بدون شک در عصر ما که بعضی نام آن را عصر برهنگی و آزادی جنسی گذاردهاند و افراد غربزده، بیبندوباری زنان را جزئی از آزادی او میدانند، سخن از حجاب گفتن برای این دسته ناخوشایند و گاه افسانهای است متعلق به زمانهای گذشته. ولی مفاسد بیحساب و مشکلات و گرفتاریهای روز افزون که از این آزادیها بیقید و شرط به وجود آمده، سبب شده که تدریجاً گوش شنوایی برای این سخن پیدا شود. مسأله این است که آیا زنان (با نهایت معذرت) باید برای بهرهکشی از طریق سمع و بصر و لمس – جز آمیزش جنس- در اختیار همه مردان باشند و یا باید این امور مخصوص همسرانشان گردد؟
اسلام میگوید کامیابیهای جنسی، اعم از آمیزش و لذّتگیری های سمعی و بصری و لمسی مخصوص به همسران است و غیر از آن گناه و مایه آلودگی و ناپاکی جامعه میباشد که جمله « ذلک ازکی لهم » در آیه 30 سوره نور اشاره به ان است.
فلسفه حجاب امر مکتوم و پنهانی نیست زیرا :
1- برهنگی زنان که طبعاً پیامدهای همچون آرایش و عشوهگری و امثال آن را به همراه دارد؛ مردان مخصوصاً جوانان را در یک حال تحریک دائم قرا میدهد؛ تحریکی که سبب کوبیدن اعصاب آنها و ایجاد هیجانهای بیمارگونه عصبی و گاه سرچشمه امراض روانی میگردد. مخصوصاً توجه به این نکته که غریزه جنسی نیرومندترین و ریشهدارترین غریزه آدمی است و در طول تایخ سرچشمه حوادث مرگبار و جنایات هولناکی شده تا آنجا که گفتهاند : « هیچ حادثه مهمی را پیدا نمیکنید مگر آنکه پای زنی در آن در میان است. » آیا دامن زدن مستمر از طریق برهنگی به این غریزه و شعلهور ساختن آن بازی با آتش نیست؟ آیا این کار عاقلانهای است؟
2- آمارهای قطعی و مستند نشان میدهد که با افزایش برهنگی در جهان، طلاق و از هم گسیختگی زندگی زناشویی در دنیا به طور مداوم بالا رفته است، زیرا در « بازار آزاد برهنگی » که عملاً زنان به صورت کالای مشترکی « لااقل در مرحله غیر آمیزشی جنسی » در آمدهاند قداست پیمان زناشویی مفهومی نمی تواند داشته باشد.