دانلود مقاله وضع حجاب در جاهلیت عرب

Word 238 KB 13968 48
مشخص نشده مشخص نشده تاریخ
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • تا آنجا که من در کتاب‌های مربوطه خوانده‌ام در ایران باستان و در میان قوم یهود و احتمالا در هند حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده سخت‌تر بوده است.

    اما در جاهلیت عرب حجاب وجود نداشته است و بوسیله اسلام در عرب پیدا شده است.


    ویل دورانت در صفحه 30 جلد 12 تاریخ تمدن (ترجمه فارسی) راجع‌به قوم یهود و قانون تلمود می‌نویسد :
    « اگر زنی به نقض قانون یهود می‌پرداخت : چنانکه مثلا بی آنکه چیزی بر سر داشت به میان مردم می‌رفت و یا در شارع عام نخ می‌رشت یا با هر سخنی از مردان درد دل می‌کرد یا صدایش آنقدر بلند بود که چون در خانه‌اش تکلم می‌نمود همسایگانش می‌توانستند سخنان او را بشنوند، در ان صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد ».
    علیهذا حجابی که در قوم یهود معمول بوده است از حجاب اسلامی چنانچه بعداً شرح خواهیم داد بسی سخت‌تر و مشکل‌تر بوده است.
    در جلد اول تاریخ تمدن صفحۀ 552 راجع‌به ایرانیان قدیم می‌گوید :
    « در زمان زردشت زنان منزلتی عالی داشتند، با کمال آزادی و با روی گشاده در میان مردم آمد و شد می‌کردند ...

    »
    « در زمان زردشت زنان منزلتی عالی داشتند، با کمال آزادی و با روی گشاده در میان مردم آمد و شد می‌کردند ...

    » آنگاه چنین می‌گوید : « پس از داریوش مقام زن مخصوصاً در طبقه ثروتمندان تنزل پیدا کرد، زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ کردند، ولی در مورد زنان دیگر، گوشه‌نشینی زمان حیض که برایشان واجب بود رفته‌رفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعی‌شان را فرا گرفت، و این امر خود مبنای پرده‌پوشی در میان مسلمانان به شمار می‌رود، زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوش‌دار از خانه بیرون بیایند، و هرگز به آنان اجازه داده نمی‌شد که آشکارا با مردان آمیزش کنند، زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را ولو پدر یا برادرشان باشد ببینند، در نقش‌هائی که از ایران باستان بر جای مانده هیچ صورت زن دیده نمی‌شود و نامی از ایشان به نظر نمی رسد ...

    » چنانکه ملاحظه می‌فرمائید حجاب سخت و شدیدی در ایران باستان حکمفرما بوده، حتی پدران و برادران نسبت به زن شوهردار نامحرم شمرده می‌شده‌اند.

    به عقیدۀ ویل دورانت مقررات شدیدی که طبق رسوم و آئین کهن مجوسی درباره زن حائض اجرا می‌شده که در اتاقی محبوس بوده همه از او در مدت عادت زنانگی دوری می‌جسته‌اند و از معاشرت با او پرهیز داشته‌اند سبب اصلی پیدا شدن حجاب در ایران باستان بوده است.

    در میان یهودیان نیز چنین مقرراتی درباره زن حائض اجرا می‌شده است.

    اما اینکه می‌گوید : « و این امر خود مبنای پرده‌پوشی در میان مسلمانان به شمار می رود » منظورش چیست؟

    آیا مقصود اینست که علت رواج حجاب در میان مسلمانان نیز مقررات خشنی است که درباره زن حائض اجرا می شود؟!

    همه می‌دانیم که در اسلام چنین مقرراتی هرگز وجود نداشته است و ندارد.

    زن حائض در اسلام فقط از برخی عبادات واجب نظیر نماز و روزه معاف است، و هم‌خوابگی با او نیز در مدت عادت زنانگی جایز نیست، ولی زن حائض از نظر معاشرت با دیگان هیچگونه ممنوعیتی ندارد که عملاً مجبور به گوشه‌نشینی شود.

    و اگر مقصود اینست که حجاب رایج میان مسلمانان عادتی است که از ایرانیان پس از مسلمان شدن‌شان به سایر مسلمانان سرایت کرد، باز هم سخن نادرستی است.

    زیرا قبل از اینکه ایرانیان مسلمان شوند آیات مربوط به حجاب نازل شده است.

    از سخنان دیگر ویل دورانت هر دو مطلب فهمیده می‌شود یعنی هم مدعی است که حجاب وسیله ایرانیان پس از مسلمان شدن‌شان در میان مسلمانان رواج یافت و هم مدعی است که ترک هم‌خوابگی با زن حائض، در حجاب زنان مسلمان و لااقل در گوشه‌گیری آنان مؤثر بوده است.

    در جلد 11 صفحه 112 (ترجمه فارسی) می گوید : « ارتباط عرب با ایران از موجبات رواج حجاب و لواط در قلمرو اسلام بود.

    عربان از دلفریبی زن بیم داشتند و پیوسته دلباخته آن بودند و نفوذ طبیعی وی را با تردید معمولی درباره عفاف و فضیلت زن تلافی می‌کردند، عمر به قوم خود می‌گفت : با زنان مشورت کنند و خلاف رأی ایشان رفتار کنند.

    ولی به قرن اول هجری مسلمانان زن را در حجاب نکرده بودند، مردان و زنان با یکدیگر ملاقات می‌کردند و در کوچه‌ها پهلو به پهلوی می‌رفتند و در مسجد با هم نماز می‌کردند.

    حجاب و خواجه‌داری در ایام ولید دوم (126 – 127 هجری ) معمول شد.

    گوشه‌گیری زنان از آنجا پدید آمد که در ایام حیض و نفاس بر مردان حرام بودند.

    » در صفحه 111 می‌گوید : پیمبر از پوشیدن جامه گشاد نهی کرده بود، اما بعضی عربان این دستور را ندیده می‌گرفتند، همۀ طبقات زیورهائی داشتند.

    زنان پیکر خود را به نیم تنه و کمربند براق و جامه گشاد و رنگارنگ می‌آراستند، موی خود را به زیبایی دسته می‌کردند یا به دو طرف سر می ریختند، یا به دسته‌ها بافته به پشت سر می‌آویختند و گاهی اوقات با رشته‌های سیاه ابریشم نمایش آنرا بیشتر می‌کردند، غالباً خود را به جواهر و گل می‌آراستند، پس از سال 97 هجری چهره خویش را از زیر چشم به نقاب می‌پوشیدند، از آن پس این عادت همچنان رواج بود.

    » ویل دورانت در جلد 10 تاریخ تمدن صفحۀ 233 راجع‌به ایرانیان باستان می‌گوید : « داشتن متعه بلامانع بود، این متعه‌ها مانند معشوقه‌های یونانی آزاد بودند که در میان مدم ظاهر و در ضیافت مردان حاضر شوند، اما زنان قانونی معمولاً در اندون خانه نگهداری می‌شدند، این رسم دیرین ایرانی به اسلام منتقل شد ».

    ویل دورانت طوری سخن می‌گوید که گوئی در زمان پیغمبر کوچکترین دستوری درباره پوشیدگی زن وجود نداشته است و پیغمبر فقط از پوشیدن جامه گشاد نهی کرده بوده است!

    و زنان مسلمان تا اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم هجری با بی‌حجابی کامل رفت و آمد می‌کرده‌اند.

    و حال آنکه قطعاً چنین نیست.

    تاریخ قطعی برخلاف آن شهادت می‌دهد، بدون شک زن جاهلیت همچنان بوده که ویل دورانت توصیف می‌کند ولی اسلام در این جهت تحولی به وجود آورد.

    عایشه همواره زنان انصار را اینچنین ستایش می‌کرد : « مرحبا به زنان انصار، همین که ایات سورۀ نور نازل شد یک نفر از انان دیده نشد که مانند سابق بیرون بیاید، سر خود را با روسری‌های مشکی می‌پوشیدند گوئی کلاغ روی سرشان نشسته است.

    » در سنن ابوداود جلد 2 صفحه 382 همین مطلب را از ام‌سلمه نقل می‌کند با این تفاوت که ام‌سلمه می‌گوید : « پس از آنکه آیۀ سورۀ احزاب ( یدنین علیهن من جلابیبهن ) نازل شد، زنان انصار چنین کردند.

    » کنت گوبینو، در کتاب سه سال در ایران نیز معتقد که حجاب شدید دوره ساسانی، در دوره اسلام در میان ایرانیان باقی ماند.

    او معتقد است که آنچه در ایران ساسانی بوده است، مدعی است که خونسردی موبدان و شاهزادگان آن دوره به قدری بود که اگر کسی زن خوشگلی در خانه داشت نمی‌گذاشت کسی از وجودش آگاه گردد و حتی الامکان او را پنهان می‌کرد، زیرا اگر معلوم می‌شد که چنین خانم خوشگلی در خانه‌اش هست دیگر مالک او و احیاناً مالک جان خودش هم نبود.

    جواهر لعل نهرو نخست وزیر فقید هند نیز معتقد است که حجاب از ملل غیر مسلمان : روم و ایران، به جهان اسلام وارد شد.

    در کتاب « نگاهی به تاریخ جهان » جلد اول ص 328 ضمن ستایش از تمدن اسلامی، به تغییراتی که بعدها پیدا شد اشاره می‌کند و از آنجمله می‌گوید : « یک تغییر بزرگ و تأسف‌آور نیز تدریجاً روی نمود و آن در وضع زنان بود، در میان زنان عرب رسم حجاب و پرده وجود نداشت، زنان عرب جدا از مردان و پنهان از ایشان زندگی نمی‌کردند، بلکه در اماکن عمومی حضور می رفتند و حتی خودشان به وعظ و خطابه می‌پرداختند.

    اما عربها نیز بر اثر موفقیت‌ها تدریجاً بیش از پیش رسمی را که در دو امپراطوری مجاورشان یعنی امپراطوری روم شرقی و امپراطوری ایران وجو داشت اقتباس کردند.

    عربها امپراطوری روم را شکست دادند و به امپراطوری ایران پایان بخشیدند.

    اما خودشان هم گرفتار عادات و آداب ناپسند این امپراطوریها گشتند.

    به قراری که نقل شده است مخصوصاً بر اثر نفوذ امپراطوری قسطنطنیه و ایران بود که رسم جدائی زنان از مردان و پرده‌نشینی ایشان در میان عربها رواج پیدا کرد.

    تدریجاً سیستم « حرم » آغاز گردید و مردها و زنها از هم جدا گشتند.

    » سخن درستی نیست، فقط بعدها بر اثر معاشرت اعراب مسلمان با تازه مسلمانان غیر عرب، حجاب از آنچه در زمان رسول اکرم وجود داشت شدیدتر شد، نه اینکه اساساً به پوشش زن هیچ عنایتی نداشته است.

    از سخنان نهرو برمی‌آید که رومیان نیز (شاید تحت تأثیر قوم یهود) حجاب داشته‌اند و رسم «حرمسرا» داری نیز از روم و ایران به دربار خلفای اسلامی راه یافت.

    این نکته را دیگران نیز تأیید کرده‌اند.

    علت پیدایش حجاب علت و فلسفه پیدا شدن حجاب چیست؟

    چطور شد که در میان همه یا بعضی ملل استانی پدید آمد؟

    اسلام که دینی است که در همۀ دستورهای خویش فلسفه و منظوری دارد چرا و روی چه مصلحتی حجاب را تأیید و یا تأسیس کرد؟

    مخالفان حجاب سعی کرده‌اند جریانات ظالمانه‌ای را به عنوان علت پیدا شدن حجاب ذکر کنند، و در این جهت میان حجاب اسلامی و غیر اسلامی فرق نمی گذارند، چنین وانمود می‌کنند که حجاب اسلامی نیز از همین جریانات ظالمانه سرچشمه می‌گیرد.

    در باب علت پیدا شدن حجاب نظریات گوناگونی ابراز شده است، و غالباً این علت‌ها برای ظالمانه یا جاهلانه جلوه دادن حجاب ذکر شده است ما مجموع آنها را ذکر می‌کنیم.

    نظریاتی که به دست آورده‌ایم بعضی فلسفی، و بعضی اجتماعی و بعضی اخلاقی و بعضی اقتصادی و بعضی روانی است که ذیلاً ذکر می‌شود : 1- میل به ریاضت و رهبانیت (ریشه فلسفی).

    2- عدم امنیت و عدالت اجتماعی (ریشه اجتماعی).

    3- پدرشاهی و تسلط مرد بر زن و استثمار نیروی وی در جهت منافع اقتصادی مرد (ریشه اقتصادی).

    4- حسادت و خودخواهی مرد ( ریشه اخلاقی).

    5- عادت زنانگی زن و احساس او به اینکه در خلقت از مرد چیزی کم دارد، به علاوه مقررات خشنی که در زمینه پلیدی او و ترک معاشرت با او در ایام عادت وضع شده است (ریشه روانی).

    علل نامبرده یا به هیچ وجه تأثیری در پیدا شدن حجاب در هیچ نقطه از نقاط جهان نداشته است و بی‌جهت آنها را به نام علت حجاب ذکر کرده‌اند و یا فرضاً در پدید آمدن بعضی از سیستم‌های غیر اسلامی تأثیر داشته است در حجاب اسلامی تأثیر نداشته است، یعنی حکمت و فلسفه‌ای که در اسلام سبب تشریع حجاب شده نبوده است.

    همانطور که ملاحظه می‌شود مخالفان حجاب گاهی آن را زائیده یک طرز تفکر فلسفی خاص درباره جهان و لذات جهان معرفی می‌کنند و گاهی ریشه سیاسی و اجتماعی برای آن ذکر می‌کنند و گاهی آن را معلول علل اقتصادی می‌دانند و گاهی جنبه‌های خاص اخلاقی یا روانی را در پدید آمدن آن دخالت می‌دهند.

    عدم امنیت ریشه دیگری که برای به وجود آمدن پوشش ذکر کرده‌اند ناامنی است.

    در زمان‌های قدیم بی‌عدالتی و ناامنی بسیار بوده است، دست تجاوز زورمندان و قلدران به مال و ناموس مردم بی‌باکانه دراز بوده است.

    مردم اگر پول و ثروتی داشتند ناچار بودند به صورت دفینه در زیر خاک پنهان کنند، علت مخفی ماندن گنجها اینست که صاحبان طلا و ثروت جرأت نمی‌کردند که حتی بچه‌های خود را از پنهانگاه ثروت خود آگاه سازند، می‌ترسیدند که راز آنها بوسیله بچه‌ها فاش شود و مورد تجاوز و گزند قلدران واقع شوند.

    بدین ترتیب گاهی اتفاق می‌افتاد که پدر با مرگ ناگهانی از دنیا می رفت و فرصت نمی‌کرد اسرار خود را به فرزندش بسپارد، قهراً دارائی او در زیر خاک‌ها مدفون می‌ماند، جمله معروف استر ذهبک و ذهابک و مذهبک : پول و مسافرت و عقیدۀ خود را آشکار نکن، یادگار آن زمان‌ها است.

    همانطور که در مورد ثروت، امنیت نبود، راجع‌به زن هم امنیت وجود نداشت، هر کس زن زیبائی داشت ناچار بود او را از نظر زورمندان مخفی نگهدارد.

    زیرا اگر آنها اطلاع پیدا می‌کردند، او دیگر مالک زن خود نبود.

    ایران دورۀ ساسانی ناظر جنایت‌ها و فجایع عجیبی در این زمینه بوده است، شاهزادگان و موبدان و حتی کدخداها و اربابها هرگاه از وجود زن زیبائی در یک خانه مطلع می‌شدند به آن خانه می ریختند و زن را از خانه شوهرش بیرون می‌کشیدند.

    در آن موقع سخن از پوشش و حجاب نبود.

    سخن از به اصطلاح قایم کردن و مخفی داشتن زن بود که احدی نفهمد.

    ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن‌ قضایای شرم‌آوری در این باره از ایران قدیم نقل می‌کند.

    کنت گوبینو در کتاب « سه سال در ایران » می‌گوید : حجابی که هم اکنون در ایران است بیش از آن اندازه که مستند به اسلام باشد مستند به ایران قبل از اسلام است و می‌نویسد که در ایران قدیم مردم هیچ امنیتی در مورد زنها نداشتند.

    دربارۀ انوشیروان – که به غلط او را عادل خوانده‌اند – نقل شده که وقتی یکی از سرهنگان ارتش او، زنی زیبا داشت، انوشیروان به قصد تجاوز به زن او در غیاب او به خانه‌اش رفت، زن جریان را برای شوهر خود نقل کرد.

    بیچاه شوهر، دید زنش را که از دست داده سهل است جانش نیز در خطر است، فوراً زن خویش را طلاق گفت.

    وقتی انوشیروان مطلع شد که وی زنش را طلاق داده است به او گفت شنیده‌ام یک بوستان بسیار زیبائی داشته‌ای و اخیراً آن را رها کرده‌ای، چرا؟

    گفت جای پای شیر در آن بوستان دیدم ترسیدم مرا بدرد، انوشیروان خندید و گفت دیگر آن شیر به آن بوستان نخواهد آمد.

    این ناامنی‌ها اختصاص به ایران و به زمان‌های قدیم نداشته است.

    داستان اذان نیمه شب که در داستان استان آورده‌ایم نشان می‌دهد که چگونه مشابه این جراین‌ در دوران تسلط مردم ماوراءالنهر بر دستگاه خلافت بغداد، در بغداد هم رواج داشته است.

    در همین زمان‌های نزدیک خودمان یکی از شاهزادگان در اصفهان از اینگونه تجاوزها زیاد داشته است و مردم اصفهان قصه‌های زیادی از زمان حکومت او نقل می‌کنند.

    استثمار زن بعضی‌ها برای پوشش زن ریشۀ اقتصادی قائل شده گفته‌اند حریم و پوشش یادگار عهد مالکیت و تسلط مرد است.

    مردان به خاطر اینکه از وجود زنان بهرۀ اقتصادی ببرند و آنها را مانند بردگان استثمار کنند، آنها را در خانه‌ها نگه می داشتند، و برای اینکه فکر زن را قانع کنند که خود به خود از خانه بیرون نرود و بیرون رفتن را کار بدی بداند فکر حجاب و خانه‌نشینی را خلق کردند : گویندگان این سخن، سعی کرده‌اند مسائل دیگری از قبیل نفقه و مهر را نیز بر اساس مالکیت مرد نسبت به زن توجیه کنند.

    در کتاب « انتقاد بر قوانین اساسی و مدنی ایران » ص 27 می‌نویسد : « هنگامی که قانون مدنی ایران تدوین شد هنوز از برده‌فروشی در بعضی از نقاط دنیا اثری به‌جا بود و در ایران نیز با اینکه این کار علی‌الظاهر از میان رفته بود ولی باز در مغز قانون‌گذاران آثاری از برده‌فروشی و آزار به زیردستان وجود داشت.

    زن را در آن دوره چون « مستأجره » می پنداشتند، زن حق نداشت با مردان نشست و برخاست کند و در اجتماعات راه یابد و به مقامات دولتی برسد.

    اگر صدای زن را نامحرم می شنید آن زن بر شوی خود حرام می‌شد.

    خلاصه مردان آن دوره زن را چون ابزاری می‌دانستند که کار او منحصراً رسیدگی به امور خانه و پروردن فرزند بود و هنگامیکه این ابزار می‌خواست از خانه بیرون برود او را سر تا پا در چادری سیاه می پیچانیدند و روانه بازار یا خیابان می‌کردند.

    » علائم و نشانه‌های افترا و غرض و مرض از تمام این نوشته پیدا است.

    کی و کجا چنین قاعده‌ای وجود داشت که اگر صدای زن را نامحرم می‌شنید بر شوی خود حرام می شد؟

    آیا در جامعه‌ای که دائماً سخنرانان مذهبیش از بالای منابر خطابۀ زهرای مرضیه را در مسجد مدینه و خطابه‌های زینب کبرا را در کوفه و شام به گوش مردم می رسانند، ممکن است چنین فکری در میان مردم آن جامعه پیدا شود؟

    کی و کجا زن در ایران اسلامی بردۀ مرد بوده است.

    همه می‌دانند که در خانواده‌های مسلمان بیش از آنکه زن در خدمت مرد باشد، مرد به حکم وظیفۀ اسلامی در خدمت زن بوده وسیلۀ آسایش او را فراهم می‌کرده است.

    زن در خانواده‌هائی مورد اهانت و تحقیر و ظلم قرار گرفته که روح اسلامی در آن خانواده‌ها نبوده یا ضعیف بوده است.

    عجبا می‌گوید : « زن حق نداشت که با مردان نشست و برخاست کند.

    » من می‌گویم : برعکس، در محیط‌های پاک اسلامی این مرد بود که حق نداشت در نشست و برخاستها از زن بیگانه بهره‌برداری کند.

    این مرد است که همواره حرص می ورزد که زن را وسیله چشم‌چرانی و کامجوئی خود قرار دهد.

    هیچگاه مرد به طبع خود مایل نبوده حائلی میان او و زن وجود داشته باشد و هر وقت که این حائل از میان رفته آنکه برنده بوده مرد بوده است و آنکه باخته و وسیله شده زن.

    امروز که مردان موفق شده‌اند با نامهای فریبنده آزادی و تساوی و غیره این حائل را از میان ببرند زن را در خدمت کثیف‌ترین مقاصد خویش گرفته‌اند.

    بردگی زن، امروز به چشم می‌خورد که برای تأمین منافع مادی یک مرد در یک مؤسسه تجارتی خود را صد قلم برای جلب مشتری مرد می‌آراید و به صورت «مانکن» درمی‌آید و شرف خود را در ازاء چندرغاز حقوق می‌فروشد.

    این نشست و برخاستها که امثال این نویسنده آرزوی آنرا می‌کنند جز بهره‌کشی مرد و بهره‌دهی زن مفهومی ندارد.

    همه می‌دانند نشست و برخاستها در محیط‌های پاک که موضوع بهره‌کشی مرد از زن در میان نبوده است هیچگاه در جامعۀ اسلامی ممنوع نبوده است.

    نویسنده همین کتاب، تاریخ روابط زن و مرد را از نظر جامعه شناسی به چهار دوره تقسیم می‌کند : دورۀ اول مرحله طبیعی و اشتراکی اولیه که زن و مرد بدون هیچگونه قید و شرطی با هم خلطه و آمیزش داشته‌اند، در این دوره به عقیده این نویسنده اساساً زندگی خانوادگی وجود نداشته است.

    دوره دوم دوره تسلط مرد است، در این دوره مرد بر زن غلبه کرده خود را مالک او دانسته او را همچون ابزاری در خدمت خود درآورده است.

    دوره سوم مرحله قیام و اعتراض زن است، در این مرحله زنان از ناسازگاری مردان به ستوه آمدند و در مقابل مظالم آنها ابتدا مقاومت کردند و چون دریافتند که طبیعت خشن مردان به این آسانی حاضر نیست حق آنها را رعایت کند به منظور احقاق حق خود متدرجاً علیه مردان طغیان کردند، اتحادیه‌ها تشکیل دادند، بوسیله مطبوعات و کنفرانس ها و دسته‌بندی‌ها با مردان مبارزه کردند، ضمناً چون دریافتند که زورگوئی مردان نتیجه تربیت ناسالم عهد کودکی و مخصوصاً تبعیض بین پسران و دختران است در رفع نقائص آموزش و پرورش عمومی کوشیدند.

    دورۀ چهارم مرحلۀ تساوی حقوق زن و مرد است و به دورۀ اول شباهت کامل دارد.

    این دوره از اواخر قرن نوزدهم شروع شده هنوز در همه جا استقرار نیافته است.

    از نظر این منطق، پوشش زن عبارت است از زندانی شدن زن به دست مرد، و علت اینکه مرد، زن را اینچنین اسیر می کرده این است که می‌خواسته هر چه بیشتر از وجود او بهرۀ اقتصادی ببرد.

    حسادت ریشۀ دیگری که برای پیدا شدن حجاب ذکر کده‌اند جنبۀ اخلاقی دارد.

    در اینجا نیز مانند نظریه سابق علت پدید آمدن حجاب را تسلط مرد و اسارت زن معرفی کرده‌اند، با این فرق که در اینجا برای تسلط‌جوئی مرد، به جای ریشۀ اقتصادی ریشۀ اخلاقی ذکر شده است؛ گفته‌اند علت اینکه مد، زن را بدین شکل اسیر نگه می‌دارد حس خودپرستی و حسادت وی نسبت به مردان دیگر است.

    مرد نمی‌خواهد و رشک می برد که مردان دیگر ولو با نگاه کردن یا همسخن شدن، از زنی که تحت اختیار او است استفاده کنند.

    به عقدۀ این دسته، قوانین دینی و مذهبی با اینکه در جاهای دیگر با خودخواهی‌ها و خودپرستی‌ها مبارزه کرده است در اینجا برعکس عمل کرده روی این خودخواهی مردان صحه گذاشته منظور آنها را تأمین کرده است.

    برتاند راسل می‌گوید : بشر توانسته است تاحدی در مورد مال و ثروت بر خودخواهی و بخل غالب گردد ولی در مورد زن نتوانسته است بر این خودخواهی تسلط پیدا کند.

    از نظر راسل « غیرت » صفت ممدوحی نیست و ریشه آن نوعی بخل و امساک است.

    مفهوم سخن راسل اینست که اگر بذل و بخشش در مورد ثروت خوب است در مورد زن هم خوبست.

    چرا بخل و امساک و حسادت در مورد مال نکوهیده و در مورد زن ستوده است؟

    چرا نان و سفره داشتن و نمک خود را خورانیدن از لحاظ اخلاق اقتصادی مورد تمجید و ستایش است و همین بذالی و گذشت و کام دیگران را شیرین کردن در اخلاق جنسی مذموم است؟

    به عقیده امثال راسل این تفاوت علت معقولی ندارد، اخلاق نتوانسته است در مورد امور جنسی بر خودخواهی و تسلط‌جوئی بشر غلبه کند، برعکس تسلیم خودپرستی شده همان رذیله را به نام غیرت از طرف مرد، و به نام عفاف و حجاب از طرف زن تحت عنوان اخلاق حسنه پذیرفته است.

    بررسی این عامل از نظر اسلام از نظر ما در مرد تمایل به عفاف و پاکی زن وجود دارد، یعنی مرد رغبت خاصی دارد که همسرش نیز تمایل خاصی دارد که همسرش پاک و دست نخورده باشد، همچنانکه در خود زن نیز تمایل خاصی به عفاف وجود دارد.

    البته در زن تمایل به اینکه شوهر با زن دیگر رابطه و آمیزش نداشته باشد نیز وجود دارد، ولی این تمایل به عقیدۀ ما ریشۀ دیگری دارد، مغایر با ریشۀ تمایل مشابهی که در مرد است، آنچه در مرد وجود داد غیرت است و یا آمیخته‌ای است از حسادت و غیرت، ولی آنچه در زن وجود دارد صرفاً حسادت است.

    ما فعلاً درباره لزوم عفاف مرد و ارزشش از نظر خودش و از نظر زن بحث نمی کنیم.

    سخن ما فعلاً درباره حسی است که در مرد وجود دارد و به نام « غیرت » نامیده می شود که : اولاً آیا غیرت همان حسادت است که تغییر اسم داده است یا چیز دیگری است.

    ثانیاً آیا ریشه پوشش و حجاب اسلامی احترام به حس غیرت مرد است یا جهات دیگری منظور است؟

    اما قسمت اول : ما معتقدیم که حسادت و غیرت دو صفت کاملاً متفاوت‌اند و هر کدام ریشه‌ای جداگانه دارد.

    ریشۀ حسادت خودخواهی و از غرائز و احساسات شخصی می‌باشد ولی غیرت یک حس اجتماعی و نوعی است و فایده و هدفش متوجه دیگران است.

    غیرت نوعی پاسبانی است که افرینش برای مشخص بودن و مختلط نشدن نسل‌ها در وجود بشر نهاده است.

    سر اینکه مرد حساسیت فوق‌العاده‌ای در جلوگیری از آمیزش همسرش با دیگران دارد اینست که خلقت مأموریتی به او داده است تا نسب را در نسل آینده حفظ کند.

    این احساس مانند احساس علاقه به فرزند است.

    همه کس می‌داند که فرزند چقدر رنج و زحمت و هزینه برای پدر و مادر دارد، اگر علاقه مفرط بشر به فرزند نبود احدی اقدام به تناسل و حفظ نسل نمی کرد.

    اگر حس غیرت هم در مرد نمی بود که محل بذر را همیشه حفاظت و پاسبانی کند، رابطه نسل‌ها با یکدیگر به کلی قطع می شد، هیچ پدری فرزند خود را نمی شناخت و هیچ فرزندی پدر خود را نمی‌دانست کیست؟

    قطع این رابطه، اساس اجتماعی بودن بشر را متزلزل می سازد.

    پیشنهاد اینکه انسان به عنوان مبارزه با خودخواهی، غیرت را کنار بگذاد درست مثل اینست که پیشنهاد شود غریزۀ علاقۀ به فرزند را بلکه بطور کلی مطلق حس ترحم و عاطفه انسانی را به عنوان اینکه یک میل نفسانی است ریشه کن کنیم.

    در صورتی که این یک میل نفسانی در درجات پائین حیوانی نیست بلکه یک احساس عالی بشری است.

    علاقه به حفظ نسل در زن هم وجود دارد، ولی در آنجا احتیاج به پاسبان نیست، زیرا انتساب فرزند به مادر همیشه محفوظ است و اشتباه‌پذیر نیست، از اینجا می توان فهمید که حساسیت زن در منع آمیزش شوهر با دیگران، ریشه‌ای غیر از حساسیت مرد در این مسأله دارد.

    احساس زن را می‌توان ناشی از خودخواهی و انحصارطلبی دانست ولی احساس مرد چنانکه گفتیم جنبه نوعی و اجتماعی داد.

    ما منکر حس حسادت و انحصارطلبی مرد نیستیم.

    ما مدعی هستیم که فرضاً مرد حسادت خود را با نیروی اخلاقی از میان ببرد یک نوع حس اجتماعی در او وجود دارد که اجازه نمی دهد با آمیزش همسرش با مردان دیگر موافقت کند.

    ما مدعی هستیم منحصر شناختن علت حساسیت مرد به حس حسادت که یک انحراف اخلاقی فردی است اشتباه است.

    در برخی از روایات نیز بدین موضوع اشاره شده است که آنچه در مردان است غیرت است و آنچه در زنان است حسادت.

    برای توضیح این مطلب می‌توان یک نکته را افزود و آن اینست که زن همیشه می‌خواهد مطلوب و معشوق مرد باشد.

    جلوه‌گری‌ها، دلبری‌ها، و خودنمائی‌های زن همه برای جلب نظر مرد است، زن آنقدر که می‌خواهد مرد را عاشق دلخستۀ خویش کند طالب وصال و لذت جنسی نیست.

    اگر زن نمی‌خواهد که شوهرش با زنان دیگر آمیزش داشته باشد باین جهت است که می‌خواهد مقام معشوق بودن و مطلوب بودن را خاص خود کند.

    ولی در مرد چنین احساسی وجود ندارد.

    اینگونه انحصارطلبی در سرشت مرد نیست، لهذا اگر مانع آمیزش زنش با مردان دیگر است، ریشه‌ای همان حراست و نگهبانی نسل است.

    زن را با ثروت هم نباید قیاس کرد، ثروت با مصرف کردن از بین می رود و لذا مورد تنازع و کشمکش واقع می شود و حس انحصارطلبی بشر جلو استفاده دیگران را می‌گیرد.

    ولی کامجوئی جنسی یک نفر مانع استفاده دیگران نیست.

    در اینجا مسأله انبار کردن و احتکار مطرح نیست.

    انسان این حالت را دارد که هر چه بیشتر در گرداب شهوات شخصی فرو رود و عفاف و تقوا و اراده اخلاقی را از کف بدهد، احساس « غیرت » در وجودش ناتوان می گردد.

    شهوت‌پرستان از اینکه همسران آنها مورد استفاده‌های دیگران قرار بگیرند رنج نمی‌برند و احیاناً لذت می‌برند و از چنین کارهائی دفاع می‌کنند.

    برعکس، افردی که با خودخواهی‌ها و شهوات نفسانی مبارزه می‌کنند و ریشه‌های حرص و آز و طمع و ماده پرستی را در وجود خود نابود می‌کنند و به تمام معنی، « انسان» و «انسان‌دوست» می‌گردند و خود را وقف خدمت به خلق می‌کنند و حس خدمت به نوع در آنان بیدار می شود، چنین اشخاصی « غیورتر» و نسبت به همسران خود حساستر می‌گردند.

    آنگونه افراد حتی نسبت به همسران خود حساستر می‌گردند.

    اینگونه افراد حتی نسبت به ناموس دیگران نیز حساس می گردند.

    یعنی وجدانشان اجازه نمی دهد که ناموس اجتماع مورد تجاوز قرا گیرد.

    ناموس اجتماع ناموس خودشان می شود.

    علی علیه‌السلام جمله عجیبی دارد.

    می‌فرماید : « ما زنی غیور قط.

    » یعنی هرگز یک انسان شریف و غیور زنا نمی کند.

    نفرموده است : انسان حسود زنا نمی‌کند، بلکه فرمود انسان غیور زنا نمی‌کند.

    چرا؟

    برای اینکه غیرت یک شرافت انسانی و یک حساسیت انسانی است نسبت به پاکی و طهارت جامعه.

    انسان غیور همانطور که راضی نمی شود دامن ناموس خودش آلوده گردد، راضی نمی شود دامن ناموس اجتماع هم آلوده شود.

    زیرا غیرت غیر از حسادت است؛ حسادت یک امر شخصی و فردی و ناشی از یک سلسله عقده‌های روحی است، اما غیرت یک احساس و عاطفه نوع بشری است.

    این خود دلیل است که « غیرت » از خودپرستی ناشی نمی‌شود، احساس خاصی است که قانون خلقت برای تحکیم اساس زندگی خانوادگی که یک زندگی طبیعی است، نه قراردادی، ایجاد کرده است.

    و اما اینکه آیا نظر اسلام درباره حجاب و پوشش احترام گذاشتن به حس غیرت مرد است یا نه؟

    جواب اینست که بدون شک اسلام همان فلسفه‌ای که در حس غیرت هست یعنی حفاظت پاکی نسل و عدم اختلاط انساب را منظور نظر دارد، ولی علت حجاب اسلامی منحصر به این نیست.

    در بخش بعد که تحت عنوان « فلسفه پوشش و حجاب در اسلام » بحث خواهیم کرد، این مطلب را توضیح خواهیم داد.

    بالا بردن ارزش عللی که قبلا ذکر کردیم کم و بیش مورد استفاده مخالفان پوشیدگی زن قرار گرفته است.

    به عقیده ما یک علت اساسی در کار است که مورد غفلت واقع شده است.

    به عقیده ما ریشه اجتماعی پدید آمدن حریم و حائل میان زن و مرد را در میل به ریاضت، یا میل مرد به استثمار زن، حسادت مرد، یا عدم امنیت اجتماعی، یا عادت زنانگی نباید جستجو کرد و لااقل باید کمتر در اینها جستجو کرد، ریشه این پدیده‌ را در یک تدبیر ماهرانه غریزی خود زن باید جستجو کرد.

    بطور کلی بحثی است درباره ریشه اخلاقی جنسی زن از قبلی حیا و عفاف، و از آنجمله است تمایل به ستر و پوشش خود از مرد.

    در اینجا نظریاتی ابراز شده است.

    دقیق‌ترین آنها اینست که حیا و عفاف و ستر و پوشش تدبیری است که خود زن با یک نوع الهام برای گرانبها کردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار برده است، زن با هوش فطری و با یک حس مخصوص به خود دریافته است که از لحاظ جسمی نمی‌تواند با مرد برابری کند و اگر بخواهد در میدان زندگی با مرد پنجه نرم کند از عهده زوربازوی مرد برنمی‌آید، و از طرف دیگر نقطه ضعف مرد را در همان نیازی یافته است که خلقت در وجود مرد نهاده است که او را مظهر عشق و طلب، و زن را مظهر معشوقیت و مطلوبیت قرار داده است.

    در طبیعت، جنس نر گیرنده و دنبال کننده آفریده شده است، به قول ویل دورانت : « آداب جفتجوئی عبارت است از حمله برای تصرف در مردان، و عقب‌نشینی برای دلبری و فریبندگی در زنان ...

    مرد طبعاً جنگی و حیوان شکاری است، عملش مثبت و تهاجمی است، زن برای مرد همچون جائزه‌ای است که باید آنرا برباید.

    » وقتی که زن مقام و موقع خود را در برابر مرد یافت و نقطه ضعف مرد را در برابر خود دانست همانطور که متوسل به زیور و خودآرائی و تجمل شد که از آن راه قلب مرد را تصاحب کند، متوسل به دور نگه داشتن خود از دسترس مرد نیز شد، دانست که نباید خود را رایگان کند بلکه بایست آتش عشق و طلب او را تیزتر کند و درنتیجه مقام و موقع خود را بالا برد.

    ویل دورانت می‌گوید : « حیا امر غریزی نیست، بلکه اکتسابی است، زنان دریافتند که دست و دل بازی مایه طعن و تحقیر است و این امر را به دختران خود یاد دادند.

    » فلسفه پوشش در اسلام فلسفه‌هایی که قبلا برای پوشش ذکر کردیم غالباً توجیهاتی بود که مخالفین پوشش تراشیده‌اند و خواسته‌اند آن را حتی در صورت اسلامیش امری غیر منطقی و نامعقول معرفی کنند.

    روشن است که اگر انسان مسأله‌ای را از اول خرافه فرض کند، توجیهی هم که برای آن ذکر می‌کند متناسب با خرافه خواهد بود.

    اگر بحث کنندگان، مسأله را با بیطرفی مورد کاوش قرار می‌دادند درمی یافتند که فلسفه پوشش و حجاب اسلامی هیچیک از سخنان پوچ و بی اساس آنها نیست.

کلمات کلیدی: جاهلیت - حجاب - عرب

مقدمه لزوم پوشيدگي زن در برابر مرد بيگانه يکي از مسائل مهم اسلامي است. در خود قرآن کريم درباره اين مطلب تصريح شده است. علي هذا در اصل مطلب از جنبه اسلامي نمي توان ترديد کرد. در اينجا مباحثي مثل علل پوشش، فلسفه پوشش از نظر اسلام، ايرادها و اشکاله

مقدمه لزوم پوشيدگي زن در برابر مرد بيگانه يکي از مسائل مهم اسلامي است. در خود قرآن کريم درباره اين مطلب تصريح شده است. علي هذا در اصل مطلب از جنبه اسلامي نمي توان ترديد کرد. در اينجا مباحثي مثل علل پوشش، فلسفه پوشش از نظر اسلام، ايرادها و اشکاله

مقدمه: الحمد لله رب الرض و السماء و صلوات الله و سلامه علی محمد و آل محمد و عجل الله تعالی فی فرجهم. هدف اولیه این پایان نامه ارتقاء کیفیت پارچه چادر مشکی داخلی بود. اما با تحقیقات انجام شده در این زمینه به این نتیجه رسیدیم که این عمل به سادگی امکان پذیر نیست و در تولید این پارچه تکنیکهای زیادی به کار می رود که از طرفی امتحان خود را به خوبی پس داده اند و از طرفی از نظر مبانی ...

چکيده: موضوعاتي که در اين مقاله آمده است عبارتند از: وجود حجاب قبل از اسلام در جهان ،‌علت فلسفه پيدا شدن حجاب ،‌نقد و بررسي علتها از ديدگاه اسلام، ‌معناي لغوي حجاب، پوشش زن در اسلام، بالابردن ارزش زن، نتايج سيستم روابط آزاد بين زن و مرد، سيماي حقي

تاريخچه حجاب اطلاع من از جنبه تاريخي کامل نيست . اطلاع تاريخي ما آنگاه کامل است‏ که بتوانيم درباره همه مللي که قبل از اسلام بوده‏اند اظهار نظر کنيم . قدر مسلم اينست که قبل از اسلام در ميان عضي ملل حجاب وجود داشته است . تا آنجا که من در کتابه

فهرست به نام خدا مقدمه لزوم پوشيدگي زن در برابر مرد بيگانه يکي از مسائل مهم اسلامي است. در خود قرآن کريم درباره اين مطلب تصريح شده است. علي هذا در اصل مطلب از جنبه اسلامي نمي توان ترديد کرد. در اينجا مباحثي مثل علل پوشش، فلسفه پوشش از نظر اسلا

به نام خدا مقدمه لزوم پوشيدگي زن در برابر مرد بيگانه يکي از مسائل مهم اسلامي است. در خود قرآن کريم درباره اين مطلب تصريح شده است. علي هذا در اصل مطلب از جنبه اسلامي نمي توان ترديد کرد. در اينجا مباحثي مثل علل پوشش، فلسفه پوشش از نظر اسلام، ايرا

تاريخچه حجاب : در ايران باستان و در ميان قوم يهود و احتمالاً در هند حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده سخت تر بوده است. اما در جاهليت عرب حجاب وجود داشته است و به وسيله اسلام در عرب پيدا شده است. حجاب سخت و شديدي در ايران باستان حکمفرم

آنچه مسلّم است و از کتاب هاي موجود پيداست حجاب در قبل از اسلام در بين ملّت هاي يهود ، ايران باستان و هند وجود داشته است . و اين قانون حجاب از قانون حجاب اسلامي بسي سخت تر بوده است . ويل دورانت مي گويد :( اگر زني به نقض قانون يهود مي پرداخت مثلا ب

مقدمه با هجوم عظیم فرهنگی در دو قرن اخیر بر جوامع اسلامی یکی از جنجال برانگیزترین مسائل، موضوع حجاب زنان و بالاخره تردید در ضرورت آن بود. مصطفی کمال پاشا در ترکیه و به تقلید او رضا شاه در ایران، علیه مستوری زنان و حتی اجبار آنان به بی‌حجابی تا دخالت قوای قهریه و کمک گرفتن از پلیس و پاسبان پیش رفتندواز سیل عظیم تبلیغاتی که حجاب را نشانه‌ای از اسارت زنان می‌دانست، بهره جستند. قبل ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول