عزت و کرامت نفس، وسیله سربلندی جوانان در دنیا و آخرت
751
جوانان، جوانههای سبز زندگی
خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد که در دستت به جز ساغر نباشد
زمان خوشدلی دَریاب و دُریاب که دایم در صدف گوهر نباشد
حافظ
جوانی، بهار عمر و جوانان، جوانههای سبز زندگی و نمونههای ناب سازندگیاند.
اگر عمر آدمی طلاست، اوقات جوانی کیمیاست و اگر زندگی روزی بیش نیست، جوانی صبح سپید و پگاه پاک آن خواهد بود و جوانان رهبران فردا و آیینه آیندهاند.
از این رو، آموزههای آسمانی که از دل و دیده ارباب عظمت تراوش یافته است، توجه و تأکید فراوانی بر ذخیرههای امروز جامعه کرده است تا جوانان را بیداردلانی فرهیخته کند و آیینهای از اندیشههای روشن نسبت به کسب فضیلتهای انسانی و رسیدن به عزت نفس در رواق وجودشان بنشاند.
رونق عهد شباب است دگر بستان را میرسد مژده گل بلبل خوشالحان را
ای صبا گر به جوانان چمن بازرسی خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را
حافظ
پیام متن:
جوانان، ارزشها و ذخیرههای جامعهاند.
عزت نفس و جایگاه آن در اسلام
عزت نفس، عبارت است از احساس ارزشمند بودن.
این حس از مجموع افکار، احساسها عواطف و تجربههای ما در طول زندگی ناشی میشود.
همه افراد، صرف نظر از سن، جنسیت، زمینه فرهنگی، جهت و نوع کاری که در زندگی دارند، نیازمند عزت نفس هستند.
عزت نفس بر همه سطوح زندگی انسان اثر میگذارد.
بررسیهای گوناگون روانشناسی، حاکی از آن است که چنانچه نیاز به عزت نفس ارضا نشود، بهویژه در جوانان، نیازهای گستردهتری نظیر نیاز به خلاقیت و ابتکار، پیشرفت و یا درک استعداد بالقوه محدود میماند.
عزت نفس، عبارت است از احساس ارزشمند بودن.
بررسیهای گوناگون روانشناسی، حاکی از آن است که چنانچه نیاز به عزت نفس ارضا نشود، بهویژه در جوانان، نیازهای گستردهتری نظیر نیاز به خلاقیت و ابتکار، پیشرفت و یا درک استعداد بالقوه محدود میماند.
عزت، به معنای ارجمندی، سرافرازی و گرامی شدن نیز هست.
به قول راغب اصفهانی: «واژه عزت، به معنای حالتی است که نمیگذارد انسان شکست بخورد و مغلوب واقع شود».
در برابر عزت، ذلت قرار دارد که به معنای نبودِ حالت شرافت و بزرگی در آدمی است، به گونهای که انسان به سادگی پذیرای شکست و مغلوب دیگران میشود.
در آموزههای دینی، عزت، در ثروت، تجملگرایی و بهرهمندی از امکانات مادی خلاصه نمیشود، بلکه عزت در بندگی، معنویتگرایی و رهایی از قید و اسارت و شهوت و دنیاگرایی تفسیر میشود.
از این رو، امام علی علیهالسلام میفرماید: الهی کَفی بی عِزَّا أَنْ أکُون لَکَ عبدا و کَفی بی فخرَا أن تَکونَ لی رَبّا.
خداوندا، برای من این عزت بس که بنده تو باشم و این افتخار مرا بس که تو خدای من هستی.
پیام متن: 1.
معنای عزت نفس؛ 2.
نیاز به عزت نفس در تمام لحظههای زندگی.
رسالت انبیا، پرورش عزتمندی در جوانان بزرگان دین، جوانی را یکی از نعمتهای پرارزش الهی و از سرمایههای بزرگ سعادت در زندگی بشر معرفی کردهاند و این موضوع را با عبارتهای مختلفی به مسلمانان خاطر نشان ساختهاند.
رسول گرامی اسلام فرموده است: در قیامت هیچ بندهای قدم از قدم بر نمیدارد تا به این پرسشها پاسخ دهد: اول آنکه عمرش را در چه کار فانی کرده است و دوم آنکه جوانیاش را چگونه و در چه راه تمام کرده است.
از رسالت همه انبیا و رهبران الهی، توجه به دوران جوانی و پرورش عزتمندی در آنها و مبارزه با عوامل عزتزدا بوده است.
شعار آنان این بوده که عزت از آن خداست و خداوند به مؤمنان عزت میدهد؛ «مَنْ کانَ یُریدُ الْعِزَّهَ فَلِلّهِ الْعِزَّهُ جَمیعاً و...
.» (فاطر: 10) در روایتهای اسلامی، اهمیت عزت نفس به خوبی بیان شده است.
امام صادق علیهالسلام در حدیثی فرمود: «خداوند، همه امور مؤمن را به خودش واگذار کرده است، جز آنکه اجازه نداده است خود را ذلیل کند.» از پیامبر گرامی اسلام نیز نقل است: «لا یَنْبَغیِ لِمؤمِنَ أَن یُذِلَّ نَفسَهُ؛ بر هیچ مسلمانی جایز نیست که خود را ذلیل کند».
و هم ایشان فرمود: «هر که پذیرای ذلت شود، از خاندان ما نیست».
اسلام با فراخوان عمومی به ایجاد عوامل عزتآفرین، با عوامل ذلت به مبارزه پرداخته است تا فضایی عزتمند به وجود آورد که در این صورت، انسانها میتوانند پلههای رفیع کرامت را بپیمانید.
پیام متن: رسالت انبیا مبتنی بر پرورش عزتمندی.
عزت نفس و بزرگی حضرت علی علیهالسلام به فرزند خود سفارش میکند که نفس خود را از هر پستی و دنائتی دورنگاه دارد: «اَکرِم نَفسَک عَنْ کُلِّ دَنِیَّهٍ».
دوری از پستی، برای روحهای بزرگ چنان با اهمیت است که مرگ با عزت را بر زندگی با ذلت ترجیح میدهند.
حضرت سیدالشهداء علیهالسلام در این مورد میفرماید: «مَوتٌ فی عِزٍّ خَیرٌ من حَیاهٍ فی ذُلًّ؛ مرگ در عزت، بهتر از زندگی در خواری است».
در روایتی از حضرت علی علیهالسلام میخوانیم: اَلمَنِیَّهُ و لاَ الدَّنیَّهُ و التَقَلُّلُ ولا التَّوسَّلُ.
مرگ آری، اما پستی هرگز.
کم داشتن و فقر آری، اما حاجت نزد دیگران بردن هرگز!
گاه بین مرگ باعزت و زندگی در پستی، تعارض پدید میآید و زمانی دیگر حفظ آبرو با درخواست ذلت بار از دیگران، رودرو میایستد.
در چنین شرایطی علی علیهالسلام ترجیح مرگ را بر زندگی و همچنین تحمل فقر را بر اظهار حاجت ذلیلانه تأکید میکند.
البته باید نیازهای زندگی را تأمین کرد و نمیتوان به دلیل عزت نفس، از برآوردن خواستههای خود و خانواده سر باز زد، ولی باید در این موارد با حفظ عزت نفس اقدام کرد و به توصیه پیامبر گرامی اسلام توجه داشت که فرموده است: «اُطلُبُوا الحَوائجَ بِعزَّهِ الأنْفُس؛ حاجتهای خود را با حفظ عزت نفس برآورده سازید».
اگر در جریان برآوردن نیازها، قرار باشد عزت نفس انسان خدشهدار شود، برآورده نشدن آن برای آدمی بهتر و تحملپذیرتر است؛ همچنان که علی علیهالسلام میفرماید: فوتُ الحاجهِ اَهْوَنُ مِن طَلَبِها إِلی غیر اَهلِها.
برآورده نشدن حاجت، از عرضه کردن آن نزد افراد ناشایست آسانتر است.
اظهار نکردن حاجت از روی ذلت؛ 2.
خدشهدار نشدن عزت نفس.
کرامت نفس و پرهیز از شهوتها یکی از آثار کرامت نفس، آن است که انسان بتواند به سادگی از امیال نفسانی خود چشم بپوشد.
حضرت علی علیهالسلام در این مورد فرموده است: مَنْ کَرُمَت علیه نَفْسُهُ هانَت عَلَیه شَهَواتُه.
کسی که نفس خود را ارزشمند بداند، رها کردن شهوتها برایش آسان است.
از نمونههای قرآنی مبارزه با شهوتها، حضرت یوسف علیهالسلام است.
چنانکه میدانیم، آن حضرت در موقعیتی دشوار و لغزنده قرار گرفت؛ موقعیتی که شاید بسیاری از انسانها در آن اختیار نفس را از کف بدهند و ارزش انسانی خویش را زیرپا نهند، ولی آن حضرت بر کرامت انسانیاش پای فشرد و نلغزید.
او را به خاطر عفت نفس و بزرگی روح متهم کردند و سالها به زندان افکندند.
اولین نتیجه و پاداش این بزرگواری او، قدرت «تعبیر خواب» بود که بعدها، عزت و حکومت دنیوی نیز بدان افزوده شد.
در زمان ما نیز برای بسیاری از جوانان، احتمال قرار گرفتن در چنین شرایطی وجود دارد.
از این رو، باید متوجه بود که خداوند راه حلال را بر انسان نبسته است و پاکی و درایت آدمی، او را سرافراز از هر موقعیت دشواری خواهد رهاند.
برای کسی که در حال حاضر، دسترسی به حلال مقدور نیست، راه عاقلانه آن است که عفت و کرامت نفس پیشه کند؛ زیرا اینگونه موقعیتها صحنه زورآزمایی بیبندوباری، با کرامت و پاکدامنی است.
به درستی که بهای آدمی بسی بیشتر از یک لحظه لذتجویی است.
حضرت علی علیهالسلام فرمود: آیا آزادهای هست که این نیمخورده، یعنی دنیا را برای اهلش واگذارد؟
همانا برای نفسهای شما بهایی جز بهشت نیست.
پس، نفس خود را به غیر آن نفروشید.
انسان کریم، قانع است؛ چشمش به دنبال اموال مردم نیست؛ انصاف دارد؛ حقوق دیگران را رعایت میکند؛ با گذشت و متواضع است و در لغزشگاهها، از عفت و شرافت نفس خود پاسداری میکند.
چشمپوشی از شهوتها، در سایه کرامت نفس؛ 2.
ارزش آدمی برابر با بهشت است، نباید آن را به قیمت ناچیز فروخت.
برداشتهای اشتباه از عزت نفس برخی، تکبر و خودپسندی را با عزت نفس اشتباه میگیرند.
در عزت نفس، انسان به دنبال کسب فضیلتهایی است که او را بزرگ میسازد.
شخص با عزت، احترام دیگران را در حد لازم و بالاتر از معمول نگه میدارد.
ولی افراد متکبر، نزد دیگران حقیر میشوند؛ زیرا خود را به ناحق همواره برتر از دیگران میشمارند.
برخی دیگر به نام عزت نفس، از ابهامها و پرسشهای علمی خود سرباز میزنند و تصور میکنند با پرسوجوی علمی، ضعف دانستههای آنان آشکار میشود و نزد دیگران کوچک خواهند شد.
در حالی که اعتراف به ندانستن، نشانه کرامت نفس است و سعی بر کسب دانش، کرامت والاتری است؛ زیرا با نپرسیدن، آدمی در نادانی باقی میماند و از ارزش او کاسته میشود.
به تعبیر سعدی: بپرس هر چه ندانی که ذُلّ پرسیدن دلیل راه تو باشد به عز دانایی بعضی برای رفع فقر، به هر راه ممکنی روی میآورند، در حالی که، انسان نباید زیر بار خواهش و ذلت برود و با هراس از فردای ذلت بار، امروز خود را به خواری بیفکند.
حضرت علی علیهالسلام در سخنی میفرماید: «النّاسُ مِنْ خَوْفِ الذُّلِ فی ذُلّ؛ مردم از ترس خواری، خود را به خواری میافکنند».
همچنین، داشتن عزت نفس، دلیل کار نکردن نیست.
انسانی که برای رفع نیازهای خود و خانوادهاش میکوشد، نزد خدای متعال بسیار با ارزش است و پاداش بزرگ دارد.
پس نباید پنداشت که پوشیدن لباس کار، ذلت است.
آدمی با کار کردن نه تنها مجبور نیست دست خود را به سوی دیگران دراز کند، بلکه دست افتادگان را نیز میتواند بگیرد.
بنابراین، شخص کریم، حکیم و هوشیار است.
او انسانی متعادل است و میکوشد در کارها و رفتارهایش، حق خداوند، والدین، فرزندان، همسایگان، همکاران، گیاهان و حتی طبیعت بیجان را به خوبی پاس دارد.
تفاوت عزت نفس با تکبر؛ 2.
فقرزدایی به مدد کار و تلاش.
شکیباسادات جوهری شیوههای پرورش عزت نفس در سیره امام حسین علیه السلام 421 طلیعه: عزت نفس، یکی از لوازم زندگی موفقیتآمیز است .
فردی که میخواهد در راه اهداف والای خویش تمام مشکلات و موانع را از سر راه خود برداشته و به مراحل تعالی و تکامل برسد، باید عزت و کرامت نفس داشته و این موهبتخدادادی را در وجود خود بارور کند .
ریشه بسیاری از محرومیتها، ناکامیها، عدم موفقیتها، انتخاب راههای خلاف عرف و شرع، شکستن هنجارهای مقدس جامعه، خیانتها، جنایتها و بزهکاریهای گوناگون را میتوان در نداشتن عزت نفس و وجود عقده حقارت جستجو نمود .
امام علی علیه السلام میفرماید: «من کرمت علیه نفسه لم یهنها بالمعصیه; (1) آن کس که [بزرگی و کرامت نفس خود را باور داشته باشد، آن را با گناه، پست و ذلیل نخواهد کرد .» برای همین، به افرادی که از عقده حقارت رنج میبرند و برای خود هیچگونه ارزشی قائل نیستند، نمیتوان اعتماد کرد و امری از امور جامعه را به آنان سپرد .
سایر افراد جامعه نیز از شر این افراد در امان نخواهند بود .
امام هادی علیه السلام فرمود: «من هانت علیه نفسه فلاتامن شره; (2) کسی که نفس او در نزدش خوار و ذلیل باشد، از شر او ایمن مباش .» کسی که به شخصیتخود توجه ندارد، مطمئنا در خوار کردن دیگران نیز باکی نخواهد داشت .
بنابراین برای حفظ اجتماع مسلمانان و تقویت ارتباط دینی، عاطفی و فرهنگی میان افراد جامعه و جلوگیری از شیوع گناه و انواع خلافها، باید روحیه عزت و کرامت نفس را در جامعه پرورش داده و تقویت نمود .
امام حسین علیه السلام داشتن عزت نفس را یکی از صفات ضروری مؤمنین دانسته میفرماید: «ایاک و ما تعتذر منه فان المؤمن لایسیء ولایعتذر والمنافق کل یوم یسیء و یعتذر; (3) از انجام کارهایی که نیاز به پوزش دارد [و عزت نفس را خدشهدار میکند] بپرهیز، زیرا مؤمن نه کار بد میکند و نه پوزش میطلبد، ولی منافق [که برای خود ارزش قائل نیست]، هر روز کار بد انجام میدهد و پیوسته عذرخواهی میکند .» در سیره و سخن امام حسین علیه السلام موارد زیادی میتوان یافت که آن گرامی در آن موارد، با شیوههای مختلف در صدد پرورش و تقویت عزت نفس در نهاد افراد بوده است .
در این فرصتبه برخی از این شیوهها گذری خواهیم داشت تا علاوه بر اینکه رفتار و گفتار آن حجت الهی به عنوان الگوی سعادتمندان برایمان سرمشق باشد، با یکی دیگر از رمزهای موفقیت رهبران الهی در جذب و جلب وجدانهای بیدار و دلهای مشتاق سعادت آشنا شویم تکریم کودکان کودکانی که در دوران طفولیت از توجه و احترام بزرگترها، بویژه والدین خود، برخوردار گردند، در زندگی آینده خویش افرادی عزتمند، موفق و دارای اعتماد به نفس خواهند بود; چرا که تکریم شخصیت کودکان - که روحی لطیف و حساس دارند - روحیه خودباوری و اعتماد به نفس را در وجود آنان تقویت کرده و زمینه رشد اخلاقی و ایجاد صفات نیک را در وجودشان فراهم میآورد و آنان را در آینده شخصیتی مستقل، خودباور و دور از عقده حقارت بار خواهد آورد .
چند نمونه از تکریم شخصیت اطفال را در رفتار آن حضرت مرور میکنیم: 1- عبدالله بن عتبه، از مشاهیر فقهای اهل سنت، نقل میکند که: روزی در محضر حضرت سید الشهداء علیه السلام بودم که فرزند آن حضرت (امام سجاد علیه السلام) که کوچک بود، وارد شد .
امام او را به نزد خود خوانده و به سینه چسبانید، پیشانیش را بوسید و فرمود: «بابی انت ما اطیب ریحک و احسن خلقک; (4) پدرم به فدایت .
چقدر خوشبو و زیبایی!» 2- جعید همدان یکی از یاران امام حسین علیه السلام میگوید: روزی نزد حسین بن علی علیهما السلام رفتم در حالی که او دخترش سکینه را بر سینه چسبانیده و نوازش میکرد .
وقتی که وارد شدم، امام به همسرش فرمود: ای خواهر قبیله کلاب!
دخترت را از من بگیر!
سپس با من در مورد انواع مردم به گفتگو نشست .
(5) احترام به اندیشهها و آرای دیگران یکی از شیوههای کارساز در مسائل تربیتی و تبلیغی، احترام به اندیشههای دیگران است .
مربی و مبلغ، به این وسیله به مخاطبان خود شخصیت داده و در اعماق وجود آنان نفوذ میکند .
با توجه کردن به تفکرات و خواستههای مخاطب، میتوان روحیه اعتماد به نفس را در او زنده کرده و عزت نفس وی را تقویت نمود .
روزی «حسن مثنی» فرزند امام مجتبی علیه السلام از یکی از دختران عمویش، امام حسین علیه السلام خواستگاری نمود .
آن حضرت به او فرمود: «اختر یا بنی احبهما الیک; فرزندم!
هر کدام را بیشتر دوست داری، انتخاب کن!» «حسن مثنی» از روی شرم و حیا سخنی نگفت .
به این جهت، امام حسین علیه السلام فرمود: من دخترم فاطمه را به جهتشباهت زیادش به مادرم برای تو برگزیدم .
(6) درود و سلام یکی از روشهای قرآنی در عزت دادن به افراد، سلام کردن و درود فرستادن به آنها است .
خداوند متعال در قرآن کریم برای اینکه عظمت مؤمنان را روشن سازد، به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دستور میدهد که به اهل ایمان سلام کند .
«و اذا جاءک الذین یؤمنون بآیاتنا فقل سلام علیکم» ; (7) «هرگاه کسانی که به آیات ما ایمان دارند به نزد تو آینده، به آنها بگو: سلام بر شما!» این شیوه موفق قرآنی در سیره امام حسین علیه السلام نیز بطور روشن دیده میشود .
آن حضرت در ثواب سلام فرمودند: «للسلام سبعون حسنه; تسع و ستون للمبتدی و واحده للراد; (8) برای سلام هفتاد حسنه میباشد; شصت و نه حسنه برای سلام کننده و یک حسنه برای پاسخ دهنده .» سلام کردن موجب تقویتحس خودباوری و عزت نفس در کسی که به او سلام میشود خواهد شد و فردی که به او سلام داده و درود میفرستیم، شایستگی و جایگاه خود را در منظر دیگران باور میکند .
این شیوه الهی آنچنان مهم و باارزش است که امام حسین علیه السلام از آغاز کردن سخن بدون سلام کردن، نهی کرده و به فردی که پیش از ادای سلام، جویای حال حضرتش شده بود فرمود: «السلام قبل الکلام عافاک الله .
لا تاذنوا لاحد حتی یسلم; (9) خدا تو را عافیت و سلامتی دهد، سلام کردن بر سخن گفتن مقدم است [.
سپس فرمود:] تا کسی سلام نداده به او اجازه سخن گفتن ندهید .» همچنین امام حسین علیه السلام کسی را که در ارتباطات اجتماعی و معاشرتهای خانوادگی، از این شیوه پسندیده قرآنی بهره نگیرد، به عنوان خسیسترین فرد قلمداد کرده و میفرماید: «البخیل من بخل بالسلام; (10) بخیل کسی است که از سلام دادن بخل بورزد .» در سیره اهل بیت علیهم السلام سلام به مسلمانان گناهکار و آلوده نیز پسندیده و تاثیرگذار است .
امام حسین علیه السلام میفرماید: ابن کوا از پدرم علی علیه السلام پرسید: ای امیرمؤمنان!
آیا بر گنهکاران نیز سلام میدهی؟
علی علیه السلام فرمود: خدا او را اهل توحید میداند، آیا تو او را اهل سلام نمیدانی؟
!
(11) ارتباط کلامی با عبارات دلنشین عموم مردم; اعم از کودکان، نوجوانان، جوانان و زنان و مردان، در معاشرتهای اجتماعی، نسبتبه ارتباطات کلامی افراد بسیار حساس میباشند و نوع لحن و صوت و انتخاب جملات در توجه و جذب آنان اهمیت فوق العادهای دارد .
سخنان محبتآمیز، دلربا و دارای بار عاطفی مثبت، در عمق جان مخاطبان تاثیر میگذارد و عزت نفس را در آنان تقویت میکند .
انسانهایی که در الفاظ و عبارات خود کمال ادب و عفت را رعایت میکنند، در نظر مخاطب عزیز و مکرم بوده و عموم مردم آنان را به دیده احترام و بزرگی مینگرند .
در واقع رعایت ادب و عفت و وجاهت در گفتار موجب عزت نفس برای گوینده و شنونده است .
برخی از مشکلات و ناهنجاریها، تندخوییها، زورگوییها، بدبینیها، حقارتها و افسردگیها را میتوان با بکارگیری عباراتی دلنواز و روحبخش از میان برداشته و درمان نمود .
رسول گرامی اسلام فرمودند: «من اکرم اخاه المسلم بکلمه یلطفه بها و فرج عنه کربته، لم یزل فی ظل الله الممدود، علیه الرحمه ما کان فی ذلک; (12) کسی که برادر مسلمان خود را با کلمهای مهرآمیز تکریم نماید و غم را از [دل] او بزداید، در سایه بلند [لطف] خدا میباشد و تا این صفت پسندیده در او باشد، همواره رحمت [الهی] بر او خواهد بود .» در اینجا نمونههایی از ارتباط کلامی حضرت ابا عبدالله علیه السلام با افراد خانواده، فرزندان و یارانش را بیان میکنیم .
1- امام حسین علیه السلام هنگام خروج از مدینه، وقتی که همه خاندان و اهل بیت آن حضرت سوار بر محملها شدند، چنین ندا داد: «این اخی؟
این کبش کتیبتی، این قمر بنی هاشم; کجاستبرادرم، کجاستسردار سپاهم، کجاست ماه بنی هاشم .» عباس علیه السلام هم پاسخ داد: «لبیک، لبیک، یا سیدی .
(13) » 2- هنگامی که حضرت قاسم علیه السلام از شهادت خویش سؤال کرد، امام حسین علیه السلام او را چنین مورد خطاب قرار داد: «ای والله، فداک عمک، انک لاحد من یقتل من الرجال معی; (14) به خدا سوگند، همینطور است .
عمویت فدایتباد .
تو یکی از مردانی هستی که با من به شهادت خواهند رسید .» 3- وقتی با دخترش سکینه وداع میکرد، برای آرامش وی که از فراق پدر بیتابی میکرد چنین فرمود: «یا نور عینی!
کیف لایستسلم للموت من لا ناصر له و لامعین (15) ; ای نور چشم من!
کسی که یار و یاوری ندارد چگونه تسلیم مرگ نباشد؟
!» 4- آنگاه که امام حسین علیه السلام برادرش حضرت عباس علیه السلام را میفرستاد تا از علتحرکتسپاه دشمن خبری بیاورد، سخن خود را با این عبارت دلنشین ابراز میداشت: «یا عباس!
ارکب، بنفسی انتیا اخی، حتی تلقاهم، فتقول لهم: ما لکم؟
و ما بدالکم (16) ؟
; برادرم عباس!
جانم به فدایت، سوار شو و به نزد اینان برو و به آنان بگو: شما را چه شده و چه چیزی برای شما آشکار شده است؟
!» 5- حضرت سید الشهداء علیه السلام در هنگام خداحافظی با فرزندش امام سجاد علیه السلام، در روز عاشورا، فرزندش را به آغوش کشیده و با کلمات مهرآمیزی که از اعماق جانش ریشه میگرفت، به او فرمود: «یا ولدی!
انت اطیب ذریتی و افضل عترتی و انتخلیفتی علی هؤلاء العیال والاطفال; (17) پسرم!
تو پاکیزهترین فرزندان من هستی و بهترین خاندان من میباشی، تو جانشین من در [سرپرستی] این زنان و کودکان خواهی بود .»