علوم متعددی که اخلاق انسانها را از جهات و حیثیات گوناگون مورد کنکاش و بررسی قرار دادهاند به قرار ذیل می باشد :
1-علم اخلاق 2-فلسفه علم اخلاق 3-تعلیم و تربیت 4-اخلاق توصیفی 5-فرااخلاق 6-اخلاق هنجاری 7-فلسفه اخلاق
معنای لغوی اخلاق :
با توجه به صفات و خصوصیات مختلف انسانها از قبیل شجاعت ، امانتداری ، سخاوت یا زذلی و بخل و خیانت می توان دریافت که در بعضی از انسانها این صفات بگونه ای پایدار و راسخ است که معمولاً کارهای متناسب و مطابق با آن صفات را بدون تامل و تفکر به سادگی انجام می دهند .
آن صفات در آنها ملکه شده است و گاهی بعضی دیگر گاه گاهی به این صفات متصف می شوند و احیاناً با تامل در اطراف آن کار ، خود را به انجام آن وادار می کنند .
در این صورت این صفتی زودگذر بوده و شخص در انجام کار متناسب با آن خود را به انجام آن وادار می کند و آن صفت را حال مینامند .
خلق در لغت به معنای صفت پایدار و راسخ یعنی ملکه است و اخلاق به مجموعه اینگونه صفات اطلاق می شود .
معنای لغوی اخلاق تنها اختصاص به صفات نیکو و پسندیده نداشته است ، بلکه شامل صفات زشت و زیبا هم میشود .
همانطور که بعضی از انسانها دارای خلق نیک و سخاوتمند و برخی دیگر گرفتار خلق ناپسند بخل می باشند .
فلسفه علم اخلاق به مباحثی نظیر تاریخچه علم اخلاق و تحولات آن و هدف از علم اخلاق و فایده آن و علمای بزرگ این علم و مسائلی از این دست می پردازد .
در تعلیم و تربیت شیوه های علمی آراسته شدن به صفات نیکو و پسندیده و دفع رذایل و صفات ناپسند مورد بحث واقع می شود .
اخلاق توصیفی : درصد توصیف و گزارش اخلاقیات افراد جوامع ادیان و مکاتبات خاص می باشد .
فرا اخلاق : در علم اخلاق قضایایی مانند ظلم کار ناپسندی است .
شجاعت و سخاوت از صفات خوب هستند .
در امانت نباید خیانت کرد .
در فرااخلاق به بررسی کل مفاهیم ظلم شجاعت سخاوت پرداخته می شود .
اخلاق هنجاری : شامل 2 بخش است : بخش اول از معیارهای کلی اخلاقی صحبت می کند و اینکه خوبها و بدیهای کلی چیست ؟
معیار کار درست کدام است و خوبی و درستی چه رابطه ای با هم دارند .
پاسخ این سوالات بررسی می شود .
در بخش دوم از خوبی و بدی و درستی و نادرستی و اخلاق بودن یا غیر اخلاقی بودن افعال خاص سخن می گوید مثل اینکه آیا خیانت بد است .
پرسش نخست از معیار کلی خوبی و بدی و درستی و نادرستی افعال بحث می کند و بخش دوم مصادیق آن معیار کلی را تشخیص می دهد .
در بخش نخست تقدم منطقی بر بخش دوم را دارد .
زیرا مبادی تصدیقی آن را فراهم می کند .
فلسفه اخلاق : مجموعه مطالعات فلسفی درباره اخلاق است و از این رو فرا اخلاق و اخلاق هنجاری را در برمی گیرد .
اهمیت فلسفه اخلاق و تزکیه : بر کسی پوشیده نیست اصلاح انسانها و جوامع مختلف و نجات آنها از مشکلات و مفاسد اجتماعی جنگ و خونریزی ها و ...
تنها در پرتو ترویج اخلاق صحیح و دعوت انسانها به آراسته شدن فضایل اخلاقی میسر است ولی این هدف اساسی و والا وقتی محقق خواهد شد که اخلاق صحیح از اخلاق ناصحیح و نیز مبانی اخلاق صحیح مورد بحث واقع شود و بطور عقلانی تبیین شود .
پیامبر گرامی اسلام نیزهدف خود را از بعثت ، تتمیم مکارم اخلاق ذکر نموده است .
(بعثت لاتمم مکارم الاخلاق) من برای اتمام فضایل اخلاق مبعوث شده ام .
علم اخلاق : علم اخلاق از صفات فاضله و رذیله خوب و بد که از طریق کارهای اختیاری و ارادی انسان قابل کسب هستند بحث می کند .
و چنین صفاتی موضوع علم اخلاق می باشند به نظر عالمان اخلاق مسلمان ، هدف علم آراستن نفس به خلقهای پسندیده است و فعل پسندیده و کار نیک در واقع وسیله ای برای تحقق صفات راسخ نیکو در جان آدمی است .
این دیدگاه ریشه در انسان شناسی خاص این عالمان دارد که گوهر وجود آدمی را نفس و روح او دانسته و کمال انسان را نیز به کمالات روحی او می داند .
اما برخی از عالمان مغرب زمین علم اخلاق را مربوط به رفتار آدمی دانسته اند نه سجایا و صفات باطنی او .
فولکیه می گوید : «علم اخلاق عبارت است از مجموع قوانین رفتار که انسان با عمل به آن می تواند به هدفش نائل آید .
ژکس می گوید : «علم اخلاق عبارت است از تحقیق در رفتار آدمی بدان گونه که باید باشد.» غایت انسان : ارسطو غایت انسان را در سعادت می داند و می گوید سعادت توسط فضیلت حاصل می شود و فضیلت انسان این است که وظیفه خود یعنی فعالیت نفس را به موافقت با عقل به بهترین وجه انجام دهد و علم اخلاق عبارت است از اینکه بدانیم برای اینکه فعالیت نفس به موافقت عقل انجام گیرد ؛ در احوال و موارد مختلف عمل انسان چه باید باشد .
یعنی درچه وقت و درچه مورد و چگونه نسبت به که و برای چه باید عمل کند .
فضیلت : سقراط نخستین کسی است که مساله تعاریف کلی را در ارتباط با فضایل اخلاقی مطرح کرد .
او معتقد بود که هر کس بیش از آنکه جویای منافع خود باشد باید جویای فضیلت و حکمت باشد و لذا درصدد تعریف مفهوم خوب ، حکم ، فضیلت و امثال آن بود رابطه میان معرفت و فضیلت ، مشخصه اخلاق سقراط است .
او معرفت و فضیلت را یکی می دانست به این معنا که شخص عاقل که می داند حق چیست به آنچه حق است عمل می کند و هیچ کس دانسته از روی قصد ، مرتکب بدی نمی شود .
هیچ کس شر را به عنوان شر انتخاب نمی کند .
مفاهیم اخلاقی و ویژگی های آن : مفاهیم کلی که در علوم مختلف به کار می روند سه دسته اند .
1-مفاهیم ماهوی 2-مفاهیم فلسفی 3-مفاهیم منطقی .
1-مفاهیم ماهوی : دسته ای از مفاهیم کلی هستند که ذهن به صورت خودکار از موارد خاص انتزاع می کند و بیانگر چیستی اشیاء واقعی هستند مانند مفاهیم سفیدی ، انسان ، درخت .
2-مفاهیم فلسفی : مفاهیمی هستند که ذهن انسان پس از ملاحظه و مقایسه میان دوشی آن را بدست می آورد مانند مفاهیم علت و معلول و وجوب و امکان .
این دسته از مفاهیم به امور واقعی نسبت داده می شوند .
3-مفاهیم منطقی : مفاهیمی هستند که تنها بیانگر خصوصیات مفاهیم ذهنی بوده و هیچگاه به امور خارج از ذهن نسبت داده نمی شوند .
مانند مفاهیم جزئی و کلی .
به کار برده شده در جملات اخلاقی 2 نوعند : 1-مفاهیمی که محمول جملات اخلاقی را تشکیل می دهند مانند مفاهیم حسن و قبح و درست و نادرست وظیفه تکلیف و مسئولیت .
2-مفاهیمی که موضوع جملات اخلاقی واقع می شوند مانند مفاهیم عدل - ظلم - راستگویی - غضب - موضوع جملات اخلاقی را می توان فلسفی نامید چون پس از ملاحظه رابطه افعال اختیاری انسان با امری واقعی ، از آن افعال انتزاع شده و بهانها نسبت داده می شوند .
اما محمول جملات اخلاقی باید و نباید و حسن و قبح و خوبی و بدی است که مورد افعال اختیاری انسان به کار می روند و بیانگر آن هستند که بعضی از این افعال متناسب با هدف و مطلوب اصلی اخلاق هستند و بعضی دیگر با ان مغایرت دارند از آنجا که این تناسب و تغایر ، رابطه ای واقعی میان افعال و اهداف موردنظر اخلاق است می توان گفت این مفاهیم چون از طریق مقایسه بدست آمده اند و نیز به دلیل اینکه دارای منشاء انتزاع واقعی می باشند از قبیل مفاهیم فلسفی هستند .
در مورد درست و نادرست و هم بر افعال اختیاری انسان حمل می شوند و مقصود ارزیابی افعال انسان است در مورد وظیفه و تکلیف و مسئولیت معتقدند که سر خوبی و حسن یک عمل و ضروری شدن آن امر و الزام که از ناحیه امر کننده ای صادر گردیده است می باشد و چون احکام اخلاقی مبنی بر امور واقعی می باشند .
پس اساس احکام اخلاقی امر یا الزام نیست بلکه رابطه واقعی و حقیقی میان فعل و نتیجه و هدف غایی اخلاق می باشد که اگر آن عمل انسان را به هدف مطلوب نزدیک نماید خیر اخلاقی است و اگر آن عمل انسان را از هدف مطلوب دور نماید از نظر اخلاقی دارای ارزش منفی است و برای حصول ارزش اخلاقی امور زیر لازمه است : 1-مطلوبیت 2-متعالی بودن (نه اینکه برای ارضای غرایز باشد) 3-انتخاب آگاهانه 4-اینکه انتخاب به راهنمایی عقل باشد - چون انسان دارای قوه تعقل بوده و می تواند بر خلاف حیوانات که از روی غریزه انتخاب می کنند به کمک عقل و از روی آگاهی کارهایی را که به هدف مورد نظر اخلاق و مطلوب نهایی نزدیکتر است و ارزش ذاتی دارد انتخاب کند .
کانت در مورد اجرای قانون اخلاقی می گوید : تکلیف به ما دستور می دهد که قانون اخلاقی را به صورات امر مطلق ندا و مشروط انجام دهیم .
کانت 3 دستورالعمل را درباره امر مطلق بیان می دارد : 1-به طریقی رفتار کن که دستور عمل تو بتواند تا سرحد یک قانون کلی بالا برود و معتبر شناخته شود .
(دروغ و خودکشی نمی تواند بدون اینکه دچار تناقض شود تا سر حد یک قانون بالا برود ) .
2-همیشه به نحوی با دیگران رفتار کن که با خود رفتار می کنی و رفتار تو با دیگران طوری باشد که انسان غایت باشد نه وسیله ( در اینجا قدر و حیثیت عالی انسان را محفوظ می دارد ) خودکشی انسان را به مثابه یک وسیله در نظر می آورد .
3-طوری رفتار کن که اراده تو به منزله واضع و قانون گذار جهانی تلقی شود که جنبه درونی بودن اخلاق را معین می کند .
ارسطو فضیلت را به3 بخش تقسیم می کند .
1-فضیلت عقلانی 2-فضیلت نفسانی 3-فضیلت اخلاقی که فضیلت عقلانی خود دارای 2 بخش است از حکمت نظری و حکمت عملی ( عقل نظری و عقل عملی) و فضیلت نفسانی یا اخلاق ، همان اعتدال و سخاوت است .
« موضوع اخلاق » اخلاق موضوعی فلسفی ، سیاسی ، تربیتی و اجتماعی است .
متفکران در فلسفه به ماهیت تفکر اخلاقی تکیه می کنند و در سیاست آن را به کار می برند و درسطح فردی نوع سلوک آدمی و روابط اجتماعی او را تعریف وتبیین میکنند و در سطح اجتماعی (محلی وجهانی ) نیز بر اساس آن قانون مینویسند.
در غرب سنت فکری 2300 ساله ای ، پیرامون اخلاق که آن را به درستی فلسفه اخلاق می خوانند ، وجود دارد .
غایت و هدف این موضوع راه یافتن به راهکارهایی ویژه برای زندگی بهتر است .
و هر دیدگاه یا مکتبی در اخلاق تعبیر خاص و ویژه ای از زندگی بهتر ارائه کرده است که تاریخ فلسفه خود گواه این مدعا است .
فلسفه اخلاق پایه نظری ساختار سیاسی و خوراک اصلی یا گوهر علوم سیاسی در هر جامعه متمدن است .
نیاکان ما به درستی ، آن را سیاست مدن و آئین شهری نامیدند و از راه تفکر اخلاقی است که نظام حقوقی یک جامعه پی ریزی می شود که آن هم انواع گوناگون دارد .
یکی از آن دو نظام اخلاقی دینی است که پایه داوری اخلاق « را بر وحی » استوار می کند و نظام اخلاقی غیر دینی ( سکولار) که پایه داوری اخلاق را بر خرد بنا می نهد .
مکتب های دیگری هم هستند که به اخلاق از زاویه جدا و مستقل می نگرند.
به عبارت دیگر اگر کمی محلی سخن بگوییم بحث و جدل میان دو جهان انقلابی و غیر انقلابی موضوع اخلاقی است .
مفهوم اخلاق تنها در آن حد ساده عامیانه نیست که قبلا در فرهنگ تربیتی ایرانی یا شرقی ، فرزند مطیع ، رام و بدون شخصیت را انسان با تربیت و اخلاقی می شناسد .
اخلاق هم درباره نیک و بد سخن می گوید وهم درباره فراسوی نیک و بد .
قانون گرچه از فلسفه اخلاق جداست ولی زاده آن است .
اساساً بحث حقوق بطور تام وتمام بستگی به اخلاق یا دقیقتر به دید خاصی از اخلاق دارد .
از اینجاست که نظام های حقوقی گوناگونی در جهان بوجود آمده اند .
زاویه دید ما در جهان اخلاق نوعی خاص از لوایح قانونی را می نویسد و تنظیم می کند و در آن مرجعی که آن لوایح را تصویب و تبدیل به قانون می کند موضع کاملا روشن و خاصی در اخلاق دارد .
به زبان دیگر ، نظام های دادگستری محصولات فلسفه اخلاق هستند .
این تنوع مکتب های اخلاقی است که مآلاً نظام های دادگستری گوناگون را در جهان آفریده و می آفرینند .
اگر در نظامی حقوق فردی چندان رعایت نشده است این نشان می دهد که دید اخلاقی عامه ی مردم که از زبان ، فرهنگ ، دین ، شرع و عرف و حتی در مجموعه ی واژگان مورد استفاده ، نمایان می شود ، فاقد تعریف روشنی از حقوق فردی است .
در نتیجه قانون ، آن حق و حقوق فردی را نادیده می گیرد پس یک رابطه ی علّی میان تفکر اخلاقی و شیوه ی قانون مندی یک جامعه وجود دارد .
در نهایت قانون از اخلاق جداست زیرا مجازات های مادی ، فیزیکی و نهایی وجود دارند (مانند زندان ، جریمه ) که قانون را اجرا می کنند اما تنها عوامل اجرایی اخلاق ضمیر باطن و وجدان هستند .
اخلاق همچنین از اتیکت و آداب اجتماعی جداست که به واقع متوجه است به قالب و سبک و آن را بر ماهیت وجود اجتماعی برتری می نهد .
اتیکت مشخص می کند که چه چیز رفتار مؤدبانه است مهمتر اینکه آیا این رفتار ، در یک نگاه عمیقتر ، درست است یا خیر؛ ؟
آداب و رسوم به ما می گویند که چطور لباس بپوشیم ، چگونه به یکدیگر تبریک بگوییم ، چگونه غذا بخوریم و مراسم اجتماعی را به جا بیاوریم .
د رحالی که ما یکدیگر را با دست دادن ، تعظیم کردن ، بغل نمودن یا یک بوسه بر گونه تهنیت می گوییم ، اینعملدرآداباجتماعیگوناگونتغییر میکند .
اما هیچ یک از اینها تقدم اخلاقی ندارد .
مثلاً در ایران مردم هنگام غذا خوردن چنگال را در دست چپ می گیرند ولی در هند ، مردم بطور عام غذا را با 4 انگشت دست راست می خورند .
هیچ یک از این اعمال ارجحیت اخلاقی ندارد .
اتیکت به قراردادهای اجتماعی اجازه ی حرکت آرام را می دهد .
اما هسته و گوهر آن قراردادها نیست .
اطاعت و اجرای آداب و عادات وجود اجتماعی ما را نشان می دهد و بیان می کند و این بدان معنی نیست که وجود اجتماعی برای آن است .
هم زمان بی احترامی به اتیکت می تواند غیر اخلاقی تلقی شود .
مثلاً بی حجابی یک فرد خارجی خانم در ایران می تواند برای ایرانیان مسلمان غیر قابل تحمل باشد و غیر اخلاقی تلقی شود و واکنش سختی را به دنبال داشته باشد .
قانون ، اتیکت و دین مبانی مهمی هستند اما هر یک محدودیت های خاص خودش را دارد .
محدودیت قانون آنست که شما نمی توانید بر ضد هر نارسایی اجتماعی قانون وضع کنید و نه هر قانون دلخواهی را تحمیل کنید .
محدودیت اتیکت آنست که نمی تواند به آنچه برای وجود شخصی و اجتماعی مهم است برسد .
اتیکت یک اختراع فرهنگی است اما اخلاق می گوید که یک کشف است .
محدودیت قانون حاکمیت دین آنست که بر سر مرجعیت آرمیده است .
و ما همیشه درباره ی اعتبار مرجعیت یا درباره ی اینکه چطور مرجعیت می تواند در موارد جاه طلبانه یا تازه حکومت کند ، در توافق نیستیم یا مطمئن نیستیم زیرا دین بر اساس خرد استوار نگشته است بلکه بر وحی استوار است و ما نمی توانیم از خرد برای توجیه و فهم کسی که با باورهای دینی ما شریک نیست ، استفاده نماییم و به او بقبولانیم که دین ما درست است .
به طور خلاصه اخلاق با فرو رفتن عمیق تر د رماهیت اجتماعی ما ، خودش را از قانون و اتیکت جدا می کند و از دین مجزا می شود زیرا برای تأئید اصالتش خرد را می جوید نه مرجعیت را .
هدف مرکزی فلسفه اخلاق امنیت بخشیدن به اصول معتبر و برخورد ارزشهایی است که می تواند ابزار اعمال انسانی در تولید شخصیت خوب باشد .
همانطور که مهمترین کوشش انسان ها مربوط است به اینکه چه کنیم و اینکه چگونه باید زندگی کنیم .
اصول اخلاقی راهنمای عملی ما هستند .
« طبقه بندی اصول اخلاقی » قالب محوری اخلاق ، اصل اخلاق است ، ما تقریباً گفته ایم که اصول اخلاقی راهنمای عملی هستند که از وضعیت قانونی ، حاکمیت اتیکت و حتی حاکمیت دین جدا هستند بر سر طبقه بندی اصول اخلاقی توافق جهانی وجود ندارد ولی در مجموع پیروی از یک اصل اخلاقی باید 5 ویژگی یا صفت را داشته باشد : حکمی یا دستور عملی prescriptirity جهانشمولی universalizability مقدم ( تقدم بر همه چیز ) over ridingness عمومی publicity عملیpracticability حکمی یا دستور العملی : ناظر است بر کارکرد یا راهنمای عملی طبیعت اخلاق .
اصول اخلاقی عموماً مؤکدند : مانند قوانین و دستورهای اجرایی ، مثلاً آدم نکش، به کسی آسیب نرسان ، همسایه ات را دوست بدار – آنها برای استفاده مورد توجه هستند .
برای پند و اندرز و عمل نافذ – این روش در همه نوع گفتگوهای عادی شریک است .
از این سیما به منظور داوری رفتار – برای تأئید و نکوهش و برای تولید احساس رضایت یا گناه استفاده می شود.
جهانشمولی : یعنی اصل اخلاقی باید شامل هر کسی که در وضعیت مشابهی قرار دارد بشود .
اگر کسی داوری کند که راستگویی برای آقای x خوب است پس هر کس دیگری که در موقعیت های x قرار گیرد باید راست بگوید .
( همانگونه با دیگران رفتار کن که توقع داری با تو رفتار کنند اگر به جای آنان بودی) پس جهانشمولی به همه داوری های معتبر مربوط است اگر ما بگوییم راستگویی برای xخوب است پس برای Y هم خوب است ( بر طبق اصل جهانشمولی ) پس به طور منطقی قضاوت کرده ام که هر چیزی از این قبیل شخص را دنباله رو ارزش های اخلاقی و داوری هایش می کند .
اصل تقدم اصول اخلاقی مشروعیت سلطه گری دارند .
آنها تنها اصول نیستند بلکه بر مهمات دیگر از جمله بر زیبائی و سودمندی و قانون مندی اولویت دارند .
ممکن است شخص تصمیم بگیرد به خاطر علاقه شدیدش به نقاشی ، خانواده اش را ترک کند و به سواحل اقیانوس آرام برای نقاشی برود .
این کار از نظر زیبایی شناسی بسیار خوب است اما از نظر اخلاقی و یا هر چیز دیگری ، عمل او احتمالاً تأئید نمی شود .
ممکن است دروغ گفتن برای نجات جان رئیس درست باشد اما از نظر اخلاقی کاری نادرست است .
در هر موردی من باید حقیقت را بگویم .
هنگامی که قانون به طرز هولناکی غیر اخلاقی می شود ممکن است تمرد متحد نانه از آن وظیفه ای اخلاقی من باشد .
یک وظیفه اخلاقی همگانی برای اطاعت از قانون وجود دارد زیرا قانون یک هدف عام اخلاقی را خدمت می کند و این هدف جامع ممکن است به ما برای اطاعت از قوانینی که ممکن است اخلاقی یا ایده آل نباشد دلایل اخلاقی بدهد .
اما زمانی ممکن است برسد که بی عدالتی یک قانون بد غیر قابل تحمل شود و از این رو قانون شکنی را بطلبد ، اما نه بی حرمتی به اخلاق را .
مانند قوانین پیش از جنگ داخلی در جنوب آمریکا : ککه به موجب آن از شهروندان خواسته می شد که بردگان را به صاحبانشان برگردانند دین ، یک مورد خاص است .
فیلسوفان بسیاری بحث می کنند که عمل یک فرد مذهبی ممکن است از نظر اخلاقی در تعقیب فرمان خدا برای شکستن قانونی اخلاقی رایج ، تأئید شود .
عقاید معتدل مذهبی شخصی ممکن است باعث شود او از روی تعهد برای دفاع از کشورش بجنگد و انتقام بگیرد .
اصول اخلاقی عمومی : اصولاخلاقیبایدعمومی شوند تا نقش راهنمای خود را در زندگیما بازی کنند زیرا ما از اصول برای توصیف رفتار برای پند و اندرز و برای تأئید یا نکوهش استفاده می کنیم واگرمحرمانهبماند ممکن است یک شکست تلقی شود ./ Self-Defeating اصول علمی : قابلیت اجرایی .
یک نظریه اخلاقی باید قابل اجرا باشد و قوانین آن نباید بر وجدان فرد سنگینی کند .
غالباً اصول ایده آلی و دشواری تعهد برای فردی ممکن است اخلاق سطح پائین را باعث شود ممکن است داشتن اخلاقی که بیشتر مانع ایثار گری می شود دلپذیرتر باشد اما نتیجه چنان اصولی میتواند ناامید کننده تر گناه اخلاقی عمیق و عمل بی تأثیر باشد .
قابلیت اجرایی ممکن است باعث اختلاف میان استانداردهای اخلاقی برسد زمان و مکان شود .
(قلمرو ارزیابی اخلاقی ) در مورد قلمرو ارزیابی اخلاقی به چندین قلمرو بر می خوریم که بیشتر تجزیهو تحلیل ها به آنها محدود می شود .
قلمرو = عمل – شخصیت – انگیزه قلمرو عمل : اصطلاحات ارزیاب : درست – نادرست – متعهدانه،انتخابی نتیجه خوب – بد – بی تفاوت قلمرو شخصیت : فضیلت – رذیلت – خنثی .
قلمرو انگیزه : اراده خوب و اراده بد – خنثی انواع عمل : درست ، نادرست که درست به متعهدانه و اختیاری تقسیم میشود و اختیاری به خنثی و بیش از حد وظیفه تقسیم می شود .
عمل درست : کاری است که شما برای انجامش مجاز هستید و ممکن است اختیاری باشد یا اجباری .
الف : یک عمل اختیاری عملی است که وظیفه ای برای انجامش داریم و نه اشکالی دارد .
وظیفه شما نیست انجامش بدهید نیز وظیفه شما نیست که انجامش ندهید .
چه انجام بدهید و چه انجام ندهید فلط نیست .
عمل متعهدانه : اخلاقی آن است ککه از شما میخواهد انجامش بدهید .مجاز نیستید که از انجامش پرهیز کنید .
2- عمل نادرست : کاری است که شما تعهد و وظیفه دارید از انجامش امتناع کنید کاری است ککه شما نباید بکنید .
عملی است که شما مجاز به انجامش نیستید .
مثلاً دروغ گفتن بطور عام و فراگیر به عنوان یک کار نادرست تلقی می شود و بنابراین مجاز نیست .
در حالیکه راستگویی به طور کلی یک وظیفه است .
اما برخی اعمال به نظر نمی رسند که متعهدانه و یا نادرست باشند خواه تصمیم بگیرید که در کلاس تاریخ یا هنر یا ادبیات ثبت نام کنید ، یا نامه ای به دوستتان با قلم و یا مداد بنویسید همه اینها اختیارات خنثی از نظر اخلاقی هستند .
آنها اختیاری و مجاز هستند .
مثلاً در مورد تصمیم گیری ازدواج توجه کنید این تصمیم از روی یک هدف بلند اخلاقی گرفته می شود و درباره چگونگی زندگی غایی فرد است .
در هر شرایطی به هر حال ازدواج تعهد و وظیفه نیست غلط هم نیست زیرا مزدوج بودن خودش از نظر اخلاقی خنثی است .
بنابراین ازدواج کردن اختیاری است می توانید ازدواج کنید یا نکنید کار غیر اخلاقی انجام نمی شود هر چند در دین شما را به این کار ترغیب کرده باشند .
همراه با سیل اعمال مجاز ، تصویری از کارهای نیک برون از حد انتظار وجود دارد .
این کارهای عام المنفعه عالی به فراسوی آنچه که وظیفه می نامیم می روند آنها متعهدانه نیستند .
اما بزرگتر از آنچه درخواست های اخلاقی می نامیم هستند .
شما ممکن است مسئولیتی داشته باشید مبنی بر دادن خیریه به غریبه ها ، اما مسئول نیستید خانه یا ماشین خود را بفروشید و خودتان را بی خانمان کنید تا به دیگران یاری برسانید .
این کار ، کار نیک بیرون از حد انتظار نامیده می شود .
برخی کارها بطور طبیعی و ذاتی خوب و نیک هستند مثل راستگویی و نگهداری عهد و پیمان و برخی ذاتاً و بطور طبیعی بد است مثل دروغگویی و شکستن عهد و پیمان .
نتیجه اینکه دروغگویی به طور عام نادرست است و راستگویی درست اما به این موقعیت توجه کنید در زمان انقلاب مردان انقلابی به خانه ای پناه می برند وقتی مأمموران در می زنند و می پرسند آیا مردان آشوبگر فراری را دیده اید ، صاحبخانه باید چه بگوید ؟
البته قانون هدایت کننده فرد اخلاق گرا به او اجازه می دهد که نتایج عمل قبل از کار را بررسی کند و بعد جواب بدهد این نظریه ها که به طور غایی بر نتایج و دستاوردها برای تشخیص درستی و نادرستی اخلاق تمرکز می کند نظریه های غایت اندیش نامیده می شوند که معروفترین این سیستم ها را غایتنگر می نامند .
Teleological شخصیت در حالیکه گروهی از نظریه های اخلاقی بر عملکرد صرف اصرار دارند و گروهی دیگر بر نتایج حاصل از عمل ، نظریه های دیگری وجود دارد مانند نظریه ارسطو که تأکید بر شخصیت و فضیلت مند ، مهم است به این خاطر که اگر و تنها اگر ما انسانهای نیک داشته باشیم در آن صورت آداب و اعمال نیک را تضمین کرده ایم در حالیکه صفات نیک مرکز و محور نظریه های اخلاقی دیگر نیستند .
بیشتر آنها به صفات نیک اهمیت بسیار می دهند .
بیشتر مردم خردمند هر آنچه باورهاشان درباره اخلاق باشد ممکن است شخصیت خوبی نداشته باشند ( مثل مردمی که وقتی دیدند زنی مورد تعرض همسرش است چیزی نگفتند و اقدامی نکردند و آن زن در آن درگیری به قتل رسید ) سیستم های گوناگون بر صفات متفاوتی تأکید دارند و بر آنها بر درجات مختلف اصرار می ورزند .
انگیزه همه نظریه های اخلاقی بجز نظریه کانت ، رابطه انگیزه را می پذیرند .
این مهم است که برای محاسبه کامل هر عملی قصد و نیت فرد به حساب آید .
دو عمل ممکن است شناخته شده باشند اما از نظر اخلاقی یکی ملامت شدنی داوری شود و دیگری بخشودنی .
مثل دو سرباز که برای رسیدن به واحد خودی و متحد از خطوط دشمن در حال گذر هستند یکی اسیر می شود و دیگری موفق به فرار می شود .
در حالیکه اولی هیچ تقصیری نداشته است.
و انگیزه هر دو یکی بوده است ، فرار بسوی ارتش خودی ، اما نتایج متضاد آن داوریهای گوناگونی را ایجاد نموده است .
نتیجه و هدف اخلاق اخلاق دست کم چهار هدف و غایت مربوط به هم دارد .
محفوظ نگه داشتن جامعه از فروپاشی و تجزیه از میان بردن مایه ی رنج بشر .
یاری به رشد و شکوفایی انسانی حل کردن درگیری های ناشی از اختلاف منافع از راههای درست *بیش از همه اخلاق جامعه را از فروپاشی نگاه می دارد .
از غرقه شدن به کشور سرشار از تضاد – جایی که هر کس دشمن دیگری است .
جایی که ترس و ناامنی بر ذهن غلبه می کند و از آرامش و شادی جلوگیری می کند جایی که در آن برای همیشه جنگ همه در برابر همه وجود دارد و زندگی سرشار از تنهایی – فقر – زشتی و توحش است .
هدف قوانین اخلاقی پیش از همه برای این است که ما را برای جلوگیری از شکل گیری این دولت ، توانا سازد .
برای جلوگیری از چنین وضعیتی جامعه باید بر مبنای عدالت ، قوانینی داشته باشد .
به منظور حل اختلاف منافع که در مجموع مورد توافق دو طرف و قابل اجرا هستند .
منابع محدودند – آنها موقعیت هایی برای نفوذ و قدرت هستند مانند ثروت شغل زمین و یا هر چیز دیگری – ما به قانون برای محدود کردن اختلافات مردم هنگامیکه بر سر آن کالا ادعا دارند نیازمندیم .
تا ما نتوانیم بطور رضایت بخشی این اختلافات را حل کنیم قادر نخواهیم بود به اهداف دیگر برسیم .
نکته مربوط به این مطلب کارکرد اخلاق به منظور از میان بردن یا جلوگیری از رنج غیر ضروری و نا برابر است .
اخلاق تأسیسات اجتماعی را برقرار می کند و رفتار و آداب درست اجتماعی را برای یاری و کمک به قربانیان بیماری ، گرسنگی ، خشونت رواج می دهد .
همانطوریکه ما تعهد داریم در مورد زنی که در جلوی چشمانمان مورد ضرب و جرح همسرش قرار می گیرد ، به مسئولیت خود عمل کنیم و برای نجاتش کاری انجام دهیم.
اما هدف اخلاق برای جلوگیری از تضاد و رنج ستمگرانه به سادگی جنبه نهی و انکار ندارد .
قانون همچنین برای تشویق شکوفایی انسان نقش مثبت هم بازی می کند .
برای دوستی و وفاداری تشویقشان می کند و به سوی تعالی و یک زندگی ارزشمند دعوتشان می کند .
اخلاق عمیق همانطور که در یک شخصیت نیک رشد میکند ( گوهری است که به تنهایی می درخشد و برای دارنده اش یک زندگی ارزشمند می آفریند و جهنم بالقوه را در بالاترین سطحش معمولاً درباره جوامع کوچک ، دوستی ها و خانواده ها ، بهشتی روی زمین متصور می سازد .
خلاصه بطور خلاصه اخلاق برای تشویق شکوفایی انسان می کوشد اگرچه این چهار هدف اخلاق به هم مربوطند اما دقیقاُ شبیه هم نیستند .
و نظریه های اخلاقی گوناگون بر هدفهای مختلفی تأکید می ورزند و آن هم به راههای گوناگون مکتب اخلاقی غایتنگر ناظر بر شکوفایی انسان در نابودی رنج بشر است در جایی که نظریه های قرار دادی ریشه در خود پرستی دارند .
و برای حل اختلاف منافع اصرار بر نقشها دارند .
نظریه های دیگر مثل نظریه ی کانت تأکید بر قانونمندی جهانی عدالت می گذارد .
اخلاق فضیلت تأکید بر شکوفایی شخصی در فضایل دارد و در کل درباره ماهیت اخلاق : اخلاق موضوعی فلسفی و سیاسی و تربیتی و اجتماعی است که متفکران در فلسفه به ماهیت تفکر اخلاقی تکیه می کنند در سیاست آن را بکار می برند و در سطح فردی نوع و سلوک آدمی و روابط اجتماعی او را تعریف و تبیین می کنند و در سطح اجتماعی محلی و جهانی بر اساس آن قانون می نویسند .
فهرست منابع فلسفه اخلاق ( حکمت عملی ) نوشته ژکس – ترجمه دکتر ابوالقاسم پور حسینی چاپ اول – انتشارات امیر کبیر .
ارسطو – اخلاق نیکو ماخس .
فلسفه اخلاق تهیه و تدوین مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی قم.
مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ( ره) 1377 .
فردریک کاپستون – تاریخ فلسفه ترجمه سید جلال الدین مجتبوی ج 1 .
بحارالانوار – ج70 باب 59 ص372حدیث 18 .