبه می فرماید، پس چرا متذکر نمی شوید و نمی اندیشید، (افلا تذکرون) همانگونه که در علم (معانی بیان) آمده است، همواره برای مجسم ساختن حقایق عقلی و توضیح و تبیین آنها در سطح عموم، (معقولات را) به (محسوسات) تشبیه می کنند، قرآن کریم این روش را زیاد به کار برده است در بیان بسیاری از مسائل حساس و پر اهمیت، با استفاده از مثالهای روشن و زیبا، حقایق را به عالیترین صورتی، تبیین می کند، بیان فوق نیز از همین قبیل است، چرا که مؤثرترین وسیله برای شناخت حقایق هستی در جهان طبیعت، چشم گوش است، به همین دلیل نمی توان باور کرد که افرادی که از چشم و گوش به هر دلیلی یا بطور مادرزاددی بی بهره هستند چیز درستی از این جهان طبیعت درک کنند این یک امر مسلم و غیر قابل انکار است، حالا منظور خداوند از این مثل چیست؟
منظور خداوند در این مثل، کسانی هستند که چشم و گوش ظاهری دارند، تمامی زیبایی های جهان خلقت را نظاره گر هستند و با گوششان کلیه الحان و صداهای موزون و روح انگیز را می شنوند، ولی در فکر و اندیشه این نیستند که، این دو نعمت بسیار بزرگ از کیست، و یا چه وظیفه ای در مقابل این دو نعمت بزرگ بر منعم دارند، آنها نه تنها در فکر تکلیف و وظیفه نیستند بلکه بر اثر لجاجت و دشمنی با منعم، گرفتار در چنگال تعصّب و خودخواهی و خودپرستی، چشم گوش حقیقت بین و حقیقت شنو را از دست داده اند، هرگز نمی توانند حقایق عالم غیب و اثرات ایمان و لذت عبادت پروردگار و شکوه تسلیم در برابر فرمان او را درک کنند، اینگونه افراد، به کوران و کرانی می مانند که در تاریکی مطلق و سکوت مرگ بار زندگی می کنند، خداوند متعال در جای دیگر می فرماید و لهم اعین لا یبصرون بها و لهم اذان لایسمعون بها اولئک کالأنعام بل هم اذل و برای آنها چشمانی هست ولی نمی بینند و گوشهایی دارند ولی نمی شنوند آنها مانند حیوانات بلکه کمتر از حیوانات هستند، و عواقب بسیار تلخ و ناگواری و عذاب دردناکی در آینده در انتظار آنها است در حالی که مؤمنان راستین با چشم باز و گوش شنوا هر حرکتی را می بینند و هر صدائی را میشنوند با توجه به آن راه خود را به سوی سرنوشتی سعات آفرین می گشایند، و آنی و لحظه ای از فرامین الهی سرپیچی نمی کنند.
فقال الملأ الذین کفر و من قومه مانریک الّا بشر امثلنا و مانریک اتبعک الّا الذین هم اراذلنا بادی الرای و مانری لکم علینا من فضل بل نظنکم کاذبین (سوره هود آیه 27) عده ای از قوم کافر (نوح در پاسخ دعوت او) گفتند، ما تو را جز بشری همچون خودمان نمی بینیم، و کسانی که از تو تبعیت می کنند، جز افراد بی مایه و ساده لوح نمی بینیم و فضیلتی برای شما نسبت به خودمان مشاده نمی کنیم، بلکه شما را دروغگو می دانیم آیه فوق مربوط به قوم حضرت نوح بنی علیه السلام است که نبوت آن حضرت را زیر سئوال برده اند.
کلمه (ملأ) اشاره به صاحبان زر و زور و گردنکشان قوم نوح است که این چنین افراد در هر جامعه وجود دارد که مایه فساد و تباهی را تشکیل می دهند و پرچم مخالفت را در برابر پیامبران الهی همین ها بر می افرازند، نخستین بهانه آنها برای ردّ دعوت نوح (ع) این بود که گفتند ما تو را جز انسانی مانند خود نمی بینیم «مانریک الا بشراً مثلنا» در حالی که رسالت الهی را باید فرشتگان بدوش کشند، نه انسانهایی همچون ما، به گمان اینکه مقام انسان از فرشته پائین تر است، و یا احتیاجات انسان را فرشته بهتر از انسان می داند!
دلیل دیگر آنها این بود که گفتند ای نوح، ما، در اطراف تو، آنها که از تو پیروی می کنند، جز یک مشت اراذل و جوانان کم سن سال و ناآگاه و بی خبر و بی اطلاع که هرگز مسائل را بررسی نکرده اند نمی بینیم (و ما نریک اتبعک الّا الذین هم اراذلنا بادی الرای) «اراذل» جمع ارذل و به معنی پست و حقیر است خواه انسان باشد یا چیز دیگر، البته این لقب را گردنکشان کافر و صاحبان زر و زور قوم و نوح (ع) به پیروان آن حضرت می دادند، در صورتی که نه پست بودند و نه حقیر، بلکه به حکم اینکه پیامبران الهی قبل از هر چیز به امر الهی به حمایت مستضعفان می پرداخت که طبعاً مبارزه با مستکبران بود، لذا نخستین گروهی که دعوت پیامبران را لبیک می گفت، گروه گروه محروم و فقیر و کم درآمد بودند که بوسیله همان مستکبران استثمار می شدند که در نظراشان مقیاس شخصیت، تنها زر و زور بود و بس، و حال آنکه نشانه شخصیت و ارزش از نظر خدا و پیامبران، ایمان به خدا و پیروی از پیامبران است و اینکه آنها را (پیروان نوح را) به عنوان (بادی الرأی) (ظاهربین و بی مطالعه و کسی که با یک نظر عاشق و دل باخته می شود) نامیدند، در حقیقت گرایش آنها به نوح به خاطر آن بود که لجاجت و تعصبهای ناروائی که دیگران داشتند، بلکه بیشتر، جوانان پاکدل بودند که در نخستین تابش نور، حقیقت را در قلب خود احساس می کردند، و با هوشیاری، ناشی از حقیقت جوئی نشانههای صدق را در گفته ها و اعمال پیامبران می دیدند و به زودی درک می کردند.
بالأخره سومین ایراد آنها این بود که می گفتند، قطع نظر از اینکه تو یک انسان هستی نه یک فرشته، و علاوه بر اینکه ایمان آورندگان به تو نشان می دهد که دعوتت محتوای صحیحی ندارد «اصولاً ما هیچگونه برتری برای شما بر خودمان نمی بینیم تا به خاطر آن از شما پیروی کنم، (و ما نری لکم علینا من فضل بل نظنکم کاذبین) در طول تاریخ ثابت شده که صاحبان زر و زور و ثروتمندان بودند که متکبّرانه با بهانه های مختلف دعوت انبیاء را با عناوینی مانند اینکه تو هم مانند ما بشر هستید، یا پیروان شما را طبقه پائین جامعه تشکیل می دهد و یا تو چرا از طبقه ثروتمندان جامعه نیستند با امثال این بهانه ها قبول نمیکردند که خداوند متعال در قرآن کریم در یک جمله کوتاه هویت ثروتمندان کافر و خاصیت ثروت را بیان فرموده: ان الانسان لیطفی آن راه استغنی (سوره علق آیه 7) تحقیقاً، انسان هنگامی که خود را غنی و ثروتمند ببیند طغیان می کند.
مصداق بارز طغیانگری، در زمان ما امریکا است، حاکمان امریکا تکیه بر قدرتشان، هیچ حقیقتی را قبول ندارند، و هیچ کسی را یا کشوری را ذیحق نمی دانند، آنها فقط به قانون جنگل معتقدند، چرا که قدرت دارند، زر و زور دارند، لذا مانند درّندگان جنگلی کشورهای ضعیف را اشغال می کنند ذخایر و اموال و حیثیت آنها را به یغما میبرند، در صورت اعتراض نیز یا بر حسب تروریستی، آنها را میکشند، خداوند متعال سرنوشت آینده این طغیان گران را این چنین ترسیم فرموده و می فرماید: إن جهنم کانت مرصاداً (لطاغین مغابا) (نبأ آیات 31 و 32) همانا جهنم در کمین گاه بدکاران و طغیانگران و ستمگران است، که قرنها آنجا بمانند و عذاب بکشند، (لا بثین فیها احقابا) (نبأ آیه 33) هرگز در آنجا هوای خنکی و شراب طهوری نیاشامند، (لا یذوقون فیها بردا و لا شرابا)، (34) مگر آب پلید و سوزان که حمیم و غساق جهنم است، (آلا حمیما و غساقا) (35) کیفری که موافق اعمال آنهاست (جزاءً و فاقاً)(36) آنها کسانی هستند که امید به آینده و حق حساب نداشتند (إنهم کانوا لایرجون حساباً) بدین ترتیب آیات ما را تکذیب کردند، (و کذبوا بایاتنا کذباً) (نبأ 38) و حال آنکه حساب همه چیز را در کتابی شمرده شده رقم زده اید، و کل شیئی احصیناه کتاباً (39) پس بنابراین بچشید عذاب را که غیر از عذاب برای شما طغیان گران و منکرین روز جزا، اضافه نمی شود، فقط عذاب جهنم است روز به روز و یا لحظه به لحظه برای شما افزون خواهد شد، فذوقوا فلن نزیه کم الّا عذابا (نبأ آیه 30) و یا قوم لایجرمنکم شقاقی ان یصیبکم مثل ما اصاب قوم نوح او قوم هود او قوم صالح، و ما قوم لوط منکم ببعید (هود 89) (حضرت شعیب بر قوم خود گفت) ای قوم، ضدیت شما با من، سبب آن نشود که بلاهایی، مانند قوم نوح یا قوم صالح و یا قوم لوط که بشما نیز نزدیک است گرفتار کرد، شما را نیز گرفتار کند.
خداوند متعال در آیه فوق جریان گفت و گوی حضرت شعیب پیامبر را بر پیامبر اعظم اسلام صل الله علیه و آله و سلّم نقل قول می کند و می فرماید، حضرت شعیب بر قوم خودهشدار داد، که نکند مخالفت شما با من منجر بر بلاهایی شود که بر اقوام گذشته مانند قوم نوح یا قوم صالح یا قوم لوط منجر شد، که جریان قوم لوط به شما بسیار نزدیک است باید از آن عبرت بگیرید (و ما قوم لوط منکم ببعید).
البته مدین مرکز قوم شعیب بود، از سرزمین قوم لوط فاصله زیادی نداشت، چرا که هر دو از مناطق شامات بودند، و از نظر زمانی نیز فاصله آنها آنچنان نبود که تاریخشان به دست فراموشی سپرده شود و اما از نظر عمل هر چند انحرافات جنسی قوم لوط، و انحرافات اقتصادی قوم شعیب ظاهراً فرضی بود، ولی هر دو در تولید فساد در جامعه و به هم ریختن نظام اجتماعی و از میان بردن فضائل اخلاقی و اشاعه فساد با هم شباهت داشتند، به همین جهت گاهی در روایات میبینیم که یک در هم ؟؟
طبعاً مربوط به مسائل اقتصادی است، با زنا که یک آلودگی جنسی است مقایسه شده است.
عبرت از تاریخ یکی از راههای هدایت و راه یابی انسان به حقیقت، توجه به تاریخ و بهره گیری است و عبرت از تاریخ است که پیامبر خدا حضرت شعیب، قوم خود را به سرنوشت بد، اقوام گذشته که در اثر عدم اطاعت از انبیاء و رهبران الهی خود، گرفتار شدند توجه داده که بعضی از آنها، شهرهایشان زیر و رو شد و بر سرشان از آسمان سنگ بارید، که فرمود: فلمّا جاء اسرنا جعلنا ؟؟
لیها سافلها و امطرنا علیها حجاره من سجیل منضود (هود 82) هنگامی که فرمان قهرمانی رسیده آن سرزمین را زیر و رو کردیم، و بارانی از سنگ، از گلهای متحجر و متراکم بر روی هم، بر سر آنها فرو ریختیم.
سجیل در اصل یک کلمه فارسی است که از «سنگ» و «گل» گرفته شده است، بنابراین چیزی است کاملاً مانند سنگ سخت شده و نه همچون گل سست است بلکه میان آن دو می باشد.
«منضود» از ماده نضد به معنی روی هم قرار گرفتن و پی در پی در آمدن است یعنی این باران سنگ آنچنان سریع و پی در پی بود که گوئی سنگها بر هم سوار می شدند ولی این سنگها، سنگهای معمولی نبودند، بلکه سنگهائی بودند نشان داده نزد پروردگارند.
(مسومه عند ربک) اما تصور نشود که این سنگها مخصوص قوم لوط بودند، آنها از هیچ قوم و جمعیت و گروه ستمکار و ظالمی دور نیستند که یک نمونه از آن سنگهای سجیّل را در صحرای طبس دیدیم که چگونه بر سر امریکائی های ستمگر ریخته شد و آنها را به درک واصل نمودند، که خداوند فرموده، (و ما هی من الظالمین ببعید) این ها و موارد دیگر سرگذشت ملل گذشته و حال، موارد عبرت فراوان است باید ظلّام زمان عبرت بگیرند، که علی علیه السلام نیز فرموده (ما اکثر العبر و اقلّ الأعتبار) موارد عبرت چه فراوان است، ولی عبرت گیرنده کم است.
بسیارند در این مملکت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، نان نمک آنحضرت را می خورند، ولی سنگ دشمنان اسلام مانند امریکا را بر سینه می زنند، و آنها را قبله گاه خود قرار داده اند شب و روز در تلاشند که پای امریکا ستمگر را بر این مملکت باز کنند، با توجه به اینکه 8 سال گذشته یعنی از 76 الی 84 بطور مداوم به هر نحو و امکان به نفع امریکا فعال بودند که هیچ غلطی نتوانستند بکنند، اینها نیز جریان طبس را بعینه دیده اند و جریان پادگان نوژه را دیده اند و 8 سال جنگ تحمیلی را دیده اند که چگونه رزمندگان دلیر ایران تکیه به یاری بیدریغ خداوند متعال، دشمن تا دندان مسلح به سلاحها مخرب کفر جهانی را شکست دادند و جهانیان را به شجاعتشان مبهوت ساختند.
اینها همه موارد بارز عبرت هستند که دشمنان اسلام، بخصوص داخلی های در لباس اسلام، می بایست می گرفتند که نگرفتند و هنوز عده ای به نفع امریکا فعالند (خزلهم الله) فهل ینتظرون الّا ایام الذین خلو من قیلهم، قل فانتظروا إنی معکم من المنتظرین (یونس آیه 102) آیا آنها بجز روزگاران گذشتگان قبل از خود که چگونه به مجازاتهای الهی گرفتار شدند را انتظار می کشند؟
بگو به آنها، شما انتظار سرنوشتی مانند سرنوشت گذشتگان قبل از خوب باشید، منهم انتظار سرنوشت شما هستم.
خداوند متعال در آیه فوق با لحنی تهدیدآمیز ولی در لباس سئوال و استفهام توبیخی می فرماید، آیا این گروه لجوج و بی ایمان، جز این انتظار را دارند که سرنوشتی همانند اقوام طغیانگر و گردنکش پیشین که گرفتار مجازات دردناک الهی شدند پیدا کنند؟
سرنوشتی همچون فراعنه و نمرودها و شدادها و اعوان انصارشان، (فهل ینتظرون الّا (مثل) ایام الذین خلومن قبلهم) در پایان آیه به آنها اخطار می کند و می گوید (ای پیامبر) به آنها بگو اکنون که شما در چنین مسیری هستید و حاضر به عمل به احکام الهی و اطاعت از انبیاء الهی نیستید، پس منتظر بمانید و ما نیز با شما در انتظار می مانیم، شما در انتظار عدم تحقق روز جزا و نتیجه اعمال نیک بد باشید، و ما نیز در انتظار سرنوشت شوم و دردناکی برای شما به خاطر عدم ایمانتان به احکام الهی، هستیم (قل فانتظروا انّی معکم من المنتظرین) (ایام) گرچه در لغت جمع یوم به معنی روز است، ولی در اینجا به معنی حوادث دردناکی است که در دوران عمر اقوام گذشته واقع شده است.
فلاتک فی سریه مما یعبد هؤلاء ما یعبدون الّا کما یعبدء الاؤهم منقبل و انا لموفوهم نصیبهم غیر منقوص (هود 109) شک تردیدی درمعبودهائی که آنها می پرستند، بخود راه مده، آنها همان گونه این معبودها را پرستش می کنند که پدرانشان قبلاً میپرستیدند، و ما نصیب آنها را بدون کم کاست خواهیم داد.
آیه فوق در واقع به عنوان دلداری و تسلّی خاطر پیامبر اعظم (ص) است و بیان وظیفه و مسئولیت او نازل شده است، و در حقیقت یکی از نتایج مهمی که از شرح داستانهای اقوام پیشین گرفته می شود همین است که پیامبر و به دنبال او مؤمنان راستین از انبوه دشمنان نهراسند و در شکست قوم بت پرست و ستمگری که با آن روبرو هستند شک و تردیدی به خود راه ندهند و به امدادهای الهی مطمئن باشند.
لذا است که می فرماید: شک و تردیدی در مورد چیزی که اینها پرتابش می کنند به خود راه مده که اینها هم از همان راهی می روند که گروهی از پشتیبان رفتند، و پرستش نمی کنند مگر همان گونه که نیاکانشان از قبل می پرستیدند، بنابراین سرنوشتی بهتر از آنان نخواهند داشت، ولذا بلافاصله می گوید: (ما حتماً نصیب و سهم آنها را بدون کم و کاست از مجازات و عذاب خواهیم داد) و چنانچه به راه حق بازگردند، نصیب آنها از پاداش نیک محفوظ است، (و انا لموفوهم نصیبهم غیرمنقوص).
با توجه به اینکه جمله (موفوهم) خود به تنهایی به معنی ادای کامل حق است، ذکر کلمه غیرمنقوص (بی کم و کاست) برای تأکید بیشتر در روی این مسئله است، در حقیقت آیه 109 سوره هود، این حقیقت را مجسّم می کند که، آنچه از سرگذشت اقوام و ملل پیشین خواندیم، اسطوره و افسانه نبود، و نیز اختصاص به یک زمان و مکان و تنها بر گذشتگان نیست، سنتی است ابدی و جاودانی و بر تمامی انسانهای روی زمین و بر تمامی ازمنه تا روز قیامت مربوط می شود منتها مجازاتهای متخلفین از احکام الهی از اقوام گذشته به صورت بلاهای هولناک و عظیم صورت گرفت اما در مورد دشمنان پیامبر و رهبران اسلامی شکل دیگری پیدا می کند، آن اینکه خداوند متعال آنقدر نیروی قدرت بر پیامبر و به رهبران اسلامی داده و می دهد که توانستند و میتوانند دشمنان سرکش و لجوج و قدرتمند و بی رحم را که به هیچ صراط مستقیمی نبودند و نیستند با همراهی مؤمنین از پیروان خود و به یاری پروردگارشان که به شرط استقامتشان وعده پیروزی داده، در هم بکوبند و بشکنند، زیرا به نظر می رسد که بدون صبر و استقامت، هیچ فرد یا گروه یا ملتی نخواهند توانست به اهداف مورد نظر و مطلوبشان برسند، فلذا خداوند متعال در آیه 112 هود که نتیجه آیات قبل مربوط به اقوام گذشته است، امر بر استقامت می کند و می فرماید: فأستقیم کما امیرت و من تاب معک و لا تطغوا إنه بما تعملون بصیر.
بنابراین آنطوری که فرمان به تو رسیده استقامت کن همچنین کسانی که با تو، به سوی خدا آمده اند طغیان نکنید همانا او (خداوند) هر آنچه انجام می دهید، می بیند.
استقامت در تمام شعون رهبران اسلامی و مؤمنین مصداق پیدا میکند استقامت در راه تبلیغ و ارشاد بندگان خدا، استقامت در طریق مبارزه و پیکار با دشمنان لجوج و بی رحم اسلام و مسلمین، استقامت در حفظ اموال و نوامیس مسلمین، و استقامت در حفظ مرزهای اسلامی برای جلوگیری از نفوذ دشمنان مملکت اسلامی و استقامت در دفاع از مقدسات از تهاجم فرهنگی دشمنان شناخته شده اسلام مانند امریکا و اسرائیل و دیگران.
ولی این استقامت، نه به خاطر خوش آیند این و آن، و نه از روی تظاهر و ریا و خودنمایی، و نه برای کسب عنوان قهرمانی، و نه برای بدست آوردن مقام و ثروت و کسب موفقیت و قدرت، بلکه تنها به خاطر فرمان خدا و آنگونه که به تو دستور داده شده است باید باشد.
(کما امیرت) اما این دستور به تو تنها مربوط نمی شود، بلکه هم تو و هم یارانت باید استقامت کنید، (و من تاب معک) استقامت خالی از افراط و تفریط و زیاد نقصان، و استقامتی که در آن طغیان وجود نداشته باشد، (ولا تطغوا) چرا که خداوند از اعمال شما آگاه است، و هیچ حرکت و سکونی و سخن و برنامه ای بر او مخفی نمی ماند، (إنّه بما تعملون بصیر) آیه ای بسیار پرمحتوا و طاقت فرسا.
در حدیث معروفی از ابن عباس چنین می خوانیم: ما نزل علی رسول الله (ص) آیه کانت اشدّ علیه، و لا اشق من هذه الأیه، و لذالک قال لأصحابه حین قالوا له، اسرع الیک الشیب یا رسول الله، قال شیبتنی هود و الواقعه «هیچ آیه ای شدیدتر و مشکل تر از این آیه بر پیامبر اکرم (ص) نازل نشد، و لذا هنگامی که اصحاب از آنحضرت پرسیدند، چرا به زودی موهای شما سفید شده و آثار پیری در چهره مبارک نمایان گشته، فرمود: مرا سوره هود و واقعه پیر کرد.
و در روایت دیگر می خوانیم: هنگامی که آیه فوق نازل شد پیامبر (ص) فرمود: شمروا شمروا، فما رئی ضاحقاً: دامن به کمر بزنید، دامن به کمر بزنید (که وقت کار و تلاش است) و از آن به بعد پیامبر (ص) را کسی خندان ندید.
دلیل آن هم روشن است، زیرا چهار دستور مهم در این آیه وجود دارد که هر کدام بار سنگینی بر دوش انسان می گذارد، از همه مهمتر فرمان به استقامت است، استقامت که از ماده قیام گرفته شده، از نظر اینکه انسان در حال قیام بر کار و تلاش خود تسلط بیشتری دارد، استقامت که به معنی طلب قیام است یعنی در خود آنچنان حالتی ایجاد کن که سمتی در تو راه نیابد، چه فرمان سخت و سنگین همیشه بدست آوردن پیروزیها کار نسبتاً آسانی است، اما نگهداشتن آن بسیار مشکل، آنهم در جامعه ای آنچنان عقب افتاده دور از علم دانش، در برابر دشمنان سرسخت و لجوج و متعصب انبوه، زیرا مصمم در طریق ساختن جامعه سالم و سربلند و با ایمان و پیشتاز، استقامت در این راه کار ساده ای نبوده است، دستور دیگر اینکه این استقامت باید تنها انگیزه الهی داشته باشد و هر گونه وسوسه شیطانی از آن دور بماند، یعنی بدست آوردن بزرگترین قدرتهای سیاسی و اجتماعی، آنهم برای خدا باشد.
سوم مسئله رهبری کسانی است که به راه حق برگشتند و آنها را هم به استقامت واداشتن.
چهارم، مبارزه را در مسیر حق و عدالت، رهبری نمودن و جلوگیری از هر گونه تجاوز و طغیان، زیرا بسیار اتفاق افتاده که افرادی در راه رسیدن به هدف نهایت، استقامت را به خرج می دهند، اما رعایت عدالت را از دست می دهند غالباً گرفتار طغیان و تجاوز می شوند، این هم به خاطر آن است که استقامت در مقابل نفس الأماره را فراموش نموده از دست می دهند، لذا گرفتار طغیان و تجاوز می گردند که خداوند فرموده : ( لیطغی ان روی ه استغنی) امروز هم مسئولین مهم ما مسئولین، مانند رهبری، و ریاست جمهوری، و نمایندگان مجالس، اعم از خبرگان، و مجلس شورای اسلامی، و وزرا، و شورای محترم نگهبان، و شوراهای دیگر، در این چهار جمله خلاصه می شود: 1- استقامت در مقابل زورگوئیها و تعدیّات و ستمگریهای کفر جهانی مانند امریکا و اروپا و اذناب آنها.
2- اخلاص در اعمال و بدون ریب ریا.
3- رهبری مسلمین با نهایت تدبیر و با تکیه بر قوانین نورانی اسلام.
4- و عدم طغیان و تجاوز و تبعیض.
پر واضح است که بدون به کار بستن این اصول، پیروز بر دشمنانی که از هر سو از داخل و خارج ما را احاطه کرده اند و از تمام وسایل فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و نظامی بر ضد ما بهرهگیری می کنند امکان پذیر نیست.
مقنن بسیار دانا و مدبر و حکیم که خداوند متعال است، تکلیف رهبر اسلام و مسلمین را در برخورد با کفر جهانی و زورگوئیهای آنها در ضمن آیات فراوان و بخصوص در آیه مبارکه (فاستقم کما امیرت) یا آیه اذن للذین بقاتلون بانهم ظلموا اجازه مقاتله به کسانی که به آنها ظلم شده داده شد یا آیه مبارکه یا ایها الذین امنوا لا تتخذوا الیهود و النصارای اولیاء ای مونین یهود نصار را اولیاء خود قرار ندهید.
(سوره مائده آیه 85) به خاطر این آیات و دستورات اکید الهی است که دشمنان اسلام، قرآن را کتاب تروریستی می نامند که بوش رئیس جمهور امریکا در یکی از سخنرانی هایش قرآن ما را کتاب تروریستی خواند، البته هیچ عاقلی، از بوش جز آن انتظار ندارد، و غیر منتظره و تعجب آور آن خواهد بود که بوش و امثالهم آن را کتاب آسمانی و سعادت آفرین بشریت بداند، در آنصورت تمامی تجاوزات و ستمگریها و اشغال گریها کنار گذاشته می شود، و ما نیز با آنها هیچ اختلافی نخواهیم داشت، ولی این برگشت به حقیقت و سر عقل آمدن از آنها بسیار بعید است، چرا که آنها ظلم و ستم و تعدی و تجاوز را به حدی رسانده اند که به سعادت نائل نخواهند شد (إن الله لا یهدی القوم الظالمین) یکی دیگر از سران امریکا، در رابطه با ولایت فقیه این چنین اظهارنظر کرده و در روزنامه ای چاپ شده بود: ولایت فقیه بمانند یک خار است در چشم امریکا، هر چه زودتر و سریعتر این خار را باید از چشم مان و یستعجلونک بالسّیئه قبل الحسنه و قد خلت من قبلهم المثلات و انّ ربک لن و مغفره للناس علی اظلمهم و إن ربک لشدید العقاب آنها پیش از حسنه (رحمت و نیکی) به عذاب و بدی را از تو تقاضا و تعجیل می کنند و با توجه به اینکه قبل از آنها بلاهای عبرت انگیز نازل شده، و پروردگار تو نسبت به مردم، با اینکه ظالم هستند، دارای مغفرت است و هم عذاب شدید دارد، خداوند متعال در آیه فوق، به یکی دیگر از سخنان غیر منطقی مشرکان پرداخته و می گوید: آنها به جای اینکه بوسیله تو (ای رسول ما) از خداوند تقاضای رحمت و مغفرت کنند، درخواست عذاب نموده و بر آن تعجیل نیز می کنند (و یستعجلو نک السیئه قبل الحسنه) این نهایت عناد و لجاجت آنها را می رساند که آنها نه تنها احتمال نیکی و حسنه و یا حقانیت پیامبر را نمی دادند، بلکه به عنوان تمسخر به وی می گفتند این عذابی که وعده می دهی کی خواهد بود، در حالتیکه اخبار گذشتگان سرکش و منکر قبل از آنها در صفحه تاریخ ثبت است می تواند آنها را متنبه کند (و قد خلت من قبلهم و المثلات).
و با توجه به اینکه آنها فرامین الهی و دعوت پیامبر را به باد تمسخر گرفته و ظالم بودند، با این حال خدای تو به مردم صاحب مغفرت و بخشش است (و إن ربک لذ و امغفره للناس علی ظلمهم)