دانلود مقاله مدیریت پیامبر در جنگ

Word 205 KB 13947 77
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۳۰,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • «مقدمه»
    پرشورترین حماسه تاریخ:
    انسان همیشه سعی دارد به هر مساله ای از دریچه حس بنگرد، زیرا مطمئن ترین علوم او را همین معلومات حسی تشکیل می دهد و به همین جهت در میان مسائل مختلف، آنهائی را که دلائل حسی بیشتری دارند، سهم زیادتری از اطمینان انسانی را به خود جلب می نماید.
    روی همین جهت است که امروز هزاران آزمایشگاه در سراسر جهان برای تحقیق درباره مسائل گوناگون علوم، با هزینه های سنگینی تاسیس شده و دانشمندان با کنجکاوی خاصی در این آزمایشگاه ها مشغول برسی مسائل مختلف می باشند.

    ولی آیا می شود مسائل اجتماعی را هم آزمایش کرد و روی تجربیات گوناگون درباره انها قضاوت نمود؟

    مثلاً آیا می توانیم نتیجه ای را که از اختلاف و پراکندگی دامنگیر یک ملت می شود بیازمائیم؟

    آیا می توانیم سرانجام کار استعمارگران و عاقبت ظلم و بیداد گری را با یک آزمایش حسی دریابیم؟

    آیا می توان نتیجه به فاصله طبقاتی و تبعیضات ناروا را ، در میان طبقات مختلف اجتماع، از طرق تجربی بررسی نمود؟

    در پاسخ اینگونه سوالات باید گفت: متاسفانه نه!

    زیرا برای مسائل اجتماعی،با ان ها اهمیتی که دارند چنین آزمایشگاهی موجود نیست و اگر هم وجود نداشت نیازمند هزینه طاقت فرسایی بود.

    ولی چیزی که این ؟؟؟

    را تا حدود زیادی جبران می کند اینست که ما امروز چیزی در دست داریم به نام تاریخ گذشتگان که چگونگی زندگی انسانها را طی هزاران سال در روی زمین تشریح می کند و انواع خاطره های تلخ و شیرین ، شکستها و پیروزیها و کامیابیها، و ناگواریهای مختلف دنیا را شرح می دهد.

    تاریخ به ما می گوید چگونه تمدنهای درخشان و خیره کننده ای در جهان بوجود می آید و چگونه پس از مدتی راه انقراض و نیستی را پیش گرفته برای همیشه از صفحه گیتی محو شده اند چه عواملی مایه پیروزی اقوام مختلف گردید و چه عواملی منتهی به شکست انها شد؟

    تاریخ گذشتگان، قسمت مهمی از این وقایع را در صفحات خود، برای جمع آوری نموده است : اینجا است که می گوئیم تایخ آزمایشگاه بزرگ زندگی است و به کمک آن می توان انواع مسائل اجتماعی را ارزیابی نمود.

    یکی از خوشبختی های ما همین است که ما نخستین نفراتی نیستیم که گام بر صفحه زمین گذارده ایم، این آسمان و زمین با این چشمای بیدارستارگان، شاهد زندگی میلیونها مردی بوده است که پیش از ما روی این زمین زندگی داشته اند، شاهد نشاط و غمها، روشنی ها و تیرگی ، عشقها و کینه ها و جنگلها و صلح ها و هزاران صحنه مختلف زندگی آنها بوده است.
    روی همین جهت است که امروز هزاران آزمایشگاه در سراسر جهان برای تحقیق درباره مسائل گوناگون علوم، با هزینه های سنگینی تاسیس شده و دانشمندان با کنجکاوی خاصی در این آزمایشگاه ها مشغول برسی مسائل مختلف می باشند.

    یکی از خوشبختی های ما همین است که ما نخستین نفراتی نیستیم که گام بر صفحه زمین گذارده ایم، این آسمان و زمین با این چشمای بیدارستارگان، شاهد زندگی میلیونها مردی بوده است که پیش از ما روی این زمین زندگی داشته اند، شاهد نشاط و غمها، روشنی ها و تیرگی ، عشقها و کینه ها و جنگلها و صلح ها و هزاران صحنه مختلف زندگی آنها بوده است.

    مگر نه این است که حاصل عمر، چیزی جز یک مشت تجربه نیست؟

    آیا تاریخ نتیجه عالی ترین تجربیات را در اختیار عالی ترین تجربیات را در اختیار ما نمی گذارد؟

    پیشوای بزرگ جهان اسلام حضرت علی (ع)، در وصایائی که به فرزند عزیزش می کند، می فرماید : «فرزندم!

    من اگر چه در تمام طول تاریخ، همراه گذشتگان زندگی نداشته ام: ولی اخبار زندگی آنها را به دقت مطالعه کرده ام وآثاری که از آنها به یادگار مانده بررسی نموده ام و با این کار، گویا من در تمام این مدت زنده بوده ام و حوادث تلخ و شیرین زندگی را همه از نزدیک با انها دیده ام، گویا عمر جاویدان داشته ام!» ولی آنچه مایه تاسف می باشد این است که تواریخ موجود از نظر نتایج آموزنده اجتماعی ناقص است، زیرا به این منظور جمع آوری نشده است.

    بسیاری از تاریخ نویسان تاریخ را به منظور سرگرمی، و گاهی به منظور ابراز نفوق و برتری طائفه و ملت خود بر سایر طوائف ومحل و احیاناً روی حب و بغها و تعصبها جمع آوری نموده اند.

    که مشکلی را حل نمی کند- مهال است گمراه کننده نیز است.

    اما با این همه افراد محقق وتیز بین می تواند با مطالعه ؟؟؟

    کلید حل بسیاری از مسائل مربوط به اقوام گذشته را، از گوشه وکنار انها، مانند طبیب حاذق یاقاضی هوشیاری که از قرائن جزئی، پی به نوع بیماری با وضع متهم ببرد، کشف کند.

    پرارزشترین فرازهای تاریخ صفحاتی است که از زندگانی مردان بزرگ بحث می کند.

    زندگی آنها امواج مخصوصی دارد و مملو از انواع حوادث است.

    آنها بزرگ بوده اند و آنچه مربوط به آنهاست و از جمله تاریخشان بزرگ و با عظمت است، درخشندگی خیره کننده ای دارند تا آنجا که بخواهیم آموزنده و پر معنی واسرار امیز است.

    آنها شاهکار خلقند، زندگی آنها هم شاهکار تاریخ ومملو از حماسه های پرشور آفرینش است.

    آنها غالباً روز نوار مرزی ا نقلابها و تحولات احتمالی می زیسته اند اند و یا به عبارت صحیح تر انقلابها و تحول ها روی نوار زندگی آنها شاهکار می شده است و به همین دلیل آنها حلقه های اتصال دنیاهای مختلف و متضاد بوده اند و زندگی پرماجرای آنها شاهد رنگهای گوناگونی است.

    در میان این مردان بزرگ تاریخ، هیچ یک به اندازه «محمد (ص)» پیامبر بزرگ اسلام (ص) زندگی پرموج و پرحادثه و پرانقلاب نداشته است.

    هیچ یک با این سرعت در محیط خود و پس در تمام جهان چنین نفوذ عمیقی نکرده است، هیچ یک از آنها از میان چنان جامعه ای ؟؟؟

    و عقب افتاده، تمدنی آنچنان الی و شکوهمند به وجود نیاورده است ، این حقیقتی است که تاریخ نویسان شرق و غرب به آن معترفند.

    مطالعه تاریخ زندگی چین مرد بزرگی بسیاری چیزها می تواند به ما بیاموزد و صحنه های گوناگون آموزنده ای از نظر ما می گذراند.

    صفحه های اعجاب انگیز: مانند نخستین روزهای بنای کعبه و سکونت نیاکان پیامبر در مکه و حمله سپاه فیل برای ویران ساختن خانه خدا و حوادث تولد پیامبر صحنه هایی غم انگیزی: همچون از دست رفتن (عبد ا...

    و آمنه)، پدر و مادر آن حضرت در اغاز عمر، با آن وضع دردناک.

    صحنه های پرابهت و اسرار امیزی: مانند نخستین روزهای نزول وحی و حوادث کوه ( حرا) و به دنبال آن مقاومت عجیب و سرسختانه 13 ساله پیامبر و یاران معدود «او» در راه نشر آئین اسلام در مکه ومبارزه با بت پرستی.

    صحنه هایی پرهیجان و پرحادثه ای: مانند وقایع سال اول هجرت و سالهای پس از آن، که هر کدام نمونه ای از عالی ترین فداکاریها در راه عالی ترین هدفها، در راه کوبیدن انواع مظاهر بت پرستی، در راه مبارزه باتبلیغات ناروا و نژاد پرستی و هرگونه استعمار و استثمار بشر به وسیله بشر محسوب می شود.

    از این رو اگر آن را (پرشورترین حماسه های تاریخ) و زندگی او را نقطه ای که دنیای قدیم و جدید را به هم می پیمودند بخواهیم، اغراق نگفته ایم.

    مدیریت پیامبر اسلام در جنگهای اسلام: برای بررسی مدیریت پیامبر بزرگ اسلام (ص) در جنگهای اسلام ابتدا باید نگاهی به حوادث سال نخست هجرت بیاندازیم و سپس تک تک جنگها را مورد بررسی قرار دهیم: نخستین عمل مثبت پیامبر عقد پیمان میان مسلمانان و گروههای دیگر مسجد مرکز جنبش های اسلامی چهره های باز و فندان جوانان انصار، استقبال عظیمی که اکثریت او سیال خزرجیان از مقدم پیامبر به عمل آورند پیامبر را برآن داشت که پیش از هرکاری برای مسلمانان یک مرکز عمومی به نام مسجد ساز که کارهای آموزشی و پرورشی، سیاسی و قضایی در آنجا انجام گیرد.

    از آنجا که یکتاپرستی و توحید در سر لوحه برنامه پیامبر اسلام قرارداشت لازمدید پیش از هر کاری دست به ساختن معبدی بزند تامسلمانان از آنجا در مواقع نماز به ذکر خداویاد حق بپردازند.

    لازم بود وی مرکزی بوجود آورد که علوم اعضا حزب اسلام (حزب ا...) درهر هفته روز معینی درانجا دور هم گردآیند ودر مصالح اسلام و مسلمانان به شور و مشورت بپردازند و علاوه بر اجتماع روزانه، در هر سال علوم مسلمانان در آنجا دو بار، نماز عید بگذارند.

    مسجد تنها مرکز پرستش نبود بلکه تمام معارف و احکام اسلامی، اعم از آموزش و پرورش، در آنجا گفته شد.

    همان گونه تعلیمات دینی و علمی حتی امور مربوط به خواندن ونوشتن درآنجا انجام می گرفت.

    تا آغاز قرن چهارم اسلامی غالباً مساجد، در غیر اوقات نماز، حکم مدارس را داشت و بعدا مرکز آموزشی صورت خاصی به خود می گفت و بسیاری از بزرگان علم و دانش فارغ التحصیلان حلقه تدریسهایی هستند که در مساجد برگزار می شد.

    گاهی مسجد مدینه به صورت یک مرکز ادبی درامد.

    سخن سرایان بزرگ عرب که سروده های آنها، با روح اخلاقی و روش تربیتی اسلام وفق می داد، اشعار خود رادرمسجد حضور پیامبر اسلام قرائت می کردند.

    چنانکه کعب بن زهیر عقیده معروف بود.

    بانت سعاد راکه در ملح بنی اسلام سروده بود در مسجد حضور پیامبر خوانده و جایز و خلعت بزرگی از وی دریافت نمود.

    حسان بن ثابت که با اشعار از حریم اسلام دفاع می کرد در مسجد پیامبر سروده های خود را قرائت نمود.

    جلسات اموزشی در زمان پیامبر در مسجد مدینه به قدری جالب بود که نمایندگان قبیله ثقیف از دیدن این منظره سفت تکان خوردند و از کوشش مسلمانان در خواگرفتن، احکام و معارف انگشت تعجب به دندان گرفتند.

    امور قضایی و؟؟؟

    و محکوم ساختن بزهکاران در مسجد انجام می گرفت و مسجد در آن روز یک دادگستری به تمام معنی بود که عموم کارهای دادخواهی درآنجا صورت می پذیرفت.

    گذشته از این، پیامبر خطاب هایی آتشین خود را برای اعزام مردم به جهاد و مبارزه باکفر و شرک، درآنجا ایراد می فرمود.

    شاید یکی از اسرار اجتماع امور دینی و تعلیمی، در مسجد بود که رهبر عالی قدر اسلام می خواست عملاً نشان بدهد که علم و ایمان با یکدیگر توام و همراهند و هرکجا که مرکز ایمان باشد.

    باید مرکز علم ودانش شود.

    و اگر امور قضایی و خدمات اجتماعی و تصمیمات جنگی در مسجد صورت می گرفت، برای این بود که برساند که آئین وی یک آئین معنوی محض نیست که با امور مادی و زندگی دنیوی سروکاری نداشته باشد بلکه آئینی است، در عین اینکه مردم را به تقوی و ایمان دعوت می نماید، از تدابیر امور زندگی و اصلاح اوضاع اجتماعی آنان غفلت نمی نماید.

    این هماهنگی (هماهنگی علم و ایمان) تا کنون نصب العین مسلمانان بوده است.

    حتی بعدها که مراکر آموزشی به صورت خاصی درآمدند، همواره مدارس و دانشگاهها را در کنار مساجد جامع می ساختند تا به جهانیان ثابت کنند که این دو عامل خوشبختی از هم جدا نیستند.

    داستان عمار زمینی که شترپیامبر درآنجا زانو خم کرد، به قیمت 10 دینار ساختمان مسجد خریداری گردید.

    تمام مسلمانان در ساختن و فراهم کردن مسائل ساختمانی شرکت کردند.

    حتی پیامبر نیز مانند سایر مسلمانان از اطراف سنگ می آورد.

    اسیدابن حضیر جلو رفت و عرض کرد ای رسول گرامی مرحمت کنید تا سنگ را من ببرم.

    فرمود: برو سنگ دیگری بیاور از این طریق گوشه ای از برنامه عالی خود را نشان داد که من مرد عملم نه لفظ، مرد ک؟؟؟

    دارم نه گفتار، در این هنگام یکی از مسلمانان این شعر راخواند: لئن فعدنا و النبی یعمل فذاک منا العمل المضل هرگاه ما بنشینیم و پیامبر کار کند، چنین کاری برای ما موجب ضلال و گمراهی است.

    پیامبر ومسلمانا موقع کار این جمله را می خواندند.

    (لا عیش الا عیش الاخره اللهم ارحم الانصار و المهاجره) زندگی حقیقی همان زندگی اخرت است پروردگارا بر انصار ومهاجر ترحم بفرما.

    عثمان بن اعفان از کسانی بود که به نظافت لباس و دوری از گرد و غبار علاقه خاصی داشت هنگام ساختن مسجد برای حفظ تمیزی تن به کار نمی داد، عمای یاسر اشعاری را که از علی (ع) آموخته بود ومفاد آن انتقاد از کسانی بود که تن به کار نمی دادند و از گردو غبار دوری می جستند به عنوان انتقاد از کار عثمان خواند: لایستوی من یعمر المساجدا یدائب فیما قائماً و قاعداً و من یری عن الغبار مائداً (هرگز کسی که مساجد را تعمیر می کند و به طور مداوم ایستاده و نشسته در ابادی آن می کوشند، با کی که از گرد وغبار فاصله می گیرد و حاضر نیست که در راه مبنای مسجد لباسهای او از گردو غبار آلوده گردد، برابر نیست) مفاد این اشعار، عثمان را ناراحت کرد و عصایی در دست داشت و گفت می بینی با این عصا، چگونه بر بینی تو نشانه می روم، پیامبر از جریان آگاه شد و فرمود: با عمار چه کار دارید، عمار آنان را به بهشت دعوت می کند وآنان او را به برزخ.

    عمار یاسر، جوان نیرومند اسلام چند قطعه سنگ را روی هم جمع می کرد و برای ساختمان مسجد حمل می نمود.

    گروهی از سادگی و اخلاص وی سوء استفاده کرده بیش از مقدار تحمل وی، سنگ بر او حمل می نمودند، او می گفت: من یکی از سنگها را برای خود و دیگری را به نیت پیامبر حمل می نمائیم.

    روزی پیامبر او را زیر بار گران، در حالی که سه قطعه سنگ بر او حمل کرده بودند، دید عمار سخن به گله گشود و گفت: اصحاب شما سوء قصد به من دارند و خواهان قتل و مرگ من هستند ، آنان سنگها را یک یک می آورند ولی 3 تا 3تا بر دوش من حمل می نمایند.

    پیامبر دست او را گرفت، گرد و غباری که بر پشت او بود، پاک کرد و این جمله تاریخی را گفت: انان قاتل شما نیستند ، ترا گروه ستمگر خواهد کشت، در حالی که تو آنان را به سوی حق و حقیقت دعوت می نمایی.

    این جز غیبی یکی از دلائل نبوت و راستگویی پیامبر است و آن چنانکه گزارش شده بود همان طور نیز اتفاق افتاد.

    زیرا سرانجام در سن 90 سالگی در جنگ صفین در رکاب امیر المومنین (ع) به دست هواداران معاویه کشته شد.

    این خبر غیبی در حال حیات عمر اثر عجیبی بر جای گذارده بود و مسلمانان پس از این جریان، عمار را محو حق دانسته و حقانیت هر صنفی را وسیله پیوستن او تشخیص می دادند.

    وقتی عمار در میدان جنگ کشته شد و لوله عجیبی در صف ؟؟

    افتاد.

    کسانی که به تبلیغات زهر آگین معاویه و عمروعاص، در حقانیت علی (ع) به شک افتاده بودند آگاه شدند.

    هزیمه بن ثابت انصاری که همراه امیرمومنان رفته بود، ولی در اقدام به جنگ مردد بوده پس از کشته شدن عمار شمشیر کشیده و به شامیان حمله کرد.

    ذوالکلاع حمیری، بایست هزار تن که تمام اهل قبیله او بودند به جنگ علی (ع) امده بودند، و تکیه گاه عمده معاویه همین مرد بود، و معاویه تا از همکاری ذوالکلاع اطمینان نیافت، تصمیم به جنگ نگرفت، این سردار فریب خورده همین که شنید عمار یاسر همراه علی است سفت تکان خورد، مبلغان دستگاه معاویه، خواستند مطلب را بر او مشتبه سازند گفتند: عمار کجا، صفین کجا؟!

    عرقیان از ساختن این دروغها با کی ندارند، ذوالکلاع متقاعد نشد رو به عمر و عاص کرد و گفت: آیا پیامبر چنین جمله ای در حق عمار گفته است؟

    فرزند عاص گفت: آری فرموده است، ولی هرگز عمار در سپاه علی نیست، وی گفت من باید خودم شخصا تحقیق کنم سپس عده ای را مامور کرد تا در این باره تحقیقاتی به عمل آورند.

    در این لحظات حساس معاویه و عمروعاص دیدند که اگر او از این نظر سردار نامدار شامی به طریق مرموزی کشته شد.

    شهرت این حدیث، میان محدثان عامه وخاصه ها را از ارائه مدارک آن بی نیاز ساخته است احمد بن منبل نقل می کند که هنگامی که عمار در صفین کشته شد، عمر و بن خرم پیش عمروعاص آمد و گفت عمار کشته شد و پیامبر در حق وی فرمود: (گروه ستمگر او را می کشند).

    عمروعاص ناله ای کرد و آیه شریفه (انا لله و انا الیه راجعون) راخوند، و مطلب را با معاویه در میان گذارد.

    معاویه گفت مگر قاتل عمار مائیم.

    بلکه او را علی و یاران او کشته اند که او همراه خود اوردند و برای شمشیرهای ما قرار دادند.

    وی ناگفته پیداست که این توجیهاً و تاویل باطل که فرزند ابی سفیان به منظور تقدیراعصاب سربازان شام پیش کشید، هرکز مورد قبول، عدالتخواه خدانیست و هر عاقل و خردمندی می داند که این سخن سرتاپا بی اساس است این همان اجتهاد در مقابل آیات و روایات، سبب شد که گروهی جنایت جنایتکاران را از طریق آنها توجیه می کند.

    برای نمونه جریان یاد شده در زیر را بخوانید: دایه مهربان تر از مادر: ما جمله ای بهتر از این پیدا نکردیم که واقعیت مورخ قرن 8 اسلامی، یعنی ابن کثیر شامی، مولف البدایه و النهایه را با آن معرفی کنیم.

    وی درصدد هواداری از معاویه برآمده و در کتاب خود می نویسید: از اینکه پیامبر قاتلان عمار را ستمگر خوانده لازم نیست آنها در واقع کافر باشند.

    زیرا آنان اگر چه راه غلطی پیمودند، بر علی خروج کردند، ولی از آنجا که در این اقدام از روی عقیده و ایمان به صحت کار (اجتهاد) وارد شدند، از این نظر نمی توان آنها را تکذیب و تکفیر کرد، سپس می گوید: مقصود پیامبر از جمله ای که فرموده : (عمار آنها را به بهشت دعوت می کند ولی قاتلان عمار را به دوزخ) این است که عمار آنها را به تولید کالا و اتحاد دعوت می کند و (این همان بهشت است) ولی قاتلان عمار می کوشند که معاویه را بر علی که شایسته ترین افراد به خلافت بوده مقدم بردارند و در هر قطری از اقطار اسلامی حاکمی پدید آورند و در نتیجه شکاف عمیقی میان مسلمانان به وجود آید اگرچه خود آنان متوجه این نتیجه نبودند (و این همان دوزخ است).

    ما هرچه فکر می کنیم که برای این تاویل نامی پیدا می کنیم، جز تحریف حقایق به نظر ما نمی رسد.

    سرجنابان (فئه باغیه) با آن زبردستی که در تکذیب وتحریفی حقایق داشتند.

    نتوانستند این حقیقت روشن را انکار کنند.

    با ا ینکه این حکم غیبی درباره آنها وارد شده و مورفی مانند این کثیر، بسان دایه مهربانتر از مادر، دست به تحریفی زده که خود آنان را نیز از آنان غافل بودند.

    (احمد بن حنیل) می گوید: دو نفر بر معاویه وارد شدند و هر کدام مدعی بودند که کشنده عمار منم.

    فرزند عمروعاص (عبدا...) گفت: یکی ازشما به دیگری ببخشد!

    من از پیامبر شنیده ام که عمار را گروه ستمگری می کشند.

    در این هنگام معاویه رو به (عبدا..) کرد و گفت: هرگاه ما فته باغیه هستیم، پس چرا تو در ؟؟

    ما قرارگرفته ای؟

    وی گفت روزی پدرم (عمرو) از دست من به پیامبر گرامی شکایت کرد پیامبر دستور داد، که من فرمان پدر را اطاعت کنم و من با شما هستم ولی نبرد نمی کنم.

    پدرش فرزند عمروعاص بسان تاویل ابن کثیر است که می گوید معاویه در این نبرد از روی اجتهاد و ایمان مبارزه کرده است اگر چه در اجتهاد خود خطا رفت است زیرا اطاعت پدر تا آنجا لازم است که منجر به خلاف شرع نگردد قرآن می فرماید: «اگر پدر و مارد کوشش کنند تا تو نسبت به خدا شرکت ورزی، هرگز آن را اطاعت مکن».

    همچنین اجتهاد (نظریه دادن) در جایی صحیح است که نص صریحی از پیامبر نباشد، وگرنه اجتهاد معاویه ها و عمرو عاص ها در برابر گفتار صریح پیامبر غلط و باطل است.

    و اگر باب اجتهاد در این موارد باز گردد، باید تمام مشرکان ومنافقان را در نبردهای خود با پیامبر اسلام معذور باشیم، باید بگوئیم یزیدها وحجاج ها در ریختن خون پاکان و معصومان امت معذور، و هم مامور بودند.

    ساختمان مسجد به پایان رسید، و سال به سال بر وسعت آن افزوده شد همچنین، در کنار مسجد (صفه ای) برای بینوایان و؟؟

    تهیدست ساخته شد که د رآنجا بسر ببرند، و (عباده بن صامت) مامور گردید که به آنان نوشتن و خواندن قرآن را تعلیم کند.

    برادری یا بزرگترین پرتوایمان: تمرکز مسلمانان اسلام، در مدینه فصل جدیدی در زندگی پیامبر آورد.

    او قبل از ورود به مدینه، فقط درصدد جلب قلوب و تبلیغ آئین خود بود، ولی از امروز ابید بسان یک سیاستمدار پخته و کارآزموده موجودیت خود و هواداران خود را حفظ کرده ونگذارد دشمن داخلی و خارجی در آن نفوذ کنند در این میان، او با 3 مشکل بزرگ روبرو گردید: 1) خطر قریش و عموم بت پرستان شبه جزیره عربستان 2) یهودیان یثرب، که درداخل و خارج شهر زندگی می کردند و ثروت و امکانات زیادی داشتند 3) اختلافی که میان هواداران او و (اوس) و ؟؟؟) وجود داشت.

    مهاجرین و انصار، ازآنجا ه پرورش یافته دو محیط مختلف بوده در طرز تفکر و معاشرت فاصله زیادی با هم داشتند.

    وانگهی اوسیان و خورجیان که جمعیت انصار را تشکیل می دادند.

    صدو بیست سال باهم نبرد کرده و دشمنان خونی یکدیگر به شمار می رفتند.

    و با این فطرت و اختلافات، ادامه حیات دینی و سیاسی به هیچ وجه امکان نداشت.

    ولی پیامبر تمام این مشکلات رابه طرز خردمندانه ای از هم گشود، او درباره دو مشکل نخست، دست به کارهایی زد (که به آینده به خواست خدا تفصیل آن را خواهید خواند) ومشکل اختلاف هواداران خود را با مهارت خاصی از بین برد.

    وی از طرف خدا مامور گشت که مهاجرین و انصار را با یکدیگر برادر کند.

    روزی در یک انجمن عمومی روبه هواداران خود کرد و فرمود: دو تا دوتا با یکدیگر برادر دینی شوید.

    تواریخ مسلمانان از انجمله تاریخ (ابن هشام) مشخصات افرادی را که به یکدیگر برادر شدند ضبط کرده اند.او با این طرح ، وحدت سیاسی ومعنوی مسلمانان را حفظ کرد.

    این وحدت و پیوستگی باعث گردید که درباره دو مشکل او نیز تصمیم گیری نماید.

    دو منقبت بزرگ: اکثر تاریخ نویسان و محدثان شیعه وسنی، ؟؟

    و منقبت بزرگ رابه یادآور شده اند، ما نیزآنها را به طور اختصاصی می نگاریم: پیامبر 300 نفر از مهاجرین و انصار را با یکدیگر برادر نمود، وروبه مسلمانان می کرد و می گفت: فلانی !

    تو برادر فلانی هستی کار آخرت به پایان رسیده بود.

    ناگهان علی (ع) به چشمهای اشکبار عرض کرد: یاران خود را با یکدیگر برادر کردیده ولی عقد اخوت میان من دیگری برقرار نفرمودید؟

    در این هنگام پیامبر رو به علی کرد و گفت: تو در دنیا و اخرت برادر من هستی.

    قندوزی حنفی جریان را بطور کامل تو نقل نموده و می گوید: پیامبر در جواب سوال علی فرمود: (خدایی (که مرا برای هدایت مردم مبعوث فرموده) سوگند: کار برادری ترا برای این به عقب انداختم که می خواستم در پایان با تو برادر شوم.

    تو نسبت به من مانند هارونی نسبت به موسی جز اینکه پس از من پیامبری نیست، تو برادر ووارث من هستی.

    ولی ابن کثیر، در صحت این جریان تشکیل کرده است.

    از آنجا که تشکیک های وی، زائیده، روحیات مخلوص او است ودست کمی از اعتزاری که از جانب معاویه وهواداران او خواست، ندارد- از این جهت از نقل و رد آن صرفنظر می نمایئم.

    منقبت دیگر برای علی (ع): ساختمان مسجد به پایان رسید.

    در اطراف مسجد، خانه های پیامبر و اصحاب وی قرار داشت، و هر کدام از خانه های خود دری به مسجد داشتند واز درهای خصوصی وارد مسجدی می گردیدند.

    ناگهان دستوری از طرف پروردگار جهان رسید که : تمام درهای خصوصی که از خانه به مسجد باز می گردید، بسته شود جز در خانه علی.

    سبط ابن الجوزی می نویسد: این عمل سرو صدایی در میان برخی بوجود آورد،گمان کردند این استثناء جنبه عاطفی داشته است.

    رسول خدا برای روشن کردن اذهان مردم، خطبه ای خواندند و در ضمن فرمود: من از جانب خود هرگز دستور بازماندن وبسته شدن دری را نداده ام، بلکه دستوری بود از طرف خدا، و من ناچار بودم که ازآن پیروی کنم.

    خلاصه پیامبر از طریق اخوت اسلامی، اختلاف چند ساله را که میان افراد مومن وجود داشت از بین برود واز این سه مشکل، یکی برطرف گردید.

    ایمان دفاعی مسلمانان با یهودیان یثرب: دومین مشکل، مشکل یهودیان مدینه بود.

    یهودیان مدینه ، در داخل و خارج شهر می زیستند، و اقتصاد و تجارت آن سامان را قبضه کرده بودند.

    وی به خوبی آگاه بود تا اوضاع داخلی سر و سامان پیدا نکنند، و یهودیان رابا خود مستعد و هماهنگ سازد، و سرانجام وحدت سیاسی در مقر حکومت خود به وجود نیاورد، هرگز نهال اسلامی در این محیط پرورش نخواهد یافت و هرگز نخواهدتوانست به تفکر درباره بت پرستان شبه جزیره، مخصوصاً قریش، یعنی مشکل سرم بپردازد و تا در مقر فرماندهی امن وامان حکمفرما نباشد، دفاع از دشمنان خارجی امکان پذیر نخواهد بود.

    در آغاز ورود پیامبر بین مسلمانان و یهود روی جهاتی تفاهم وجود داشت، زیرا هر دو خداپرست و بت شکن بودند و جامعه یهود تصور می کرد که بر اثر تقویت کلمه اسلام می تواند از حملات مسیحیان روم در امان باشد.

    از طرف دیگر میان آنها و اوسیان و خزرجیان، ؟؟؟

    و پیمانهای دیرینه ای وجود داشت.

    روی این جهات پیامبر قراردادی دائر بر وحدت مهاجر و انصار نوشت.

    و یهودیان مدینه نیز ان را امضا کردند.

    پیامبر آئین و ثروت آنها را طی شرایطی محترم شمرد و متن را سیره نویسان ضبط کردن از آنجا که این قرارنامه یک سند تاریخی زنده است.

    وکاملاً حاکی است که چگونه پیامبر اسلام به وصول آزادی و نظم عدالت در زندگی احترام می گذاشت و چگونه با این پیمان یک جبهه متعدد در برابر حملات خارج پدید آورد، ما نقاط حساس این سند را ترجمه کرده و به عنوان یک پیروزی سیاسی درجهان آن روزها، برای حکومت نو بنیاد اسلام درج می نمائیم: بزرگترین قرارداد و سند تاریخی: (بسم ا...

    الرحمن الرحیم) پیمانی است که محمد رسول خدا میان مسلمانان قریش و یثرب وکسانی که آنها را پیروی کرده و با آنها به جهاد برخاستند منعقد ساخته است.

    بند اول 1- امضا کنندگان پیمان، ملت واحدی را تشکیل می دهند، مهاجران قریش، به رسم سابق خویش قبل از اسلام در پرداختن خونبها باقی هستند.

    اگر فردی از آنها کسی را کشت، یا فردی از آنها اسیر گردید باید به کمک هم، خونبهای او را بپردازند و اسیر خود را بخرند.

    2- بنی عوف (قبیله ای از انصار) بسان مهاجران قریش می توانند رسوم زندگی خود را حفظ کنند و به طور دسته جمعی گروگان (فدیه) آزاد سازند.

    3- مسلمانان باید افراد از پای درآمده را کمک کنند ودر مخارج سنگینی که بر اثردادن خونبها، یا آزاد کردن اسیر و دامنگیر مومنی می گردد، باید او را یاری نمایند.

    4- مومنان پرهیزکار برضد هر فردی از آنها، که سرکشی کند، یا درصدد ببیداد و ستم درآید، باید متحد شوند اگر چه جرم فرزند یکی از آنها باشد.

    5- هیچ کس نمی تواند با غلام یا فرزند مسلمانی، بدونن اذن آقا و پدر او پیمان بندد.

    6- هیچ فردی با ایمان حق ندارد، مومنی را برای خاطر کشتن کافری بکشدو هرگز نباید کافری را بر ضد مسلمانی یاری کند.

    7- مسلمانان دوستان و پشتیبان یکدیگرند.

    8- مسلمانان بهترین مسلک و محکمترین آئین را دارند.

    9- پیمان وعهد خدا با تمام مسلمانان یکی است،از این نظر، پست ترین آنها می تواند تعهداتی در برابر کفار به ذمه بگیرد.

    10- هر فردی از یهودان ازما پیروی کند و اسلام بیاورد ازکمک ویاری برخوردار خواهد بود.

    و تفاوتی میان او و مسلمانان دیگر نخواهد بود.

    وکسی حق ندارد او را ستم کند و یا دیگری را بر ضد اوتحریک کرده و دشمن او را یاری نماید.

    11- در عقد و پیمان صلح باید مسلمانان متحد شوند، و هیچ مسلمانی بدون جلب نظر مسلمانان دیگر جز عدالت و مساوات نمی تواند صلح برقرار کند.

    12- گروههای مسلمانان به تناوب به جهاد می روند، تا خونی که ازآنها در راه خدا ریخته می شود.

    بطور مساوات باشد.

    13- هیچ مشرکی (از مشرکان مدینه) حق ندارند، مال و جان و مشرکان قریش را حمایت کند و یا تهد نماید، ومسلمانی را از دست یافتن بر انها جلوگیری کند.

    14- هرگاه مسلمانی، مسلمانی را بی جهت بکشد و جنایت از طریق دلائل شرعی ثابت گردد، شخص قاتل اعدام می گردد، مگر اینکه اولیاء مقتول از او بگذرند، و در هر دو صورت وظیفه مسلمانان اتحاد و یگانگی برضد قاتل است.

    15- هر فردی که به مندرجات این پیمان اعتراف کنند وبه خدا و به رسول او ایمان بیاورد، حق ندارد بدعت گذار و یا جنایتکاری را یاری کند، یا به او پناه دهد، و هرکس اورا یاری کند، یا پناه دهد، خشم خداوند بر او باد، و هرگز عدالت و خسارتی از او پذیرفته نیست.

    16- مرجع حل اختلاف همیشه خدا ومحمد است.

    بند دوم 17- تا آنجا که مسلمانان برای حفظ مدینه می جنگند، یهودان باید به سهم خود هزینه جنگی بپردازند.

    18- یهودان بنی عرف (بنی عرف تیره ای از انصارند)، با مسلمانان متعدد در حکم یک ملتند، ومسلمانان و یهودیان درآئین ودین خود آزادند، بندگان آنها از این بند مستثنی نیستند.

    یعنی آنان در آئین خود آزادند مگر گناهکار وبیدادگران که آنان فقط خود و اهل بیت خود را هلاک می کنند.

    (زیرا معمولاً اهل بیت ظالم از خود وی حمایت می کنند).

    منظور از استثناء اینست که روابط و اتحاد در میان آن دسته از یهود و مسلمانان برقرار است که ظالم وبیدادگر نباشد.

    19- یهودان بنی نجار، بنی حارث، بنی ساعده، بنی چشم، بنی اوس، بنی شطیبه، بسان یهودیان (بنی عوف) هستند از نظر مزایا و حقوق با هم فرقی ندارند و قبیله (جفنه) تیره از قبیله (ثعلبه) می باشند.

    وتیره (بنی شطیبه) محکوم به حکم یهود (بنی عوف) هستند.

    20- امضا کنندگان این پیمان باید به خوبی انان بر گناه پیروز گردد.

    21- هم پیمانان تیره بنی ثعلبه حکم آنان را دارند.

    22- کسانی که با یهود هم سر و هم را زند، حکم خود آنان را دارند.

    23- هیچکس حق ندارد بدون اجازه (محمد (ص)) از این اتحادیه بیرون برود.

    24- خون هر مجروحی (تا چه رسد به مقتول) از این افراد محترم است و هرکس خون کسی را بریزد قصاص دامنگیر اوشده و سرانجام خود و اهل بیت خود را هلاک کرده است ومگر این که قاتل ستمدیده باشد.

    25- در جنگهایی که یهودان ومسلمانان دو شادوش هم می جنگیدند، هزینه هرکدام بر عهده خود آنهاست و هرکس که با متعدان این پیمان بجنگد باید متعداً با او جنگید.

    26- مناسبات هم پیمانان بر اساس نیکی و خوبی است و باید از بدی دور باشد.

    27- هیچکس نباید در حق هم پیمان خود ستم کند، در چنین صورت باید ستمدیده را یاری کرد.

    28- داخل یثرب برای امضا کنندگان این پیمان منطقه حرم ا علام می گردد.

    29- جان همسایگان کسانی که پناه داده شده اند، بسان جان ما است، نباید به او ضرر رسانید.

    30- هیچ زنی جز با اجازه کسانش پناه داده نمی شود.

    31- مرجع اختلافات برای امضاکنندگان این پیمان اعم از مومن و غیره (محمد (ص)) است.

    خداوند با کسی است که این پیمان را بیشتر محترم شمارد.

    32- قریش وهم پیمانان قریش پناه داده نمی شود.

    بند سوم: 33- امضاء کنندگان این پیمان، دفاع مشترک (یثرب) را بر عهده دارند.

    34-هر گاه مسلمانان، یهود رابرای صلح بادشمن دعوت کردند باید بپذیردن و هرگاه چنین دعوتی از طرف یهود انجام گیرد.

    مسلمانان باید قبول کنند مگر اینکه دشمن با آئین اسلام ونشر آن مخالف باشد.

    35- یهودیان اوس، اعم از غلام و آقا، مشمول این قرارداد می باشند.

    بندچهارم: 36- این قرارداد از ظالم و مجرم حمایت نمی کند

کلمات کلیدی: پیامبر - جنگ - محمد ص - مدیریت

مديريت در بحران (تحليلى از جنگ خندق) دکتر عليمحمد ولوى * پژوهشى موردى در مديريت پيامبر اکرم(ص) در غزوه احزاب زندگى رسول گرامى اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) سرشار از نکاتى است که اگر با نگاهى نو به آن توجه شود، بسيارى از خط مشى‏ها و سياست‏هاى اصولى در ح

سخن را از نخستین روزهای دعوت مبارک آن حضرت و برنامه های اعجازآمیزی که در دو مرحله متمایز زیر به اجرا درآورد آغاز می کنیم: الف- مدیریت در مکه، ب- مدیریت در مینه. رسول اکرم در مکه با زحمات فراوان و قرائت آیه های توحیدی و تأمل برانگیز و سوال و جوابهای هشیارگر و بیدارکننده و یادآوری جهان آخرت و آتش جهنم، به ساختن عقاید و تحکیم اندیشه های دینی و زدودن رسوبات جاهلیت از قلب و اندیشه ...

نقش اخلاق و مشورت در سيره عملى پيامبر اسلام (ص) يکى از شاخصه هاى پر اهميت در پيشرفت اسلام اخلاق نيک و کلام‏دلاويز و پرجاذبه پيامبر اکرم (ص) با انسان‏ها بود، اين خلق نيکوتا بدان حدى بود که معروف شد سه چيز در پيشرفت اسلام نقش به‏سزايى داشت: 1- اخلا

نقش اخلاق در سيره عملى پيامبر اسلام (ص) محمد محمدى اشتهاردى يکى از شاخصه هاى پر اهميت در پيشرفت اسلام اخلاق نيک و کلام‏دلاويز و پرجاذبه پيامبر اکرم (ص) با انسان‏ها بود، اين خلق نيکوتا بدان حدى بود که معروف شد سه چيز در پيشرفت اسلام نقش به‏سزايى دا

چکيده : خداوند در حق رسول مکرمش محمد بن عبد الله (ص ) مي فرمايد: "انک لعلي خلق عظيم . براستي که بر خلق عظيمي هستي " (سوره قلم آيه 4) بنده ناتواني چه مي تواند در حق پيامبري که سراپا فضيلت و رحمت و منبع خير و نيکي و بزرگواري است بگويد؟ آنچه مي

معناى بیت المال کلمه بیت المال مرکب از دو واژه ((بیت)) و ((مال)), به معناى خانه دارایى و خزینه مال است. و در اصطلاح به دو معنا مىآید: گاهى به معناى اموال عمومى و حکومتى و هر آنچه که مردم به نحوى در آن حق دارند, استعمال مى شود و گاهى به معناى مکانى که اموال عمومى در آن نگهدارى مى شود. معناى اول قائم به اموال است و معناى دوم قائم به مکان است. با نگاهى در منابع روایى و تاریخى به ...

بعد از اينکه پيامبر به رسالت مبعوث شدند و کفار نقشه ي قتل ايشان را کشيدند، پيامبر قصد هجرت به مدينه را گرفت و پس از استقرار در آنجا و گسترش دين اسلام، براي توسعه اسلام و نابود کردن دشمنان قرآن، مسلمانان با جنگ هايي بر عليه کفار مواجه شدند، آن هم جنگ

: محمد بن عبد الله در تورات و برخى کتب آسمانى «احمد» ناميده شده است. آمنه، دختر وهب، مادر حضرت محمد (ص) پيش از نامگذارىِ فرزندش توسط عبدالمطلب به محمّد، وى را «احمد» ناميده بود. کنيه: ابوالقاسم و ابوابراهيم. القاب: رسول اللّه، نبى اللّه، مصطفى،

زندگى رسول گرامى اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) سرشار از نکاتى است که اگر با نگاهى نو به آن توجه شود، بسيارى از خط مشى‏ها و سياست‏هاى اصولى در حوزه‏هاى مختلف علمى، معرفتى، اجتماعى، سياسى، دفاعى و... شناسايى خواهد شد. بررسى دقيق و همه جانبه ابعاد مختلف زند

جغرافياي جزيره‌العرب جزيره‌العرب سرزمين خشکي است که از سه سوي در حصار آب قرار گرفته است. در غرب آن درياي سرخ قرار دارد که حد فاصل جزيره‌العرب و قاره آفريقاست؛ جنوب آن به اقيانوس هند محدود مي‌شود و در شرق آن درياي عمان و خليج‌فارس قرار گرفته است

پرسش مهر انتهای نمایش نیست آغاز جستجو است سیب سبز را به طرفش گرفتم و گفتم : می توانی این سیب را بخوری. انگار اولین باری بود که سیب می دید. آن را بر کرد. بعد به خودش جرأت داد و گاز کوچکی به آن زد. و بعد گاز بزرگ تری زد. پرسیدم : خوشمزه بود؟ تعظیم بلند بالایی به من کرد. خیلی دلم می خواست بدانم اولین باری که آدم سیب می خوره مزه اش چطوری است. برای همین پرسیدم : مزه اش چه طور بود؟ ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول