دانلود مقاله تقوا

Word 42 KB 13859 9
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • سخن درباره عناصر موعظه ای نهج البلاغه بود ، از عنصر «تقوا» آغاز کردیم : دیدیم که از نظر نهج البلاغه ، تقوا نیروئی است روحی ،نیروئی مقدس و متعالی که منشاء کششها و گریزهائی می گردد ، کشش به سوی ارزشهای معنوی و فوق حیوانی ، و گریز از پستیها و آلودگیهای مادی ، از نظر نهج‌البلاغه تقوا حالتی است که به روح انسان شخصیت و قدرت می دهد و آدمی را مسلط بر خویشتن و مالک «خود» می نماید .



    تقوا مصونیت است
    در نهج البلاغه بر این معنی تاکید شده که تقوا حفاظ و پناهگاه است نه زنجیر و زندان و محدودیت .

    بسیارند کسانی که میان «مصونیت» و «محدودیت» فرق نمی نهند و با نام آزادی و رهائی از قید و بند به خرابی حصار تقوا فتوا می دهند .


    قدر مشترک پناهگاه و زندان «مانعیت» است اما
    قدر مشترک پناهگاه و زندان «مانعیت» است اما پناهگاه مانع خطرهاست ، و زندان مانع بهره برداری از موهبتها و استعدادها .

    اینست که علی (ع) می‌فرماید : «اعملو ، عبادالله ، ان التقوی دار حصن عزیز ، و الفجور دار حصن ذلیل ، لایمنع اهله ، و لا یحرزمن لجاء الیه .

    الا و بالتقوی تقطع حمه الخطایا» .

    بندگان خدا بدانید که تقوا حصار و باروئی بلند و غیرقابل تسلط است و بی تقوائی و هرزگی حصار و باروئی پست است که مانع و حافظ ساکنان خود نیست و آنکس را که به آن پناه ببرد حفظ نمی کند ، همانا با نیروی تقوا نیش گزنده خطاکاری ها بریده می شود .

    علی (ع) در این بیان عالی خود گناه و لغزش را که به جان آدمی آسیب می‌زند به گزنده ای از قبیل مار و عقرب تشبیه می کند ، می فرماید نیروی تقوا نیش این گزندگان را قطع می کند .

    علی (ع) در برخی از کلمات تصریح می کند که تقوا مایه اصلی آزادیها است ، یعنی نه تنها خود قید و بند و مانع آزادی نیست ، بلکه منبع و منشا همه آزادیها است .

    در خطبه 228 می فرماید : «فان تقوی الله مفتاح سداد و ذخیره معاد و عتق من کل ملکه و نجاه من کل هلکه» همانا تقوا کلید درستی ، و توشه قیامت و آزادی از هر بندگی ، و نجات از هر تباهی است .

    مطلب روشن است ، تقوا به انسان آزادی معنوی می دهد ، یعنی او را از اسارت و بندگی هوا و هوس آزاد می کند ، رشته آز و طمع و حسد و شهوت و خشم را از گردنش بر می دارد و به این ترتیب ریشه رقیتها و بردگیهای اجتماعی را از بین می برد ، مردمی که بنده و برده پول و مقام و راحت طلبی نباشند ، هرگز زیربار اسارتها و رقیتهای اجتماعی نمی روند .

    در نعج البلاغه درباره آثار تقوا زیاد بحث شده است و ما لزومی نمی بینیم درباره همه آنها بحث کنیم ، منظور اصلی اینست که مفهوم حقیقی تقوا در مکتب نهج البلاغه روشن شود تا معلوم گردد که این همه تاکید نهج البلاغه بر روی این کلمه برای چیست ؟

    در میان آثار تقوا که بدان اشاره شده است از همه مهمتر دو اثر است : یکی روشن بینی و بصیرت ، و دیگر توانائی بر حل مشکلات و خروج از مضایق و شدائد .

    و چون در جای دیگر به تفصیل در این باره بحث کرده ایم و به علاوه از هدف این بحث که روشن کردن مفهوم حقیقی تقوا است ، بیرون است ؛ از بحث درباره آنها خودداری می کنیم .

    ولی در پایان بحث تقوا دریغ است که از بیان اشارات لطیف نهج البلاغه درباره تعهد متقابل «انسان» و «تقوا» خودداری کنیم .

    تعهد متقابل در نهج البلاغه ، با اینکه اصرار شده که تقوا نوعی ضامن و وثیقه است در برابر گناه ولغزش ، باین نکته توجه داده می شود که در عین حال انسان از حراست و نگهبانی تقوا نباید آنی غفلت ورزد .

    تقوا نگهبان انسان است و انسان نگهبان تقوا و این دور محال نیست ، بلکه دور جایز است .

    این نگهبان متقابل از نوع نگهبانی انسان و جامه است که انسان نگهبان جامه از دزدیدن و پاره شدن است و جامعه نگهبان انسان از سرما و گرما است ، و چنانکه می دانیم قرآن کریم از تقوا به جامعه تعبیر کرده است : و لباس التقوی ذلک خیر علی علیه السلام درباره نگهبانی متقابل انسان و تقوا می فرماید : ایقظوا بها نومکم و اقطعوا ها یومکم و اشعروها قلوبکم و ارحضوا بها ذنوبکم ...

    الا فصونوها و تصونوها بها» خواب خویش را بوسیله تقوا تبدیل به بیداری کنید و وقت خود را با آن به پایان رسانید و احساس آنرا در دل خود زنده نمائید و گناهان خود را با آن بشوئید ...

    همانا تقوا را صیانت کنید و خود را در صیانت تقوا قرار دهید .

    و هم می فرماید : اوصیکم عبادالله بتقوی الله فانها حق الله عل یکم و الموجبه علی الله حقکم و ان تستعینوا علیها بالله و تستعینوا بها علی الله .

    بندگان خدا ؛ شمار را سفارش می کنم به تقوا ، همانا تقوی حق الهی است بر عهده شما و پدیده آورنده حقی است که از شما بر خداوند ، سفارش می‌کنم که با مدد از خدا به تقوا نائل گردید و با مدد تقوا به خدا برسید .

    زهد و پارسائی : عنصر دیگر موعظه ای نهج البلاغه «زهد» است .

    در میان عناصر موعظه‌ای شاید عنصر زهد بعد از عنصر تقوا بیش از همه تکرار شده باشد .

    زهد مرادف است با ترک دنیا .

    در نهج البلاغه به مذمت دنیا و دعوت به ترک آن زیاد بر می خوریم .

    به نظر می رسد مهمترین موضوع از موضوعات نهج البلاغه که لازم است با توجه به همه جوانب کلمات امیرالمومنین تقسیر شود ، همین موضوع است و با توجه به اینکه زهد و ترک دنیا در تعبیرات نهج البلاغه مرادف یکدیگرند ؛ این موضوع از هر موضوع دیگر از موضوعات عناصر نهج البلاغه زیادتر درباره اش بحث شده است .

    بحث خود را از کلمه زهد آغاز می کنیم : «زهد» و «رغبت» (اگر بدون متعلق شوند) نقطه متقابل یکدیگرند ؛ زهد یعنی اعراض و بی میلی ، در مقابل رغبت که عبارت است از کشش و میل .

    بی میلی دو گونه است : طبیعی و روحی : بی میلی طبیعی آن است که طبع انسان نسبت به شیئ معینی تمایل نداشته باشد .

    آنچنانکه طبع بیمار میل و رغبتی به غذا و میوه و سایر ماکولات یا مشروبات مطبوع ندارد ، بدیهی است که اینگونه بی میلی و اعراض ربطی به زهد به معنی مصطلح ندارد .

    بی میلی روحی یا عقلی یا قلبی آن است که اشیائی که مورد تمایل و رغبت است از نظر اندیشه و آرزوی انسان که در جستجوی سعادت و کمال مطلوب است هدف مقصود نباشد ، هدف و مقصود و نهایت‌ آرزو و کمال مطلوب اموری باشد ما فوق مشتهیات نفسانی دنیوی ، خواه آن امور از مشتهیات نفسانی اخروی باشد و یا اساساً از نوع مشتهیات نفسانی نباشد ، بلکه از نوع فضائل اخلاقی باشد از قبیل عزت ، شرافت ، کرامت ، آزادی و یا از نوع معارف معنوی و الهی باشد مانند ذکر خداوند ، محبت خداوند ، تقرب به ذات اقدس الهی .

    پـس زاهد یعنی کـسی که توجهش از مادیات دنیا به عنوان کمال مطلوب و بالاترین خواسته عبور کرده متوجه چیز دیگر از نوع چیزهائیکه گفتیم معطوف شده است .

    بی رغبتی زاهد بی زغبتی در ناحیه اندیشه و آمال و ایده و آرزو است نه بی رغبتی در ناحیه طبیعت .

    در نهج ابلاغه در دو مورد ، زهد تعریف شده است ؛ هر دو تعریف همان معنی را می رساند که اشاره کردیم .

    در خطبه 79 می فرماید : «ایها الناس !

    الزهاده : قصرالامل و الشکر عندالنعم و الورع عند المحارم.» ای مردم !

    زهد عبارت است از کوتاهی آرزو ، و سپاسگزاری هنگام نعمت، و پارسائی نسبت به نبایستنیها .

    در حکمت 439 می فرماید : «الزهد بین کلمتین من القران قال الله سبحانه : لکیلا تاسوا علی مافاتکم و لا تفرحوا بماآتاکم » و من لم یاس علی الماضی و لم یفرح بالاتی فقد اخذ الزهد بطرفیه » .

    یعنی زهد در دو جمله قران خلاصه شده است : «برای اینکه متاسف نشوید بر آنچه (از مادیات دنیا ) از شما فوت می شود و شاد نگردید بر آنچه خدا به شما می دهد » هر کس بر گذشته اندوه نخورد و برای آینده شادمان نشود بر هر دو جانب زهد دست یافته است .

    بدیهی است وقتی که چیزی کمال مطلوب نبود ، و یا اساساً مطلوب اصلی نبود ؛ بلکه وسیله بود ، مرغ آرزو در اطرافش پر و بال نمی زند و پر نمی گشاید و آمدن ورفتنش شادمانی یا اندوه ایجاد نمی کند .

    اما باید دید که : آیا زهد و اعراض از دنیا که در نهج البلاغه به پیروی از تعلیمات قرآن زیاد بر آن اصرار و تاکید شده است ، صرفاً جنبه روحی و اخلاقی دارد ؟

    و به عبارت دیگر : زهد صرفاً جنبه روحی و اخلاقی دارد ؟

    و به عبارت دیگر : زهد صرفاً یک کیفیت روحی است یا آنکه جنبه عملی هم همراه دارد ؟

    یعنی آیا زهد فقط اعراض روحی است یا توام است با اعراض عملی ؟

    و بنا بر فرض دوم آیا اعراض عملی محدود است به اعراض از محرمات و بس که در خطبه 79 به آن اشاره شده استو یا چیزی بیش از اینست آنچنانکه زندگی عملی عل علیه السلام و پیش از ایشان زندگی عملی رسول اکرم صلی الله علیه و آله نشان می دهد ؟

    و بنابراین فرض که زهد محدود به محرمات نیست ، شامل مباحات هم می‌شود ، چه فلسفه ای دارد ؟

    زندگی زاخدانه و محدود و پشت پا زدن به تنعمها چه اثر و خاصیتی می تواند داشته باشد ؟

    و آیا بطور مطلق باید عمل شود و یا صرفاً در شرائط معینی اجازه داده می شود ؟

    و اساساً آیا زهد در حد اعراض از مباحات ، با سایر تعلیمات اسلامی سازگار است یا خیر ؟

    علاوه بر همه اینها ، اساس زهد و اعراض از دنیا بر انتخاب کمال مطلوبهائی مافوق مادی است ، آن کمال مطلوبها از نظر اسلام چیست ؟

    مخصوصاً در نهج البلاغه چگونه بیان شده است ؟

    اینها مجموع سوالاتی است که در زمینه مساله زهد و اعراض از دنیا ، کوتاهی آرزو ، که در نهج البلاغه فراوان درباره آنها بحث شده باید روشن شود .

    در فصول آینده این سوالات را مطرح و بدانها پاسخ می گوئیم .

کلمات کلیدی: تقوا

محقق طوسى، راه ديگر مانع‏زدايى از سير و سلوک را «تقوا» و تقوا را داراى سه ضلع و رکن معرفى کرده است: ترس از خدا و تحاشى از کار زشت و قصد قربت در آن ترس و اين تحاشى. در باره تقوا آمده است: «بلى من أوفى بعهده و اتقى فإن الله يحب المتقين» (1) متقين، م

سخن درباره عناصر موعظه اي نهج البلاغه بود ، از عنصر «تقوا» آغاز کرديم : ديديم که از نظر نهج البلاغه ، تقوا نيروئي است روحي ،نيروئي مقدس و متعالي که منشاء کششها و گريزهائي مي گردد ، کشش به سوي ارزشهاي معنوي و فوق حيواني ، و گريز از پستيها و آلودگيه

اين تحقيق برگرفته شده است از منابعي که نام آنها در ذيل تحقيق آورده شده است . با مطالعه‌ي اين منابع سعي نمودم تعريفي از تقوا و منشاء رو آوردن به تقوا و ثمرات آن و تأثيراتي که مي تواند زهد و پرهيزکاري در کليه‌ي شئونات و مراحل زندگي براي هر شخص داشته ب

لقمان در سخنان حکيمانه اش به فرزندش مى گويد : در اين دنيايى که دريايى عميق است و خلق بسيارى در آن غرق شده اند کشتى خود را تقوا قرار داده تا اين کشتى تو را از ميان امواج خطر و طوفان هاى خانمان برانداز هوا و هوس سالم به ساحل نجات برساند . تقوا از ماده

کلمه‌ي تقوا از ماده‌ي «وقي» است که به معناي حفظ و صيانت و نگهداري است در ترجمه‌هاي فارسي اگر اين کلمه به صورت اسمي استعمال شود به پرهيزگاري ترجمه مي شود مثلا در ترجمه‌ي «هدي‌ للمتقين» گفته مي شود: هدايت است براي پرهيزکاران. و اگر به صورت فعلي استعما

آثار و ثمرات تقوا طبيعت آدمي منفعت جو و طالب سود و فايده است و تا فايده کاري را نداند به آن دست نمي زند. از اين رو داشتن انگيزه نخستين گام براي حرکت در يک مسير است. قرآن و روايات علاوه بر آن که به ارزش و اهميت تقوا، تفسير آن و عوامل و موانع خويشتند

محقق طوسى، راه ديگر مانع‏زدايى از سير و سلوک را «تقوا» و تقوا را داراى سه ضلع و رکن معرفى کرده است: ترس از خدا و تحاشى از کار زشت و قصد قربت در آن ترس و اين تحاشى. در باره تقوا آمده است: «بلى من أوفى بعهده و اتقى فإن الله يحب المتقين» [2] متقين، محب

تأثیر آموزش مهارتهاى ارتباطى به پرستاران بر رضایتمندى بیماران از نحوه برقرارى ارتباط نویسندگان: خانم مولود فرمهینی فراهانی ، خانم زهرا کاشانی نیا، آقای محمد علی حسینی، آقای اکبر بیگلریان نوع مقاله: روانپرستاری و پرستاری بهداشت روانی چکیده مقاله: تأثیر آموزش مهارتهاى ارتباطى به پرستاران بر رضایتمندى بیماران از نحوه برقرارى ارتباط مولود فرمهینى فراهانى ، زهرا کاشانى‌نیا ، دکتر ...

خسرو پسر حارث از خاندانهاي معروف قريه قباديان بود. قباديان ناحيه اي از نواحي تابعه شهر بلخ در کنار يکي از شاخه هاي رود جيحون بنا شده بود. خسرو در ديوان والي صاحب شغلي بود و از بزرگان به شمار مي رفت او داراي دو پسر بود که پسر دوم او همان ناصر خسرو

تنظيم خانواده آنچه که از تنظيم خانواده به اذهان عمومي متبادر مي‌شود, کنترل و ايجاد محدوديت در زايش است. رشد جمعيت در دهه‌هاي گذشته, برخورداري از امکانات بهداشتي و غيره, جوامع و سازمانهاي مختلف را به توجيه و ترويج اين امر وا داشته است. ليکن حقيقت ت

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول