جایگاه خمس در اسلام
دورنمائى از فلسفه خمس و زکات
گرچه اسلام درآمدهایى را که از طرق نامشروع، همچون اختلاس، احتکار، کمفروشى، ربا، سرقت، رشوه و امثال آن بدست مىآید، به شدّت حرام کرده و حکومت اسلامى را مسئول بازگشت این اموال به صاحبان اصلى آنها دانسته است، چنانکه امیرالمؤمنین علىعلیه السلام فرمود: تمام اموالى را که در زمان خلیفه سوّم میان نورچشمىها به ناحق تقسیم شده است، برخواهم گرداند، گرچه آن اموال در مهر زنان هزینه شده باشد.
(2) امّا با این حال به دلایل تفاوتهاى حکیمانهاى که خداوند میان انسانها قرار داده است و به خاطر تلاش و تخصّص و ابتکار، برخى افراد درآمد بیشترى دارند که از طریق مشروع نیز کسب کردهاند، و برخى افراد با درآمد کم، توانِ اداره زندگى خود را ندارند.
تمام نظامهاى بشرى براى کمدرآمدها به فکر چاره بودهاند، زیرا اگر این خلاء به نحوى پر نشود، کینه و حسادتِ کمدرآمدها نسبت به پردرآمدها شعلهور مىشود و شعلهاش ممکن است همه چیز را بسوزاند.
اگر گرسنگان سیر نشوند، خطر بالارفتن آمار جنایات جدّى مىشود و هر نظامى که به فکر گرسنگان نباشد، ماندنى نیست.
گرسنگىِ جمعى از مردم و پرخورى جمع دیگر را هیچ عقل و وجدان سالمى نمىپذیرد.
به همین دلیل، براى حلّ این مسأله افراد و حکومتها، طرحهاى زیادى ارائه دادهاند که رایجترین آنها گرفتن مالیات و برقرارى تأمین اجتماعى و ایجاد مؤسسات خیریّه و صندوقهاى قرض الحسنه و امثال آن است.
اسلام نیز که مکتبى جامع و اجتماعى است، براى فقرزدایى و حل مشکل محرومان جامعه، طرحهایى را ارائه داده که یکى از آنها، مسئله خمس است.
اسلام نیز که مکتبى جامع و اجتماعى است، براى فقرزدایى و حل مشکل محرومان جامعه، طرحهایى را ارائه داده که یکى از آنها، مسئله خمس است.
رسیدگى به فقرا به قدرى مهم است که حضرت علىعلیه السلام در حال نماز انگشتر خود را به فقیرى که در مسجد از مردم تقاضاى کمک مىکرد و کسى به او پاسخ مثبتى نداد، عطا کرد و اشاره نکرد که صبر کند و بعد از نماز به او کمک کند بلکه در حال رکوع انگشتر خود را به او بخشید و آیه نازل شد: «انّما ولیّکم اللّه و رسوله و الّذین آمنوا الّذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزّکاه و هم راکعون» (3) البتّه در بحث خمس، تفاوتهاى خمس و زکات با مالیات مرسوم دولتى بیان شده است که ان شاءاللّه مورد مطالعه قرار خواهد گرفت.
خمس، نوعى تعدیل ثروت است که انسان با اراده خود و با قصد قربت، براساس ایمانى که دارد و اعتمادى که به او مىشود، درآمدهاى خود را بررسى و هزینه متعارف زندگى خود را از آن کاسته و بیست درصد از سودى که مازاد بر هزینه زندگى سالانه او است، به عالمترین، متّقىترین و بىهوسترین افراد مىپردازد تا او همچون وکیلى مورد اعتماد، در آنچه به صلاح جامعه مىبیند، هزینه کند.
این تعدیل ثروت از طریق خمس و زکات، امرى واجب است، ولى اسلام براى تعدیل ثروت راههاى غیر الزامى دیگرى نیز از قبیل وقف، هبه، صدقه، انفاق، وصیّت، کفّاره، نذر، عهد، ایثار و قرضالحسنه، قرار داده است.
تعدیل ثروت در بعضى از مکاتب اقتصادى همچون کمونیسم، از طریق نفى مالکیّت خصوصى و به انحصار دولت درآوردن همه چیز، آن هم به صورت اجبار صورت مىگیرد که در این نوع تعدیل هیچگونه آزادى و انتخاب و رشد وجود ندارد.
جامعیّت اسلام آرى، از امتیازات اسلام آن است که اقتصاد آن با اخلاق و عاطفه آمیخته است، همانگونه که سیاست و دیانت آن به هم آمیخته است.
نمازجمعه با این که یک عمل عبادى است، یک مانور سیاسى هم هست.
اسلام حتّى در جهاد، به مسائل عاطفى، اخلاقى، اجتماعى و سیاسى نیز توجّه دقیق دارد.
این على بنابیطالبعلیه السلام است که در بحبوحه جنگ به خورشید نگاه مىکند تا مبادا نماز اوّل وقتش از دست برود!
و فرزندش امام حسینعلیه السلام ظهر عاشورا در برابر سیل تیر دشمن، نه تنها نماز واجب مىخواند، بلکه به مستحبات نماز نیز از قبیل اذان، اقامه، جماعت، اوّل وقت و...
توجّه کامل دارد.
و باز مىبینیم همین علىّ بنابیطالبعلیهما السلام در وسط جنگ، وقتى یارانش آب را در ظرفى تَرکدار براى او مىآورند، مىفرماید: آشامیدن آب از ظرف ترکدار مکروه است.
(چه بسا ذرّات آلودهاى که لابهلاى آن ترک باشد و آب را غیربهداشتى کند.) باز مىبینیم در وسط جنگ بعضى از حضرتش مىپرسند: نظر شما درباره فلانى و فلانى چیست؟
حضرت مىبیند پاسخ این سئوال سبب فتنه و تفرقه مىشود، سؤالکننده را توبیخ مىکند و اجازه نمىدهد امّتى که به وحدت کلمه نیاز دارند دستخوش تفرقه شوند، و باز مىبینیم به هنگام جنگ، شخصى از علىعلیه السلام معناى توحید را مىپرسد و رزمندگان از سؤال او ناراحت مىشوند، حضرت مىفرماید: جنگ ما براى توحید است و سپس توحید را براى او معنا مىکند.
به رزمندگان دستور مىدهد آب آشامیدنى دشمن را مسموم نکنید، درختانشان را قطع و به فراریان تیراندازى نکنید، به زنان و کودکان و سالمندان کارى نداشته باشید.
در کجاى دنیا سراغ دارید که جنگ، سیاست، عبادت و اقتصاد اینگونه با مسائل اعتقادى، اجتماعى، اخلاقى، بهداشتى و عاطفى آمیخته باشد.
در نظام اسلامى رابطه میان مردم و رهبر الهى رابطه صلوات و درود است.
به مردم فرمان مىدهد که به پیامبرشان درود فرستند: «یا ایّها الّذین آمنوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیماً» (4) و به پیامبر نیز دستور مىدهد به پرداختکنندگان زکات صلوات و درود فرستد: «خُذ من اموالهم صدقه و صَلِّ علیهم» (5) در اسلام، روزهایى عید نامیده شده است که ضمن شادى و تبریک، رسیدگى به محرومان از طریق تقسیم گوشت قربانى در عید قربان و سیر کردن شکم گرسنگان در عید فطر از طریق زکات فطره مورد توجّه است.
جامعیّت اسلام تا آنجاست که حتّى خوردن و آشامیدن، هدفمند طرّاحى شده است؛ در کنار جمله «کلوا» که فرمانِ خوردن است، یکجا مىفرماید: «کلوا...و لاتسرفوا» (6) در خوردن زیادهروى نکنید.
یکجا مىفرماید: «کلوا...
و اشکروا» (7) به خاطر خوردن از خداوند تشکّر کنید.
و اعملوا صالحاً» (8) با قدرتى که از غذاخوردن بدست مىآورید کار نیک انجام دهید.
یکجا مىگوید: «کلوا....
و لاتطغوا فیه» (9) از قدرتى که به وسیله غذا بدست آوردهاید طغیان نکنید.
و آتوا حقّه» (10) بخورید و حقّ آن را اداء کنید.
و یکجا مىفرماید: «فکلوا...
اطعموا» (11) بخورید و به دیگران نیز اطعام کنید.
حتّى آنجا که به زنبور عسل الهام مىکند شیره گل را بمک، دستور مىدهد که عسل بساز، بنابراین اسلام، دین خوردن و خوابیدن نیست، بلکه خوردن و خوراندن و کار نیک انجام دادن و طغیان و زیادهروى نکردن است، همه با هم در نظر گرفته شده است.
در کدام مکتب به این جامعیّت توجّه شده است.
به هر حال دنیا مالیات مىگیرد و اسلام نیز خمس و زکات مىگیرد، امّا شما در این کتاب به نکات و لطائفى برخورد خواهید کرد که نشان مىدهد حساب مالیاتهاى اسلامى از حساب انواع مالیاتهایى که در دنیا گرفته مىشود و قوانین آن بافته و ساخته فکر بشرى است جداست.
در قوانین اسلامى به تمام ابعاد توجّه شده است؛ از چه چیزى خمس و زکات گرفته شود؟
چه مقدار از سرمایه مشمول خمس و زکات شود؟
چگونه گرفته و چگونه پرداخت و چگونه مصرف شود؟
محاسبه اموال با چه کسى باشد، گیرنده یا پرداختکننده؟
پرداخت کننده با چه انگیزه و هدفى بپردازد و گیرنده چه ویژگیهائى داشته باشد؟
چگونه مردم را به پرداخت خمس و زکات علاقمند کنیم؟
مسؤلین جمعآورى چه افرادى باشند و چگونه به سراغ مردم بروند.
در کجا گردآورى شود و شرائط خزانهدار بیت المال چه باشد، با افرادى که سوءاستفاده مىکنند، چگونه برخورد شود و دَهها مورد دیگر که اگر میان مالیاتهائى که در دنیا گرفته مىشود با خمس و زکات مقایسه شود، معجزه بودن مقرّرات اسلامى روشن مىشود، همان گونه که اگر مقایسهاى میان اذان و ناقوس کلیسا شود، مشخّص مىگردد که جملات اذان موزون، پرمحتوى، هدفمند و انگیزهآور، ولى در صداى ناقوس، چیزى مفهوم نیست.
اگر مقایسهاى میان نماز اسلام باعبادات سایر ادیان شود، اگر مقایسهاى میان جهاد اسلامى و جنگهاى دنیا شود، اگر مقایسهاى میان کنگره بینالمللى حج با سایر اجتماعات شود و اگر مقایسهاى میان نظام خانواده در اسلام با نظام خانواده در دنیا شود، جلوه اسلام بیشتر روشن خواهد شد.
خمس در قرآن «وَ اعلَموا أنّما غَنِمتُم مِن شَىءٍ فَاِنّ لِلّهِ خُمُسَه و لِلرَّسولِ ولِذِى القُربى وَ الیَتامى والمَساکینِ وابنِ السَّبیلِ اِن کُنتُم آمَنتُم بِاللّه...» (12) «اگر به خدا ایمان دارید، بدانید هر چه را به عنوان غنیمت بدست مىآورید، بى تردید یک پنجم آن براى خدا و رسول و خویشان و یتیمان و درماندگان و در راه ماندگان است.» تاریخ نزول آیه بعضى زمان نزول آیه را جنگ بنى قینقاع (15 شوال سال دوم هجرى) مىدانند، (13) برخى زمان نزول را جنگ اُحد (7 شوّال سال سوم هجرى) (14) و بعضى جنگ بدر (رمضان سال دوم هجرى) مىدانند.
(15) که خداوند از مجاهدان اسلام مىخواهد خمس آنچه را در جنگ به غنیمت بردهاند، پرداخت نمایند.
نگاهى دقیقتر به آیه خمس نگاهى به آیه خمس اهمیّت آن را نشان مىدهد زیرا: 1- در کمتر آیهاى مربوط به احکام، این همه تأکید پى در پى آمده است.
کلمات «واعلموا، انّما، من شى، فانّ، للّه خُمُسه (بجاى «خمسه للّه») و ان کنتم آمنتم» نشان تأکید است.
2- براى تهییج مردم مىفرماید: اگر ایمان دارید، خمس بدهید.
بنابراین پرداخت آن از لوازم ایمان شناخته شده است.
3- جمله «فانّ للّه خُمُسه» (که به اصطلاح جمله اسمیّه است) بیانگر این است که این حکم دائمى است، نه موقّت و موسمى.
به علاوه چیزى که نشانه ایمان است نمىتواند موقّت باشد.
4- کلمه «واعلموا» در اول آیه به معناى آن است که باید خمس دادن باورتان بیاید و مسئله را جدى بگیرید.
راستى عجیب است که شرکت در جبهه، کنار پیامبر بودن، اهل نماز و روزه بودن، عقاید سالم داشتن، از مهاجرین، انصار و سابقین بودن، مجروح شدن و بالاخره بر سپاه کفر پیروز شدن به تنهایى کافى نیست، زیرا با آن همه کمالات باز هم قرآن مىفرماید: اى رزمندگان پیروز!
اگر ایمان دارید خمس غنائم را بپردازید.
اگر به بعضى از دستورات مثل جهاد و نماز عمل کردید، ولى به دستور خمس عمل نکردید، ایمان واقعى ندارید.
یک نکته مهم رسول خداصلى الله علیه وآله در شب جنگ بدر نخوابید و دائماً دعا مىکرد و مىفرمود: خدایا!
این گروه اندک از مسلمین روى زمین مشابهى ندارند، اگر اینها شکست بخورند روى زمین بنده مؤمنى نخواهى داشت.
(16) امّا قرآن خطاب به همین رزمندگان مىفرماید: اگر ایمان دارید، خمس بدهید.
یعنى چه بسا تعداد مؤمنان در جهان بسیار کم باشد، ولى حتّى همین تعداد کم که مشمول دعاى پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله نیز هستند، اگر به تکلیف الهى و پرداخت خمس عمل نکنند، ایمان ندارند.
اهمیّت خمس نه تنها در آیه 41 سوره انفال، پرداخت خمس شرط و لازمه ایمان شمرده شده، بلکه چهارمین آیه این سوره نیز نشانه مؤمنان واقعى را کمک به محرومان مىداند و مىفرماید: «مؤمنان کسانى هستند که هرگاه خداوند یاد شود دلهایشان مىطپد و...
از آنچه به آنها روزى کردهایم انفاق مىکنند.
اینان همان مؤمنان حقیقى هستند.» آرى، پرداخت خمس از جهات متعددى داراى اهمیّت است که ما به بعضى از آن جهات فهرستوار اشاره مىکنیم.
از نظر اعتقادى همان گونه که در آیه خمس خواندیم: پرداخت خمس نشانه ایمان و اعتقاد واقعى است.
«اِن کنتم آمنتم...» از نظر عبادى خمس از عبادات است و باید با قصد قربت پرداخت گردد و هرگونه ریاکارى و ناخالصى در انجام این فریضه اختلال به وجود مىآورد.
از نظر سیاسىپرداخت خمس به حاکم و فقیه جامع الشرائط سبب ارتباط مردم با جانشینان پیامبر مىشود که این ارتباط در طول تاریخ لرزه بر اندام طاغوتها انداخته است.
پرداخت خمس کمک کردن به خط اهل بیت و تقویت بنیه مالى فقها و حوزههاى علمیّهاى است که روشنگر مردم در طول تاریخ بودهاند.
پرداخت خمس سبب تبلیغ و نشر تفکّر علوى به وسیله علما و فضلا و طلاّب و مرزبانى از حدود و ثغور دینى و مبارزه با انواع انحرافات فکرى و اخلاقى و سمپاشىها و ایجاد تردیدها و وسوسههاى بدخواهان مغرض و یا طرفداران ساده دل است.
به علاوه این پرداخت، رابطه عاطفى میان فقها و مردم را برقرار مىکند و فقها را از وضعیّت اقتصادى جامعه آگاه مىکند.از نظر اقتصادى پرداخت خمس راهى براى تعدیل ثروت، مبارزه با تکاثر و رسیدگى به محرومان و تهىدستان جامعه است.
از نظر اجتماعى پرداخت خمس راهى براى ایجاد الفت و محبت میان طبقات مختلف و جلوگیرى از ایجاد شکافهاى عمیقِ اجتماعى است.
از نظر روانى پرداخت خمس سبب مىشود که انسان در خود احساس کند حامى اهل بیت و مراجع تقلید و حوزههاى علمیّه و تبلیغات صحیح دینى است و این احساس همواره او را هوادار جبهه حق و مخالف جبهههاى باطل و وسوسههاى آنان قرار مىدهد.
از نظر تربیتى پرداخت خمس انسان را حسابگر، دقیق، وظیفهشناس، نسبت به محرومان جامعه مسئول و نسبت به حمایت از خط خدا و رسول و اهلبیتعلیهم السلام، متعهّد تربیت مىکند.
پرداخت خمس روح سخاوت و نوع دوستى را در انسان شکوفا مىکند.
پرداخت خمس روحیه بىتفاوتى و دنیاپرستى را از انسان برطرف مىکند.
کوتاه سخن آنکه پرداخت خمس؛ رابطه انسان را با خدا از طریق قصد قربت در پرداخت، رابطه انسان را با محرومان از طریق کمک به ایتام، رابطه انسان را با حاکم معصوم یا عادل از طریق کمک به فقهاى عادل، رابطه انسان را با جامعه از طریق تقویت حوزههاى علمیه و اعزام اسلام شناسان به اطراف، رابطه انسان را با خودش از طریق مهار کردن خوى حرص و بخل و بىتفاوتى، رابطه انسان را با نسل آینده از طریق حلال کردن لقمهها و مهریهها، و رابطه انسان را با پیامبر اسلام و اهل بیت معصومشعلیهم السلام از طریق رسیدگى به سادات محروم تنظیم و تصحیح و تقویت مىکند.
آثار خمس اگر به تعبیراتى که در آیات و روایات آمده است توجّه کنیم، به آثار پرداخت خمس بیشتر پى خواهیم برد.
بعضى جملات و کلماتى را که براى فلسفه خمس آمده فهرستوار مطرح مىکنیم.
1- نسل پاک در روایات مىخوانیم: «لتطیب ولادتهم» (17) پرداخت خمس، مال را پاک و مال پاک مقدمه نسل پاک است.
2- تقویت دین امام رضاعلیه السلام فرمودند: «الخمس عوننا على دیننا» (18) خمس، حق ما اهلبیت و پشتوانه مکتب و راه ما است.
3- نشانه وفا در تعبیر دیگر مىخوانیم: «المسلم من یفى اللّه بما عهد الیه و لیس المسلم من اجاب باللسان و خالف بالقلب»، مسلمان واقعى کسى است که به پیمان الهى وفادار باشد و کسى که با زبان جواب مثبت ولى در دل جواب منفى مىدهد، در حقیقت مسلمان نیست.
(19) 4- کمک به یاران امام رضاعلیه السلام فرمود: خمس وسیلهاى براى کمک ما بر بستگان و یاوران ماست.
«ان الخمس عوننا على عیالاتنا» (20) ، «عوننا على موالینا» (21) 5 - پاکى مال امام صادق علیه السلام فرمود: من از گرفتن درهم شما هدفى جز پاک کردن شما ندارم، زیرا وضع مالى من امروز خوب است.
«ما ارید بذلک الا ان تطهروا» (22) 6- گوارا بودن درآمد در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السلام مىخوانیم: هر کس خمس ما را بدهد باقى درآمدش براى او گواراست.
«یودّى خمسنا و یطیب له» (23) 7- حفظ آبرو در برابر مخالفان امام رضا علیه السلام فرمود: به وسیله خمس، ما آبروى خود و طرفدارانمان را در برابر تهدیدات مخالفان حفظ مىکنیم.
«و ما نبذله و نشترى من اعراضنا ممن نخاف سطوته» (24) 8 - فقر زدائى از خاندان رسالت امام کاظم علیه السلام فرمود: خداوند نیمى از خمس را براى فقر زدائى از بستگان پیامبر که از زکات و صدقات محرومند قرار داد.
«و جعل للفقراء قرابه الرسول نصف الخمس فاغناهم به عن صدقات الناس...» (25) 9- کفّاره گناهان و ذخیره قیامت امام رضا علیه السلام فرمود: خارج کردن خمس مال، وسیله آمرزش گناهان و ذخیره قیامت و روز نیاز شماست.
«فان اخراجه...
تمحیص ذنوبکم و ما تمهدون لانفسکم لیوم فاقتکم» (26) 10- ضمانت بهشت شخصى نزد امام باقر علیه السلام آمد و خمس مال خود را پرداخت، امام فرمود: بر من و پدرم لازم است که بهشت را براى شما ضمانت کنیم.
«ضمنت لک علىّ و على ابى الجنّه» (27) 11- شمول دعاى امام امام رضا علیه السلام فرمود: خمس، کمک ما بر حفظ مکتب است، سپس فرمود: تا مىتوانید خودتان را از دعاى ما محروم نکنید.
«ولا تحرموا انفسکم دعاءنا ما قدرتم علیه» (28) 12- کلید رزق امام رضا علیه السلام فرمود: پرداخت خمس کلید رزق شماست.
«فان اخراجه مفتاح رزقکم» (29) 13- نظم و حساب در سرمایه کسى که حساب سال دارد و خمس مىدهد، در واقع شخصى حسابگر، منظم و دقیق است و میزان درآمد و مصرفش مشخّص است.
امام باقر علیه السلام فرمود: «الکمال کلّ الکمال: التّفقه فى الدّین والصبر على النائبه و تقدیر المَعیشه» (30) بالاترین کمال در سه چیز است: شناخت عمیق دین، پایدارى در برابر ناملایمات و نظم و برنامه در زندگى.
14- عنایات ویژه کسانى که اهل خمس هستند، یعنى در هر درآمد خود، سهم خدا، رسول، اهل بیت و سهم دیگران را در نظر دارند، قهراً خدا و اولیاى او نیز به او عنایات ویژه دارند.
مگر در قرآن نمىخوانیم: «فاذکرونى اذکرکم» (31) مرا یاد کنید، شما را یاد مىکنم.
مگر در قرآن نمىخوانیم: «ان احسنتم احسنتم لانفسکم» (32) اگر خوبى کنید به خودتان خوبى کردهاید.
مگر در قرآن نمىخوانیم: «اذا حیّیتم بتحیّه فحیّوا باحسن منها» (33) اگر شخصى نسبت به شما کریمانه برخورد کرد، شما بهتر از او برخورد کنید.
مگر قرآن وعده نداده که «ان تنصروا اللّه ینصرکم» (34) اگر شما خدا را یارى کنید خداوند شما را یارى مىکند.
مگر قرآن خبر از دوست داشتن نیکوکاران نداده است: «انّ اللّه یحبّ المحسنین» (35) آرى، کسى که با پرداخت خمس، حق خدا و رسول و امام را مىدهد، در حقیقت مشمول تمام آیاتى است که گفته شد.
زیرا او هم خدا را یاد کرده، هم احسان کرده، هم اولیاى خدا و محرومان را گرامى داشته و هم مکتب الهى را یارى نموده است و دریافت این همه عنایات در برابر 20% مازاد درآمد سال، سود بزرگى است.
یک نمونه از عنایات ویژه زنى به نام شطیطه یک درهم پول و یک کلاف نخ را از نیشابور براى امام کاظم علیه السلام فرستاد و از کمى مال خود عذرخواهى کرد و گفت: «انّ اللّه لا یستحیى من الحق» امام درهم و کلاف را پذیرفت و فرمود: سلام مرا به این خانم برسانید و این چهل درهم و این پارچهاى که جزو کفن خودم هست به او بدهید، او چند روزى بیشتر زنده نیست ولى همین که از دنیا رفت من براى نماز بر جنازه او به نیشابور خواهم آمد.
(36) در این ماجرا امام چند درهم را از یک مسلمان مخلص مىپذیرد و این همه او را مورد تفقد قرار مىدهد ولى مبالغ سنگینى را از افراد نااهل نمىپذیرد.
خمس در روایات امام کاظم علیه السلام فرمود: «لقد یسر اللّه على المؤمنین ارزاقهم بخمسه دراهم جعلوا لربّهم واحداً واکلوا اربعه حلالا ثم قال هذا من حدیثنا صعب مستصعب لایعمل به ولا یصبر علیها الا ممتحن قلبه للایمان» (37) خمس مالتان را بدهید تا رزق شما حلال شود، سپس فرمود: این کلام سختى است که جز افراد با ایمانِ امتحان شده، تحمّل آن را ندارند.
نپرداختن خمس، در کنار شرک و قتل نفس، از بزرگترین گناهان کبیره شمرده شده است.
امام صادقعلیه السلام فرمود: «اکبر الکبائر سبع: الشرک والقتل واکل اموال الیتامى و عقوق الوالدین و قذف المحصنات و الفرار من الزحف وانکار ما انزل اللّه»، سپس فرمود: امّا خوردن مال یتیمان همان حقّ ما است که از ما ربوده و خوردند.
(38) امام زمانعلیه السلام فرمود: «لعنه اللّه والملائکه والناس اجمعین على مَن استحلّ من مالنا درهماً» (39) ، لعنت خدا و فرشتگان و مردم بر کسى که یک درهم مال ما را حلال بشمارد و در روایت دیگر فرمود: ما دشمن این گونه افراد هستیم.
«و نحن خصمائه» (40) امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «هلک الناس فى بطونهم و فروجهم لانهم لم یؤدوا الینا حقّنا» (41) ، مردم بخاطر اینکه حقّ ما را نمىدهند غذا و آمیزش آنان ناپاک شده و سبب هلاکت آنان مىشود.
در بعضى احادیث مىخوانیم: «من استحل منها شیئاً فامسکه فانما یاکل النیران» (42) ، کسى که بخشى از خمس را حلال پندارد و آن را نپردازد، گویا آتش مىخورد.
یاران واقعى اهلبیتعلیهم السلام آنگونه ایمان داشتند که نپرداختن خمس را مساوى با حرام خوردن و قبول نشدن نماز و روزه مىدانستند و در سؤال کتبى خود از آن بزرگواران مىپرسیدند که خمس را چگونه بپردازیم تا جزو حرام خواران و کسانى که نماز و روزهشان قبول نیست نباشیم.
(43) امام باقرعلیه السلام فرمود: آسانترین وسیلهاى که انسان را به دوزخ مىبرد خوردن مال یتیم است، سپس حضرت فرمود: ما یتیم هستیم (44) (و نپرداختن خمس، به منزله خوردن مال یتیم است).
در حدیث دیگر مىخوانیم: از سختترین شرائطى که مردم در قیامت دارند وضعیّت تارکان خمس است.
(45) در حدیثى مىخوانیم: «الدنیا و ما فیها للّه و رسوله و لنا فمن غلب على شیىء منها فلیتّق اللّه و لیؤدّ حقّ اللّه و لیتبرّ اخوانه فان لم یفعل ذلک فاللّه و رسوله و نحن براء منه» (46) ، هر کس بر مال دنیا دست یافت باید تقوى پیشه کند و حق خدا را بپردازد و به برادران ایمانى خود احسان کند و اگر این چنین نکرد خدا و رسول و ما اهل بیت از او بیزاریم.
امام رضا علیه السلام فرمود: «ان الخمس عوننا...
فلا تزووه عنّا ولا تحرموا انفسکم دعاءنا ما قدرتم علیه» (47) خمس کمک به ماست آن را از ما دور نکنید تا از دعاى ما محروم نشوید.
امام زمان علیه السلام فرمودند: «فلا یحلّ لاحد ان یتصرف فى مال غیره بغیر اذنه فکیف یحل ذلک فى مالنا من فعل شیئاً من ذلک لغیر امرنا فقد استحل منا ما حرم علیه و من اکل من مالنا شیئا فانما یأکل فى بطنه نارا و سیصلى سعیرا» (48) ، با اینکه هیچ کس حق ندارد در مال غیر تصرّف کند، پس چگونه مردم در مال ما تصرف مىکنند؟
هر کس بدون دستور ما در مال ما تصرف کند مرتکب گناه شده و هر کس ذرهاى از مال ما را بخورد پس گویا آتش در شکم اوست.
در روایات مىخوانیم: «لا یعذر عبد اشترى من الخمس شیئاً ان یقول ربّ اشتریته بمالى حتّى یأذن له اهل الخمس» (49) ، عذر کسى که از خمس چیزى خریدارى کند پذیرفته نیست، مگر آنکه صاحبان خمس اجازه دهند.
امام باقر علیه السلام فرمود: براى هیچ کس حلال نیست مال خمس ندادهاى را خریدارى کند مگر آنکه حق ما را به ما برساند.
(50) اگر وارثانِ کسى که از دنیا رفته بدانند او خمس مال خود را نداده، باید مثل سایر بدهىها خمس او را بدهند.
(51) امام خمینى در تحریرالوسیله مىفرماید: هر کس درهمى از خمس را نپردازد جزء ستمگران بر اهل بیت و کسانى که حق آن بزرگواران را غصب کردهاند مىشود.
(52) در کتب فقهى و رسالههاى مراجع بزرگوار مسائلى است که بر همه مقلدین دانستن آنها لازم است و ما چند جمله از کتاب شریف عروهالوثقى بیان مىکنیم: اگر انسان قبل از پرداخت خمس کنیزى بخرد حق تصرّف ندارد.
(53) تا مقدار خمس را با فقیه جامع الشرائط مصالحه نکرده، تصرّف در مال خمس نداده جایز نیست، حتّى اگر در نیّت خود قصد پرداخت مبلغ را داشته باشد.
(54) استفاده از لباس و مکانى که خمس آن داده نشده نماز را با مشکل مواجه مىکند، چنانکه در حج، طواف با لباس احرامى که خمس آن داده نشده، باطل است.
خمس در زمان پیامبرصلى الله علیه وآله 1- در آیات و روایات نام زکات بیشتر از خمس آمده است، شاید بدلیل این که جز افراد نادر در مکّه و بعضى از قبایل که بازرگانى مىکردند بیشتر مردم کشاورز و دامدار بودند، ولى با این حال پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله افرادى را براى گرفتن خمس به مناطق مىفرستاد، چنانکه در تاریخ آمده است: مثلاً علىّ بن ابیطالبعلیهما السلام و عمروبن حزم و معاذبن جبل را به یمن و مُحمیّه را در بنى زبید براى گرفتن خمس فرستاد.
«بعثه رسول اللّه لاخذ الاخماس».
(55) 2- پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله براى هیأتهایى که به حضورش مىرسیدند بعد از امر به ایمان در کنار نماز و زکات، خمس را نیز مطرح مىفرمودند: «آمرکم بالایمان...
و اقام الصلوه و ایتاء الزکاه و تعطوا الخمس من المغنم» (56) 3- پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله در نامههایى که براى قبایل مىفرستادند به موضوع خمس اشاره مىکردند.
(57) 4- مسلمانان همان گونه که زکات را نزد پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله مىفرستادند، خمس را نیز خدمت حضرت مىفرستادند.
(58) خمس پس از پیامبر گرچه مسیرى که پیامبر معین فرموده بود دچار انحراف گردید و خلفا غنیمت را منحصر در غنائم جنگى نمودند و اهل بیت پیامبر تا زمان امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام از خمس منع گردیدند، لیکن هنگامى که فضاى تبلیغ براى این دو امام عزیز باز شد، به مسئله خمس پرداختند.
(59) بعد از امام صادق علیه السلام تا زمان غیبت حضرت ولىعصر علیه السلام امامان معصوم در مناطق مختلف مثل بلخ، بخارا، رى، قم، نیشابور، شیراز، همدان، خراسان، قزوین، اهواز، عراق، یمن، موصل و بغداد براى گرفتن خمس نماینده داشتند.
دلیل پیدا شدن فرقه واقفیه این بود که خمسِ مردم نزد یکى از نمایندگان امام کاظم علیه السلام جمع شده بود و هنگامى که امام به شهادت رسید آن نماینده اعلام کرد بعد از امام هفتم امامى نداریم تا بتواند اموالى را که از خمس نزد او مانده تصرف کند.
(60) آرى، نماینده امام معصوم نیز در معرض خطر انحراف است.
در نهجالبلاغه نمونههایى از عزل شدگان حضرت علىعلیه السلام به چشم مىخورد که بعضى از آنها کینه حضرت رابه دل گرفتند و براى خود دار و دستهاى تشکیل دادند و همین که فهمیدند حسین بن على علیهما السلام به کربلا رسیده نیروهاى خود را براى قتل امام به کربلا اعزام کردند و با صراحت به امام مىگفتند: ما با شما مسئلهاى نداریم ولى کینه و بغض پدرت را در دل داریم که ما را عزل کرد.
(61) وسوسههاى شیطانى وسوسه از راه وعده فقر هنگامى که فردى تصمیم بر دادن حقّ اللّه مىگیرد، شیطان به او وعده فقر مىدهد (62) که اگر خمس بدهى مال تو کم مىشود و فردا فقیر و محتاج مىشوى، هنوز فرزندانت به سر و سامان نرسیدهاند.
ولى قرآن نیز در برابر وعده فقر شیطان وعدههایى دارد از جمله: آنچه در راه خدا بدهید، خداوند جایگزین مىکند: «فهو یخلفه» (63) انفاق مثل مکیدن شیر مادر است که هرچه فرزند مىخورد، خداوند دوباره سینه مادر را پر مىکند.
هر چه بدهید گم نمىشود و آن را نزد خداوند مىیابید.
«تجدوه عنداللّه» (64) کارهاى خیر شما باقى مىماند و پاداش بهتر دارد.
«والباقیات الصالحات خیر عند ربّک ثواباً» (65) هر چه نزد شماست فانى مىشود، ولى اگر رنگ الهى پیدا کند و در راه او مصرف شود ابدى مىگردد.
«ماعندکم ینفد و ما عنداللّه باق» (66) در راه خدا از خرج کردن نترسید که او به شما وسعت مىدهد.
«و اللّه واسع علیم» (67) مثال آنچه در راه خدا مىدهید مثال دانه گندمى است که در خاک پنهان مىشود، ولى چیزى نمىگذرد که از آن دانه، هفت خوشه و در هر خوشه صد دانه ظاهر مىشود.
(68) نوع دیگرى از وسوسه اگر شیطان در مرحله اول حریف انسان نشد کمى تخفیف داده و مىگوید: خمس واجب است ولى حالا صبر کن.
عجله درست نیست هنوز آخر کار نشده و معلوم نیست سود و زیان چقدر است، ممکن است بعضى از سرمایههاى تو نقد نشود، ممکن است بعضى از جنسهاى فروخته شده برگردد، امسال سود بردى، شاید سال آینده زیان کنى و...
.
قرآن در برابر این تأخیر، سفارشاتى دارد و تذکراتى مىدهد از جمله: 1- در قرآن بارها کلمه «بغته» بکار رفته است، یعنى ممکن است مرگ ناگهانى فرا رسد و توفیق عمل خیر نداشته باشى.
2- تاریخ افراد و اقوام و گروههایى در قرآن مطرح شده که ناگهان گرفتار قهر الهى شدند.
3- قرآن صحنههائى از آرزوى برگشتن به دنیا و انجام کار خیر را نقل مىکند که البتّه هرگز به این آرزو پاسخ مثبتى داده نمىشود.
4- قرآن در آیه 14 سوره حدید گفتگوى دوزخیان را با بهشتیان در قیامت اینگونه بیان مىفرماید: منافقان التماس مىکنند که نگاهى به ما کنید تا از نور شما استفاده کنیم.
وقتى جواب رد مىشنوند مىگویند: آیا ما در دنیا با شما نبودیم؟
بهشتیان مىگویند: چرا ولى شما خودتان را فریب دادید و در کار خیر، امروز و فردا کردید.
وسوسه دیگر گاهى شیطان انسان را وسوسه مىکند که چرا نتیجه دسترنج و علم و ابتکار و خلاقیّت تو نصیب دیگران شود.
همان گونه که قارون مىگفت: سرمایه من بخاطر علم و تخصّص و مدیریّتى است که دارم، «انّما اوتیتُه على علمٍ عندى» (69) خداوند در پاسخ مىفرماید: آیا قارون نمىداند که ما قوىتر از او را نابود کردیم.
چه بسیار افرادى از صاحبان سرمایه که با سواد، زرنگ، قوى و زحمتکش بودند، ولى به جایى نرسیدند.
آرى، هرگز دادههاى الهى را به حساب تخصّص و علم و تلاش و مدیریّت و هنر خود نگذاریم.
وسوسه دیگر گاهى شیطان وسوسه مىکند که خدا خواسته گروهى فقیر و گروهى در رفاه باشند، اگر خدا بخواهد به فقرا نیز ثروت مىدهد.
«انطعم من لو یشاء اللّه اطعمه» (70) گویا این افراد غافلند که دادنها و گرفتنهاى الهى براى آزمایش مردم است تا کسى که ثروت دارد از خود سخاوت و کسى که ندارد از خود صبر و قناعت نشان دهد.
اگر همه مردم یکسان باشند روحیه ایثار، سخاوت، صبر و قناعت، در انسان محو مىشود.
وسوسه دیگر گاهى انسان بر اثر وسوسه شیطان مىگوید: من کارهاى خیر زیادى کردهام به فقراء کمک مىکنم، به بستگان سر مىزنم اموالى را وقف یا وصیّت مىکنم، بنابراین خمس دادن لازم نیست.
در حالى که اگر انسان هزار مستحب انجام دهد جبران یک واجب نمىشود.
ما بنده خدا هستیم و باید هرچه را او گفت و هر گونه که او خواست عمل کنیم، نه آنچه را سلیقه خودمان تشخیص مىدهد و بدتر آنکه سلیقه خودمان را به جاى حکم خدا حساب کنیم.