دانلود مقاله حضرت خدیجه ع

Word 186 KB 14098 53
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • مقدمه
    سخن از خدیجه ، سخن از یک دنیا عظمت و پایدارى و استقامت درراه هدف است .

    به حق قلمفرسایى در باره کسى که خداوند بر اوسلام و درود فرستاد ، بسى مشکل است .

    اما به مصداق «مالا یدرک‏کله لا یترک کله ،» به بررسى گوشه ‏هایى از شخصیت و زندگى این‏بزرگ بانو مى‏پردازیم :
    ولادت و خانواده
    خدیجه (س) 68 سال قبل از هجرت بدنیا آمد .

    خانواده‏اى که‏خدیجه را پرورش داد ، از نظر شرافت‏خانوادگى و نسبت‏هاى‏خویشاوندى ، در شمار بزرگترین قبیله‏هاى عرب جاى داشت .

    این‏خاندان در همه حجاز نفوذ داشت .

    آثار بزرگى و نجابت و شرافت ازکردار و گفتار خدیجه پدیدار بود .


    خدیجه از قبیله هاشم بود و پدر و اقوامش از ثروتمندان قریش‏بودند .

    پدرش خویلدبن اسد قریشى نام داشت .

    مادرش فاطمه دخترزائد بن اصم بود .


    اخلاق خدیجه (س)
    خدیجه در بین اقوام خود یگانه و ممتاز و میان اقران کم نظیربود .

    او به فضیلت اخلاقى و پذیرایى‏هاى شایان بسیار معروف بود وبدین جهت زنان مکه به وى حسد مى‏ورزیدند .


    دخترت خویلد در سجایا و کمالات اخلاقى زبانزد و نمونه بود و به‏حق ایشان کفو خوبى براى پیامبر (ص) بود .

    بى‏تردید مى‏توان گفت‏که این سجایا و فضایل اخلاقى سبب شد تا خدیجه براى همسرى پیامبراکرم (ص) شایسته شمرده شود .

    طبق روایات ، او براى پیامبراکرم (ص) یاورى صادق بود .


    آیا خدیجه (س) قبل از پیامبر (ص) ازدواج کرده بود ؟

    معروف است اولین کسى که به خواستگارى خدیجه آمد یکى ازبزرگان عرب به نام «عتیق بن عائذ مخزومى‏» بود .

    او پس ازازدواج با خدیجه ، در جوانى در گذشت و اموال بسیارى براى خدیجه‏ارث گذاشت .

    پس از او «ابى‏هاله بن المنذر الاسدى‏» که یکى ازبزرگان قبیله خود او بود ، با وى ازدواج کرد .

    ثمره این پیوندفرزندى به نام «هند» بود که در کودکى در گذشت .

    ابى‏هاله‏نیز پس از چندى ، وفات یافت و ثروت بسیار از خویش بر جاى نهاد.

    هرچند این مطلب که پیامبر اکرم (ص) سومین همسر خدیجه بود وجز عایشه با دوشیزه‏اى ازدواج نکرد ، نزد عامه و خاصه معروف است; ولى مورد تایید همگان نیست .

    جمعى از مورخان و بزرگان ، نظرمخالف دارند ; براى مثال «ابوالقاسم کوفى‏» ، «احمد بلاذرى‏» ، «علم الهدى‏» ، (سیدمرتضى) در کتاب «شافى‏» و «شیخ طوسى‏» در «تلخیص شافى‏» آشکارا مى‏گویند که خدیجه ،هنگام ازدواج با پیامبر ، «عذرا» بود .

    این معنا را علامه‏مجلسى نیز تایید کرده است .

    او مى‏نویسد : «صاحب کتاب انوارو البدء» گفته است که زینب و رقیه دختران هاله ، خواهر خدیجه‏بودند .

    برخى از معاصران نیز چنین ادعا کرده‏اند و براى اثبات ادعاى‏خود کتابهایى نوشته‏اند .

    آشنایى با حضرت محمد (ص) فضایل اخلاقى خدیجه ، بسیارى از بزرگان و صاحب منصبان عرب رابه فکر ازدواج با وى مى‏انداخت .

    ولى خاطرات همسر پیشین به وى‏اجازه نمى‏داد شوهرى دیگر انتخاب کند .

    تا اینکه با مقامات‏معنوى حضرت محمد (ص) آشنا شد و آن دو غلامى که براى تجارت‏همراه پیامبر (ص) فرستاده بود ، مطالب و معجزاتى که از وى‏دیده بودند ، براى خدیجه نقل کردند .

    خدیجه فریفته اخلاق و کمال‏و مقامات معنوى پیامبر (ص) شد .

    البته او از یکى ازدانشمندان یهود و نیز ورقه بن نوفل ، که از علماى بزرگ عرب وخویشان نزدیک خدیجه به شمار مى‏رفت ، در باره ظهور پیغمبرآخرالزمان و خاتم الانبیا (ص) مطالبى شنیده بود .

    همه این‏عوامل موجب شد تا خدیجه حضرت محمد (ص) را به همسرى خودانتخاب کند .

    ازدواج خدیجه زفاف خدیجه با حضرت محمد (ص) 2 ماه و 75 روز پس از بازگشت‏از سفر تجارت شام تحقق یافت .

    در آن زمان ، حضرت‏محمد (ص) 25سال داشت و خدیجه چهل ساله بود .

    ابن عباس سن ایشان را 28 سال‏نقل مى‏کند .

    هرچند بعضى از مورخان اهل‏سنت‏سعى مى‏کنند این سخن‏را رد کنند ; چون راوى آن محمد بن صائب کلبى از شیعیان است وآنها او را ضعیف مى‏دانند .

    خدیجه به سبب علاقه به حضرت محمد (ص) و مقام معنوى او بارسول خدا ازدواج کرد و تمام دارایى و مقام و جایگاه فامیلى خودرا فداى پیشرفت مقاصد همسرش ساخت .

    در عقد ازدواج حضرت محمد (ص) و خدیجه ، عبدالله بن غنم به‏آنها چنین تبریک گفت : هنیئا مریئا یا خدیجه قد جرت لک الطیرفیما کان منک باسعد تزوجت‏خیر البریه کلها و من ذا الذى فى الناس مثل محمد ؟

    و بشر به البران عیسى بن مریم و موسى ابن عمران فیاقرب موعد اقرت به الکتاب قدما بانه رسول من البطحاء هادو مهتد گوارا باد بر تو اى خدیجه که طالع تو سعادتمند بوده و بابهترین خلایق ازدواج کردى .

    چه کسى در میان مردم همانند محمد (ص) است .

    محمد (ص) کسى است که حضرت عیسى و موسى به آمدنش‏بشارت داده‏اند و کتب آسمانى به پیامبرى او اقرار داشتند .

    رسولى که سر از بطحاء (مکه) در مى‏آورد و او هدایت کننده وهدایت‏شونده است .

    احترام پیغمبر خدا (ص) به خدیجه احترام حضرت محمد (ص) به خدیجه ، به خاطر عقیده و ایمان اوبه توحید بود .

    خصال خدیجه (س) خدیجه از بزرگترین بانوان اسلام به شمار مى‏رود .

    او اولین زنى‏بود که به اسلام گروید ; چنان که على‏بن ابى‏طالب (ع) اولین‏مردى بود که اسلام آورد .

    اولین زنى که نماز خواند ، خدیجه بود.

    او انسانى روشن بین و دور اندیش بود .

    با گذشت ، علاقه‏مند به‏معنویات ، وزین و با وقار ، معتقد به حق و حقیقت و متمایل به‏اخبار آسمانى بود .

    همین شرافت‏براى او بس که همسر رسول خدا (ص) بود و گسترش اسلام به کمک مال و ثروت او تحقق یافت .

    خدیجه از کتب آسمانى آگاهى داشت و علاوه بر کثرت اموال و املاک، او را «ملکه بطحاء» مى‏گفتند .

    از نظر عقل و زیرکى نیزبرترى فوق العاده‏اى داشت و مهمتر اینکه حتى قبل از اسلام وى را«طاهره‏» و «مبارکه‏» و «سیده زنان‏» مى‏خواندند .

    جالب این است او از کسانى بود که انتظار ظهور پیامبر اکرم (ص) مى‏کشید و همیشه از ورقه‏بن نوفل و دیگر علما جویاى نشانه‏هاى‏نبوت مى‏شد .

    اشعار فصیح و پر معناى وى در شان پیامبر اکرم (ص) از علم و ادب و کمال و محبت او به آن بزرگوار حکایت مى‏کند .

    نمونه‏اى از اشعار خدیجه در باره پیامبراکرم (ص) چنین است : فلواننى امسیت فى کل نعمه و دامت لى الدنیا و تملک الاکاسره فما سویت عندى جناح بعوضه اذا لم یکن عینى لعینک ناظره اگر تمام نعمتهاى دنیا از آن من باشد و ملک و مملکت کسراها وپادشاهان را داشته باشم ، در نظرم هیچ ارزش ندارد زمانى که چشم‏به چشم تو نیافتند .

    دیگر خصوصیت‏خدیجه این است که او داراى شم اقتصادى و روح‏بازرگانى بود و آوازه شهرتش در این امر به شام هم رسیده بود .

    البته سجایاى اخلاقى حضرت خدیجه چنان زیاد است که قلم از بیان‏آن ناتوان است .

    پیامبر اکرم (ص) مى‏فرماید : «افضل نساء اهل الجنه خدیجه بنت‏خویلد و فاطمه بنت محمد ومریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم .» چه مى‏توان گفت در شان کسى که مایه آرامش و تسلاى خاطر رسول‏خدا (ص) بود ؟

    !

    در تاریخ مى‏خوانیم : «حضرت محمد (ص) هر وقت از تکذیب قریش و اذیت‏هاى ایشان‏محزون و آزرده مى‏شدند ، هیچ چیز آن حضرت را مسرور نمى‏کرد مگریاد خدیجه ; و هرگاه خدیجه را مى‏دید مسرور مى‏شد» ذهبى مى‏گوید : مناقب و فضایل خدیجه بسیار است ; او از جمله‏زنان کامل ، عاقل ، والا ، پاى‏بند به دیانت و عفیف و کریم و ازاهل بهشت‏بود .

    پیامبر اکرم (ص) کرارا او را مدح و ثنا مى‏گفت‏و بر سایر امهات مومنین ترجیح مى‏داد و از او بسیار تجلیل مى‏کرد.

    به حدى که عایشه مى‏گفت : بر هیچ یک از زنان پیامبر (ص) به‏اندازه خدیجه رشک نورزیدم و این بدان سبب بود که پیامبر (ص)بسیار او را یاد کرد .

    درود خدا بر خدیجه خدیجه کبربى چنان مقام والایى داشت که خداوند عزوجل بارها براو درود و سلام فرستاد .

    طبق روایتى از حضرت امام محمد باقر (ص) : پیامبر اکرم (ص) هنگام باز گشت از معراج ، به جبرئیل‏فرمود : «آیا حاجتى دارى ؟» جبرئیل عرض کرد : خواسته‏ام این است که از طرف خدا و من به‏خدیجه سلام برسانى‏» در روایتى دیگر مى‏خوانیم : روزى خدیجه به طلب رسول خدا (ص) بیرون آمد .

    جبرئیل به‏صورت مردى با وى رو به رو شد و از خدیجه احوال رسول‏خدا (ص)را پرسید .

    خدیجه نمى‏توانست‏بگوید رسول خدا (ص) در کجا به سرمى‏برد .

    او مى‏ترسید این مرد از کسانى باشد که قصد کشتن پیغمبر(ص) را دارد .

    وقتى که خدمت آن حضرت رسید و قصه باز گفت ،حضرت محمد (ص) فرمود : «آن جبرئیل بود و امر کرد که از خداتو را سلام برسانم .» نقش خدیجه در پیشبرد اسلام وقتى حضرت خدیجه دریافت که سعادتمند شده ، هرچه داشت در راه‏پیشرفت و موقعیت پیغمبر اسلام (ص) انفاق کرد .

    او تمام اموال‏خویش را به پیامبر (ص) بخشید و در راه نشر اسلام به مصرف‏رساند .

    تا جایى که هنگام ارتحال ، پارچه‏اى براى کفن نداشت .

    ابن اسحاق جمله‏اى در شان خدیجه دارد که گویاى همکارى وصداقت او در پیشبرد اسلام است .

    او مى‏گوید : «خدیجه یاور صادق‏و با وفایى براى پیامبر (ص) بود و مصیبت‏ها در پى رحلت‏خدیجه‏و ابوطالب بر پیامبر (ص) سرازیر شد .» گویا این دو ، در برابر هجوم ناملایمات بر پیامبر اکرم (ص)، سدى بلند و مستحکم بودند .

    این جمله ، معروف که اسلام رهین اخلاق پیامبر (ص) ، شمشیرعلى (ع) ، و اموال خدیجه است از نهایت همکارى و صداقت‏خدیجه‏پرده بر مى‏دارد .

    فرزندان خدیجه در تعداد فرزندان حضرت خدیجه ، میان مورخان اختلاف است .

    به‏گفته مشهور : ثمره ازدواج رسول خدا و خدیجه ، شش فرزند بود .

    1- هاشم .

    2- عبدالله .

    به این دو «طاهر» و «طیب‏»مى‏گفتند .

    .

    3- رقیه .

    4- زینب 5- ام کلثوم .

    6- فاطمه .

    رقیه بزرگترین دخترانش بودو زینب ، ام کلثوم و فاطمه به‏ترتیب پس از رقیه قرار داشتند .

    پسران خدیجه پیش از بعثت‏پیامبر (ص) ، بدرود زندگى گفتند .

    ولى دخترانش ، نبوت پیامبر(ص) را درک کردند .

    گروهى از محققان معتقدند : قاسم و همه دختران رسول خدا (ص)پس از بعثت‏به دنیا آمدند و چندروز پس از پیامبر خدا (ص) به‏مدینه هجرت کردند .

    وصیت‏خدیجه حضرت خدیجه (س) سه سال قبل از هجرت بیمار شد .

    پیغمبر (ص) به عیادت وى رفت و فرمود : اى خدیجه ، «اما علمت ان الله‏قد زوجنى معک فى الجنه‏» ; آیا مى‏دانى که خداوند تو را دربهشت نیز همسرم ساخته است ؟

    آنگاه از خدیجه دل جویى و تفقد کرد ; او را وعده بهشت داد ودرجات عالى بهشت را به شکرانه خدمات او توصیف فرمود .

    چون بیمارى خدیجه شدت یافت ، عرض کرد : یا رسول الله !

    چندوصیت دارم : من در حق تو کوتاهى کردم ، مرا عفو کن .

    پیامبر (ص) فرمود : هرگز از تو تقصیرى ندیدم و نهایت تلاش‏خود را به کار بردى .

    در خانه‏ام بسیار خسته شدى و اموالت را درراه خدا مصرف کردى .

    عرض کرد : یا رسول الله !

    وصیت دوم من این است که مواظب این‏دختر باشید .

    و به فاطمه زهرا (س) اشاره کرد .

    چون او بعد ازمن یتیم و غریب خواهد شد .

    پس مبادا کسى از زنان قریش به اوآزار برساند .

    مبادا کسى به صورتش سیلى بزند .

    مبادا کسى بر اوفریاد بکشد .

    مبادا کسى با او برخورد غیر ملایم و زننده‏اى داشته‏باشد .

    اما وصیت‏سوم را شرم مى‏کنم برایت‏بگویم .

    آن را به‏فاطمه عرض مى‏کنم تا او برایت‏بازگو کند .

    سپس فاطمه را فراخواند و به وى فرمود : «نور چشمم !

    به پدرت رسول الله بگو :مادرم مى‏گوید : من از قبر در هراسم ; از تو مى‏خواهم مرا درلباسى که هنگام نزول وحى به تن داشتى ، کفن کنى .» پس فاطمه زهرا (س) از اتاق بیرون آمد و مطلب را به پیامبر(ص) عرض کرد .

    پیامبر اکرم (ص) آن پیراهن را براى خدیجه‏فرستاد و او بسیار خوشحال شد .

    هنگام وفات حضرت خدیجه ، پیامبراکرم (ص) غسل و کفن وى را به عهده گرفت .

    ناگهان جبرئیل درحالى که کفن از بهشت همراه داشت ، نازل شد و عرض کرد : یا رسول‏الله ، خداوند به تو سلام مى‏رساند و مى‏فرماید : «ایشان اموالش‏را در راه ما صرف کرد و ما سزاوارتریم که کفنش را به عهده‏بگیریم .» وفات خدیجه (س) خدیجه در سن 65 سالگى در ماه رمضان سال دهم بعثت در خارج ازشعب ابوطالب جان به جان آفرین تسلیم کرد .

    پیغمبر خدا (ص)شخصا خدیجه را غسل داد ، حنوط کرد و با همان پارچه‏اى که جبرئیل‏از طرف خداوند عزوجل براى خدیجه آورده بود ، کفن کرد .

    رسول‏خدا (ص) شخصا درون قبر رفت ، سپس خدیجه را در خاک نهاد وآنگاه سنگ لحد را در جاى خویش استوار ساخت .

    او بر خدیجه اشک‏مى‏ریخت ، دعا مى‏کرد و برایش آمرزش مى‏طلبید .

    آرامگاه خدیجه درگورستان مکه در «حجون‏» واقع است .

    رحلت‏خدیجه براى پیغمبر (ص) مصیبتى بزرگ بود ; زیرا خدیجه‏یاور پیغمبر خدا (ص) بود و به احترام او بسیارى به حضرت محمد(ص) احترام مى‏گذاشتند و از آزار وى خوددارى مى‏کردند .

    یاد خدیجه رسول خدا (ص) با این که بعد از رحلت‏حضرت خدیجه (س) بازنانى چند ازدواج کرد ; ولى هرگز خدیجه را از یاد نبرد .

    عایشه‏مى‏گوید : هر وقت پیغمبرخدا (ص) یاد خدیجه مى‏افتاد ، ملول وگرفته مى‏شد و براى او آمرزش مى‏طلبید .

    روزى من رشک ورزیدم وگفتم : یا رسول الله ، خداوند به جاى آن پیرزن ، زنى جوان وزیبا به تو داد .

    پیغمبر (ص) ناگهان بر آشفت و خشمگینانه دست‏بر دست من زد وفرمود : خدا شاهد است‏خدیجه زنى بود که چون همه از من رومى‏گردانیدند ، او به من روى مى‏کرد ; و چون همه از من مى‏گریختند، به من محبت و مهربانى مى‏کرد ; و چون همه دعوت مرا تکذیب‏مى‏کردند ، به من ایمان مى‏آورد و مرا تصدیق مى‏کرد .

    در مشکلات‏زندگى مرا یارى مى‏داد و با مال خود کمک مى‏کرد و غم از دلم‏مى‏زدود .

    حضرت امام صادق (ع) فرمود : «وقتى خدیجه از دنیا رفت ،فاطمه کودکى خردسال بود ، نزد پدر آمد و گفت : «یا رسول الله‏امى‏» ; مادرم کجاست ؟

    پیامبر (ص) سکوت کرد .

    جبرئیل نازل شد و گفت : خدایت‏سلام‏مى‏رساند و مى‏فرماید : به زهرا بفرما ، مادرت در بهشت و در کاخ‏طلایى که ستونش از یاقوت سرخ است و اطرافش آسیه و مریم هستند ،جاى دارد .

    شبانى حضرت محمد صلى الله علیه وآله وسلم مقدمه شبانى و دامدارى از روزگاران کهن از جمله اشتغالات و حرفه‏هاى رایج جامعه بشرى بویژه در اجتماعات بدوى و روستایى بوده است.

    هر خانواده به طور طبیعى تعدادى، هر چند اندک، دام (گوسفند، گاو، شتر و غیره) با مقاصد اقتصادى و معیشتى نگاهدارى مى‏کرده و معمولا نوجوانان و جوانان، آنها را به چراگاه و مراتع مى‏برده و شبانگاه به روستا برمى‏گردانده‏اند و حتى گاهى به سبب زیادى دام و فقدان نیروى انسانى کافى در درون خانواده، فرد و یا افرادى را به اجیرى و مزدورى مى‏گرفته‏اند و آنان در برابر دریافت دستمزد دامدارى و شبانى مى‏کرده و از گاو و گوسفند و شتر، مراقبت مى‏کرده‏اند.

    یکى از موضوعاتى که ناقلان اخبار و سیره‏نویسان، درباره زندگانى رسول‏اکرم‏صلى الله علیه وآله بدان پرداخته و سخنان نسبتا فراوان در آن باره گفته و احیانا در این زمینه از حدود ادب خارج شده‏اند موضوع چوپانى و شبانى آن حضرت در دوره نوجوانى و جوانى و پیش از بعثت است.

    از آن احادیث چنان برمى‏آید که نقالان و قصه‏پردازان از این موضوع، اصلى کلى ساخته و پرداخته‏اند که بنابرآن، گویا، همه پیامبران و رسولان حق تعالى باید دوره‏اى از عمر خویش را به شبانى بگذرانند تا براى تصدى امر خطیر رسالت‏شایستگى یابند!

    ما در این مقال، موضوع شبانى پیامبران را در چهار عنوان بررسى مى‏کنیم: 1 - اصل شبانى و دامدارى به عنوان وسیله امرار معاش و زندگانى.

    2 - اجیر شدن براى دیگرى به همین هدف و مقصد.

    3 - چوپانى پیامبران به طور عام و پیامبر اکرم صلوات‏الله علیه و علیهم اجمعین به طور خاص براى تمرین و یادگیرى مسؤولیت پیامبرى و تحصیل برخى کمالات روحى و نفسانى.

    4 - شبانى پیامبر اکرم براى مکیان و اجیر شدن او براى قریش به قصد تامین معاش و گذران زندگى.

    اول: شبانى و دامدارى تردیدى نیست که انسان از بدو پیدایى خود در روى زمین براى آن که زنده بماند به غذا و طعام نیاز داشته و براى سیر کردن شکم خود و تامین معیشت نیازمند کار و کوشش بوده است و طبیعى‏ترین کار در آن زمینه، کشاورزى و دامدارى و امثال آن بوده است وانگهى پیامبران خدا، بعد بشرى داشته و از این نظر مانند دیگر آحاد انسان براى زنده ماندن، کار و تلاش مى‏کردند و احیانا از طریق کشاورزى و گوسفنددارى و شبانى، زندگى مى‏گذرانده‏اند.

    ابراهیم خلیل الرحمان على نبینا و آله علیه‏السلام با ساره دختر خاله‏اش ازدواج کرد.

    او که زنى ثروتمند و صاحب گوسفندان فراوان بود، همه آنها را در اختیار ابراهیم علیه السلام قرار داد و او با سر و سامان دادن به آنها و حسن نگهدارى، مال و منال فراوان به دست آورد و در شهر کوثا وضع هیچ کس بهتر از او نبود.

    (1) درباره شبانى پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله نیز روایات متعددى نقل شده است.

    جابربن عبدالله گوید: در مرالظهران نزد رسول‏الله‏صلى الله علیه وآله بودیم در حالى که گوسفند و قوچ مى‏چرانید.

    پیامبر فرمود: بر شما باد گوسفند سیاه که پاکیزه‏تر است.

    پرسیدند: آیا شما گوسفند شبانى کرده‏اید؟

    فرمود: آرى، و هل نبى الا رعاها: آیا پیامبرى بوده که گوسفندچرانى نکند؟!

    (2) از عمار رضى‏الله عنه نقل شده که گفت: روزى گوسفندان خانواده‏ام را به چرا برده بودم و محمدصلى الله علیه وآله هم شبانى مى‏کرد به آن جناب گفتم: آیا مایل هستید تا به فخ برویم که آن جا مرتع و سبزه‏زارى درخشنده و نیکو است؟

    پیامبر فرمود: آرى برویم.

    فرداى آن روز به آن جا رفتم.

    محمدصلى الله علیه وآله پیش از من به آن جا رسیده بود اما گوسفندانش را از آن مرتع و علفزار دور نگاه داشته و نمى‏گذاشت وارد چراگاه شوند تا مرا دید فرمود چون با تو قرار گذاشته بودم خوش نداشتم پیش از آمدن تو گوسفندان را بچرانم.

    (3) طبرسى در تفسیر آیه «و منهم من یلمزک فى الصدقات...» (توبه /58): «و برخى از آنان در خصوص صدقه‏ها و زکات، بر تو طعنه مى‏زنند و خرده مى‏گیرند» مى‏نویسد: رسول خدا غنایم جنگ حنین را قسمت مى‏کرد.

    مردى پیش آمد و گفت: مگر فرمان خدا آن نیست که صدقات را به فقرا و بینوایان بدهید؟

    پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: آرى، چنین است.

    آن مرد گفت: پس چرا همه آنها را به شبان‏ها و گوسفندچرانان مى‏دهید؟

    پیامبر اکرم فرمود: «ان نبى‏الله موسى کان راعى غنم‏»: «پیامبر خدا موسى، گوسفندچران بود».

    وقتى آن مرد برگشت که برود رسول‏الله فرمودند: از این مرد برحذر باشید.

    (4) جابر از ابوجعفر باقرعلیه السلام حکایت کرد که رسول‏اکرم فرمود: پیش از بعثت‏به گوسفندان و شترانى که به چراگاه برده بودم مى‏نگریستم - و هیچ پیامبرى نیست مگر آن که شبانى کرده است - مى‏دیدم آن زبان‏بسته‏ها که آرام و در جاى امن قرار داشتند و چیزى به ظاهر موجب رمیدن آنها نبود ناگهان بدون سبب و علت معلوم، آن گوسفندان و شتران از جا مى‏پریدند و رم مى‏کردند و من هماره درشگفت‏بودم و با خود مى‏گفتم جریان چیست و سبب رمیدن آن زبان‏بسته‏ها کدام است؟

    تا این که جبرئیل حدیث کرد که آن در نتیجه ضربتى است که در قبر بر کافر فرود مى‏آید و جز انس و جن همه جانداران آن را احساس مى‏کنند و صداى آن ضربت را مى‏شنوند.

    پناه به خدا از عذاب و شکنجه قبر.

    (5) در نقلى دیگر داستان‏گونه و در زمینه شق‏صدر پیامبرصلى الله علیه وآله چنین آمده است: داشتم گوسفندان را شبانى مى‏کردم که گرگى پیدا شد گفتم تو در این جا چه مى‏کنى؟

    گفت: تو چه مى‏کنى؟

    گفتم: من گوسفندان را شبانى مى‏کنم.

    گفت: تو راهت را بگیر و برو، من گوسفندان را جلو راندم گرگ در میان گوسفندان افتاد و ناگهان گوسفندى را بکشت...

    (6) به مفاد حدیث دیگر آن زمان که پیامبر سى‏وهفت‏ساله بوده و در میان کوههاى مکه شبانى مى‏کرده است مردى را مى‏دیده که به وى نوید رسالت و پیامبرى مى‏دهد.

    (7) و براساس حدیثى دیگر، آن وضع موقعى پیش آمده که پیامبرصلى الله علیه وآله گوسفندان ابوطالب را به چرا مى‏برده است.

    (8) ابوهریره روایت کرده که رسول خدا فرمود: «ما بعث الله عزوجل نبیا الا راعى غنم...» (9) : خداوند عزوجل جز گوسفندچران را پیامبر نکرده است.!

    این است نمونه‏اى از نقل‏هاى تاریخى و حدیثهاى داستان گونه مشعر بر این که پیامبران الهى و رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله همگى برهه‏اى از عمر شریفشان را به شبانى و گوسفندچرانى سپرى کرده‏اند و هر چند که سند برخى از آنها محل کلام و احیانا متن آنها نیز آشفته است لیکن ما به لحاظ آن که ناممکن نیست که پیامبران و رسول گرامى ما در خانواده خود و براى اداره زندگى شخصى شبانى و گوسفندچرانى کرده باشند، از مناقشه در این باب چشم مى‏پوشیم و به بحث دیگر که مهمتر است و در ترسیم سیماى درست از پیامبران خدا مؤثرتر است مى‏پردازیم.

    دوم: شبانى و اجیرى براى دیگران بحث دوم، شبانى پیامبران و رسول گرامى خدا و اجیر دیگران شدن است و در این باب، سخن از پیامبران با کلام از زندگانى رسول‏الله‏صلى الله علیه وآله تفاوت دارد.

    زیرا در قرآن کریم درباره شبانى موسى براى شعیب‏علیهماالسلام آیاتى صریح و روشن داریم مبنى بر این که موسى‏علیه السلام مدت ده سال اجیر شعیب‏علیه السلام شد تا براى او شبانى کند، و پس از انقضاى مدت مقرر با همسرش راهى وطن خود شد و در طور سینا به رسالت و نبوت برانگیخته گردید.

    (10) به زعم ما هر انسانى براى اداره زندگى خود، باید کار و کوشش کند اعم از پیامبران و یا دیگران; و شبانى و گوسفنددارى براى خود و یا دیگرى از جمله راههاى تحصیل معیشت‏حلال است.

    و هیچ کار شرافتمندانه‏اى، ننگ و عار نیست لیکن این مساله در محیط اشرافى مکه و درباره رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله فرق مى‏کند.

    قرآن مجید، پندار جاهلانه مشرکان مکه و جز آنان را که کار و کوشش را براى پیامبران عیب مى‏دانستند و انتظار داشتند که آنان نخورند و براى زندگى روزمره خود تلاش نکنند به شدت محکوم کرده است.

    گفتند: این رسولان را چه شده که طعام مى‏خورند و در بازارها راه مى‏روند...؟

    ما پیش از تو رسولانى نفرستادیم مگر آن که آنان طعام مى‏خوردند و در بازارها راه مى‏رفتند.

    (11) سخن ویژه درباره رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله آن است که اگر چه او ممکن است در خانواده خود و براى مادر رضاعى و یا جد و عمویش شبانى کرده باشد لیکن او براى احدى به عنوان اجیر و مزدور شبانى و چوپانى نکرده است.

    یعقوبى در این باب کلامى شیوا و صریح دارد: «و لا کان اجیرا لاحد قط‏» (12) : او هرگز اجیر و مزدور کسى نشده است.

    به نظر مى‏آید راز این نکته آن باشد که جاهلیت‏بر پندارهاى واهى و تخیلات استکبارى، کار و کارگر را تحقیر و توهین مى‏کند چنان که یتیمان و مردمان بیکس در آن محیطها مورد بى‏توجهى و بى‏مهرى شدید قرار مى‏گرفتند.

    در نظامهاى جاهلى، ثروتمندان غالبا از راه رباخوارى و بهره‏کشى از زحمتکشان فربه‏تر مى‏شوند و در همان حال کار و کارگر را تحقیر مى‏کنند.

    و خداوند متعال خواسته است دشمنان پیامبرصلى الله علیه وآله را پیشاپیش خلع سلاح کند و جلو یاوه‏سرایان مکه را بگیرد.

    در این جا ذکر این نکته لازم است که هر چند محمدصلى الله علیه وآله یتیم بوده لیکن خداوند متعال جدى مثل عبد المطلب که وى را ابراهیم ثانى مى‏خواند (13) و نیز ابوطالب عموى بزرگوارش را به سرپرستى او گماشته است.

    و نیز اگر چه او از مال دنیا بهره زیادى نداشته است اما هرگز به مشرکان مکه نیز محتاج نبوده است و این همان نکته‏اى است که خصم در طى قصه‏پردازى، آن را جاسازى کرده است.

    ابوهریره مى‏گوید: خداوند با عزت و جلالت، جز چوپان و شبان را به پیامبرى برنینگیخت.

    از آن حضرت سؤال شد شما چطور یا رسول‏الله؟

    فرمود: «انا رعیتها لاهل مکه بالقراریط‏»: من براى مردم مکه با دریافت قیراطهایى، چوپانى و شبانى کرده‏ام.» (14) «قراریط‏» را جمع قیراط دانسته‏اند و آن، اجزایى از درهم و دینار، و پول سیم و زر است که با آن اشیاى ناچیز و ارزان قیمت مى‏خریدند.

    (15) و به قولى: قیراط در بیشتر بلاد، نصف یک درهم است و در شام، یک بیست و چهارم.

    (16) و سویدبن سعید گفت: رسول‏الله هر گوسفند را به یک قیراط شبانى مى‏کرد.!

    (17) ابراهیم حربى گفت: قراریط نام جایى است در مکه زیرا قراریط به عنوان پول سیم و زر در میان عرب، شناخته شده نیست وانگهى در برخى احادیث آمده است که آن حضرت فرمود: من براى خانواده‏ام به قیراطهایى شبانى کرده‏ام و عادتا هیچ فردى براى شبانى خانواده‏اش دستمزد نمى‏گیرد.

    در برخى احادیث‏به جاى «قراریط‏» «اجیاد» آمده است و آن مؤید این است که قراریط نام جایى است نه پول سیم و زر.

    و از سویى دیگر، عرب جایى به نام قراریط نمى‏شناسد پس قطعا مراد از آن واژه، پول زر و سیم است پس شبانى براى خانواده نبوده بلکه براى مردم مکه بوده است و مؤید آن روایت‏بخارى است که: «کنت ارعاها اى الغنم على قراریط لاهل مکه‏»: من گوسفندچرانى مى‏کردم بر قیراطهایى براى مردم مکه.

    (18) ابن حجر، میان آن احادیث که در برخى «بقراریط‏» و در بعض دیگر «على قراریط‏» و در سومى «لاهل مکه‏» و در چهارمى «غنم اهلى‏» آمده است، به نحوى جمع کرده است.

    بدین بیان که او براى خانواده‏اش بدون دستمزد و اجرت و براى دیگران با دریافت مزد و اجر، شبانى مى‏کرده است!

    و مقتضاى جمع ابن‏حجر آن است که هر «نوع شبانى بى‏مزد و با دستمزد تحقق داشته است و چنین چیزى موقوف بر ثبوت نص و نقل در آن زمینه مى‏باشد.

    (19) ابن جوزى مى‏نویسد روایت‏شبانى محمدصلى الله علیه وآله براى مردم مکه را فقط بخارى از ابن‏هریره نقل کرده است و او در این باب منفرد است.

    و همان نکات مذکور درباره قراریط را آورده است.

    (20) استاد مرتضى عاملى مى‏نویسد: مورخان نوشته‏اند: محمدصلى الله علیه وآله در بنى‏سعد، شبانى کرده است و براى خانواده خود نیز دامدارى فرموده است و نوشته‏اند براى مردم مکه هم چوپانى کرده است و حدیث‏بخارى را شاهد آورده‏اند اما ما در صحت قصه تردید داریم چون بعید است پیامبر در برابر مزدى که حتى پیرزنان بدان رغبت ندارند به شبانى بپردازد.

    اولا: یعقوبى، نص و روایتى صریح در نفى اجیر شدن آن حضرت در طول زندگانى، آورده است.

    ثانیا: متن روایات، که حکایت از یک واقعه مى‏کنند اختلال و تناقض دارند و همین، سبب شده که علما در توجیه و تفسیر آن حادیث‏به دست و پا بیفتند و اگر سند آن حدیث‏هاى صحیح مى‏بود مى‏شد به آن توجیهات دل بست.

    استاد عاملى، وجود واژه‏هایى على قراریط، بقراریط، لاهلى، لاهل مکه و اجیاد را دلیل اختلال و تناقض متن حدیث دانسته است.

    (21) بیهقى در این جا به حدیث دیگرى پرداخته است مشعر بر این که رسول اکرم به امر اجیر شدن خود در جریان سفر شام اعتراف فرموده است.

    «آجرت نفسى من خدیجه سفرتین بقلوص‏»: (22) در دو سفر، خودم را اجیر خدیجه کردم به یک شتر جوان.

    (23) این حدیث علاوه بر تعارضش با نقل یعقوبى مبنى بر نفى اجیرى رسول‏الله براى احدى به طور مطلق، تاریخ بیش از یک سفر با سرمایه خدیجه را یادآورى نمى‏کند وانگهى در سند، ربیع‏بن بدر واقع است و دانشمندان رجالى او را به شدت محکوم کرده‏اند.

    ابن‏حجر او را ضعیف دانسته است.

    ابن معین گفت: او چیزى نیست.

    قتیبه و ابوداود هم او را تضعیف کرده‏اند.

    نسایى حدیث او را متروک دانسته و جوزجانى حدیثش را سست‏شمرده است و ابوحاتم گفت: با حدیث او سرگرم نشوید و آن را رها کنید و ابن‏عدى گفت‏حدیث‏هاى او و روایات کسانى را که از او نقل حدیث مى‏کنند پى نگیرید.

    (24) اما راجع به ابوهریره، بحثى باز نمى‏کنیم و خواننده را به کتابهاى اضواء على السنه المحمدیه و شیخ المضیره ابوهریره هر دو از استاد ابوریه دانشمند و نویسنده مصرى، و کتاب ابوهریره از شرف‏الدین عاملى، ارجاع مى‏کنیم.

    نکته جالبتر آن که یعقوبى آن جمله طلایى را درباره پیوند خدیجه با محمد صلى الله علیه و آله آورده است: «وانه ما کان مما یقول الناس انها استاجرته بشى‏» (25) : آنچه مردم گویند که خدیجه با مزدى، محمدصلى الله علیه وآله را اجیر گرفته بود، واقعیت ندارد.

    نتیجه آن که شبانى محمدصلى الله علیه وآله و دیگر انبیاى الهى به اقتضاى محیط و شرایط زندگى، امرى عادى مى‏تواند باشد و حتى اجیر شدن پیامبرى مثل موسى‏بن عمران کلیم‏الله نیز پذیرفتنى است لیکن در خصوص حضرت محمدصلى الله علیه وآله به نص کلام یعقوبى و با ملاحظه ضعف‏ها و تناقض‏هاى موجود در حدیثها، به ضرس قاطع مى‏توان گفت که آن حضرت براى مردم مکه شبانى نکرده و اجیر نشده است و چنان نقلها، یاوه‏هاى نقالان و قصاص عصر اموى است که براى شکستن شخصیت محمدصلى الله علیه وآله توسط علم و دین به دنیافروشان جعل و وضع شده است.

    سوم: شبانى و رسالت سومین نکته در احادیث‏شبانى پیامبران و اساسى‏ترین دیدگاه ما در این بحث، رابطه شبانى با رسالت و نبوت است که گویا چنان چیزى از شرایط پیامبرى و از مقدمات ضرورى آن بوده است!

    و برخى نویسندگان معاصر در آن زمینه قلمفرسایى و سعى کرده‏اند ساختار شخصیتى پیامبران و رسولان حق تعالى را در پرتو شبانى، توجیه کنند.

    آنان امر شبانى و چوپانى را چه از نظر خلوت‏گزینى و اندیشه و چه از جهت ابتلا به زبان بسته‏هایى که گردآورى آنها و سر و کله زدن با آنها صبر و حوصله فراوان لازم دارد به حیات معنوى و اخلاقى پیامبران ربط داده‏اند.

    حدیث: مروان‏بن مسلم از عقبه، از امام صادق‏علیه السلام روایت کرده است: «ما بعث الله قط نبیا حتى یسترعیه الغنم یعلمه بذلک رعیه الناس‏»: (26) خداوند هیچ پیغمبرى برنینگیخت مگر آن که او را به شبانى و چوپانى گوسفندان واداشت تا بدان وسیله رعیت‏دارى به ایشان بیاموزد.

    هیکل با در نظر گرفتن مجموعه احادیث‏شبانى مى‏نویسد: آنچه محمدصلى الله علیه وآله را بیشتر از هر چیز به تفکر وامى‏داشت اشتغال او به گوسفندچرانى در دوران صباوت است که بعد از بعثت‏به غبطه از آن حالت‏یاد مى‏کرد و خود را همانند موسى و داودعلیهماالسلام شبان مى‏دانست زیرا چوپان گوسفندان، دلى ذکى و روحى لطیف و با رافت دارد.

    در روزها به بیابانهاى گسترده مى‏نگرد و شبها به آسمانها نظاره مى‏کند و با نگرش به ستارگان فروزان مجالى براى اندیشه مى‏یابد.

    او به این عوامل و آیات مى‏نگرد تا پشت‏سر آنها را ببیند و براى این جهان تفسیرى پیدا کند...

    (27) در کتاب سیره حلبى در فلسفه شبانى، چنین مى‏خوانیم: حکمت الهى ایجاب مى‏کند که مرد وقتى به شبانى گوسفندان مى‏پردازد از آن نظر که گوسفند ضعیفترین و پراکنده‏ترین بهایم است اقدام به چنان کارى، مایه آرامش و سکون دل مى‏شود و قلب انسان مملو از لطف و مهر و رافت مى‏گردد و چنان شخصى اگر از شبانى گوسفند به مردم‏دارى و رعیت‏پرورى بپردازد اولا: حدت طبیعى در وجود او از بین مى‏رود و ثانیا: از ظلم و ستم غریزى فاصله مى‏گیرد!

    پس او در معتدلترین حالات و عادلانه‏ترین وضع قرار مى‏گیرد.

    (28)

کلمات کلیدی: حضرت خدیجه (ع)

خديجه، (محدث، متوفى سال 10 ه) دختر خويلد، بانويى با فضيلت از بانوان شرافتمند و بزرگوار، اولين کسى بود که اسلام آورد و همواره حامى و پشتيبان همسرش رسول خدا صلى الله عليه و آله بود و از بذل جان و مال در راه دين خدا و پيامبرش دريغ نداشت. وى 68 سال قب

«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهر کم تطهیرا» منظومه محنت زهرا و آل او دوشیزگان پرده نشین حریم قدس بر خاطر کواکب ازهر نوشته‌اند نام بتول بر سر معجر نوشته‌اند سپاس خداوندی را درخور است که به برکت اصحاب کسا، عرش و فرش بیافرید و نعمت در آن بگسترانید و از برای جانشینی خود بر روی زمین انسان را از ماند آبی گندیده بسرشت و برای هدایت او پیامبران فرستاد. درود برون از شمارش ...

عموما نوشته‏اند ماجراى اين ازدواج ميمون و مبارک از اينجاشروع شد که بنا به پيشنهاد جناب ابو طالب،يا رخواست‏خديجه،رسول خدا«ص‏»بصورت اجير يا بعنوان مضاربه براى خديجه به‏سفرى تجارتى اقدام کرد،و بخاطر سود فراوانى که در اثر تدبير ودرايت آنحضرت از اين سف

زندگينامه حضرت زهرا (س) دوران زندگي فاطمه زهرا ( ع) چگونگي ازدواج فاطمه ( ع ) و علي ( ع) از شادي تا اندوه مقدمه بدون ترديد در ميان زنان و بانوان اسلامي ، فاطمه زهرا ( ع ) محبوبترين چهره ديني ، علمي ، ادبي ، تقوايي و اخلاقي در ميان مسلمانان

ولادت علي (ع) : رسول گرامي اسلام در سال عام الفيل در مکه معظمه ديده به جهان گشود, فاطمه دختر اسد در حالي که از ولادت پيغمبر خدا و از شنيدن آن همه معجزات و کرامات در هنگام تولدش به شدت خوشحال بود با سرعت تمام خود را به شوهرش حضرت ابوطالب (ع)رسانده و

چکيده مطالب : برترين بانو : سرور زنان جهان ، ميلاد فاطمه ، بحثي درباره فدک رحلت مظلومانه زهرا (ع) مسئله : حضرت زهرا (س) از منزل تعويل آيات فرقاني و روايات قرآني و نيز مختصري اشاره به وقايع تولد و زندگي ايشان ؟ پيشگ

فاطمه بضعه منى و هى نور عينى و ثمره فؤادى و روحى التى بين جنبى و هى الحوراء الانسيه: «فاطمه پاره تن من است، و نور چشمان من، و ميوه دلم و روح من است و او حورى انسان صفت است». پيامبر اسلام(ص) در آن سال که سال پنجم بعثتش بود در سختترين شرائط و حالات به

سن پيامبر(ص) و خديجه در هنگام ازدواج درباره سن رسول خدا(ص)در هنگام ازدواج عموماگفته‏اند:آنحضرت در آن هنگام بيست و پنج‏سال از عمرشريفش گذشته بود. ولى درباره سن خديجه عليها السلام اختلافى در روايات‏ديده مى‏شود که مشهور در آنها نيز آن است که خديجه

مقدمه زندگاني حضرت فاطمه (س) در تاريخ بشر بهترين نمونه ايثار و مهرباني و از خود گذشتگي است . سراسر اين زندگاني مملو از فداکاري و اعمالي است که بشر بي اختيار در برابر آنها سر فرود آورده و به مظلوميت و شخصيت اين بانو ايمان مي آورد . دستور آسماني رو

خديجه قبل از ازدواج با پيامبر(ص) خديجه دختر خويلد بن اسد بن عبد العزى بن قصى بن کلاب‏بود که نسب وى با رسول خدا«ص‏»در قصى بن کلاب متحدمى‏شود، مادرش: فاطمه دختر زائده بن اصم از بنى معيص ابن عامر بن بؤى بود. عموما نوشته‏اند که وى قبل از ازدواج‏با رس

مقدمه فاطمه (علیها السلام) در نزد مسلمانان برترین و والامقام ترین بانوی جهان در تمام قرون و اعصار می‌باشد. این عقیده بر گرفته از مضامین احادیث نبوی است. این طایفه از احادیث، اگر چه از لحاظ لفظی دارای تفاوت هستند، اما دارای مضمونی واحد می‌باشند. در یکی از این گفتارها (که البته مورد اتفاق مسلمانان، اعم از شیعه و سنی است)، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: "فاطمه ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول