دانلود مقاله سوره مریم

Word 476 KB 13912 142
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۳۰,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • مقدمه
    این سوره در مکه نازل شده و 98 آیه است
    محتواى سوره
    این سوره از نظر محتوا داراى چندین بخش مهم است :
    1- مهمترین بخش این سوره را قسمتى از سرگذشت زکریا و مریم و حضرت مسیح (علیه السلام ) و یحیى و ابراهیم قهرمان توحید و فرزندش اسماعیل و ادریس و بعضى دیگر از پیامبران بزرگ الهى ، تشکیل مى دهد که داراى نکات تربیتى خاصى است .
    2- قسمت دیگرى از این سوره که بعد از بخش نخست مهمترین بخش ‍ را تشکیل مى دهد مسائل مربوط به قیامت و چگونگى رستاخیز و سرنوشت مجرمان و پاداش پرهیزکاران و مانند آنست .
    3- بخش دیگر مواعظ و نصائحى است که در واقع مکمل بخشهاى گذشته مى باشد.
    4- بالاخره آخرین بخش ، اشارات مربوط به قرآن و نفى فرزند از خداوند و مساله شفاعت است که مجموعا برنامه تربیتى مؤ ثرى را براى سوق نفوس انسانى به ایمان و پاکى و تقوا تشکیل مى دهد.
    فضیلت سوره از پیامبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) چنین نقل شده است که هر کس این سوره را بخواند به تعداد کسانى که زکریا را تصدیق یا تکذیب کردند و همچنین یحیى و مریم و عیسى و موسى و هارون و ابراهیم و اسحاق و یعقوب و اسماعیل ، آرى به تعداد هر یک از آنها خداوند ده حسنه به او مى دهد، همچنین به تعداد کسانى که (به دروغ و تهمت ) براى خدا فرزندى قائل شدند و نیز به تعداد کسانى که فرزند قائل نشدند.
    در حقیقت این حدیث دعوت به تلاش و کوشش در دو خط مختلف مى کند: خط حمایت از پیامبران و پاکان و نیکان ، و خط مبارزه با مشرکان و منحرفان و آلودگان ، زیرا مى دانیم این ثوابهاى بزرگ را به کسانى نمى دهند که تنها الفاظ را بخوانند و عملى بر طبق آن انجام ندهند، بلکه این الفاظ مقدس مقدمه اى است براى عمل .
    در حقیقت این حدیث دعوت به تلاش و کوشش در دو خط مختلف مى کند: خط حمایت از پیامبران و پاکان و نیکان ، و خط مبارزه با مشرکان و منحرفان و آلودگان ، زیرا مى دانیم این ثوابهاى بزرگ را به کسانى نمى دهند که تنها الفاظ را بخوانند و عملى بر طبق آن انجام ندهند، بلکه این الفاظ مقدس مقدمه اى است براى عمل .

    در حدیث دیگرى از امام صادق ( علیه السلام ) مى خوانیم هر کس ‍ مداومت بخواندن این سوره کند از دنیا نخواهد رفت مگر اینکه خدا به برکت این سوره او را از نظر جان و مال و فرزند بى نیاز مى کند.

    این غنا و بى نیازى مسلما بازتابى است از پیاده شدن محتواى سوره در درون جان انسان و انعکاسش در خلال اعمال و رفتار و گفتار او.

    سوره مریم آیه 1 - 6 آیه و ترجمه بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ کهیعص (1) ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّک عَبْدَهُ زَکرِیَّا(2) إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیًّا(3) قَالَ رَب إِنى وَهَنَ الْعَظمُ مِنى وَ اشتَعَلَ الرَّأْس شیْباً وَ لَمْ أَکن بِدُعَائک رَب شقِیًّا(4) وَ إِنى خِفْت الْمَوَلىَ مِن وَرَاءِى وَ کانَتِ امْرَأَتى عَاقِراً فَهَب لى مِن لَّدُنک وَلِیًّا(5) یَرِثُنى وَ یَرِث مِنْ ءَالِ یَعْقُوب وَ اجْعَلْهُ رَب رَضِیًّا(6( بنام خداوند بخشنده بخشایشگر ترجمه : 1- کهیعص 2- این یادى است از رحمت پروردگار تو نسبت به بنده اش زکریا.

    3- در آن هنگام که پروردگارش را در خلوتگاه (عبادت ) خواند.

    4- گفت پروردگارا!

    استخوانم سست شده و شعله پیرى تمام سرم را فرا گرفته و من هرگز در دعاى تو از اجابت محروم نمى شدم .

    5- و من از بستگانم بعد از خودم بیمناکم (که حق پاسدارى از آئین تو را نگاه ندارند) و همسرم نازا است ، تو به قدرتت جانشینى به من ببخش .

    6- که وارث من و آل یعقوب باشد و او را مورد رضایتت قرار ده .

    تفسیر: دعاى گیراى زکریا بار دیگر به حروف مقطعه در آغاز این سوره برخورد مى کنیم (کهیعص) و از آنجا که تفسیر این حروف مقطعه را به طور مشروح در آغاز سه سوره مختلف قرآن در گذشته (سوره بقره و آل عمران و اعراف ) بطور مشروح بحث کرده ایم در اینجا نیازى به تکرار نمى بینیم .

    آنچه لازم است در اینجا اضافه کنیم این است که در خصوص حروف مقطعه این سوره دو دسته از روایات در منابع اسلامى دیده مى شود: نخست روایاتى است که هر یک از این حروف را اشاره به یکى از اسماء بزرگ خداوند (اسماء الحسنى ) مى داند ((کاف )) اشاره به ((کافى )) که از اسماء بزرگ خداوند است ، و ((ه )) اشاره به ((هادى ))، و ((یاء)) اشاره به ((ولى ))، و ((عین )) اشاره به ((عالم )) و ((ص )) اشاره به ((صادق الوعد)) (کسى که در وعده خود صادق است ).

    دوم روایاتى است که این حروف مقطعه را به داستان قیام امام حسین ( علیه السلام ) در کربلا تفسیر کرده است : ((کاف )) اشاره به ((کربلا)) ((هاء)) اشاره به ((هلاک خاندان پیامبر)) (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و ((یاء)) به ((یزید)) و ((عین )) به مسئله ((عطش )) و ((صاد)) به ((صبر و استقامت )) حسین و یاران جانبازش .

    البته همانگونه که گفته ایم آیات قرآن تاب معانى مختلفى را دارد و گاه مفاهیمى را از گذشته و آینده بیان مى کند که در عین تنوع منافاتى هم با هم ندارند در حالى که اگر معنى را منحصر به یک تفسیر کنیم ممکن است از نظر وضع نزول آیه و زمان آن گرفتار اشکالاتى بشویم .

    بعد از ذکر حروف مقطعه ، نخستین سخن از داستان زکریا ( علیه السلام ) شروع مى شود و مى فرماید: این یادى است از رحمت پروردگار تو نسبت به بنده اش زکریا (ذکر رحمه ربک عبده زکریا).

    در آن هنگام که از نداشتن فرزندى ، سخت ناراحت و غمناک بود، رو به درگاه خدا آورد ((آنگاه در خلوتگاه و آنجا که صدایش را دیگرى نمى شنید، پروردگارش را خواند)) (اذ نادى ربه نداء خفیا( گفت : پروردگارا!

    استخوانهاى من که ستون پیکر من و محکمترین اعضاى تن من است سستى گرفته (قال رب انى وهن العظم منى ).

    ((و شعله هاى پیرى تمام موهاى سر مرا فرا گرفته است )) (و اشتعل الراس شیبا.) تشبیه آثار پیرى به شعله اى که تمام سر را فرا مى گیرد، تشبیه جالبى است زیرا از یکسو خاصیت شعله آتش این است که زود گسترده مى شود و هر چه در اطراف آنست فرا مى گیرد، و از سوى دیگر شعله هاى آتش درخشندگى خاصى دارد و از دور جلب توجه مى کند، و از سوى سوم هنگامى که آتش محلى را فرا گرفت چیزى که از آن باقى مى ماند همان خاکسترها است .

    ((زکریا)) فراگیرى پیرى و سفیدى تمام موى سرش را، به شعله ور شدن آتش و درخشندگى آن ، و خاکستر سفیدى را که بر جاى مى گذارد، تشبیه کرده است و این تشبیهى است بسیار رسا و زیبا.

    سپس مى افزاید: ((پروردگارا من هرگز در دعاهائى که کرده ام از درگاه تو محروم باز نگشتم )) (و لم اکن بدعائک رب شقیا.) تو همواره در گذشته مرا به اجابت دعاهایم عادت دادى و هیچگاه محرومم نساخته اى ، اکنون که پیر و ناتوان شده ام سزاوارترم که دعایم را اجابت فرمائى و نومید بازنگردانى .

    در حقیقت شقاوت در اینجا به معنى تعب و رنج است ، یعنى من هرگز درخواسته هایم از تو به زحمت و مشقت نمى افتادم چرا که به سرعت مورد قبول تو واقع مى گشت .

    سپس حاجت خود را چنین شرح مى دهد: پروردگارا!

    من از بستگانم بعد از خودم بیمناکم (ممکن است دست به فساد بیالایند) و همسرم نازا است ، از نزد خودت ولى و جانشینى به من ببخش (و انى خفت الموالى من ورائى و کانت امراتى عاقرا فهب لى من لدنک ولیا ) ((جانشینى که از من ارث ببرد، و همچنین وارث آل یعقوب باشد، پروردگارا این جانشین مرا مورد رضایت خود قرار ده )) (یرثنى و یرث من آل یعقوب و اجعله رب رضیا ) نکته ها: 1- منظور از ارث در اینجا چیست ؟

    مفسران اسلامى بحث فراوانى پیرامون پاسخ سوال فوق کرده اند، گروهى معتقدند ((ارث )) در اینجا ارث در اموال است ، و گروهى آنرا اشاره به مقام نبوت دانسته اند.

    بعضى نیز این احتمال را داده اند که منظور معنى جامعى است که هر دو را شامل مى شود.

    بسیارى از دانشمندان شیعه معنى اول را انتخاب کرده اند در حالى که جمعى از علماى تسنن معنى دوم را، و بعضى مانند ((سید قطب )) در ((فى ظلال )) و ((آلوسى )) در ((روح المعانى )) معنى سوم را.

    کسانى که آنرا منحصر به ارث مال دانسته اند به ظهور کلمه ((ارث )) در این معنى استناد کرده اند، زیرا این کلمه هنگامى که مجرد از قرائن دیگر بوده باشد به معنى ارث مال است ، و اگر مى بینیم در پاره اى از آیات قرآن در امور معنوى به کار رفته مانند آیه 32 سوره فاطر ثم اروثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا: ((ما کتاب آسمانى را به بندگان برگزیده خود به ارث منتقل کردیم )) به خاطر قرائنى است که در اینگونه موارد وجود دارد.

    به علاوه از پاره اى از روایات استفاده مى شود که در آن زمان بنى اسرائیل هدایا و نذور فراوانى براى ((احبار)) (علماى یهود) مى آوردند، و زکریا رئیس احبار بود.

    از این گذشته همسر زکریا که از دودمان سلیمان بن داود بود، با توجه به وضع مالى فوق العاده سلیمان و داود، اموالى را به ارث برده بود.

    زکریا از این بیم داشت این اموال به دست افراد ناصالح و فرصت طلب و زراندوز، یا فاسق و فاجر بیفتد و خود منشا فسادى در جامعه گردد.

    لذا از پروردگار خویش تقاضاى فرزند صالحى کرد تا بر این اموال نظارت کند و آنها را در بهترین راه مصرف نماید.

    روایت معروفى که از فاطمه زهرا (علیهاالسلام ) دختر پاک پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده که براى گرفتن فدک در برابر خلیفه اول به آیه فوق استدلال کرد خود شاهد دیگرى بر این مدعى است.

    مرحوم طبرسى در کتاب ((احتجاج )) از بانوى اسلام (علیهاالسلام ) چنین نقل مى کند: هنگامى که خلیفه اول تصمیم گرفت فدک را از فاطمه (علیهاالسلام ) منع کند و این سخن به بانوى اسلام رسید نزد او آمد و چنین گفت : اى ابوبکر!

    افى کتاب الله ان ترث اباک و لا ارث ابى لقد جئت شیئا فریا!

    افعلى عمد ترکتم کتاب الله و نبذتموه وراء ظهورکم ؟

    اذ یقول فیما اقتص من خبر یحیى بن زکریا: ((اذ قال رب هب لى من لدنک ولیا یرثنى و یرث من آل یعقوب )): ((آیا در کتاب خدا است که تو از پدرت ارث ببرى و من نبرم ؟

    چیز عجیبى است !

    آیا عمدا کتاب خدا را ترک گفته اید و پشت سر افکنده اید؟

    در آنجا که در داستان یحیى ابن زکریا مى گوید: زکریا گفت خداوندا از سوى خودت جانشینى (فرزندى ) به من ببخش تا از من و خاندان یعقوب ارث ببرد)) .

    اما کسانى که معتقدند ارث در اینجا همان ارث معنوى است به قرائنى که در خود آیه ، یا خارج از آن است تمسک جسته اند مانند: 1- بعید به نظر مى رسد که پیامبر بزرگى همچون زکریا در آن سن و سال ، مشغله فکرى مهمى از ناحیه وارثان ثروتش داشته باشد، به خصوص ‍ اینکه بعد از ذکر جمله ((یرثنى و یرث من آل یعقوب )) این جمله را اضافه مى کند و اجعله رب رضیا: ((خداوندا او را مورد رضایت خویش قرار ده )) و بدون شک این جمله اشاره به صفات معنوى آن وارث است .

    2- در آیات آینده وقتى که خدا بشارت تولد یحیى را به او مى دهد مقامات معنوى عظیم از جمله مقام نبوت را براى او ذکر مى کند.

    3 - در سوره آل عمران آیه 39 هنگامى که انگیزه زکریا را براى تقاضاى فرزند شرح مى دهد اشاره مى کند: او زمانى به این فکر افتاد که مقامات مریم را مشاهده کرد که به لطف پروردگار غذاهاى بهشتى در برابر محراب عبادتش نمایان مى شد.

    (هنالک دعا زکریا ربه قال رب هب لى من لدنک ذریه طیبه انک سمیع الدعاء) .

    4- در پاره اى از احادیث از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مطلبى نقل شده که تاءیید مى کند ارث در اینجا اشاره به جنبه معنوى است ، خلاصه حدیث چنین است : امام صادق از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل مى کند عیسى بن مریم (علیهماالسلام ) از کنار قبرى گذشت که صاحب آن در عذاب بود، سال آینده نیز عبورش از آنجا افتاد ملاحظه کرد که صاحب قبر در عذاب نیست ، از پروردگارش در این زمینه سؤ ال کرد، وحى الهى به او فرستاده شد که صاحب این قبر فرزند صالحى داشته است جاده اى را اصلاح کرده و یتیمى را پناه داده ، خداوند او را به خاطر عمل فرزندش بخشیده است ، سپس پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: میراث خداوند بزرگ به بنده مؤ منش این است که فرزندى به او بدهد که بعد از وى مطیع فرمان خدا باشد، سپس امام صادق ( علیه السلام ) بهنگام نقل این حدیث آیه مربوط به زکریا را تلاوت فرمود: هب لى من لدنک ولیا یرثنى و یرث من آل یعقوب و اجعله رب رضیا.

    و اگر گفته شود ظاهر کلمه ارث همان ارث اموال است در جواب خواهند گفت که این ظهور قطعى نیست ، چرا که در قرآن کرارا در ارث معنوى استعمال شده است (مانند آیه 32 سوره فاطر و آیه 53 سوره مؤ من) بعلاوه به فرض که خلاف ظاهر باشد با وجود قرائن فوق مشکلى نخواهد بود.

    ولى طرفداران نظر اول مى توانند این استدلالات را پاسخ گویند که مشغله فکرى زکریا پیامبر بزرگ الهى ، مساله اموال به صورت یک مطلب شخصى نبود بلکه به صورت یک منبع فساد یا صلاح براى جامعه بود، زیرا همانگونه که در بالا گفته شد، هدایا و نذور فراوانى براى احبار مى آوردند که بدست زکریا سپرده مى شد، و شاید اموالى نیز از طرف همسرش که از دودمان سلیمان بود باقیمانده بود بدیهى است وجود یک شخص ناصالح در راءس آنها سبب مفاسد عظیمى مى شد و این بود که زکریا را نگران ساخت .

    و اما صفات معنوى که براى ((یحیى )) در این آیات و آیات دیگر قرآن ذکر شده نه تنها منافاتى با این مساله ندارد، بلکه هماهنگ با آن است ، چرا که او مى خواست این ثروت عظیم بدست یک مرد الهى بیفتد و از آن در مسیر سعادت جامعه بهره بگیرد.

    اما به عقیده ما اگر از مجموع مباحث فوق چنین نتیجه بگیریم که ((ارث )) در اینجا مفهوم وسیعى دارد که هم ارث اموال را شامل مى شود و هم ارث مقامات معنوى را، مطلب خلافى نخواهد بود، چرا که براى هر طرف قرائنى وجود دارد و با توجه به آیات قبل و بعد و مجموعه روایات ، این تفسیر کاملا نزدیک به نظر مى رسد.

    اما جمله انى خفت الموالى من ورائى (من از بستگانم بعد از خودم بیمناکم ) با هر دو معنى سازگار است چرا که اگر افراد فاسدى صاحب اختیار آن اموال مى شدند براستى نگران کننده بود، و نیز اگر رهبرى معنوى مردم بدست افراد ناصالح مى افتاد آن نیز بسیار مایه نگرانى بود بنابراین خوف زکریا در هر دو صورت قابل توجیه است .

    حدیث معروف بانوى اسلام فاطمه زهرا (علیهاالسلام ) نیز با این معنى سازگار مى باشد.

    در جمله ((اذ نادى ربه نداء خفیا)) این سؤ ال براى مفسران مطرح شده که ((نادى )) به معنى دعا با صداى بلند است در حالى که ((خفى )) بمعنى آهسته و مخفى است و این دو با هم سازگار نیست ولى با توجه به این نکته که خفى به معنى آهسته نیست بلکه به معنى پنهان است بنابراین ممکن است زکریا در خلوتگاه خود آنجا که کسى غیر از او حضور نداشته خدا را با صداى بلند خوانده باشد.

    و بعضى گفته اند این تقاضاى او در دل شب بوده است آنگاه که مردم در خواب آرمیده بودند.

    بعضى نیز جمله ((فخرج على قومه من المحراب )) (زکریا از محراب خود بیرون آمد و به سراغ قومش رفت ) را که در آیات آینده خواهد آمد دلیل بر وقوع این دعا در خلوتگاه گرفته اند.

    جمله ((و یرث من آل یعقوب )) (فرزندى به من عنایت کن که از آل یعقوب ارث ببرد) بخاطر آن است که همسر زکریا خاله مریم مادر عیسى بود، و نسب آن زن به یعقوب مى رسید، زیرا او از دودمان سلیمان ابن داود است که او از فرزندان یهودا پسر یعقوب بوده است .

    آیه 7 - 11 آیه و ترجمه یَزَکرِیَّا إِنَّا نُبَشرُک بِغُلَمٍ اسمُهُ یحْیى لَمْ نجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سمِیًّا(7) قَالَ رَب أَنى یَکُونُ لى غُلَمٌ وَ کانَتِ امْرَأَتى عَاقِراً وَ قَدْ بَلَغْت مِنَ الْکبرِ عِتِیًّا(8) قَالَ کَذَلِک قَالَ رَبُّک هُوَ عَلىَّ هَینٌ وَ قَدْ خَلَقْتُک مِن قَبْلُ وَ لَمْ تَک شیْئاً(9) قَالَ رَب اجْعَل لى ءَایَهً قَالَ ءَایَتُک أَلا تُکلِّمَ النَّاس ‍ ثَلَث لَیَالٍ سوِیًّا(10) فخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَیهِمْ أَن سبِّحُوا بُکْرَهً وَ عَشِیًّا(11) ترجمه : 7 - اى زکریا!

    ما تو را به فرزندى بشارت مى دهیم که نامش یحیى است ، پسرى همنامش پیش از این نبوده است .

    8- گفت : پروردگارا!

    چگونه فرزندى براى من خواهد بود در حالى که همسرم نازا است ، و من نیز از پیرى افتاده شده ام ؟!

    9- فرمود: اینگونه پروردگارت گفته (و اراده کرده ) این بر من آسان است من قبلا تو را آفریدم و چیزى نبودى !

    10 - عرض کرد: پروردگارا!

    نشانه اى براى من قرار ده .

    گفت نشانه تو این است که سه شبانه روز قدرت تکلم (با مردم ) نخواهى داشت ، در حالى که زبان تو سالم است .

    11 - او از محراب عبادتش به سوى مردم بیرون آمد و با اشاره به آنها گفت صبح و شام (به شکرانه این نعمت ) خدا را تسبیح گوئید.

    تفسیر: زکریا به آرزوى خود رسید این آیات استجابت دعاى زکریا را در پیشگاه پروردگار، استجابتى آمیخته با لطف و عنایت ویژه او بیان مى کند، و با این جمله شروع مى شود اى زکریا ما تو را بشارت به پسرى مى دهیم که نامش یحیى است پسرى که همنام او پیش از این نبوده است )) (یا زکریا انا نبشرک بغلام اسمه یحیى لم نجعل له من قبل سمیا ) چه جالب است که خدا دعاى بنده اش را این چنین بپذیرد و با بشارت دادن او را از انجام خواسته اش آگاه سازد و در برابر درخواست فرزند، پسرى به او بدهد، و نام پسر را نیز خودش بگذارد، و اضافه کند این فرزند از جهاتى بى سابقه است .

    زیرا جمله ((لم نجعل له من قبل سمیا)) گرچه ظاهرا به این معنى است که کسى تاکنون هم نام او نبوده است ، ولى از آنجا که نام به تنهائى دلیل بر شخصیت کسى نیست ، معلوم مى شود که این اسم ، اشاره به مسمى است ، یعنى کسى که داراى امتیازاتى همچون او باشد قبلا نبوده است ، چنانکه راغب در کتاب مفردات صریحا همین معنى را انتخاب کرده است .

    بدون شک قبل از یحیى پیامبران بزرگى بودند حتى بالاتر از او، ولى هیچ مانعى ندارد که یحیى ویژگیهایى داشته است مخصوص خودش ، چنانکه بعدا به آن اشاره خواهد شد.

    اما زکریا که اسباب ظاهر را براى رسیدن به چنین مطلوبى مساعد نمى دید از پیشگاه پروردگار تقاضاى توضیح کرد و ((گفت : پروردگارا!

    چگونه ممکن است فرزندى نصیب من شود در حالى که همسر من نازا است و من نیز از نظر سن و سال به حدى رسیده ام که فرتوت و افتاده شده ام )) (قال رب انى یکون لى غلام و کانت امراتى عاقرا و قد بلغت من الکبر عتیا ) ((عاقر)) در اصل از واژه ((عقر)) به معنى ریشه و اساس یا به معنى ((حبس )) است ، و اینکه به زنان نازا ((عاقر)) مى گویند به خاطر آنست که کار آنها از نظر فرزند به پایان رسیده ، یا اینکه تولد فرزند در آنها محبوس شده است .

    (( عتى )) به معناى کسى است که بر اثر طول زمان ، اندامش خشکیده شده همان حالتى که در سنین بسیار بالا براى انسان پیدا مى شود.

    اما بزودى زکریا در پاسخ سؤ الش این پیام را از درگاه خداوند دریافت داشت : ((فرمود: مطلب همین گونه است که پروردگار تو گفته و این بر من آسان است )) (قال کذلک قال ربک هو على هین ) این مساله عجیبى نیست که از پیرمردى همچون تو و همسرى ظاهرا نازا فرزندى متولد شود ((من تو را قبلا آفریدم در حالى که هیچ نبودى )) (و قد خلقتک من قبل و لم تک شیئا ) .

    خدائى که توانائى دارد از هیچ ، همه چیز بیافریند، چه جاى تعجب که در این سن و سال و این شرائط فرزندى به تو عنایت کند.

    بدون شک بشارت دهنده و گوینده سخن در آیه نخست خداوند است ، ولى در اینکه گوینده سخن در آیه سوم مورد بحث (قال کذلک قال ربک ) کیست ؟

    بعضى آن را سخن فرشتگان مى دانند که وسیله بشارت به زکریا بودند و آیه 39 سوره آل عمران را مى توان گواه بر آن دانست : فنادته الملائکه و هو قائم یصلى فى المحراب ان الله یبشرک بیحیى : ((فرشتگان به زکریا ندا دادند در حالى که او در محراب ایستاده و مشغول نماز بود که خدا تو را بشارت به یحیى مى دهد.

    ولى ظاهر این است که گوینده تمام این جمله ها خداوند است و دلیلى ندارد که ما آنها را از ظاهرش تغییر دهیم ، و اگر فرشتگان واسطه بشارت بوده اند هیچ مانعى ندارد که خداوند اصل پیام را به خود نسبت دهد، بخصوص که در آیه 40 همان سوره آل عمران مى خوانیم قال کذلک الله یفعل ما یشاء: ((خدا اینگونه هر چه را بخواهد انجام مى دهد )) .

    به هر حال زکریا با شنیدن سخن فوق بسیار دلگرم و خوشحال شد و نور امید سر تا پاى وجودش را فرا گرفت اما از آنجا که این پیام از نظر او بسیار سرنوشت ساز و پر اهمیت بود از خدا تقاضاى نشانه اى بر این کار کرد و ((گفت : پروردگارا نشانه اى براى من قرار ده )) (قال رب اجعل لى آیه ) .

    بدون شک زکریا به وعده الهى ایمان داشت و خاطرش جمع بود ولى براى اطمینان بیشتر - همانگونه که ابراهیم مؤ من به معاد تقاضاى شهود چهره معاد در این زندگى کرد تا قلبش اطمینان بیشترى یابد - زکریا از خدا تقاضاى چنین نشانه و آیتى نمود.

    (( خدا به او فرمود: نشانه تو آنست که سه شبانه روز تمام در حالى که زبانت سالم است قدرت سخن گفتن با مردم را نخواهى داشت )) (تنها زبانت به ذکر خدا و مناجات با او گردش مى کند) (قال آیتک ان لا تکلم الناس ثلاث لیال سویا): اما چه نشانه عجیبى ، نشانه اى که از یکسو هماهنگ با حال مناجات و دعاى او بود، و از سوى دیگر او را از همه خلایق مى برید و به خدا پیوند مى داد تا در این حال شکر این نعمت بزرگ را بجا آورد و بیش از پیش به نیایش خدا وا دارد.

    این نشانه آشکارى است که انسان با داشتن زبان سالم و قدرت بر هر گونه نیایش با پروردگار در برابر مردم توانائى سخن گفتن را نداشته باشد.

    بعد از این بشارت و این آیت روشن زکریا از محراب عبادتش به سراغ مردم آمد و با اشاره به آنها چنین گفت : صبح و شام تسبیح پروردگار بگوئید)) (فخرج على قومه من المحراب فاوحى الیهم ان سبحوا بکره و عشیا ) .

    چرا که نعمت بزرگى که خدا به زکریا ارزانى داشته بود دامنه آن همه قوم را فرا مى گرفت و در سرنوشت آینده همه آنها تاثیر داشت ، به همین دلیل سزاوار بود همگى به شکرانه آن نعمت به تسبیح خدا برخیزند و مدح و ثناى الهى گویند.

    از این گذشته این موهبت که اعجازى محسوب مى شد مى توانست پایه هاى ایمان را در دلهاى افراد محکم کند، این نیز موهبت دیگرى بود.

    نکته ها: یحیى پیامبر وارسته الهى نام ((یحیى )) در سوره ها آل عمران ، انعام ، مریم و انبیاء مجموعا پنج بار آمده است ، او یکى از پیامبران بزرگ الهى است و از جمله امتیازاتش ‍ این بود که در کودکى به مقام نبوت رسید، خداوند آنچنان عقل روشن و درایت تابناکى در این سن و سال به او داد که شایسته پذیرش این منصب بزرگ شد.

    از ویژگیهائى که این پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) داشته و قرآن در سوره آل عمران آیه 39 به آن اشاره کرده ، توصیف او به ((حصور)) است ، همانگونه که در ذیل همان آیه گفته ایم ((حصور)) از ماده ((حصر)) به معنى کسى است که از جهتى در ((محاصره )) قرار گیرد و در اینجا طبق بعضى از روایات به معنى خوددارى کننده از ازدواج است .

    این کار از این نظر امتیاز براى او بوده است که بیانگر نهایت عفت و پاکى است ، و یا بر اثر شرائط خاص زندگى مجبور به سفرهاى متعدد براى تبلیغ آئین الهى بوده ، و همچون عیسى مسیح ناچار به مجرد زیستن گردیده است .

    این تفسیر نیز نزدیک به نظر مى رسد که منظور از ((حصور)) در آیه فوق کسى است که شهوات و هوسهاى دنیا را ترک گفته ، و در واقع یک مرحله عالى از زهد بوده است .

    به هر حال از منابع اسلامى و منابع مسیحى استفاده مى شود که یحیى پسر خاله ((عیسى )) بوده است .

    در منابع مسیحى تصریح شده که یحیى ، حضرت مسیح ( علیه السلام ) را غسل تعمید داد، و لذا او را ((یحیى تعمید دهنده )) مى نامند غسل تعمید غسل مخصوصى است که مسیحیان به فرزندان خویش مى دهند و معتقدند او را از گناه پاک مى کند) و هنگامى که مسیح اظهار نبوت کرده ، یحیى به او ایمان آورد.

    بدون شک یحیى کتاب آسمانى ویژهاى نداشت و اینکه در آیات بعد مى خوانیم یا یحیى خذ الکتاب بقوه ((اى یحیى کتاب را با قوت بگیر)) اشاره به ((تورات )) کتاب حضرت موسى است البته عده اى پیرو یحیى هستند و کتابى را هم به او نسبت مى دهند، و شاید ((صابئین موحد)) پیروان یحیى باشند.

    حضرت یحیى و حضرت مسیح ، قدر مشترکهائى داشتند، زهد فوق العاده ترک ازدواج به عللى که گفته شد، و تولد اعجازآمیز و همچنین نسب بسیار نزدیک .

    از روایات اسلامى استفاده مى شود که امام حسین ( علیه السلام ) و یحیى نیز جهات مشترکى داشتند لذا از امام على بن الحسین زین العابدین ( علیه السلام ) چنین نقل شده که فرمود: خرجنا مع الحسین بن على (علیهماالسلام ) فما نزل منزلا و لا رحل منه الا ذکر یحیى بن زکریا و قتله ، و قال و من هو ان الدنیا على الله ان راءس یحیى بن زکریا اهدى الى بغى من بغایا بنى اسرائیل : ((ما همراه امام حسین ( علیه السلام ) (به سوى کربلا) بیرون آمدیم ، امام در هر منزلى نزول مى فرمود و یا از آن کوچ مى کرد یاد یحیى و قتل او مى نمود و مى فرمود: در بى ارزشى دنیا نزد خدا همین بس که سر یحیى بن زکریا را به عنوان هدیه به سوى فرد بى عفتى از بى عفتهاى بنى اسرائیل بردند.

    شهادت امام حسین ( علیه السلام ) نیز از جهاتى همانند شهادت یحیى ( علیه السلام ) بود (کیفیت قتل یحیى را بعدا شرح خواهیم داد ) .

    و نیز نام حسین ( علیه السلام ) همچون نام یحیى ( علیه السلام ) بى سابقه بود و مدت حمل آنها ( به هنگامى که در شکم مادر بودند) نسبت به معمول کوتاهتر بود.

    2 - (( محراب )) محل خاصى است که در عبادتگاه براى امام یا افراد برجسته در نظر گرفته مى شود، و در علت نامگذارى آن دو جهت ذکر کرده اند: نخست اینکه از ماده ((حرب )) به معنى جنگ گرفته شده ، چون محراب در حقیقت محل مبارزه با شیطان و هواى نفس ‍ است .

    دیگر اینکه محراب در لغت به معنى نقطه بالاى مجلس است ، و چون محل محراب در بالاى معبد بوده به این نام نامیده شده .

    بعضى مى گویند: ((محراب )) در میان بنى اسرائیل بعکس آنچه در میان ما معمول است در نقطه اى بالاتر از سطح زمین قرار داشته ، و چند پله مى خورده و اطراف آن را دیوار مى کشیده اند به طورى که کسانى که داخل محراب بودند کمتر از خارج دیده مى شدند جمله ((فخرج على قومه من المحراب )) که در آیات فوق خواندیم با توجه به کلمه ((على )) که معمولا براى جهت فوق به کار مى رود این معنى را تایید مى کند.

    آیه 12 - 15 آیه و ترجمه یَیَحْیى خُذِ الْکتَب بِقُوَّهٍ وَ ءَاتَیْنَهُ الحُْکْمَ صبِیًّا(12) وَ حَنَاناً مِّن لَّدُنَّا وَ زَکَوهً وَ کانَ تَقِیًّا(13) وَ بَرَّا بِوَلِدَیْهِ وَ لَمْ یَکُن جَبَّاراً عَصِیًّا(14) وَ سلَمٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوت وَ یَوْمَ یُبْعَث حَیًّا(15) ترجمه : 12 - اى یحیى !

    کتاب (خدا) را با قوت بگیر، و ما فرمان نبوت (و عقل کافى ) در کودکى به او دادیم .

    13 - و به او رحمت و محبت از ناحیه خود بخشیدیم ، و پاکى (روح و عمل ) و او پرهیزگار بود.

    14 - او نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود و جبار (و متکبر) و عصیانگر نبود.

    15 - و سلام بر او آن روز که تولد یافت ، و آن روز که مى میرد، و آن روز که زنده و برانگیخته مى شود.

    تفسیر: صفات برجسته یحیى در آیات گذشته دیدیم که خداوند چگونه به هنگام پیرى زکریا، یحیى را به او مرحمت فرمود، به دنباله آن در این آیات نخست فرمان مهم الهى را خطاب به ((یحیى )) مى خوانیم : ((اى یحیى !

    کتاب خدا را با قوت و قدرت بگیر!)) (یا یحیى خذ الکتاب بقوه ).

    معروف و مشهور در میان مفسران این است که منظور ((کتاب )) در اینجا ((تورات )) است ، حتى ادعاى اجماع و اتفاق در این زمینه کرد ولى بعضى این احتمال را داده اند که او کتابى ویژه خود داشت (همانند زبور داود) البته نه کتابى که متضمن آئینى جدید و مذهب تازه اى باشد.

    ولى احتمال اول قویتر به نظر مى رسد.

    به هر حال منظور از گرفتن کتاب با قوت و قدرت آنست که با قاطعیت هر چه تمام تر و تصمیم راسخ و اراده اى آهنین کتاب آسمانى تورات و محتواى آنرا اجرا کند، و به تمام آن عمل نماید، و در راه تعمیم و گسترش آن از هر نیروى مادى و معنوى ، فردى و اجتماعى ، بهره گیرد.

    اصولا هیچ ((کتاب )) و ((مکتبى )) را بدون قوت و قدرت و قاطعیت پیروانش نمى توان اجرا کرد، این درسى است براى همه مؤ منان و همه رهروان راه ((الله )).

کلمات کلیدی: سوره مریم

تفسير آيات 36 و37 سوره¬ي مبارکه¬ي آل¬عمران: (فلما وضعتها قالت: رب اني وضعتها انثي) با اين¬که مي¬توانست بفرمايد: (فلما وضعت مافي بظنها) از جمله¬ي آن¬چه در بطن داشت تعبير کرد. و فرمود: (وقتي آن را وضع کرد) و اين خود کوتاه¬گوئي لطيفي است و معناي جمله ا

سوره بقره آیه 31: وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِکَه ِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ شان نزول آیه ترجمه: و نامهای چیزها را به آدم بیاموخت سپس آنها را به فرشتگان عرضه کرد و گفت : اگر راست می گویید مرا به نامهای این چیزها خبر دهید تفسیر نمونه انسان نماینده خدا در زمین در آیات گذشته خواندیم که خدا همه مواهب زمین ...

سوره تحریم این سوره در مدینه نازل شده و داراى 12 آیه است محتواى سوره تحریم این سوره عمدتا از چهار بخش تشکیل شده است : بخش اول : که از آیه یک تا پنج ادامه دارد مربوط به ماجراى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با بعضى از همسرانش مى باشد، حضرت پاره اى از غذاهاى حلال را بر خود تحریم فرمود، و آیات فوق نازل شد و همسران پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را مورد ملامت قرار داد، ...

ان الله جميل و يحب الجمال « خداوند از شر آن روز ، در امانشان مي دارد و آنان را شادي و سرور مي بخشد و در برابر شکيبائي ، بهشت و لباسهاي حرير بهشتي پاداششان مي دهد . در آنجا بر تختها تکيه زنند نه آفتابي در آنجا مي بينند و نه سرمائي . سايه هايش بر آنها

ادوارنبوت: دوره دوم نبوت لقب:شيخ الانبياء معناي اسم:نوح=نوحه و اسامي ديگري نيز دارد.عبدالغفار،عبدالملک،عبدالسلام پدر:لمک مادر:قينوش تاريخ ولادت:????سال بعد از هبوط ادم مدت عمر:بيش از هزار سال نوشته اند بعثت:پيامبري ايشان در بابل،عراق و شام بود محل د

تغذیه : تغذیه نیاز اصلی انسان است اما این نیاز در طول زندگی در طی رشد و تکامل وتغییر در وضعیت سلامتی تغییر می نماید . علم تغذیه شامل مطالعه مواد مغذی و چگونگی دریافت آنها توسط بدن است . مواد غذائی به 6 دسته اصلی کربوهیدرات ها ، پروتین ها و لپیدها ، ویتامینها مواد معدنی و آب تقسیم می شود و سه دسته اول انرژی زا هستند و سه دسته دوم غیر انرژی زا ، انرژی یک غذا با واحد کیلو کالری ( ...

تکبر در لغت به معني خود بزرگ بيني است از اخلاق رذيله که نکوهش شده در قرآن با تعبيرات مختلفي به کار رفته است . در برخي موارد به عنوان متکبر (آيه ي 60 سوره ي زمر _ آيا منزلگاه متکبران در جهنم نيست ) آيه ي 35 سوره ي غافر _ بدينسان خدا بر هر قلب متکبر ز

تکبر در لغت به معني خود بزرگ بيني است از اخلاق رذيله که نکوهش شده در قرآن با تعبيرات مختلفي به کار رفته است . در برخي موارد به عنوان متکبر (آيه ي 60 سوره ي زمر _ آيا منزلگاه متکبران در جهنم نيست) آيه ي 35 سوره ي غافر _ بدينسان خدا بر هر قلب متکبر زو

ايا پاسخ منفي محمد(ص) به درخواست معجزه ي مشرکين موضوعيت داشت؟( شواهدي از کتاب مقدس) چرا محمد(ص) به در خواست معجزه ي چند تن از مسيحيان نجران پاسخ مثبت داد؟ ايا کتابي همچون قرآن تاکنون نگارش يافته است؟ ايا کتاب مقدس کتابي جاودان و قابل استفاده براي تم

مرگ و زندگي بعد از آن گفتارى در اينکه‏روح در قرآن به چه معنا است(گفتارى در باره معناى روح و مراتب آن در قرآن) در قرآن کريم کلمه"روح" - که متبادر از آن مبدا حيات است - مکرر آمده، و آن رامنحصر در انسان و يا انسان و حيوان به تنهايى ندانسته،

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول