دانلود مقاله جایگاه محبّت ومهرورزی در اسلام

Word 156 KB 13865 49
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • مهرورزی در اسلام
    راز پیشرفت اسلام در مهرورزی پیامبر اکرم(ص) به مردم نهفته است: «فبما رحمه من الله لنت لهم و لوکنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک»: پس به برکت رحمت الهی با مردم نرمخو و پرمهر شدی و اگر تندخو و سخت‌دل بودی قطعاً از پیرامون تو پراکنده می‌شدند.(آل‌عمران)
    باری مهرورزی پیامبر اسلام(ص) به مردم موجب هدایت کسانی شد که هرگز امیدی به هدایت آنها نمی‌رفت و از این طریق آن چنان هدایت‌شدگان به مربی برزگ بشر دلبسته شده بودند که حاضر نشدند اسلام را تنها بگذارند.

    بلکه با تمام وجود برای هر نوع فداکاری در راه آن آماده شدند و در حقیقت با این روش از انسانهای عهد جاهلیت با آن ویژگی‌ها انسانهایی رئوف دریادل و پارسا ساخته شد.


    باری مربی بزرگ ملک و ملکوت اساس دعوت و کار خود را بر مهرورزی و محبت قرار داده بود و به آن نیز فرمان می‌داد که «احبوا الصبیان و ارحموا هم»: کودکان را دوست بدارید و به آنان مهر ورزید.

    (وسائل‌الشیعه)
    امام صادق نیز توصیه گرانقدری در این زمینه به بشر داد که «اذا حببت رجلا فاخبره بذلک فانه اثبت للموده بینکما».

    اگر محبت کسی را در دل داری به او بگو دوستت دارم زیرا ابراز مهر موجب می‌شود دوستی شما استوارتر گردد.


    اندیشمندان اسلامی نیز با تبعیت از رسول گرامی (ص) شیوه اساسی خویش را در تعلیم و تربیت بر مهرورزی و محبت استوار ساخته‌اند.

    شهید ثانی در کتاب منیه‌المرید ویژگی مربی و معلم خوب را مهرورزی به مربیان و اخلاق خوش و نرمی در گفتار دانسته و با استناد به آیات قرآن در روایات نتیجه می‌گیرد که هر معلم و مربی باید اخلاق خویش را در ارتباط با همه افراد به ویژه مربیان نیکو گرداند و با لطف و محبت با آنان رفتار کند و چون با مربیان مواجه می‌شود با خوشرویی و روی گشاده و شادمانی برخورد نماید و مهرورزی و محبت و شفقت خویش را به آنان ابراز کند.

    البته معلم و مربی همچون طبیب حاذق باید شرایط و موقعیتها را در نظر گیرد و نوع رفتار و راه و روش تربیتی خود را با توجه به آن شرایط و موقعیتها انتخاب نماید.


    شیخ اشراق نیز محبت و مهرورزی را زاییده علم و معرفت دانسته و شرط وصول به کمال را گذشتن از این نردبان قلمداد کرده است.

    مهرورزی نظر اسلام راجع به عشق‌هایی زمینی که حتماً منظور عشق بین دو نفر از جنس مخالف است چیست؟

    آیا باید این عشق را سرکوب کرد یا در اسلام این نوع عشق که ممکن است در سنین 16-17 سالگی وارد زندگی یک نفر شود مباح شمرده شده است؟

    در رادیو و تلویزیون گاه‌گاه سخنی می‌شنویم که گویا این عشق‌ها را باید سرکوب کرد و از پیش آمدنشان جلوگیری کرد و یا فرد عاشق گناه کرده؟

    به نظر اسلام آیا دست خود آدم است که عاشق شود یا نشود؟

    شخصی که عاشق شده البته بهتر است که زودتر ازدواج کند تا خود را از گرفتاری نجات دهد (البته اگر عشق در اسلام مجاز شمرده شده باشد) حال اگر در موقعیتی بود که نمی‌توانست ازدواج کند آیا باید این مورد را به فراموشی بسپارد؟

    عواطف یکی از نعمتهای بزرگ الهی است که هم برای شیرین شدن زندگی این جهان نقش مهمی ایفا می‌کند و هم زمینه تعالی روح و عشق به محبوب حقیقی را فراهم می‌سازد.

    افراط در مهرورزی (مانند افراط در هر کار دیگری) تعادل زندگی را به هم می‌زند و طبعاً تلاش برای کسب چنین امر افراط‌آمیزی مطلوب نخواهد بود؛ مخصوصاً اگر انسان را در معرض گناه قرار دهد.

    چنین افراطی ممکن است به یک بعدی شدن شخصیت و عقب‌ماندگی در سایر ابعاد منجر گردد، و حتی گاه موجب ناکامیهای خطرناکی شود.

    از این جهت، رعایت اعتدال در این عرصه نیز مطلوب است.

    عشقهای زمینی هم تا حدی که انسان را به گناه نکشاند حرام نیست ولی خردورزی، دوراندیشی، و تقوی اقتضا می‌کند که انسان به سراشیب سقوط نزدیک نشود و همیشه مرزی را بین خود و گناه قرار دهد.

    بنابراین کسی که مبتلا به عشق انسانی شده (چه جنس مخالف یا موافق) سزاوار است به خصوص از تماس بدنی خودداری کند.

    ازدواج به عنوان یک نهاد مقدس اجتماعی که طبق آنچه از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «ما بنی بناء فی الاسلام احب الله عزوجل من التزویج»، محبوبترین بنیان نزد خداوند می‌باشد، باید بر پایه‌های معقول و سنجیده‌ای استوار گردد.

    از همین رو است که نگاه کردن به اندام کسی که شخص قصد ازدواج با او را دارد شرع مقدس اسلام، با رعایت شرایطش مجاز شمرده شده است، و همدلیهای و همنوائیهای که موجب استحکام این بنیان شود طبعاً مطلوب خواهد بود.

    ولی باید توجه داشت که زیباییهای ظاهری موجب فریفتگی و غفلت از عیبها و نقاط ضعف پنهان نشود همانطور که متذکر شده اید، یکی از بهترین راهها برای ایمنی از خطرهای عشقهای زمینی ازدواج با همسری شایسته است، اما در صورتی که میسر نباشد باید از افراط در مهرورزی خودداری کرد و در این راه از توصیه‌های روانشناسان و علمای اخلاق (که محور آنها را عدم تمرکز و سعی در فراموشی تشکیل می‌دهد) کمک گرفت.

    بدیهی است پرداختن به عبادات عاشقانه هم بهترین درمان است و هم بهترین استفاده از حالات لطیفی است که معمولاً برای مهرورزان حاصل می‌شود.

    به ویژه خواندن با تدبر مناجات محبین از صحیفه سجادیه که در ضمن مناجات خمس عشر در مفاتیح‌الجنان نیز آمده است توصیه می‌شود.

    سخنان شریعتی آتشهایی که می‌پزند، آتشهایی که می‌سازند؛ آتشهای سرد، خنک‌کننده، خوب، پاک، روشن، نامرئی، .....

    نیرو آن آتش عشق در خدا!!

    چه کسی به این پی‌برده است؟

    آتش عشق در روح خدا، آتشی که همه هستی تجلی آن است، آتش گرم نیست، داغ نیست.

    چرا؟

    نیازمندی در آن نیست، تلاطم در آن نیست، نااستواری، شک، تزلزل، تردید، نوسان، وسواس، اضطراب ....

    نگرانی، در آن نیست، اما آتش است، آتشین‌تر از همه آتشها.

    آتشی که پرتو یک زبانه‌اش آفرینش است، سایه‌اش آسمان است، جلوه‌اش کائنات است، گرده خاکستر نازک و اندکش کهکشان است ....

    چه می‌گوییم!!!؟

    این آتش عشق در خدا !

    یعنی چه؟

    آتش عشق که این جوری نیست ...

    پس این آتش دوست داشتن است.

    آری آتش دوست داشتن است، عجب!؟

    منهم مثل همه عارف‌ها و شاعرها حرف میزدم.

    آتش عشق!؟

    آن هم در خدا !؟

    نه، آتش دوست داشتن است که داغ نیست، سرد نیست، حرارت ندارد؛ چرا؟

    که نیازمندی ندارد؛ که غرض ندارد؛ که ....

    رسیدن ندارد، که یافتن ندارد، که گم کردن ندارد، که به دست آوردن ندارد، که بکار آمدن و بدرد خوردن ندارد.

    نقش عشق در عرفان اسلامی عشق در عرفان اسلامی، از جهات مختلف، به عنوان یک اصل، مورد توجه قرار می‌گیرد که اهم آنها عبارتنداز: از دیرباز میان متفکران این سوال مطرح است که انگیزه آفرینش چیست؟

    جمعی در آفرینش جهان برای خدا انگیزه و اهدافی عنوان کرده‌اند و جمعی داشتن غرض و انگیزه نقص و نیاز دانسته و خداوند را برتر از آن می‌دانند که در آفرینش غرض و هدفی را دنبال کند.

    عرفا، در مقابل این پرسش، عشق را مطرح می‌کنند و همچون حافظ برآنند که طفیل هستی عشقند آدمی و پری از نظر عرفا، جهان برای آن به وجود آمده که مظهر و جلوه‌گاه حق بوده باشد.

    در یک حدیث قدسی آمده که حضرت داوود(ع) سبب آفرینش را از خداوند پرسید.

    حضرت حق در پاسخ فرمود: «کنتُ کنزاً مخفیاً لااُعرفُ فاحببتُ انْ اُعرف فخلقتُ الخلقَ لکی اعرف.» پس جهان بر این اساس بوجود آمده که حضرت حق خواسته جمال خویش را به جلوه درآورد جمالی مطلق از قید مظاهر/ به نور خویشتن، بر خویش ظاهر» جمال حضرت حق در آینه حضرات پنجگانه- که عبارتنداز : عالم اعیان ثابته، جبروت، ملکوت، ملک و انسان کامل جلوه کرده و در هر موجودی، به نسبت مرتبه وجودی آن، برخی از اسماء و صفات الهی جلوه‌گر و نمایان شده است.

    مظهر کامل آن معشوق، وجود انسان کامل است که خلیفه اوست در جهان آفرینش، و آینه تمام‌نمای اسماء و صفاتش، و شاید حدیث «خلق الله آدم علی صورته» اشاره به این نکته باشد.

