برگرفته از کتاب: زندگانى حضرت محمد (ص)
نویسنده: رسولى محلاتى
در ماه ذى قعده سال ششم بود که رسول خدا (ص) در خواب دید با یارانش به مکه رفته و به طواف خانه خدا و انجام مناسک عمره موفق گشتهاند. پیغمبر این خواب را براى اصحاب نقل کرده و وعده آن را به آنها داد و به دنبال آن از مسلمانان و قبایل اطراف مدینه دعوت کرد با او براى انجام عمره به سوى مکه حرکت کنند.
قبایل مزبور بجز عده معدودى دعوت آن حضرت را نپذیرفتند و تنها همان مهاجر و انصار مدینه بودند که اکثرا آماده حرکت شدند و به همراه آن حضرت از مدینه بیرون رفتند.
همراهان آن حضرت را در این سفر برخى هفتصد نفر و برخى یک هزار و چهارصد نفر نوشتهاند.
پیغمبر اسلام مقدارى که از مدینه بیرون رفت و به «ذى الحلیفه» - که اکنون به نام مسجدى که در آنجا بنا شده به «مسجد شجره» معروف است - رسید جامه احرام پوشید و هفتاد شتر نیز که همراه برداشته بود نشانه قربانى بر آنها زد و از جلو براند تا به افرادى که خبر حرکت او را به قریش مىرسانند بفهماند که به قصد جنگ بیرون نیامده بلکه منظور او تنها انجام عمره و طواف خانه خداست.
پیغمبر اسلام و همراهان همچنان «لبیک» گویان تا «عسفان» که نام جایى است در دو منزلى مکه پیش راندند و در آنجا به مردى بشیر نام - که از قبیله خزاعه بود برخورد و اوضاع را از او جویا شد و بشیر در پاسخ آن حضرت عرض کرد: قریش که از حرکت شما مطلع شدهاند براى جلوگیرى از شما همگى از شهر خارج شده و زن و بچههاى خود را همراه آوردهاند و سوگند یاد کردهاند تا نگذارند به هیچ قیمتى شما داخل مکه شوید و خالد بن ولید را با دویست نفر از جلو فرستاده تا خود نیز به دنبال او برسند و خالد با همراهان تا «کراع الغمیم» (1) آمدهاند.