دانلود مقاله تشیع مکتب محبت و عشق

Word 103 KB 14064 18
مشخص نشده مشخص نشده روانپزشکی - روانشناسی - علوم تربیتی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • از بزرگترین امتیازات شیعه بر سایر مذاهب این است که پایه و زیر بنای اصلی آن محبت است.

    از زمان شخص نبی اکرم که این مذهب پایه گذاری شده است زمزمه محبت و دوستی بوده است.

    آنجا ‌که در سخن رسول اکرم می شنویم ، گروهی را در گرد علی می بینیم که شیفته او و گرم او و مجذوب او می باشند.

    از این رو تشیع مذهب عشق و شیفتگی است.

    تولای آن حضرت مکتب عشق و محبت است .

    عنصر محبت در تشیع دخالت نام دارد.

    تاریخ تشیع با نام یک سلسله از شیفتگان و شیدایان و جانبازان سر از پا شناخته توام است.


    علی همان کسی است که در عین اینکه بر افرادی حد الهی جاری می ساخت و آنها را تازیانه می زد و احیاناً طبق مقررات شرعی دست یکی از آنها را می برید، باز هم از او رو بر نمی تافتند و از محبتشان چیزی کاسته نمی شد .
    اگر با این شمشیرم بینی مؤمن را بزنم که با من دشمن شود هرگز دشمنی نخواهد کرد و اگر همه دنیا را بر سر منافق بریزم که مرا دوست بدارد هرگز مرا دوست نخواهد داشت زیرا که این گذشته و بر زبان پیغمبر امّی جاری گشته که گفت : یا علی مومن تو را دشمن ندارد و منافق تو را دوست نمی دارد.
    علی مقیاس و میزانی است برای سنجش فطرتها و سرشتها .

    آن که فطرتی سالم و سرشتی پاک دارد از وی نمی رنجد ولو اینکه شمشیرش بر او فرود آید و آن فطرتی آلوده دارد به او علاقه مند نگردد ولو اینکه احسانش کند چون علی جز تجسم حقیقت چیزی نیست .


    مردی است از دوستان امیرالمومنین ، بافضیلت و با ایمان .

    متاسفانه از وی لغزشی انجام گرفت و بایست حد بر وی جاری گردد امیرالمومنین پنجه راستش را برید .

    آن را به دست چپ گرفت .

    قطرات خون می چکید و او می رفت.

    ابن الکواء ، خارجی آشوبگر ، خواست از این جریان به نفع حزب خود و علیه علی استفاده کند با قیافه ای ترحم آمیز جلو رفت و گفت : دستت را کی برید؟

    گفت پنجه ام را برید سید جانشینان پیامبران ، پیشوای سفید رویان قیامت ، ذی حق ترین مردم نسبت به مومنان علی بن ابیطالب ، امام هدایت ..

    پیشتاز بهشتهای نعمت ، مبارز شجاعان انتقام گیرنده از جهالت پیشگان ، بخشنده زکات ….

    رهبر راه رشد و کمال گوینده گفتار راستین و صواب شجاع مکی و بزرگوار با وفا.
    مردی است از دوستان امیرالمومنین ، بافضیلت و با ایمان .

    رهبر راه رشد و کمال گوینده گفتار راستین و صواب شجاع مکی و بزرگوار با وفا.

    ابن الکواء گفت : وای بر تو ‌ دست را می برد و اینچنین ثنایش را می گویی ؟

    گفت : چرا ثنایش نگویم و حال اینکه دوستی اش با گوشت و خونم در آمیخته است ؟

    به خدا سوگند که نبرید دستم را جز به حقی که خداوند قرار داده است .

    این عشقها و علاقه ها که ما اینچنین در تاریخ علی و یاران وی می بینیم ما را به مسئله محبت و عشق و آثار آن می کشاند.

    اکسیر محبت شعرای فارسی زبان عشق را اکسیر نامیده اند: کیمیاگران معتقد بودند که در عالم ماده أی وجود دارد به نام اکسیر یا کیمیا که می تواند ماده أی را به ماده دیگری تبدیل کند قرنها به دنبال آن می گشتند شعرا این اصطلاح را استخدام کردند و گفتند آن اکسیر واقعی که نیروی تبدیل دارد عشق و محبت است زیرا عشق است که می تواند قلب ماهیت کند عشق مطلقا اکسیر است و خاصیت کیمیا دارد یعنی فلزی را به فلز دیگر تبدیل می کند.

    مردم فم فلزات مختلفی هستند: عشق است که دل را دل می کند و اگر عشق نباشد دل نیست آب و گل است .

    از جمله آثار عشق نیرو و قدرت است محبت نیرو آفرین است جبان را شجاع می کند یک مرغ خانگی تا زمانی که تنهاست بالهایش را روی پشت خود جمع می کند آرام می خرامد هی گردن می کشد کرمکی پیدا کند تا از آن استفاده نماید از مختصر صدایی فرار می کند در مقابل کودکی ضعیف از خود مقاومت نشان نمی دهد اما همین مرغ وقتی جوجه دار شد عشق و محبت در کانون هستی اش خانه کرد وضعش دگرگون می گردد، بالهای بر پشت جمع شده را به علامت آمادگی برای دفاع پایین می اندازد حالت جنگی به خود می گیرد حتی آهنگ فریادش قویتر و شجاعانه تر می گردد.

    قبلاً به احتمال خطری فرار می کرد اما اکنون به احتمال خطری حمله می کند دیرانه یورش می برد این محبت و عشق است که مرغ ترسو را به صورت حیوانی دلیر جلوه گر می سازد.

    عشق و محبت سنگین و تنبل را چالاک و زرنگ می کند و حتی از کودن تیزهوش می سازد.

    پسر و دختری که هیچ کدام آنها در زمان تجردشان در هیچ چیزی نمی اندیشیدند مگر در آنچه مستقیماً به شخص خودشان ارتباط داشت همینکه به هم دل بستند و کانون خانوادگی تشکیل دادند برای اولین بار خود را به سرنوشت موجودی دیگر علاقه مند می بیند شعاع خواسته هاشان وسیعتر می شود و چون صاحب فرزند شدند بکلی روحشان عوض می شود .

    آن پسرک تنبل و سنگین اکنون چالاک و پر تحرک شده است و آن دخترکی که به زور هم از رختخواب بر نمی خاست اکنون تا صدای کودک گهواره نشین اش را می شنود همچون برق می جهد .

    کدام نیروست که لختی و رخوت را برد و جوان را اینچنین حساس ساخت ؟

    جز عشق و محبت نیست.

    عشق است که از بخیل بخشنده و از کم طاقت و ناشکیبا متحمل و شکیبا می سازد.

    اثر عشق است که مرغ خود خواه را که فقط به فکر خود بود که دانه جمع کند و خود را محافظت کند به صورت موجودی سخی در می آورد که چون دانه أی پیدا کرد جوجه ها را آواز دهد ، یا یک مادر را که تا دیروز دختری لوس و بخور و بخواب و زود رنج و کم طاقت بود با قدرت شگرفی در مقابل گرسنگی و بی خوابی و ژولیدگی اندام صبور و متحمل می سازد تاب تحمل زحمات مادری به او می دهد.

    تولید رقت و رفع غلظت و خشونت از روح و به عبارت دیگر تلطیف عواطف و همچنین توحد و تأحد و تمرکز و از بین بردن نشت و تفرق نیروها و در نتیجه قدرت حاصل از تجمع همه از آثار عشق و محبت است.

    در زبان شعر و ادب ، در باب اثر عشق بیشتر به یک اثر بر می خوریم و آن الهام بخشی و فیاضیت عشق است.

    فیض گل گرچه به حسب ظاهر لفظ یک امر خارج از وجود بلبل است ولی در حقیقت چیزی جز نیروی خود عشق نیست.

    عشق، قوای خفته را بیدار و نیروهای بسته و مهار شده را آزاد می کند نظیر شکافتن اتمها و آزاد شدن نیروهای اتمی .

    الهام بخش است و قهرمان ساز .

    چه بسیار شاعران و فیلسوفان و هنرمندان که مخلوق یک عشق و محبت نیرومندند.

    عشق ، نفس را تکمیل و استعدادات حیرت انگیز باطنی را ظاهر می سازد .

    از نظر قوای ادراکی الهام بخش و از نظر قوای احساسی اراده و همت را تقویت می کند و آنگاه که در جهت علوی متصاعد شود کرامت و خارق عادت به وجود می آورد.

    روح را از مزیجها و خلطها پاک می کند و به عبارت دیگر عشق تصفیه گر است.

    صفات رذیله ناشی از خود خواهی و یا سردی و بی حرارتی را از قبیل بخل ، امساک ، جبن ، تنبلی ، تکبر و عجب از میان می برد .

    حقدها و کینه ها را زایل می کند و از بین بر می دارد گو اینکه محرومیت و ناکامی در عشق ممکن است به نوبه خود تولید عقده و کینه ها کند.

    اثر عشق از لحاظ روحی در جهت عمران و آبادی روح است و از لحاظ بدنی در جهت گداختن و خرابی .

    اثر عشق در بدن درست عکس روح است.

    عشق در بدن باعث ویرانی و موجب زردی چهره و لاغری اندام و سقم و اختلال هاضمه و اعصاب است.

    شاید تمام آثاری که در بدن دارد آثار تخریبی باشد ولی نسبت به روح چنین نیست تا موضوع عشق چه موضوعی و تا نحوه استفاده شخص چگونه باشد.

    بگذریم از آثار اجتماعی اش از نظر روحی و فردی غالباً تکمیلی است زیرا تولید قوت و رقت و صفا و توحد و همت می کند ضعف و زبونی و کدورت و تفرق و کودنی را از بین می برد خلطها ـ که به تعبیر قرآن « دس» نامیده می شود از بین برده و غشها را زایل و عیار را خالص می کند.

    حصار شکنی عشق و محبت قطع نظر از اینکه از چه نوعی باشد ( حیوانی جنسی باشد یا حیوانی نسلی و یا انسانی ) و قطع نظر از اینکه محبوب دارای چه صفات و مزایایی باشد ( دلیر و دلاور باشد، هنرمند باشد یا عالم و یا دارای اخلاق و آداب و صفات مخصوص باشد) انسان را از خودی و خود پرستی بیرون می برد خود پرستی محدودیت و حصار است .

    عشق به غیر مطلقاً ، این حصار را می شکند تا انسان از خود بیرون نرفته است ضعیف است و ترسو و بخیل و حسود و بدخواه و کم صبر و خودپسند و متکبر، روحش برق و لعمان ندارد نشاط و هیجان ندارد همیشه سرد است و خاموش اما همینکه از خود پا بیرون نهاد و حصار خودی را شکست این خصایل و صفات زشت نیز نابود می گردد.

    خود پرستی به مفهومی که باید از بین برود یک امر وجودی نیست یعنی نه این است که انسان باید علاقه وجودی نسبت به خود را از بین ببرد تا از خود پرستی برهد .

    معنی ندارد که آدمی بکوشد تا خود را دوست نداشته باشد.

    علاقه به خود که از آن به « حب ذات»تعبیر می شود به غلط در انسان گذاشته نشده است تا لازم گردد از میان برداشته شود.

    اصلاح و تکمیل انسان بدین نیست که فرض شود یک سلسله امور زاید در وجودش تعبیه شده است و باید آن زایدها و مضرها معدوم گردند.

    به عبارت دیگر ، اصلاح انسان در کاستی دادن به او نیست در تکمیل و اضافه کردن به اوست .

    وظیفه أی که خلقت بر عهده انسان قرار داده است در جهت مسیر خلقت است یعنی در تکامل و افزایش است نه در کاستی و کاهش.

    مبارزه با خود پرستی مبارزه با محدودیت خود است .

    این خود باید توسعه یابد این حصار که به دور خود کشیده شده است .

    که همه چیز دیگر غیر از آنچه به او به عنوان یک شخص و یک فرد مربوط گردد آن را بیگانه و نا خود و خارج از خود می بیند ـ باید شکسته شود .

    شخصیت باید توسعه یابد که همه انسانهای دیگر را بلکه همه جهان خلقت را در بر گیرد.

    پس مبارزه با خود پرستی یعنی مبارزه با محدودیت خود بنابراین خود پرستی جز محدودیت افکار و تمایلات چیزی نیست عشق ، علاقه و تمایل انسان را به خارج از وجودش متوجه می کند وجودش را توسعه داده و کانون هستی اش را عوض می کند و به همین جهت عشق و محبت یک عامل بزرگ اخلاقی و تربیتی است ، مشروط به اینکه خوب هدایت شود و به طور صحیح مورد استفاده واقع گردد.

    سازنده یا خراب کننده علاقه به شخص یا شیئ وقتی که به اوج شدت برسد به طوری که وجود انسان را مسخر کند و حاکم مطلق وجود او گردد « عشق» نامیده می شود .

    عشق اوج علاقه و احساسات است .

    ولی نباید پنداشت که آنچه به این نام خوانده می شود یک نوع است دو نوع کاملاً مختلف است .

    آنچه از آثار نیک گفته شد مربوط به یک نوع آن است و اما نوع دیگر آن کاملاً آثار مخرب و مخالف دارد.

    احساسات انسان انواع و مراتب دارد.

    برخی از آنها از معوقه شهرت و مخصوصاً شهوت جنسی است و از وجوه مشترک انسان و سایر حیوانات است.

    با این تفاوت که در انسان به علت خاصی که مجال توضیحش نیست اوج و غلیان زاید الوصفی می گیرد و بدین جهت نام عشق به آن می دهند و در حیوان هرگز به این صورت در نمی آید.

    ولی به هر حال از لحاظ حقیقت و ماهیت جز ظغیان و فوران و طوفان شهوت چیزی نیست .

    از مبادی جنسی سرچشمه می گیرد و به همان جا خاتمه می یابد .

    افزایش و کاهشش بستگی زیادی دارد به فعالیتهای فیزیولوژیکی دستگاه تناسلی و قهراً به سنین جوانی .

    با پا گذاشتن به سن از یک طرف و اشباع و افراز از طرف دیگر کاهش می یابد و منتفی می گردد.

    جوانی که از دیدن رویی زیبا و مویی مجعد به خود می لرزد و از لمس دستی ظریف به خود می پیچد ، باید بداند جز جریان مادی حیوانی در کار نیست .

    این گونه عشقها به سرعت می رود و به سرعت می رود قابل اعتماد و توصیه نیست خطرناک است ، فضیلت کش است.

    تنها با کمک عفاف و تقوا و تسلیم نشدن در برابرآن است که آدمی سود می برد .

    یعنی خود این نیرو را به سوی هیچ فضیلتی سوق نمی دهد اما اگر در وجود آدمی رخنه کرد و در برابر نیروی عفاف و تقوا قرار گرفت و روح فشار آن را تحمل کرد ولی تسلیم نشد به روح قوت و کمال می بخشد.

    انسان نوعی دیگر احساسات دارد که از لحاظ حقیقت و ماهیت با شهوت مغایر است .

    بهتر است نام آن را عاطفه و یا به تعبیر قرآن مودت و رحمت بگذاریم.

    انسان آنگاه که تحت تاثیر شهوات خویش است از خود بیرون نرفته است شخص یا شئی مورد علاقه را برای خودش می خواهد و به شدت می خواهد .

    اگر درباره معشوق و محبوب می اندیشد بدین صورت است که چگونه از وصال او بهره مند شود و حداکثر تمتع را ببرد بدیهی است که چنین حالتی نمی تواند مکمل و مربی روح انسان باشد و روح او را تهذیب نماید.

    اما انسان گاهی تحت تاثیر عواطف عالی انسانی خویش قرار می گیرد محبوب و معشوق در نظرش احترام و عظمت پیدا می کند سعادت او را می خواهد ، آماده است خود را فدای خواسته های او بکند .این گونه عواطف صفا و صمیمیت و لطف و رقت و از خود گذشتگی به وجود می آورد برخلاف نوع اول که از آن خشونت و سبعیت و جنایت بر می خیزد .

    مهر و علاقه مادر به فرزند از این مقوله است.

    ارادت و محبت به پاکان و مردان خدا، و همچنین وطن دوستی ها و مسلک دوستی ها از این مقوله است.

    این نوع از احساسات است که اگر به اوج و کمال برسد همه آثار نیکی که قبلا شرح دادیم بر آن مترتب است و هم این نوع است که به روح شکوه و شخصیت و عظمت می دهد بر خلاف نوع اول که زبون کننده است و هم این نوع از عشق است که پایدار است و با وصال تیزتر و تندتر می شود بر خلاف نوع اول که ناپایدار است و وصال مدفن آن به شمار می آید.

    در قرآن کریم رابطه میان زوجین را با کلمه مودت و رحمت تعبیر می کند و این نکته بسیار عالی است اشاره به جنبه انسانی و فوق حیوانی زندگی زناشویی است .

    اشاره به این است که عامل شهوت تنها رابط طبیعی زندگی زناشویی نیست ؛ رابط اصلی ، صفا و صمیمیت و اتحاد دو روح است و به عبارت دیگر آنچه زوجین را به یکدیگر پیوند یگانگی می دهد مهر و مودت و صفا و صمیمیت است نه شهوت که در حیوانات هم هست.

    مولوی با بیان لطیف خویش میان شهوت و مودت تفکیک می کند آن را حیوانی و این را انسانی می خواند .

    فیلسوفان مادی نیز نتوانسته اند این حالت معنوی را که از جهاتی جنبه غیر مادی دارد و با مادی بودن انسان و مافوق انسان سازگار نیست در بشر انکار کنند.

    برتراند راسل در کتاب زناشویی و اخلاق می گوید : کاری که منظور از آن فقط درآمد باشد نتایج مفیدی به بار نخواهد آورد.

    برای چنین نتیجه ای باید کاری پیشه کرد که در آن ایمان به یک فرد به یک مرام یا یک غایت نهفته باشد عشق نیز اگر منظور از آن وصال محبوب باشد کمالی در شخصیت ما به وجود نخواهد آورد و کاملاً شبیه کاری است که برای پول انجام می دهیم .

    برای وصول به این کمال باید وجود محبوب را چون وجود خود بدانیم و احساسات و نیات او را از آن خود بشماریم.

    نکته دیگری که باید تذکر داده شود و مورد توجه قرار گیرد این است که گفتیم حتی عشق های شهوانی ممکن است سودمند واقع گردد و آن هنگامی است که با تقوا و عفاف توام گردد .

    یعنی در زمینه فراق و دست نارسی از یک طرف و پاکی و عفاف از طرف دیگر سوز و گدازها و فشار و سختی هایی که بر روح وارد می شود آثار نیک و سودمندی به بار می آورد.

    عرفا در همین زمینه است که می گویند عشق مجازی تبدیل به عشق حقیقی یعنی عشق به ذات احدیت می گردد و در همین زمینه است که روایت می کنند: آن که عاشق گردد و کتمان کند و عفاف بورزد و در همان حال بمیرد شهید مرده است.

    اما این نکته را نباید فراموش کرد که این نوع عشق با همه فوایدی که در شرایط خاص احیانا به وجود می آورد قابل توصیه نیست؛ و ادیی است بس خطرناک .

    از این نظر مانند مصیبت است که اگر بر کسی وارد شود و او با نیروی صبر و رضا با آن مقابله کند مکمل و پاک کننده نفس است ، خام را پخته و مکدر را مصفا می نماید اما مصیبت قابل توصیه نیست .

    کسی نمی تواند به خاطر استفاده از این عامل تربیتی مصیبت برای خود خلق کند و یا برای دیگری به این بهانه مصیبت ایجاد نماید.

    راسل در اینجا نیز سخنی با ارزش دارد می گوید : « رنج برای اشخاص واجد انرژی چون وزنه گرانبهایی است کسی که خود را کاملاً سعادتمند می بیند جهدی برای سعادت بیشتر نمی کند .

    اما گمان نمی کنم این امر بتواند بهانه أی باشد که دیگران را رنج بدهیم تا به راه مفیدی قدم نهند زیرا غالباً نتیجه معکوس بخشد و انسان را درهم می شکند .

    در این مورد بهتر است خود را تسلیم تصادفات کنیم که در سر راه ما پیش می آید.» چنانکه می دانیم در تعلیمات اسلامی به آثار و فواید مصائب و بالیا زیاد اشاره شده و نشانه أی از لطف خدا معرفی شده است اما به هیچ وجه به کسی اجازه داده مشده است که به این بهانه مصیبتی برای خود و یا برای دیگران به وجود آورد.

    بعلاوه تفاوتی میان عشق و مصیبت هست و آن اینکه عشق بیش از هر عامل دیگری ضد عقل است هر جا پا گذاشت عقل را از مسند حکومتش معزول می کند.

    این است که عقل و عشق در ادبیات عرفانی به عنوان دو رقیب معرفی می گردند .

    رقابت فیلسوفان با عرفا که آنان به نیروی عقل و اینان به نیروی عشق اتکا و اعتماد دارند از همین جا سر چشمه می گیرد .

    در ادبیات عرفانی همواره در این میدان رقابت عقل محکوم و مغلوب شناخته شده است .

    نیرویی که تا این حد قدرتمند است و زمام اختیار را از کف می گیرد و به قول مولوی آدمی را همچون پر کاهی در کف تند بادی به این سو و آن سو می کشد و به قول راسل چیزی است که تمایل به آنارشی دارد چگونه می تواند قابل توصیه باشد.

    به هر حال احیاناً آثار مفید داشتن یک مطلب است و قابل تجویز و توصیه بودن مطلب دیگر است.

    از اینجا معلوم می شود که ایراد و اعتراض برخی متشرعین بر برخی از حکمای اسلامی که این بحث را در الهیات مطرح کرده اند و آثار و فواید آن را بیان کرده اند نا وارد است زیرا این طبقه خیال کرده اند که عقیده آن دسته از حکما این اسن که این مطلب قابل تجویز و توصیه هم هست و حال آنکه نظ آنها تنها به آثار مفیدی است که در شرایط تقوی و عفاف به بار می آورد بدون اینکه آن را قابل تجویز و توصیه بدانند درست مانند مصائب و بلایا.

    محبت و ارادت به اولیاء گفتیم که عشق و محبت منحصر به عشق حیوانی جنسی و حیوانی نسلی نیست بلکه نوع دیگری از عشق و جاذبه هست که در جوی بالاتر قرار دارد و اساساً از محدوده ماده و مادیات بیرون است و از غریزه أی ماورای بقای نسل سرچشمه می گیرد و در حقیقت فصل ممیز جهان انسان و جهان حیوان است و آن عشق معنوی و انسانی است ، عشق ورزیدن به فضایل و خوبیها و شیفتگی سجایای انسانی و جمال حقیقت .

    و این عشق است که در آیات بسیاری از قرآن با واژه محبت و احیاناً «ود» یا « مودت» از آن یاد شده است این آیات در چند قسمت قرار گرفته اند : 1 ـ آیاتی که در وصف مومنان است و از دوستی و محبت عمیق آنان نسبت به حضرت حق یا نسبت به مومنان سخن گفته است : و آنان که پیش از مهاجران در خانه و در ایمان ( خانه روحی و معنوی مسلمانان) جایگزین شده مهاجرانی را که به سوی ایشان می آیند دوست دارند و در دل خودشان از آنچه به آنها داده شده است احساس ناراحتی نمی کنند و آنها را بر خویش مقدم می دارند هر جند خود نیازمند بوده باشند.

    2 ـآیاتی که از دوستی حضرت حق نسبت به مومنان سخن می گوید : خدا دوست دارد عدالت کنندگان را .

    3 ـ آیاتی که متضمن دوستی های دو طرفی و محبتهای متبادل است.

    دوستی حضرت حق نسبت به مومنین و دوستی مومنان نسبت به حضرت حق و دوستی مومنین یکدیگر را : بگو اگر دوست دارید خد را از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهتان را برایتان ببخشاید.

    خدا بیاورد قومی را که دوستشان دارد و آنها او را دوست دارند.

    آنان که ایمان آورده اند و شایسته ها انجام داده اند خداوند بخشایشگر برایشان دوستی قرار می دهد.

    و همین علاقه و محبت است که ابراهیم برای ذریه اش خواست و پیغمبر خاتم نیز به دستور خداوند برای خویشانش طلب کرد.

    و آنچنان که از روایات بر می آید روح و جوهر دین غیر از محبت چیزی نیست .

    برید عجلی می گوید : « در محضر امام باقر (ع) بودم مسافری از خراسان که آن راه دور را پیاده طی کرده بود به حضور امام شرفیاب شد.

    پاهایش را که از کفش در آورد شکافته بود و ترک برداشته بود گفت : به خدا سوگند من را نیاورد از آنجا که آمدم مگر دوستی شما اهل البیت .

    امام فرمود : به خدا قسم اگر سنگی ما را دوست بدارد خداوند آن را با ما محشور کند و قرین گرداند ».

    مردی به امام صادق (ع) گفت : ما فرزندانمان را به نام شما و پدارانتان اسم می گذاریم.

    آیا این کار ما را سودی دارد؟

    حضرت فرمودند : آری به خدا قسم مگر دین چیزی غیر ار دوستی است؟

    .

    اساساً علاقه و محبت است که اطاعت آور است.

    عاشق را آن یارا نباشد که از خواست معشوق سر بپیچد.

    ما این را خود با چشم می بینیم که جوانک عاشق در مقابل معشوق و دلباخته اش از همه چیز می گذرد و همه چیز را فدای او می سازد.

    اطاعت و پرستش حضرت حق به نسبت محبت و عشقی است که انسان به حضرت حق دارد همچنانکه امام صادق (ع) فرمود : خدا را نافرمانی کنی و اظهار دوستی او کنی ؟

    به جان خودم این رفتار شگفت است .

    اگر دوستی ات راستین بود اطاعتش می کردی زیرا که دوستدار ، مطیع کسی است که او را دوست دارد.

    نیروی محبت در اجتماع نیروی محبت از نظر اجتماعی نیروی عظیم و موثری است بهترین اجتماعها آن است که با نیروی محبت اداره شود محبت زعیم و زمامدار به مردم و محبت و ارادت مردم به زعیم و زمامدار.

    علاقه و محبت زمامدار عامل بزرگی است برای اثبات و ادامه حیات حکومت و تا عامل محبت نباشد رهبر نمی تواند و یا بسیار دشوار است که اجتماعی را رهبری کند و مردم را افرادی منضبط و قانونی تربیت کند ولو اینکه عدالت و مساوات را در آن اجتماع بر قرار کند.

    مردم آنگاه قانونی خواهند بود که از زمامدارشان علاقه ببینند و آن علاقه هاست که مردم را به پیروی و اطاعت می کشد.

    قرآن خطاب به پیغمبر می کند که ای پیغمبر نیروی بزرگی را برای نفوذ در مردم و اداره اجتماع در دست داری : به موجب لطف و رحمت الهی تو برایشان نرم دل شدی که اگر تند خوی و سخت دل بودی از پیرامونت پراکنده می گشتند پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار با آنان مشورت کن.

    در اینجا علت گرایش مردم به پیغمبر اکرم را علاقه و مهری دانسته که نبی اکرم نسبت به آنان مبذول می داشت .

    باز دستور می دهد که ببخشان و برایشان استغفار کن و با آنان مشورت نما.

    اینها همه از آثار محبت و دوستی است، همچنان که رفق و حلم و تحمل همه از شئون محبت و احسان اند.

    نیک و بد یکسان نیست .

    با اخلاق نکوتر دفع شر کن که آنگاه آن که بین تو و او دشمنی است گویا دوستی خویشاوند است.

    احساس مهر و محبت به مردم را و ملاطفت با آنها را در دلت بیدار کن از عفو و گذشت به آنان بهره ای بده همچنانکه دوست داری خداوند از عفو و گذشتن تو را بهره مند گرداند قلب زمامدار بایستی کانون مهر و محبت باشد نسبت به ملت قدرت و زور کافی نیست با قدرت و زور می توان مردم را گوسفند وار راند ولی نمی توان نیروهای نهفته آنها را بیدار کرد و به کار انداخت .

    نه تنها قدرت و زور کافی نیست ، عدالت هم اگر خشک اجرا شود کافی نیست ، بلکه زمامدار همچون پدری مهربان باید قلباً مردم را دوست بدارد و نسبت به آنان مهر بورزد و هم باید دارای شخصیتی جاذبه دار و ارادت آفرین باشد تا بتواند اراده آنان و همت آنان و نیروهای انسانی آنان را در پیشبرد هدف مقدس خود به خدمت بگیرند.

    بهترین وسیله تهذیب نفس بحثهای گذشته در باب عشق و محبت بود و اکنون می خواهیم کم کم به نتیجه برسیم .

    مهمترین بحث ما که در حقیقت بحث اصلی ماست این است که آیا عشق و علاقه به اولیا و دوستی نیکان خود هدف است یا وسیله ایست برای تهذیب نفس و اصلاح اخلاق و کسب فضایل و سجایای انسانی؟

    در عشقهای حیوانی تمام عنایت و اهتمام به صورت معشوق و تناسب اعضا و رنگ و زیبایی پوست اوست و آن غرایز است که انسان را می کشد و مجذوب می سازد اما پس از اشباع غرایز دیگر آن آتشها فروغ ندارند و به سردی می گراید و خاموش می گردد.

    اما عشق انسانی همچنانکه گفتیم حیات است و زندگی اطاعت آور است و پیرو ساز و این عشق است که عاشق را مشاکل با معشوق قرار می دهد و وی می کوشد تا جلوه أی از معشوق باشد و کپیه أی از روش های او .

    عشق نفسانی آن است که مبداش همرنگی ذاتی عاشق و معشوق است که از نفس وی صادر می گردد این عشق است که نفس را نرم و پر شور و شوق و وجد قرار می دهد وقتی ایجاد می کند که عاشق را از آلودگیهای دنیایی بیزار می کند.

    محبت به سوی مشابهت و مشاکلت می راند و قدرت آن سبب می شود که محب به شکل محبوب در آید.

    محبت مانند سیم برقی است که از وجود محبوب به محب وصل گردد و صفات محبوب را به وی منتقل سازد و اینجاست که انتخاب محبوب اهمیت اساسی دارد.

    لهذا اسلام در موضوع دوستیابی و اتخاذ صدیق بسیار اهتمام ورزیده و در این زمینه آیات و روایاتی بسیار وارد شده است زیرا دوستی همرنگ ساز است و زیبا ساز و غفلت آور آنجا که پرتو افکند عیب را هنر می بیند و خار را گل و یاسمن.

    در قسمتی از آیات و روایات از همنشینی و دوستی مردم ناپاک و آلوده سخت بر حذر داشته است و در قسمتی از آنها به دوستی پاکدلان دعوت کرده است.

    بشر به اکسیر محبت نیکان و پاکان سخت نیازمند است که محبت بورزد و محبت پاکان او را با آنها همرنگ و همشکل قرار دهد.

    برای اصلاح اخلاق و تهذیب نفس طرق مختلفی پیشنهاد شده و مشربهای گوناگونی پدید آمده است از جمله مشرب سقراطی است .

    طبق این مشرب انسان باید خود را از راه عقل و تدبیر اصلاح کند آدمی اول باید به فواید تزکیه و مضرات آشفتگی اخلاق ، ایمان کامل پیدا کند و سپس با ابزار دستی عقل یک یک صفات مذموم را پیدا کند و آنگاه آنها را از خرمن هستی اش پاک کند.

    طبق این روش باید با صبر و حوصله و دقت و حساب و اندیشه تدریجاً مفاسد اخلاقی را زایل کرد و غشها را از طلای وجود پاک کرد و شاید بتوان گفت که برای عقل امکان پذیر نیست که از عهده بر آید.

    فیلسوفان اصلاح اخلاق را از فکر و حساب می خواهند مثلا می گویند عفت و قناعت باعث عزت و شخصیت انسان است در نظر مردم و طمع و آز موجب ذلت و پستی است .

    یا می گویند علم چنان خاتم ملک سلیمان است علم ، علم چراغی است فرا راه انسان که راه را از چاه روشن می کند و یا می گویند حسد و بد خواهی بیماری روحی است از نظر اجتماعی عواقب سوئی را به دنبال خواهد داشت و از این قبیل سخنان .

    شک نیست که این راه راه صحیحی است و این وسیله وسیله خوبی است اما سخن در میزان ارزش این وسیله است با مقایسه با یک وسیله دیگر ، همچنانکه اتومبیل مثلا وسیله خوبی است اما در مقام مقایسه با هواپیما مثلا باید دید ارزش این وسیله در چه حد است.

    ما قبلا درباره ارزش راه عقل از نظر راهنمایی یعنی از این نظر که چه اندازه استدلالات به اصطلاح عقلی در مسایل اخلاقی واقع نماست و صحیح است و مطابق است و خطا و اشتباه نیست بحثی نداریم.

    همین قدر می گوییم که مکاتب فلسفی اخلاقی و تربیتی لا تعد و لا تخصی است و هنوز این مسایل از نظر استدلالی از حدود بحث و و اختلاف تجاوز نکرده است و باز می دانیم که اهل عرفان به طور کلی می گویند: بحث ما فعلا در این جهت نیست بلکه در این است که میزان برد این وسایل چقدر است.

کلمات کلیدی: تشیع - عشق - محبت - مکتب

? تولد به سال 1338 ه.ش در کانون گرم خانواده‌اي مذهبي، متدين و از پيروان مکتب سرخ تشيع، در تهران ديده به جهان گشود. مادرش که بانويي مانوس با قرآن و آشناي با دين و مذهب بود براي تربيت فرزندش کوشش فراواني نمود. داشتن وضو، مخصوصاً هنگام شيردادن فرزند

مقدمه به سال 1338 ه.ش در کانون گرم خانواده‌ای مذهبی، متدین و از پیروان مکتب سرخ تشیع، در تهران دیده به جهان گشود. مادرش که بانویی مانوس با قرآن و آشنای با دین و مذهب بود برای تربیت فرزندش کوشش فراوانی نمود. داشتن وضو، مخصوصاً هنگام شیردادن فرزندانش برایش فریضه بود و با مهر و محبت مادری، مسائل اسلامی را به آنها تعلیم می‌داد. نبوغ و استعداد مهدی باعث شد که او دراوان کودکی قرآن را ...

مقدمه به سال 1338 ه.ش در کانون گرم خانواده‌ای مذهبی، متدین و از پیروان مکتب سرخ تشیع، در تهران دیده به جهان گشود. مادرش که بانویی مانوس با قرآن و آشنای با دین و مذهب بود برای تربیت فرزندش کوشش فراوانی نمود. داشتن وضو، مخصوصاً هنگام شیردادن فرزندانش برایش فریضه بود و با مهر و محبت مادری، مسائل اسلامی را به آنها تعلیم می‌داد. نبوغ و استعداد مهدی باعث شد که او دراوان کودکی قرآن را ...

حمله سلطان سلیم به ممالیک در سال 7 1516، شریف مکه را بر آن داشت تا تسلط دولت عثمانی بر سرزمین حجاز را به رسمیت بشناسد. اندکی بعد، فتح نخست بغداد (در سال 1534) و بصره (به سال 1536) سبب شد تا دولت عثمانی در قلب سرزمین های کهن اسلامی حضور یابد. در چشم مردمان عرب، سلیم و جانشینان او سلطان الروم بودند، اما این روشن بود که آنچه امپراطوری عثمانی به دست آورد، تنها یک توسعه جغرافیایی ...

مقدمه پژوهش در زمانهای قدیم و دوران باستان عشق یک احساس بی پیرایه و شخصی نبود که به ازدواج در آینده ختم شود بلکه ازدواج بر حسب رسوم متداول انجام می شد و عشق بعد از ازدواج و در زندگی مشترک روی می داد. از سه نسل گذشته تا به امروز تحولی در مورد انتخاب معشوق به وجود آورد و مفهوم (عشق رمانتیک) در دنیای غرب عمومیت یافت. در نهایت دیده می شود که امروزه مردم به دنبال عشق رمانتیک می گردند ...

حمله سلطان سلیم به ممالیک در سال 7 1516، شریف مکه را بر آن داشت تا تسلط دولت عثمانی بر سرزمین حجاز را به رسمیت بشناسد. اندکی بعد، فتح نخست بغداد (در سال 1534) و بصره (به سال 1536) سبب شد تا دولت عثمانی در قلب سرزمین های کهن اسلامی حضور یابد. در چشم مردمان عرب، سلیم و جانشینان او سلطان الروم بودند، اما این روشن بود که آنچه امپراطوری عثمانی به دست آورد، تنها یک توسعه جغرافیایی ...

يک نهاد آموزشي است که با برنامه هاي مدون و ايجاد پايگاه هاي علمي سعي دارد گام موثري در ارتقاي توان علمي دانش آموزان داشته باشد. بسيج ، عبارت است از مجموعه اي که در آن، پاکترين انسانها، فداکارترين و آماده به کارترين جوانان کشور در راه اهداف عالي

زادگاه مولانا: جلال‌الدين محمد درششم ربيع‌الاول سال604 هجري درشهربلخ تولد يافت. سبب شهرت او به رومي ومولاناي روم، طول اقامتش‌ و وفاتش درشهرقونيه ازبلاد روم بوده است. بنابه نوشته تذکره‌نويسان وي درهنگامي که پدرش بهاءالدين از بلخ هجرت مي‌کرد پنجساله

جلال‌الدين محمد درششم ربيع‌الاول سال604 هجري درشهربلخ تولد يافت. سبب شهرت او به رومي ومولاناي روم، طول اقامتش‌ و وفاتش درشهرقونيه ازبلاد روم بوده است. بنابه نوشته تذکره‌نويسان وي درهنگامي که پدرش بهاءالدين از بلخ هجرت مي‌کرد پنجساله بود. اگر تاريخ ع

زادگاه مولانا: جلال‌الدين محمد درششم ربيع‌الاول سال604 هجري درشهربلخ تولد يافت. سبب شهرت او به رومي ومولاناي روم، طول اقامتش‌ و وفاتش درشهرقونيه ازبلاد روم بوده است. بنابه نوشته تذکره‌نويسان وي درهنگامي که پدرش بهاءالدين از بلخ هجرت مي‌کرد پنجساله

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول