حضرت آدم (ع) روزی دید ناگهان سه مجسمه سیاه و بدقیافه در طرف چپ او قرار گرفتند و سه مجسمه نورانی در طرف راست او ، از مجسمه های طرف راست یکی یکی پرسید : شما کیستید ؟
اولی گفت: من عقل هستم . دومی : من حیا می باشم . سومی : من رحم هستم .
حضرت پرسید : جای شما در کجاست ؟
اولی : در سر انسانها دومی : در چشم انسانها . سومی در دل انسانها.
حضرت به طرف چپ برگشت و از سه مجسمه سیاه و بد شکل ، یکی یکی پرسید : شما کیستید ؟
اولی : من تکبرم.
حضرت : جای تو کجاست ؟
- سر انسانها
- سر که جای عقل است.
- اگر من وارد سر شوم ، عقل می رود.
- دومی : من طمعم .
- مکان تو کجاست ؟
- در چشم انسانها .
- چشم که جای حیا است .
- من اگر در چشم جا گرفتم ، حیا می رود .
- سومی : من حسدم .
- محل تو کجاست ؟
- جای من در دل انسانهاست .
- دل که جای رحم و مروت است .
- اگر من وارد قلب انسان شوم رحم و مروت از قلب می رود .
- به این ترتیب می فهمیم که اگر انسان دریچه های وجود خود را به روی گناهان بگشاید ، هر گناهی که در او جا کند ، به همان تناسب ، فضیلت و اخلاق انسانی از او دور می گردد .