1 توحید ذاتی: یعنی برای خداوند شبیه و مانندی وجود ندارد: اخلاص 41
2 توحید صفاتی: یعنی صفات خدوند مانند علم و قدرت و حیات عین ذات اوست:
فاطُِرالسَّمواتِ وَ الاْرضِ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْواجًا وَ مِنَ اْلَاَنعامِ اَزْواجًا یَذْرَوُم فیه ِلَیسَ کَمِثِلِهَ شَیٌ وَ هُوالسَّمیعٌ البَصیٌر.(شوری ایه11)
خدا آفریننده زمین واسمانها برای شماآدمیان از جنس خودتان زنان را هم جفت شما قرار دادونیزچهارپایان راجفت (نروماده)آفریدتابه این
(تدبیر) ازدواج شماراخلق بیشمار کند.آن خدای یکتارا هیچ مثل ومانندی نیست واو شنوا وبیناست.
قُلْ هُوَ اللهُ اَحَد اللهُ الصَمَد لَم یَلِد وَ لَم یوُلَد وَ لَم یَکُنْ لَهُ کُفُوَاً اَحَد
(ای رسول ما به خلق) بگو او خدای یکتاست.
آن خدایی که از همه بینیاز و همه عالم به او نیازمند است.
نه کسی فرزند او و نه او فرزند کسی است.
و نه هیچکس مثل و همتای اوست.
3 توحید عبادی: یعنی کسی که به جز خداوند شایسته پرستش نیست:
وَ ما اَرسَلنا مِنْ قَبلِکَ مِن رَسولٍ اِلّا نوحی اِلَیْه اِنَّهُ لا اِلهَ اِلّا اَنا فَاعْبُدوُنِ (الانبیاء آیه25)
و ماهیچ رسولی را به رسالت نفرستادیم جز آنکه به او وحی کریم که به جز من خدایی نیست تنها مرا به یکتایی پرستش کنید بس)
4 توحید افعالی: یعنی تمام کارها در جهان هستی به اذن خداوندصورت میگیرد که این قسم از توحید بر دو قسم است.
1 توحید خالقیّت: یعنی آفریننده همه موجودات خداوند است:
یا اَیُّها النّاسُ اذْکُروُا نِعْمَتَاللهِ عَلَیکُم هَلْ مِن خالِقٍ غَیرُاللهِ یَرزُقُکُم مِنَ السَّماءِ وَ الاَرْضِ لا اِلهَ اِلّا هُوَ فَاَنَّ تُؤفَکونَ (فاطر آیه 3)
ای مردم متذکر شوید که چه نعمتها خدا به شما عطا فرمود آیا جز خدا آفریننده هست که از آسمان و زمین به شما روزی دهد هرگز جز خدای یکتا خدایی نیست پس ای مشرکان چگونه از درگاه حق رو به بتان باطل میآورید.
ذ'لِکُمُ اللهُ رَبُّکُم لا اِلهَ اِلّا هُوَ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ یُدرِکُ الاَبصارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الخَبیرُ (انعام آیه 102)
این است وصف پرئردگار یکتای شما که ز او هیچ خدایی نیست و آفریننده هر چیز اوست پس او را پرستش کنید که نگهان همه موجودات است.
2 توحید ربوبی: یعنی اداره و تدبیر جهان خلقت با خداوند است:
قُلْ اَغَیرَاللهِ اَبْغی رَبّاً وَ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ وَلا تَکسِبُ کُلُّ نَفسٍ اَلّا عَلَیها وَ لا تَزِرُوازِرَهٌ وِزرَ اُخر'ی ثُمَّ الی رَبِّکُمْ مَرجِعُکُم فَیُنَبِّئُکُم بِما کُنتُم فیه تَختَلِفونَ (انعام آیه 164)
بگو ای پیغمبر آیا من کسی غیر خدا را به ربوبیت گزینم؟
در صورتی که خدا رب همه موجودات است و هیچکس چیزی ندوخت مگر خود و هیچ نفسی بار دیگری را بر دوش نگیرد (و پس از انتقال از این جهان) بازگشت همه شما به سوی خداست او شما را به آنچه خلاف در آن کردید آگاه خواهدساخت
بگو ای پیغمبر آیا من کسی غیر خدا را به ربوبیت گزینم؟
در صورتی که خدا رب همه موجودات است و هیچکس چیزی ندوخت مگر خود و هیچ نفسی بار دیگری را بر دوش نگیرد (و پس از انتقال از این جهان) بازگشت همه شما به سوی خداست او شما را به آنچه خلاف در آن کردید آگاه خواهدساخت.
قُل مَنْ یَرزُقُکُم مِنَ السَّماءِ وَ الاَرضِ اَمَّن یَملِکُ السَّمعَ وَ الاَبصارَ وَ مَن یُخرِجُ الحَیَّ مِنَ المَیِّتَ وَ یُخرِجُ المَیِّتَ مِنَ الحَیِّ وَ مَن یُدَبِّرُ فَسَیَقُولونَ اللهُ فَقُل اَفَلا تَتَّقونَ (یونس آیه 31) ای رسول ما به مشرکان را بگو کیست از آسمان و زمین به شما روزی میدهد و کیست به شما چشم و گوش عطامیکند و کیست از مرده زنده و از زنده مرده برمیانگیزد و کیست که فرمانش عالم آفرینش را منظم میدارد تا همه مشرکان معترف شده و گویند قادر بر این امور تنها خدای یکتاست پس به آنها بگو چرا خداترس نمیشوید.
انواع توحید: توحید به دوقسم است، توحید ربوبیت و توحید الوهیت: توحید در شناخت و اثبات، که به آن توحید ربوبیت نیز گفته شده، عبارت است از اقرار به آفریننده و تنها دانستن الله(ج) در آفرینش، تدبیر و زندهکردن و میرانیدن و جلب خیر و دفع شر؛ این نوع از توحید قسمی است که میشود گفت تقریباً در میان مخلوقات مخالفی ندارد؛ تا آن حد که مشرکین هم با وجود شرکشان، به آن اقرار داشتند و از آن انکار نمیکردند؛ الله متعال در قرآن میفرماید: »بگو چه کسی از آسمان و از زمین به شما روزی میرساند؟
یا چه کسی بر گوش و چشمها توانا است؟
یا چه کسی زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون میآورد؟
یا چه کسی امور را میگرداند؛ خواهند گفت: او الله است؛ پس بگو: آیا نمیترسید و پرهیزگار نمیشوید؟« [یونس/ 31] آیات بسیاری همانند این آیه وجود دارد، که این موضوع را میرساند و نشان میدهد که مشرکین اقرار به این نوع توحید داشتند و فقط از نوع دوم انکار میورزیدند؛ که عبارت است از توحید الوهیت در عبادت؛ یعنی توحید در یگانهدانستن الله متعال در طلب و قصد و هرآنچه که از بنده در انواع عبادات صادر میشود گفتنی است که این نوع توحید را جمله لا اله الا الله تعبیر مینماید؛ چراکه این کلمه عبادت با تمام انواع آن را برای الله یگانه ثابت میسازد و از غیر الله نفی میکند و از همین جا است، آنگاه که رسولاللهr از مشرکین خواستند به این کلمه باور کنند، آنان از پذیرش آن امتناع ورزیده و چنیین میگویند: »آیا او به جای این همه خدایان، به خدای واحدی معتقد است؟
واقعاً این کاری شگفت است« [ص/5] و این بدان سبب بود که آنها خوب میدانستند که اگر این جمله را بپذیرند، در واقع بطلان عبادت هرچیز غیر از الله را پذیرفتهاند.
چرا که (اله) معنای معبود را افاده میکند و عبادت اسم جامعی است برای هرعملی که الله متعال دوست دارد و از آن خشنود میشود؛ از قبیل کردار و گفتار؛ خواه آشکار باشد خواه پنهان و هرکسی که به این جمله اقرار نماید و سپس به پرستش غیر الله بپردازد؛ تناقضی را در روانش به وجود میآورد.!
رابطه میان توحید ربوبیت و توحید الوهیت رابطه تلازم است؛ به این معنی که اقرار به توحید ربوبیت پذیرش توحید الوهیت را لازم دارد و باید در ظاهر و باطن به آن اقدام نماید؛ از همین جاست که همه پیامبران از پیروان خود همین را مطالبه مینمودند و به توحید ربوبیتِ که آنان اعتراف داشتند استدلال میکردند؛ چنانکه الله متعال میفرماید: »الله پروردگار شما است؛ جز او خدای نیست و او آفریننده همه چیز است؛ پس وی را باید بپرستید و حافظ و مدبر همه چیز اوست« [انعام/102].
ودر جایی دیگر میفرماید: »اگر از مشرکان بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است؟
خواهند گفت: الله بگو: آیا چیزهایی را که به جز الله به فریاد میخوانید؛ اگر الله بخواهد زیان و گزندی به من برساند؛ آنها میتوانند آن زیان و گزند خداوندی را برطرف سازند؟
و یا اگر الله بخواهد لطف و مرحمتی در حق من روا دارد؛ آنها میتوانندجلو لطف و مرحمتش را بگیرند و آن را باز دارند؟« [زمر/38] بناءً اقرار به توحید ربوبیت در فطرتها جای دارد و کسی در آن منازعه ندارد و از هیچیک از اقوام جهان، انکار این نوع از توحید ثابت نشده است؛ به استثنای دهریین که منکر آفریننده برای جهان هستند؛ چه به زعم آنها جهان بدون تدبیرکننده در حال حرکت است؛ قرآن در این باره میفرماید: »منکران رستاخیز میگویند: حیاتی جز همین زندهگی دنیایی که در آن بسر میبریم در کار نیست؛ گروهی از ما میمیرند و گروهی جای ایشان را میگیرند و جز طبیعت و روزگار مارا هلاک نمیسازد!« [جاثیه/ 24] آنان انکار خود را بر برهانی که قابلیت دلیل را داشته باشد استوار نساختند؛ بلکه به مجرد گمان بنا شده و گمان هم در برابر حق ارزشی ندارد؛ همان گونه که ایشان در برابر این فرموده الله متعال توانایی جوابدادن انکارشان را نداشتند: »آیا ایشان بدون هیچگونه خالقی آفریده شده اند؟
و یا این که خودشان آفریدگاراند؟
یا این که آنان آسمانها و زمین را آفریدهاند؟!
بلکه ایشان طالب یقین نیستند« [طور/ 35 ـ 36] و نیز آیت: »اینها آفریدههای خدایند، شما به من نشان دهید آنانی که جز خدایند چه چیزی را آفریدهاند؟« [لقمان/11] و یا »بگو: آیا دقت کردهاید در باره چیزهایی که به جز الله به فریاد میخوانید و میپرستید؟
به من نشان دهید چه چیزی از زمین را آفریدهاند؟
یا اصلاً درآسمانها مشارکتی داشتهاند؟« [احقاف/4] باید دانست آنانی هم که تظاهر به انکار توحید ربوبیت مینمایند؛ در واقع امر، به آن اقرار دارند.
همچون فرعون؛ چنانکه الله متعال میفرماید: «موسی به فرعون گفت: تو میدانی که این معجزههای روشنیبخش را جز صاحب آسمانها و زمین نفرستاده است«[اسراء/102] و در جای دیگر میفرماید: »ستمگرانه و مستکبرانه معجزات را انکار کردند؛ هرچند که در دل بدانها یقین و اطمینان داشتند.« [نمل/ 14] و از امتهای پیشین این گونه یاد میکند: «(قبیلههای) عاد و ثمود، خانه و کاشانه ایشان برای شما نمایان است؛ اهریمن اعمال ایشان را در نظرشان آراست و بدینوسیله ایشان را از راه بازداشت، در حالی که چشم بیناداشتند« [عنکبوت/ 38] باید خاطرنشان سازم که توحید ربوبیت را همچنان که کسی از فرزندان آدم انکار ننموده؛ به همان ترتیب شرک هم اغلب در آن وارد نشده و همه به این اقرار دارند که الله به آفرینش و تدبیر یگانه است و از هیچیک از طوایف جهان به اثبات نرسیده که قایل به دو آفریدگار برابر در صفات و افعال باشند؛ آن آتشپرستانی که برای جهان دو آفریننده قایلاند ـ آفریننده خوبی و آفریننده بدی ـ یا آفریننده نور و آفریننده ظلمت؛ باز تاریکی را با روشنی برابر نمیدانند؛ نور در نزدشان اصل است و ظلمت حادث است و آنان اتفاق دارند بر این که نور از ظلمت بهتر است و همچنین نصارا که قایل به تثلیث هستند؛ اما برای جهان به سه رب جدا از هم قایل نیستند؛ بلکه آنان به این متفقاند که آفریننده جهان یگانه است و میگویند: پدر اله بزرگ است.
به هرحال نتیجه این میشود که: اثبات توحید ربوبیت محل اتفاق است و شرک به آن اندک است؛ اما اقرار به آن به تنهائی برای بنده جهت بدستآوردن اسلام کافی نیست؛ بلکه باید لازم آن را هم با خود داشته باشد که عبارت ازتوحید الوهیت است؛ چرا که امتهای غیر مسلمان هم اقرار به توحید ربوبیت مینمودند، به ویژه مشرکین عرب، آنانی که خاتم پیامبران در بینشان مبعوث گردید؛ با آن هم تا زمانی که توحید الوهیت را نپذیرفتند مسلمان قلمداد نشدند.
جستجوگردر آیات قرآن این را به خوبی درک میکند که قرآن خواستار توحید الوهیت است و برای برآوردهشدن این مأمول به توحید ربوبیت استدلال میکند و از مشرکین آنچه را طلب میکند که آنان انکار میورزیدند و استدلال مینماید به آنچه که به آن اقرار داشتند و آنان را دستور به توحیدعبادت میدهد و از اقرارشان به توحید ربوبیت خبر میدهد؛ توحیدعبادت را در سیاق طلب، یادآوری میکند و توحید ربوبیت را، در قالب خبر یادآور میشود!
نخستین فرمانی که در قرآنکریم آمده این است:« ای مردم!
خدای خود را بپرستید، آن که شما را و کسانی را آفریده است که پیش از شما بودهاند، تا راه پرهیزگاری گیرید.
خدای شما کسی است که زمین را برایتان بگسترد و آسمان را کاخی بیافرید و از آسمان آب فرو فرستاد و با آن، انواع ثمرات را به وجود آورد تا روزی شما گردند؛ پس شرکا و همانندهای برای الله(ج) به وجود نیاورید؛ در حالی که شما میدانید» [بقره/21ـ22] و چهبسا در قرآنکریم به این بر میخوریم که به طرف توحید عبادت دعوت نموده و امر به پذیرش آن مینماید و شبهاتی را که نسبت به آن وجود دارد جواب میگوید و هرسوره از قرآن؛ بلکه هرآیه آن به این توحید فرا میخواند؛ زیرا قرآن، یا خبر از الله(ج)، نامها، صفات و افعال آن میدهد که توحیدربوبیت است؛ یا فرا میخواند به عبادت یگانه الله(ج) که شریک ندارد و دعوت میکند به فروگذاشتن هرآنچه غیر از الله(ج) مورد پرستش قرار میگیرد و این توحید الوهیت است؛ و یا خبر از عزت و احترام اهل توحید و فرمانبرداری از الله(ج) در دنیا و آخرت میدهد و این جزای توحید است و یا خبر از اهل شرک و جزای آنان، در دنیا و آخرت میدهد که این جزای کسی است که از حکم توحید بیرون رفته است و یا هم احکام و قانونگذاری است که این از حقوق توحید است؛ چرا که قانونگذاری حق مخصوص اللهمتعال است.
و اما توحید الوهیت با تمام انواعش در یک کلمه جای گرفته و آن عبارت از: لا اله الا الله است؛ که این کلمه هم نفی و هم اثبات را با خود دارد.
نفی الوهیت از هرکس جز الله(ج) و اثبات آن برای اللهمتعال؛ همچنان که دوستی و دشمنی را با خود حمل میکند؛ یعنی پیوند با الله(ج) و بیزاری از آنچه که غیر از الله(ج) است و دین توحید بر این دو اساس استوار است، چنانچه اللهمتعال از خلیلش ابراهیم(ع) نقل میکند که برای قومش میگوید: »من از معبودهای که میپرستید بیزارم، به جز آن معبودی که مرا آفریده است؛ چرا که او مرا رهنمایی خواهد کرد.« [زخرف/26] بناءً هرآنکس که لا اله الا الله میگوید در حقیقت از عبادت هرآنچه غیر از الله(ج) است اعلان بیزاری کرده است و قیام به عبادت الله(ج) را، بر خود لازم دانسته و این عهدی است که خود انسان آن را بر خویش لازم نموده است: »هرکس پیمانشکنی کند، به زیان خود پیمانشکنی میکند و آن کس در برابر پیمانی که با خدا بسته است وفادار بماند و آن را رعایت بدارد، الله(ج) پاداش بسیار بزرگی به او عطا میکند« [فتح/10] لهذا لا اله الا الله اعلان توحید عبادت است، چون معنای اله معبود است؛ یعنی هیچ معبود برحقی غیر از الله(ج) وجود ندارد؛ کسی که این کلمه را در حالی میگوید که معنایش را درک میکند و به مقتضای آن که همان نفی شرک و اثبات وحدانیت برای الله(ج) همراه عقیده و عمل به آن است عمل میکند؛ این فرد مسلمان واقعی به شمار میرود و کسی که آن را میگوید و ظاهراً به مقتضای آن عمل نموده، اما اعتقاد قلبی به آن ندارد، منافق به شمار میرود و آن که به زبان خود میگوید و اما برخلاف آن، مرتکب اعمال مشرکانهیی میشود که با مدلول آن منافات دارد، وی کافر است؛ هرچند چندین مرتبه آن را بگوید و تکرار هم بنماید؛ مثل حالت کسانی که قبرها را میپرستند و در عین حال این کلمه را هم تلفظ میکنند، اما معنای آن را نمیدانند و این جمله، اثری هم در تعدیل روش و تصحیح اعمالشان ندارد؛ چنانکه مشاهده میشود فردی به لا اله الا الله اقرار دارد؛ اما با استغاثه مستقیم از مرده طلب حل مشکلات و بخشش دارد در حقیقت مشرکین نخستین معنی این کلمه را به طور صحیح دانسته بودند؛ اما این گروه نمیدانند!
[البته آن عدهیی که به این کلمه ایمان دارند، ولی احیاناً مرتکب گناه میشوند، از این حکم مستثنایند] آنان درک کرده بودند که پیامبرr وقتی برایشان میگوید: (قولوا لا اله الا الله تفلحوا) از ایشان میخواهد که عبادت بتها را ترک نمایند و عبادت را خاص برای الله(ج) قرار دهند و از همینجاست که میگفتند: »آیا او به جای این همه خدایان، به خدای واحدی معتقد است؟!«[ص/5] و قوم هود اظهار داشتند: »آیا به پیش ما آمدهیی تا ما را بر آن داری که بتانی را رها سازیم که پدرانمان آنها را پرستیدهاند و تنها الله(ج) را بپرستیم و بس؟
پس چیزی را بر سر ما بیاور که به ما وعده میدهی، اگر از راستگویانی«[اعراف/70] قوم صالح برایش گفتند: »ای صالح!
پیش از این مایه امید ما بودی؛ آیا ما را از پرستش چیزهایی که پدرانمان میپرستیدند نهی میکنی؟«[هود/62] و قوم نوح قبل از آن گفته بودند: »معبودهای خود را وا مگذارید و ود، سواع، یغوث، یعوق و نسر را رها نسازید«[نوح/23] این چیزی بود که کفار از معنی لا اله الا الله فهمیده بودند، یعنی: ترک عبادت بتها و رویآوردن به عبادت الله(ج) و برای این نخواستند این کلمه را بگویند؛ چون نطق به این کلمه با عبادت لات، عزی و منات جمع نمیشود؛ اما عبادتکنندهگان قبرها امروزه این تناقض را درک نمیکنند؛ آنان با این که این کلمه را میگویند، اما مردهها را هم عبادت مینمایند.
و دیده شده که برخی از آنان (اله) را (قادر به اختراع و آفرینش و ایجاد) تفسیر میکنند.
معنی لا اله الا الله به نظرشان: لا قادر علی الاختراع و الخلق و الایجاد الاالله است و این از خطاهای فاحش است؛ چون کسانی که این تفسیر را نمودند از مشرکینی که به آن قایل بودند چیزی کم ندارند؛ چرا که آنان هم به این اقرار داشتند که اختراع، آفرینش، رزق، احیا و میراندن از آن الله(ج) است و اللهمتعال در جاهای مختلف از آنان این معنی را نقل میکند، اما آنان به این اقرارشان مسلمان نگردیدند؛ بلی این معنی که آنان میگویند در لااله الاالله داخل است، اما هدف اصلی این کلمه را برآورده نمیسازد.
ادامه دارد...
درباره توحید گفتنی است در هیچ علمی مانند عرفان به توحید پرداخته نشده است.
به طور کلی موضوع عرفان اسلامی توحید است، چه توحید نظری که تحت عنوان عرفان نظری بدان پرداخته می شود و چه توحید عملی که با عنوان عرفان عملی پی گیری می گردد.
سیر و سلوکی هم که عارف پیشنهاد می کند چه سیر و سلوک نظری و چه عملی، برای رسیدن به توحید است و آخرین مقام و منزلی که عارف می رسد منزل توحید است.
درک عمیق تمامی ابعاد توحید هستی نیاز به فرصت، دقت و تامل فراوان و گذراندن عمر در این مسیر است و صرفا با یک تعریف و تقسیم قابل وصول نیست.
راه عادی و کلاسیک رسیدن به عرفان، گذراندن دوره علم منطق و بعد دوره علم فلسفه اسلامی و سپس خواندن عرفان نظری و عملی و سیر و سلوک در آن است.
راهکاری که عموما در حوزه های علمیه و توسط طلبه های علوم دینی امکان پی گیری آن وجود دارد و برای سایرین اگر چه غیر ممکن نیست، ولی بسیار دشوار می نماید.
در صورتی که طی این مسیر برای شما میسر نیست، شما می توانید از طریق مطالعه کتب علم کلام تا حدودی اطلاعات خویش را در این زمینه افزایش دهید.
تعریف توحید: شیخ مفید در تعریف توحید گوید: خداوند عز و جل در الهیت و ازلیت واحد است و هیچ موجودى شبیه او نیست , و هیچ چیز همانند او نخواهد بود, و او در معبودیت یگانه است و ثانى ندارد (اوائل المقالات , 51) و شیخ طوسى گوید: تعریف توحید این است که صانع را واحد و پدیدآورنده ء عالم بدانیم و ماسواى او را نفى کنیم (رساله فى الاعتقادات , در الرسائل العشر, 103).
توضیح اینکه: از مجموع گفتار بزرگان در تعریف توحید فهمیده می شود که توحید اعتقاد انسان است به وحدت هستی.
بدین معنا که هرآنچه در هستی مشاهده می شود از صفات و کمالات و پدیده ها و حرکات و افعال همه و همه برخاسته و نشات گرفته از ذات بحت بسیط احد واحد بی نهایتی است که دومی نمی پذیرد، زیرا که در مقابل وجود فراگیر و بی نهایت او، تصور وجود دوم عقلا محال و خطا است .
احدیت و واحدیت ذات الهی: توحید مراحل و مراتبی دارد که مؤمن تا همه این مراحل و مراتب را طی نکند، ایمان و بینش توحیدی او، اثر خود را در زندگی فردی و شخصی او نخواهد داشت.
یکی از مراتب، توحید ذاتی است به این معنا که خدا یگانه است و دوئی بردار و تعددپذیر نیست، هر گونه کثرت و ترکیب را از ذات باری تعالی را نفی کنیم، هم نفی تعدد و کثرت برون ذاتی را که در برابر شرک صریح و اعتقاد به چند خدایی است،هم نفی و تعدد درون ذاتی را، که در زبان فلسفی به این نوع شناخت خدا، توحید واجب الوجود گفته میشود.
و معنا و مقصود از آن این است که خداوند در ذاتش واحد و متعالی است، چیزی با او مشارکت دارد و نه مشابهت.
مسلماً چنین چیزی برتر از عقل و خیال و گمان و وهم است، چون موجودی بیحد و مطلقی است.
لذا شناخت او به خصوص تصور کنه ذاتش برای غیرخودش ممکن نیست.
زیرا تصور و آگاهی ذات چیزی برای ما ممکن است که ذهن، مثل و شبیه او را دیده باشد یا آن که بتواند آن را به اجزاء اولیهاش تحلیل کند.
او موجودی است که به هیچ وجه مرکب از اجزاء نیست، زیرا اگر دارای اجزاء میبود، موجود نیازمند و محدودی میبودند، موجود بینهایت و بیانتها از هر نظر؛ در حالی که خدای تعالی قائم به ذات است، مستند به غیر خودش نیست، احتیاج به غیر ندارد، بلکه دیگر موجودات مستند به او و قائم به ذات اوست.
بنابراین معنای توحید و ذات این است که خدا مثل و مانندی ندارد، چیزی در ذات و وجود شبیه خداوند تبارک و تعالی نیست.
نفی تعدد: اعتقاد به واحدیت خدا است، یعنی خدا و ذات هستی یکی است و دومی نمی پذیرد با همان بیانی که ذکر شد( وحدت برون ذاتی).
نفی ترکیب: اعتقاد به احدیت و یکپارچگی ذات خداوند است (وحدت درون ذاتی).
توحید نظری و عملی: در مقدمه عرض میشود که برخی امور ممکن است به اعتبارات مختلف تقسیماتی متعدد داشته باشد که گاهی اقسام یک تقسیم، در اقسام تقسیم دیگر داخل میباشند.
در مورد توحید و اقسام آن نیز همین موضوع صادق است؛ توحید به یک اعتبار تقسیم به صفاتی، افعالی، عبادی، ذاتی، استعانی، حبی و...
میشود و به اعتبار دیگر به نظری و عملی تقسیم میشود.
توحید نظری: این بخش، ناظر به بعد معرفتی انسان نسبت به خداوند (از جهت ذات، صفات و افعال) میباشد و مستقیماً به وظایف عملی انسان در برابر خدا مربوط نمیباشد و شامل توحید ذاتی، صفاتی، افعالی، خالقی و...
میشود.
توحید عملی: این بخش ناظر به وظایف عملی انسان در برابر خداوند میباشد که شامل توحید عبادی، اطاعتی، استعانی، حبّی و...
چنانکه ملاحظه میکنید برخی از اقسام توحید (مثل توحید ذاتی، صفاتی و افعالی) در دایره توحید نظری و برخی دیگر (مثل توحید عبادی، استعانی و...) در دایره توحید عملی قرار میگیرد.
و اینک به توضیح مختصری پیرامون بعضی مراحل توحید (ذاتی، صفاتی، افعالی، عبادی) میپردازیم.
محققان اسلامی مباحث مربوط به توحید را در چهار بخش خلاصه کردهاند: توحید ذات، توحید صفات، توحید افعال و توحید در عبادت.
لکن بعضی از این اقسام، شعبههای دیگری دارد.
مثلاً: توحید افعالی شامل توحید در خالقیت و توحید در ربوبیّت و توحید در تقنین میشود(1).
توحید ذاتی: از بارزترین صفات خداست و دارای دو شاخه است.
الف) خداوند مثل و مانندی ندارد، یگانه و بی همتاست، از این معنا به توحید واحدی تعبیر میشود و ذیل سوره اخلاص به همین معنی اشاره دارد "ولم یکن له کفواً احد" خدا واحد است که ثانی ندارد و اصلاً برای او متصور نیست.
ب) خداوند جزء ندارد، بسیط و غیر مرکب است از این معنا به توحید احدی تعبیر میشود.
که صدر سوره اخلاص به آن اشاره دارد "قل هو اللَّه احد" پس توحید ذاتی یعنی نفی شریک و نفی ترکیب از خداوند(2).
توحید صفاتی: یعنی خداوند هر چند صفات متعدد دارد مانند، علم، قدرت، خالقیت، رازقیت و...
ولی این صفات فقط از نظر مفهوم متعددّند و از نظر مصداق و وجود خارجی عین خدایند چیزی غیر خدا و در کنار خدا نیستند، مثلاً ما معلوم خدا و مخلوق خدا هستیم که مفهوم معلوم غیر از مخلوق است لکن در مقام تطبیق و عالم خارج وجود ما یک مصداق است سراسر، مخلوق و معلوم خداست(3).
پس علم خدا و حیات خدا هر دو یکی و با خدا یکی است(4) نه اینکه صفات جدا و زاید بر خدا باشد تا موجود قدیم دیگری در کنار خدا باشد.
توحید افعالی: در جهان، علل طبیعی، دارای آثار ویژه خود هستند مثل حرارت خورشید، تیزی شمشیر و...
همانطوری که اصل وجود آنها مخلوق خدا است آثار آنها نیز از جانب خدا است توحید افعالی یعنی در جهان یک مؤثر بالذات داریم.
فقط یک وجود است که اثر گذاری و انجام کار ذاتاً مال خود اوست و تأثیر علل مادی و طبیعی و غیر خدایی همه و همه در پرتو وجود او و به اتکاء او صورت میگیرد که هو القیوم.
البته این سخن به معنی انکار تأثیر علل طبیعی نیست بلکه در عین اعتراف به اینکه خورشید حرارت دارد و آتش میسوزاند، معتقدیم که در جهان، یک مؤثر بالذات بیشتر نیست بقیه، همه مؤثر بالعرض و بالغیراند.
توحید در عبادت: یعنی عبادت و پرستش فقط از آن خداست و هیچ فردی جز خدا گرچه از نظر شرف و کمال در مقام بالایی باشد شایسته پرستش نیست.
توضیح آخر اینکه: توحید نظری در مقابل توحید عملی مربوط به علم بندگان میشود یعنی اولاً انسان مراحل توحید را بفهمد و کسب علم کند وقتی به معارف توحید و مراتب آن پی برد بدان معتقد و ملتزم باشد وقتی عقیده درست شد توحید نظری محقق شده، بعد از آن نوبت عمل است یعنی تمام رفتار و کردار و اخلاق خود را بر پایهی توحید استوار سازد.
"ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی للَّه رب العالمین(5)" اینجا توحید عملی محقق شده و این بالاترین تعالیم ادیان الهی و آسمانی است و انبیاء هم برای اقامه و دعوت انسانها به توحید (نظری و عملی) مبعوث شدهاند چنانکه توحید، در فطرت انسانها ریشه دارد.
توحید بر سه نوع است : 1)توحید ربوبیت 2)توحید الوهیت 3)توحید اسماءوصفات 1.
توحید ربوبیت: و ان اعتقاد جازم و اقرار کردن بر این است که خداوند متعال یک و یکتا است فقط و خالق و پروردگار تمام کاینات و مالک و رازق و زنده کننده و کشنده بوده و نفع بدست او است او بی همتا است و هیچ شریکی ندارد چنانچه در قران کریم امده است (له ما فی السموات و ما فی الارض و هو العلی العظیم ) معنی: انچه در اسمانها و در زمین است همه ملک اوست و او خدای بزرگ وبلند مرتبه است.
و چنانچه در جای دیگر می فرمایند (فاطر السموات و الارض جعل لکم من انفسکم ازواجا و من الانعام ازواجا یذرؤکم فیه لیس کمثله شیء و هو السمیع البصیر ) معنی: فقط خدا افریننده اسمانها و زمین است او شما را به صورت مرد و زن و چهار پایان را به نر و ماده در اورده است و بدینوسیله به افرینش می افزاید هیچ چیزی همانند خدا نیست او شنوا و بینا است 2.معنی توحید الوهیت :مخصوص گردانیدن تمام انواع عبادتها را برای خداوند متعال است و لا اله الا الله رمز کلمه توحید است و معنی اش این است که هیچ معبود بر حقی که مستحق بندگی و عبادت بوده باشد غیر از خداوند متعال نیست و شایسته بندگی و خضوع و اخلاص عمل و عبادات ظاهرا و باطنا فقط برای اوست و هیچ نبی مرسل و ملک مقرب و ولی مستحق به بندگی و تقرب جستن و نذر و قربانی کردن و غیره نمی باشد بنابراین مدد طلب کردن و نذر و ذبح کردن برای غیر خدا و همچنین استغاثه از مردگان و یا مراقد اولیاءو غیره ویا طلب کردن مدد از بزرگ و پیر و مرشد زنده از انچه که از قدرت انسان خارج است این همه شرک اکبر است که بغیر از توبه کردن قابل عفو و مغفرت نیست چنانچه خداوند می فرماید ( ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاءو من یشرک بالله فقد ضل ضللا بعیدا) معنی: هر ایینه خدا نمی امرزد انکه شریک باو مقررکرده شود و می امرزد غیر شرک هر که را خواهد و هر که شریک خدا مقرر کند پس گمراه شد گمراهی دور و می فرمایند (...
فلا تدعوا مع الله احدا) معنی: کسی را با خدا پرستش نکنید و توحید نظری یا توحید علمی فقط کافی نیست بلکه برای مومن توحید عملی هم لازم است چنانچه خداوند متعال می فرمایند ( و ما ارسلنا من قبلک من رسول الا نوحی الیه انه لا اله الا انا فاعبدون ) معنی: ما پیش از تو هیچ پیغمبری را نفرستادهایم مگر اینکه به او وحی کرده ایم که معبودی جز من نیست فقط مرا پرستش کنید 3.توحید الاسماء و الصفات: و ان عبارت از اقرار کردن به اسماءحسنی و صفات علیای خداوند بزرگ است که انها را برای خود اختصاص نموده و ذات خود را بر ان توصیف کرده است و یا اینکه پیغمبرش او را به این نامها ذکر نموده و توصیف کرده است و خداوند بندگان را امر کرده است که به این اسماء حسنی او را بخوانند چنانچه می فرمایند: (ولله الاسماءالحسنی فادعوه بها و ذروا الذین یلحدون فی ...
) معنی: خدا دارای زیباترین نامها است او را بدان نامها بخوانید و انانرا که در نامهای او تحریف می ورزند به حال خود واگذارید که بذودی به کردار بدشان مجازات خواهند شد راتب توحید توحید مراتب و اقسام دارد: توحید ذاتى، توحید صفاتى،توحید افعالى، توحید در عبادت.
توحید ذاتى یعنى اینکه ذات پروردگار یگانه است،مثل و مانند ندارد، ماسوا همه مخلوق اوست و دون درجه و مرتبه او در کمال،بلکه قابل نسبت به او نیست.آیه کریمه لیس کمثله شىء(1) و یا آیهو لم یکن له کفوا احد (2) مبین توحید ذاتى است.
توحید صفاتىیعنى صفات خداوند از قبیل علم، قدرت، حیات، اراده، ادراک، سمیعیت،بصیریت، حقایقى غیر از ذات پروردگار نیستند، عین ذات پروردگارند، به این معنىکه ذات پروردگار به نحوى است که همه این صفات بر او صدق مىکند و یا (به قولى)به نحوى است که آثار این صفات بر او مترتب است.
توحید افعالى یعنى نه تنها همه ذاتها، بلکه همهکارها(حتى کارهاى انسان)بهمشیت و اراده خداوند است وبه نحوى خواسته ذات مقدس اوست..........................
1.شورى/11.
2.اخلاص/4.
توحیددر عبادت یعنى جز ذات پروردگار هیچ موجودى شایسته عبادت و پرستشنیست، پرستش غیر خداوند مساوى است با شرک و خروج از دایره توحید اسلامى.
توحید در عبادت از نظرى با سایر اقسام توحیدفرق دارد، زیرا آن سه قسم دیگر مربوط است به خدا و این قسم مربوط است به بندگان.به عبارت دیگر، یگانگى ذات و منزه بودنش از مثلو مانند، و یگانگى او در صفات، و یگانگى او در فاعلیت از شؤون و صفات او است، اما توحید در عبادت یعنىلزوم یگانه پرستى، پس توحید در عبادت از شؤون بندگان است نه از شؤون خداوند.ولى حقیقت این است که توحید در عبادتنیز از شؤون خداوند است زیرا توحید در عبادت یعنى یگانگى خداوند در شایستگى براى معبودیت، پس او یگانه معبود به حق است.کلمه«لا اله الا الله» همه مراتب توحید را شامل است و البته مفهوم ابتدائى آن، توحید در عبادت است.
توحید ذاتى وتوحید در عبادت جزء اصول اولیه اعتقادى اسلامى است، یعنى اگر کسى دراعتقادش به یکى از این دو اصل خللى باشد جزءمسلمین محسوب نمىگردد.احدى از مسلمین با این دو اصل مخالف نیست.
اخیرا فرقه وهابیه - که پیرو محمد بن عبد الوهاباندو او تابع ابن تیمیه حنبلى شامى است - مدعى شدهاند که پارهاى از اعتقادات مسلمین مثل اعتقاد به شفاعت، و پارهاى از اعمالمسلمین مانند توسلات و استمدادات از انبیاء و اولیاء بر ضد اصل توحید در عبادت است، ولى سایر مسلمین اینهارا منافى با توحید در عبادت نمىدانند.پس اختلاف وهابیه با سایر مسلمین در این نیست که آیا یگانه موجود شایسته پرستش، خداونداستیا غیر خداوند، مثلا انبیاء و اولیاء نیز شایسته پرستشاند، در این جهت تردید نیست که غیر خدا شایستهپرستش نیست، اختلاف در این است که آیا استشفاعات و توسلات، عبادت استیا نه؟پس نزاع فیما بین، صغروى است نه کبروى.علماىاسلام با بیانات مبسوط و مستدل، نظریه وهابیان را رد کردهاند.
توحید صفاتى هماناست که مورد اختلاف معتزله و اشاعره است.اشاعره، منکر توحید صفاتىمىباشند و معتزله طرفدار.
توحید افعالى نیز مورد اختلاف معتزله واشاعره است با این تفاوت که در اینجا کار برعکس است، یعنى اشاعره طرفدارتوحید افعالىو معتزله منکر آن مىباشند.