امام رضا (ع) از پدرانش، از قول علی (ع) فرمود: «کنا مع النبی (ص) فی حفر الخندق، اذجائته فاطمه (س) و معها کسیره من خبز، فدفعتها الی النبی (ص) : فقالالنبی (ص) : ما هذه الکسیره؟ قالت: قرصا خبزته للحسن و الحسین (ع)، جئتک منه بهذه الکسیره فقال النبی (ص) : اما انه اول طعام دخل فم ابیک منذ ثلاث; (1) در کندن خندق با پیغمبر (ص) بودیم که فاطمه (س) آمد و با خود پاره نانی داشت و آن را به پیغمبر (ص) داد . پیامبر (ص) گفت: این چیست؟ گفت: نانی است که برای حسن و حسین (ع) میپختم و پارهای از آن را برای شما آوردم، پیامبر (ص) گفت: نخستین طعامی است که بعد از سه روز به دهان پدرت وارد میشود .»
امیرالمؤمنین (ع) در توصیف زندگی پیامبر اکرم (ص) میفرماید: «ما رفعت له مائده قط و علیها طعام و ما اکل خبز بر قط و لا شبع من خبز شعیر ثلاث لیال متوالیات قط . توفی و درعه مرهونه عند یهودی باربعه دراهم . ماترک صفراء ولا بیضاء مع ما وطئ له من البلاد و مکن له من غنائم العباد و لقد کان یقسم فیالیوم الواحد الثلاثمائه الف اواربعمائه الف و یاتیه السائل بالعشی فیقول: «والذی بعث محمدا بالحق، ما امسی فی آلمحمد صاع من شعیر ولا صاع من بر ولا درهم ولا دینار; (2) هرگز سفرهای از پیش او برچیده نشد که بر آن طعام باشد (آن قدر طعام سفره حضرتش اندک بود که چیزی از آن باقی نمیماند!) و هرگز نان گندم نخورد و هرگز سه شب پیاپی از نان جو سیر نخورد . در حالی از دنیا رفت که زره آن حضرت نزد مردی یهودی در برابر چهار درهم به گرو بود با وجود همه سرزمینهایی که در اختیارش قرار گرفته بود و غنایمی که از جنگها به دست آورده بود، (سکه) زرد و سفیدی از خود برجای نگذاشت . در یک روز سیصد هزار و چهارصد هزار را تقسیم میکرد و شبانگاه که سائلی به نزدش میآمد و از او چیز میخواست میگفت: سوگند به آنکه محمد را به حق مبعوث فرمود، در خاندان محمد پیمانهای از گندم یا جو یا درهم و دیناری برای شب نمانده است!»