زندگینامه حضرت امام حسین (علیه السلام)
نام : حسین (ع) کنیه : ابا عبدالله و ابو الائمه و ابوالمساکین و ...
لقب : سید الشهداء (ع) نام پدر : علی (ع) نام مادر : فاطمه (ع) تاریخ تولد : سوم ماه شعبان سال چهارم ه .
ق محل تولد : مدینه طیبه تاریخ
شهادت : روز جمعه دهم ماه محرم سال شصت و یک ه .
ق محل شهادت: کربلای معلی (گودال قتلگاه) نام قاتل : شمر بن ذی الجوشن مدت امامت : یازده سال و یازده ماه و سه روز مدت عمر : پنجاه و هفت سال و هفت ماه و هفت روز
طلوع مهر
صبح روز سوم شعبان سال چهارم هجری، شهر مدینه میزبان کودک نو رسیدهای بود که در خانه فاطمه (سلام الله علیها) و علی (علیه السلام) چشم به جهان گشود و بعدها، به «سید الشهدای اسلام» ملقب شد.
این طفل نو رسیده، دومین فرزند خانوادهای است که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله) پس از نزول آیه تطهیر بارها آنها را با عنوان «اهل بیت نبوت» مورد خطاب قرار داده و به آنها سلام گفته بود.
مادر او فاطمه (سلام الله علیها)، دختر پیامبر و یکی از برترین زنان تاریخ است که به جهت بلندی معرفت و فضایل اخلاقی و پاکی زبانزد خاص و عام بوده و خداوند در بیان شان و جایگاه رفیعش سورهای را در قرآن آورده است.
علی (علیه السلام) نیز که دومین فرزند پسر خود را در آغوش میگرفت، اولین مسلمان، برترین دین و بالاترین سخنور عرب و دارای سوابقی بی نظیر در ایثار و دفاع از دین خدا، در سراسر دوران ظهور و گسترش دین اسلام بود.
تا آنجا که پیامبر (صلی الله علیه و آله) به دستور حضرت حق، بارها او را به عنوان جانشین خود معرفی کرده بود.
نام گذاری در آن روز فرخنده طفل را به محضر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) آوردند و علی (علیه السلام) آن چنان که وظیفه داشت و نیز به رسم ادب و احترام از ایشان خواست که همچون فرزند نخست، نامگذاری این نو رسیده را نیز بر عهده گیرند.
پیامبر هم به امر الهی او را «حسین» خواند.
نامی که معرب نام عبری «شبیر»، نام پسر کوچکتر هارون – وصی و جانشین موسی (علیه السلام) – بود.
محمد (صلی الله علیه و آله) در یک واقعه تاریخی آنرا به علی (علیه السلام)گفته بود : «یا علی؛ جایگاه تو نسبت به من، نظیر جایگاه هارون نسبت به موسی است؛ با این تفاوت که سلسله پیامبران با من خاتمه مییابد» ریحانه پیامبر حسین (علیه السلام) دوران کودکی را در دامان پر مهر علی (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) و بیش از آن دو در دامان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) گذراند.
علاقه و توجه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به حسین (علیه السلام) چنان بود که همه اصحاب از آن گاه بودند و بارها و بارها به چشم دیده و به گوش شنیده بودند.
در کتب تاریخی مختلف نیز روایات فراوانی در این باره نقل شده است.
از جمله روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله) سجده نماز را بر خلاف معمول طولانی کرد.
بعد از نماز مردم علت طولانی شدن سجده را از رسول خدا جویا شدند و پرسیدند : «آیا از طرف پروردگار وحی نازل شده و یا دستوری رسیده است»، پیامبر فرمود : «خیر، فرزندم حسین بر پشتم سوار بود، خواستم صبر کنم تا خواستهاش برآورد شود.» این نمونهای از رفتار بهترین بنده خدا در بهترین حالات بندگی با حسین (علیه السلام) بود.
اصحاب، بارها رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را دیده بودند که با حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) که کودک بودند، بازی میکند و آنها را بر دوش خود سوار میکند.
حتی پیامبر (صلی الله علیه و آله) لبهای حسین (علیه السلام) را میبوسید و میفرمود : «حسین از من است و من از اویم، خداوند دوست بدارد کسی را که او را دوست میدارد.» و باز از ایشان نقل شده که فرمودند : «حسن و حسین دو گل خوشبوی من از این دنیا هستند.» در این میان بسیاری میدانستند که محبت پیامبر به این دو کودک و مخصوصاً به حسین (علیه السلام)، یک محبت عادی نسبی و فامیلی نبود.
زیرا از طرفی پیامبر خدا فردی عادی مانند سایر مردم نبوده و بنا بر نص صریح قرآن، هیچ رفتار یا گفتار پیامبر از سر خواسته شخصی و هوی و هوس نیست، و از همین روست که خداوند میفرماید : «شایسته است که رفتار و حرکات ایشان سرمشق و الگوی اهل ایمان باشید.» از سوی دیگر پیامبر (صلی الله علیه و آله)دختران زیاد و حتی فرزند پسری نیز داشتند، اما این گونه ابراز محبت و توصیههای موکد فقط در مورد حسن و حسین (علیه السلام) دیده میشد.
علاوه بر اینها سفارشات پیامبر (صلی الله علیه و آله) در مورد حسین (علیه السلام)، سخنانی محبت آمیز و عادی نبود بلکه خبر از یک حقیقت بزرگ میداد.
حتی پیامبر (صلی الله علیه و اله) بارها سعادت مردم را نیز در گرو دوستی با حسین (علیه السلام) اعلام کرده بود.
عمر ابن خطاب از قول پیامبر نقل میکند که فرمود : «حسن و حسین آقای جوانان اهل بهشتاند، هر که آنان را دوست بدارد مرا دوست داشته و کسی که با آنها دشمنی کند با من دشمنی کرده است.
«و در جای دیگری میفرمود : «بواسطه من به آگاهی رسیدید، با علی راه درست را یافتید و هدایت شدید، نیکیها بواسطه حسن به شما اعطا شده ولی سعادت شما با حسین است.
آگاه باشید حسین دری از درهای بهشت است.
هر کس با او دشمنی کند، ممکن نیست وارد بهشت شود.» در آینه کتاب خدا حسین (علیه السلام) هنوز کودک بود که به منظور چندین آیه قرآن قرار گرفت.
در روز مباهله پیامبر (صلی الله علیه و آله) با مسیحیان نجران، حسین (علیه السلام) و خانوادهاش تنها همراهان رسول خدا بودند و پیامبر اکرم، بنا به دستور الهی در آیه مباهله، حسن (علیه السلام)و حسین (علیه السلام) را به عنوان فرزندان خاندان وحی با خود برای مباهله همراه کرد.
یکی از پنج تنی که آیه تطهیر در مورد آنها نازل شد، حسین (علیه السلام) بود و او نیز به همراه پدر، مادر و برادر خود زیر عبای پیامبر بود که خداوند این آیه را درباره آنها نازل کرد : «همانا خداوند فقط و فقط میخواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور سازد و شما را قطعاً پاکیزه سازد»، گواهی روشن و سندی گویا بر عصمت این خانواده و دوری ایشان از هر گناه و خطا در سوره شورا نیز خداوند دوستی و محبت نزدیکان پیامبر را به تمام مسلمانان سفارش میکند.
در این سوره خداوند به پیامبرش میفرماید : «به مردم بگو هیچ پاداشی به عنوان مزد رسالت و پیامبری از شما نمیخواهم، مگر محبت و دوستی با نزدیکانم.» و وقتی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) در مورد این نزدیکان سوال شد، پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود : «آنها علی و فاطمه و دو فرزند آنهایند.» ایام نوجوانی ایام سالیان خوش کودکی حسین (علیه السلام) بزودی به پایان رسید.
حدوداً هفت ساله بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مسلمانان را با انبوهی از سفارشات در مورد اهل بیت خود تنها گذاشت و جهان اسلام را غرق در ماتم کرد.
هنوز مراسم دفن پیامبر انجام نشده بود که فتنهها برای دستبرد ولایت امر ظهور کرد و دستورات اکید و توصیههای مکرر پیامبر به فراموشی سپرده شد.
واقعه بزرگی همچون غدیر در پرده غفلت و تغافل رفت و علی رغم معرفی مکرر علی (علیه السلام) به عنوان جانشین و وصی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و توصیههای اکید ایشان در مورد او، حکومت اسلام غصب شد و حتی فدک (زمین حاصلخیز اهدایی پیامبر به دختر خود)، به وسیله حکومت وقت به زور گرفته شد.
ریحانه رسول خدا 8 ساله بود که مادر خود را بر اثر جراحات و صدمات وارده از غائله بیعت ازدست داد.
داغ رسول خدا و مادر از یک سو و ستمی که بر پدر رفته بود و فشارهای حکومت از دیگر سو، روح پاک حسین (علیه السلام) را میآزرد و این دوران مصادف بود با زمان حکومت خلفای سه گانه.
در این مدت حسین (علیه السلام) به عنوان یک مسلمان و ماموم، بر مسیر حرکت علی (علیه السلام) راه میسپرد و در عین نوجوانی از هر فرصتی برای دفاع از حق استفاده میکرد و به مردم در مورد تحریف اسلام هشدار میداد.
از جمله وقتی خلیفه سوم، یار نزدیک پیامبر، ابوذر را به جرم اعتراض نسبت به انحرافات خلیفه از مسیر پیامبر، تبعید کرد و مشایعت او را ممنوع نمود، حسین (علیه السلام) به همراه پدر و برادر، علی رغم حکم خلیفه و به نشانه اعتراض، به بدرقه او رفتند و هنگام وداع به ابوذر فرمود : «ای عمو جان، پروردگار بزرگ قادر و تواناست.
او میتواند هر چه را که بر تو وارد شده تغییر دهد.
این مردم، دنیا و دنیا داران بی نیازی و دنیای مردم پیش چشمت ناچیز است، ولی این مردم به راه و روش تو بسیار نیازمندند.
دل قوی دار و از حرص و ذلت دوری کن.
خود را مباز و به خدا پناه ببر، زیرا مقاومت نشانه دینداری و بزرگواری است.» حسین یاور پدر حسین (علیه السلام) تقریباً 32 سال داشت که اداره امور مسلمین به جایگاه اصلی خود بازگشت و با بیعت مردم، علی (علیه السلام) حاکم جامعه اسلامی میگردید.
بعد از چندی ایشان به همراه فرزندان خود به کوفه هجرت کرد و آنجا را مرکز حکومت اسلامی قرار داد.
در این مدت حسین (علیه السلام) در تمام صحنههای نظامی و سیاسی، یار و یاور نزدیک پدر و امام خود بود و در نهایت احترام فرمانهای پدر را اطاعت میکرد.
حسین (علیه السلام) تربیت شده دست بزرگ مدافع اسلام بود و شجاعت و شهامت را به خوبی از پدر آموخته بود و در هر سه جنگی که در این دوران پیش آمد حضوری فعال داشت.
در جنگ جمل فرماندهی جناح چپ سپاه امیر المؤمنین به عهده ایشان بود.
در جنگ صفین اولین فتح سپاه علی(علیه السلام) به دست او رقم خورد و شریعه فرات بدست او و یارانش آزاد شد.
در جریان حکمیت نیز ایشان یکی از شاهدان ماجرا از سوی پدر بود.
شیعه برادر پس از شهادت امیر المؤمنین (علیه السلام)، امام حسن (علیه السلام)، به دستور الهی و سفارش پیامبر به مقام امامت رسید و هدایت جامعه مسلمین و ادامه راه تبیین و نشر دین خدا را به عهده گرفت.
در دوران امامت برادر، حسین (علیه السلام) نیز همانند سایر شیعیان، مطیع و سر سپرده کامل برادر خود به عنوان امام شیعیان بود و در اطاعت اوامر او ذرهای سستی نمیکرد.
چنان که ادب و اطاعت او از برادر مثال زدنی شد.
امام باقر (علیه السلام) در این زمینه میفرماید : «امام حسین (علیه السلام) به خاطر احترام و بزرگداشت مقام برادرش، امام حسن(علیه السلام)، هرگز جلوتر از او راه نرفت و در سخن گفتن از او پیشی نگرفت.» حسین (علیه السلام) در تمامی مواضع سیاسی و مهمترین آنها در قضیه صلح امام حسن (علیه السلام) با معاویه، پشتیبان و مطیع امر امام خویش بود.
در این واقعه حسین ابن علی به عنوان یکی از شخصیتهای جهان اسلام علی رغم اینکه تمامی مسلمانان امام حسن را تنها گذاشتند، کاملاً مدافع این صلح بود و سرسختانه از موضع و تصمیمات برادر حمایت میکرد و او نیز حفظ اسلام را در مصالحه میدید.
پس از جریان صلح، حسین (علیه السلام) به همراه برادر از شهر کوفه به مدینه زادگاه خود بازگشتند و در کنار مرقد رسول خدا به وظیفه تربیت و ارشاد مردم و تبیین و تفسیر احکام الهی پرداختند.اما دیر زمانی نگذشت که امام حسن (علیه السلام) با حیله معاویه مسموم شد و به شهادت رسید و حسین (علیه السلام) جانشین برادر و امام مسلمین گردید.
عاشورا دیگر بار، محرم فرا رسید و دلهای احرار و آزادگان جهان به سوی حسین بن علی (علیه السلام) متمایل گشت و چشمانشان به واقعه عاشورا دوخته شد؛ واقعهای که 1362 سال از وقوع آن میگذرد؛ اما هنوز، هر سال در سال گشت وقوع آن، نه تنها مسلمانان و شیعیان، بلکه تمامی آزادگان را به سوی خویش جلب میکند.
اما به راستی چرا پس از 13 قرن، همچنان محرم با یاد حسین بن علی(علیه السلام) گره خورده و هنوز عاشورا از صفحه تاریخ کنار نرفته است؟
چرا هر ساله در سالروز قیام حسینی، مسلمانان گرد هم میآیند و در عزای حسین بن علی (علیه السلام) و یارانش مغموم میشوند؟
و چرا این واقعه تاریخی همچون صدها و هزاران رویداد تاریخی دیگر، به دست فراموشی سپرده نشده است؟
اینها همه سؤالهایی است که در سر آغاز تأمل در قیام عاشورا به ذهن خطور میکند.
ما در این مجال در جستجوی یافتن حقیقت جاودانگی قیام عاشوراییم و اینکه آیا پس از گذشت 13 قرن و پای نهادن در عصر کنونی، باز هم بشریت نیازمند عاشوراست تا یاد آن را حفظ کند و یا اینکه واقعه عاشورا، واقعهای محدود به برهه ای خاص از دوران زندگی انسانهاست و باز نگری عاشورا و تجدید یاد و خاطره آن، صرفاً امری عاطفی و غیر معقول است؟
در ابتدا به بررسی این موضوع میپردازیم که هر چند این واقعه عظیم پس از سالیان متمادی، همچنان باقی است؛ اما آیا میتوان فرض نمود که در قرون آینده، و پس از سپری شدن مدت زمانی دیگر، به دست فراموشی سپرده شود و یا اینکه فرض فراموشی این قیام، فرضی است باطل؟
آنچه در اولین نظر و مطالعه در واقعه عاشورا به چشم میخورد و جلب توجه مینماید، انگیزه ماورای مادی این جنبش عظیم است.
حسین بن علی (علیه السلام) از سرآغاز قیام خویش و حرکت از مدینه، و حتی قبل از آن، نه تنها به عدم پیروزی مادی خویش آگاه بود؛بلکه از شهادت خود و اسارت خاندانش اطلاع داشت و بارها، از طریق اخبار غیبی توسط پیامبر اکرم (ص) و علی (ع) از شهادت خویش با خبر گشته بود؛ و این نکتهای بود که افراد مختلف نیز در مواقف متعدد، با او در میان میگذاشتند؛ اما او همچنان بر هدف خویش که انجام وظیفه خطیر الهی و احیای دین و سنت نبوی بود اصرار میورزید.
آیا انگیزه جاه و مقام برای قیامی که از نقطه آغاز، سرانجام آن یعنی کشته شدن در راه حق مشخص است، قابل تصور است؟
از سوی دیگر این انگیزه و نیت خدایی قیام حسین (علیه السلام) و اصحابش در لحظه به لحظه این واقعه به چشم میخورد؛ از سبقت گرفتن اصحاب برای شهادت از یکدیگر گرفته تا جان باختن طفل 6 ماهه حسین (علیه السلام) در راه حق و تا آخرین لحظات حیات، امام حسین (علیه السلام) که نه تنها تمام هستی خود را در راه حق، جانانه واگذار نموده است، بلکه هنوز هم خویشتن را تسلیم حق میداند و زیر لب زمزمه میکند : «الهی رضا بقضانک، تسلیما لامرک، لامعبود سواک».
حال اگر این انگیزه عمیق الهی را که در آن ذرهای غیر خدا راه ندارد، در کنار این آیه شریفه قرآن «کل من علیها فان و یبقی وجه ربک) قرار دهیم که در آن خداوند جاودانگی هر آنچه را که به او پیوند زده شود و یا به عبارت دیگر، در تمام ابعاد، الهی شود را تضمین میکند، به روشنی مشخص میگردد که حتی فرض کم رنگ شدن حماسه حسینی هم وجود ندارد، چرا که لحظه به لحظه آن با حی لایموت، پیون خورده است؛ هم او که همه غیر از او فنا پذیرند.
انگیزه الهی عاشورا که در آن ذرهای غیر خدا راه ندارد، سبب شده است که اهداف عاشورا و قیام ابا عبدالله، اهدافی مطابق فطرات و سرشت تغییر ناپذیر انسانی گردد.
و مگر ممکن است که روزکاری از ایام زندگی بشر، انگیزه ظلم ستیزی و آزادی از قید و بند ظلم از صفحه جان آدمی خارج شود و یا عشق به مبدأ خلقت در میان آدمیان فراموش گردد.
پس همین پیوستگی عاشورا و فطرت انسانی، خود سبب تضمین عاشورا، نه تنها پس از 13 قرن بلکه تا آخر زندگی بشر است.
دامنه وسیع اثرات اجتماعی و فردی این قیام الهی که نه تنها پیروان سید الشهدا را تحت تأثیر قرار داد، بلکه سبب بیداری و تأثیر پذیری احرار و آزادگان جهان نیز گردیده است؛ ریشههای این فرهنگ و پیام جاودانه را در دل تاریخ مستحکم نموده است و تا زمانی که این اثرات عمیق و وسیع، در گستره تاریخ باقی و پابرجاست، نام و یاد حماسه سازان کربلا نیز پایدار خواهد بود.
از آنچه تاکنون مورد بررسی اجمالی قرار گرفت، به وضوح مشخص میشود که فراموشی این واقعه عظیم، هرگز متصور نیست.
حال باید ببینیم که آیا امروزه نیز ما نیازمند بازنگری و مرور این قیام خونین هستیم و یا در خم پیچهای دنیای صنعتی مدرن، عاشورا پاسخگوی نیاز بشر قرن 20 نمیباشد؛ و اگر این نیاز هنوز پابرجاست، تأثیر نگرش صحیح به عاشورا در عصری متفاوت با آن چیست.
اسلام از همان آغاز تبلیغ، اصلی ترین برنامه خویش را رهایی آدمی از قید طاغوت و بندگی و اطاعت غیر خدا، معرفی نمود و بر آن پافشاری نمود.
به همین خاطر مستکبران و مشرکان که منافع خویش را در خطر میدیدند، و تعارض آشکار اسلام با اهداف و مطامع خویش را دریافته بودند، همراه بر آن تاختند.
اما رهبری الهی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و امدادهای الهی مانع به ثمر نشستن کوششهای آنان میشد.
از طرف دیگر، مسلمین نیز آنان را دشمن آشکار دین خویش میدانستند و در راه مبارزه با آنان، هرگز کوتاه نمیآمدند.
اما پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم)، روش خویش را تغییر دادند و شروع به استحاله و تغییر تدریجی این دین الهی از درون وارونه جلوه دادن تعالیم آن و افزودن خرافه به آن نمودند؛ تا جایی که پس از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم)، از انجام آن عاجز بودند، امروز در زیر پوشش ظاهری اسلام و به نام دین، انجام میدادند و هر چه زمان گذشت، بخشهای بیشتری از دین خدا را زیر و رو کردند؛ تا آنجا که در حدود 50 سال پس از رسول خدا (ص)، کسی مانند یزید، به نام امیر المؤمنین و نه خلیفه رسول خدا (ص)بلکه به عنوان خلیفه الله، زمام همه چیز اسلام و مسلمانان را بر عهده گرفت و مردم باید فرامین او را هر چه که باشد، به عنوان دین اطاعت کنند.
و یا اگربهتر بگوییم، یزید در مسند الوهیت نشسته و فرمان او برای به منجنیق بستن کعبه و آتش زدن آن اطاعت میشود و عاملان آن، هیچ احساس گناه ندارند.
در چنین شرایطی بود که امام حسین (ع) با آگاهی تمام، پای در میدان نهاد و هدف خویش را اسلام حقیقی و پیراستن خرافهها و گزافههای اضافه شده به آن و باز گرداندن آن به مجرای صحیح اولیه و آسیب زدایی عنوان نمود.
با ذکر این مقدمه، این نکته واضح و آشکار میگردد که قیام حسینی تنها در یک پیکار و ستیز میان اقلیت حق و اکثریت باطل، خلاصه نمیشود؛ بلکه خود چشمه جوشان معرفتی و شناختی است و دارای یک پیام جاودانه الهی و انسانی و به وجود آورنده یک معیار ابدی است که در تمامی اعصار عمل نمودن به آن، سبب کوتاه شدن دست مستکبران و ظالمان از دامان اسلام و انسانیت انسان میگردد.
و لذا بارها و بارها شنیده ام که اسلام بقای خویش را مرهون مجاهدتهای سید الشهداست و این همان مفهوم حدیث نبوی است که «حسین منی و انا من حسین» امروز دشمنانت هجوم همه جانبه خویش را به اسلام ادامه میدهند و تنها راه مبارزه با اسلام را تغییر اصول و مبانی اسلامی میدانند و از سوی دیگر هوا و هوس آدمی، همواره انسان را در بند خود اسیر مینماید.
پس امروز نیز ما به ماهیت پیام و قیام سید الشهداء نیازمندیم تا اسلام اصیل و به دور از پیرایه را که پیامبر اسلام(ص) به عالمیان عرضه نمود را درک نماییم و آنرا حفظ کنیم و باورهای خویش را از هر گونه جهالت و ضلالت به دور نگه داریم و در درون انسانی خویش را بند برهیم تا بدین وسیله مقدمات برپایی نظام جهانی مبتنی بر عدالت و بر پایه تعالیم جهان شمول اسلام را فراهم آوریم و راه را برای حکومت جهانی موعود (عج) هموار کنیم.
در حقیقت، قیام حسینی در عصرحاضر و در فضای غبار آلود تبلیغاتی موجود، هر چه بیشتر مرز حق و باطل را تبیین مینماید و دوباره فطرت مدفون شده بشر را که در زندگی مادی غوطه ور است بیدار میکند.
پس نه تنها نیاز بشر در عصر حاضر به قیام عاشورا از بین نرفته است، بلکه فزونی یافته است.
از سوی دیگر، به طور کلی امام معصوم را تجسم دین الهی میدانند.
آنچه که او انجام میدهد، اگر مینیشیند و یا قیام میکند، میگوید یا سکوت مینماید، میجنگد یا صلح میکند و خلاصه هر عمل و یا ترک کاری توسط او، چون آیهای از قرآن و سخنی از پیامبر (ص) است.
پس اگر اسلام محدود به زمان و عصر نبوی نیست و برنامهای جاودانه تا آخر حیات و روزگار بشری در این جهان دارد، متن اسلام که همان آیات قرآن، سیره و کلام پیامبر اسلام (ص) و گفتار و عملکرد اما معصوم است نیز تا آخرین مرحله زندگی بشر و تا فرا رسیدن قیامت، همواره قابل تأمل و نتیجه گیری و استخراج برنامه زندگی است.
پس باید همواره نیاز زمان و احتیاجات زندگی بشر در هر عصری را شناخت و با مراجعه به متن دین، آنرا برطرف نمود و لذاست که باید در فهم گفتار و رفتار امام کوشید.
چرا که بر طبق حدیث شریف ثقلین، امام همسان قرآن است.
اگر هر آیه از قرآن، بطون فراوان و عمق بسیار دارد که انسان به میزان تأمل و تعمق در آن (البته از راه صحیح آن)از آن بهره میگیرد، عملکرد امام نیز همسان قرآن، به گونهایست که آدمی قادر است با تأمل و دقت بیشتر، معانی تازهای را از آن دریابد.
نآن واقعه عاشورا هم از این مورد مستثنی نیست و فرهنگ عاشورا، امروز هم پایه و اساس فرهنگ تشییع است؛ و امروز نیز بازنگری در آن میتواند پیام آور معرفتهای تازه باشد.
آری، اگر کربلا در زنجیره پیوسته و متصل اسلام نبود، این زنجیر از هم میگسست و متمسک به آن به عمق چاه ضلالت و جهالت و خرافه پرستی، همان جایی که به برکت ظهور اسلام از آن رها شده بود، میافتاد.
امروز هم به برکت کربلاست که غبار جهل و گمراهی از اسلام زدوده میشود؛ و گرنه، پس از گذشت این همه سال،بارها و بارها اسلام تحت القانات دشمنان از مسیر خود خارج شده بود.
همانگونه که در بخشهای قبل هم اشاره شد، در بررسی قیام عاشورا، تأثیرات عمیق این قیام تنها در مسلمانان و شیعیان خلاصه نمیشود؛ بلکه آزادگان زیادی در برابر عظمت قیام حسینی، سر تعظیم فرود میآورند و خود را شاگرد این مکتب نام میبرند.
ما در قسمت بعدی بخشی از تأثیرات اجتماعی و فردی این حماسه را بررسی مینماییم.
(اما ذکر تمامی این موارد، خارج از محدوده و مجال این بررسی است).
تأثیرات اجتماعی: قیام حسین بن علی (ع) و اصحابش منشأ برکات فراوان اجتماعی چه در عصر خود وچه در دورانهای بعد شد.
که از جمله این تأثیرات، به موارد زیر میتوان اشاره نمود : الف ) رفع جهالت و ضلالت مردم : همان طور که در عبارات مختلف و در زیارات گوناگون آن حضرت آمده است (از جمله در زیارت اربعین)، شاخص ترین پیام اجتماعی و پیامد قیام سید الشهدا، نجات مردم از جهالت و گمراهی است.
آن حضرت با قیام آگاهانه خود مرز میان حق و باطل را که به وسیله مستکبران رفته رفته کم رنگ شده و از بین میرفت، هر چه بیشتر تبیین نمود و ملاک حق و حقیقت را آشکار کرد.
جهل ستیزی عاشورا نه تنها باعث بیداری مسلمین شد، بلکه افراد اهل کتاب بسیاری را نیز روشنی بخشید.
تا جایی که برخی نمایندگان دول غیر اسلامی در دربار یزید و همچنین برخی از راهبان معتکف در دیرها را از خواب غفلت بیدار نمود و به سوی حقیقت رهنمون شد.
و البته که اشعههای درخشان این موج بیداری، همچنان هم ادامه دارد و آزادگان جهان را رهبری میکند.
در عصر حاضر نیز این خط سرخ شهادت حسین بن علی (ع) و اصحابش، خود به تنهایی گواهی بر صدق مدعای اسلام و تأییدی بر حقانیت آن است.
آری، عاشورا، معیار اول خود را عقلانیت و جهل زدایی معرفی میکند و بارزترین هدف خود را آگاهی مردم بر میشمرد.
اگر این قیام، برحق نبود و تنها با تحریک احساسات مردم، خود را پابرجا نگه داشته بود، و از عواطف آنان سوء استفاده مینمود، هرگز نمیتوانست مردم را به عقلگرایی فراخواند و موجب آگاهی عمومی شود.
ب ) خیزش عمومی : پس از وقوع عاشورا و به دنبال آگاهی عمومی و در امتداد راه عاشورا، قیامهای متعددی بر ضد ظلم، چه در همان روزگار و چه در دورانهای بعد، به وقوع پیوست که از مهمترین آنها در آن روزگار، قیام مردم مدینه است.
قیامی که بر پاکنندگان آن به پیروزی نمیاندیشیدند و تنها به خاطر وظیفه بپاخواسته بودند.
در دورانهای بعد نیز قیامهای متعدد اسلامی و غیر اسلامی، با پشتوانه کربلا به وقوع پیوست که آموزههای کربلا را مبنای خویش قرار داده بودند.
در طول تاریخ، قیامهای متعدد مادی و یا دینی موجب خیزش مردم در برابر ظلم و ستم گردیده است.
اما اثرات تعداد زیادی از آنها یا تنها محدود به عصر خویش بوده است و یا فقط از عواطف و احساسات مردم، استفاده نمودهاند که پس از مدتی فرو نشسته است، اما عاشورا برپایه اصول انسانی و انگیزه الهی همگان را به قیام فرا میخواند.
ج ) حرکت و اقدام تنها برای خدا : مهمترین تأثیر قیام کربلا چه در بعد اجتماعی و چه در بعد فردی، عمل نمودن تنها و تنها به خاطر خداست و تنها او را دیدن و از غیر او چشم پوشیدن.
حسین بن علی (ع)در راه خدا همه هستی خویش را فدا نمود و حتی راه پیروزی را نیز شرط قیام خود نمیدانست.
تا جایی که در شب عاشورابه تمام یاران و خاندان خود فرمود : «اینها تنها با من ستیزه دارند، شما تاریکی شب پیش گیرید و بروید و بدانید هر که از شما فردا در این وادی باشد کشته خواهد شد.» و هم او بود که در کوران سخت ترین حوادث فرمود : «بر من آسان است، چرا که در مقابل دیدگان معبود است.» 2- تأثیرات فردی : از دیگر تأثیرات عاشورا، تأثیرات فردی آن است، قیام حسینی، از اصلاح شرایط اجتماعی، اصلاح فرد فرد اجتماع را دنبال میکند، بلکه با به جای گذراندن تأثیرات عمیق فردی راه را برای اصلاح اجتماع فراهم میآورد، که از مهمترین این تأثیرات میتوان به موارد زیر، اشاره نمود: الف ) ترک نمودن گناه و عمل نمودن به اوامر الهی : هر مسلمان، هر شیعه و هر آزاده، هنگامی که در کنار خوان پر برکت عاشورا مینشیند،و به اندازه ظرفیت خویش از آن بهره میگیرد، به میزان ظرفیت و تعمق او، تا مدتی این اثر در وجود او شعله ور است و او را نه تنها از ارتکاب معاصی و تخلف از امر الهی باز میدارد، بلکه تلخی گناه را احساس میکند و شیرینی اطاعت را در وجود خویش در مییابد.
صدق این مدعا، هنگامی به اثبات میرسد که طالب حقیقت، لختی، خویشتن را به این وادی بسپارد.
ب ) آزادگی و حریت : پس از گذشت سالیان متمادی، هنوز نغمه حسین (ع) که بانگ بر میآورد : «اگر دین ندارید، در دنیای خود آزاده باشید»، جهان و جهانیان را به سوی خویش دعوت میکند.
هنوز هم پیام حسین (ع) ادامه دارد و امروز نیزهر گونه ذلت و خواری اطاعت از ظالم را از دامان خود و پیروانش دور مینماید.
آزادی از بند بندگی غیر حق و سر بر آستان حق ساییدن، یکی ازپیامهای قیام حسینی است که امروز نیز محک و معیار شناخت اسلام اصیل و حفظ انسانیت انسان، در عصر حاضر میباشد و چنین است که دلدادگان حسین (ع) از هر کیش و مذهب و آیین، با اقتدای به او، خویشتن را از ذلت بندگی غیر خدا میرهانند.
ج) صبر و استقامت : شیعیان و به طور کلی بازنگران واقعه عاشورا، چنان تأثیری از صبر و استقامت حسین بن علی (ع) پذیرفتهاند که در سخت ترین حوادث و ناگواریهای زندگی که عرصه بر آنان تنگ میشود و بردباریشان به انتها میرسد، از امام و رهبر خویش یاد میکنند و بدین وسیله، خود را تسکین داده و تحمل سختیها را بر خویش آسان مینمایند.
هم او که سه شبانه روز در صحرایی سوزان، در محاصره آب قرار گرفت و به سختترین صورت، در معرض تشنگی بود.
هم او که در برابر چشمانش، طفل 6 ماههاش را کشتند و فرزند جوان او را که مجمع خصائص انسانی و شبیه ترین مردم چه از لحاظ ظاهر و چه از نظر خصوصیات اخلاقی به پیامبر اسلام (ص) بود نه تنها کشتند، بلکه بدنش را نیز پاره پاره کردند؛ امام حسین (ع) در تمامی این وقایع فجیع، زبان به ناسپاسی نگشود و تنها ذکر حق، التیام زخمهای قلب شریفش بود.
پس همانگونه که ذکر شد، نیاز بشر به آموزههای عاشورایی پس از گذشت قرنها و پای نهادن به عصر تکنولوژی، نه تنها از بین نرفته است، بلکه روز به روز فزونتر میگردد، چرا که بشر به موازات پیشرفتهای مادی خویش، باید از نظر اصول انسانی و معنوی توسعه یابد که این توسعه معنوی انسانی، او را در ادامه راه کمک مینماید و آدمی را به هدف اصلی زندگی که همان گام نهادن در مسیر کمال و رسیدن به قرب الهی است، رهنمون میشود.
عاشورا نیز با ابعاد فرا زمانی خود، امروزه عهده دار چنین مسئولیت خطیری است.
اگر آدمی در 1300 سال پیش هنوز بسیاری از کارهای حسین بن علی (ع) را درک نمینمود، اما امروزه با احساس نیاز خود و با غور و تأمل خود در این مقطع حساس تاریخ، میتواند بر جراحت روزمرگی و غفلت از مبدأ و منتهای خود، مرهم نهد و ارزش قیام حسینی را با تعقل و تأمل خود و در حد توان درک نماید.
اما بزرگداشت قیام عاشورا توسط شیعیان و اقدام به برپایی مجالس سوگواری و گریه نمودن در مصائب اهل بیت را از زوایه ای دیگر نیز می تواند نگریست که به اختصار به آن اشاره می نمائیم: همانطور که همه می دانند، روح، اساس و بنیان وجود آدمی است و جسم انسان کاملاً در تحت سیطره روح است.
ماهیت روح نیز با ماهیت جسم که مادی است تفاوت دارد و روح موجودی غیرمادی و مجرد است.
به همین دلیل است که پیوند روحانی به مراتب عمیق تر و دارای ژرفای بیشتری نسبت به پیوند مادی و روابط جسمانی است.
حال این پیوند چگونه حاصل می گردد؟
پیوند روحانی هنگامی میان دو شخص برقرار می گردد که هر دو دارای ارزشهای یکسان الهی و انسانی باشند.
رابطه و پیوند میان شیعه و ائمه طاهرینش ، یک پیوند روحانی و یک رابطه معنوی است و شیعه، حیات انسانی و معنوی خویش را مدیون آن ذوات مقدسه می داند.
همان گونه که ذکر شد، ماهیت این وابستگی و پیوند، بسیار عمیق تر از پیوند مادی است، لذا هیچ جای تعجب ندارد که شیعیان در رثای محبوبان الهی خویش، مغموم و عزادار گردند چرا که رابطه روحانی آنان، همچنان نیز برقرار است و به مصداق : « و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» ، شیعیان با ائمه خویش حتی در زمان حال، رابطه ای عمیق دارند( و البته که رابطه معنوی و روحانی ، امری فرای زمان و مکان است).