انسان یک موجود اخلاقی است و اخلاق به صفات و افعال زشت و زیبا اطلاق می شود و گاهی صرفاً در مورد اخلاق و صفات نیک بکار می رود.
انسانها دارای یک جوهر قدسی هستند که از آن اموری مطلوب و خواستنی به نام ارزش تراوش می شود او را به عنوان یک موجود اخلاقی نمودار می سازد که سایر جانداران از آن بی بهره اند.
توانایی
یکی از ابعاد وجود آدمی قدرت یا توانایی است قدرت به معنای عام یعنی هر گونه نیرویی که می تواند مبدا و منشا کامل هر اثری شود و به معنای خاص قدرت عبارت از توانایی بر انجام کاری با آگاهی و آزادی می باشد.
همچنین قدرت یا توانایی شامل قدرت فیزیکی یا مادی است که در همه موجودات انسان و غیره انسان وجود دارد.
قدرت غیرمادی نظیر قوا و کیفیات گوناگون نفسانی مانند علم تمایل و غیره خاص انسان است.
تغییر پذیری شخصیت انسان
یکی دیگر از ویژگیهای انسان قابلیت شکل گیری گوناگون شخصیت است انسان به گونه ای آفریده شده است که می تواند با آگاهی و آزادی در محدوده ای نسبتاً گسترده راه خویش را برگزیند و در همان راه منتخب خود شخصیت و هویت فکری اخلاقی و فرهنگی خویش را شکل دهد.
تواناییهای بالقوه و بالفعل
لغت sterngth به معنای توانائی، استبداد، قدرت، نیرو، قوه و دوام به کار برده می شود و لغت potentiality به معنای عامل بالقوه ذخیره پنهان دارای استعداد نهانی می باشد.
قرآن انسان را موجودی می داند که هنگام زاده شدن دارای فطرتی است بالقوه او بالقوه دارای همه کمالات است که می تواند اگر خودش بخواهد بخواهد به آنها فعلیت دهد و این بستگی به شناخت خودش دارد.
لغت sterngth به معنای توانائی، استبداد، قدرت، نیرو، قوه و دوام به کار برده می شود و لغت potentiality به معنای عامل بالقوه ذخیره پنهان دارای استعداد نهانی می باشد.
قرآن انسان را موجودی می داند که هنگام زاده شدن دارای فطرتی است بالقوه او بالقوه دارای همه کمالات است که می تواند اگر خودش بخواهد بخواهد به آنها فعلیت دهد و این بستگی به شناخت خودش دارد.
تواناییهای گوناگون انسان قوه و نیروه عاملی که اثری از آن ناشی می شود.
هر موجودی از موجودات جهان منشا یک چند خاصیت و اثر هستند انسان قادر است و توانایی دارد که در برابر میلهای درونی خودایستادگی کند و فرمان آنها را اجرا نکند.
این توانایی را انسان به حکم یک نیروی دیگر دارد که از آن به اراده تعبیر می شود.
و به نوبه خود تحت فران عقل است یعنی عقل تشخیص می دهد و اراده انجام می دهد.
پس از آنچه گذشت روشن می شود که انسان از دو جهت یک سلسله توانایی ها دارد که سایر جانداران ندارند: یکی از جهت اینکه در انسان یک سلسله میلها و جاذبه های معنوی وجود دارد که در سایر جانداران وجود ندارد.
این جاذبه ها به انسان امکان می دهد که دائره فعالیت خویش را از حدود مادیات توسعه دهد و تا افق عالی معنویات بکشاند ولی سایر جاندارها از زندان مادیات نمی توانند خارج شوند و دیگر از آن جهت که انسان به نیروی عقل و اراده مجهز است و قادر است در مقابل میلها مقاومت و ایستادگی کند.
انسان یک موجود آزاد، توانا و انتخابگر و صاحب اختیار است تاکید قرآن در مورد انسان بر این است که انسان خویشتن را آنچنانکه هست بشناسد و مقام و موقع خود را در عالم وجود درک کند و هدف از این شناختن و درک کردن این است که خود به مقاوم والایی که شایسته آن است برساند تحقیق و جستجوی دقیق و علمی در مورد تواناییها اولین بار در آمریکا در سال 1960 در دانشگاه در دانشگاه یوتا انجام شد و کار نخستین بر اساس نظریه های افرادی چون مازلو، مورفی، فروم بنا نهاده شده بود آنها کار تحقیق را بر روی 18 گروه آزمایش که افرادی سالم و طبیعی و در گروههای سنی مختلف بودند انجام دادند.
آنها پس از این تحقیقات به این نتیجه رسیدند که انسانها دارای توانایی های بالقوه زیادی هستند اما این توانایی ها را نشناخته و به مرحله عمل در نمی آورند و بیشتر به ضعف ها و مشکلات خود آگاه هستند و هیچگونه کاوشی در مورد قدرتهای خود نمی کنند انسان خود نمی داند که دارای چه استعدادها و توانایی است.
قدرت های نهفته و غیر قابل استفاده در انسان زیاد است که تواناییهای بالقوه او را تشکیل می دهد و اغلب افراد از حداقل قدرتهای موجود خود استفاده می کنند.
اگر بدانیم که چه کارها می توانیم انجام دهیم نگرش و اعتمادمان به خودمان تغییر می کند در مورد بیماران این امر نیز صحت دارد آگاهی بیمار از تواناییهای خویش می تواند برای او آینده ساز باشد.
شناخت و کشف تواناییها می تواند: برخودپندار، خودانگاره و عزت نفس اثر بگذارد باعث گردد تا بیمار از ارزشها و لیاقتهای خودآگاه شده و در نتیجه ارزش از خود بالا رود و در نتیجه تمام این عوامل باعث می شود که بیمار انرژی روانی و نیروی تازه در جهت بهبودی و سلامتی خود در حال آینده بیابد.
هربرت اتو گروهی از تواناییهای انسان را به شرح زیر تقسیم بندی کرده است.
1- نمایشگر ورزشها و فعالیت های شبیه به آن اگر فردی علاقمند به دیدن ورزشها و یا فعالیتهایی است که قبلاً نیز در آن شرکت کرده از آنها لذت می برده است و با دیدن این حالت شادی و لذت به او دست می دهد و این یکی از قدرتهای انسان است که می تواند از این طریق انرژی و نیروی خود را در راه صحیح بکار گیرد.
2- شرکت در فعالیتها و ورزشها در این توانایی فرد انرژی خود را در جهت سلامتی و بهبودی خود بکار می گیرد و قادر است در فعالیتهای ورزشی، بدن سازی، فعالیتهای توانبخشی و فیزیکی شرکت کند.
با شناخت این توانایی می توان برنامه های درمانی بهتری برای آینده بیمار تدارک دید.
3- مشغولیت های ذوقی و کارهای دستی شرکت موثر در کارهای دستی و انجام بعضی از فعالیتهای ذوقی و ابتکار در کارها و به پایان رساندن آن از تواناییهای دیگر انسان است.
4- ارائه هنرها علایق فعلی با گذشته بیمار در زمینه نوشتن، نقاشی، مجسمه سازی و شعر گفتن، گوش دادن به موسیقی و لذت بردن از آن از جمله قدرتهای دیگر انسان است که با شناخت هر یک از این تواناییها می توان به بیمار در جهت بالا بردن اعتماد به نفس توانبخشی و کارهای درمانی استفاده کرد.
5- حفظ وضعیت سلامت بدن علاقه و اهمیت به حفظ سلامتی، تندرستی و بهداشت بدن و توانایی در برقراری رژیم های خاص و حتی اهمیت به شرکت در برنامه های درمانی خود جهت بهبودی از تواناییهای دیگر انسان است.
6- تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش توانایی یاددهی و یادگیری در حرفه و یا کار خاص، لذت بردن از کار و یادگیری، توانایی خودآموزی، علاقه به تحصیل و آموختن مطالب تازه، آموزش تکنیک های مختلف از جمله این تواناییهاست.
7- کار، شغل و حرفه موفقیت در کار شغل و حرفه، انجام دادن و لذت بردن در کار و احساس غرور در کار و انجام وظیفه به نحو احسن، تلاش برای بدست آوردن مقام و رتبه از تواناییهای انسان است.
8- استعداد خاص علاقه به خرید، فروش چیزها، استعداد در ریاضیات توانایی فیکس کردن قطعات مکانیکی، مورد توجه قرار گرفتن از طرف مردم و تأثیر گذاشتن روی دیگران از جمله قدرتهای خاص انسان است.
9- تواناییهای مربوط به خانواده توانایی همسر بودن، بچه داشتن و ارتباط سالم با اعضای خانواده، مانند پدر و مادر و شوهر، عشق ورزیدن به خانواده و درک و فهم آنها ارتباط با دیگر اعضای فامیل و اقوام از جمله این توانایی است.
10- تواناییهای عقلانی دلیل منطقی آوردن، مشکل گشایی، قبول عقاید جدید، قدرت استدلال صحیح، شرکت در مباحثات و یادگیری مطالب تازه، نوآوری، گسترش افکار و معلومات نمونه این تواناییها است.
11- توانایی دیدن زیباییها و لذت بردن از آنها توانایی در تشخیص زیباییها لذت بردن از چیزهای خوب و قشنگ زیبا ساختن محیط اطراف نمونه ای این توانایی است.
12- توانایی سازماندهی، برنامه ریزی و مدیریت قدرت در برنامه ریزیهای سیستماتیک، بکار بردن اهداف کوتاه مدت و دراز مدت قدرت در تعیین و تکلیف در نظر گرفتن اولویتها قدرت رهبری از تواناییهای خاص انسان است.
13- تواناییهای تصوری، خلاقیت و ابتکار توانایی در بوجود آوردن چیزهایی جدید، آفرینش، نوآوری در رابطه با اجتماع، خانواده و اطرافیان استعداد دردادن ایده های جدید مختلف از جمله تواناییهای انسان است.
14- قدرتهای ارتباطی توانایی در برقراری ارتباط با دیگران قدرت در ایجاد آرامش در دیگران قدرت لذت بردن از بودن با دیگران و ارتباط و برخورد مناسب و زیبا با دیگران از جمله این قدرتهاست.
15- قدرتهای معنوی داشتن اعتقادات مذهبی، دوست داشتن خداوند و ایمان به او تقدیس و پرستش و توان انجام فرائض دینی و مذهبی از تواناییها و تجلیات روح بشر می باشد.
16- قدرتهای عاطفی داد و ستد عاطفی عشق و محبت، همدلی، توانایی در ابراز این احساسات و قدرت در به دست آوردن محبت و همدردی با دیگران نمونه این توانایی ها است.
17- قدرتهای مربوط به شوخ طبعی بذله گویی، شوخ طبعی، معاشرت با مردم، قدرت به انجام رساندن کارها، توانایی در شادی و شادکردن دیگران، شرکت در شادی دیگران از جمله قدرتهای انسان است.
وظیفه پرستار در شناسایی تواناییهای بیمار پرستار با استفاده از دانش و شناخت تواناییها بیمار را در شناخت تواناییهای بالفعل و بالقوه خودیاری می رساند در صورتیکه پرستار شناخت از تواناییها داشته باشد بهتر می تواند در این زمینه به بیمار خود کمک نماید.
پرستار باید تواناییهای بیمار را بشناسد فرصتهای ؟؟؟؟؟؟؟
نیاز او قرار دهد تا بتواند از آنها استفاده کند.
مشخص شده است که انسانها بطور متوسط از 10 تا 15 درصد تواناییها؟؟؟؟؟؟؟؟؟
استفاده می کنند و بیشتر تواناییهای انسان ناشناخته و یا غیرقابل استفاده است.
پرستار؟؟؟؟؟؟؟
با شناسایی این نیروها در بیمار باعث تقویت خود پنداره و خود انگاره و عزت نفس آنان گردد.
آنچه که مسلم است آن است که شناساندن این تواناییها به بیمار باید براساس واقعیت باشد و به دور از حقیقت نباشد پرستار می تواند از روش خودکاوشی و تنظیم برنامه عملی افراد را در شناخت تواناییها یاری رسانده و عزت نفس آنان را ارتقاء بخشد.
روش خودکاوشی در تحقیقاتی که انجام شده و از افراد خواسته شده که تواناییهای خود را لیست کنند و بنویسند نتایج حاکی آن از بوده است که اغلب افراد تواناییهای خود را نشناخته و اغلب آگاهی بیشتری نسبت به ضعفها، محدودیتها و ناتواناییهای خود دارند.
روش خود کاوشی می تواند در مورد خود، دانشجو و بیمار انجام شود.
در مورد بیماران این روش باید براساس و یا یک ارتباط و رابطه درمانی خوب استوار باشد.
پرستار وقتی مطمئن شد که بیمار آمادگی دارد می تواند از او بخواهد که تواناییهای خود را بنویسد و نقاط مثبت خود را یادداتش کند و در اختیار او قرار دهد.
از بازگو کردن این تواناییها بیمار یک انرژی روانی بدست می آورد و احساس باارزشی به او دست می دهد.
نیازهای اساسی انسان نیازها انگیزه هایی هستند که موجب حرکت و فعالیت انسا می شوند و تمام موجودات زنده از بدو تولد به یک سری نیازهای خاص متولد می شوند.
واژه نیاز در اوایل دهه 1930 بکار گرفته شد و مطرح گردید که نیاز عبارت است از یک خواست که باعث رها شدن انرژی می گردد و نیرویی ایجاد می کند که برای نیل به هدفی خاص رفتار ویژه ای را موجب می شود.
تعریف نیاز نیاز عبارت است از یک خواست طبیعی که برای حفظ «تعامل حیاتی» بدن و سازگاری موجود زنده با محیط ضروری است.
بسیاری از محققین معتقدند که نیازها شامل کلیه اقداماتی است که جهت حفظ سلامتی و بهبود فرد ضروری است و نیازهای انسانی در کلیه افراد بشر به طور مشترک و بدون توجه به نوع و فرهنگ جنس و نژاد وجود دارند.
نیازهای انسان به دو دسته اولیه یا نیازهای جسمی و ثانویه یا نیازهای برتر تقسیم می شوند نیازهای جسمی یا فیزیولوژیک در بین تمام موجودات زنده تقریباً مشترک است ولی انسان بدلیل داشتن نیازهای برتر است که اشرف مخلوقات نام گرفته است.
طبقه بندی نیازها نظریه پردازان متفاوت مانند مازلو، هرزبرگ و ...
دسته بندی متفاوتی از نیازهای انسان را تشریح کرده اند بعضی مانند مازلو معتقدند که تمام نیازهای اساسی یا فیزیولوژیک انسان باید برآورده شوند تا انسان احساس نیاز به نیازهای برتر نماید.
و به عبارتی اگر نیاز یک مرحله برآورده نشود انسان به مرحله بعد حرکت نخواهد کرد.
و در همان مرحله باقی می ماند و حتی می گویند تحت تأثیر مسائل و استرس ها ممکن است نیاز انسان نیز از رده های بالاتر به رده پایین تر حرکت کند.
اما کسانی مثل هرزبرگ معتقدند که برآورده شدن کمی از نیازهای فیزیولوژیکی کافی است تا انسان بخواهد که به دنبال نیازهای برتر برود و در حقیقت انسانی که در حد خواست برای برطرف کردن نیازهای برتر خود است به نیازهای فیزیولوژیک خود کمترین توجهی ندارد چنانچه ممکن است یک دانشمند و محقق ساعت ها مطالعه کند و فراموش کند که از وقت غذا مدتها گذشته است.
نظریه ابراهام هارولد مازلو مازلو اولین کسی است که سلسله مراتب نیازها را مطرح (1970- 1954) او روانشناس آمریکایی است نظریه مازلو بر این اصل است که همه انسانها نیازهایی دارند و این نیازها در بین همه آنان مشترک است.
اما همه نیازها دارای اهمیت یکسان نیستند.
نیازها از نظر قدرت یا نیرومندی نسبی فرق دارند و نیازهای نیرومندتر مانند نیاز به غذا و آب باید زودتر برآورده شوند او طبقه بندی نیازها را به صورت هرمی نشان می دهد که در پایین نیازهای فیزیولوژیک سپس نیازهای برتر قرار دارند و نیازهای قبلی زیر ساز نیازهای بعدی است و هر چه انسان به راس هرم نزدیک تر می شود انسان کامل تری است و نیازهای او در سطح برتری قرار دارند.
او معتقد است انسانی که نیازهایش در راس هرم قرار گرفته است انسانی است آزاده که تجربیات موفقی از قبل دارد سودمند است و از زندگی راضی است.
در راس هرم قرار گرفتن جایی است که زبان ادبیات علم و مذاهب گوناگون یکی می شود زیرا همه اینها به نوعی می خواهند انسان را به مرلحه ای از رشد برسانند که به راس هرم نزدیک شود همچنین می گوید که سلسه مراتب نیازها همیشه و در همه افراد ترکیب ثابت ندارند.
و هگامی که نیاز ارضاء شد نیاز دیگری هویدا می شود.
نیازهای فیزیولوژیک که برای حیات انسان ضروری است عبارتند از: نیاز به غذا، آب، خواب، تنفس، نیازهای جنسی، دفع، فعالیت و نیازهای برتر یا روانی که پس از برطرف شدن نیازهای فیزیولوژیک خود را نشان می هند به ترتیب عبارتند از نیاز به ایمنی محبت و تعلق احترام عزت نفس و بالاخره نیاز به یافتن کمال یا تحقق خود و بهترین خود شدن.
؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اهمیت و نقش نیاز در شخصیت انسان همه جنبه های شخصیت انسان تحت تأثیر نیازهای او می باشد و مستلزم یک شخصیت سالم و بهنجار ارضای نیازهای فیزیولوژیک و روانی است.
عدم ارضای به موقع و مناسب نیازها موجب اختلالات رفتاری و شخصیتی می شوند نقش نیازها در شخصیت انسان عبارتند از: الف) نیازهای جسمی عدم ارضای نیازهای جسمی باعث عدم تعادل فیزیولوژیک انسان می شود و بدن در اجرای وظایف و فعالیتهای روزمره دچار اختلال می گردد ارضای احتیاجاتی مانند آب، غذا، میل جنسی، خواب، گرما، استراحت، فعالیت تحت تأثیر عوامل اجتماعی و روانی است که برای تأمین و برآورده شدن آنها باید به فرد کمک کرد.
به اعتقاد صاحبنظران عدم ارضای نیازهای فیزیولوژیک منجر به مشکلات جسمانی و عقب ماندگی های ذهنی می گردد و حتی نارساییها و اختلالات روانی را نیز بدنبال خواهد داشت.
ب) نیازهای برتر یا روانی اگر ارضاء نگردد حالت شدید هیجان روانی رخ می دهد.
عواطف و افکار فرد تحت تأثیر قرار می گیرد و ممکن است احساساتی و زودرنج شود.
نحوه تفکر و ادراک می کند.
اگر هر فردی به دلیل دیسترسهای پی در پی ناشی از عدم ارضای نیازهای برتر از انرژی و نیروی جایگزین خود استفاده کند و فرصت کافی برای برقراری انرژی را نداشته باشد دچار خستگی و فرسودگی می شود و قادر به تأمین سلامت روان خود نخوهد بود.
افرادی که احساس مثبت می کنند دارای یک سری مسئولیت نسبت به خود و مسایل اطراف خود می باشند از محبت کردن به دیگران لذت می برند.
آنان دوست دارند که مورد تأیید و قبول دیگران قرار گیرند.
اگر نیاز به احترام و ارزشمندی برآورده نشود فرد احساس عدم کفایت و بی لیاقتی خواهد کرد و احساس حقارت و خود کم بینی در او بروز می کند.
اما احساس لیاقت در انسان موجب شکوفایی استعداد و رشد شخصیت او می شود.
برقراری ارتباط با دیگران و رفع نیاز به تعلق موجب بهره گیری از تجربیات و حمایت ها و مهارتهای اطرافیان می شود این گونه افراد از سلامت جسمی روانی بهتری برخوردارند.
ارضای نیازهای شناختی و آگاهی از محیط می تواند در رشد شخصیت فرد مؤثر باشد زیرا او را قادر می سازد که با محیط اطراف رابطه ای موثر برقرار کند و انسانی تلاشگر و مفید باشد در حالیکه نتیجه عدم تعادل با محیط، انسانی خسته، کم تحرک، ایستا و بی رغبت خواهد بود.
آنچه که انسانها را بارز می کند قابلیتها و استعدادهایی است که موجب احساس موفقیت و ارزشمندی فرد می شود.
فردی که به درجه ای رسیده است که می خواهد بهترین خود شود و از تمام استعدادهای بالقوه خود استفاده کند از سلامت شخصیت کامل برخوردار است به طوریکهه دیگر هدف این گونه افراد جبران کمبودها و رفع موانع نیست بلکه آنان هدف والایی را در سر دارند که بدیشان حالت شور و سرزندگی، بی نیازی و سرپایی می بخشد.
این افراد نقاط ضعف و قدرت خویش را می پذیرند براحتی لبخند می زنند، دیگران را دوست دارند و دیگران هم آنان را تأیید می کنند.
آنان نیاز به پنهان کاری ندارند و ترجیح می دهند که اطرافیان آنان را همانطور کمه هستند بشناسند.
دارای طبع بلند و شخصیت بدیلی هستند که محققاً در همان لحظات اول روبرو شدن با چنین افرادی براحتی می توان تشخیص داد که در جایگاه برتری قرار دارند.
این افراد نیاز به تأیید دیگران ندارند بلکه تأیید درونی خود را طلب می کنند و جالب این است که برای رسیدن به ین درجه سن خاصی مطرح نیست و بعضی بسیار زودتر بعضی دیرتر به این سطح دست می یابند و البته برخی هم هرگز به این مقام نمی رسند.
نکات کلیدی انسان موجود زیستی، روانی، اجتماعی است.
موسس مکتب روانکاوی سیگموند فروید روانپزشک اطریشی است.
طبق نظر فروید شخصیت انسان از سه قسمت نهاد، من و من برتر تشکیل شده است.
نهاد تابع اصل لذت است.
من تابع اصل واقعی است.
من برتر آخرین قسمت از شخصیت انسان است که از نهاد منشعب می گردد.
موسس مکتب روانی- اجتماعی اریک اریکسون است.
پیروان روانشناسی اجتماعی معتقدند شخصیت انسان به وسیله عوامل و نیروهای اجتماعی شکل می گیرد تا عوامل بیولوژیکی.
یکی از موسسین مکتب انسان گرایی ابراهام مازلو است.
طبق نظر مکتب شناختی انسان براساس احتمالاتیکه در ذهن خود برای مسائل زندگی ایجاد می کند به دنیا می نگرد.
در جهان بینی اسلام انسان دارای دو بعد مادی و غیر مادی می باشد.
بعد مادی او از خاک است و بعد غیر مادی او منشا ملکوتی دارد.
از خصوصیات انسان اختیار- آزادی و قدرت انتخاب است.
از خصوصیات دیگر انسان علم و آگاهی، آرمان گرایی و خصوصیات اخلاقی است.
لغت strength به معنی دارایی، استعداد، قدرت، نیرو، قوه و دوام به کار برده می شود.
هربوت اتو فردی است که در مورد تواناییهای انسان بررسی های زیادی به عمل آورده است.
انسان به طور کلی از 10 الی 15 درصد تواناییهای خود بیشتر استفاده نمی کند.
انسان بیشتر به محدودیتهای خود فکر می کند تا تواناییها.
وظیفه پرستار است که تواناییهای خود را بشناسد تا بتواند به تواناییهای بیمار پی ببرد.
روش خودکاوشی را می توان در مورد خود، دانشجو، بیمار بکار گرفت.
برنامه عملی هر گونه فعالیت یا تجربه است فی مابین پرستار و بیمار و یا بیمار با اطرافیان که طی آن تواناییهای بیمار بکار گرفته می شود.
انسان همواره نیازهایی دارد که عامل اصلی حرکت و تلاش و رفتار وی است.
رفع نیازهای انسانی نه تنها از مشکلات و اختلالات احتمالی جسمی و روانی پیش گیری می کمند بلکه موجب رشد و شکوفایی استعدادهای وی می شود.
نیاز یک خواست طبیعی است کمه باید برای حفظ تعادل حیاتی بدن و سازگاری هر چه بهتر موجود زنده با محیط تأمین گردد.
نیازهای برتر یا روانی آن دسته می باشند که صرفاً برای سازگاری بیشتر روانی و اجتماعی فردی لازم هستند.
نیازهای اولیه یا جسمی آن دسته از نیازهای هستند که تأمین آنها به منظور حفظ و برقراری تعادل حیاتی ضروری است.
نیازهای اولیه (فیزیولوژیک) عبارتند ازآب ، غذا، اکسیژن، دمای مناسب، استراحت، نیازهای جسمی، فعالیت و غیره.
نیاز به ایمنی، تعلق و محبت، احترام و با ارزش بودن، خودشکوفایی، نیاز به دانستن، زیباشناختی از جمله نیازهای برتر بشر می باشند.
نیازها انگیزه رفتارهای انسان می باشند و کلیه جنبه های شخصیت او را تحت تأثیر قرار می دهند.
داشتن شخصیت بهنجار مستلزم ارضای نسبی و مناسب کلیه نیازهای اساسی انسان است.
کودکانی که احساس طردشدگی و عدم امنیت می کنند دچار اختلالات شخصیت مانند احساس عدم اعتماد، بدبینی، احساس بی ارزشی، حسادت نسبت به دیگران، احساس درماندگی و ضعف، سرزنش خود، احساس خطر، رفتارهای نمایشی و حساسیت زیاد می شوند.
افرادی که احساس امنیت می کنند دارای نگرش مثبت به خود و مسائل اطراف خود می باشند از محبت کردن به دیگران لذت می برند و از محبت آنان نسبت به خود نیز احساس رضایت می کنند.
کودکانی که نیاز به محبت در آنان تأمین نمی شود دچار سندروم های عدم رشد و نمو، کوتاه قدی ناشی از مسائل روانی- اجتماعی، اختلال جدایی، اختلال شخصیت دوری گزین، اختلالات افسردگی بزهکاری و مشکلات هوشی و تحصیلی می شوند.
محبت بیش از نیاز به کودک موجب عدم اتکاء به نفس و وابستگی او به دیگران می شود.
ارضای نیاز تعلق به دیگران و حمایت آنان موجب سلامتی جسمی و روانی می گردد.
قابلیت ها در استعدادهای فردی انسان را به درجه ای می رساند که دیگر جبران کمبودها و رفع موانع هدف آنان نمی باشد.
آنان هدف والایی دارند مه بدیشان حالت شور و سرزندگی بی نیازی و پویایی می بخشد.