    عرفا عشق را در بازگشت هم مطرح می‌کنند، به این معنا که این عشق از ذات حق به سراسر هستی سرایت می‌کند.

    البته عشق حق در مرحله اول به ذات خویش است و چون معلول لازم ذات علت است، پس به تبع ذات، مورد عشق و علاقه حق قرار می‌گیرد.

    پس خدا آفریدگان را دوست می‌دارد و از این طرف نیز هر موجودی عاشق کمال خویش است.

    بنابراین، در سلسله نظام هستی چنان‌که در قوس نزول عشق از بالا به پایین در جریان است، از آن جهت که هر مرتبه پایین اثر مرتبه بالاست، در قوس صعودی هم هر مرتبه‌ای از وجود، عاشق و طالب مرتبه بالاتر از خویش است چون کمال اوست، و چون بالاترین مرتبه هستی، ذات حضرت حق است پس معشوق حقیقی سلسله هستی، ذات مقدس اوست همین عشق به کمال و عشق به اصل خویش، انگیزه و محرک نیرومند همه ذرات جهان از جمله انسان به سوی حضرت حق است.

    هر کسی کو دور ماند از اصل خویش/ باز جوید روزگار وصل خویش و این عشق، چنان که گذشت، یک عشق دو سره است که : «یحبهم و بحبونه».

    عشق در پرستش عرفا با گروههای فکری دیگر، در روش شناخت و ابزار شناخت فرق دارند به این معنا که در کنار عقل، بصیرت را مطرح می‌کنند و رسیدن به بصیرت و معرفت را نتیجه مجاهده و ریاضت می‌شمارند.

    اما در جنبه عباد و پرستش نیز خود را از عابدان و زاهدان، در چگونگی و اهداف عبادت، جدا می‌دانند.

    اینان عابدان و زاهدان را سوداگرانی می‌شمارند که عبادت را به خاطر اجر و پاداش، انجام می‌دهند با این تفاوت که عابدان، هم دنیا را می‌خواهند و هم آخرت را و زاهدان از دنیا چشم می‌پوشند وتنها آخرت را ‌می‌خواهند.

    اما عارفان، خدا را نه به خاطر دنیا و آخرت بلکه بدان جهت می‌پرستند که او را دوست می‌داند.

    چنان که از مولای متقیان علی(ع) نقل شده که: «ما عبدتک خوفاً من نارک ولاطمعاً فی جنتک لکن و جدتک اهلاً للعباده فعبدتک» در متون عرفانی هم از رابعه نقل است که می‌گفت: «الهی، ما را از دنیا هر چه قسمت کرده‌ای، به دشمنان خود ده.

    و هر چه از آخرت قسمت‌ کرده‌ای، به دوستان خود ده، که مرا تو بسی» خداوندا، اگر تو را از بیم دوزخ می‌پرستیم، در دوزخم بسوز و اگر به امید بهشت می‌پرستیم، بر من حرام گردان.

    و اگر تو را برای تو می‌پرستیم، جمال باقی دریغ مدار.» عشق دررابطه بادیگران : از آنجا که عرفا حضرت حق را معشوق حقیقی می‌دانند و آفرینش را جلوه‌گاه و مظهر آن معشوق، طبعاً همه جهان و جهانیان را دوست خواهند داشت.

    چنان که سعدی می‌گوید: به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست/ عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست و اگر بیشتر دقیق شویم از دیدگاه عرفا همه عالم «او»‌ست، نه «از او» چنان‌که جامی گوید: تو را ز دوست بگویم حکایتی بی‌پوست/ همه از وست وگر نیک بنگری همه اوست عاشورا خشونت نیست عده‌ای گمان می‌کنند عاشورا و حرکت خونین امام حسین(ع) تلاش در جهت ترویج خشونت و یا خدای نکرده ترویج تفکر خشونت در مقابل گفتگوست.

    اما آنانکه تاریخ کربلا و سیره زندگی تمامی ائمه بویژه امام حسین(ع) را مطالعه کرده‌اند به خوبی می‌دانند که امام قبل از هر چیز صلح و آرامش را برای جامعه طالب بوده است.

    اما باید پرسید این صلح و آرامش چه اندازه ارزش دارد و باید در برابر آن چه بهایی پرداخت.

    فروش دین و آزادگی در مقابل دریافت چند روز زندگی آرام دنیوی آیا کار چندان عاقلانه‌ای است.

    آدمی تمامی دین و غیرت خود را به بهایی اندک بفروشد و تمام منطقش این باشد که ما می‌خواهیم در جامعه آرامش را برقرار سازیم.

    امام حسین(ع) اگر جنگ افروز بود در همان مکه و مدینه می‌ماند تا عده‌ی بیشتری همراهش کشته شوند، اگر جنگ طلب بود به آنانکه همراهش آمده بودند اجازه بازگشت نمی‌داد و از همه مهمتر قبل از هر دفعه کارزارش با دشمن برای پرهیز از جنگ و خشونت به گفتگو نمی‌پرداخت.

    اسلام ذاتاً خشونت را نفی کرده است اما آنجائیکه حیات یک جامعه در خطر است برای حفظ حیات جامعه شدت نیز لازم است، تساهل وتسامح تا آنجا پسندیده است که به روابط سالم انسانها در جوامع آسیب نرساند و اگر احساس شد حق جامعه در شرف پایمال شدن است این حدود و تعزیرات هستند که جلوی زیاده خواهی جمعی را در جامعه خواهند گرفت.

    پس عاشورا حرکت برای بقاء ملتی است که جز با خون بیدار نمی‌شوند، عاشورا زنده نگه‌داشتن دین پیامبر است که سالار شهیدان به زیبایی فرمودند: اگر دین محمد جز با کشته شدن من باقی نمی‌ماند پس ای شمشیرها مرا دریابید.

    نیروی محبت در اجتماع : نیروی محبت از نظر اجتماعی نیروی عظیم و موثری است.

    بهترین اجتماعها آن است که با نیروی محبت اداره شود: محبت زعیم و زمامدار به مردم و محبت و ارادات مردم به زعیم و زمامدار.

    علاقه و محبت زمامدار عامل بزرگی است برای ثبات وادامه حیات حکومت، و تا عامل محبت نباشد رهبر نمی‌تواند و یا بسیار دشوار است که اجتماعی را رهبری کند و مردم را افرادی منضبط و قانوی تربیت کند ولو اینکه عدالت و مساوات را در آن اجتماع برقرار کند.

    مردم آنگاه قانونی خواهند بود که از زمامدارشان علاقه ببینند و آن علاقه‌هاست که مردم را به پیروی و اطاعت می‌کشد قرآن خطاب به پیغمبر می‌کند که ای پیغمبر!

    نیروی بزرگی را برای نفوذ در مردم و اداره اجتماع در دست داری: فبما رحمه من الله لنت لهم و لوکنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفرلهم و شاور هم فی‌الامر» به موجب لطف و رحمت الهی، تو بر ایشان نرمدل شدی که اگر تندخوی سختدل بودی از پیرامونت پراکنده می‌گشتند.

    پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار با آنان مشورت کن.

    دراینجا علت گرایش مردم به پیغمبر اکرم را علاقه و مهری دانسته که نبی اکرم نسبت به آنان مبذول می‌داشت.

    باز دستور می‌دهد که ببخشان و برایشان استغفار کن و با آنان مشورت نما.

    اینها همه از آثار محبت و دوستی است، و باز قرآن می‌فرماید: «و لاتستوی الحسته ولاالسیئه ادفع بالتی هی أحسن فاذا الذی بینک و بینه عداوش کأنه ولی حمیم» نیک وبدیسان نیست، با اخلاق نکوتر دفع شرکن که آنگاه آنکه بین تو و او دشمنی است گویا دوستی خویشاوند است.

    محبت در قرآن : و این عشق است که در آیات بسیاری از قرآن، از آن یاد شده است.

    این آیات در چند قسمت قرار گرفته‌اند: 1- آیاتی که در وصف مؤمنان است و از دوستی ومحبت عمیق آنان نسبت به حضرت حق، یا نسبت به مؤمنان سخن گفته است: والذین آمنوا اشد حبا لله» آنان که ایمان آورده‌اند در دوستی خدا سخت‌ترند «واذین تبوؤا الدار و الایمان من قبلهم یحبون من هاجر الیهم».

    «و لایجدون فی صدور هم حاجه مما اوتوا و یؤثرون علی انفسهم و لوکان بهم خصاصه» و آنان که پیش از مهاجران در خانه (دار الهجرش، خانه مسلمانان) و در ایمان (خانه روحی و معنوی مسلمانان) جایگزین شده، مهاجرانی را که به سوی ایشان می‌آیند دوست دارند و در دل خودشان از آنچه به آنها داده شده است احساس ناراحتی نمی‌کنند و آنها را بر خویش مقدم می‌دارند هر چند خود نیازمند بوده باشند.

    آیاتی که از دوستی حضرت حق نسبت به مؤمنان سخن می‌گوید: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین» خدا دوست دارد توبه کنندگان و پاکیزگان را» و الله یحب المحسنین «خدا دوست دارد نیکوکاران را».

    ان الله یحب المتقین «خدا دوست دارد خود‌نگه‌داران را».

    و الله یحب المطهرین «خدا دوست دارد پاکیزگان را».

    ان الله یحب المقسطین «خدا دوست دارد عدالت‌کنندگان را.» آیاتی که متضمن دوستیهای دو طرفی و محبتهای متبادل است : دوستی حضرت حق نسبت به مؤمنین و دوستی مؤمنان نسبت به حضرت حق و دوستی مؤمنین یکدیگر را : قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله و یغفرلکم ذنوبکم» بگو اگر دوست دارید خدا را، از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد وگناهانتان را برایتان ببخشاید».

    «فسوف یأتی الله یقوم یحبهم ویحبونه» خدا بیاورد قومی را که دوستشان دارد و آنها او را دوست دارند.» .

    محبت مؤمنان نسبت به یکدیگر : ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا «آنان که ایمان آورده‌اند وشایسته‌ها انجام داده‌اند خداوند بخشایشگر بر ایشان دوستی قرار می‌دهد».

    وجعل بینکم مودش و رحمه «در میان شما با همسرانتان دوستی قرار داد و مهر افکند».

    و همین علاقه و محبت است که ابراهیم برای ذریه‌اش خواست، و پیغمبر خاتم نیز به دستور خداوند برای خویشانش طلب کرد.

    و آنچنانکه از روایات برمی‌آید، روح و جوهر دین غیر از محبت چیزی نیست.

    بهترین اخلاق در دنیا و آخرت عقبه ‌بن عامر می‌گوید: روی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را در راهی همراهی می‌کردم.

    حضرت دستم را گرفتند و فرمودند: می‌خواهی بهترین اخلاق دنیا و آخرت را برای تو بگویم؟

    عرض کردم: بفرمایید یا رسول الله!

    فرمودند: با فامیلی که با تو قطع رابطه کرده، ارتباط برقرار کن؛ به کسی که چیزی به تو نداده، کمک کن و از کسی که به تو ستم روا داشته و بدی کرده، بگذر.

    نظر ده دانشمند درباره قرآن گوته، می‌گوید: سالیان دراز کشیشان از خدا بی‌خبر، ما را از پی‌بردن به حقایق قرآن مقدس و عظمت آورنده آن دور نگه‌داشتند؛ امّا هر قدر در جاده علم ودانش نهادیم و پرده تعصب را دریدیم، عظمت احکام مقدس قرآن، بهت وحیرت عجیبی در ما ایجاد نمود.

    به زودی این کتاب توصیف‌ناپذیر، محور افکار مردم جهان می‌گردد!

    آلبرت انیشتین که نیازی به معرفی ندارد، می‌گوید: قرآن کتاب جبر و یا هندسه نیست؛ مجموعه‌ای از قوانین است که بشر را به راه صحیح، راهی که بزرگترین فلاسفه ودانشمندان دنیا از تعریف و تعیین آن عاجزند، هدایت می‌کند.

    ویل دورات، دانشمند امریکایی شرق‌شناس، می‌گوید: در قرآن، قانون و اخلاق یکی است.

    رفتار دینی در قرآن، شامل رفتار دنیوی هم می‌شود و همه امور آن از جانب خداوند وبه طریق وحی آمده است.

    قرآن در جای‌های ساده عقایدی آسان و دور از ابهام پدید می‌آورد که از رسوم و تشریفات ناروا آزاد است.

    پرفسور آرتو آربری که در یکی از مترجمان مشهور قرآن به زبان انگلیسی است، می‌گوید: زمانی که به پایان ترجمه قرآن نزدیک می‌شدم، سخت در پریشانی به سر می‌بردم؛ اما قرآن آنچنان آرامش خاطری به من می‌بخشید که برای همیشه به خاطر خواهم داشت.

    من در حالی که مسلمان نیستم، قرآن را خواندن تا آن را درک کنم وبه تلاوت آن گوش دادم تا مجذوب آهنگ‌ها نافذ و مرتعش کننده‌اش شو و تحت تأثیر آهنگش قرار گیرم و به کیفیتی که مسلمانان واقعی و نخستین داشتند، نزدیک گردم تا آن را بفهمم.

    لئوتولستوی، نویسنده معروف روسی می‌گوید: هر کس که بخواهد سادگی و بی‌پیرایگی اسلام را دریابد، باید قرآن مجید را مورد مطالعه قرار دهد.

    در قرآن قوانین وتعلیمات حقیقی و احکام آسان و ساده برای عموم بیان شده است.

    آیات قرآن به خوبی بر مقام عالی اسلام وپاکی روح آورنده‌اش گواهی می‌دهد.

    دکتر هانری کُربن، اسلام‌شناس معروف فرانسوی، سخن جالبی درباره قرآن دارد.

    وی می‌گوید: اگر قرآن خرافی بود و از جانب خداوند نبود، هرگز جرأت نمی‌کردم که بشر را به علم و تعقل و تفکر دعوت کند.

    هیچ اندیشه‌ای به اندازه قرآن محمّد(ص) انسان را به دانش فرانخوانده است تا آن جا که نزدیک به نه‌صدو پنجاه بار در قرآن، از علم و عقل و فکر سخن رفته است.

    ارنست رنان، فیلسوف معروف فرانسوی می‌گوید: در کتابخانه من هزاران جلد کتاب سیاسی، اجتماعی، ادبی و.....

    وجود دارد که هر کدم را بیش از یک بار نخوانده‌ام؛ اما یک جلد کتاب هست که همیشه مونس من است و هر وقت خسته می‌شوم و می‌خواهم درهایی از معانی و کمال به رویم باز شود، آن را مطالعه می‌کنم.

    این کتاب، قرآن- کتاب آسمانی مسلمانان است.

    ناپلئون بناپارت، امپراتور فرانسه می‌گوید: امیدوارم آن زمان دور نباشد که من بتوانم همه دانشمندان جهان را با یکدیگر متحد کنم تا نظامی یکنواخت، فقط براساس اصول قرآن مجید که اصالت و حقیقت دارد و می‌تواند مردم را به سعادت برساند، ترسیم کنم.

    قرآن به تنهایی عهده‌دار سعادت بشر است.

    مهاتا گاندی، رهبر فقید هند هم اعتقاد داشت: از راه آموختن علم قرآنی، هر کس به اسرار وحی و حکمت‌های دین، بدون داشتن هیچ خصوصی ساختگی دیگری پی‌می‌برد.

    در قرآن هیچ اجباری برای تغییر دین و مذهب انسان‌ها دیده نمی‌شود.

    قرآن به راحتی می‌گوید: هیچ زور و اکراهی در دین وجود ندارد.

    ژان ژاک روسو، متفکر و روان‌شناس مشهور فرانسوی، برداشت منحصر به فردی از قرآن دارد؛ او می‌گوید: بعضی از مردم بعد از آن که مقدار کمی عربی یادگرفتند، قرآن را خوانده، امّا درست درک نمی‌کنند.

    اگر می‌شنیدید که محمّد(ص) با آن کلام فصیح و آهنگ رسای عربی آن را می‌خواند، هر آینه به سجده می‌افتادند و ندا می‌کدند: ای محمّد عظیم!

    دست ما را بگیر و به محل شرف و افتخار برسان.

    ما به خاطر یاری تو حاضریم که جان خویش را فدا سازیم!!

    مهرورزی حاکمان مایه جلب رحمت مهر و محبت حاکمان، علت جاری شدن رحمت حق به سوی مُلک خود می‌شود حاکمانی که همه حالات مثبت به ویژه مهر و محبت و عشق‌ورزی را در سرزمین خود احیاء کنند نور رحمت پروردگار را از افق وجودش جلوه می‌کند.

    حضرت رسول اکرم می‌فرماید: من لایرحم الناس لایرحمه الله.

    کسی که به مردم مهربانی نکند خداوند به او مهربانی نمی‌کند.

    دریای امواج رحمت حضرت حق با مهرورزی همنوعان و زیردستان و حتی بی‌ارزش‌ترین حاکمانی که نسبت به امور دیگران بی‌تفاوت‌اند اگر از خدا توقع محبت و رحمت داشته‌باشند یقیناً توقع بی‌جا و بی‌موردی است ولی آنان که دلی غرق محبت و مهر دارند پیوسته مهر و عشق خود را عملاً برای خلق خدا هزینه می‌کنند اگر از خدا امید محبت و رحمت داشته باشند امیدشان امیدی مثبت و توقعشان توقعی به جا و بر حق است.

    برگزیده سخنان حکمت‌آمیز امیرمؤمنان امام علیه‌السلام می‌فرمود: در فتنه‌ها همچون شتر کم سن و سال باش نه پشتی که سوار شوند و نه پستانی که بدوشند هر کس «طمع» در درون داشه باشد خود را حقیر کرده.

    و کسیکه ناراحتیهایش را فاش کند بذلت خویش راضی شده.

    و کسی که زبانش را بر خو امیر کند شخصیت خود را پایمال کرده است.

    «بخل» ننگ است و «ترس» نقصان، و «فقر» شخص زیرک را از بیان دلیلش گنگ می‌اسزد.

    و شخصی که فقیر است در شهرش نیز غریب است.

    «ناتوانی» آفت است.

    و «شکیبائی» شجاعت.

    و «زهد» ثروت و «تقوی» سپر و بهترین همنشین، «رضایت» و خشنودی است، «علم» میراث گرانبهائی است و «آداب» لباس فاحز و زینتی است و «فکر» آئیینه‌‌ای است صاف.

    «سینه شخص عاقل» صندوق اسرار او است، و «خوشروئی» دام محبت است و «تحمل ناراحتی‌ها» قبر عیوب است.

    و نقل شده که در این باره نیز چنین فرموده است: سؤال و پرسش وسیله پوشاندن عیبها است.

    وآنکس که از خود راضی باشد خشمگین بر او زیاد خواهد بود.

    «صدقه» وکمک به نیازمندان داروی مؤثری است.

    واعمال‌بندگان در این دنیا نصب العین آنها در آخرت خواهدبود.

    تعجب کنید از این انسان که با یک قطعه پی می‌بیند، با قطعه گوشتی سخن می‌گوید.

    وبا استخوانی می‌شنود.

    و از شکافی نفس می‌کشد!!

    و این کارهای بزرگ و حیاتی را با این وسائل کوچک انجام میدهد.

    هنگامی که دنیا بکسی رو کند نیکیهای غیر او را به او عاریت می‌دهد و هنگامی که دنیا بکسی پشت کند نیکیها و افتخاراتش را از او سلب می‌نماید.

    با مردم آنچنان معاشرت کنید که اگر بمیرید بر مرگ شما اشک ریزند و اگر زنده بمانید به شما عشق ورزند هنگامی که بر دشمنت پیروز شدی عفو را شکرانه این پیروزی قرارده!

    عاجزترین مردم کسی است که از بدست آوردن دوست عاجز بماند و از او عاجزتر کسی است که دوستان دست آورده را از دست بدهد!

    هنگامی که مقدمات نعمتها بشمار می‌رشد دنباله آن را به واسطه کمی شکرگزاری از خود دور نسازید.

    کسی که نزدیکانش او را رها سازند، آنها که دورند او را می‌برند و یاریش می‌کنند.

    هر شخصی گرفتاری را نمی‌توان سرزنش کرد چه بسا بی‌تقصیر باشد امور، تسلیم تقدیها است تا آنجا که گاه مرگ انسان در تدبیر و هوشیاری او است.

    از نامه‌های امام علیه‌السلام به «مصقله ابن هبیره شیبانی» فرماندار «اردشیر خره» (یکی از شهرهای فارس) به من درباره تو گزارشی دسیده که اگر درست باشد و این کار را انجام داده باشی پروردگارت را به خشم آورده، و امامت را عصیان کرده‌ای : گزارشی رسیده که تو غنائم مربوط به مسلمانان که بوسیله اسلحه و اسبهایشان بدست آمده، و خونهایشان در این راه ریخته شده، در بین افرادی از بادیه‌نشینان قبیله‌ات که خود برگزیده‌ای تقسیم می‌کنی.

    سوگند به کسی که دانه را در زیر خاک شکافت!

    وروح انسانی را آفرید!

    اگر این گزارش درست باشد تو در نزد من خوار خواهی شد، و ارزش ومقدارت کم‌ خواهدبود، حق پروردگارت را سبک مشمار و دنیایت را با نابودی دینت اصلاح مکن که از زیانکارترین افراد خواهی بود!

    آگاه باش!

    حق مسلمانانی که نزد من و یا پیش تو هستند در تقسیم این اموال مساوی است، باید همه آنها به نزد من آیند و سهمیه خود را از من بگیرند.

    نقش عشق در عرفان اسلامی عشق در عرفان اسلامی، از جهات مختلف، به عنوان یک اصل، مورد توجه قرار می‌گیرد که اهم آنها عبارتنداز : نقش عشق در آفرینش: ار دیرباز متفکران ین سوال مطرح است که انگیزه آفرنش چیست؟

    جمعی در آفرنش جهان برای خدا انگیزه و اهدافی عنوان کرده اند و جمعی داشتن غرض وانگیزه رانشان نقص و نیاز دانسته و خداوند را برتر از آن می‌دانند که در آفرنش غرض و هدفی را دنبال کند.

    عرفا، در مقابل این پزسش، عشق را مطرح می‌کنند و همچون حافظ برآنند که : طفیلی هستی عشقند آدمی و پری ......

    از نظر عرفا، جهان برای آن به وجود آمده که مظهر وجلوه‌گاه حق بوده باشد.

    در یک حدیث قدسی امده که حضرت داوود(ع) سبب آفرنیش را از خداوند پرسید.

    مظهر کامل آن معشوق، وجود انسان کامل است که خلیافه اوست در جهان آفرینش، و آینه تمام‌نمای اسماء و صفاتش، و شاید حدیث «خلق الله آدم علی صورته» اشاره به این نکته باشد.

    عشق در بازگشت : عرفا عشق را در بازگشت هم مطرح می‌کنند، به این معنا که این عشق از ذات حق به سراسر هستی سرایت می‌کند.

    اما در جنبه عباد و پرتش نیز خود را از عابدان و زاهدان، در چگونگی و اهداف عبادت، جدا می‌دانند.

    اینان عابدان و زاهدان را سوداگرانی می‌شمارند که عبادت را به خاطر اجر و پاداش، انجام می‌دهند با این تفاوت که عابدان، هم دنیا را می‌خواهند و هم آخرت را وزاهدان از دنیا چشم می‌پوشند و تنها آخرت را ‌می‌خواهند.

    چنان که سعدی می‌گوید: به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست/ عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست و اگر بیشتر دقیق شویم از دیدگاه عرفا همه عالم «او»‌ست، نه «از او» چنان‌که جامی گوید: تو را ز دوست بگویم حکایتی بی‌پوست/ همه از وست وگر نیک بنگری همه اوست نقش پیامبر اسلام (ص) درتمدن انسان توسط مهرورزی : پیامبر اسلام برای بیناگذاری یک جامعه جاوید وامت واحد به عنوان بزرگترین و قدسی‌ترین معمار کاخ اجتماع به پی‌افکنی بنای برومند و استواری پرداخت که در سایه آن روشن‌ترین، اصیل‌ترین و جاویدترین تمدنها به وجود آمد و بشر را از همه مزایای یک تمدن عالی انسانی که هرگز دستخوش نوفان روزگار نخواهد شد برخوردار ساخت.

    تمدن چیزی جز تشکیل هیئت اجتماعیه با معتقدات و مقررات حکومتی و آداب مربوطه نیست.

    تمدن واجتماع بشر از قدیمی‌ترین مراحل خود زاییده مذهب و تحت تأثیر شدید آن بوده است.

    اداره هیئت اجتماعیه یا تمدن از یک طرف ومذهب از طرف دیگر پا به‌پای هم پیش رفته‌اند.

    توسعه، تمدن و هیئت اجتماعیه ناگزیر احتیاج به معتقدات مذهبی مشترک و متکامل دارند.

    در سایه اشتراک درعقیده وتوحید در پرستش است که رفع دشمنی و ایجاد ائتلاف واتحاد از طریق تأسیس دولتی که تمام افراد بشر بتواند در سایه آن زیست کند، امکان‌پذیر می‌شود.

    امیرالمؤمنین علی(ع) درباره پیامبران می‌فرماید: «فبعث فیهم رسله لیستأدوهم میثاق فطرته ویذکروهم منسی نعمه و یحتجوا علیهم بالتبلبغ ویثیرولهم دفائن العقول و یردهم الآیات المقدره» «پس خداوند، پیامبران خود را بین مردمان برانگیخت تا پیمان خدا را از آنها بخواهند و نعمت فراموش شده حق را یادآوری کنند و از راه تبلیغ با آنان سخن گویند و خردهای پنهان شده را برانگیزند و به کار اندازند و شانه‌های قدرت را به آنان بنمایانند».

کلمات کلیدی: اسلام - جایگاه - محبت - مهرورزی

است.يعني ناخودآگاه جوياي محبت و عاطفه است . دليل محکم براي اثبات ادعاي فوق همين گرايش طبيعي و غريزي انسان به اجتماع و زندگي اجتماعي است . تا در سايه اين اجتماع به نياز هاي فطري خويش دست يابد . دين اسلام به عنوان کامل ترين دين آسماني تاکيد ويژه اي بر

مهرورزي در اسلام : انسان به طور فطري موجودي عاطفي است.يعني ناخودآگاه جوياي محبت و عاطفه است . دليل محکم براي اثبات ادعاي فوق همين گرايش طبيعي و غريزي انسان به اجتماع و زندگي اجتماعي است . تا در سايه اين اجتماع به نياز هاي فطري خويش دست يابد . دين اس

اسلام دین محبت و مسلمان نماد مهرورزی مهر و محبّت مایه و سرمایه‏اى است که جایگاهش ، قلبى که در معارف الهیه از آن تعبیر به بیت اللّه‏ و حرم اللّه‏ و عرش اللّه‏ شده است ، قلبى که همه ارزش انسان به اعتبار محتویات مثبت و نورانى آن است ، قلبى که افق طلوع ایمان و یقین و عشق به حق و مهرورزى نسبت به خلق خداست ، قلبى که صاحبش از آن مراقبت و مواظبت نموده و از این که جایگاه رذایل شود حفظش ...

چکیده تأکید اسلام بر لزوم به کار گرفتن اندیشه روشنگری و آگاهی بخشی و بیان حقایق برای رسیدن به اتحاد و محبت و مهرورزی نسبت به انسان ها و توجه کرامت آنها بر کسی پوشیده نیست زیرا که فلسفه خلقت و آفرینش امید به لطف و رحمت الهی و کمال و سعادت است. قرآن برای دستیابی به سعادت است که به اموری اشاره می کند که می‌توان از آنها به عنوان عوامل بیرونی و درونی اتحاد و انسجام یاد کرد. از آنجایی ...

مقدمه: در جهان امروز مهرورزي نه تنها به تقويت فرهنگي در جامعه و پشتيباني از آن منجر مي‌شود بلکه موجب شناسايي هر چه بيش‌تر و مشابهت‌هاي مردمي مي‌گردد و مي‌تواند سبب شود که انسان‌ها به درک درستي از همکاري براي رسيدن به سعادت همگان دست‌يابند. براي

تاريخچه روانشانسي رشد اگر امروز حمايت ازکودکان و فراهم آوردن امکانات براي رشد همه جانبه و شکوفا کردن تمام ظرفيتهاي انساني آنها هدف مطالعه کودکان است، چنين ديدگاهي در گذشته کمتر وجود داشته است. در دوران باستان بسيار اتفاق مي افتاد که کودکان

نقش محبت و مهرورزي در تعليم و تربيت اکسير محبت تربيت واقعي و صحيح با يک کلمه که همان " عشق " است آغاز مي شود . عشق و نشانه هاي مربوط به آن از چنان اهميتي برخوردار است که بدون ذخاير و گنجينه هاي نهفته ي آدمي ظاهر و آشکار نمي شود . "محبت

از محبت دُردها صافی شود وز محبت دردها شافی شود مقدمه: نقش محبت و مهروروزی در فرآیند تعلیم وتربیت محبت نیاز اساسی و طبیعی انسان بالاخص کودکان است. یکی از عللی که آدمی را از تنهایی گریزان و در جمع سرخوش می‌سازد این است که در تنهایی محبّت‌هایی ندارد و تمایلات آدمی در آن برآورده و ارضا نمی‌شود. محبت مهمترین عامل سلامت روح کودک و عدم آن موجب ناهنجاری‌های روانی است. کمبود محبت مشکلاتی ...

در جهان امروز مهرورزی نه تنها به تقویت هویت فرهنگی در جامعه و پشتیبانی از آن منجر می شود بلکه موجب شناسایی هر چه بیشتر تفاوت ها و مشا بهت های مردمی می گردد و می تواند سبب شود که انسان ها به درک درستی از همکاری برای رسیدن به سعادت همکان دست یابند. برای آنکه بتوان انتظارات جامعه معاصر را بهتر برآورده کرد ، باید افق های مهر و محبت چنان گسترده شود که تمامی فرهنگ های جهان را تحت پوشش ...

از امام باقر (علیه السلام) از پدرانش، از علی (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: همنشینی با بدان موجب سوء ظن به نیکان می شود و همنشینی با خوبان بدان را به خوبان می پیوندد و همنشینی فجار با نیکوکاران فجار را به نیکان ملحق می کند پس کسی که وضع او بر شما مشتبه باشد و دین و روش او را نشناسید به معاشرین او نگاه کنید. پس اگر معاشرین او اهل دین خدا بودند او نیز بر دین خدا است و اگر بر ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول