دانلود مقاله تقسیم بندی موجودات بر اساس تکامل

Word 223 KB 13858 46
مشخص نشده مشخص نشده محیط زیست - انرژی
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • وقتی‌ موجوداتِ‌ مشهود خود را در جهان‌ با دقت‌ می‌نگریم، بخوبی‌ درمی‌یابیم‌ که‌ آنها از نظر کمالات‌ وجودی‌ (آثار و منشأ آثار نوین) برابر نیستند و آثار وجودی‌ بعضی‌ بر آثار وجودی‌ بعضی‌ دیگر برتر و بیشتر است.
    موجوداتی‌ را که‌ در اطراف‌ خود می‌بینیم‌ از این‌ نظر به‌ چهار دسته‌ تقسیم‌ می‌شوند:

    -1 جمادات‌ یا موجودات‌ بی‌جان‌ مانند انواع‌ سنگها، گازها و مایعات‌ که‌ دارای‌ آثار وجودی‌ خاصی‌ هستند و به‌ بعضی‌ از آنها اشاره‌ می‌کنیم: جمادات‌ حجم‌ دارند یعنی‌ فضا اشغال‌ می‌کنند، وزن‌ دارند، رنگ‌ دارند، بو دارند، خواص‌ عنصری‌ مختلفی‌ دارند و...
    -2 نباتات‌ یا گیاهان‌ که‌ دارای‌ کمالات‌ و آثار وجودی‌ بیشتری‌ نسبت‌ به‌ جمادات‌ می‌باشند یعنی‌ علاوه‌ بر اینکه‌ آثار وجودی‌ جمادات‌ را دارند، دارای‌ آثار وجودی‌ مخصوصی‌ هستند که‌ جمادات‌ فاقد آنها می‌باشند.

    از قبیل: نباتات‌ رشد و نمو دارند، تغذیه‌ می‌کنند، تولیدمثل‌ می‌کنند، تا اندازه‌ای‌ دارای‌ حس‌ و حرکت‌ هستند و از وضعیت‌ ضعف‌ اندام‌ به‌ قدرت‌ بدنی‌ زیاد می‌رسند.

    ناگفته‌ نماند که‌ نباتات‌ علاوه‌ بر این‌ آثار ویژه، در بعضی‌ آثار جمادی‌ مثل‌ رنگ‌پذیری‌ و داشتن‌ بو، از جمادات‌ قابلیت‌ بیشتری‌ نشان‌ می‌دهند و تنو‌ع‌ رنگها و بوها در گلها و میوه‌ها دیده‌ می‌شود.

    بنابراین‌ گیاهان‌ از نظر کمال‌ وجودی‌ برتر از جمادات‌ هستند.

    -1 جمادات‌ یا موجودات‌ بی‌جان‌ مانند انواع‌ سنگها، گازها و مایعات‌ که‌ دارای‌ آثار وجودی‌ خاصی‌ هستند و به‌ بعضی‌ از آنها اشاره‌ می‌کنیم: جمادات‌ حجم‌ دارند یعنی‌ فضا اشغال‌ می‌کنند، وزن‌ دارند، رنگ‌ دارند، بو دارند، خواص‌ عنصری‌ مختلفی‌ دارند و...

    -2 نباتات‌ یا گیاهان‌ که‌ دارای‌ کمالات‌ و آثار وجودی‌ بیشتری‌ نسبت‌ به‌ جمادات‌ می‌باشند یعنی‌ علاوه‌ بر اینکه‌ آثار وجودی‌ جمادات‌ را دارند، دارای‌ آثار وجودی‌ مخصوصی‌ هستند که‌ جمادات‌ فاقد آنها می‌باشند.

    بنابراین‌ گیاهان‌ از نظر کمال‌ وجودی‌ برتر از جمادات‌ هستند.

    -3 حیوانات‌ که‌ دارای‌ کمالات‌ و آثار وجودی‌ بیشتری‌ نسبت‌ به‌ گیاهان‌ و جمادات‌ می‌باشند و علاوه‌ بر آثار وجودی‌ جمادات‌ و گیاهان، دارای‌ وجودی‌ مخصوص‌ هستند که‌ دو قسم‌ قبلی‌ فاقد آنند.

    از قبیل‌ اینکه‌ حیوانات‌ شعور و اراده‌ دارند، کار و تلاش‌ می‌کنند، همسرگزینی‌ و مسکن‌گزینی‌ دارند، دارای‌ شهوت‌ جنسی‌ و غضب‌ هستند، در بعضی‌ از انواع‌ آنها زندگی‌ اجتماعی‌ وجود دارد، در زندگی‌ اجتماعی‌ دارای‌ تقسیم‌بندی‌ و مراتب‌ شغلی، تفریح‌ و اجتماعی‌ مختلف‌ هستند.

    به‌ عبارت‌ دیگر رتبه‌ و مقام‌ و پَستی‌ و برتری‌ شغلی‌ در بین‌ آنها وجود دارد.

    از حریم‌ خود و خانواده‌ خود در برابر خطرات‌ و دشمنان، محافظت‌ می‌کنند.

    از حریم‌ همنوع‌ و حتی‌ گاهی‌ غیرهمنوع‌ در برابر خطرات‌ و دشمنان‌ دفاع‌ می‌کنند.

    در بین‌ حیوانات‌ همنوع‌ و گاهی‌ غیرهمنوع‌ جهت‌ گذراندن‌ زندگی، تعاون، همکاری‌ و خدمات‌ متقابل‌ و مسالمت‌آمیز دیده‌ می‌شود.

    تا اندازه‌ای‌ قابل‌ تربیت‌ هستند یعنی‌ تربیت‌ محدود می‌پذیرند.

    دارای‌ احساسات‌ و عواطفند.

    در آنها صفات‌ روحی‌ خوب‌ و مثبتی‌ که‌ ما در زندگی‌ از آنها به‌ اخلاق‌ تعبیر می‌کنیم‌ در انواع‌ مختلفشان‌ دیده‌ می‌شود؛ صفاتی‌ از قبیل‌ وفاداری، امانتداری، خدمت‌ به‌ همنوع، نجابت‌ و...

    -4 انسان.

    انسان‌ از آن‌ جهت‌ که‌ انسان‌ است‌ و اشرف‌ مخلوقات‌ می‌باشد، نه‌ جماد است، نه‌ نبات‌ است‌ و نه‌ حیوان.

    این‌ بدان‌ معنا نیست‌ که‌ فاقد کمالات‌ و آثار وجودی‌ جمادات، نباتات‌ و حیوانات‌ است، بلکه‌ به‌معنای‌ این‌ است‌ که‌ آنچه‌ مایه‌ انسانیت‌ انسان‌ و شرافت‌ او بر سایر موجودات‌ است‌ امری‌ غیر از کمالات‌وجودی‌ سه‌ قسم‌ گذشته‌ است.

    چرا که‌ انسان‌ در آن‌ آثار وجودی‌ با سه‌ قسم‌ دیگر مشترک‌ است‌ و فضیلتی‌ در آنها ندارد.

    فضیلت‌ و شرافت‌ یعنی‌ برتری، و برتری‌ یعنی‌ داشتن‌ چیزی‌ که‌ در دست‌ دیگران‌ نباشد.

    بنابراین‌ نمی‌توان‌ فضیلت‌ و برتری‌ انسان‌ بر سایر موجودات‌ مشهودمان‌ را به‌ داشتن‌ کمالات‌ جمادی، گیاهی‌ و حیوانی‌ بدانیم.

    هرچند انسان‌ در ظهور آن‌ کمالات‌ از خود قابلیت‌ بیشتری‌ نشان‌ دهد، زیرا قابلیت‌ بیشتر داشتن‌ در یک‌ کمال، آن‌ کمال‌ را از حقیقت‌ و مرتبه‌ خود خارج نمی‌کند.

    به‌عنوان‌ مثال‌ اگر انسان‌ در غضب‌ و یا شهوت‌ جنسی‌ قابلیت‌ بیشتری‌ نسبت‌ به‌ حیوانات‌ از خود نشان‌ داد هرگز غضب‌ و شهوت‌ از مرتبه‌ کمالات‌ حیوانی‌ فراتر نمی‌روند و به‌ مرتبه‌ یک‌ کمال‌ انسانی‌ نمی‌رسند.

    به‌ عبارت‌ دیگر انسان‌ فقط‌ توانسته‌ یک‌ کمال‌ حیوانی‌ را بیشتر از خود حیوانات‌ نشان‌ دهد، نه‌ اینکه‌ شهوت‌ و غضب‌ کمال‌ انسانی‌ شده‌ باشند.

    در این‌ صورت‌ می‌گوییم‌ انسان‌ یک‌ حیوان‌ قویتر است.

    همچنین‌ وقتی‌که‌ انسان‌ دارای‌ قدرت‌ بدنی‌ زیادی‌ می‌شود می‌گوییم‌ او یک‌ گیاه‌ قویتر شده‌ نه‌ یک‌ انسان‌ بهتر.

    به‌ عبارت‌ دیگر همان‌طور که‌ گفتیم‌ قدرت‌ بدنی‌ یک‌ کمال‌ گیاهی‌ است‌ نه‌ یک‌ کمال‌ انسانی؛ یعنی‌ اگر انسانی‌ از نظر قدرت‌ بدنی‌ قویتر از دیگران‌ بود، او فقط‌ در یک‌ صفت‌ گیاهی‌ قویتر است‌ نه‌ اینکه‌ انسان‌ بهتری‌ است‌ و در انسانیت‌ بالاتر است.

    همچنین‌ است‌ وقتی‌ انسان‌ لباسی‌ زیبا و رنگارنگ‌ و فاخر بر تن‌ می‌کند، می‌گوییم‌ او یک‌ کمال‌ گیاهی‌ را به‌ استخدام‌ درآورده‌ و مورد استفاده‌ قرار داده‌ است‌ نه‌ اینکه‌ او با پوشیدن‌ لباسی‌ زیباتر و با جنسی‌ بهتر و یا برخورداری‌ از قیافه‌ و صورتی‌ زیباتر، در انسانیت‌ و شرافت‌ از دیگران‌ پیشی‌ گرفته‌ باشد.چرا که‌ برتری‌ حقیقی‌ انسان‌ به‌ برتری‌ در حقیقت‌ انسانیت‌ و آن‌ آثار و کمالاتی‌ است‌ که‌ ویژه‌ اوست‌ و در حیوانات‌ و گیاهان‌ و جمادات‌ یافت‌ نمی‌شود، که‌ اگر در آنها یافت‌ شود آن‌ کمالات‌ دیگر کمال‌ ویژه‌ انسانی‌ محسوب‌ نمی‌شوند بلکه‌ جزء کمالات‌ مشترکند.اگر قایل‌ به‌ برتری‌ انسان‌ نسبت‌ به‌ سایر موجودات‌ باشیم‌ و او را اشرف‌ مخلوقات‌ بدانیم‌ که‌ چنین‌ نیز هست، بدین‌ معناست‌ که‌ در انسان‌ کمال‌ یا کمالاتی‌ وجود دارد که‌ در سایر موجودات‌ قبلی‌ نیست‌ والا‌ برتری‌ و شرافت‌ او معنا نداشت.

    با توجه‌ به‌ مطالب‌ گذشته‌ به‌ این‌ نتیجه‌ می‌رسیم‌ که‌ انسان‌ جماد، گیاه‌ و حیوان‌ نیست.

    بنابراین‌ اگر آثار و کمالاتی‌ که‌ در حد کمالات‌ این‌ سه‌ قسم‌ هستند از خود نشان‌ داد در مرتبه‌ همانهاست‌ و هیچ‌ فضیلتی‌ از نظر انسانی‌ بر سایر انسانها ندارد.

    مثلاً‌ از آن‌ جهت‌ که‌ شهوت‌ جنسی‌ دارد و تمایل‌ به‌ جنس‌ مخالف‌ پیدا می‌کند و همسرگزینی‌ می‌کند، یک‌ حیوان‌ است‌ و نیز از آن‌ جهت‌ که‌ کار و تلاش‌ می‌کند، مسکن‌گزینی‌ دارد، زندگی‌ و مشارکت‌ اجتماعی‌ دارد، در سلسله‌ مراتب‌ اجتماعی‌ بالا می‌رود، به‌ همنوع‌ خود کمک‌ و خدمت‌ می‌کند و دارای‌ بعضی‌ از صفات‌ اخلاقی‌ نیکو و پسندیده‌ است، یک‌ حیوان‌ خوب‌ است، چراکه‌ همه‌ اینها در حیوانات‌ نیز یافت‌ می‌شود.

    همچنین‌ وقتی‌که‌ رشد می‌کند و قدرت‌ بدنی‌ فوق‌العاده‌ای‌ (مثلاً‌ در اثر ورزش) پیدا می‌کند و یا دارای‌ صورتی‌ زیبا می‌شود و زیباییها را به‌ استخدام‌ درمی‌آورد، یک‌ گیاه‌ خوب‌ است، چراکه‌ همه‌ اینها در گیاهان‌ نیز یافت‌ می‌شود.

    ‌انسان‌ چیست؟

    منظور از مختــصات‌ انسان‌ یعنی‌ چیزهایی‌ که‌ فقط‌ در انسان‌ وجود دارد و جماد و گیاه‌ و حیوان‌ را به‌ کمالات‌ ویــژه‌ راهی‌ نیست.

    انسان‌ دارای‌ نیروی‌ عقل‌ و فکر است‌ که‌ با آن‌ حقایق‌ وجود را می‌شناسد و پیشرفتهای‌ مادی‌ و معنوی‌ تحصیل‌ می ‌کند.انسان‌ موجودی‌ آزاد و مختــار است‌ که‌ می‌تواند با آزادی‌ و اختیار، مسیر و هدف‌ خود را انتخاب‌ کند و به ‌سوی‌ آن‌ حرکت‌ نماید.انسان‌ با برخورداری‌ از روح‌ یــــا نــــــفحه‌ الهی، قدرت‌ علمی‌ نـــــامحدود و نیز قدرت‌ تربــــیــت‌پذیری‌ نامحدود دارد، تا جایی‌که‌ می‌تواند اسمــــأ و صفات‌ خداونــــد را در خود ایـــــجاد و مستقر کند و مراتب‌ کمال‌ و تــــقرب‌ به‌ خدا را یکی‌ پـــس‌ از دیــــگری‌ طـــی‌ کنـــد و آینه‌ و مظهر کامل‌ صفـــات‌ خداونـــد شود.

    ایــــن‌ همان‌ مقام‌ خلیـــــفه‌اللهی‌ است‌ که‌ انسان‌ برای‌ وصول‌ به‌ آن‌ خلق‌ شده‌ است.

    ابعاد وجودی‌ انسان‌ انسان‌ یک‌ مرکب‌ دوبعدی‌ است‌ که‌ یک‌ بعد او مادی‌ و بعد دیگرش‌ غیرمادی‌ است: «اذ قال‌ ربـــک‌ للملائکه‌ انی‌ خالق‌ بشرا من‌ طین‌ فاذا سویته‌ و نفخت‌ فیه‌ من‌ روحی‌ فقعوا له‌ ساجدین.» یعنی‌ (و هنــگامی‌که‌ خداوند به‌ فرشتگان‌ گفت‌ که‌ من‌ بشر را از گِل‌ می‌آفرینم، پس‌ آنـــگاه‌ که‌ او را بــــه‌ خلقت‌ کامل‌ بیاراستم‌ و از روح‌ خود در او دمیدم‌ به‌ او سجده‌ کنید).

    1) بــــعد مادی‌ انــــسان‌ منشأ طبیعت‌ و تمایلات‌ حیوانی‌ اوست‌ و بعد الهی‌ او منشأ فطرت‌ و تمایلات‌ فوق‌حیوانی‌ اوست.

    همین‌ بعد است‌ که‌ به‌ انسان‌ مقامی‌ می‌دهد که‌ فرشتگان‌ به‌خاطر آن‌ مقام‌ مأمور به‌ سجده‌ بر انسان‌ می‌شوند همان‌طور که‌ در آیه‌ 72 از سوره‌ مبـارکه‌ «ص» خواندیم‌ خداوند در جریان‌ تکمیل‌ آخرین‌ مرحله‌ از مراحل‌ وجودی‌ انـسان‌ فرمود: «نفخت‌ فیه‌ من‌ روحی.» یعنی‌ (از روح‌ خودم‌ در او دمیدم).

    روح‌ انـــسان‌ را بـــه‌ خودش‌ نـسبت‌ می‌دهد و این‌ نسبت، شدت‌ اتصال‌ و ارتباط‌ انسان‌ با خداوند و نیز شرافت‌ انــسان‌ را می‌رساند.

    و نیز در ادامه‌ بیان‌ همین‌ جریان‌ خطاب‌ به‌ ملایکه‌ فرمود: «فقعواله‌ ساجدین.» یعنی‌ (همگی‌ برایش‌ سجده‌ کنید).

    همه‌ ملایــکه‌ بدون‌ استثنا به‌ او سجده‌ کردند و ابلیس‌ که‌ در بین‌ ملایکه‌ بود(2) به‌ او سجده‌ نــکرد و خداوند از ابلیس‌ درباره‌ علت‌ عدم‌ سجده‌اش‌ به‌ آدم‌ چنین‌ سؤ‌ال‌ می‌نماید: «قـــال‌ یـا ابلیس‌ ما منعک‌ اَن‌ تسجد لما خلقت‌ بیدی.» (ای‌ ابلیس‌ چه‌ چیز تو را منع‌ کرد از ایـــنکه‌ به‌ چیزی‌ که‌ با دستهای‌ خودم‌ آن‌ را آفریدم‌ سجده‌ کنی).(3) کلمه‌ با «دستـان‌ خود آن‌ را خلق‌ کردم» حکایت‌ از اهمیت‌ انسان‌ و خلقت‌ او می‌کند.

    مرحوم‌ علامه‌ طبــاطبایی‌ در این‌ باره‌ می‌فرماید: اینکه‌ در این‌ آیه‌ خلقت‌ بشر را بـه‌دست‌ خود نـــسبـــت‌ داده‌ و فرموده‌ «چه‌ مانعت‌ شد از اینکه‌ برای‌ چیزی‌ سجده‌ کنـی‌ که‌ من‌ آن‌ را با دستهای‌ خود آفریدم، به‌ این‌ منظور بوده‌ که‌ برای‌ آن‌ شرافتی‌ اثبـات‌ نموده، بفرماید: هرچیز را به‌خاطر چیز دیگر آفریدم، ولی‌ آدم‌ را به‌خاطر خودم.

    همچنــان‌که‌ جمله‌ «و نــفخت‌ فیه‌ من‌ روحی» (از روح‌ خودم‌ در او دمیدم) نیز این‌ اختـصاص‌ را می‌رساند.

    اگــر کلمه‌ «ید» را تـثـنـیـه‌ آورد و فرمود: «یدی» (دو دستم) بـــا ایــنـــکه‌ می‌توانست‌ مفرد بیاورد برای‌ این‌ است‌ که‌ به‌ کنایه‌ بفهماند: در خلقت‌ او اهتــمام‌ تـــام‌ داشتم؛ چون‌ ما انسانها هم‌ در عملی‌ هر دو دست‌ خود را به‌ کار می‌بندیم‌ که‌ نسبت‌ به‌ آن‌ اهتمام‌ بیشتری‌ داشته‌ باشیم.

    خداونــد دمیده‌ شدن‌ روح‌ خود در انسان‌ را که‌ همان‌ دمیده‌ شدن‌ روح‌ انسانی‌ است، مرحله‌ای‌ جدیـــد در تـــکامل‌ خلقت‌ او معرفی‌ می‌کنـــد و به‌خاطراین‌ خلقت‌ جدید و به‌وجود آمدن‌ انسان‌ به‌ خود تــبـریک‌ گفته‌ و خود را «احسن‌الخالقین» می‌نامد.ثم‌ خلقنا النطفه‌ علقه‌ فخلقنا العلقــه‌ مضغه‌ فخلقنا المضغه‌ عظاما فکسونا العظام‌ لحما ثم‌ انشاناه‌ خلقا اخر فتبــارک‌ ا احسن‌الخــالقین.» یعنی‌ (انسان‌ را به‌صورت‌ نطفه‌ای‌ گردانیده‌ و در جای‌ استـــوار (رحم‌ مادر) قرار دادیـــم.

    آنــگاه‌ نطفه‌ را علقه‌ (خون‌ بسته) و علقه‌ را گوشت‌ پاره‌ و بــاز آن‌ گوشت‌ را استـــخوان‌ و سپس‌ بر استخوانها گوشت‌ پوشانیدیم.

    پس‌ از آن‌ او را بــا خلقتی‌ دیگر انشا نمودیم‌ پس‌ آفرین‌ بر خداوندکه‌ بهترین‌ آفریننده‌هاست).(5) همان‌طور که‌ دیـــدیـم‌ نطفه‌ انسان‌ پس‌ از طی‌ چندین‌ مرحله‌ به‌ موجود جـــدیـــدی‌ تبدیل‌ می‌گردد.

    زیــرا در مورد آخرین‌ مرحله‌ از کلمه‌«انشا» استفاده‌ کرد.

    انــشا بــرخلاف‌ خلـــق‌ یـــعنی‌ ایـجاد جدید و بی‌سابقه.

    خداوند به‌خاطر خلق‌ آن‌ مراحلی‌ که‌ انـــسان‌ در داشتن‌ آنها با حیوانات‌ شریک‌ است‌ به‌خود تبریک‌ نمی‌گوید.

    بلکه‌ هنگامی‌ بـــه‌ خود تــبـریک‌ گفته‌ و خود را «احسن‌الخالقین» می‌نامد که‌ روح‌ انسانی‌ به‌ جسم‌ انسان‌ تـــعلق‌ می‌یابد.

    پس‌ اگر خداوند با خلق‌ انسان‌ بهترین‌ خلق‌کننده‌هاست، انسان‌ نیز بهترین‌ مخلوق‌ است.

    ایـــن‌ بــهترین‌ بودن‌ انسان‌ نسبت‌ به‌ سایر مخلوقات‌ قطعا به‌خاطر جنبه‌ای‌ است‌ که‌ حیوانات‌ فاقد آن‌ هستند.

    اگر جنبه‌های‌ ظاهری‌ و بدنی‌ بــــرای‌ انـــسان‌ کمال‌ بود، خداوند بـــه‌خاطر آنها به‌ خود تبریک‌ نمی‌گفت‌ چرا که‌ حیــوانــــات‌ نیز نه‌ تنها دارای‌ این‌ جنبه‌ها هستند، بلکه‌ در قوای‌ بدنی‌ از انسان‌ بسیار قویترند.

    بنابراین‌ انسان‌ دارای‌ بعدی‌ حیوانـی‌ است‌ که‌ در آن‌ بعد با حیوانات‌ مشترک‌ است‌ و آثار و کمالات‌ حیوانات‌ و به‌ طریـــق‌ اولی‌ گیـــاهان‌ و جمادات‌ را از خـــــود نشان‌می‌دهد.

    و نیز دارای‌ بعدی‌ فوق‌حیوانی‌ یا انسانی‌ است‌ که‌ انسانیت‌ اووکمــــــالات‌ ویژه‌اش‌ به‌ این‌ بعد بستگی‌ دارد.

    فعالیت‌ این‌ بعد و غلبه‌ آن‌ بر جنبه‌ حیوانی‌ در زندگی‌ بشر است‌ که‌ به‌ او بر سایــــر موجودات‌ برتری‌ و شرافت‌ داده‌ است.به‌ بعد حیوانی‌ انــــسان، طبــیعت‌ و به‌ بعد فوق‌حیوانی‌ او فطرت‌ گویند.

    بین‌ این‌ دو نیرو در انسان‌ بر سر حاکمیــت‌ بر وجود او نزاع‌ و کشمکش‌ دایمی‌ وجود دارد که‌ نتیجه‌ این‌ نزاع‌ هرچه‌ باشد، شخصیــــت‌ و سرنـوشت‌ انسان‌ را تعیین‌ می‌کند؛ یعنی‌ اگر طبیعت‌ بـر وجود انــــسان‌ حاکم‌ شود، انــسان‌ فقط‌ به‌سوی‌ ارزشهای‌ حیوانی‌ و گیاهی‌ متـــمایل‌ می‌شود و چیزی‌ جز آنها را نمی‌طلبد و درنتیجه‌ فقط‌ حیات‌ حیوانی‌ خواهد داشت.

    اگر فطرت‌ بـر وجود او حاکم‌ شود ارزشهای‌ فوق‌حیوانی‌ را می‌طلبد و بهره‌برداری‌ او از کمالات‌ حیــــوانی‌ همسو بــا فطرتـش‌ می‌شود و طبیعت‌ او در استخدام‌ فطرتش‌ قرار می‌گیرد.

    فقط‌ در ایــن‌ صورت‌ است‌ که‌ حیات‌ انسانی‌ خواهد داشت‌ و برتر و اشرف‌ از سایر موجودات‌ است.

    در حیـــات‌ انــسانی، انسان‌ هم‌ از کمالات‌ گیاهی‌ استفاده‌ می‌کند و هم‌ از کمالات‌ حیوانی؛ یعنی‌ او نـــیز مانند دیگران‌ که‌ زنده‌ به‌ حیات‌ انسانی‌ نیستند، اهل‌ زندگی‌ و مشارکت‌ اجتماعی‌ است، همسرگزیـــنی‌ و مسکن‌گزینـــی‌ می‌کند، کـــار و تـــلاش‌ می‌کند، در سلسله‌ مـراتب‌ اجتماعی‌ شرکت‌ و دخالت‌ می‌کند، از زیباییها استفاده‌ می‌کند و از لذتـهای‌ طبیعی‌ و خدادادی‌ بهره‌ می‌برد و...

    ولی‌ هیچ‌یک‌ از این ها ارزش‌ نــــهایی‌ حاکم‌ بر وجود او نیستند، بلکه‌ وسیــــله‌ای‌ در استــــخدام‌ و اختـــیـــار فطرت‌ و شکوفایی‌ و رشد بعد فوق‌حیوانی‌ او هستند ‌کرامت‌ و برتری‌ انسان‌ نسبت‌ به‌ موجودات‌عالم « لقد کرمنا بنی‌ آدم‌ و حملنـــاهم‌ فی‌ البر و البحر و رزقناهم‌ من‌ الطیبات‌ و فضلناهم‌ علی‌ کثیر ممن‌ خلقنا تفضیلاً.» یعنی‌ (ما فرزندان‌ آدم‌ را بسیار گرامی‌ داشتیم‌ و آنها را به‌ مرکب‌ بر و بحر سوار کردیـم‌ - و جهان‌ جسم‌ و جان‌ را مسخر انسان‌ ساختیم‌ و از هر غذای‌ لذیذ و پاکیزه‌ آنـــــها را روزی‌ دادیم‌ و بر بسیاری‌ از مخلوقات‌ خود برتری‌ و فضیلت‌ کامل‌ بخشیــدیـــم).(6) مرحوم‌ علامه‌ طباطبایی‌ درباره‌ کرامت‌ و برتری‌ انسان‌ چنین‌ می‌فرماید: «مقصود از تکریم، اختصاص‌ دادن‌ به‌ عنایت‌ و شرافت‌ دادن‌ به‌ خصومت‌ است‌ که‌ در دیگران‌ نباشد، و با همین‌ خصوصیـــت‌ است‌ که‌ معنــای‌ «تکریم» با «تفضیل» فرق‌ پیدا می‌کند، چون‌ تکریم‌ معنایی‌ است‌ نفسی‌ و در تــکریم‌ کاری‌ به‌ غیر نیست، بلکه‌ تنها شخص‌ مورد تکریم مورد نظر است‌ که‌ دارای‌ شرافــتی‌ و کرامتی‌ بشود، به‌ خلاف‌ تفضیل‌ که‌ منظور از آن‌ ایــن‌ است‌ که‌ شخص‌ مورد تــفــضیل‌ از دیگران‌ برتری‌ یابد، درحالی‌که‌ او با دیگران‌ در اصل‌ آن‌ عطیه‌ شرکت‌ دارد.حال‌ که‌ معنای‌ تکریم‌ و فرق‌ آن‌ با تـــفضیل‌ روشن‌ شد ایــــنک‌ می‌گویـــیـــم: انسان‌ در میان‌ سایــــر موجـودات‌ عالم‌ خصوصیـــتــی‌ دارد که‌ در دیــگران‌ نیست، و آن‌ داشتن‌ نعمت‌ عقل‌ است‌ و معنای‌ تفضیـل‌ انـــــــسان‌ با سایــــر موجودات‌ این‌ است‌ که‌ در غیر عقل‌ از سایر خصوصیات‌ و صفات‌ هم‌ انـــسان‌ بــر دیگران‌ برتری‌ داشته‌ و هر کمالی‌ که‌ در سایر موجودات‌ هست‌ حد اعلای‌ آن‌ در انسان‌ وجود دارد.

    و خلاصه‌ اینکه‌ بنی‌آدم‌ در میــــان‌ سایر موجودات‌ عالم، از یک‌ ویژگی‌ و خصیصه‌ای برخوردار گردیده‌ و بـــــه‌خاطر همان‌ خصیـــصه‌ است‌ که‌ از دیــگر موجودات‌ جهان‌امتیاز یافته‌ و آن‌ عقلی‌ است‌ که‌ بـــه‌ وسیـله‌ آن‌ حق‌ را از باطل‌ و خیر را از شر و نافع‌را از مضر تمیز می‌دهد...

    تفضیل‌ و تکریم‌ ناظر به‌ یک‌ دسته‌ از موهبتهای‌ الهی است‌ که‌ به‌ انسان‌ داده‌ شد،تکریمش‌ به‌ دادن‌ عقل‌ است‌ که‌ به‌ هیچ‌ موجودی‌ دیگر داده‌ نشده،و انسان‌ به‌ وسیله‌ آن‌ خیر را از شر و نـافع‌ را از مضر و نیک‌ را از بد تـــمیز می‌دهد، موهبتهای‌ دیگری‌ از قبــیـل‌ تسلط‌ بر سایــــر موجودات‌ و استخدام‌ و تسخیر آنها برای‌رسیدن‌ به‌ هدفها از قبیل‌ نطق‌ و خط‌ و امثال‌ آن‌ نیز زمانی‌ محقق‌ می‌شود که‌ عقل‌ باشد.و اما تفضیل‌ انــسان‌ بر سایـــر موجودات‌ بـــه‌ ایـــــن‌ است‌ که‌ آنــچه‌ را به‌ آنها داده‌ از هریک‌ سهم‌ بیشتری‌ به‌ انسان‌ داده‌ است، اگر حیــــــوان‌ غذا می‌خورد خوراک‌ ساده‌ای‌ از گوشت‌ و یا میوه‌ و یا گیــــاهان‌ و یـــا غیـر آن‌ دارد، ولی‌ انسان‌ که‌ در این‌ جهت‌ با حیوان‌ شریــــک‌ است‌ ایـــن‌ اضافه‌ را دارد که‌ همان‌ مواد غذایــــــی‌ را گرفته‌ و انواع‌ طعامهای‌ پخته‌ و خام‌ برای‌ خود ابـــتــــکار می‌کند، طعامهای‌ گوناگون‌ و فنون‌ مختلف‌ و لذیذ که‌ نمی‌توان‌ به‌ شماره‌اش‌ آورده‌ بـرای‌ خود اختراع‌ می‌نماید و همچنین‌ آشامیدنی و پوشیـــــدنی‌ و اطفأ غریزه‌ جنــــسی‌ و طریــــقه‌ مسکن‌ گزیدن‌ و رفتار اجتماعی‌ در حیوانات‌و انسان‌ بدین‌ قیاس‌ است.

    عوامل بهداشت روان در قرآن و سنّت 1- اسلام در کلمات اولیاى دین، اسلام مایه آرامش و امنیت و وسیله‏اى براى سلامت روان معرفى شده است.

    على )ع( در این خصوص فرمود: " الحَمدُللهِ الذى شَرَعَ الاسلام فَسَهَّلَ شَرایِعَهُ وَاَعَزَّ ارکانهُ عَلى مَنَ غالَبَهُ فَجَعَلَهُ اَمْناًلمن عَلَقَهُ و سَلْماً لِمَن دخله وَ بُرْهاناً لِمَنْ تکلَّم بِهِ...؛ سپاس خدایى را که راه اسلام را گشود و راه‏هاى فراگرفتن و عمل کردن به احکام و دستورات آن را براى آنان که خواهانند، آسان گردانید.

    ارکانش را در برابر آنان که به ستیزه برمى‏خیزند، استوار نمود، و آن را براى کسانى که دست به دامنش مى‏زنند پناهگاه امنى قرار داد و براى آن‏ها که به حریمش گام نهند وسیله سلامت ساخت و براى آنان که از منطقش پیروى کنند، دلیل و برهان قرار داد!" ) آن حضرت در کلام دیگر فرمود: " ...

    ان اللهَ تَعالى خَصَّکُم بالاسلام، واستخلَصَکُم لَهُ و ذالک لانَّهُ اِسمُ سَلامَهٍ و جِماعُ کَرامَهٍ ...

    ؛خداوند اسلام را مخصوص شما قرار داد و شما را براى آن برگزید و این به خاطر آن است که اسلام از سلامت گرفته شده و کانون بزرگوارى است،..." ) 2- ایمان به خدا ایمان به خدا از بهترین سرمایه‏هاى انسانى است که اگر در زندگى انسان‏ها تحقق داشته باشد، منشأ برکات بسیار و اگر کسى اهل ایمان نباشد، دائم در زیان به سر مى‏برد: "والعَصرِ اِنَّ الانسانَ لفى خُسرٍ الّا الذین آمنوا و عَملوالصالِحاتِ...؛ قسم به عصر که انسان‏ها همه در زیانند، مگر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند..." ) ایمان، علم همراه با اعتقاد توام با سکون و اطمینان است و طمأنینه و آرامش جزء لوازم لاینفک ایمان است.

    ایمان به خدا داراى نتایج و آثارى است که به یک معنا قابل تقسیم به شناختى و رفتارى است؛ یعنى برخى از آثار آن در عقیده و بعضى دیگر در رفتار شخص مؤمن ظاهر مى‏گردد و در مجموع از او یک انسان قوى، قدرتمند، داراى سکینه و آرامش و بدون دلهره و اضطراب مى‏سازد.

    نتایج و آثار شناختى ایمان به خدا براى ایمان به خدا در قرآن کریم نتایج و آثار شناختى بسیارى مشاهده مى‏شود که برخى از آن‏ها عبارتند از: الف( مومنان، دائم خود را زیر چتر حمایت خدا و در سایه عنایت او مى‏بینند ؛ زیرا جز خدا ولى و حامى دیگر نمى‏شناسند و تنها خدا را سرپرست و مولاى خود مى‏دانند: "وَاعتَصِموا بالله هُوَ مَولاکُم فَنِعْمَ الْمَولى وَنِعمَ النَّصْرُ؛ به خدا تمسک جویید که او مولا و سرپرست شماست.چه مولاى خوب و چه یاور شایسته‏اى است!" )آل عمران، ب( مؤمنان، خود را در هر کار و در هر حالتى نیازمند به خدا مى‏بینند و او را قادر و بى‏نیاز مطلق مى‏دانند: "یا اَیُّها الناسُ اَنتُمُ الفقراءُ الى اللهِ و اللهُ هو الغنیَّ الحَمیدَ ؛ اى مردم!

    شما )همگى( نیازمند به خدایید.

    تنها خداوند است که بى‏نیاز و شایسته هرگونه حمد و ستایش است" ) ج( مؤمنان تنها از خدا مى‏ترسند و از غیر خدا ترسى ندارند و از احدى واهمه ندارند.

    "...

    وَیَخْشَوْنَهُ وَلایَخْشَوْنَ اَحَدً الَّا اللّه وَ کَفى بِاللهِ حَسْیباً؛ تنها از او مى‏ترسند و از هیچ کس بیم ندارند و همین بس که خدا حسابگر ]و پاداش دهنده اعمال آن‏ها[ است" ) د( مؤمنان بر اثر نورى که دارند داراى تشخیص صحیح هستند و حق را از باطل و راه را از چاه تشخیص مى‏دهند.

    بین آن‏ها و دیگران که در ظلمت به سر مى‏برند فرقى آشکار است و آن‏ها به خاطر درک صحیح خود بر اثر روشن بودن همه راه‏ها براى آن‏ها هیچ‏گاه اضطراب و دلهره ندارند: "اَوَ مَنْ کانَ مَیتاً فَاحْیَیْناهُ و جَعْلنا لَه نوراً یَمشى به فِى الناس کَمَنْ مثله فى الظلمات لیس بخارج منها ...؛ آیا کسى که مرده بود، سپس او را زنده کردیم و نورى برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود، همانند کسى است که در ظلمت‏ها باشد و از آن خارج نگردد؟!" ) ه( مؤمنان نه براى چیزى که از دست دادند افسوس مى‏خورند و نه به متاع دنیا که گیرشان مى‏آید خوشحالند، و نه نگران آینده.

    این سه حالت براى دیگران دائم باعث اضطراب، دلهره و وحشت است: "لکیلا تَأسَواْعَلى مافأتکم و لاتَفْرحُوا بِما آتاکم واللّه لایحبُّ کل مختال فخور؛ این به خاطر آن است که براى آنچه از دست داده اید تأسف نخورید و به آنچه به شما داده است، دلبسته و شادمان نباشید، و خداوند هیچ متکبر فخرفروشى را دوست ندارد" و( ایمان مؤمنان به خاطر نزول سکینه و آرامش بر دل‏هاى آن‏ها دائم رو به افزایش است.

    هرگونه شک و تردید و وحشت از آن‏ها زایل مى‏گردد؛ لذا در طوفان حوادث ثابت قدم مى‏مانند: "هو الذى انزل السکینه فى قلوب المؤمنین لیزداد وا ایمانا مع ایمانهم...؛ او کسى است که سکینه و آرامش را در دل‏هاى مؤمنان نازل کرده تا ایمانى بر ایمانشان افزوده گردد..." ) این آرامش ممکن است جنبه عقیدتى داشته باشد و تزلزل اعتقاد را برطرف سازد، یا جنبه عملى، به گونه‏اى که ثبات قدم و مقاومت و شکیبایى به انسان بخشد.

    بالاخره مؤمن، هرگز در برابر حوادث سخت، سست و لرزان نمى‏شود و اندوهى به خود راه نمى‏دهد، و همواره خود را برتر از دشمن مى‏بیند و به آیه "ولاتهنوا و لاتحزنوا و انتم الأعلون ان کنتم مؤمنین" )آل عمران، 139) پایبند است، این در حالى است که اضطراب حاکم بر افراد بى‏ایمان از خلال گفتار و رفتارشان، مخصوصا به هنگام وزش طوفان حوادث کاملا محسوس است.

    -3 نتایج و آثار رفتارى ایمان به خدا معتقدان به خدا در رفتارشان نیز با دیگران فرق اساسى دارند که به برخى از آن‏ها اشاره مى‏شود: الف( ترس در وجودشان نیست و به خود خوفى راه نمى‏دهند: "الا ان اولیاء اللّه لاخوف علیهم و لا هم یحزنون؛ آگاه باشید اولیاى الهى نه ترسى دارند و نه غمگین مى‏شوند" ) .

    کسى که خلاف ندارد و خدا را نیز عادل مى‏داند به طورى که کسى را بى‏گناه عذاب نمى‏کند، و در زیر چتر حمایت خداى قادر مهربان است، وجهى ندارد که بترسد یا غمگین باشد.

    بلى ترس و غم نصیب متخلفان و متمردان از دستورات خدا و بالاخره بهره دشمنان خداست.

    ب) پایبند به تعهدات خود مى‏باشند.

    ج) در روابط فردى و اجتماعى قابل اعتمادند.

    د)از رفتارهاى ناهنجار جنسى اجتناب مى‏کنند و عفیف و پاکدامن هستند.

    ه) به فرائض دینى و دستورات الهى پایبندند.

    و) به خاطر اعمال و رفتار درست خود اهل نجات و بهشتند: "قَداَفلَحَ المؤمنون، الذینهم فى صلوتهم خاشعون، والذینهم عن اللّغو معرضون، والذینهم للّزکات فاعلون، والذینهم لفروجهم حافظون ...

    والذینهم لاماناتهم و عهدهم راعون، والذینهم على صلواتهم یحافظون، اولئک هم الوارثون، الذین یرثون الفردوس و هم فیها خالدون ؛ مؤمنان رستگار شدند.

    آن‏ها که در نمازشان خشوع دارند،و آن‏ها که از لغو و بیهودگى روى گردانند، و آن‏ها که زکات مى‏پردازند، و آن‏ها که دامان خود را ]از آلوده شدن به بى‏عفتى[ حفظ مى‏کنند؛ ...

    و آن‏ها که امانت‏ها و عهد خود را رعایت مى‏کنند؛ و آن‏ها که بر نمازهایشان مواظبت مى‏نمایند.

    آن‏ها وارثانند؛ ]وارثانى که[ بهشت برین را ارث مى‏برند، و جاودانه در آن خواهند ماند" ) ز( در برابر حوادث تسلیم نیستند و با تکیه بر قدرت لایزال الهى با آن‏ها مقابله مى‏کنند.

    ح( احساس کهترى و خود کم‏بینى و حقارت در برابر دیگران ندارند: " و لاتهنوا و لاتحزنوا و انتم الأعلون ان کنتم مؤمنین؛ و سست نشوید؛ و غمگین نگردید؛ و شما برترید اگر ایمان داشته باشید" ) 3- انجام دادن عمل صالح هرجا سخن از ایمان است بلافاصله عمل صالح نیز مطرح مى‏شود.

    گویى این دو لازم و ملزوم یکدیگرند و اساساً مومنان با اعمال شایسته خود شناخته مى‏شوند.

    طبق بیان قرآن کریم نتیجه عمل صالح )هرگونه رفتار سالم از روى عدل و انصاف( در این عالم، حیات طیبه است؛ یعنى کسانى که داراى عمل صالح هستند زندگى پاکیزه از هر نوع آلودگى و ظلم و نگرانى و قرین آرامش و رفاه دارند:"من عمل صالحا من ذکر او انثى و هو مُؤمِنٌ فَلَنُحیِیَنَهُ حیاتا طیبهً و لنجزینّهم اجرهم بأحسن ما کانوا یعملون؛ هرکس کار شایسته‏اى انجام دهد خواه مرد باشد یا زن، در حالى که مؤمن است، او را به حیاتى پاک زنده مى‏داریم و پاداش آن‏ها را به بهترین اعمالى که انجام مى‏دادند، خواهیم داد" ) ( در مقابل، آن‏ها که از خدا بریدند و از یاد خدا اعراض نمودند زندگى سخت و همراه با اضطراب و دلهره خواهند داشت: "من اعرض عن ذکرى فانَّ له معیشته ضنکا...؛ هرکس از یاد من رویگردان شود، زندگى سخت ]و تنگى[ خواهد داشت و ...

    " ) حاصل این که عمل صالح زمینه ساز زندگى سالم همراه با رفاه و آرامش است و از زندگى سخت و توأم با اضطراب جلوگیرى مى‏کند.

    4- تقوا و پرهیزکارى پرهیزکارى لازمه زندگى هر فردى است که مى‏خواهد زندگى انسانى همراه با آرامش و آسایش داشته باشد و تحت فرمان عقل زندگى کند.

    در قرآن کریم و روایات اهل بیت )ع( براى تقوا آثار فراوانى نقل شده که از جمله آن‏هاست: الف( روشن بینى: چشم دل انسان بر اثر تقوا باز مى‏شود و حقایق عالم را آن چنان که هست، مى‏بیند و در تشخیص وظایف دینى خود )که در این برهه از زمان از مشکل‏ترین مشکلات براى اهل ایمان است(؛ از آگاهى باطنى الهى برخوردار مى‏گردد که در هیچ مورد دچار شک و تردید که از جمله بیمارى‏هاى روانى به حساب مى‏آیند؛ نمى‏گردد؛ زیرا وظایف، براى او به خاطر تعلیم باطنى و الهى و نورانیت ضمیر، روشن مى‏گردد: "یاایهاالذین آمنوا ان تتقواللّه یجعل لکم فرقانا؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید!

    اگر از ]مخالفت فرمان[ خدا بپرهیزید، براى شما وسیله‏اى جهت جداساختن حق از باطل قرار مى‏دهد )روشن بینى خاصى که در پرتو آن، حق را از باطل خواهید شناخت(" ) در آیه دیگر مى‏فرماید: " واتقواللّه و یُعلمکُمُ اللّه؛ از خدا بپرهیزید و خداوند به شما تعلیم مى‏دهد" ) رسول خدا )ص( فرمود: " از فراست مومن بپرهیزید که مؤمن با نور خدا نگاه مى‏کند؛ اتقوا فراسته المؤمن فانه ینظر بنوراللّه عزَّ و جلَّ" ) ب( محافظت و حراست: انسان‏هاى باتقوا از شرّ اشرار و کید دشمنان در امانند و مکر آنان هیچ‏گاه بر ضرر اهل تقوا تمام نمى‏شود: "وان تصبروا و تتقوا لایضرکم کیدهم شیئا...

    ؛ اگر در برابر دشمنانتان استقامت به خرج داده و پرهیزکارى پیشه کنید، نقشه‏هاى آن‏ها به شما زیانى نمى‏رساند..." ) ج( نجات از سختى‏ها و روزى بى‏حساب: خداوند براى اهل تقوا راه خروج از سختى‏ها و مشکلات زندگى را مقرر فرموده و براى آنان روزى بى‏حساب و پیش‏بینى نشده تقدیر کرده است: " ومن یتق اللّه یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب؛ هرکس تقواى الهى پیشه کند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى‏سازد و او را از جایى که گمان ندارد روزى مى‏دهد" ) د( بخشش گناهان: اگر اهل تقوا مرتکب گناهى بشوند، خداوند به خاطر حالت پرهیزکارى که در آن‏هاست از لغزش‏هاى آنان در مى‏گذرد و آن‏ها را مورد عفو قرار مى‏دهد: "یا ایها الذین آمنوا اتقواللّه...

    یصلح لکم اعمالکم و یغفرلکم ذنوبکم....

    ؛ "اى کسانى که ایمان آورده‏اید!

    تقواى الهى پیشه کنید ...

    تا خدا کارهاى شما را اصلاح کند و گناهانتان را بیامرزد..." ) ( دخول در بهشت: از آیات متعدد قرآن کریم استفاده مى‏شود که اهل تقوا اهل بهشت هستند، و در جوار رحمت الهى زندگى مى‏کنند: "ان المتقین فى جنات و عیون ادخلوها بسلام آمنین؛ به یقین پرهیزکاران در باغ هاى ]سرسبز بهشت[ در کنار چشمه‏ها هستند، ] فرشتگان به آن‏ها مى گویند[:با سلامت و امنیت داخل این باغ‏ها شوید" ) با دقت در آیات فوق معلوم مى‏شود آنچه براى انسان ممکن است در زندگى مایه اضطراب، دلهره و غمگینى شود )چه براى زندگى دنیایى و چه براى زندگى آخرتى( و باعث بیمارى روانى گردد، به وسیله تقوا پیشگیرى مى‏شود و انسان در پناه تقوا داراى زندگى آرام مى‏شود؛ لذا مشاهده مى‏شود که اهل تقوا بدون هیچ گونه تشویش خاطر و دلهره و استرس، حتى آن‏ها که زندگى فقیرانه دارند، زندگى را مى‏گذرانند، در حالى که ثروتمندان و قدرتمندان بى‏تقوا با دلهره و اضطراب زندگى مى‏کنند.

    5- یاد خدا یادخدا مایه آرامش دل‏هاست؛ لذا دل‏هایى که متوجه غیرخدایند ) خواه قدرتمندان، و حاکمان باشند یا قبیله، عشیره، زن و فرزند، مال و منصب( هیچ گاه آرام و قرار ندارند؛ چون هیچ چیز نمى‏تواند انسان را راضى کند، به هرچه برسد، افزون از آن را مى‏طلبد.

    تنها چیزى که مایه آرامش است و درون انسان را راضى مى‏کند، یاد خداست.

    انسانى که دایم به یاد خداست و به خدا وابسته است، چشمداشتى به چیز دیگر ندارد تا براى آن مضطرب و ناآرام باشد؛ اما تجربه نشان داده است که انسان اگر همه وسایل مورد نیاز زندگى را حتى چندبرابر عمرش داشته باشد، باز فطرت کمال خواهى او و درون خدا خواه او آرام نمى‏گیرد چه زیبا فرمود قرآن کریم: "الا بذکراللّه تطمئن القلوب ؛ آگاه باشید، تنها با یاد خدا دل‏ها آرامش مى‏یابد" ) باید توجه داشت که منظور از ذکر )یاد خدا( تنها ذکر زبانى و گفتن لااله الااللّه، سبحان اللّه و الحمدلله، نیست، بلکه منظور هر چیزى است که انسان را به یاد خدا اندازد، حال ذکر زبانى باشد یا ترک گناه هنگام مواجهه با آن، شکیبایى هنگام مصایب و مشکلات، توسل و تمسک به پیامبران خدا و اولیاى الهى، توجه به قرآن و نماز و سایر دستورات دینى که هر یک به نوبه خود انسان را به یاد خدا مى‏اندازد؛ چرا که کارها باید براى خدا انجام گیرد.

    6- توکل به خدا در اتکا به نیرویى برتر از همه‏ء نیروها، احساس آرامش عمیقى به انسان دست مى‏دهد.

    در تعالیم دینى هرجا که خواستند انسان را به کارى وادار نمایند و ترس و نگرانى را از او بگیرند، توکل به خدا را مطرح مى‏کنند و به انسان‏ها اعلام مى‏دارند که از مشکلات نهراسند و آن کار مشکل را با اتکاى به خدا و نیروى لایزال او شروع کنند و خدا آن‏ها را کمک مى‏کند؛ زیرا توکل مانع ایجاد احساس درماندگى و ناامیدى مى‏شود.

    کسى که به خدا توکل نماید، هیچ‏گاه شکست نمى‏خورد و در بین راه درمانده نمى‏شود و تحمل زحمت و مشکلات بر او آسان مى‏شود؛ چرا که: " و من یتوکل على اللّه فهو حسبه ان اللّه بالغ امره، قدجعل اللّه لکل شئى قدرا؛ و هرکس بر خدا توکل کند، خداوند امر او را کفایت مى‏کند.

    خداوند فرمان خود را به انجام مى‏رساند و خدا براى هر چیزى اندازه‏اى قرار داده است" ) "الذین قال لهم الناس ان الناس قدجمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمانا و قالوا حسبنا اللّه و نعم الوکیل؛ این ها )یاران پیامبر در غزوه حمراء الاسد( کسانى بودند که بعضى از مردم )کاروان عبدالقیس که از مکه به مدینه مى‏رفتند( به آن‏ها گفتند: مردم )لشکر ابوسفیان( براى] حمله به [شما اجتماع کردند.

    از آن‏ها بترسید؛ اما آن‏ها ایمانشان زیادتر شد و گفتند: خدا ما را کافى است و بهترین حامى ماست" ) چنان که ملاحظه مى‏کنید، انسان‏هاى متکى به خدا هرچند شکست خورده )در جنگ احد( و فاقد سلاح مدرن آن روز با جمعیتى اندک در برابر دشمن بظاهر پیروز در جنگ احد، چه موضع گیرى قوى و درستى داشتند و ابداً در خود احساس ترس و هراس و اضطراب نکرده، بلکه بر ایمانشان افزوده شد.

    بر این اساس یکى از عوامل پیشگیرى از بیمارى روانى استرس، و نگرانى، توکل به خداى قوى، قدرتمند و مهربان است.

    7- دلبسته نبودن به دنیا براساس آیات و روایات اهل بیت )ع( ریشه و منشأ همه مفاسد این عالم محبت و دلبستگى به دنیا و مظاهر آن است:" اَعلَم اَنَ کُلَ فِتنَهٍ بَذرُها حُبُّ الدُنیا" ) خداوند سبحان به موساى کلیم وحى فرستاد که بدان بذر همه فتنه‏ها دوستى و دلبستگى دنیاست؛ و امام صادق (ع )فرمود: " رأس کل خَطْئِهٍ حبُّ الدنیا؛ سَرِ همه خطاها محبت دنیا است" ) على (ع) فرمود: "حبُّ الدنیا رأس الفتن و اصل المِحَنِ ؛ دوستى دنیا سر همه فتنه‏ها و ریشه همه محنت‏ها و غمگینى‏هاست" )

هيدرولوژي علمي است که در مورد پيدايش خصوصيات و نحوه توزيع آب در طبيعت بحث مي‌کند ولي عملا واژه هيدرولوژي به شاخه‌اي از جغرافياي فيزيکي اطلاق مي‌شود که گردش آب در طبيعت را مورد بررسي قرار مي‌دهد. انجمن علوم و فنون ايالات متحده تعريف زير را براي هيدرو

رشد و تکامل از علوم پايه در طب اطفال است. همه کارکنان بهداشتي مسئولند تا با مراقبت از کودکان و الگوهاي طبيعي رشد آنان به اندازه کافي آشنا باشند. اين آشنايي کمک مي‌کند تا بتوانند به موقع وضعيت غير طبيعي را از طبيعي تشخيص داده و اقدام لازم و به موقع ر

رشد و تکامل حرکتي در طول عمر کاتلين. م. هي‌وود کاربرد رشد حرکتي را در بعد از دوره‌ي کودکي و تا پايان عمر جايز مي‌دانيم. مهارت‌هاي حرکتي به‌طور معمول در اواخر دوره‌ي نوجواني و در دوره‌ي جواني کامل مي‌شوند. واژه‌شناسي در رشد حرکتي

گشايش مطالعه سير تکاملي مديريت از گذشته تا کنون, نشان‌دهنده روند تغيير نوع تفکر بشر است. روزي پول و ثروت حرف اول و آخر را مي‌زد, اما امروز فکر و انديشه. روزي فقط خروجي اهميت داشت اما امروز منابع انساني داخل مجموعه و مشتري. مشاهده و بررسي اين رو

گشايش مطالعه سير تکاملي مديريت از گذشته تا کنون, نشان‌دهنده روند تغيير نوع تفکر بشر است. روزي پول و ثروت حرف اول و آخر را مي‌زد, اما امروز فکر و انديشه. روزي فقط خروجي اهميت داشت اما امروز منابع انساني داخل مجموعه و مشتري. مشاهده و بررسي اين رو

بدون ترديد ظهور انسان يکي از مهمترين رويدادهاي زيست شناختي در تکامل جهان است. بدين دليل است که دوره کواترنري به نام دوران انسان زيست (Anthropozoic) توصيف شده است . نشو و نما و انتشار انسان با سرعت فوق العاده اي انجام گرفته است. طبق مطالعات فيلوژني

تحقيق حاضر مشتمل بر پنج بخش با اين موضوعات است : بخش اول، تکامل انسان از ديدگاه قرآن و احاديث: تکامل انسان (تکامل در قرآن، انسان از نظر قرآن، ازدواج فرزندان آدم، انسان مخلوق تکامل يافته ،تکامل انسان از ديدگاه علماي اسلامي )؛ بخش دوم، سير تکامل ا

انجمن زيست شناسان ايران - آموزش زيست شناسي : تکامل زيستي فرانس دى وال - ترجمه کاوه فيض اللهى : اگر چه به نظر مى رسد داروين بيش از بيشتر معاصرانش با برداشت هاى اخلاقى اين ايده ها مبارزه کرده است، اما نتوانست مانع از آن شود که نظريه اش ضميمه نظام

با اينکه ظهور دستگاه CT اسکن و عرضه انواع spiral و mutislice آن ابزار توانمندي را براي تصويربرداري از اندامهاي درون بدن فراهم کرده اند ، ولي هنوز هم تصويربرداري از اندامهاي متحرک مثل قلب يکي از محدوديتهاي اين ابزار است . هر نوع حرکتي در حين تصويربرد

تاريخچه? مايکروسافت مايکروسافت يک شرکت چند مليتي فن آوري رايانه است. تاريخچه? مايکروسافت از چهارم آوريل ???? ميلادي آغاز مي شود، زماني که توسط بيل گيتس و پل آلن در آلبوکرکي تأسيس شد.[?] پر فروش ترين محصولات آن در حال حاضر مايکروسافت ويندوز (Microsof

مقدمه گیاه (Plant) در زیست شناسی معمولا" به یک موجود زنده درحوزه رده بندی گیاهان اطلاق می شود. شاید در کاربردهای روزمره این واژه آنچنانکه درذیل تعریف شده بکار نرود. مشکلات موجود برای تعریف تعریف کلمه گیاه ازآنچه که ظاهرا" به نظر می رسد بسیار مشکل تراست. اگرچه گیاه شناسان محدوده رده بندی گیاهان را تعریف کرده اند ، مرزهای تعیین کننده اعضاء رده بندی گیاهان بسیار اختصاصی تر از ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول