«بعضی جماعت پرتغال این اعتقاد را دارند که یکی از پادشاهان سابق پرتغال که او را «سبستانیوس» نام بود که در جنگ پادشاه «حراقوس» که یکی از پادشاهان عرب مغرب بود، با همه ی قشون خود کشته شده است، می گویند که در آن جزیره ی غیب است، از برای آن که در آخر الزمان خروج کند و تمام دنیا را مسخر کرده، یک دین و یک پادشاه در همه ی روی زمین قرار بگیرد.
»
با توجه به نظر ملل مختلف با مصلح جهانی که با مهدی موعود اسلام کاملاً تطبیق نمی کند، حتی برخی از آنها اصلاً وفق نمی دهد ولیکن از یک حقیقت مسلم حکایت می کند و آن اینکه نوید مصلح جهانی به گوش آنها رسیده و عقیده به ظهور یک رهبر مقتدر در آخر زمان در اعماق دلشان جا گرفته است، ولی چون از فروغ حق بیش از این برخوردار نبوده اند در تطبیق آن دچار اشتباه شده اند.
علیرغم کوتاه نظراتی که خیال می کنند همه ی انبیاء از مشرق زمین برخاسته اند، ما معتقدیم که در میان تمام ملل و اقوام در همه ی اقطار و اکناف جهان، پیامبرانی برخاسته و مردم را به سوی دین قدیم و صراط مستقیم فرا خوانده اند، چنان که منطق روحی به آن تصریح می کند : «انما انت منذر و لکل قوم هاد» یعنی «تو (ای محمد) بیم دهنده هستی، و برای هر ملتی رهبر و راهنمایی هست.»
علیرغم کوتاه نظراتی که خیال می کنند همه ی انبیاء از مشرق زمین برخاسته اند، ما معتقدیم که در میان تمام ملل و اقوام در همه ی اقطار و اکناف جهان، پیامبرانی برخاسته و مردم را به سوی دین قدیم و صراط مستقیم فرا خوانده اند، چنان که منطق روحی به آن تصریح می کند : «انما انت منذر و لکل قوم هاد» یعنی «تو (ای محمد) بیم دهنده هستی، و برای هر ملتی رهبر و راهنمایی هست.» از این رهگذر روشن می شود که همه ی آن عقاید، از منبع شریف وحی سرچشمه گرفته است، لکن در برخی از مناطق دور دست که شعاع حقیقت کمتر تابیده، در طول تاریخ از فروغ آن کاسته شده و فقط کلیاتی از نویدهای مهدی موعود به جا مانده است.
و در تطبیق آن دچار اشتباه شده اند.
صرف نظر از ایمان که پایه ی این عقیده را تشکیل می دهد، هر فردی که به سرنوشت بشریت بیندیشد و خواهان تکامل و ترقی جهان انسانیت باشد و ببیند که چگونه با وجود این همه ترقیات فکری و عملی و پیشرفت روز افزون تکنیک و صنعت نه تنها اخلاق و معنویت پیشرفت نمی کند، بلکه با سرعت تکان دهنده و اندوهباری عقب گرد نموده، به سوی سقوط و نابودی می گراید و ترقیات ماشینی بر فساد و انحطاط معنوی آن ها می افزاید.....
با اندک تأملی، طبق فطرت ذاتی خود متوجه درگاه حضرت ابدیت خواهد شد و از برای رفع این جنایت ها و خیانت ها یاری خواهد طلبید و با الحاح و نیایش خواستار مصلحی خواهد شد که به این وضع رقت بار خاتمه دهد از این رهگذر، آرزوی یک مصلح جهانی همواره در دل های خدا پرستان وجود داشته است و تمام پیامبران الهی و سفیران آسمانی نویدهایی درباره ی او ابزار نموده اند.
* مهدی موعود از دیدگاه وسیع تر در عصر اخیر دو شادوش پیشرفت همه جانبه ای که در تمام مسائل علمی نصیب بشریت شده، این ایده و عقیده نیز از مرز ادیان و مذاهب قدم فراتر نهاده و به عنوان یکی از مهم ترین مسائل حیاتی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
اندیشمندان بزرگ برای از بین بردن جنگ ها و خصومت ها و بر طرف ساختن بحرانهای منطقه ای و بلاخره جلوگیری از جنگ ها و کشمکشهایی که احتمالاً به جنگ جهانی سوم خواهد انجامید، تنها راهی که پیدا کرده اند این است که باید فکر پوسیده ی «نژاد برتر» را از مغزها بیرون ریخت، «جهان وطنی » را جایگزین تبلیغات ناسیونالیستی قرار داده، مرزهای جغرافیایی را در هم ریخته، شالوده ی حکومت واحد جهانی را استوار ساخت اینک عین گفته دو تن از اندیشمندان مشهور را می خوانیم : 1ـ انیشتین : «یا باید حکومت جهانی با کنترل بین المللی انرژی تشکیل شود، و یا حکومتهای ملی جداگانه ی فعلی هم چنان باقی بماند و منجر به انهدام بشری گردد.» 2ـ برتراندراسل : «چون هم اکنون خرابی جنگ بیش از قرون گذشته است، یا باید حکومت جهانی را بپذیریم و یا به عمد بربریت برگردیم و به نابودی نژاد انسانی راضی شویم.» یک دانشمند فرانسوی به نام «نوستر آداموس» پیبشگوئیهای فراوانی در مورد حوادث آینده ی جهان به صورت رمز و اشاره گفته که بیشتر آنها به صورت دقیقی مطابق پیشگوییهای او تحقق یافته است.
یکی از پیشگوئیهای او مربوط به یک مصلح جهانی است که به تصور او پیش از سال 2000 میلادی از آسمان نازل خواهد شد متن پیشگوئیهای او در این باره عبارت است : «در سال هزار و نهصد و نود و هفت ماه از آسمان، یک پادشاه وحشتناکی نزول می کند.
پادشاه انگولم را دو مرتبه زنده می کند، کمی بعد یا قبل از ظهور مشتری، سعادت را همراه می آورد» «هیچ زمانی مثل آن روز نخواهد آمد، از مرکز آسیا قانون جدیدی از ریشه ی عیسی و هرمس مصری به داخل اروپا نفوذ خواهد کرد.
و سپس در تمام مشرق سایه خواهد انداخت.» دراین پیشگوئیها به صراحت از آمدن یک مصلح جهانی خبر می دهد.
جالب این که تعبیر «از آسمان...
نزول می کند» را در بردارد و در قسمتهای دیگر این پیشگویی از قدرت فوق العاده ی او، حکومت قانون بر سر تا سر جهان، سرور و شادی همگان، پیوند نا گستنی پیروان، تغییر یافتن چهره ی جهان، نفوذ عمیق او در میان دوستان و پراکنده شدن مخالفان سخن گفته است.
یکی از مفسدان این پیشگو می گوید : «در دوره ی هرمس، هرمس دربرابر مرکوری تیر 27 و ژوپیتر 228= پدر آسمانی = زئوس قرار می گیرد که برابر با خیزش اسلام در جهان است.» این مفسر پس از آنکه تصریح می کند که این فرمانروا از آسیا بر ظاهر خاست، می نویسد : «البته آینده نشان خواهد آمد، که او چه کسی است؟» اکنون باید دید کلام مصلحی خواهد توانست مرزهای جغرافیایی را در هم کوبیده و شالوده ی حکومت واحد جهانی را بر اساس عدالت و آزادی پی ریزی کند؟
و آن مهدی موعود و مصلح جهانی که ضرورت ظهور آن را علم و دین خبر می دهد و میلیونها انسان در انتظار وی دقیقه شماری می کنند، کیست؟
پاسخ این سؤال را تنها از کسانی که با منبع وحی و جهانی ماوراء طبیعت ارتباط نزدیک دارند باید شنید.
*مهدی موعود از دیدگاه اسلام : مهدی موعود یکی از مسائل بسیار حیاتی اسلام به شمار می رود و با سایر عقاید و احکام اسلامی پیوند ناگستنی دارد.
آیات متعددی در قرآن وارد شده است که پیشوایان دینی به مهدی موعود تفسیر کرده اند و در ضمن صدها حدیث، مشخصات آن حضرت را بیان نموده اند .
در لابه لای روایات متوانری که از حضرت محمد (ص) و سایر پیشوایان دین صادر شده است کلیه اوصاف و تمام جزئیات زندگی مصلح جهانی و پایه گذار حکومت واحد جهانی بیان شده است.
بیش از یکصد آیه از قرآن کریم به مصلح کل حضرت «بقیه الله» تفسیر و تأویل شده است.
که علامه بزرگوار مجلسی در دایره المعارف بزبرگ شیعه «بحار الانوار» 70 آیه را به استفاده احادیث وارده از اهل بیت عصمت و طهارت در پیرامون ظهور یکتا بازمانده از حضرت نقل حدیث کرده است.
1ـ در آیه ی 140 آیه از آیات قرآن که روایات فریقین به ظهور قبله موعود و کعبه مقصود تفسیر شده است و ما اراده کرده ایم به آنان که در روی زمین به ضعف کشیده شده اند، منت نهاده و آن ها را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم.
طبق روایات بی شماری این آیه در حق مصلح جهان حضرت امام زمان (عج) نازل شده که در آخر الزمان قیام کرده، بساط ننگین ظلم و بیداد گری را در هم خواهد پیچید و پرچم عدالت را در سر تا سر جهان به اهتراز در خواهد آورد و به تکتازی فرعونیان خاتمه خواهد داد.
2ـ «بقیته الله خیر لکم ان کلم مومنین.» هنگامی که حضرت بقیه الله ظهور می کند پشت خود را به دیوار کعبه تکیه داده و نخستین چیزی را که به زبان می آورد، این آیه شریفه است.آن گاه همه ی آن ها که در آنجا گرد آمده اند به پیشگاه آن حضرت عرض ادب می کنند.
3ـ «و هو الله ارسل بالهدی و دین الحق لیظهر علی الدین کله ولوکره المشرکون.» یعنی : «او خدایی است که پیامبرش را با هدایت و دین حق برانگیخت تا آن را بر همه ی ادیان پیروز بگرداند، اگر چه مشرکان نخواهند.» امام جعفر صادق (ع) در تفسیر این آیه می فرماید: «مهدی ما ظهور می کند و دین مقدس اسلام را بر همه ادیان پیروز می گرداند، اگر چه دشمنان راضی نباشند که منظور از این پیروزی، سیطره ی نظامی و پیروزی ظاهری است و گرنه از نظر دلیل و برهان اسلام در هر زمانی بر همه ی ادیان غلبه داشت و مکتبهایی که ریشه آسمانی دارد..
چون از یک سو تحریف شده و از سوی دیگر به هنگام تشریع از طرف خداوند به عنوان برنامه ی موقت تشریع شده بود، پاسخگویی نیازمندیهای قرون بعدی نبودند از این رهگذر از نخستین روز ظهور اسلام، دلیل و منطق اسلام بر همه ادیان پیروز بود ولی غلبه ظاهری آن با هنگام ظهور آن یکتا بازمانده از محبتهای پروردگار تحقق خواهد یافت.
4ـ «اعملو ان الله یحیی الارض قد بینا لکم الایات لعلکم تعقلون.» بدانید که خدا زمین را پس از مرگ آن زنده می سازد به راستی نشانه های قدرت خداوند را برای شما بیان کردیم، باشد که عقل خود را به کار ببندید.» امام محمد باقر (ع) می فرماید : «مهدی ما قیام می کند و به وسیله گسترش عدالت در سر تا سر گیتی جهان را زنده می کند، پس از آن که در زیر کابوس ظلم و ستم مرده باشد.» امام هفتم حضرت موسی کاظم می فرماید : خداوند زمین را به وسیله عدل و داد زنده می کند نه بارش باران.
آری اگر جامعه ای در زیر فشار ظلم و ستم باشد، جامعه مرده است.
و تنها موقعی زنده می شود که ظلم و ستم از آن جامعه رخت بر بندد و نعمت عدالت در آن جامعه گسترش یابد از اینجاست که امیر مؤمنان عدالت را زیر بنای زندگی مردم دانسته و می فرماید : « العدل قوام الرعیه» 5ـ «و اشرقت الارض بنور ربها» یعنی : «در زمین به نور پروردگارش منور گردید.» امام رضا (ع) در تأویل این آیه می فرماید : «او چهارمین فرزند من، پسر بهترین کنیزان است که از هر جور و ستمی پاکیزه می کند.
مردم در ولادت او دچار تردید می شوند.
او را غیبتی طولانی است .
چون ظاهر می شود زمین را یا نور پروردگارش روشن می گردد.» 6ـ «قل ارایتم ان اصبح ماؤکم غوراً فمن یأتیکم بماء معین» یعنی : «بگو اگر ببینید که آب شما فروکش می کند، چه کسی برای شما آب گوارا را باز آورد.» همه ی موجودات زنده از آب آفریده شده و قوام آن ها با آب است.
ولی منظور از آب گوارایی که در این آیه آمده، مقام ولایت کبری حضرت صاحب الزمان است که پس از دوران فروکش یک بار دیگر به فرمان خدا ظاهرشده، تشنگان دانش و فضیلت و شیفتگان تقوی و عدالت را، از آبشخور اقیانوس بیکران آب حیات و معادن حکمت، سیراب فرموده به سعادت دنیا و آخرت نائل می گرداند.
به دلیل نقش حیاتی حضور امام (ع) در زندگی کوده ها، قرآن وجود مقدمش را آب گوارا تعبیر نموده است.
علی بن جعفر از برادر بزرگوارش امام موسی بن جعفر (ع) در تفسیر این آیه می پرسد، امام علیه السلام می فرماید : «هنگامی که امامتان از دیدگان شما ناپدید شود و نتوانید او را ببینید چه خواهید کرد.» پیامبر اکرم (ص) خطاب به عمار می فرماید: ای عمار!
خداوند با من عهد کرده که از تبار حسین (ع) 9 امام پدید می آید که نهمین آن ها از دیدگان ناپدید می شود و برای او یک غیبت طولانی است که گروهی از عقیده خود بر می گردند گروهی بر آن ثابت می مانند و چون آخر الزمان فرا برسد، او ظاهر می شود و دنیا را پر از عدل و داد کند .
چنان که از جور و ستم پر شده است.
» *محدودیت در اسلام مسأله ی محدودیت در اسلام، و بالاخص در تشیع یک فلسفه بزرگ است اعتقاد به ظهور منجی است، نه در شعاع زندگی یک قوم و یک ملت است و یا یک منطقه و یا یک نژاد، بلکه در شعاع زندگی بشریت مربوط به این نیست که یک منجی بیاید و مثلاً شیعه را یا آسیا را یا مسلمانان جهان را نجات دهد، مربوط به این است که یک منجی و مصلح ظهور کند و تمام اوضاع زندگی بشر را در عالم دگرگون کند و در جهت صلاح و سعادت بشر تغییر بدهند ممکن است افرادی خیال کنند که دلیلی ندارد و در عصر علم و دانش، در عصری که بشر زمین را در زیر پای خود کوچک می بیند و آهنگ تسخیر آسمان ها را دارد، تصور کنیم که خطری بشریت را تهدید می کند و بشریت نیازی به چنین مورد غیبی دارد.
بشریت روز به روز منتقل تر و بالغ تر و کامل تر می شود و طبعاً نیازمندی اش به کمک هاو مددهای غیبی کمتر می گردد.
عقل و عالم تدریجاً این خلأها و نیازها را پر می کند و از میان می برد.
خطر، آن زمان بشریت را تهدید می کرد که جهالت و نادانی حکمفرما بود و افراد بشر به موجب جهالت و نادانی موجبات نیستی خود را فراهم می کردند تعادل و توازن را در زندگی به هم می زند، اما پس از روشن شدن فضای جهان به نور علم و دانش دیگر خطری نیست.
متأسفانه این خیال، یک خیال باطلی است.
خطراتی که به اصطلاح در عصر علم و دانش برای بشریت است از خطرهای عصرهای پیشین کمتر نیست، بیشتر است و عظیم تر است.
اشتباه است اگر خیال کنیم منشأ انحرافات بشر همیشه نادانی بوده است.
علمای اخلاق و تربیت همواره این مسئله را طرح کرده و می کنند که آیا تنها منشأ انحرافات بشری نادانی است.
جاه طلبی، برتری طلبی، لذت طلبی و بالاخره نفس پرستی و نفع پرستی است؟
بدون شک نظریه دوم درست است.
اکنون می بینیم در عصر ما که به اصطلاح حصر علم و دانش است، غرایز بشر شهوت و غضب بشر حس جاه طلبی و برتری طلبی بشر، حس افزون طلبی بشر حس استخدام و استشمار بشر، نفس پرستی و نفع پرستی بشر و بالاخره ستمگری بشر در چه حالی است ؟
آیا در پرتو علم همه اینها ساکن و آرام شده و روح عدالت و تقوا و رضا به حق خود و به حد خود و عفاف و راستی و درستی جایگزین آن شده است، آیا کار کاملاًً بر عکس است، غرایز بشر بسی دیوانه تر از سابق گذشته است و علم و هنر و ابزار و آلات کاری شده در دست این غرایز، فرشته علم در خدمت دیو شهوت قرار گرفته، دانشمندان و عساکر علم خادمان سیاستمداران و عساکر جاه طلبی و مدعی «ان انا ربکم الاعلی» گشته اند؟
نباید تردیدی داشت که پیشرفتهای علمی کوچک ترین تأثیری روی غرایز بشر نکرده است بلکه برعکس بشر را مغرورتر و غرایز حیوانی او را، فروخته تر کرده است.
و به همین جهت خود علم و فن، امروز به صورت بزرگترین دشمن بشر در آمده است.
یعنی همین چیزی که بزرگترین دوست بشر است، بزرگترین دشمن بشر شده است.
چرا؟
علم چراغ است، روشنایی است.
استفاده از آن بستگی دارد که بشر این چراغ را در چع موردی برای چه هدفی به کار برد، به قول سنایی برای مطالعه کتاب از آن استفاده کند و یا برای دزدیدن یک کالا در شب تاریک و «چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا» بشر علم را همچون ابزاری برای هدفهای خویش استفاده می کند، اما هدف بشر چیست و چه باید باشد؟
علم دیگر قادر نیست هدفهای بشر را عوض کند، ارزشها را در نظرش تغییر دهد، مقیاسهای او را انسانی و عمومی کند.
آن دیگر کار دین است، کار قوه ای است که کارش تسلط بر غرایز و تمایلات حیوانی و تحریک غرایز عالی و انسانی اوست.
علم همه چیز را تحت تسلط خویش قرار می دهد مگر انسان و غرایز او را.
انسان علم را در اختیار می گیرد و در هر جهت که بخواهد به کار می برد، اما دین اسلام را در اختیار می گیرد، جهت انسان را و مقصد انسان را عوض می کند.
ویل دورانت در مقدمه ای لذات فلسفه درباره ی «انسان عصر ماشین» می گوید : «ما از نظرماشین توانگر شده ایم.
اما از نظر مقاصد فقیر.» *مدعیان محدودیت یکی دیگر از دلایل روشن اصالت محدودیت، مدعیان محدودیت است.
از پیش از ولادت حضرت مهدی (عج) تا به امروز در هر عصری فرد یا افرادی پیدا شده که به دروغ ادعای محدودیت کرده اند.
خود این مسأله از دلایل اصالت موضوع محدودیت است.
زیرا اگر چیزی اصالت نداشته باشد هرگز تقلبی آن یافت نمی شود چون همواره اشیاء تقلبی را می سازند تا به جای اصلی آن را قالب کنند، شما حتماً در زندگی با 5 ریالی تقلبی و 10 ریالی تقلبی روبرو شده اید، ولی هرگز با 7 ریالی تقلبی مواجه نشده اید، چرا؟
پر واضح است که هیچ دیوانه ای به فکر ساختن 7 ریالی تقلبی نخواهد افتاد، زیرا 7 ریالی اصالت ندارد و هر چیزی که اصالت و واقعیت ندارد، تقلبی آن مفهوم ندارد.
در تاریخ «فرعونها» ادعای خدایی کرده اند، چون «خدا» اصالت دارد و اصالتش برای همگان روشن و ثابت است،از این رهگذر عده ای خواستند که خود را به جای آن حقیقت و واقعیت جا بزنند «مسلیمه ها» ادعای نبوت کردند، چون نبوت اصالت دارد.
عده ای خواسته اند خود را به جای آن قالب کنند.
«محدودیت» نیز اصالت دارد و لذا عده ای چون «علی محمد باب» خواسته اند خود را به جای مهدی واقعی جا بزنند، از این رهگذر وجود «متمهدی ها» خود یکی از دلایل اصالت و واقعیت محدودیت است.
* نقطه اشتراک مسلمانان و مسیحیان آنچه که یهودیان به آن اعتقاد دارند و بر مسلک خویش هستند این است که در آخر الزمان حضرت مسیح ظهور خواهد کرد، اما آن مسیحی که در انتظارش نشسته اند عیسی بن مریم نیست.
آنها منکر پیامبری مسیح عیسی بن مریم هستند.
هم منکر او و هم منکر مادرش و درباره ی او سخنان گناه آلود خطرناکی می زنند.
آنچه در آن نمی توان شک نمود، میزان اذیت و آزاری است که به حضرت عیسی (ع) و مادر گرامیش رسید.
آزار حیثیتی و تعقیب آن حضرت و هر آنچه از اذیت و آزار می توان تصور نمود، علت اصلی آن هم قوم یهود، اجبار و علمای یهود بودند.
آنها بودند که دسیسه چینی می کردند تا رومیان این آقای بزرگوار را تعقیب کنند.آنان به عیسی بن مریم (ع) ایمان ندارند به همین دلیل آن مسیحی که انتظارش را می کشند.
عیسی بن مریم (ع) نیست ، بلکه مسیح دیگری است و معتقدند آن مسیحی که به انتظارش نشسته اند بر همه عالم حکمرانی خواهد نمود، طبیعی است که طبق تفکر یهودی و توراتی منحرف نتیجه آن است که حضرت مسیحی که انتظارش را می کشند بر او است که بیاید و ملت های عالم را در خدمت ملت برگزیده خدا بگیرد.
بله آن ها به چنین چیزی معتقدند و به یک حکومت جهانی که در آینده ارتباط با غیبت و خداوند داشته است.
هنگامی که به سراغ مسیحیان می آئیم، آن ها نیز اعتقاد به بازگشت حضرت مسیح به دنیا دارند.
اما حضرت مسیحی که خواهد آمد، عیسی بن مریم (ع) است و این نقطه اتفاق و اشتراک است، چون مسلمانان نیز اعتقاد به بازگشت حضرت مسیح به دنیا در آخر الزمان دارند.
اما مسلمانان به یک هم پیمانی استراتژیک و سرنوشتی یگانه بین حضرت مسیح و مهدی موعود (ع) است از عترت رسول خدا ایمان دارند.
تفکر بازگشت مسیح به جهان برای نجات بشریت تفکری است که اکنون نیز مسیحیان به آن اعتقاد دارند.
اما مسلمانان همگی به امام مهدی (ع) اعتقاد دارند، بله اینجا تفاوتی میان مسلمانان اهل سنت و شیعیان وجود دارد.
آن ها عقیده دارند که مهدی مردی از تبار رسول الله و از اولاد حضرا زهرا (س) است.
اما در آخر الزمان به دنیا می آید.
و هنگامی که به 40 سالگی رسید ظهور کرده و انقلابش را به جهان معرفی می کند.
اما مسلمانان شیعه معتقدند که این امام قبلاً متولد شده است و هم اکنون در میان بشر حضور دارد، اما به طور نا شناس .
به هر حال ، هنگامی که این امام با انقلابش در جهان ظهور کند، همانند خورشیدی واضح و روش خواهد بود که هیچ شک و شبهه و تردیدی در آن راه ندارد.
همگی در انتظار این مرد هستیم که خداوند سبحان زمین را در اختیار او قرار دهد.
به هر حال مشیت الهی آن است که عدل و انصاف و انسانیت و برادری و محبت پیروز باشد و نه نژاد پرستی و ملت برگزیده خدا بودن و استضعاف و بنده نمودن دیگران و کشتن دیگران، که هستی به این سمت حرکت می کند.
آن کس که بر هستی حکومت می کند پروردگار است و هنگامی که ایمان و اراده ما متصل به این حاکم مطلق هستی باشد پیروزی با ماست.
به امید دیدار حضرت مهدی (ع) ان شاءالله.
برای فرجت دعا خواهم کرد تا لحظه ای مرگ تو را صدا خواهم کرد در راه تو هستی ام ندا خواهم کرد ای معنی بودن و وجودت همه عشق!!
در هجر تو بس که گریه ها خواهم کرد گویند که عاشقی زنجیر دل است در عشق تو، جان و دل رها خواهم کرد چون عشق تو هدیه ای الهی است مرا تا روز ابد حمد به درگاه خدا خواهم کرد در کوچه های ما غریبی است و نام تو من نام تو را، آشنای لحظه ها خواهم کرد گر خدا لحظه ای استجابتی دهد مرا در تعجیل ظهور تو دعا خواهم کرد * آینده جهان ما به دلیل این که مؤمن و مسلمانیم در عمق ضمیرمان این اصل وجود دارد که «جهان را صاحبی باشد خدا نام» هر چه در دنیا پیشامدهایی می شود هرگز احساس خطر عظیم ، خطری که احیاناً بشریت را نیست و نابود کند و کره زمین را تبدیل به توده خاکستر کند و زحمات چند هزار ساله بشریت را کان لم یکن نماید نمی کنیم.
در ته دلمان باور داریم که سالهای سال، قرنها و شاید میلیونهای سال دیگر در روی زمین زندگی و حیات موج خواهد زد.
فکر می کنیم بعد از ما آنقدر مسلمانها بیایند و زندگی کنند و بردند که فقط خدا عدد آن ها را می داند.
آری ما در ته دل خود این طور فکر می کنیم و هرگز این اندیشه را به خود راه نمی دهیم که ممکن است عمر جهان یعنی عمر بشر و زمین ما به پایان رسیده باشد.
تعلیمات انبیاء نوعی امنیت و اطمینان خاطر به ما داده است و در واقع در ته قلب خود به مددهای غیبی ایمان و اتکا داریم.
اگر به ما بگویند یک ستاره عظیم در فضا در حرکت است و تا شش ماه دیگر به مدار زمین می رسد و با زمین ما برخورد می کند و در یک لحظه زمین ما به یک توده خاکستر تبدیل می شود.
باز هم با همه ایمان و اعتقادی که به پیش بینی های دانشمندان داریم به خود ترس راه نمی دهیم .
در ته دلمان یک نوع ایمان و اطمینانی هست که بنا نیست بوستان بشریت که تازه شگفته است ، در اثر باد حوادث ویران گردد.
آری همان طور که باور نمی کنیم زمین ما به وسیله یک ستاره ، یک حادثه جوی نیست و نابود شود، باور نمی کنیم که بشریت به دست خود بشر و به وسیله ی نیروی مخربی که به دست بشر ساخته شده مفهوم گردد.
آری ما به حکم یک الهام معنوی که از مکتب انبیاء گرفته ایم باور نمی کنیم.
هر چند یکبار در روزنامه ها، در نطقها و سخنرانیهای گردانندگان سیاست جهان آثار بدبینی شومی نسبت به آینده بشریت و تمدن مشاهده می کنیم.
اگر از آن درسی که دین به ما آموخته صرف نظر کنیم و ایمان به مددهای غیبی را از دست بدهیم و تنها بر اساس علل ظاهری حکم کنیم باید به آن ها حق بدهیم که بدبین باشند.
در دنیایی که به راستی بر روی انباری از باروت قرار گرفته و جرقه ای کافی است که یک حریق جهانی به وجود بیاورد، چه جای خوشبختی آینده است؟
راسل در کتاب «امیدهای نو» می گوید : «زمان حاضر زمانی است که در آن حس حیرت توأم با ضعف و ناتوانی همه را فرا گرفته است.
می بینیم به طرف جنگلی پیش می رویم که تقریباً هیچ کس خواهان آن نیست، جنگلی که همه می دانیم قسمت اعظم نوع بشر را به دیار نیستی خواهد فرستاد و با وجود این مانند خرگوشی که در برابر مار افسون شده باشد خیره خیره به خطر نگاه می کنیم، بدون آنکه بدانیم برای جلوگیری از آن چه باید کرد؟» در همه جا داستانهای مخوف از بمب اتمی و هیدروژنی و شهرهای با خاک یکسان شده و خیل قشون روس و قحطی و درنده خویی برای یکدیگر نقل می کنیم، ولی با این که عقل حکم می کند که از مشاهده چنین دور نمایی برخود بلرزیم.
چون جزیی از وجودمان از آن لذت می برد و شکاف عمیقی روح ما را به دو قسمت سالم و نا سالم تقسیم می کند.
برای جلوگیری از بدبختی تصمیم قاطعی نمی گیریم.
انصافاً اگر بر اساس علل مادی و ظاهری قضاوت کنیم.
این بدبینی ها بسیار بجاست فقط یک ایمان معنوی، ایمان به مددهای غیبی و این که «جهان را صاحبی باشد خدا نام» لازم است که این بدبینی ها را زایل و تبدیل به خوشبختی کند و بگوید بر عکس، سعادت بشریت رفاه و کمال بشریت زندگی انسانی و زندگی مقرون به عدل و آزادی و امن و خوشی بشر در آینده است و انتظار بشر را می کشد.
اگر این بدبینی را بپذیریم واقعاً مسأله به صورت عجیبی در خواهد آمد.
مثل بشر مانند طفلی می شود که در اولین لحظه ی که قادر می شود، چاقو به دست بگیرد آن را به شکم خود می زند، خود کشی می کند و کوچکترین خطی از وجود خود نمی برد.
می گویند از عمر زمین در حدود چهل میلیارد سال می گذرد و از عمر انسان درحدود یک میلیون سال می گذارد.
می گویند اگر همه ی زمین و حیوان و انسان را که بر روی زمین به وجود آمده، کوچک کنیم و نسبت بگیریم، مثلاً عمر زمین را یک سال فرض کنیم و نسبت بگیریم.
هشت ماه از این سال گذشته و اساساً جانداری در آن وجود نداشته است، در حدود ماه نهم و دهم اولین جاندارها به صورت ویروسها و باکتری ها و موجودات تک سلولی به وجود آمده اند، در ربع آخر از ساعت آخر از روز آخر سال انسان به وجود آمده است.
دوره ای که دوره تاریخی انسان به شمار می رود و انسان قبل از آن در حال توحش در جنگلها و غارها زندگی می کرده است، 60 ثانیه اخیر آن است که در این 60 ثانیه اخیر است که استعداد انسان ظهور کرده و عقل و علم و بشر دست اندر کار شده و تمدن عظیم و شگفت آور به وجود آمده است.
و انسان استعداد خود را کم و بیش به ظهور رسانده است.
در همین 60 ثانیه است که انسان خلیفه الله بودن خود را به اثبات رسانیده است.
حال اگر بنا باشد که انسان به همین زودی با مهارت شگرف علمی خود، خود را نابود کند و اگر واقعاً انسان با قدرت علمی خود گور خود را به دست خود کنده باشد باید بگوئیم خلقت این موجود بسی عبث و بیهوده است.
آری یک نفر مادی مسلک می تواند این فکر را بکند ولی یک نفر تربیت شده در مکتب الهی این طور فکر نمی کند، او می گوید : ممکن نیست که جهان به دست چند نفر دیوانه ویران شود.
او می گوید درست است که جهان بر سر پیچ خطر قرار گرفته است ولی خداوند همانطور که در گذشته البته در شعاع کوچکتری این معجزه را نشان داده، بر سر پیچهای خطر بشر را یاری کرده و از آستین غیب مصلح و منجی رسانده است.
در این شرایط نیز چنان خواهد کرد که عقلها در حیرت فرو رود او می گوید : کار جهان عبث نیست، او می گوید : اگر چنان شود که مادی مذهبان می گویند و ظهور انسان در روی زمین مصداق مثل معروف عربی بشود «ما ادری اسلم ام ردع» و یا مصداق سخن حافظ که : «راستی خانم فیروزه بو اسحاقی خویش درخشید، ولی دولت مستعجل بود.» حکمت و عنایت پروردگار منافی خواهد بود : «اذ مقتضی الحکمه و العنایه ایصال کل ممکن لغایه» خیر، عمر جهان به پایان نرسیده بلکه هنوز اول کار است، دولتی مقرون به عدل و عقل و حکمت و خیر و سعادت و سلامت و امنیت و رفاه و آسایش و وحدت عمومی و جهانی در انتظار بشریت است، دولتی که در آن دولت حکومت با صالحین است و انتخاب اصلح به معنی واقعی در آن صورت خواهد گرفت.
روز بهروزی خواهد رسید.
روزی که در آن به عدالت حکم شود ستم برای همیشه رخت بر بندد، راهها امن گردد، زمین برکات و استعدادهای خود را ظاهر سازد و حداکثر استفاده از منابع و خیرات زمین صورت می گیرد، فقیری پیدا نشود که مردم صدقات و زکات خود را به او بدهند و این است معنی سخن خدا «عاقبت از آن متقیان است» حضرت علی (ع) اشاره به ظهور مهدی موعود می کند و چنین می فرماید : «جنگ قد علم خواهد کرد در حالی که دندانهای خود را نشان می دهد.
پستانهایش پر است و آماده شروع کار شیرین است و عاقبت آن تلخ.
همانا فردا چیزی ظاهر خواهد کرد که او را نمی شناسید و انتظارش را ندارید.
آن حکم انقلابی هر یک از اعمال حکومتهای قبلی را به سزای خویش خواهد رسانید، زمین پاره های جگر خود را از معادن و خیرات و برکات برای او بیرون خواهد آورد.
و کلیدهای خود را با تمکین به او تسلیم خواهد کرد، آن وقت به شما نشان خواهد داد که عدالت واقعی چیست ، و کتاب خدا و سنت پیامبر را احیاء خواهد کرد.» علی (ع) نیز از یک آینده عبوس وحشتناک و جنگلهای وحشت زا یاد می کند ولی علی (ع) در پایان این شب سیه یک سفیدی نی را نوید می دهد.
قرآن کریم هم می فرماید : «و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون» ما از پیش اطلاع داده ایم که وارث اصلی زمین، بندگان صالح و شایسته ما خواهند بود.
(برای همیشه زمین در اختیار ارباب شهوت و غضب و بندگان جاه و مقام و اسیران هوای نفس نخواهد بود.) آری، این است فلسفه بزرگ محدودیت، در عین این که پیش بینی یک سلسله تکانهای شدید و نا بسامانی ها و کشتارها و بی عدالتی هاست، پیش بینی یک آینده سعادت بخش و پیروزی کامل عقل بر جهل، توحید بر شرک، ایمان بر شرک، عدالت بر ظلم.
سعادت برشقاوت است، لهذا نوید و آرزوست.