توکّل یکی از منازل دین و مقامی از مقامات اهل یقین ، بلکه یکی از معانی درجات مقرّبین است .توکّل در مرحله درک ، بسی غامض و پیچیده ، و در مقام عمل مشکل است .توکّل عبارت از آن است که ؛ قلب در تمام امور به خدا اعتماد کند و از غیر او قطع و جدا گردد .
شرط توکّل آن است که ؛
انسان اثربخشی را از ذات اقدس حق تعالی بداند و به این مطلب ایمان آورد که اگر او نخواهد هیچ سببی ، مسبب خود را ، به دنبال نخواهد داشت و هیچ مؤثری ، اثر طبیعی خود را به جای نخواهد گذاشت .
اگر کسی این مطلب را در نظر داشته باشد ، می تواند برای تهیّه اسباب و وسائل معاش تلاش کند بدون اینکه در توکلّش خدشه ای وارد شود .
مجموعه حاضر شامل 6 فصل است که هر فصل دارای عناوینی است .
و در این تحقیق سعی شده است ،توکل معنی یابی شده و معنای واقعی آن مشخص گردد و توکل واقعی از توکّل ناصحیح و نادرست تمیزداده شود .
و دیگر اینکه توکل از دیدگاه ائمّه و از دیدگاه آیات قرآن و همچنین از دیدگاه نهج البللاغه به چه معنایی می باشد و نتیجه اینکه چه کسی شایسته توکل کردن است .امید است که راهنمای خوبیبرای متوکّلان باشد .
در این قسمت ، جا دارد که از استاد عزیز و بزرگوارم که مرا در تهیّه این تحقیق یاری و راهنمایی فرمودند تشکّر و قدردانی کنم و همچنین از پدر و مادر فداکار و مهربانم که با من در تهیه و تنظیم این مجموعه همراه بودند .
و الحمداللّه ربّ العالمین ریشه توکّل توکّل در اصل از ماده » وکالت « به معنای ؛ انتخاب وکیل کردن است .
و این را می دانیم که وکیل خوب کسی است که ، حداقل دارای 4 صفت باشد : 1 – آگاهی کافی 2 – امانت 3 – قدرت 4 - دلسوزی توکّل کردن بر خدا یعنی ؛ انسان در برابر مشکلات و حوادث زندگی ، و دشمنی ها و سرسختی های مخالفان و پیچیدگیها و احیاناً ، بن بستهائی که در مسیر خود به سوی هدف دارد ، در جائی که توانائی برگشودن آنها را ندارد ، او را وکیل خود سازد ، و به او تکیه کند ، و از تلاش و کوشش باز نایستد بلکه در آنجا هم که توانایی بر انجام کاری دارد ، باز مؤثر اصلی را خدا بداند ، زیرا از دریچه چشم یک مُوحدسرچشمه تمام قدرتها و نیروها خداست .
توکّل چیست ؟
برخی از مردم خیال می کنند توکّل آن است که ، انسان کار نکند و به کلّی دست از تدبیر امور زندگی بردارد و مانند کهنه ا ی بر زمین ، یا گوشتی در میان زنبیل قرار بگیرد ، و مسلّماً این گونه اندیشه کار جاهلان است ، و شرع مقدّس آن را حرام فرموده ، برای آنکه آدمی ، مکلّف است ، روزی خود را از راه زراعت و تجارت و امثال آنها که خدای متعال مقرّر فرموده بدست آورد.
و همچنانکه خدای متعال ، نماز و روزه و حج را ، جزء تکالیف بندگان ، و مایه قربشان قرار داده، تحصیل روزی را نیز به ایشان تکلیف کرده ، و مایه قرب آنان قرار داده است.
همانطور که می دانیم ، تحصیل روزی از همه عبارات برتر است ، در عین حال خدای بزرگ دستور داده ، به دیگری غیر از او ، وثوق و اطمینان پیدا نکنند ، و اسباب عادّی را ، علّت مستقل پیدایش آنها ندانند ، چنان که به بندگان عابد خود فرموده ، به اعمال نیکوی خود اعتماد نداشته ، بلکه به فضل او توجّه داشته باشند .
امّا ، منظور از توکّل در اسلام که شرع مقدس اسلام ، پیروان خود را به آن دعوت نموده آن است که ؛ انسان مسلمان قلباً به خدا اعتماد داشته باشد ، و همه کارهای خود را به حضرتش واگذار نماید ، و از غیر او به کلّی روگردان باشد .
با این کیفیّت لازم نیست ، اصولاً برای انجام کارهای خود به اسباب دنیوی توجّهی نداشته باشد بلکه ، حصول اسباب در صورتی که استقلال تامی برای آنها قایل نباشیم ، با توکّل منافات ندارد ، زیرا در این مورد ، توجّه کلّی ما به خدا بوده و از او میخواهیم منظور ما را از جایی که گمان نداریم برآورد ، و بلکه معتقدیم ، ذات احدیت بدون اسباب عادّی هم ممکن است ، حوائج ما را ، روا سازد و آنها را به طور کلّی از مدخلیّت بیندازد .
نتیجه آن که ، در تمام امور خود از جمله : امور منتظره ، قطعی ، ظنّی به خدا اتّکاء نموده و به حضرت حق توکّل نماید و خود نیز در طلب مقصود قدمی بردارد و آنگاه گوید : خدایا توکّل بر تو .
حکایت حکایت کرده اند : یکی از پارسایان ، از شهرها ، دوری گزیده ، و به کوهی پناهنده گردیده و می گفت : از هیچ کس سئوال نمی کنم و دست نیاز به در خانه احدی دراز نمیکنم ، جز اینکه خداوند روزی مرا ، کرامت کرامت فرماید .
هفت روز به همین کیفیّت ، گرسنه و تشنه به سر برد ، تا نزدیک بود بمیرد ، و بالاخره درِ روزی از هیچ طرف به روی او گشاده نشد .
پارسا که از گرسنگی ، بیچاره شده بود ، سر به طرف آسمان بلند کرد و عرض کرد : پروردگارا ، اگر میخواهی مرا زنده بداری ، روزیی که قسمت من فرموده ای ، برای من عنایت فرما وگرنه، روح مرا بگیر ، و از این بیچارگی رهائی ده .
خدای متعال به او ، فرمود : » سوگند به بزرگی و ارجمندی خودم ، تا وقتی که به یکی از شهرها وارد نشوی ، و با مردم نشست و برخاست نکنی و با آنان ، همآهنگی ننمایی ، روزی به تو نخواهم داد .
پارسا که از اندیشه نارسای خود بهره مند نشد ، طبق دستور ، وارد شهری شد و با مردم همکاری کرد و با آب و نان ، مقسومش اعطا گردید ، و بی اندازه خائف و شرمساربود ، خدا به او ، وحی کرد : خواستی که با زهد خود ، حکمت دنیوی مرا تغییر دهی ، مگر نمی دانی هرگاه روزیِ بنده ام را به دست بندگانم مرحمت فرمایم ، دوست تر دارم تا به دست توانای خود کرامت فرمایم .
در اسرائیلیات آمده است که ...
حضرت موسی » علیه السّلام « بیمار شد .
مردم اسرائیل بر حضرتش وارد شده ، بیماری او را شناختند .
عرض کردند : اگر به این دارو ، معالجه فرمایی، از این بیماری ، بهبودی خواهی یافت ، فرمود : هیچ دوایی به کار نمی برم ، تا خدای متعال مرا بدون استعمال دارو عافیت دهد .
تصادفاً بیماری او به طول انجامید .
خدای متعال به او وحی فرمود : » سوگند به عزّت و جلالم ، تو را شفا نمی دهم ، مگر همان دارویی که آنان برای معالجه مرضت تجویز کردند را به کار بری .
« موسی » علیه السّلام « ناگزیر شد ، بنی اسرائیل را خواند ، و فرمان داد ، همان دارویی را که گفتید ،برای معالجت من مهیّا سازید .
آنان حضرتش را ، به همان دارو مداوا کردند ، تا بهبودی یافت .
موسی » علیه السّلام « از این عمل خائف بود که چرا ، از ابتدا سرپیچی کرد .
خدا به او پیام داد : آیا خواستی تا ، با توکلّت به من حکمت مرا ناچیز سازی، چه کسی به غیر از من بهره ها را در گیاهان برقرار ساخته ؟!
معانی دیگر توکّل - انداختن بدن است در بندگی ، و تعلّق قلب است به پرورندگی و به عبادت.
2 – توکّل به خدا ، بریدن بنده از تمام آرزوهای خود است و بریدن از مخلوق و پیوستن به حق است .
انسان متوکّل ، طالب خیر و صلاح خویش است و حق تعالی را که ، فاعل خیر و صلاح داند ، وکیل کند در تحصیل خیر و صلاح .
معنی توکّل از زبان جبرئیل در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام آمده است که، فرمود : از پیک وحی خدا جبرئیل پرسیدم : توکّل چیست ؟
گفت : » حقیقت توکّل این است که ، انسان بداند ؛ مخلوق ، نه زیان می رساند و نه نفع ، و نه عطا میکند ونه منع .
چشم امید از خلق برداشتن و به خالق دوختن .
هنگامی که چنین شود ، انسان جز برای خدا ، کار نمی کند ، به غیر او امید ندارد ، از غیر او نمی ترسد ، و دل به کسی جز او نمی بندد ، این روح توکّل است .
« حدیث قدسی پیغمبر » صلّی اللّه علیه وآله « فرموده اند : در شب معراج از پیشگاه خداوند سئوال کردم : پروردگارا !
» ایّ الاعمال افضل « ، چه عملی از همه اعمال برتر است .
خداوند متعال فرمودند : » لیس شیء عندی افضل من التوکل علیّ والرضا « چیزی در نزد من افضل و برتر از توکّل بر من و خشنودی به آنچه قسمت کرده ام نیست .
معنی توکّل در شریعت معنی توکّلی که در شریعت به آن امر شده است : اعتماد قلبی بر خدا در همه امور ، و بریدن و انقطاع از غیر اوست .
و منافاتی با تحصیل اسباب ، وقتی آدمی به آنها اطمینان نیابد ، ندارد ، بلکه آرامش وی باید به خدای سبحان باشد ، نه به اسباب ، و در نفس خود روا بداند ، که خدا مطلوب او را ، از آنجا که گمان ندارد می رساند ، نه اسبابی که خود آنها را تحصیل کرده ، و باور داشته باشد که ممکن است خدا این اسباب را از مسبّبات آنها قطع کند .
درجه توکّل توکّل درجه ای از درجات دین و مقامی از مقامات مردم بایقین است .
بالاتر از این ، توکّل از عالیترین درجات مقرّبین است ، و هر گاه بخواهیم توکّل را از راه علم ثابت کنیم ، از جمله مسائل مشکلی است که به زودی ، دست حلّ علمی، به آن نمی رسد ، و از نظر عمل ، همه به آن متوجّه شویم ، کاری است بس دشوار و پرمشقّت .
علّت اشکال آن ، از نظر علم ، آن است که ، هرگاه بخواهیم اسباب را در آن مدخلیت دهیم و به آنهااعتماد کنیم ، مسلّماً راه شرکی برای خود ایجاد کرده ، که با توحید سازگار نیست ، و شرع از چنین معنایی کاملاً جلوگیری کرده و توجّه به اسباب چنان است که در بحر بیکران جهل فرو رفته باشیم .
چند آیه در رابطه با توکّل 1 – قال اللّه تعالی :» و علی اللّه ، فتوکّلوا اِن کنتم مؤمنین« .
( مائده / 27 ) اگر به خدا ایمان آورده اید ، بر حضرت او توکّل نمائید .
2 – قال اللّه تعالی : » و مَن یتوکّل علی اللّه فهو حسبه « .
( طلاق / 3 ) 3 – قال اللّه تعالی : » اِنّ اللّه یحبّ المتوکّلین « .
( آل عمران / 154 ) همانا خداوند متوکّلان را دوست دارد .
4 – قال اللّه تعالی : » الیس اللّه بکات عبده « .
( زمر / 38 ) خدای متعال کارهای بنده اش را درست می کند و او کافی به حال بنده است.
حدیث امام صادق ( ع ) حضرت صادق » علیه السّلام « می فرمایند : خدای متعال به حضرت داود خطاب فرمود : » ای داود هیچ بنده ای به من متوجّه نمی شود ، که از خلق روگردان شود.
جز اینکه من از عقیده او باخبر می شوم و هرگاه در این حال آسمانها و زمین دست مکر به روی او دراز کنند ، از همه طرف به او کمک می کنم و راه نجات به او نشان می دهم ، و اگر بنده ای از بندگان من به دیگری توجّه کند و من بدانم این مطلب را در نیّت او ، درهای رحمت را به روی او می بندم و زمین را بر او خشمناک می سازم وباکی ندارم در هرکجا به هللاکت رسد « .
بنابراین کسی که دیگری را ، دست اندرکارِ خود بداند ، پشت به توکّل کرده و این آیه مبارکه را تکذیب نموده : » الیس اللّه بکاف عبده « .
( زمر / 38 ) علّامه کاشانی .
ملا محسن ؛اخلاق حسنه ، پیام عدالت ، اول ، تهران ، ص255 .
درجات توکّل درجه اول توکّل در ضعف و قوّت سه درجه دارد : اوّل : آنکه حال او در حقّ خدا و اعتماد و وثوق به عنایت و سرپرستی و کفالت او ، همچون حال وی نسبت به وکیل خود باشد ، و این ضعیف ترین درجه توکّل است ، و وقوع آن بسیار است .
و مدّتی درازدوام دارد ، و منافی با اصل تدبیر و اختیار نیست ، بلکه چه بسا ، بسیاری از تدبیرات به سعی و کوشش و اختیار او ، تحقّق می یابد .
درجه دوّم دوّم : حال شخص متوکّل باخدا مثل حال طفل است با مادر خود !
کودک جز مادر را ، نمی شناسد و به غیر از او هم اعتماد ندارد .
اگر مادر را ببیند ، به دامن او می آویزد ، و در غیاب مادر ، اگر امری ، روی بدهد اولین کلمه ای که بر زبان خود جاری می کند : ای مادر !
است .
درجه سوّم سوّم : بالاترین درجات است و آن این است که انسان در سکنات و رفتار خود ، در پیشگاه خدا ، مانند میّت و مرده ای است در نزد غسّال و مرده شوی.
پس چنین انسانی ، خود را مانند یک میّت می بیند و قدرت خداوند را حرکت دهنده خود می داند ، مثل مرده ای که حرکتش به دست مرده شوی است و از خود هیچ قدرت و حرکتی ندارد .
این مرتبه ، همچنین مانند طفلی است که می داند ، اگر از مادر خود ، دوری کند ، مادر به طرف او می آید و او را در می یابد .
و اگر به آغوش مادر و به طرف او برود ، مادر او را در آغوش خود می گیرد .
و این مرتبه نادر است .
( مرتبه صدیقین ) فرق درجه اوّل و دوّم آن است که صاحب این مرتبه ( دوم ) ، چنان در توکّل خود غرق است که به توکّل خود نیز التفات ندارد بلکه ، التفاتش تنها به کسی است که بر او توکّل کرده ( یعنی وکیل ).
و در دلش برای غیر او جایی نیست .
امّا در آن مرتبه اوّل؛ توکّل به کسب و اختیار و تکلّف است ، و از توکّل خود غافل نیست و به آن التفات دارد ، و بدین سان ، تنها به کسی که به او توکّل کرده ، توجّه ندارد .
و این مرتبه کمتر از اولّی ، وقوع و دوام دارد .
زیرا حصول آن ، فقط برای خوّاص است .
و نهایت دوام آن ، یکی دو روز است ، و با تدبیرات منافات دارد ، مگر تدبیر پناه جستن به خدا ، و دعا و زاری نمودن ، همچون تدبیر کودک در ، آویختن به مادر خود .
فرق درجه سوّم و دوّم فرق این دو درجه این است که ؛ دوّمی دعا و تضرّع را ترک نمی کند ، چنان که ، کودک به مادر خود پناه می برد ، و فریاد می کند و به دامن او می آویزد و دنبالش می رود .ولی این چه بسا ، دعا و سئوال را از راه وثوق به کرم و عنایت خدا رها کند ، و این مانند کودکی است که می داند اگر مادر را نخواند ، مادر او را می جوید، و اگر به دامن مادر نیاویزد ، مادر او را در آغوش می کشد ، و اگر شیر نخواهد به او می دهد.
و از این گونه است ، توکّل ابراهیم خلیل » علیه السّلام « ، هنگامی که در منجنیق آتش نهاده شد تا به آتش افکنده شود ، روح الامین به او اشاره نمود که ، نجات و خلاصی خود را از خدای سبحان بخواه .
گفت : » علم او به حال من بسنده است « .
امّا این کمیاب است و به ندرت اتّفاق می افتد ، و آن مرتبه صدیقان است و هرگاه یافت شود ، دوامش بیش از ، زردیِ از ترس یا سرخی از شرم نیست ، و آن مادامی که باقی است، منافی تدبیرات است ، زیرا صاحب آن همچون شخص مبهوت و حیران است.
آیا کمال توکّل توأم با یقین است ؟
به طوریکه گفته شد ؛ باب همه مهمّات به کلید مشیّت و اراده خدا گشوده می شود .بنابراین ، هرگاه کسی با اعتقاد قطعی ، فاعل حقیقی را خدا بداند و گره همه کارها را به دست او گشاده بیند ، و علم و قدرت کلّی برای کفایت امور مردم را ، در حقّ حضرت حق بداند .
و متوجّه باشد که خداوند متعال یک یک افراد را مورد عطوفت و عنایت و رحمت خود قرار می دهد ، و جز علم او ، و عنایتی جز عنایت او ، سراغ نداشته باشد ، این وقت است که قلب او متوجّه به خدا شده و به دیگری و حتّی به خودش به هیچ وجه من الوجوه توجّهی ندارد .
امّا کسی که نمی تواند این معنا را در خود حل کند و تسلیم شود : یا یقینش ضعیف است .
یا قلبش ناتوان است .
بله ، اکنون باید متوجّه بود که کمال توکّل ، توأم با قوه قلب و یقین است .
زیرا بر اثر آنهاست که آرامشی در قلب ایجاد می شود ، بنابراین ، آرامش قلب ، چیزی است و یقین چیز دیگری .
بسیار اتّفاق می افتد شخص دارای یقین است ، لیکن آرامش خاطر ندارد ، چنان که خداوند متعال به خلیل خود که از احیاء مردگان سئوال می کند می فرماید : » مگر هنوز ایمانت کامل نشده ؟
« ، عرض می کند : » چرا ، لیکن برای اطمینان خاطر چنین پرسشی نمودم « .امّا بسیاری از مردم ، آرامش خاطر دارند امّا ، از اهل یقین نیستند .
مانند ؛ یهودیان و مسیحیان که نسبت به مسلک یهودیت و یا مسیحیت آرامش خاطر دارند و لیکن هیچ کدامشان اهل یقین نیستند.
و تنها از گمانها و هواهای نفسانی خود پیروی می کنند ، با آنکه آئین هدایت از جانب خداوندشان برای ایشان مهیّا شده ، و به سبب یقین آنها مسلّم شده ولی آنان پشت کرده اند .
طریقه تحصیل توکّل طریقه تحصیل توکّل آن است که ؛ آدمی سعی در قوّت اعتقاد خودش بنماید ، و متذکّر شود که حق تعالی بی سابقه سعی و تدبّر او ، او را از عالم نیستی به فضای هستی آورد ، و در صلب پدر ورحم مادر ، که آن بیچاره از همه جا بی خبر بود ، او را حفظ و حراست فرمود .
و آنچه در هر حالی ضرورت او بود ، برایش آماده کرد .
و با وجود این مرحمتها ، تعهّد کفایت اهل توکّل را نموده و ضامن معیشت ایشان گردیده ، و در کتاب کریم خود از آن خبر داده، و محال است که از آنچه فرموده تخلّف کند .
و باید ملاحظه نمود ، حالات کسانی را که امر خود را به خدا واگذار نمودند ، چگونه امر ایشان به انجام رسید ؟
و متذکّر آثار و معتصی گردد که متضمّن عجایب صنع پروردگار است ، و در روزی دادن ، بسیاری از مخلوقات خود را از جاهایی که اصلاً گمان نمی رود ، و همچنین دفع بلا و آفات از جمع کثیری که مظنّه خلاصی در آن نبوده است .
و ملاحظه کند حکایاتی را که مشتمل است بر بیان هلاکت اموال اغنیاء و ذلیل شدن اقویا .
سپس تأملّ کند در آنکه ، آیات و اخبار و تجربه ، شاهدند بر اینکه ، هر که توکّل به خدا کرد ؛ البتّه خدا کفایت می کند او را ، و چگونه چنین نباشد و حال آنکه ، خود را می بینی که اگر کسی تو را وکیل خود در امری کند ، تو به قدر قوّه در مصلحت بینی و انجام امر او کوتاهی نمی کند .
آیا خدا را – العیاذ باللّه - از خود عاجزتر و جاهل تر می دانی ؟
یا لطف او را به بندگان کمتر از تو نسبت به موکلّت می بینی !
» تعالیَ اللّهُ عَنْ ذَلِکَ عُلُوّاً کبیراً « نگاه به اسباب پیدا و پنهان توکّل و اعتماد به خدا ، از نشانه کمال ایمان انسان است ؛ ایمانی که از معرفت به خداوند سرچشمه می گیرد .
چرا که انسان مؤمن ، هم وجود اشیاء و هم علل مادّی را از آنِ خدا می داند ؟
» قُل اللّه خالقُ کُلَّ شیءٍ و هُوَ الواحِدُ القهّار « .
( رعد / 16 ) بگو ؛ خدا آفریدگار همه چیز است و او یکتا و پیروز است .
و هم اینکه ، آثار آنها را از خدا می پندارد : » ما مِنْ دابّهٍ إلّا هُوَ آخِذٌ بنَاصیتها « ( هود / 56 ) هیچ جنبنده ای نیست ، مگر اینکه او بر آن تسلّط دارد .
بنابراین ، مؤمن فقط به نظام علّت و معلول مادّی نگاه نمی کند .
بلکه، به علل و اسباب معنوی هم می نگرد از این رو ، معنای توکّل به خداوند این است که : » علل و اسباب پیدا و پنهان ( مادّی و معنوی ) ، در امور زندگی آدمی دخالت دارد ، و اهل ایمان ، اثربخشی این اسباب را ، از خدا می بیند .
« هرگاه این توکّل الهی ، در جان بشر پدیدار شد ، ایمان ، صبر ، استواری و .
.
را برای او ، ارمغان می آورد .
» فإن تولَّوا ، فقُلْ حَسبِیَ اللّهُ لاَ إلهَ إلّا هُوَ علیه توکلّتُ « اگر آنها از حق روی بگردانند ، بگو ، خداوند مرا کفایت می کند هیچ معبودی جز او نیست ، بر او توکّل کنم .
تفسیر نمونه ، ج 7 ، ص 88 و تفسیر المیزان ، ج 11 ، ص 217 .
گروه تدوین متون تفسیری ؛ تفسیر سوره انفال ، مؤسسه فرهنگی دارالذکر ، قم ، اول ، 1380 .
حدیث امام صادق » علیه السّلام « در حدیثی چنین می فرمایند : » طلب معیشت تو ، باید بالاتر از ، روش شخص بیکار ، و کمتر از جستجوی شخص حریص باشد که به دنیای خود ، خشنود ، و مطمئن شده است .
و لیکن ، نفس خود را از این حال به مرتبه شخص منصف ، و خویشتن دار ، فرود آر، تا آن را از مقام سست عنصر ناتوان ، برتر بری .
و آنچه را که نیاز ضروری توست، بدست آوری .
کسانی که به آنها مال داده شده ، ولی سپاس نمی گذارند ، مالی ندارند .
« و نیز فرموده اند : » هرگاه درِ وکالت را باز کردی ، و بساط خود را گستردی ، آنچه بر عهده توست انجام داده ای .
« با توکّل زانوی اشتر ببند باید دانست که تحصیل اسباب قطعی و ظنّی ، توکّل را باطل نمی کند ، با اینکه خداوند قادر است که ، بدون آنها نیز ، مطلوب آدمی را عطا فرماید ، زیرا خداوند مسبّبات را به اسباب بسته ، و اشیاء و امور را ، جز به اسباب پدید نمی آورد .
از این رو هنگامی که مرد اعرابی شتر خود را رها کرد و گفت : » توکّلت علی اللّه « .
مولی مهدی .
نراقی ؛ علم اخلاق اسلامی ، حکمت ، دوم ، ص 288 .
همان .
پیغمبر اکرم » صلّی اللّه علیه و آله « فرمود : » ببند و توکّل کن .
« و حضرت صادق » علیه السّلام « فرمودند : » خداوند ، برای بندگان خود مقرّر فرموده ، که مطالب خود را از او ، به اسبابی که برای آنها ، آماده ساخته و به تحصیل آنها امر کرده ، بجویند.« گفت پیغمبر به آواز بلند با توکّل زانوی اشتر ببند گر توکّل میکنی، درکارکن کشت کن،پس تکیه برجبّارکن ضرورت توکّل در نهج البلاغه و قال امام علی » علیه السّلام « : » أعْلَمُوا عِلْماً یقیناً ، أنَّ اللّهَ لَمْ یَجْعَلْ لِیَعْبِدْ – وَ اِنْ عَظُمَتْ حَیْلَتُهُ ، و اشْتَدّتْ طلبْتُهُ ، و قَوَیَتْ مَکیدَتُهُ -أکْثَرَ ممَّا سُمِّیَ لَهُ فی الذّکرِ الحکیم ، و لَمْ یجعل بینَ العَبْدِ فی ضَعْفِهِ و قِلّتِ حیِلَتهِ ، و بَیْنَ اَنْ یَبْلُغَ مَا سُمِّیَ لَهُ فی الذُّکِر الحکم .
واَلعارفُ لِهَذا ، العاملُ بِهِ ، أعْظَمَ الناسِ راحتً من منفعتٍ ، واتّارکُ لهُ الشّاکیُّ فیه أعظَمُ النّاس شُغُلاً فی مَضَرَّهٍ .
و رُبَّ مُنْعَمٍ عَلَیْهِ مُسْتَدْرَجٌ بالنُّعْمیٌ ، و رُبَّ مُبْتلیً مَصْنُوعٌ لَهُ بالْبکریَ !
فَزِدْ أیُّهمَا المُسْتنْفِعُ فی شُکْرِکَ ، وَ قَصِّرْ مِنْ عَجَلَتِکَ ، وَقِفْ عِنْدَ مُنتَهیَ رِزقِکَ .
« حضرت علی » علیه السّلام «فرمودند : » به یقین بدانید !
خداوند برای بنده خود هرچند باسیاست و سخت کوش و در طرح و نقشه نیرومند باشد ، بیش از آنچه که در علم الهی وعده فرمود ، قرار نخواهد داد ، و میان بنده ، هرچند ناتوان و کم سیاست باشد ، و آنچه در قرآن برای او رقم زده ، حایلی نخواهد گذاشت ، هر کس این حقیقت را بشناسد و به کار گیرد ، از همه مردم آسوده تر است و سود بیشتری خواهد برد .
و هرکس آن را واگذارد و در آن شک کند ، از همه مردم گرفتارتر و زیانکارتر است ، چه بسا نعمت داده شده ای که گرفتار عذاب شود ، و بسا گرفتاری که در گرفتاری ساخته شده و آزمایش گردد ، پس ای کسی که از این گفتار بهره مند می شوی ، بر شکرگذاری بیفزای ، و از شتاب بی جا دست بردار ، و به روزی رسیده قناعت کن .
« نتیجه توکّل » ان ینصرکم اللّه فلا غالب لکم و ان غیر لکم فمن ذاالذی ینصرکم من بعده.« در این آیه ، نکته توکّل بر خداوند بیان شده است .
و آن اینکه ، قدرت او بالاترین قدرتهاست ، به حمایت هرکس اقدام کند ، هیچ کس نمی تواند بر او پیروز گردد .
همانطور که اگر حمایت خود را از کسی برگیرد ، هیچ کس قادر به حمایت او نیست ، کسی که اینچنین همه پیروزیها از او سرچشمه می گیرد ، باید به او تکیه کرد ، و از او کمک خواست .
این آیه افراد با ایمان را ترغیب می کند که علاوه بر تهیّه همه گونه وسائل ظاهری ، باز به قدرتِ شکست ناپذیر خدا تکیه کنند .و در حقیقت روی سخن در این آیه ، به همه مؤمنان است ، و به آنها می گوید : » همانند پیامبر باید بر ذات پاک خدا تکیه کنند .
« و لذا در پایان آیه می خوانیم : » و علی اللّه فلیتوکّل المؤمنون « ، مومنان تنها بر ذات خداوند باید توکّل کنند .
ناگفته پیداست که، حمایت خداوند یا ترک حمایت او نسبت به مؤمنان ، بی حساب نیست .
و روی شایستگی ها و لیاقتها ، صورت می گیرد .
آنها که فرمان خدا را زیر پا بگذارند ، و از فراهم ساختن نیروهای مادّی و معنوی غفلت کنند هرگز مشمول یاری او نخواهند بود .
و بر عکس ، آنها که با صفوف فشرده و نیّات خاص و عزم های راسخ و تهیّه همه گونه ، وسائل لازم ، به مبارزه با دشمن برمی خیزند ، دست حمایت پروردگار پشت سر آنها خواهد بود .
فهرست منابع 1 .
دشتی ، محمد ؛ ترجمه نهج البلاغه ، موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین (ع) ، قم ، چاپ اول ، 1379 .
2 .
شبر ، سید عبداللّه ؛ اخلاق ترجمه کتاب الاخلاق ، انتشارات هجرت ، قم ، چاپ ششم ، 1380 .
3 .
فیض کاشانی ، ملا محسن ؛ اخلاق حسنه ، پیام عدالت ، چاپ اول ، 1373 .
4.قمی،شیخ عباس؛معراجالسعاده ،انتشارات درراه حق ، قم ،چاپهفتم، 1377 .
5 .
گروه تدوین متون تفسیری ؛ تفسیر سوره انفال ، موسسه فرهنگی دارالذکر ، قم ، چاپ اول ، 1380 .
6 .
مکارم شیرازی ، آیت اللّه ناصر ؛ تفسیر نمونه ، دارالکتاب اسلامیه ، قم ، چاپ نهم ، جلد سوم ، 1370 .
7 .
مکارم شیرازی ، آیت اللّه ناصر ؛ تفسیر نمونه ، دارالکتاب اسلامیه ، قم ، چاپ نهم ، جلد دهم ، 1370 .
8 .
مکارم شیرازی ، آیت اللّه ناصر ؛ تفسیر نمونه ، دارالکتاب اسلامیه ، قم ، چاپ نهم ، جلد بیست و چهارم ، 1370 .
9.نراقی،موسیمهدی؛علماخلاق اسلامی ، حکمت ، چاپ دوم ،جلد سوم ، 1370.