دانلود مقاله دروغ

Word 119 KB 14121 25
مشخص نشده مشخص نشده فلسفه - اخلاق
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • بزرگ‏ترین گناهان
    امیر المؤمنین‏علیه السلام مى‏فرماید: «ان اعظم الخطایا عند الله اللسان الکذوب;
    بزرگ‏ترین گناهان نزد خدا، زبان بسیار دروغ گو است.»
    زبان دروغ گو داشتن، یعنى دروغ گو بودن.

    دروغ به وسیله زبان، وجود پیدامى‏کند و زبان یکى از علل وجودى دروغ است.

    اگر کسى دروغى بگوید، این کار بازبانش انجام مى‏گیرد.

    اگر زبانى بسیار دروغ گو باشد، دارنده آن زبان، بسیار دروغ‏خواهد گفت.


    هر گناهى با عضوى از اعضاى انسان در خارج رخ مى‏دهد و گناه را مى‏توان به آن‏عضو نسبت داد; چون گناه کار گناه را به وسیله آن عضو انجام داده است.

    دست‏خیانت‏کار داشتن، یعنى دزد و خائن به مال بودن.

    چشم ناپاک داشتن، یعنى خائن به‏ناموس بودن.

    زبان دروغ گو داشتن، یعنى دروغ گو بودن.


    سر آن که زبان پر دروغ، بزرگ‏ترین گناه است، در آینده روشن خواهد شد; اکنون‏باید معناى دروغ روشن شود.


    دروغ چیست؟


    دروغ، سخن بر خلاف حقیقت است و دروغ گو کسى است که بر خلاف حقیقت،خبرى مى‏دهد.


    شما اگر گرسنه باشید و به منزل دوست‏خود بروید، او براى شما غذا بیاورد، شمابگویید من سیر هستم، این سخن دروغ است، چون بر خلاف حقیقت است; شما نیزدروغ گو هستید، زیرا بر خلاف حقیقت‏خبر داده‏اید.


    کم را بیش گفتن یا بیش را کم گفتن، دروغ است و گوینده‏اش دروغ گومى‏باشد، چنان که بود را نبود و یا نبود را بود خبر دادن دروغ گویى مى‏باشد و نیزبد را خوب و خوب را بد یا کوچک را بزرگ و بزرگ را کوچک خواندن، دروغ‏خواهد بود.


    دروغ و دروغ گویى دروغ از صفات سخن است و دروغ گویى از صفات سخن گو و این دو همیشه باهم یار نیستند.

    مى‏شود سخنى دروغ باشد، ولى گوینده‏اش دروغ گو نباشد، چنان که‏ممکن است کسى دروغ بگوید، ولى سخنش دروغ نباشد، بلکه راست و مطابق‏حقیقت‏باشد.

    شما اگر به وقوع حادثه‏اى اطمینان پیدا کردید، در صورتى که آن حادثه رخ نداده‏باشد، هنگامى که از وقوع آن خبر مى‏دهید، شما دروغ گو نیستید، ولى خبر شمادروغ است.

    دروغ گو اگر سخن راستى بگوید که به نظرش بر خلاف حقیقت‏باشد،خبر او راست است، چون مطابق با واقع است، ولى خودش دروغ گفته، زیرا به نظرخودش بر خلاف حقیقت، سخن گفته است.

    در زبان عربى در زبان عربى، دروغ را کذب گویند و خبر دروغ را خبر کاذب مى‏خوانند،چنان که خود دروغ‏گو را نیز کاذب مى‏خوانند.

    پس در این زبان، کاذب بودن، هم صفت‏سخن مى‏باشد، و هم صفت‏سخن گو واین اشتراک، ممکن است گاهى موجب اشتباه بشود و به گمان برسد که هر جا که‏خبر کاذب پیدا شود، خبر دهنده هم باید کاذب باشد، یعنى صفت گفته را به گوینده‏سرایت‏بدهند.

    مراتب دروغ جامعه‌ای را در نظر بگیرید که دروغگویی در آن قاعده و نه استثناء باشد.

    زندگی در چنین جامعه‌ای بسیار پرهزینه است.

    اعتماد متقابل وجود نخواهد داشت، روابط افراد کاملاً غیر اخلاقی خواهد شد، فساد و تباهی در همه سطوح رخنه خواهد کرد و نیز چنین جامعه‌ای کمترین نزدیکی را با یک جامعه دینی و اخلاق‌مدار خواهد داشت.

    اولین گام برای رواج دروغگویی، شکسته شدن قبح دروغ است.

    در جامعه‌ای که دروغگویی نوعی زرنگی تلقی شود و مردم با شنیدن سخن دروغ لبخندی حاکی از سرور و شعف بر لبان خود ظاهر سازند، طبعاً دروغگویی رواج می‌یابد.

    عده‌ای فکر می‌کنند صداقت و راستگویی صرفاً یک مسأله اخلاقی است، و از این رو ناخودآگاه می‌خواهند آن را در بررسی مسائل و مشکلات اجتماعی به حاشیه برانند، اما باید گفت که صداقت و دروغگویی موضوعی کلیدی در فهم و نقد کلیه حوزه‌های اجتماعی است.

    نقش آن در اقتصاد کمتر از سرمایه و نیروی انسانی و...

    دیگر عوامل نیست.

    اما طبیعی است که در گذشته بر اهمیت آنها از منظر اخلاقی تأکید می‌شده است.

    اگر امروز جامعه ما با فساد خانمان‌براندازی مواجه است که فریاد همه را درآورده، یکی از دلایل و علل اصلی بروز آن دروغ و از دروغ بدتر، تطهیر دروغ در ذیل عنوان مصلحت و تقیه است.

    از این رو بدون مبارزه علیه دروغ و حساسیت داشتن نسبت به آن نمی‌توان کوچکترین گام موثری را علیه کاهش فساد برداشت.

    و به طریق اولی بیان هر نوع دروغی ولو با هدف به ظاهر خیر، جز به گسترش فساد کمکی نمی‌کند.

    در تمامی ادیان از جمله اسلام بر قبح دروغ تأکید شده است و قرار گرفتن دروغ در ذیل عنوان گناهان کبیره معرف این اهمیت است.

    برای اینکه بدانیم جامعه کنونی ما با ارزش‌های موردنظر اسلامی تا چه حد فاصله دارد، کافیست که به میزان رواج این گناه کبیره در سطح وسیعی از جامعه توجه کنیم.

    قبل از بیان توضیحات و تحلیل خودم، ابتدا بهتر است که چند گزاره محدود از پیامبر (ص) و ائمه (ع) درباره دروغ را با هم مرور کنیم.

    گرچه در این زمینه احادیث فراوان است.

    پیامبر (ص): ـ دروغگو، دروغ نمی‌گوید مگر به سبب حقارتی که در نفس خود دارد.

    ـ از دروغگویی بپرهیزید، زیرا دروغگویی باعث روسیاهی است.

    ـ از دروغگویی بپرهیزید، در موردی که گمان میکنید نجات شما در دروغ گفتن است، بدانید که اشتباه کرده‌اید و هلاک شما در دروغ است.

    ـ از پیامبر پرسیدند: ممکن است مومن ترسو باشد؟

    فرمود: بلی.

    ممکن است بخیل باشد؟

    ممکن است کذاب باشد؟

    فرمود: نه.

    امام علی (ع): ـ هیچ عمل قبیحی به قبح دروغگویی نیست.

    امام باقر (ع): ـ کم‌نصیب‌ترین فرد از سجایای مردانگی و فضایل انسانی، دروغگویان هستند.

    این تأکیدات را که قطره‌ای از دریا هستند، با وضعیت کنونی جامعه خود مقایسه کنیم تا به عمق فاجعه پی ببریم.

    دروغ مراتبی دارد.

    فرض کنید که پولی گم شده است و آن را فرد «الف» سرقت کرده است.

    اما هیچ‌کس جز آن فرد و خدا اطلاعی از این ماجرا ندارد.

    انکار سرقت از جانب این فرد «دروغگویی» و عملی رذیلانه است.

    و بی‌تردید این «دروغگویی» بدتر از آن عمل سرقت است.

    اما در هر حال هیچ‌کس نمی‌تواند با اطمینان وی را سارق و در نتیجه دروغگو بداند، تنها خداست که از حقیقت امر آگاه است.

    چنین دروغی از حیث اینکه میان فرد و جامعه پرده دروغگوئی را ندریده است، در مراتب پایین دروغگویی است.

    حال فرض کنید که فرد مالباخته خودش دیده است که فرد «الف» اموال او را سرقت کرده و سارق هم می‌داند که مالباخته از حقیقت ماجرا آگاه است.

    اما باز هم دروغ می‌گوید.

    این مرتبه رذیلانه‌تری از فعل دروغ است.

    حال اگر فیلم فعل فرد ثبت و ضبط شده باشد و اموال مسروقه هم نزد سارق کشف شود و افراد متعددی هم به این سرقت شهادت دهند و اثر انگشت فرد هم باقی مانده باشد، و هر شاهد دیگری که به ذهن آید وجود داشته باشد، با این حال فرد انکار کند، در این صورت دروغگویی به شدیدترین مرتبه‌اش رسیده است و چنین فرد در حضیض اخلاقی قرار گرفته و جامعه‌ای هم که فاعل این فعل (دروغگویی)به این فضاحت با تمام توان محکوم نکند، در همان سراشیبی اخلاقی قرار دارد، بدتر از این نوع دروغگویی، توجیه اخلاقی آن برحسب مصلحت است و بدتر از بی‌تفاوتی جامعه در برابر چنین دروغی، دفاع از دروغگو با لطایف‌الحیل است.

    از هنگامی که داریوش در کتیبه بیستون نفر بعد خود را به پرهیز از دروغگویی و ضرورت تشدید مجازات دروغگو توصیه کرد و از خداوند خواست که سه بلا از جمله دروغ را از ایران دور بدارد، معلوم می‌شود که دروغ در جامعه ایران رواج داشته است؟

    چرا که اگر دروغ نبود چنین توصیه‌های موکدی هم نمی‌شد.

    امروز هم جامعه ما با آسیب دروغگویی مواجه است.

    و آن هم با بدترین نوع و مرتبه دروغ.

    مدتی پیش به اداره‌ای مراجعه کردم، به راحتی از من خواسته می‌شد که برای مشکل پیدا نشدن در اجرای کارم، دروغ بنویسم!!

    اگر صفحات حوادث روزنامه‌ها را بخوانید متوجه می‌شوید که متهمین چگونه بدیهیات را انکار می‌کنند، گویی که این دروغ‌ها هیچ قبحی ندارد.

    پلیس راهنمایی که کسی را می‌خواهد جریمه کند، انواع دروغ‌ها را برای گریز از جریمه می‌شنود، دروغ‌های آماری به وفور و از چپ و راست تولید و ارایه می‌شود.

    و از همه بدتر وقتی است که دروغ از جانب کسانی بیان شود که پاسداران "اخلاق" و یا "قدرت" جامعه‌اند.

    وقتی که متولیان این دو رکن حرمت امامزاده‌های خود را پاس ندارند، از دیگران چه انتظاری می‌رود؟

    یکی از بدترین دروغ‌ها، دروغ‌هایی است که در مقام مشاوره به اصحاب قدرت داده می‌شود.

    گویی گوش‌های آنان علاقه‌ای به شنیدن سخن و خبر صدق ندارد.

    در ایران و جهان نام ماکیاول با اخلاقی نبودن قرین شده است، اما برخلاف این پندار اوست که می‌نویسد، شهریار باید شکیباترین شنونده حقیقت درباره اموری باشد که درباره آنها پرسیده است و اگر ملاحظه کرد که کسی در ابراز حقیقت به او تعلل می‌ورزد باید به خشم آید.

    اگر همین یک توصیه ماکیاول در تاریخ و امروز ایران رعایت می‏شد، وضع دیگر گونه‌ای نسبت به حال داشتیم.

    در جامعه ما حساسیت نسبت به داشتن ثروت زیاد است، فرد اگر ثروتی داشته باشد آن را از ترس نگاه دیگران پنهان و به دروغ انکار می‌کند، اما جامعه در برابر دروغ حساسیتی ندارد و دروغگوترین افراد از امنیت روانی برخوردارند، و به همین دلیل است که رذایل اخلاقی هم می‌تواند رواج پیدا کند، و سرمایه اجتماعی جامعه ما را به حدود صفر و حتی منفی برساند، و به عنوان مانع جدی در راه توسعه همه‌جانبه عمل کند.

    از کودکی که درس چوپان دروغگو را می‌خواندیم، قابل فهم بود که عواقب دروغ چگونه گریبان دروغگو را می‌گیرد، اما ساختار اجتماعی و پیشینه فرهنگی در این زمینه چنان متصلب است که به سرعت آن آموزه به فراموشی سپرده می‌شود.

    برخی از اصحاب قدرت همیشه از این می‌نالند که چرا حرف‌های راست آنان باور نمی‌شود و مردم و مطبوعات گرایش به موارد نقض آن دارند، آنان متوجه نیستند که «خود کرده را تدبیر نیست.» وقتی که به سهولت بتوان واقعیت مسلم را تکذیب کرد، اعتماد متقابل به طور مطلق از میان می‌رود، حتی اگر گرگ واقعی هم به گله بزند، کسی برای یاری چوپان نمی‌شتابد.

    حداقل بخشی از منشا و زمینه دروغ، ساختار استبدادی مزمن در تاریخ ایران است، وقتی که قانون حاکم نباشد و زور و چپاول رایج شود، از طرف مردم هم تملق و چاپلوسی سکه رایج خواهد شد.

    وقتی نظارتی بر امور نباشد، حکومت‌ها برای بقای خود می‌کوشند که حقیقت مسلم را قلب کنند.

    گویااولین کتاب چاپ شده در ایران در زمان قاجاریه «فتح‌نامه» است که کل موضوع به پیروزی‌های!!!

    قاجار در جنگ‌های ایران و روس و قراردادهای ترکمن‌چای و گلستان مربوط می‌شود!!

    و این ورود اولین رسانه (چاپ و کتاب) بود و وقتی که مطبوعات و رادیو تلویزیون هم وارد شد، حکومت‌ها بیش از پیش آنها را به چشم بوق برای بیان صادق معرفی کردن دروغ‌هایشان می‌دیدند، و این چنین شد که دروغ، عمق و گستره بیشتری یافت.

    و چنین است که جامعه ما (هر بخش آن به نسبتی) در گرداب این ویژگی فرو رفته است و ساختارهای متعدد هم آن را تشدید و تقویت می‌کند.حتی کسانی که در پی در انداختن طرحی نو برای جامعه، و خواهان تقویت و رواج اخلاق محمدی (ص) که از مهم‌ترین ارکانش صداقت و پرهیز از دروغگویی است، بودند.

    اکنون راهی را می‌روند که مخالفان چنین اخلاقی جاده آن را بیش از پیش صاف کرده‌اند، جاده‌ای که جز به قلب آتش راهی ندارد.

    غیبت نوزدهمین حدیث از چهل حدیث حضرت امام خمینی(ره) در خصوص غیبت، راههای ترک این گناه و گناه شنیدن غیبت است.

    این مبحث با روایتی از امام صادق علیه السلام شروع می شود: امام به نقل از رسول خدا(ص) فرمودند:" غیبت در دین مرد مسلمان سریع تر از مرض اکله در درونش اثر می گذارد و رسول خدا(ص) فرمود: نشستن در مسجد در انتظار خواندن نماز عبادت به حساب می آید، تا زمانی که از او چیزی سر نزند.

    از آن حضرت سوال شد چه چیز از او سر نزند؟

    حضرت فرمود: غیبت از او سر نزند." مرض اکله، دردی است که وقتی در عضوی از اعضای بدن پیدا می شود، آن عضو را می خورد و نابود می کند.

    منظور حدیث این است که همان طور که وقتی مرض اکله در بدن پیدا شود، عضو مبتلا را می خورد و نابود می سازد، غیبت کردن هم همین تاثیر را نسبت به دین شخص دارد.

    معنای غیبت فقها تعاریف فراوانی برای غیبت داشته اند و معیارهایی در این خصوص ارائه کرده اند.

    شیخ شهید در کتاب کشف الریبه ملاک غیبت را اینگونه معنا کرده است که: " هرگاه کسی در غیاب دیگری سخنی نسبت به او بگوید که عرفاً و در نزد مردم نقص و عیب به حساب می آید و قصد وی از این کار سرزنش و یا برملا کردن نقص او باشد، مرتکب غیبت شده است." همچنین ابوذر می گوید: از رسول خدا(ص) پرسیدم که غیبت چیست؟

    حضرت فرمودند:" غیبت عبارت است از اینکه نسبت به برادرت چیزی بگویی که او از آن خوشش نمی آید.

    ابوذر پرسید: حتی اگر این صفت و ویژگی در او باشد؟- باز هم غیبت، به حساب می آید؟- حضرت فرمود:" اگر- آن صفت- در او باشد، غیبت است؛ والا تهمت به حساب می آید." روشن است که منظور برادر در این روایت تنها برادر نسبی نیست، بلکه برادر ایمانی را هم شامل می شود.

    منظور از اکراه نیز چیزی است که عرفا عیب و نقص به حساب می آید و قصد مذمت و گفتن نقص هم در روایت مستتر و تلویحا آمده است؛ والا اگر از راه لطف و مرحمت چیزی در خصوص او بگوید، غیبت صورت نگرفته است.

    اشکال مختلف غیبت نکته قابل توجه اینکه غیبت کردن تنها با لفظ شکل نمی گیرد، بلکه در بسیاری از موارد غیبت کردن با حرکات اعضا هم مصداق می یابد، چنان که عایشه می گوید:" زنی نزد ما آمد.

    چون روی خود برگرداند با دست اشاره کردم که کوتاه قد است.

    رسول خدا(ص) فرمودند: غیبت این زن را کردی." از روایات درک می شود که افشای آنچه از عیب های مومن پوشیده شده است حرام می باشد؛ چه شخص راضی باشد و چه راضی نباشد، چه قصد برملا کردن نقص در میان باشد و چه نباشد، اما از ملاحظه مجموع روایات برمی آید که قصد، برملا کردن نقص است که این افشاگری را حرام می کند مگر این که اصل مورد از مواردی باشد که اظهار آن حرمت شرعی داشته باشد مثل معصیت که خود معصیت کننده هم نمی تواند اظهار کند.

    حتی اگر مومن نسبت به برملا کردن مسائل پنهان خود راضی باشد و قصد برملا کردن نقص و عیب هم در میان نباشد، غیبت به حساب می آید.

    حرمت غیبت اجماعی است حرمت غیبت اجماعی و بلکه از ضروریات فقه است.

    مهم ، توجه به پیامدهای آن است که امید است با اندیشیدن در این پیامدها به آن مبتلا نشویم و اگر مبتلا هستیم، به زودی برگردیم که اگر با این صفت از دنیا برویم، رسوایی در قیامت را به دنبال دارد و صورت ملکوتی آن همان است که در سوره مبارکه حجرات آیه 12 آمده است:" ...

    آیا یکی از شما دوست دارد که گوشت برادر خود را بخورد، در حالی که مردار است...؟!" از آن جا که غیبت کننده در دنیا آبروی مردم را دریده است- مانند حیوانی که بدن مردم را پاره می کند- در قیامت صورت ملکوتی این عمل- خوردن مردار- به او برمی گردد.

    در روایت آمده است که رسول خدا(ص) مردی را به خاطر ارتکاب زنا سنگسار نمود.

    یکی از حاضران به رفیقش گفت:" این مرد در جایگاه خود مثل سگ کشته شد." سپس رسول خدا(ص) با آن دو نفر از مرداری عبور کردند.

    پیامبر(ص) به آنها فرمود: " با دندان های خود از این مردار بکنید." آنها گفتند: یا رسول الله؛ آیا از گوشت مردار بخوریم؟

    پیامبر(ص) فرمود: آنچه از برادر خود به شما رسید تعفن آن بیش از این است.

    عذاب برای غیبت کننده در برخی روایات هم آمده است که در روز قیامت غیبت کننده گوشت خود را می خورد.

    مرحوم شیخ صدوق به سند خود از امام علی(ع) نقل می کند که در ضمن موعظه های خود به نوف البکالی فرمود:"...

    از غیبت دوری کن، زیرا غیبت نان و خورش سگهای آتش است.

    ای نوف!

    دروغگوست کسی که فکر می کند حلال زاده است در حالی که گوشت های مردم را با غیبت کردن می خورد." در روایت دیگری از پیامبر اکرم(ص) آمده است که :" کسی که فرد مسلمانی را غیبت کند، روزه اش باطل گردد و وضویش شکسته شود و در قیامت در حالی محشور می شود که از دهانش بویی بدتر از مردار به مشام می رسد، به طوری که اهل قیامت از بوی او در عذاب خواهند بود." همچنین انس بن مالک به نقل از رسول خدا(ص) می گوید:" در شب معراج بر قومی گذر کردم که روی خود را با چنگال خویش خراش می دادند.

    از جبرئیل پرسیدم: اینها چه کسانی هستند؟

    گفت: اینها کسانی هستند که غیبت مردم را می کردند و آبروی مردم را می بردند." کسی که تلاش می کند عیب های پوشیده مردم را برملا کند، خداوند او را رسوا خواهد کرد.

    چنان که امام صادق(ع) به نقل از رسول خدا(ص) فرمود:" ای کسانی که به زبان اسلام آورده اید و ایمان به قلب شما وارد نشده است!

    مسلمانان را سرزنش نکنید!

    و عیب های پوشیده آنها را جستجو نکنید!

    زیرا کسی که پوشیده های آنها را جستجو کند، خداوند پوشیده هایش را جستجو کند، افتضاح نماید، اگر چه در خانه اش باشد." فردی که عیب های پوشیده مردم را افشا می کند؛ چون مردم ناموس الهی اند، هتک حرمت الهی کرده است.

    پس در این عالم و آن سرا رسوا خواهد شد.

    در روایتی از امام باقر علیه السلام آمده که رسول خدا(ص) در معراج از خداوند پرسید: " ای پروردگار!

    حال مومن نزد تو چگونه است؟

    فرمود، ای محمد!

    کسی که دوستی از من را اهانت کند، پس همانا به محاربه با من اقدام کرده است..." در روایتی دیگر از امام صادق علیه السلام آمده است که غیبت کردن سبب خروج از ولایت الهی و ورود در ولایت شیطان می شود.

    غیبت حق الناسی است که ...

    غیبت از جمله گناهانی است که علاوه بر جنبه حق اللهی، جنبه حق الناسی هم دارد.

    رسول خدا(ص) در ضمن سفارشات خود به ابوذر فرمود:" از غیبت کردن بترس که آن از زنا شدیدتر است؛ پرسیدم: ای رسول خدا!

    به چه علت؟

    حضرت فرمود: چون زنا کننده اگر توبه کند، خداوند او را می آمرزد، اما غیبت آمرزیده نشود مگر این که صاحبش( غیبت شونده) را راضی کند." پس چه بسیار افرادی که گرفتار حق الناس شوند و در قیامت شخصی از او راضی نگردد!

    روایت دیگری در این زمینه از رسول خدا(ص) گویای تاثیرغیبت در از بین بردن نیکی های بنده است.

    آن حضرت فرمود:" آتش در سوزاندن و از بین بردن چیز خشک از غیبت در نابودن کردن نیکی های بنده سریع تر نیست؛ چنان که در روایتی از رسول خدا(ص) آمده است که در روز قیامت شخصی در نامه عمل خود نیکی های خود را نمی بیند.

    چون از این امر سوال می کند به او گفته می شود چون غیبت کردی، عمل تو از بین رفت.

    آسیب های اجتماعی غیبت گناه غیبت نه تنها موجب فساد در ایمان و اخلاق شخص و رسوایی او در دنیا و آخرت می گردد، بلکه مفاسد اجتماعی و بشری را هم به دنبال دارد.

    از مقاصد بزرگ انبیاء علیهم السلام تشکیل مدینه فاضله و جامعه ای نیکوست، و این مهم زمانی به وجود می آید که مردم با یکدیگر الفت و محبت داشته باشند، به طوری که افراد همگی به منزله یک شخص باشند و در این صورت چنین طایفه و ملتی بر طوایف و ملتهای دیگر پیروز خواهند شد، همان طور که مسلمین صدراسلام بر اثر همین اتفاق و وحدت بر حکومتهای بزرگ آن پیروز شدند.

    بر اساس آنچه گفته شد و روایاتی که در این زمینه وجود دارد، مسلمین مامور و موظفند که با یکدیگر دوستی و مودت ورزند؛ و طبعاً آنچه این دوستی را می افزاید مطلوب و پسندیده است و هر چه از این دوستی و مودت کم کنند، ناپسند است و واضح است که غیبت کردن موجب کینه و دشمنی و بغض می شود و از این رهگذر وحدت اجتماع از بین می رود، و این از آسیب های اجتماعی غیبت است و لازم است برای پرهیز از این ضرر بزرگ از این عمل زشت دور شوند.

    راه درمان غیبت برای درمان این بیماری از دو راه علم و عمل باید استفاده نمود.

    درمان علمی: درمان علمی این گناه آن است که شخص در پیامدهای این گناه بیندیشد و این پیامدها را با آنچه از این گناه عایدش می شود، مقایسه کند، از این مقایسه وی تشویق می شود که این عمل را ترک کند؛ زیرا او با این گناه از چشم مردم می افتد، رسوای دو عالم می گردد، بغض و کینه و دشمنی ایجاد می کند.هرگاه این پیامدها را با چند لحظه یاوه سرایی و بذله گویی مقایسه کند، پی خواهد برد که با غیبت کردن چه خطای بزرگی مرتکب شده است.

    ای عزیز!

    با بندگان خدا که مورد دوستی خداوند هستند، محبت قلبی داشته باش!

    مبادا با محبوب حق، دشمنی ورزی که خداوند در این صورت ترا از رحمت خود دور می سازد.

    قدری در آثار دنیایی و اخروی غیبت اندیشه کن و در صورت های وحشتناک این گناه در قبر و قیامت تأمل نما و به اخبار و احادیثی که در این زمینه وارد شده است دقت کن و میان چند دقیقه بذله گویی و نتایج این گناه مقایسه ای به عمل آور.

    در این صورت از این گناه پرهیز خواهی کرد.

    وانگهی اگر کسی غیبت دیگری می کند به این انگیزه که با او دشمن است، چگونه حاضر می شود نیکی هایش را به دشمنش منتقل کند و گناهان دشمن را به نامه عمل خود وارد کند؟

    چنان که در روایات به این پیامد غیبت اشاره شده است.

    درمان عملی:آنست که به هر زحمتی هم که شده، عنان نفس زبان را به دست بگیری تا به مرور زمان به راحتی از غیبت کردن پرهیز نمایی.

    و سعی کنیم که خوبیهای مردم را ببینیم و به دنبال معایب آنها نباشیم.

    آورده اند که حضرت عیسی(ع) با عده ای از حواریون از جایی عبور می کردند که به مردار سگی برخوردند.

    همراهان گفتند: چه مردار بدبویی!

    حضرت عیسی(ع) فرمود: چه دندانهای سفیدی دارد.

    آنها نقص مردار را دیدند و حضرت عیسی کمال آن را گوشزد کرد.

    چقدر خوب است بیش از آنچه به عیب های دیگران توجه کنیم به دنبال کشف عیبهای خود باشیم.

    چنان که رسول خدا(ص) فرمود: " خوشا به حال کسی که مشغول بودن او به عیبش، او را از عیب جویی دیگران باز دارد." گوش دادن به غیبت نیز حرام است همانطور که غیبت کردن حرام است، گوش دادن به غیبت هم گناه به حساب آمده و حرام می باشد.

    از برخی روایات استفاده می شود که گوش کننده غیبت همانند غیبت کننده است؛ چنان که امام علی(ع) فرمود:" گوش کننده به غیبت، نیزغیبت کننده است." از برخی روایات استفاد می شود که رد کردن غیبت واجب است و در روایتی از رسول اکرم(ص) رد کردن غیبت را باعث دفع شر و بدی از غیبت کننده عنوان نموده اند.

    امام صادق علیه السلام به نقل از رسول خدا فرمود:" آگاه باش کسی که بر برادر خود منت بگذارد و غیبتی را که در مجلسی درباره او شنیده است رد کند، خداوند متعال هزار باب از بدی در دنیا و آخرت از او رد می کند و اگر با وجود توانمندی از این کار خودداری ورزد، برای او مثل گناه کسی است که هفتاد بار او را غیبت کرده باشد، خواهد بود." روایت دیگری در این زمینه از رسول خدا(ص) آمده است.

    آن بزرگوار فرمود: " ای علی!

    کسی که نزد او برادر مسلمانش غیبت شود و بر یاری کردن برادرش- دفع غیبت او- توانا باشد و او را یاری نکند، خداوند او را در دنیا و آخرت رسوا می کند." نکته ظریفی را مرحوم شیخ انصاری در تفسیر این روایات آورده و آن این است که مقصود از یاری رساندن غیبت شونده غیر از نهی از غیبت است؛ بلکه منظور آن است که هرگاه غیبت کننده عیبی دنیایی را مطرح کرد، شخص در جواب بگوید اینها که عیب نیست؛ بلکه گناه کردن عیب است؛ و اگر عیبی اخروی مطرح کند، برای یاری کردن برادر دینی اش بگوید: بالاخره افراد گاهی مرتکب خطا می شوند بهتر است برای او طلب آمرزش شود نه عیب جویی و غیبت.

    نکته دیگر این که گاه شنونده غیبت با برخی حرکات مشوق غیبت کننده می شود، مثلاً وقتی غیبتی می شود مکرر" استغفار" کند یا کلامی مثل " عجب" و...

    بگوید.

    این حرکات غیبت کننده را به ادامه کار تشویق می کند و طبعا حرمت آن محرز و مسلم است.

    کلامی از شهید ثانی شهید ثانی کلامی در این زمینه دارد و آن این که از بدترین انواع غیبت، غیبتی است که اهل علم با برخی جمله ها مرتکب می شوند؛ مثلاً وقتی سخن از کسی به میان می آید، او می گوید: الحمدلله که ما اهل ریا و خودنمایی نیستیم این شخص در حقیقت مرتکب غیبت شده، زیرا به طرف فهمانده است که شخص مورد نظر اهل ریا و خودنمایی است.

    یا گاهی کسی صفت بدی را به خود نسبت می دهد تا دیگری را به این صفت مطرح کند؛ مثلاً می گوید فلانی آدم خوبی است؛ ولی به دلیل کم تحملی که همه ما به آن مبتلا هستیم، در عبادات سست است.

    یا بگوید: برای فلان دوست ما فلان حادثه اتفاق افتاد، خداوند او و ما را بیامرزد.

    او با این کار در حقیقت سرپوشی بر باطن پلید خود قرار داده است.

    اینها نیز از مصادیق غیبت هستند.

    آنچه گفته شد برخی از پیامدهای غیبت و نیز راههای مقابله با آن و مصادیق این گناه بود.

    به خداوند متعال پناه می بریم از نفس اماره و بدی هایی که رها کردن عنان زبان ما را به آنها دچار می سازد.

    در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام در باره‌ی تعریف غیبت می‌خوانیم که: غیبت آن است که در باره برادر مسلمانت چیزی بگویی که خداوند آن را بر او مستور داشته است.

    این نکته حائز اهمیت است که از بعضی کلمات بزرگان گاه چنین استفاده می‌شود که غیبت در مورد همه‌ی مؤمنان نیست بلکه تنها در مورد کسانی است که از گناه خود پشیمانند و یا توبه کرده‌اند و در سرحد اعتدالند.

    و اما غیبت افراد فاسق و گنهکار جایز است هر چند گناهشان پنهان باشد و گاه به این روایت از امام صادق علیه‌السلام نیز استناد جسته‌اند که فرمود: کسی که در روابطش با مردم ستم نکند، و در سخنانی که می‌گوید به مردم دروغ نگوید و از وعده‌هایش تخلف نجوید چنین کسی غیبتش حرام و شخصیت کامل و عدالت او ظاهر و اخوتش واجب است.

    امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: هنگامی که فاسق تظاهر به فسق کند نه احترامی دارد و نه غیبتی و در حدیث دیگری از امام رضا (علیه‌السلام) می‌خوانیم : من القی جلباب الحیاء فلا غیبه له کسی که چادر حیا را از سر بر‌گیرد غیبت ندارد احادیث متعدد به خوبی نشان می‌دهد که اگر شخصی گناه کند و مستور باشد، غیبت او جایز نیست و غیبت شخص متظاهر به فسق نیز در خصوص آن عملی که تظاهر به آن می‌کند جایز است نه نسبت به تمام اعمالش.

    از این گذشته حرمت غیبت با دلیل عقل نیز ثابت است چرا که نوعی ظلم و ستم و افشای اسرار و ریختن آبروی مردم محسوب می‌شود و بی‌شک فرقی میان فاسق و عادل در این زمینه نیست مگر در مواردی که غیبت سبب نهی از منکر یا دفع خطر و ضرر از جامعه مسلمین گردد.

    و در آن هم میان فاسق و عادل تفاوتی نیست.

    یکی از گناهان بزرگ غیبت است.

    غیبت یعنی پشت‌سر دیگران بد‌گویی کردن و سخن نا‌خوشایند گفتن.

    در روایتی آمده غیبت عبارت است از بیان اموری است که خدا بر برادرت پنهان کرده است اما بیان اموری مثل عصبانیت و عجله که ظاهر هستند غیبت محسوب نمی‌شود باید توجه داشت که تحقق غیبت فقط به واسطه‌ی زبان نیست بلکه غیر از گفتار بوسیله‌ی نوشتن و ایماء و اشاره و حرکت چشم و اعضای دیگر و هر چیزی که مقصود را بفهماند نیز محقق می‌شود و به همین خاطر است که گفته‌اند: قلم،زبان دوم انسان است.

    علل و اسباب غیبت چند چیز است: 1-وقتی انسان از کسی ناراحتی دارد می‌خواهد با ذکر معایب او خود را راحت کند 2-همراهی با دوستان در غیبت دیگران 3-وقتی انسان کار زشتی انجام داده به خاطر اینکه مورد مذمت و نکوهش قرار نگیرد دیگری را که کار او را انجام داده است نام می‌برد.

    4-چون انسان می‌داند از شر زبان شخصی در امان نیست سعی می‌کند او را در نظر دیگران بی‌ارزش جلوه دهد تا سخنانش بی‌تأثیر شود.

    5-انسان معایب و نواقص دیگری را ذکر می‌کند تا برتری خود را اثبات کند.

    6-انسان برای خنده آوردن دیگران شخصی را مورد غیبت قرار می‌دهد.

    7-انسان کسانی را می‌بیند که مرتکب منکرات می‌شوند و از فرط تعجب برای دیگران باز‌گو می‌کند.

    8-انسان فردی را گرفتار و مبتلا دیده، غمگین می‌شود و این مطلب را باز‌گو می‌کند غیبت از دیدگاه قرآن مفهوم غیبت چنانچه از اسمش پیداست بدین معناست که در غیاب کسی سخن گویند.

    منتهی سخنی که عیبی از عیوب او را فاش سازد خواه این عیب جسمانی باشد یا اخلاقی.

    در اعمال او باشد یا در سخنش و حتی در واری که مربوط به اوست مانند لباس ، خانه ، همسر ، فرزندان و مانند اینها.

    بنابراین اگر کسی صفات ظاهر و آشکار دیگری را بیان کند غیبت نخواهد بود مگر اینکه قصد مذمت و عیبجویی داشته باشد که در اینصورت حرام است.

    مثل اینکه در مقام مذمت کسی بگوید آن فرد نابیناست یا کوتاه قد است.

    چهره اخروی غیبت از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نقل شده است : شب معراج گروهی را در آتش دیدم در حالی که مردار می‌خوردند.

    از جبرئیل پرسیدم اینها چه کسانی هستند؟

    گفت اینها کسانی هستند که در دنیا گوشت مردار را می‌خوردند یعنی غیبت مردم را می‌کردند.

    (مستدرک ، باب 132) بر اساس این روایت شریف غیبت در آخرت بصورت خوردن گوشت مرده مجسم می‌گردند.

    چنانچه در سوره حجرات آیه 12 خداوند می‌فرماید : ».

    .

    و لا یغتب بَعضکم بعضاً ایحب احدکم اَن یاکل لحم اخیه میتاً فکرهتموه ؛ بعضی از شما غیبت بعضی دیگر را نکند ، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده‌اش را بخورد که کراهت دارد.

    « در تفاسیر متعدد در ذیل این آیه آمده است که آبروی برادر مسلمان همچون گوشت‌تن اوست و ریختن این آبرو با غیبت و فاش کردن اسرار ، مثل خوردن گوشت‌تن اوست در حالی که غیبت شده مثل مردگان قادر به دفاع از خود نیست.

    به تعبیری دیگر افراد جامعه اسلامی از مومنان تشکیل شده است و مومنان نیز به فرموده خداوند برادر یکدیگرند.

    عبارت (اخیه میتاً) برای این است که او بی‌خبر از غیبت است و عبارت (فکر هتموه) این را می‌رساند که کراهت شما از این کار امری ثابت و محقق است.

    هیچ شکی در این نیست که شما هرگز راضی نمی‌شوید گوشت مرده انسانی را که برادر شماست بخورید بلکه از آن کراهت دارید، پس باید از غیبت کردن هم نفرت داشته باشید.

کلمات کلیدی: دروغ

دروغ از روي شوخي نيز گناه است. بعضي تصور مي کنند به عنوان شوخي و مزاح و جلب توجه و خنداندن مردم دروغ بگويد اشکالي ندارد، چرا که در اين گونه موارد جنبه ي شوخي و مزاح نه جدي؛ اما اين نکته را بايد در نظر داشت که در شرع مقدس اسلام دروغ گفتن به طور کلي ن

دروغ بزرگ‏ترين گناهان امير المؤمنين‏عليه السلام مى‏فرمايد: «ان اعظم الخطايا عند الله اللسان الکذوب; (1) . بزرگ‏ترين گناهان نزد خدا، زبان بسيار دروغ گو است.» زبان دروغ گو داشتن، يعنى دروغ گو بودن. دروغ به وسيله زبان، وجود پيدامى‏کند و زبان يکى ا

مواردى که دروغگويى مجاز است بدان که دروغ حرمت عينى ندارد، بلکه از آن نظر که به مخاطب يا ديگرى (655) ضرر مى رساند حرام است ، زيرا کمترين درجه اش اين است که خبر دهنده به چيزى خلاف آنچه مى گويد معتقد باشد در اين صورت جاهل است و گاه دروغ براى ديگرى ضرر

اينک به بيان پاره اي از روايات در نکوهش دروغ مي پردازيم دروغ در رديف شرک به خدا رسول گرامي اسلام (ص) فرمود : « آيا شما را از بزرگترين گناهان خبر ندهم ؟ بزرگترين گناه شرک به خدا و بد رفتاري نسبت به پدر و مادر و دروغ گفتن است .» « جامع السعادا

دروغگو دشمن خداست چه کسي مايل است هفتاد هزار ملک او را نفرين کنند؟ يکي از گناهاني که در قرآن، روايات و اخبار به دست آمده از معصومين (عليه السلام) به کبيره بودنش تصريح شده «دروغ» است. دروغگو دشمن خداست. اين جمله يکي از آن جملاتي است که اغلب ما ا

چه کسي مايل است هفتاد هزار ملک او را نفرين کنند؟ يکي از گناهاني که در قرآن، روايات و اخبار به دست آمده از معصومين (عليه السلام) به کبيره بودنش تصريح شده «دروغ» است. دروغگو دشمن خداست. اين جمله يکي از آن جملاتي است که اغلب ما از کوچکي آن را مي شنويم

مدعیان دروغین : از فرازهای مهم توقیعی از امام عصر (عج) ، خطاب به جناب علی بن محمد سیمری ، مساله ی خبردادن ازظهور مدعیان دروغین است. دورغ پردازانی نابکار، که با معرفی نمودن خویش ، به جای "رهبر حقیقی" ، اراده انحراف مسیر واقعی هدایت و گمراهی وظلالت انسانها را می نمایند. تا بدین ترتیب آنها را از شاهراه روشن هدایت به پس کوچه های تاریک ظلالت بکشانند. بی تردید وجود هدایتگران راستین در ...

اميرالمومنين (ع) مي فرمايد: « ان اعظم الخطايا عند الله اللسان الکذوب » بزرگترين گناهان نزد خدا، زبان بسيار دروغ گو است. زبان دروغ گو داشتن، يعني دروغ گو بودن. دورغ بودن به وسيله زبان، وجود پيدا مي کند و زبان يکي از علل وجودي دروغ است. اگر کسي دروغي

دروغ در فضايل اخلاقى در کمالات روحى سه جور دروغ تصور مى‏شود: يکى آن است که دروغ گو مى‏داند که فاقد فضيلت است و به دروغ، ادعاى داشتن‏فضيلت دارد; مى‏داند که عاطفه ندارد، ولى ادعاى عاطفه مى‏کند. ديگر آن که حقيقت فضيلت را به درستى ندانسته و در تشخيص

اولين دروغي که گفتم کي بود؟ تا به حال فکر کرده ايد که چرا و چقدر دروغ گفته ايد ؟ حتي در پاسخ به اين سوال هم قدري دروغ بگوييد . بسياري از ما دروغ گفته و مي گوييم ولي اکثرا نمي دانيم از چه زماني و به چه علتي دروغ گفته ايم انچه که در مورد دروغ گويي مهم

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول