دانلود مقاله سیماى پیامبر اکرم ص در آئینه نهج البلاغه

Word 174 KB 14142 23
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • هر جامعه نیاز به الگویی دارد که شناخت آن ضرورى و لازم است، قرآن کریم برترین الگوى جامعه اسلامى را پیامبر اکرم(ص) معرفی کرده است، حضرت علی(ع) در خطبه هایی که در نهج البلاغه آمده، سیمایی از حضرت محمد(ص) را ارائه کرده است .این حادثه، بزرگترین حادثه تاریخ بشرى محسوب می شود، دلیل آن نیز حوادثى است که بدنبال حادثه ولادت آن حضرت اتفاق افتاد.

    با ولادت آن بزرگمرد عالم هستى، تمام بتهاى عالم سرنگون شده، طاق کسرى به لرزه افتاده، دریاچه ساوه که سالها مورد پرستش قرار مى‏ گرفت به زمین فرو رفته و خشکید و آتشکده فارس که هزار سال خاموش نشده بود در آن شب به خاموشى گرائید، دانش کاهنان زائل شد و سحر ساحران بر باد رفت .

    این همه نشان از عظمت شخصیتى دارد که در چنین روزى به دنیا آمده است، لذا جا دارد جامعه اسلامى بیش از پیش با شخصیت او آشنا شده و خصلت‏هاى آن ح ضرت را الگو و سرمشق قرار دهند .



    ضرورت شناخت آن حضرت‏
    هر جامعه نیاز به الگو دارد که شناخت آن ضرورى و لازم است، قرآن کریم برترین الگوى جامعه اسلامى را پیامبر اکرم(ص)مى ‏داند آنجا که مى‏ فرماید: « ولکم فى رسول الله اسوه حسنه...؛ مسلماً براى شما در زندگى رسول‏خدا سرمشق نیکویى بود، براى آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مى‏کنند>
    بنابراین در هر زمان باید با توجه به نیازهاى ضرورى جامعه، ابعاد شخصیتى ختمى مرتبت مورد بررسى قرار گرفته و به جامعه عرضه شود .
    به گزارش پایگاه پیامبر اعظم(ص)، حضرت على (ع) نیز بر این امر تأکید دارد آنجا که مى‏فرماید: « و لَقد کان فى رسول الله (ص) کاف لَک فى الاسوه، و دلیل لَک على ذم الدنیا و عیبها و کَثره مخازیها و مساویها اذ قبضت عنه اطرافها و وطئت لغره اکنافها و فطم عن رضاعها...» براى تو کافى است که راه و رسم زندگى پیامبر اسلام (ص) را اطاعت نمایى، تا رهنماى خوبى براى تو در شناخت بدى‏ها و عیب‏هاى دنیا و رسوایى‏ها و زشتى‏هاى آن باشد، چه اینکه دنیا از هر سو بر پیامبر(ص) باز داشته و براى غیر او گسترانده شد، از پستان دنیا شیر نخورد، و از زیورهاى آن فاصله گرفت.


    در ادامه همین خطبه درباره اسوه بودن آن حضرت و لزوم اقتدا به او مى‏فرماید: « فتأس بِنبِیک الاطیب الاطهر(ص) فاِن فیه اسوه لمن تَأسى و عزاء لمن تعزى و احب العباد الَى الله المتأسى بِنبیه وَ المقتص لاثره؛ پس به پیامبر پاکیزه و پاکت اقتدا کن، که در (راه و رسم) او الگویى است براى الگو طلبان و مایه فخر و بزرگى است براى کسى که خواهان بزرگوارى باشد .
    محبوب‏ ترین بنده نزد خدا کسى است که از پیامبرش پیروى کند و گام بر جایگاه قدم او نهد و راز الگو بودن حضرت نیز اصالت و جامعیت اوصاف آن حضرت است، در اینباره امیرمؤمنان (ع) مى‏فرماید: «...تا اینکه کرامت اعزام نبوت از طرف خداى سبحان به حضرت محمد (ص) رسید، نهاد اصلى وجود او را از بهترین معادن استخراج کرد، نهال وجود او را در اصیل‏ترین و عزیزترین سرزمین‏ها (و خانواده‏ها) کاشت و آبیارى نمود.

    او را از همان درختى که دیگر پیامبران و منتخبان خود را از آن آفرید بوجود آورد...

    در حرم امن الهى رویید و در آغوش خانواده ای کریم بزرگ شد، شاخه‏هاى بلند آن سر به آسمان کشیده که دست کسى به میوه آن نمى‏رسید.

    پس پیامبر (ص) پیشواى پرهیزکاران و وسیله بینایى هدایت خواهان است، چراغى با نور درخشان و ستاره ‏اى فروزان، و شعله ‏اى با برق‏هاى خیره کننده و تابان است، راه و رسم او با اعتدال و روش زندگى او صحیح و پایدار، سخنانش روشنگر حق و باطل و حکم او عادلانه است.


    شناخت آن حضرت و الگوپذیرى از روش و زندگى او نه تنها آثار گرانبهاى دنیوى و آخرتى دارد، بلکه پاداش بیکران الهى را نیز در پى دارد، چنانکه حضرت علی (ع) مى‏فرماید: پس براستى کسى که در بستر خویش با شناخت خدا و پیامبر(ص) و اهل بیت آن حضرت بمیرد، شهید از دنیا رفته و پاداش او بر خداست و ثواب اعمال نیکویى را که قصد انجامش را داشته خواهد برد.

    با توجه به ضرورت شناخت اوصاف آن حضرت و الگوپذیرى از آن، به گوشه‏هایى از اوصاف و ویژگیهاى آن حضرت از دیدگاه نهج ‏البلاغه اشاره مى‏شود : زهد و پارسائى حضرت: زاهد واقعى کسى است که توجهش از مادیات دنیا به عنوان کمال مطلوب و برترین خواسته عبور کرده متوجه ممسائل اخروى و یا فضائل اخلاقى و معارف معنوى شده است.

    زهد و پارسائى پیامبر اکرم از چنین زهدى بوده است، چنانکه على (ع) مى‏فرماید: نبى اکرم (ص) دنیا را کوچک و در چشم دیگران آن را ناچیز جلوه داد تا مردم بدنبال زهد واقعى باشند و لذا آن را خوار مى ‏شمرد و نزد دیگران (نیز) خوار و بى مقدار معرفى فرمود و آن را براى ناچیز بودنش به دیگران بخشید.

    پس پیامبر اکرم از دل و جان به دنیا پشت کرد، و یاد آن را در دلش میراند.

    در بخش دیگر امیرمؤمنان درباره زهد آن حضرت چنین مى‏گوید: «پیامبر(ص) از دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند و به دنیا با گوشه چشم نگریست.

    دو پهلویش از تمام مردم فرو رفته ‏تر و شکمش از همه خالى‏ تر بود، دنیا را به او نشان دادند ولى او نپذیرفت، و چون دانست خدا چیزى را دشمن مى ‏دارد، آن را دشمن داشت و چیزى را که خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت، و چیزى را که خدا کوچک شمرده کوچک و ناچیز مى‏دانست ( این یعنى بى میلى به دنیا به دلیل قرب الهى و محبت به او.

    ویژگیهاى اخلاقى آن حضرت‏: قرآن کریم از میان تمام اوصاف آن حضرت، وى را به اخلاق نیکویش تحسین مى‏ کند آنجا که مى ‏فرماید: « و ِنک لَعلى خلق عظیم؛ و یقیناً تو داراى اخلاق عظیم و برجست ه‏اى هستى» و اساساً خود آن حضرت بر این باور بود که فلسفه بعثت براى تکمیل مکارم اخلاق بود و لذا مى‏فرمود: « انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ همانا من براى به سامان رساندن فضائل اخلاقى مبعوث شده‏ام.» اینها نشان از عظمت و ارزش اخلاق و همین طور والائى و برترى آن حضرت دارد به نمونه‏هایى از اخلاقیات آن حضرت اشاره مى‏شود: نرم خویى و مهربانى: از دیدگاه قرآن شاخص‏ ترین ویژگى اخلاقى آن حضرت اخلاق زیبا و برخورد شفقت ‏آمیز آن حضرت با دیگران بود.

    آن پیامبر رحمه للعالمین با داشتن این خصلت ستودنى دلهاى بسیارى را به خود شیفته ساخته و به راه راست هدایت نمود در حالى که هیچ قدرتى توان انجام چنین کار شگرفى را نداشت، خداوند متعال در این زمینه مى‏فرماید: «فبِما رحمه من الله لنت لَهم ولَو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک؛ پس به برکت رحمت الهى (در برخورد) با مردم نرم و مهربان شدى و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پراکنده مى‏شدند.» و على (ع) درباره اخلاق آن حضرت و نرمخویى و مهربانى او چنین مى‏گوید: پیامبر اکرم سخاوتمندترین مردم، شجاعترین آنها، راستگوترین آنها و وفادارترین انسان نسبت به وعده، نرمترین (انسان) از نظر خوى و کریمترین مردم در برخورد و معاشرت بود، هرکس در ابتدا او را مى ‏دید از او دورى مى‏کرد (ولى) هرکس با او همراه مى ‏شد و او را مى‏شناخت به او علاقمند مى‏شد و سخت به او محبت مى‏ورزید، بگونه ‏اى که مثل او قبل از آن و بعد از آن ندیده بود.» دلسوزى و خیرخواهى: از دیگر خصوصیات آن حضرت دلسوزى و خیرخواهى و علاقه به انجام وظیفه بود، این ویژگى در رهبران الهى و پیشوایان جامعه از اهمیت ویژه‏ اى برخوردار است، قرآن مجید پیامبر گرامى اسلام را با این خصلت پسندیده معرفى مى‏کند آنجا که مى‏فرماید: « لَقَد جاءکم رسول من اَنفسکم عزیز عَلیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رَئوف رحیم؛ همانا فرستاده ‏اى از خود شما به سویتان آمد که رنجهاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت و راهنمایى شما دارد و نسبت به مؤمنان دلسوز و مهربان است .

    عزت جهانى یافتن مسلمانان: امیر مؤمنان در این زمینه مى‏فرماید: « مردم!

    از سر نعمت بعثت پیامبر و لطف خداوند بزرگ به مقامى رسیده‏اید که حتى کنیزان شما را گرامى مى ‏دارند و به همسایگان شما محبت مى‏کنند، کسانى براى شما احترام قائلند که شما از آنها برترى نداشته و بر آنها حقى ندارید، کسانى از شما مى‏ترسند که نه ترس از حکومت شما دارند و نه شما بر آنها حکومتى دارید.

    » تبدیل اختلافات به وحدت و کینه ها و به الفت: در بخشى از خطبه 96 حضرت علی (ع)چنین فرمود: « قرارگاه پیامبر بهترین قرارگاه و محل پرورش و خاندان او شریف ‏ترین پایگاه است.

    در معدن بزرگوارى و گاهواره سلامت رشد کرد، دل‏هاى نیکوکاران شیفته او گشته، توجه دیده‏ها به سوى اوست.

    خدا به برکت وجود او کینه‏ ها را دفن و آتش دشمنى را خاموش کرد.

    با (وجود مبارک) او میان دلها الفت و مهربانى ایجاد کرد و نزدیکانى را از هم دور ساخت، انسان‏هاى خوار و ذلیل و محروم در پرتو (ایمان به) او عزت یافتند، و عزیزانى خودسر(بر اثر کفر او) ذلیل شدند، گفتار او روشنگر واقعیت‏ها و سکوت او زبانى گویا بود .» رفتار پیامبر با خانواده رهبران اسلام در همه زمینه هاى زندگى, راهنمایى هاى لازم را بیان کردند تا هر عضو جامعه اسلامى از هر جهت فردى و اجتماعى کامل باشد.مشاهده سیره عملى ((اسوه هاى حسنه)) از سخنان آنان نقش بیشترى در زندگى نسل جوان دارد, سیره هر شخصیت بیشتر از سخنش گویاى هویت واقعى اوست.

    اگر سخن از زبان شخص بیرون مى آید, سیره از مرکز دل آن شخصیت برمى خیزد.

    و سیره عملى پیامبر اکرم(ص) و خاندان پاکش درتمامى زمینه ها بهترین تابلو و الگو براى تإسیس مدینه فاضله و جامعه نمونه اسلامى است.

    اخلاق خانوادگى پیامبر(ص) یافتن و داشتن اسوه و چهار چوب هاى فکرى, کردارى و گفتارى در روابط خانوادگى براى هر انسانى توفیقى در جهت تکامل هر چه بهتر اوست.

    از سویى محک اخلاق انسان در خانواده است زیرا اشخاص در بیرون قدرت بر رفتار ضد اخلاقى ندارند یا به دلیل پاره اى ملاحظات, بد اخلاقى نمى کنند.

    آن کس که در منزل که زن و فرزندانش تحت نظر اویند خوش رفتارى کرد, خوش اخلاق است.در این مقاله نمایى کلى از اخلاق خانوادگى پیامبر(ص) را ـ که سرمشق اعلا و بالاترین اسوه و نمونه برجسته اخلاق الهى است و براى تکمیل اخلاق مبعوث شدـ تصویر مى کنیم تا با الهام گیرى از سیره والاى او زندگى خداپسندانه اى داشته باشیم و به گونه اى که آن بزرگوار با اعضاى خانواده رفتار مى کرد معاشرت کنیم, به گونه اى سخن بگوییم که آن حضرت سخن مى گفت, آن جایى غضب کنیم که آن عزیز خشمگین مى شد, و جایى عفو کنیم که آن جناب مى بخشید.عایشه, عیال رسول خدا(ص) که به خصوصیات اخلاقى او آگاه بود, جزئیات اخلاقى و رفتارى پیامبر را در یک جمله خلاصه کرد; که در روایت آمده است:قال سعد بن هشام: دخلت على عایشه, فسإلتها عن اخلاق رسول الله صلى الله علیه و آله.

    فقالت: إما تقرء القرآن؟

    قلت: بلى, قالت: خلق رسول الله(ص) القرآن.

    مرحوم فیض کاشانى درکتاب ((محجه البیضإ)) از ((سعدبن هشام)) روایت کرده که گفت: به دیدار ((عایشه)) رفتم و از اخلاق رسول خدا(ص) پرسیدم.

    او گفت: آیا قرآن نمى خوانى؟

    گفتم: چرا.

    گفت: اخلاق رسول خدا(ص) قرآنى است.قالت عایشه: ما کان احد احسن خلقا منه ما دعاه احد من اصحابه و لا اهل بیته الا قال: لبیک ; عایشه گفته است: احدى از پیامبر(ص) خوش خلق تر نبود, هیچ کس از اصحاب و اهل بیت او را صدا نمى زد مگر این که در جواب مى فرمود: لبیک.رشید الدین میبدى در تفسیر آیه (انک لعلى خلق عظیم) مى گوید:((رسول خدا(ص) امر و نهى قرآن را چنان پیش رفتى و نگه داشتى به خوش طبعى که گویى خلق وى و طبع وى خود آن بود.)) او رهنمودهاى قرآن را به دل مى گرفت و در زندگى اش از شیوه اى که قرآن پیشنهاد مى کردـ بى هیچ انحرافى و بى آن که هیچ ناراحتى در آن روا دارد ـ پیروى مى کرد و لذا تجسم قرآن به حساب مىآمد.و این ادعا از نظر کلام الله مجید مورد تإیید است.

    کار در منزل ((خیرکم, خیرکم لنسائه و انا خیرکم لنسائى.: بهترین شما شخصى است که با همسرش خوش رفتارتر باشد و من از تمامى شما نسبت به همسرانم خوش رفتارترم.))در اخلاق حضرت محمد, همین بس که با آن جلالت و موقعیتى که به سلاطین نامه دعوت مى نوشت در خانه, تا حد امکان کارش را شخصا انجام مى داد.اهل سیره نوشته اند: پیامبر خدا در خانه خویش خدمتکار اهل خود بود, گوشت را تکه تکه مى کرد و بر سفره غذاى حقیرانه مى نشست و انگشتان خویش را مى لیسید, بز خود را مى دوشید و لباس خود را وصلهمى نمود و بر شتر خود عقال مى زد و به ناقه خود علف مى داد, با خدمتکار منزل آرد را آسیاب مى کرد و خمیر مى ساخت.

    ابن شهر آشوب در کتاب مناقب, (ج 1, ص 146) روایت کرده که: ((رسول خدا(ص) کفش خود را وصله مى زد, پوشاک خویش را مى دوخت, در منزل را شخصا باز مى کرد, گوسفندان و شترها را مى دوشید و به هنگام خسته شدن خادمش در دستاس کردن به کمک او مى شتافت و آب وضوى شبش را خود تهیه مى کرد.

    و در همه کارها به اهل خانه کمک مى کرد.((لوازم خانه و زندگانى را به پشت خود از بازار به خانه مى برد.گاه اتفاق مى افتاد که حضرت خانه خویش را نظافت مى کرد و جارو مى کشید و خود مکرر مى فرمود: ((کمک به همسر و کارهاى منزل, صدقه و احسان در راه خدا محسوب مى شود.))از عایشه نقل شده که گفته است: محبوب ترین کارها نزد رسول خدا(ص) خیاطى بود.پیامبراکرم(ص) با همه عظمت و موقعیت ممتازش در منزل کار مى کرد.

    و به نگهدارى و پرستارى از کودکان مى پرداخت.

    عایشه همسر آن حضرت مى گوید: وقتى خلوت مى شد, پیامبر لباس خود را مى دوخت و کفش خویش را وصله مى کرد.

    على(ع) بیش از سى سال عمر خود را با رسول خدا(ص) سپرى کرده و شناساترین فرد به رسول خدا بوده و از اخلاق داخلى و خارجى حضرتش اطلاع دقیق داشته,امام حسین(ع) مى فرماید: سإلت إبى عن مدخل رسول الله صلى الله علیه و آله, فقال: کان دخوله فى نفسه مإذونا فى ذلک, فاذا آوى الى منزله جزإ دخوله ثلاثه اجزإ, جزءا لله و جزءا لا هله و جزءا لنفسه.

    ثم جزء جزئه بینه و بین الناس فیرد ذلک بالخاصه على العامه و لا یدخر عنهم عنه شیئا....

    از پدرم در مورد امور رسول خدا(ص) در داخل خانه سوال کردم, فرمودند: وقتى به خانه اش مى رفت, اوقاتش را سه قسمت مى کرد: یک قسمت براى خدا, و یک قسمت براى خانواده اش, و یک قسمت براى خودش, آن گاه قسمت خودش را نیز میان خود و مردم تقسیم مى کرد و آن را براى بستگان و بزرگان صحابه (که در منزلش به خدمت او مى رسیدند) قرار مى داد و ذره اى از امکانات خود را از آنان دریغ نمى نمود (بلکه آن چه امکان داشت در حقشان انجام مى داد.) حضرت در مورد امورى که به شخص او مربوط مى شد, خشمگین نمى شد.

    تنها براى خدا, آن گاه که حرمت هاى الهى شکسته مى شد, غضب مى کرد.

    یکى از همسران آن حضرت مى گوید: وقتى رسول خدا(ص) غضب مى کرد به جز على(ع) کسى را یاراى سخن گفتن با حضرتش نبود.

    علاوه بر همسران, هم نشینان روزانه پیامبر(ص) عبارت بودند از فاطمه و شوهر و فرزندانش و به گواهى تاریخ و روایات فراوان, علاقه پیامبر خاتم(ص) به آن ها قابل قیاس با دیگر کسان و نزدیکان حضرت نبود.

    به موجب روایتى که عایشه نقل کرد, هر گاه فاطمه(س) بر پدر وارد مى شد رسول خدا(ص) جلوى پاى دخترش بلند مى شد و او را مى بوسید و در جاى خود مى نشانید.

    در عروسى فاطمه(س) زنان مسرور بودند و اظهار شادمانى مى کردند و سرود مى خواندند و مى گفتند: ابوها سید الناس.

    رسول خدا(ص) فرمود: بگویید و بعلها ذو الشده الباس.

    و این مصراع چون در مدح حضرت امیرالمومنین(ع) بود, با آن که رسول خدا خواسته بود بانوان بگویند اما عایشه, زنان را منع کرد از اضافه کردن این مصراع.

    پیامبر(ص) متوجه موضوع شد و فرمود: عایشه عداوت ما را ترک نمى کند!

    روزى رسول اکرم(ص) وارد اطاق عایشه شد مشاهده کرد که تکه نانى روى زمین و زیر دست و پا افتاده است آن را برداشته و خورد و سپس فرمود:یا حمیرإ !

    اکرمى جوار نعم الله علیک فانها لم تنفر من قوم فکادت تعود الیهم.((اى حمیرا!

    مجاورت نعمت هاى الهى را بر خویشتن گرامى دار تا هرگز نعمت هاى خداوندى از مردم دور نشوند.

    حاکمیت‏سیاسى پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم در قرآن یکى از تحقیقاتى که در مرکز تحقیقات علمى دبیرخانه مجلس خبرگان رهبرى به پایان رسیده و در دست انتشار است، حاکمیت‏سیاسى معصومان (ع)» مى‏باشد .

    این تحقیق که توسط حجت‏الاسلام آقاى محمدعلى رستمیان به سامان رسیده، از منظر قرآن و حدیث‏به حاکمیت‏سیاسى پیامبر (ص) و دیگر معصومان (ع) مى‏پردازد و به استناد اصلى‏ترین منابع کلامى و فقهى، یعنى قرآن و حدیث اثبات مى‏کند که آن پیشوایان، داراى حاکمیت‏سیاسى بوده و علاوه بر رسالت تبلیغ و هدایت، مسؤولیت مدیریت جامعه و رهبرى سیاسى مردمان را نیز بر عهده داشته‏اند .

    آنچه اینک پیش رو دارید بخشى از این پژوهش است که اختصاص به بررسى حاکمیت‏سیاسى پیامبر (ص) در خلال آیات قرآن دارد .

    امیدواریم به زودى متن کامل تحقیق در قالب کتاب در اختیار علاقه‏مندان قرار گیرد .

    مقدمه آیاتى که درباره حاکمیت‏سیاسى پیامبر (ص) در قرآن کریم آمده است، به چند دسته تقسیم مى‏شوند: .

    آیاتى که به مساله اطاعت از پیامبر (ص) مى‏پردازند .

    .

    آیاتى که ولایت پیامبر (ص) و اولویت ایشان بر مؤمنان را مطرح مى‏کنند .

    آیاتى که حکم پیامبر (ص) را مورد توجه قرار داده‏اند .

    آیاتى که پیامبر (ص) را در امور اجتماعى، محور معرفى مى‏کنند .

    آیاتى که مؤمنان را به ایمان به پیامبر (ص) به عنوان یکى از ارکان تشریع فرا مى‏خوانند .

    آیاتى که به مساله اطاعت از پیامبر (ص) مى‏پردازند مقصود اصلى، فرمان به اطاعت از پیامبر (ص) است و فرمان به اطاعت‏خداوند، امرى مسلم، براى یادآورى و مقدمه چینى آورده شده است; زیرا وجوب اطاعت از خداوند - همان‏طور که در بحث‏هاى کلامى مطرح است - با شناخت مولویت او به وسیله عقل حاصل مى‏شود و اثبات آن از راه مولوى، به دور مى‏انجامد .

    پس فرمان به اطاعت‏خداوند، در این آیات، ارشاد مردم به چیزى است که خود مى‏دانند و بیان این حقیقت است که اطاعت از پیامبر (ص) در ادامه اطاعت از خداوند است .

    شاهد بر این مطلب، این‏که در هیچ آیه‏اى فرمان به اطاعت از خداوند، به تنهایى نیامده است، در حالى که در بسیارى از آیات، درباره پیامبر (ص)، یا به صورت فرمان از سوى خداوند، در کنار دیگر واجبات، آمده است، مانند: «و اقیموا الصلوه و آتوا الزکاه و اطیعوا الرسول لعلکم ترحمون‏» .

    (1) و یا به صورت فرمانى از زبان خود پیامبران (ع) مانند: «فاتقوا الله و اطیعون‏» .

    (2) معناى اطاعت از پیامبر (ص) اکنون با توجه به معناى اطاعت، که عبارت از «امتثال امر» است، اگر پیامبران از سوى خود، هیچ امر و نهى‏اى نداشته باشند، نمى‏توان تصورى از معناى اطاعت از آنان داشت; زیرا در این صورت، ایشان صرفا واسطه در ابلاغ فرمان‏هایى هستند که از سوى خداوند صادر مى‏شود و لازم مى‏آید که آوردن «اطیعوا الرسول‏» در آیات، به منزله تکرار «اطیعوا الله‏» باشد، در حالى که هیچ نوع قرینه‏اى در کلام وجود ندارد و سخن اشخاص عادى، از این‏گونه استعارات گمراه کننده خالى است چه رسد به آیات قرآن کریم که از لحاظ فصاحت، برترین کلام است .

    از سوى دیگر، این مشکل، در آیاتى مانند «من یطع الرسول فقد اطاع الله‏» و «ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله‏» بیش‏تر مى‏شود; زیرا لازمه این سخن، دراین آیات، اجازه دادن خداوند به مردم، براى اطاعت از خود او است!؟

    تفویض کارها به پیامبر (ص) با توجه به آن چه گذشته و نیز با توجه به آیات دیگر که برخى فرمان‏هاى پیامبران (ع) را به اقوام خود نقل مى‏کنند، مانند فرمان حضرت موسى به هارون، که از او مى‏خواهد در میان مردم بماند و آنان را به سوى صلاح، پیش ببرد: «و قال موسى لاخیه هرون اخلفنى فى قومى و اصلح ...» (3) و مانند فرمان هارون به مردم: «و ان ربکم الرحمن فاتبعونى و اطیعوا امرى‏» (4) و عتاب حضرت موسى به هارون، که «آیا نافرمانى مرا کرده‏اى؟» «افعصیت امرى‏» (5) هم چنین آن‏جا که خداوند مؤمنان را از مخالفت کردن با دستورهاى پیامبر (ص) بر حذر مى‏دارد: «فلیحذر الذین یخالفون عن امره ان تصیبهم فتنه او عذاب‏» (6) و آیاتى که در آن‏ها، پیامبران (ع) نخست قوم خود را به عبادت خداوند و تقواى الهى، که به رعایت احکام نازل شده از سوى او به دست مى‏آید فرا مى‏خوانند و سپس به اطاعت از خود دعوت مى‏کنند، مانند: «قال یا قوم انى لکم نذیر مبین ان اعبدوا الله و اتقوه و اطیعون‏» (7) روشن مى‏شود که خداوند کارهایى را به پیامبران (ع) تفویض کرده است تا با اذن او، در میان مردم به آن چه صلاح آنان در آن است، فرمان دهند و مردم نیز لازم است از ایشان اطاعت کنند .

    در روایات نیز با استشهاد به آیات قرآن کریم، مساله تفویض امور به پیامبر (ص) به شکل‏هاى گوناگون مطرح شده است .

    روایات بسیارى با استشهاد به آیه «ما اتیکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا» (8) مساله تفویض امور به پیامبر (ص) (9) و تفویض امر دین به ایشان، (10) که هر چه را او حلال کند، حلال است و هر چه را او حرام کند، حرام (11) ، و تفویض امر خلق به پیامبر (ص) را مطرح مى‏کنند .

    (12) محدوده اطاعت از پیامبر (ص) از مسائلى که درباره اطاعت از پیامبر (ص) مطرح است، محدوده اى است که بر مؤمنان لازم است در آن محدوده، مطیع ایشان باشند .

    آیات و روایاتى که درباره این مساله نقل شدند، اطاعت از پیامبر (ص) را در سطح اطاعت از خداوند مى‏دانند و نه در این آیات و نه در آیات دیگر، حد خاصى براى آن معرفى نشده است و از آن‏جا که اطاعت از خداوند، مطلق است و براى آن، نمى‏توان حدى را تصور کرد، اطاعت از پیامبر نیز از همین اطلاق برخوردار است .

    از این رو، همه مفسران و کسانى که به گونه‏اى از آیه «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم‏» (13) بحث کرده اند، چون اطاعت از «اولى الامر» نیز مطلق است، در صدد تبیین عصمت آنان برآمده‏اند; زیرا اطاعت مطلق از هیچ‏کس را بدون عصمت روا نمى‏دانند .

    (14) آیات دیگرى که به بیان مساله حاکمیت‏سیاسى پیامبر (ص) مى‏پردازند و در آینده از آن‏ها بحث‏خواهیم کرد، مبین این مساله‏اند که اطاعت از پیامبر (ص) هم در امور شخصى افراد جارى است و هم در امور اجتماعى .

    در این‏جا درباره شان نزول آیه: «ما اتیکم الرسول فخذوه و مانهیکم عنه فانتهوا» (15) که مربوط به فیئ و تقسیم آن است و از سویى به امور اجتماعى و از سویى دیگر، به منافع فردى اشخاص مربوط است، مى‏توان اشاره کرد که این امر، این حقیقت را آشکار مى‏کند که پیامبر (ص) تصمیم گیرنده درباره درآمدهاى عمومى است و طبق مصلحت مى‏تواند آن را بین کسانى که در حصول آن دخالت داشته‏اند، به‏طور غیر مساوى تقسیم کند .

    هر چند مفهوم این آیه شریفه، عام است و همه فرمان‏هاى پیامبر (ص) را - همان‏طور که روایات نیز بی معناى حکم پیامبر (ص) سیاق آیات با اختصاص آن به مورد قاضى تحکیم، که در مورد آیه 36 سوره اعراف احتمال داده شده است، (16) منافات دارد; زیرا اولا همان‏طور که از آیات و روایات، روشن شد، این حکم به پیامبر (ص) همان حکم انحصارى خداوند است که به او تفویض شده است و مورد آن، امور دین و جامعه مؤمنان مى‏باشد .

    ثانیا در آیه «فلا و ربک لا یؤمنون حتى یحکموک ...» نیز با رجوع به آیات قبل مى‏بینیم که ابتدا آیه «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول ...» قرار دارد و سپس به این مساله پرداخته شده که هرگاه به مردم گفته مى‏شود که به سوى آن چه خدا نازل کرده و به سوى رسول بیایید، منافقان از رسول اعراض مى‏کنند .

    آن گاه این حکم کلى، درباره همه پیامبران مطرح گردیده که «ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله‏» و سپس آیه مورد نظر نازل شده است و مؤمنان را کسانى قلمداد کرده که اولا پیامبر را در بین خود حاکم گردانند; یعنى ملزم هستند که او را حاکم کنند .

    ثانیا از دل و جان، به حکم او راضى وتسلیم باشند و در آیه بعد، یکى از احکامى را که احتمال داشت از سوى پیامبر (ص) صادر گردد، با این مضمون توضیح مى‏دهد که «اگر ما به آنان دستور مى‏دادیم که همدیگر را بکشید یا از شهر و دیارتان خارج شوید، جز عده اندکى آن را اجرا نمى‏کردند» .

    در روایتى از امام صادق (ع) در توضیح آیه «فلا و ربک لا یؤمنون ...» آمده است: لو ان قوما عبدوا الله وحده لا شریک له و اقاموا الصلوه و آتوا الزکوه و حجوا البیت و صاموا شهر رمضان ثم قالوا لشى‏ء صنعه الله او صنعه النبى الا صنع خلاف الذى صنع؟

    او وجدوا ذلک فى قلوبهم لکانوا بذالک مشرکین ثم تلا هذه الایه: «فلا و ربک ...» ثم قال ابو عبدالله: فعلیکم بالتسلیم .

    (17) ثالثا در آیه مورد استشهاد، براى حمل حکم پیامبر (ص) بر قاضى تحکیم - همان‏طور که قبلا هم توضیح داده شد - مساله روشن‏تر است; زیرا در آن‏جا اصلا سخن از پذیرش یا عدم پذیرش نیست تا حمل بر قضاوت در امور شود، بلکه بحث در این است که هرگاه امر مبرمى از سوى خدا و رسول صادر گردید، دیگر مؤمنان از خود اختیارى ندارند; یعنى حتى امورى که به‏طور عادى در اختیار خودشان است، با حکم خدا و رسول، از آنان سلب مى‏شود .

    این مطلب، حکایت از این مى‏کند که حکم پیامبر (ص) شامل همه دستورهایى است که ایشان در موارد مختلف داده اند و حتى عمل به این احکام، اعم از این است که او حضور داشته باشد یا نه و در صورت عدم حضور او نیز اگر مساله اى پیش آید که حکمش از سوى پیامبر (ص) صادر شده باشد، عمل به آن لازم است .

    عدالت اجتماعى یکى از آرزوهاى جوامع بشرى در طول تاریخ بوده و هست و همه کسانى که به گونه اى اداره جامعه را بر عهده دارند یا مى‏خواهند بر عهده بگیرند، آن را به مردم نوید مى‏دهند و خداوند نیز پیامبران (ع) را با همین هدف، به میان مردم فرستاده است و ابزار لازم را نیز، که عبارت از کتاب و میزان باشد، در اختیار آنان قرار داده است (ناگفته نماند که قسط در مورد انبیا، دایره‏اى بسیار وسیع تر از آن‏چه مربوط به زندگى مادى انسان است، را شامل مى‏شود) .

    نکته‏اى که در آیه شریفه وجود دارد - و جزو سنت‏هاى تغییرناپذیر خداوند است - این است که مردم در پذیرش هدایت تشریعى خداوند، مختارند .

    از این رو، رهبرى پیامبران بر اساس ایمان تحقق مى‏یابد، نه بر اساس زور و اجبار و در این آیه نیز پس از تامین محورهاى تحقق قسط در اجتماع، که عبارتند از: رهبرى معصومان و قانون، قیام به قسط بر عهده خود مردم گذاشته شده است .

    جالب این‏که قوه قهریه، که یکى از ضروریات براى اصلاح جامعه است، در مرحله بعد قرار داده شده است و هدف از آن، نصرت پیامبران (ع) و خداوند بیان شده است: «و انزلنا الحدید فیه باس شدید و منافع للناس و لیعلم الله من ینصره و رسله بالغیب ان الله قوى عزیز» .

    (18) در نتیجه، اجرا شدن قسط در جامعه به وسیله پیامبران (ع) پس از ایمان به آنان تحقق خواهد یافت و پیش از این مرحله - همان‏طور که گذشت - وظیفه ایشان انذار براى ایمان آوردن کافران و مشرکان است که خود، نوع دیگرى از قسط است، زیرا در منطق قرآن کریم «ان الشرک لظلم عظیم‏» (19) شرک ظلم بزرگى است .

    از این‏جا این پرسش نیز پاسخ داده مى‏شود که چرا عده اى از پیامبران (ع) به رهبرى مردم نپرداختند؟

    علت آن را باید در عدم پذیرش ایشان از سوى اقوام مخاطبشان جست‏وجو کرد به گونه‏اى که شرایط تحقق یک جامعه مؤمن، که تابع ایشان باشد، فراهم نگردید .

    اجازه گرفتن از پیامبر (ص) هنگام شرکت در امور اجتماعى در سوره نور، خداوند بر محوریت پیامبر (ص) در امور اجتماعى تاکید مى‏کند و مؤمنان را کسانى قلمداد مى‏کند که در این امور، تابع او هستند: «انما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله و اذا کانوا معه على امر جامع لم یذهبوا حتى یستئذنوه اولئک الذین یؤمنون بالله و رسوله فان استئذنوک لبعض شانهم فاذن لمن شئت منهم و استغفر لهم ان الله غفور رحیم .» (19) این آیه شریفه، نقش رهبرى مؤمنان را به پیامبر (ص) نسبت مى‏دهد و تقدم امور اجتماعى بر امور شخصى را بیان مى‏کند و تذکر مى‏دهد که در امور اجتماعى، هیچ کس حق تک‏روى و عمل بر اساس راى و نظر خویش را ندارد و باید همه امور با اجازه پیامبر (ص) انجام گیرد .

    البته به پیامبر نیز سفارش مى‏کند که اگر افرادى براى رفع گرفتارى‏هاى شخصى از تو اجازه خواستند، به آنان اجازه بده; ولى این اجازه نیز به خواست آن حضرت بستگى دارد .

    در آیه بعد نیز به این محوریت، به گونه‏اى دیگر توجه شده و دعوت پیامبر (ص) به عنوان رهبر، غیر از دعوت دیگران تلقى گردیده و به آثار زیان‏بار مخالفت‏با دستورهاى ایشان، که تحقق فتنه یا نزول عذاب است، پرداخته شده است: «لا تجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم بعضا قد یعلم الله الذین یتسللون منکم لواذا فلیحذر الذین یخالفون عن امره ان تصیبهم فتنه او یصیبهم عذاب الیم‏» .

    (20) علامه طباطبایى در این باره مى‏فرماید: خواندن رسول، عبارت از خواندن مردم به کارى از کارها است; مانند خواندن آنان به ایمان و عمل صالح و خواندن آنان براى مشورت در کارهاى اجتماعى و خواندن آنان به نماز جمعه و دستور به آنان در کارهاى دنیوى یا اخرویشان .

    پس همه این‏ها خواندن از سوى پیامبر (ص) محسوب مى‏شود .

    (21) بدین ترتیب، با توجه به سیاق آیات، این احتمالات که مراد از خواندن رسول، صدا زدن مردم اسم رسول خدا را، مانند دیگر مردم باشد، یا مقصود از مخالفت از امر، در «فلیحذر الذین یخالفون‏» دستور خداوند باشد، منتفى مى‏گردد، هر چند اگر این احتمالات را درست نیز فرض کنیم، صراحت آیات در محوریت پیامبر (ص) در امور اجتماعى، بر جاى خود باقى است .

    محور بودن پیامبر (ص) در امور مالى جامعه از محورهاى مهم در امور اجتماعى، امور مالى است .

    در اسلام سه محور مهم براى تحقق عدالت اجتماعى، در این بعد در نظر گرفته شده است که هر سه در اختیار پیامبر (ص) به عنوان رهبر اجتماع قرار داده شده است .

    زکات، خمس و انفال، این سه محور را تشکیل مى‏دهند (هر چند صدقات و کفارات واجب و مستحب دیگرى نیز در این زمینه مطرحند که بیش‏تر جنبه فردى دارند و قابل پیش‏بینى نیز نیستند) .

شناخت آن حضرت و الگوپذيرى از روش و زندگى او نه تنها آثار گرانبهاى دنيوى و آخرتى دارد، بلکه پاداش بى‏کران الهى را نيز در پى دارد. آنچه پيش رو داريد نگاهى است به شخصيّت والاى نبوى در کلام بلند علوى در نهج البلاغه .شرف و جلال پيمبران بُوَد از جلال مح

ويژگي قرآن در نهج البلاغه قرآن کتاب آسماني و گفتار الهي است که براي هدايت بشر و رستگاري او بر پيامبر اکرم محمد مصطفي (صلي الله عليه و اله و سلم ) نازل شده است. اما چه کسي مي تواند آن را بشناسد و براي مردم معرفي کند؟ در پاسخ مي توان گفت: کسي که شاگرد

نهج البلاغه و آثار تربيتي آن نهج البلاغه اين اثر جاودانه، بر گرفته از بيانات و انوار گهربار اميرالمؤمنين حضرت على (عليه‏السلام) آن بزرگ مرد تاريخ است که هيچگاه غبار زمان پرده کهنگى و فراموشى بر سيماى پرفروغ او نيفکنده، و از جلوه و شکوه او نکاسته، و

• اصلاحات، اصلى که ريشه در فطرت کمال جويى و کمال خواهى انسان دارد و رسالت بلند انبياى الهى هم اصلاح مادى و معنوى زندگى بشر بوده است. اسلام دين ناظر به فطرت آدمى و مکمل اديان آسمانى گذشته، اصلاحات واقعى را در انجام دستورهاى خالق هستى و تحقق عدالت و ع

پيامبر در نهج البلاغه بيشتر مطالب که در نهج البلاغه آمده است در دوران رياست مداري آن حضرت صادر شده است. نه تنها سخنان و مطالب آن حضرت در دوران خانه نشيني و تحت نظر بودن (25 سال) ثبت نشده و از آن ها در نهج البلاغه اثري نيست بلکه مطالبي را هم که با

نبوت در نهج البلاغه مقدمه: از جمله موضوعاتى که در نهج البلاغه در چند جا تکرار شده مساله نبوت است و رسيدگى به آن علاوه بر اين که موضوعى از نهج البلاغه را براى ما روشن مى کند، يک مساله اساسى از مسائل اسلامى را نيز تبيين مى کند. مساله نبوت را نه تن

شناخت آن حضرت و الگوپذيرى از روش و زندگى او نه تنها آثار گرانبهاى دنيوى و آخرتى دارد، بلکه پاداش بى‏کران الهى را نيز در پى دارد. آنچه پيش رو داريد نگاهى است به شخصيّت والاى نبوى در کلام بلند علوى در نهج البلاغه .شرف و جلال پيمبران بُوَد از جلال مح

اخلاق در نهج البلاغه آیت الله مشکینى‏ سپاس خداى عظیم را که به ما وجود، عنایت کرد و نعمت عقل و خرد، مرحمت فرمود. سپاس او را که به ما نعمت ایمان داد. و درود ما به روان انبیاء بزرگ الهى، رابطین بین الله و مخلوق. و درود به روان پاک شهداى تاریخ، از اولین شهید تا شهداى امروز و این ساعت. درود به رهبر کبیر انقلاب و درود بر ملت شریف ایران. سخن گفتن در اطراف کتابى مانند نهج البلاغه انسانى ...

مقدمه: الحمدلله رب العالمین وصلی‏الله علی سیدنا وحبیب قلوبنا وطبیب نفوسنامحمدصلی الله علیه وآله وآله الطاهرین ولاسیما بقیه الله فی‏الارضین واللعنه علی اعدائهم اجمعین الی‏یوم الدین. قال الله عزوجل: لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته‏ویزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمه وان کانوا من قبل لفی ضلال مبین[1]; خدا بر اهل ایمان منت گذاشت که رسولی از خود آنها ...

روه انديشه و علم: در دومين جلسه از بحثهاي «پيامبر در نهج البلاغه»، ويژگي هاي ياران پيامبر(ص) تشريح شد. به گزارش خبرگزاري قرآني ايران(ايکنا)، شعبه خراسان رضوي، حسن جمشيدي، پژوهشگر علوم ديني در ادامه جلسات بررسي موضوعي نهج البلاغه با عنوان «پيامبر

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول