َ زاد، زادگاه و زندگی99
-1-13 در 13 بهمن ماه سال 1298 هجری شمسی در شهر فریمان از توابع مشهد در خانوادهای از اهل علم و تقوا کودکی دیده به جهان گشود؛ خانهای که انوار علم و ایمان، تقوا و پاکی، راستی و درستی در آن پرتوافکنده بود و نام شایستهی «مطهری» بهترین معرف این بیت پاک و مطهر بود.
آری این بزرگترین نعمتی بود که از جانب پروردگار به شیخ محمدحسین مطهری (مردی که عمری را در طریق حق پیموده و تقوا و پاکی و اخلاص در وجودش تجسم عینی یافته بود) داده شد، چرا که شایسته نبود نور علم و تقوا در این خانواده به خاموشی گراید بلکه باید فرزندی در این خانواده متولد گردد که مشعل فروزان اسلام را در دست گیرد و به اقصی نقاط این جامعهی اسلامی نور بیفشاند و با کردار و گفتار خویش بشارت از غلبهی حق بر باطل و ایمان بر کفر دهد.
آری، تقدیر خدای تعالی چنین بود که بر این جامعهی اسلامی منت نهاده کوکب هدایتی ارزانی دارد که در شب یلدای جهل و ظلمت دلیل و رهنمای حقیقت جویان و حق پرستان باشد و در تاریکترین دورانی که اسلام عزیز از اطراف و جوانب مورد حمله قرار میگیرد با پاسداری از آن برخیزد و دین خدا را یاری دهد.
سرانجام این ستارهی درخشان هدایت در خانوادهی شیخ محمدحسین مطهری طلوع نمود.
خانوادگیاش حکایت از این جنبههای بارز شخصیت او یعنی طهارت و پاکی روحش میکرد ولی باید نامی که برای او انتخاب میشد نشان دهندهی جنبهی دیگری از شخصیت او باشد و لذا نام «مرتضی» بر او نهادند تا حکایت از روش پسندیده و شیوه مرضی او در زندگی بنماید، و بدین ترتیب بود که زندگی «استاد مرتضی مطهری» آغاز شد.
هر چند از حالات و خاطرات دوران کودکیاش هنوز اطلاعی در دست نداریم ولی فرازهای حساسی که در طول زندگی او سراغ داریم و تقوا و پاکی و صدق و صفایی که در سراسر زندگی او به چشم دیدیم و نیز نشو و نمای او در چنین خانوادهای پاک و مطهر همه حاکی از آن است که در آن سنین خردسالی نیز بسان دوران کودکی پیامبر اکرم از کژی و ناپاکی به دور بوده و از امدادهای غیبی و تأییدات الهی برخوردار.
پس از دوران کودکی به مکتبخانه رفته و به فراگیری قرآن و دیگر تعلیمات ابتدائی میپردازد.
در سنین حدود ده دوازده سالگی شور و عشق و علاقهی او به اسلام و علوم دینی که در سراسر زندگی درخشان او متجلی بود در وجودش مشتعل میگردد و هر دم این شعله را از اعماق وجود او زبانه میکشد.
بالاخره راز دل را آشکار و تصمیم خویش را مبنی بر تحصیل علوم دینی برملا میسازد؛ و این درست هنگامی است که ظلم و فشار حکومت استبدادی رضاخان روزگار را بر علما و روحانیون تنگ کرده و چهرهی ضد اسلامی او را آشکار نموده است.
تصمیم استاد مطهری همگان را به حیرت فرو برده بود که شگفتا!
در چنین هنگامی که اوضاع سخت و ناگواری را که بر علما و روحانیون میرود به رأیالعین مشاهده مینماید چگونه این جوانک روزها و شبها را در این اندیشه به سر میبرد.
ناصحان و خیرخواهان به پند و اندرز پرداختند تا بلکه او را از این اندیشه منصرف سازند ولی غافل از آنکه دست دیگری در کار است و راه دیگری در پیش.
هر حیلهای که میاندیشند سودی نمیبخشد و آتشی که در وجود این جوانک پاک سرشت نهفته است نه تنها خاموش نگشته بلکه افروختهتر میگردد.
آخرالامر پافشاری و اصرار استاد مطهری در تصمیم خویش بر رأی آنان فائق گشته به طوری که بر تصمیم او گردن نهاده و به تحصیل او در رشته علوم دینی رضایت میدهند؛ و اینچنین است که خدا دین خود را یاری میدهد.
به سن دوازده سالگی - یعنی در سال 1311 شمسی - به حوزهی علمیهی مشهد عزیمت نموده و تحصیل علوم دینی را آغاز میکند.
در این دوران باز یکی دیگر از فرازهای حساس زندگی استاد مطهری که نقش بسیار تعیین کننده در حیات علمی و معنوی او و نیز نقشی مؤثر در حیات ایدئولوژی اسلامی داشته است نمایان میگردد.
اندیشههای مربوط به خداشناسی سخت او را به خود مشغول میدارد به طوری که خواب و استراحت را از او باز میگیرد، روز را در این اندیشه به شام و شام را به صبح میرساند.
روزها و شبها سپری میشود، هفتهها و ماهها و سالها میگذرد و استاد مطهری در این دغدغههای روحی به سر میبرد، شک و حیرت وجود او را فرا میگیرد؛ به اصالت و اهمیت این افکار و دغدغههای روحی پی میبرد که اگر این مسائل برای او حل نگردد و از این وادی حیرت به سرزمین یقین و ایمان پای ننهد در هر موضوع دیگر اندیشه کردن جز اتلاف وقت نخواهد بود؛ و لذا مقدمات عربی، فقهی، اصولی و منطقی را تنها از آن جهت میآموخت که بتوانند او را آمادهی بررسی سخن فیلسوفان بزرگ بنمایند و لذا از همان دوران، فیلسوفان و عارفان و متکلمان تنها به این دلیل که آنها را قهرمانان صحنه این اندیشهها میدانست در نظرش بزرگ مینمودند؛ و لذا مرحوم آقا میرزامهدی شهیدی رضوی، مدرس فلسفهی الهی حوزهی مشهد در میان آن همه علما و مدرسین حوزه، تنها کسی است که استاد مطهری را شیفتهی خود کرده و دل از دست او ربوده است؛ و شاید جاذبهی معنوی و آرزوی حاضر شدن در درس او بزرگترین مشوق و محرک استاد مطهری در طی هر چه سریعترِ علوم مقدماتی بوده است.
بالاخره استاد مطهری پس از حدود چهار سال تحصیل در حوزهی علمیهی مشهد، در حدود سال 1316 شمسی عازم حوزهی علمیهی قم میگردد و این، باز فرازی دیگر از زندگی پر فراز و نشیب اوست که در تکوین شخصیت علمی و روحی او نقشی بسیار مؤثر ایفا نموده است.
در طی پانزده سال اقامت در حوزهی علمیهی قم و کسب فیض از محضر اساتید بزرگ، بر اندوختهی علمی و معنوی خود افزوده و تحصیلات خود را در علوم و فنون مختلفهی اسلامی ارتقأ میبخشد.
یکی از فرازهای حساس این دوران که در شخصیت روحی استاد مطهری تأثیر به سزایی بخشیده است آشنایی با مرحوم حاج میرزاعلی آقا شیرازی قُدٍّسَ سرُّه بوده است که در سال 1320 در اصفهان رخ میدهد.
َ مطهری در تهران -2-15 استاد مطهری در سال 1331 به تهران مهاجرت نموده، فصل پر فراز و نشیب دیگری از زندگی خود را آغاز مینماید.
فعالیت علمی استاد مطهری از همین سال آغاز میگردد.
مقدمه و پاورقی بر جلد اول اصول فلسفه را در سال 1332 با پایان رسانده و شرح جلد دوم آن را نیز در سال بعد به انجام میرساند.
با اینکه بیش از سی و هفت سال از تألیف این کتاب میگذرد، گردش ایام از طراوت بیان و استحکام منطقی آن چیزی نکاسته است.
استاد مطهری از سال 1332 به بعد مبارزات سیاسی خود را شروع نموده و تا آخرین روزهای حیاتش آن را ادامه میدهد، گرچه در طول تحصیل در حوزهی علمیهی قم نیز با «فداییان اسلام» مرتبط بوده است.
از سال 1334 فعالیت علمی خود را در دانشکدهی الهیات و معارف اسلامی شروع نموده و کار تعلیم و تدریس را در آنجا به مدت بیست سال ادامه میدهد.
ضمناً حوزهی درسی ایشان در مدرسه مروی در زمینهی تدریس علوم مختلف اسلامی، خصوصاً فلسفهی اسلامی، از همان سالهای اول مهاجرت به تهران تشکیل گردیده و تا سه سال قبل از شهادت ایشان ادامه داشته است.
دوران اقامت استاد مطهری در تهران از پربارترین دورههای حیات ایشان است و در این دوره است که تمامی خدمات ارزندهی ایشان از تحقیق و تدریس و تألیف گرفته تا خطابه و وعظ و تبلیغ و کوشش در حل مشکلات و نابسامانیهای اجتماعی صورت میگیرد.
موضوعی را طی چند بخش ارائه میدهیم.
َ استاد مطهری و فرهنگ اسلامی -3-15 از مشخصات بارز و مزایای ارزندهی استاد مطهری و احاطهی وسیع او بر فرهنگ اسلامی و جمیع فنون مختلف آن از قبیل فقه و ادبیات و اصول و تفسیر و حدیث و فلسفه و اخلاق و عرفان و سیر و سلوک و تاریخ بود.100 در اینجا لازم است که چگونگی نگرش استاد مطهری به فرهنگ و معارف اسلامی را روشن سازیم: استاد مطهری که با فرهنگ اسلامی و فنون مختلف آن، آشنایی کامل داشت و خصوصاً به انگیزهی پیدایش و سیر تاریخی آنها واقف و نیز با قرآن و نهجالبلاغه و دیگر متون اصیل اسلامی مأنوس بود، با دیدی واقع بینانه به فرهنگ اسلامی نظر میانداخت و این معارف را از آن لحاظ که از اسلام و قرآن نشأت گرفتهاند و فرزندان عزیز اسلام با عشق و اخلاص وافر برای شناخت اسلام آن را بنا به مقتضیات زمان و مسائل مستحدثه در هر عصر گسترش دادهاند، مورد توجه قرار میدهد.
اصولاً آیاتی از قرآن که راجع به احکام اسلام و دربارهی عبادات و معاملات و حدود و دیات و...است انگیزهی تکوین رشتهای از فرهنگ اسلامی به نام «فقه» را فراهم میکند، و آیاتی که راجع به اصول عقاید و معارف مبداً و معاد است زمینهی پیدایش کلام و فلسفهی اسلامی را به وجود میآورد، و نیز تعلیمات اخلاقی اسلامی، علمای علم اخلاق را به خود مشغول میدارد و قِس علی هذا.
البته استاد مطهری مسائل را به دور از تعصب مینگریست، منکر این واقعیت نبود که برخی اندیشههای بیگانه در طول هزار و چهارصد سال از طریق دشمنان و به قصد خیانت یا از طریق دوستان و به قصد خدمت در فرهنگ اسلامی نفوذ کردهاند؛ و حتی استاد مطهری به این نکته واقف بود که در همین زمان که نهضت اسلامی اوج گرفته است باز اندیشههای بیگانه از سوی این دو گروه با مارک اسلامی عرضه میشود، راه دفاع این است که فرهنگ اصیل اسلام را به زبان روز عرضه کرد و در مقابل اندیشههای بیگانه به پاسداری از ایدئولوژی اسلام پرداخت؛ با استفاده از فقه اسلامی «اقتصاد اسلامی» و «حقوق اسلامی» و «فلسفهی سیاسی اسلامی» و با استفاده از فلسفه و حکمت و عرفان اسلامی «مسئله شناخت و جهان بینی اسلام» را عرضه نمود و با استفاده از معارف قرآنی به نظر قران دربارهی فلسفهی تاریخ پرداخت؛ و استاد مطهری خود از کسانی بود که در این راه خدمات ارزندهای به جامعهی ما عرضه کرد.
َ استاد مطهری و ادبیات عربی و فارسی -4-15 استاد مطهری به ادبیات عرب و رشتههای مختلف آن از قبیل صرف و نحو، و بیان و بدیع که به عنوان مقدمهای بر دیگر علوم اسلامی محسوب میشود وقوف و آشنایی کامل داشته و در این موارد در دوران اقامت در قم تدریس نیز میفرمودهاند که از آن جمله حوزهی درسی مطول ایشان را میتوان نام برد.
آشنایی و اطلاع وسیع استاد مطهری از ادبیات فارسی نیز شایان کمال توجه است.
در اثر همین آشنایی دو جانبه با اسلام و ادبیات فارسی بود که استاد به نقش بسیار مؤثر اسلام در ادبیات فارسی پی بردند و در غالب کتب ایشان اشعار زیبایی از مولوی و حافظ و سعدی و دیگران میبینیم که به مناسبت مطلب آورده شده است.
احاطهی استاد مطهری بر شرح اشعار عرفانی و فلسفی، خصوصاً مثنوی مولوی و دیوان حافظ، شایان کمال توجه است.
شاید آشنایی استاد مطهری با ادبیات بسیار غنی فارسی موجب شده است تا کتب و مقالات ایشان از شیوایی کلام و شیرینی بیان برخوردار باشد.
کلمات سنگین و دشوار در کتب ایشان معمولاً بسیار کمیاب است و البته چنین شیوهی نگارش خصوصاً از ایشان که همانند دیگر علما و فضلا زمانی بسیار طولانی از زندگی خود را با کلمات و اصطلاحات فنی و لغات عربی میگذرانند بسیار مورد تحسین است و به تعبیر آیت الله جوادی آملی نوعی فداکاری است.
َ استاد مطهری و فقه و اصول -5-15 استاد مطهری بر فقه اسلامی تسلط کامل داشتند - تا آنجا که حضرت امام خمینی (رضوان الله علیه)از ایشان با تعبیر «فقیه عالی مقام» یاد کردند - و در این رشته از محضر اساتیدی همچون آیت الله العظمی بروجردی و آیت الله سید محمد محقق (داماد) بهرهمند شده بودند.
خود ایشان نیز در مدرسهی مروی تهران و جاهای دیگر به تدریس فقه اشتغال داشتهاند.
استاد مطهری با احاطهی کاملی که به فقه اسلامی داشتند به حل بسیاری از مشکلات روز در مسائل اسلامی نائل گردیدند که از آن جمله مسائل مربوط به حجاب و حقوق زن در اسلام قابل ذکر است.
کتاب مسئله حجاب و نظام حقوق زن در اسلام از جمله کتابهای بسیار ارزشمند استاد مطهری است که در پاسداری از فقه اسلامی به نگارش درآمده است.
ذهن وقاد استاد مطهری در تحلیل مسائل و احاطهی کامل به جهان بینی اسلامی به انضمام تسلط ایشان بر فقه اسلامی باعث شده است که مسائل مربوط به زن، از نظر اسلامی اینچنین محققانه بررسی گردد.
استاد مطهری به ویژه مباحثی از فقه اسلامی را که مورد حمله قرار میگرفت مورد بحث و تجزیه و تحلیل همه جانبه قرار میداد.
تحقیقات ایشان راجع به «مسئله بردگی» که در انجمن اسلامی پزشکان ایراد شده و نیز مباحث مربوط به «اسلام و مقتضیات زمان» از این جملهاند.
استاد مطهری علم اصول فقه را در محضر اساتیدی بزرگوار همچون حضرت آیت الله العظمی بروجردی و حضرت آیت الله العظمی امام خمینی آموختند و به واسطهی وقوف به اندیشههای اصولیین توانستند ریشهی برخی مباحث فلسفهی اسلامی را در کلمات علمای علم اصول یافته و نقش علمای علم اصول در فلسفهی اسلامی را آشکار سازند.
استاد مطهری خود درسهای متعددی در زمینهی اصول فقه داشتهاند که از آن جمله باید از حوزهی درس رسائل نام برد.
به علاوه ایشان جزوهی مختصری در زمینهی اصول فقه به عنوان جزوهی درسی برای دانشجویان دانشکدهی الهیات نوشتهاند.
َ استاد مطهری و علم کلام و فلسفهی اسلامی -6-15 استاد مطهری، هم در علم کلام و احاطه بر اندیشههای متکلمین اسلامی و هم در فلسفهی اسلامی و آگاهی بر نظریات فلاسفهی اسلامی تبحر خاصی داشت.
وی از این جهت بسیار عزیزالوجود و کمیاب بود و از معدود افرادی بود که واقعاً فلسفهی اسلامی را درک کرده و لذت آن را چشیده و به اهمیت این میراث گرانبها پی برده بود.
اگر بخواهیم سیری تاریخی از افکار و اندیشههای فلسفی استاد مطهری ارائه دهیم باید از دوران نوجوانی او و سنین حدود سیزده سالگی که دوران طلبگی را در حوزهی علمیه مشهد میگذرانده است آغاز کنیم.
وی در آن ایام سخت به مسائل اعتقادی و خداشناسی که پایه و اساس دیگر معارف اسلامی است عنایت و توجه داشته و به این نکته پی برده است که اگر این اساسیترین مسائل برایش حل نگردد سخن از دیگر موضوعات گفتن جز اتلاف وقت چیزی نیست.
استاد مطهری خود در این باره چنین مینویسد: «تا آنجا که من از تحولات روحی خود به یاد دارم، از سن سیزده سالگی این دغدغه در من پیدا شد و حساسیت عجیبی نسبت به مسائل مربوط به خدا پیدا کرده بودم.
پرسشها - البته متناسب با سطح فکری آن دوره - یکی پس از دیگری بر اندیشهام هجوم میآورد.
در سالهای اول مهاجرت به قم که هنوز از مقدمات عربی فارغ نشده بودم چنان در این اندیشهها غرق بودم که شدیداً میل به «تنهایی» در من پدید آمده بود، وجود هم حجره را تحمل نمیکردم، حجرهی فوقانی عالی را به نیم حجرهای دخمه مانند تبدیل کردم که تنها با اندیشههای خودم به سر برم.
در آن وقت نمیخواستم در ساعات فراغت از درس و مباحثه به موضوع دیگری بیندیشم، و در واقع اندیشه در هر موضوع دیگر را پیش از آنکه مشکلاتم در این مسائل حل گردد بیهوده و اتلاف وقت میشمردم.
مقدمات عربی و یا فقهی و اصولی و منطقی را از آن جهت میآموختم که تدریجاً آمادهی بررسی اندیشهی فیلسوفان بزرگ در این مسئله بشوم».
در عرض مدت پانزده سال از اشتغال علمی در حوزهی علمیهی قم اندوختهای بسیار غنی از جمیع رشتههای علوم اسلامی کسب کرده و در طول مدت هفت سال، تحصیل علوم عقلی و فلسفهی اسلامی را به پایان رسانده در سال 1331 شرحی بر جلد اول اصول فلسفه و روش رئالیسم مینویسد که از چنان استحکام منطقی و شیرینی بیان و شیوایی کلام برخوردار است که پس از گذشت بیش از سی سال هنوز بوی طراوت و تازگی از آن به مشام میرسد.
استاد مطهری تحصیل رسمی علوم عقلی را از سال 1323 آغاز کرده و در سال 1329 در محضر درس استاد علامه سیدمحمدحسین طباطبائی (رضوان الله علیه) شرکت نموده و الهیات شفای بوعلی را نزد معظم له میآموزد و سپس در حوزهی درس خصوصیای که مرحوم علامه برای بررسی فلسفهی مادی تشکیل داده بودند شرکت مینماید.
وی در زمینهی فلسفهی اسلامی از محضر اساتیدی همچون حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (ره)، مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبائی و مرحوم آقا میرزامهدی آشتیانی بهره گرفته است.
استاد مطهری در اثر آشنایی عمیق با فلسفهی اسلامی و به ویژه حکمت متعالیهی صدرالمتألهین و مقایسهی آن با میراث فلسفی یونان، به ارزش واقعی هر یک از آنها پی بردند.
در این زمینه خود ایشان چنین مینویسد: «حکمت الهی مشرق زمین سرمایهی عظیم و گرانبهایی است که در پرتو اشعهی تابناک اسلام به وجود آمده و به بشریت اهدا گردیده است، اما افسوس که عدهی قلیل و بسیار محدودی عمیقاً با این سرمایهی عظیم آشنا هستند و از ناحیهی بیخبران و دشمنان متعصب، بر آن ستمها شده است.
مردمی میپندارند حکمت الهی اسلامی همان فلسفهی قدیم یونان است و به ناروا داخل اسلام شده است.
اینان نفهمیده یا فهمیده جنایت عظیمی نسبت به اسلام و معارف اسلامی مرتکب میگردند.
حکمت اسلامی با فلسفه یونان همان اندازه متفاوت است که فیزیک اینشتین با فیزیک یونان.
دلایلی هست که حتی الهیات ابن سینا هم به طور کامل به اروپا نرفته و اروپاییان از این گنجینهی ارزنده هنوز هم بیخبرند».
تسلط کامل استاد مطهری بر تفهیم مسائل عمیق فلسفی موجب شده بود که این مسائل را به طور عمیق و اساسی مورد بحث قرار دهد و اصولاً مسئله را درست طرح کند و سپس اشکالات وارده را پاسخ گوید، که درست طرح کردن مسئله و درک صحیح آن بیش از هر چیز دیگر به حل مسئله کمک میکند.
این روش استاد از مزایای بسیار پسندیدهی ایشان بود که بر همگان ظاهر و آشکار است و بدون استثنأ در تمام سخنرانیها، درسها، مقالات و کتب ایشان تجلی دارد.
برای نمونه میتوان کتابهای مسئله حجاب، نظام حقوق زن در اسلام، مقدمه و پاورقی بر اصول فلسفه و روش رئالیسم و نیز درسهای فلسفهی تاریخ را ذکر نمود.
استاد مطهری به ویژه در نقد و بررسی فلسفهی مادی کوشش بسیار نمود.
ایشان از حدود سال 1325 به مطالعهی مستقیم کتب فلسفهی مادی میپردازند و هنگامی که آن را با معارف عمیق فلسفهی الهی مقایسه میکنند به سستی این فلسفه پی میبرند.
خود ایشان در این باره چنین مینویسد: «برای من که با شور و شوق و علاقه زائدالوصفی فلسفهی الهی و فلسفهی مادی را تعقیب و مطالعه و بررسی میکردم در همان سالها که هنوز در قم بودم مسلم و قطعی شد که فلسفهی مادی واقعاً فلسفه نیست و هر فردی که عمیقاً فلسفهی الهی را درک کند و بفهمد، تمام تفکرات و اندیشههای مادی را نقش بر آب میبیند و تا امروز که بیست و شش سال از آن تاریخ میگذرد و در همهی این مدت از مطالعهی این دو فلسفه فارغ نبودهام، روز به روز آن عقیدهام تأیید شده که فلسفهی مادی فلسفهی کسی است که فلسفه نمیداند».101 استاد مطهری در فلسفه مشأ و کتب فلسفی ابوعلی سینا تبحر خاصی داشتند و تنها استاد فلسفهی مشأ در دورهی دکتری فلسفه و حکمت اسلامی دانشکدهی الهیات بودند.
با این حال بر حکمت متعالیهی صدرالمتألهین شیرازی احاطهی کامل داشتند و به ایشان عشق و ارادت میورزیدند - که این امر در جمیع کتب فلسفی شان به چشم میخورد - و تفکر ملاصدرا را اوج تفکر فلسفی در فرهنگ اسلامی میدانستند و خصوصاً به مزایای این فلسفه بر فلسفهی بوعلی توجه تام داشتند.
استاد مطهری با دانش و بینش گستردهای که در علم کلام و فلسفهی اشراق و عرفان و فلسفهی مشأ و حکمت متعالیهی صدرالمتألهین داشتند در حقیقت عصاره خلاصهی تمامی اندیشههای ناب بزرگان اندیشهی اسلامی در طول هزار و چهارصد سال را در خود جمع کرده و به سیر تاریخی تمامی اندیشههای فلسفی و کلامی و عرفانی واقف شده بودند.
ایشان خود نیز در برخی مسائل دقیق فلسفی نظریات ابتکاری داشتند که این خود حکایت از صاحب نظر بودن ایشان در مسائل فلسفی میکند.
مرحوم علامهی طباطبائی به صاحب نظر بودن ایشان در فلسفه تصریح کردهاند.
استاد مطهری سالها در مدرسهی مروی تهران، دانشکدهی الهیات و حوزهی علمیهی قم به تدریس کتب فلسفهی اسلامی مانند شفا، شرح منظومه و اسفار اشتغال داشتهاند.
َ شیوه مطهری در تدریس فلسفه -7-15 از سنتهای بسیار پسندیدهی ایشان در تدریس فلسفه این بود که در هر مسئله، سیر تاریخی آن را ذکر میکردند که این مسئله آیا از فلسفهی یونان است یا از ابتکارات فلاسفهی اسلامی است و چگونه مطرح شده است و اگر در دورهی اسلامی مطرح شده در چه زمانی و توسط چه کسانی مطرح شده است.
این صفت در شرح اصول فلسفه و روش رئالیسم نیز ملاحظه میشود.
شک نیست که چنین تحقیقی راجع به سیر تاریخی مسائل که در میان فلاسفهی اسلامی کم سابقه بوده و معمولاً توسط دانشمندان غربی به کار میرفته، مستلزم وقوف کامل بر آثار همهی فلاسفه و متکلمین و عرفا و درک عمیق نظریات آنهاست.
َ آثار فلسفی شیخ شهید استاد مطهری کتابها و مقالاتی که از استاد مطهری منتشر شده است و بیشتر جنبهی فلسفی دارد عبارت است از: -1 مقدمه و پاورقی بر اصول فلسفه و روش رئالیسم (5 جلد) -2 علل گرایش به مادیگری -3 انسان و سرنوشت -4 آشنایی با علوم اسلامی (منطق، فلسفه) -5 تصحیح و تعلیق کتاب التحصیل -6 بخشی از کتاب سیری در نهجالبلاغه -7 مقالات فلسفی (تاکنون سه جلد آن منتشر شده است) -8 نقدی بر مارکسیسم -9 شرح منظومه -10 شرح مبسوط منظومه (4 جلد) -11 حرکت و زمان (تاکنون دو جلد آن منتشر شده است) -12 درسهای شفا (1) َ استاد مطهری و قرآن -8-15 درس و بحث علوم رسمی عقلی و نقلی نتوانست استاد مطهری را از قرآن دور نگهدارد.
او که به قرآن و معارف قرآنی سخت عشق میورزید ارتباط و انس نزدیکی با قرآن داشت به طوری که به مصداق سخن علی (ع): «فَاَمَّا اللیلُ فَصافونَ اَقدامَهُم تالینَ لِاجزأِ القُرآنِ یُرَتَلونَهُ تَرتیلا» (به شبها پاهای خود را برای عبادت جفت کرده، آیات قرآن را با آرامی و شمرده شمرده تلاوت مینمایند) هر شب پیش از خواب حدود نیم ساعت به تلاوت قرآن میپرداخت و این، صفت همیشگی او بود.
استاد مطهری جلسات تفسیر متعددی در تهران داشتهاند که شروع آن از سال 1334 بوده است.
برای نمونه میتوان جلسهی تفسیر ایشان در قلهک که به مدت پانزده سال ادامه داشته است و نیز درسهای تفسیر ایشان در مسجدالجواد را نام برد.
از ابتکارات بسیار جالب استاد مطهری در معارف قرآنی، بررسی موضوعی معارف قرآنی بود و این شبیه کاری بود که در مورد نهجالبلاغه شروع کردند هر چند موفق به ادامه آن نشدند و نام «سیری در نهجالبلاغه» بر آن نهادند.
این روش بررسی قرآن را «شناخت قرآن» نامیده بودند.
از موضوعاتی که استاد مطهری به این شیوه مورد بحث قرار دادند میتوان از «شناخت از نظر قرآن» و «فلسفهی تاریخ از نظر قرآن» نام برد.
استاد مطهری با به کار بردن این شیوه به معارف ارزشمندی دست یافته بود و نه تنها مسائل و موضوعات مختلف را که صریحاً در قرآن ذکر شده است مطرح میکرد بلکه مسائل جدیدی مانند شناخت و فلسفهی تاریخ را که امروزه مطرح است ولی صریحاً در قرآن ذکر نشده است و باید نظر قرآن را در مورد آنها از آیات مختلف استنباط کرد، مورد بحث قرار داده و نظر قرآن را در آن موارد روشن میساختند.
استاد مطهری خود از کسانی است که اشکال عدم توجه کافی به قرآن و معارف قرآنی را در حوزههای علمیه سالها پیش گوشزد نموده است و میگوید: «...یک طلبه، کفایه را خوانده است، رد بر کفایه را خوانده است، رد بر رد کفایه را هم خوانده است...اما از تفسیر قرآن بیخبر است».
َ استاد مطهری و نهجالبلاغه -9-15 استاد مطهری نسبت به نهجالبلاغه و حضرت علی (ع) علاقه خاصی داشت.
با این کتاب مأنوس بود و معمولاً در سخنرانیها هر جا مناسبتی پیش میآمد به فرازهایی از نهجالبلاغه اشاره میکرد.
از گرایش جوانان به سوی نهجالبلاغه تقدیر مینمود ولی به آنها توصیه میکرد که نهجالبلاغه یک بعد ندارد، ابعاد گوناگون دارد، سعی کنید به تمام ابعاد آن توجه داشته باشید.
بالاخره شور و علاقهی وافر استاد به نهجالبلاغه سبب شد که ایشان مقالاتی تحت عنوان «سیری در نهجالبلاغه» منتشر کنند که بعداً به صورت کتابی تحت همین نام به چاپ رسید.
البته استاد به علت گرفتاریهای زیاد نتوانست این مقالات را ادامه دهد و در پی فرصتی بود تا این سیر را پی گیرد.
امید است که ارائه طریق استاد، انگیزه و نمونهای برای ادامهی کارش باشد.
از نظر تاریخی، آشنایی استاد با نهجالبلاغه سابقهی طولانی دارد.
ایشان اصولاً از دوران کودکی با نام نهجالبلاغه آشنا بودهاند و سپس در دوران تحصیل نیز آشنایی سطحی و معمولی داشتهاند، ولی در سال 1320 شمسی در اثر یک برخورد و ملاقات شگفتانگیز با بزرگمردی به نام حاج میرزاعلی آقا شیرازی اصفهانی (قدس سره) با دنیای نهجالبلاغه آشنایی عمیق پیدا میکنند.
بهتر است جریان حال را از زبان خود استاد بشنویم: شاید برایتان پیش آمده باشد - و اگر هم پیش نیامده میتوانید آنچه را میخواهم بگویم در ذهن خود مجسم سازید - که سالها با فردی در یک کوی و محله زندگی میکنید، لااقل روزی یکبار او را میبینید و طبق عرف و عادت سلام و تعارفی میکنید و رد میشوید، روزها و ماهها و سالها به همین منوال میگذرد...تا آنکه تصادفی رخ میدهد و چند جلسه با او مینشیند و از نزدیک با افکار و اندیشهها و گرایشها و احساسات و عواطف او آشنا میشوید، با کمال تعجب احساس میکنید که هرگز نمیتوانستهاید او را آنچنان که هست حدس بزنید و پیشبینی کنید.
از آن به بعد چهرهی او در نظر شما عوض میشود، حتی قیافهاش در چشم شما طور دیگری مینماید، عمق و معنی و احترام دیگری در قلب شما پیدا میکند، شخصیتش از پشت پردهی شخصش متجلی میگردد.
گویی شخص دیگری است غیر آنکه سالها او را میدیدهاید، احساس میکنید دنیای جدیدی کشف کردهاید.
برخورد من با نهجالبلاغه چنین برخوردی بود.
از کودکی با نام نهجالبلاغه آشنا بودم و آن را در میان کتابهای مرحوم پدرم اعلی الله مقامه میشناختم.
پس از آن، سالها بود که تحصیل میکردم، مقدمات عربی را در حوزهی علمیه مشهد و سپس در حوزهی علمیه قم به پایان رسانده بودم، دروسی که اصطلاحاً «سطوح» نامیده میشود نزدیک به پایان بود و در همهی این مدت نام نهجالبلاغه بعد از قرآن بیش از هر کتاب دیگر به گوشم میخورد، چند خطبهی زهدی تکراری اهل منبر را آن قدر شنیده بودم که تقریباً حفظ کرده بودم، اما اعتراف میکنم که مانند همهی طلاب و هم قطارانم با دنیای نهجالبلاغه بیگانه بودم، بیگانه وار با آن برخورد میکردم، بیگانهوار میگذشتم؛ تا آنکه در تابستان سال هزار و سیصد و بیست پس از پنج سال که در قم اقامت داشتم، برای فرار از گرمای قم به اصفهان رفتم؛ تصادف کوچکی مرا با فردی آشنا با نهجالبلاغه آشنا کرد؛ آن وقت بود که عمیقاً احساس کردم این کتاب را نمیشناختم و بعدها مکرر آرزو کردم که ای کاش کسی پیدا شود و مرا با دنیای قرآن نیز آشنا سازد».102 َ استاد مطهری و عرفان و سیر و سلوک -10-15 استاد مطهری به عرفان نظری و عرفان عملی هر دو واقف بودند و در این مورد از محضر اساتید متعددی کسب فیض کرده بودند.
ایشان با توجه به معارف قرآنی و تعلیمات دین مبین اسلام و نیز سخنان عرفا، بسیاری از حقایقی را که تنها عرفا به آن دست یافته بودند مورد تأیید قرار میدادند.
البته توجه ایشان به عرفا جنبهی تعصب نداشت بلکه جنبهی حقیقت جویی داشت.
نظر استاد در این مورد این بود که عرفان به آن معنای اصیل اسلامیاش مورد توجه قرار گیرد، عرفانی که در حضرت علی (ع) سراغ داریم.
در اینجا نیز باید این نکته را متذکر گردید که عرفان اسلامی هم از سرچشمهی اسلام سیراب شده است و نمیتوان صرفاً به دلیل شباهتهایی میان عرفان اسلامی و عرفان برخی مکاتب پیش از اسلام، برای آن ریشهای غیراسلامی تراشید؛ و اگر ما عرفان اسلامی را مورد تأیید قرار میدهیم منظور همان رشتهای از معارف قرآنی و تعلیمات ائمه اطهار خصوصاً علی (ع) است که روی تزکیهی دل و ارتباط معنوی انسان با خدا و طی کردن مراتب قرب و اخلاص و غافل نبودن از یاد خدا و مناجاتها و شب زنده داریها و مبارزه با نفس اماره تکیه شده است و عرفا هم بیشتر همین مسائل را مطرح کردهاند.
همان گونه که انحرافات برخی مفسرین در تفسیر قرآن نباید ما را از شناخت صحیح قرآن منصرف سازد، انحرافات برخی متصوفه نیز نباید ما را از بخش بسیار ارزشمند معارف قرآنی که معمولاً عرفا و متصوفه به آن توجه داشتهاند منصرف نماید.
استاد مطهری با متون عرفانی فارسی نیز خصوصاً دیوان حافظ و مثنوی مولوی انس و آشنایی زیادی داشت.
وی «دل» و «قلب» را که عرفا به آن توجه دارند یکی از منابع شناخت میدانست.
َ استاد مطهری و فلسفهی اخلاق -11-15 استاد مطهری به علم اخلاق همانند دیگر فنون فرهنگ اسلامی آشنایی کامل داشت.
کتب بسیاری را در علم اخلاق و فلسفهی اخلاق مطالعه کرده بود و به معارف ارزشمندی در مورد فلسفه اخلاق رسیده بود که نمونهای از آن را مترجم محترم کتاب کلیات فلسفه با استفاده از تقریرات استاد مرتضی مطهری ذکر نموده است.103 استاد مطهری تحت عنوان فلسفه اخلاق نیز چندین جلسه سخنرانی نمودهاند.
ایشان از همان آغاز مهاجرت به قم در درس اخلاقی که توسط حضرت آیت الله االعظمی امام خمینی القأ میشده است شرکت میکرده و سخت تحت تأثیر قرار گرفتهاند.
َ استاد مطهری و فرهنگ غربی -12-15 استاد مطهری به فرهنگ غربی و رشتههای گوناگون آن مانند فلسفه و روانشناسی و جامعهشناسی و اقتصاد به حد کافی آشنا بود و این آشنایی نتایج بسیار سودمندی را به وجود آورد، چرا که روح تفکر غربی را در مسائل مختلف اعم از فلسفه، روانشناسی، جامعهشناسی، سیاست و اقتصاد درک کرده بود و پس از مقایسه با روح تفکر اسلامی در این موارد، هم مسائل و مشکلات بهتر در ذهن او مطرح میشد، هم به استحکام تفکر اسلامی پی میبرد و هم انحرافات تفکر غربی را روشن میساخت؛ و به خصوص این آگاهی و آشنایی او به فرهنگ غرب برای پاسخگویی به شبهات کسانی که با روح تفکر اسلامی آشنایی نداشته بلکه روح تفکر غربی بر آنها حکمفرما بود بسیار کارساز بود.
در نتیجهی این آگاهی، تاکتیک دفاع در برابر این حملات را به خوبی میدانست و مسئلهرا آنچنان حکیمانه و محققانه مطرح کرده و از جمیع جهات به آن پاسخ میگفت که دیگر جای هیچ گونه شک و شبههای باقی نمیماند.
َ اساتید استاد مطهری -13-15 استاد مطهری در طول عمر گرانمایهی خویش به ویژه در مدت پانزده سال اشتغال به تحصیل در شهر مقدس قم از محضر اساتید بسیاری بهرهمند شدهاند که مشهورترین آنها عبارتند از: