معنای غدیر
تلاشهایى که انسانها مىکنند، بعضى مربوط به مسائل شخصى آنهاست که بخش کوچکترى از فعّالیتهاى انسانى راشامل مىشود - مثل معیشت و معنویّت و عواطف و ارتباطات شخصى آنها با این و آن - اما بخش بزرگتر فعّالیتهاى انسانى، فعّالیتهایى است که در صحنه جامعه با تلاش جمعى صورت مىگیرد، که به آن «سیاست» مىگویند؛ سیاستهاى اقتصادى، سیاستهاى اجتماعى، سیاستهاى نظامى، سیاستهاى فرهنگى، سیاستهاى مدنى، سیاستهاى بینالمللى.
اینها بخش عمده تلاش انسانها در زندگى خود است.
چرا عمده است؟
چون این سیاستها در واقع افراد را در فعّالیتهاى شخصى خود به سمت و سوى خاصّى مىکشاند.
عمده تلاش انسان، تلاش کلانى است که جهتگیریهاى کلّى فعّالیتهاى شخصى و ریز و کوچک را هم جهت مىدهد.
دین، به هر دو صحنه مربوط مىشود؛ هم صحنه تلاشهاى فردىِ انسان، هم صحنه سیاست که صحنه بسیار گسترده و وسیعى براى زندگى انسان است.
دو آفت، هم دیندارى را تهدید مىکند و هم سیاست را.
یکى از آفتهاى دیندارى این است که دیندارىِ یک جامعه یا یک شخص، با انحراف یا بىمبالاتى یا تحجّر و جمود یا فراموش کردن نقش عقل یا التقاط و از این چیزها همراه شود.
آفت دیگر دیندارى این است که دین به زندگى شخصى محدود شود؛ عرصه وسیع زندگى جمعى انسانها و جامعه را فراموش یا درباره آن سکوت کند و از آن کناره بگیرد.
دو خطر هم سیاست را تهدید مىکند: یکى این است که سیاست از اخلاق فاصله بگیرد و از معنویّت و فضیلت خالى شود؛ یعنى شیطنتها بر سیاست غلبه پیدا کند؛ هواهاى نفسانى اشخاص، سیاست را قبضه کند؛ منافع طبقات زورگو و زرسالاران جوامع، سیاست را به دست گیرد و به این سمت و آن سمت بکشاند.
اگر این آفت به سیاست خورد، آنگاه همه صحنه اجتماعى انسانها دچار عیب و آفت مىشود.
آفت دیگرِ سیاست این است که انسانهاى کوتهبین، کودکمنش و ضعیف، سیاست را در دست گیرند و زمام سیاست از دستهاى پُرقدرت خارج شود و به دست انسانهاى بىکفایت بیفتد.
تلاشهایى که انسانها مىکنند، بعضى مربوط به مسائل شخصى آنهاست که بخش کوچکترى از فعّالیتهاى انسانى راشامل مىشود - مثل معیشت و معنویّت و عواطف و ارتباطات شخصى آنها با این و آن - اما بخش بزرگتر فعّالیتهاى انسانى، فعّالیتهایى است که در صحنه جامعه با تلاش جمعى صورت مىگیرد، که به آن «سیاست» مىگویند؛ سیاستهاى اقتصادى، سیاستهاى اجتماعى، سیاستهاى نظامى، سیاستهاى فرهنگى، سیاستهاى مدنى، سیاستهاى بینالمللى.
دو آفت، هم دیندارى را تهدید مىکند و هم سیاست را.
آفت دیگر دیندارى این است که دین به زندگى شخصى محدود شود؛ عرصه وسیع زندگى جمعى انسانها و جامعه را فراموش یا درباره آن سکوت کند و از آن کناره بگیرد.
دو خطر هم سیاست را تهدید مىکند: یکى این است که سیاست از اخلاق فاصله بگیرد و از معنویّت و فضیلت خالى شود؛ یعنى شیطنتها بر سیاست غلبه پیدا کند؛ هواهاى نفسانى اشخاص، سیاست را قبضه کند؛ منافع طبقات زورگو و زرسالاران جوامع، سیاست را به دست گیرد و به این سمت و آن سمت بکشاند.
آفت دیگرِ سیاست این است که انسانهاى کوتهبین، کودکمنش و ضعیف، سیاست را در دست گیرند و زمام سیاست از دستهاى پُرقدرت خارج شود و به دست انسانهاى بىکفایت بیفتد.
راهِ کار چیست؟
بهترین شکل و راهِ کار این است که در رأس سیاست و اداره امور جوامع، کسانى قرار گیرند که دیندارى و سیاستگذارى آنها این دو آفت را نداشته باشد؛ یعنى کسانى اداره امور جوامع را بر عهده گیرند که دیندار و داراى معنویّت باشند؛ فکر دینى آنها بلند باشد؛ از انحراف و خطا و التقاط و کجبینى در دین مصون باشند؛ از تحجّر و جمود و متوقّف ماندن در فهم دین برکنار باشند؛ دین را ملعبه دست زندگى خود نکنند؛ از لحاظ سیاست، انسانهاى باکفایت و باتدبیر و شجاعى باشند و سیاست را از معنویّت و اخلاق و فضیلت جدا نکنند.
چنین کسانى اگر زمام امور یک جامعه را به دست گرفتند، آنگاه جامعه از بیشترین خطراتى که ممکن است براى آن پیش آید، محفوظ خواهد ماند.
اوج چنین وضعیّتى کجاست؟
آنجاست که یک انسان معصوم از خطا و اشتباه در رأس قدرت سیاسى و دینى قرار گیرد.
امام یعنى این.
امامِ معصوم، انسان والایى است که از لحاظ دینى، قلب او آیینه تابناک انوار هدایت الهى است؛ روح او به سرچشمه حى متّصل است؛ هدایت او، هدایت خالص است؛ از لحاظ اخلاق انسانى، رفتار و اخلاق او صددرصد همراه با فضیلت است؛ هواى نفس در او راهى ندارد؛ گناه بر او چیره نمىشود؛ شهوت و تمایلات انسانى، او را مغلوب خود نمىکند؛ خشم و غضب، او را از راه خدا دور نمىکند؛ از لحاظ سیاسى، بینش وسیع او آنچنان است که آرامترین حرکات و ریزترین حوادث را در صحنهى زندگى جامعه، با چشم تیزبین خود مىبیند - که امیرالمؤمنین علیهالصّلاهوالسّلام فرمود: «واللَّه لا اکون کالضبع تنام على طول اللدم»؛ یعنى من کسى نیستم که بشود با لالایى او را خواب کرد - در مواجهه با حوادث زندگى و وقایع کمرشکن، از خود شجاعت و اقتدار روحى و معنوى نشان مىدهد؛ جانش براى او ارزشى ندارد، اما براى جان انسانها، حتّى مردم دور دست، حتّى زنانى که جزو پیروان دین و نیستند، ارزش قائل است و مىگوید اگر کسى از غصّه دق کند، حق دارد.
امیرالمؤمنین علیهالصّلاهوالسّلام در مقابله با خطرها آنچنان شجاعانه عمل مىکند که مىگوید کسى نمىتوانست با فتنهاى که من چشم آن را درآوردم - منظور، فتنه خوارج است - یا فتنه ناکثین درافتد.
آن معنویّت و دین و اخلاق و فضیلت از یک طرف، آن بینش عمیق و شجاعت و فداکارى و عواطف رقیق انسانى در کنار صلابت و استحکام معنوى و روحى از طرف دیگر؛ همه اینها ناشى از عصمت است؛ چون خداى متعال او را به مقام عصمت برگزیده است و گناه و اشتباه در کار او وجود ندارد.
اگر چنین کسى در رأس جامعه باشد، اوج مطلوب همه رسالتهاست.
این معناى غدیر است.
در غدیر، چنین کارى اتّفاق افتاد.
واقعه غدیر و اهمیت آن سرتاسر حیات طیبه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و لحظه به لحظه آن در نزد مسلمانان دارای اهمیتی بس شگرف و والاست؛ چرا که نه تنها کلام رسول اکرم به نص صریح آیات قرآن، عاری از هرگونه هوا و هوس و متصل به سرچشمه وحی است، بلکه عمل و فعل آن بزرگوار نیز بر تک تک مسلمانان حجت است و صراط مستقیم را به عالمیان مینمایاند اما در این میان، مقاطعی خاص از زندگی آن بزرگوار، به جهات گوناگون از اهمیتی ویژه برخوردار میباشد که یکی از بارزترین آنها، واقعه غدیر خم است.
واقعه غدیر از ابعاد مختلف و از جهات متفاوت، دارای درخشندگی و تلألؤ خاصی در تاریخ اسلام است.
کمتر مقطع تاریخی را میتوان در جهان اسلام یافت که از لحاظ سند، اطمینان از اصل وقوع، کثرت راویان و اعتماد بزرگان و علمای مسلمین، قوت و استحکامی نظیر این رویداد مهم داشته باشد.
هنگامی که به راویان حدیث غدیر مینگریم، در مرتبه نخست نام اهل بیت گرامی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) یعنی امام علی (علیه السلام)، فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، امام حسن (علیه السلام) و امامحسین (علیه السلام) دیده میشود و در مرتبه بعدی نام حدود 110 تن از صحابه پیامبر اسلام به چشم میخورد که در این میان، نام افرادی شاخص از میان صحابه همچون: و ...
توجه آدمی را به خود جلب میکند که تمامی آنان در محل غدیر حاضر بودهاند و حدیث غدیر را بدون واسطه نقل نمودهاند.
سپس در میان تابعین، حدیث غدیر از 83 تن از تابعین نقل شده است که از جمله آنان میتوان به: 1- اصبغ بن نباته 2- سالم بن عبدالله بن عمر بن الخطاب 3- سعید بن جبیر 4- سلیم بن قیس 5- عمر بن عبدالعزیز(خلیفه اموی) و ...
اشاره نمود.
پس از تابعین، در میان علمای اهل تسنن از قرن دوم تا قرن سیزدهم، 360 تن، حدیث غدیر را در آثار خویش نقل نمودهاند که 3 تن از صاحبان صحاح سته (صحاح ششگانه) و دو تن از پیشوایان فقهی اهل تسنن نیز در شمار این بزرگان جای دارند در بین محدثین و علمای شیعه نیز افراد فراوانی حدیث غدیر را در کتب مختلف، روایت نمودهاند، که تعداد دقیق آنان مشخص نیست.
از این اندیشمندان میتوان به: 1- شیخ کلینی 2- شیخ صدوق 3- شیخ مفید 4- سید مرتضی و ...
اشاره نمود بنا بر آنچه که ذکر گردید، در میان بزرگان و محدثین اهل سنت و به دنبال دقت آنان بر روی راویان و طرق متفاوت نقل حدیث غدیر، اندیشمندان بسیاری، حدیث غدیر را حدیثی حسن و عده کثیری روایت غدیر را روایتی صحیح دانستهاند و حتی در نزد عدهای از بزرگترین صاحبنظران اهل تسنن، با توجه به شمار فراوان راویان و طرق متعدد نقل حدیث، که روایت غدیر دارد، آنرا حدیثی متواتر ذکر نمودهاند علما، بزرگان و محدثین شیعه نیز بالاتفاق، غدیر را حدیثی متواتر میدانند.
بر این اساس و بر طبق آنچه که گذشت، به خوبی آشکار میگردد یکی از مهمترین وقایع تاریخ پرفراز و نشیب اسلام که در بین عامه مسلمانان، واقعهای مسلم، پذیرفته شده و قطعی تلقی میگردد، واقعه غدیر خم است.
از منظری دیگر، آنچه که بر گونه غدیر، رنگ جاودانگی میزند؛ و اهمیت این واقعه را مضاعف میگرداند، نزول 2 آیه از قرآنکریم، یکی آیه 67 سوره مائدهو دیگری آیه 3 سوره مائده،در ارتباط با این رویداد بزرگ است که بر طبق نظر مفسران نامآور شیعه و سنی، شأن نزول این آیات، مربوط به واقعه غدیر خم میباشد.
هنگامی که کمی بیشتر در مقایسه مفاد این آیات و لحن آنان با سایر آیات قرآن کریم میاندیشیم، درمییابیم اگر نگوییم چنین آهنگ کلامی در میان سایر آیات بینظیر است، لااقل کمتر آیهای را میتوان یافت که مضامین و لحنی شبیه به این دو آیه داشته باشد.
طبیعی است هر مسلمان هنگامی که در تلاوت قرآن بدین دو آیه میرسد، شگفت زده از خویش بپرسد این چه امر خطیری است که عدم ابلاغ آن توسط پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، زحمات 23 ساله آن حضرت را تباه میگرداند و در این صورت نبی اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) هرگز رسالت خویش را به مردم نرسانده و وظیفه پیامبری را بجای نیاورده است؟
واقعاً این چه پیامی است که خداوند متعال به پیامبر خویش وعده داده است تا او را در زمینه ابلاغ آن، حافظ و نگهدار باشد؟
به علاوه، مگر این موضوع چه اهمیتی دارد که ابلاغ این پیام به امت و پیروی مردم از آن، سبب کامل شدن دین و تمام شدن نعمت و رضایت پروردگار میگردد؟
پس دیگر جای هیچ تردیدی باقی نمیماند که روز نزول و ابلاغ این امر مهم و خطیر که بدین واسطه، روز اکمال دین و رضایت پروردگار محسوب میگردد، دارای اهمیت بسزایی در میان مسلمین خواهد بود.
از آنچه که گذشت، مشخص میگردد علاوه بر مورخان که به تناسب فن خویش (و البته به دلیل اثرات و نتایجی که بر پایه این مطالعه بنا میگردد)، به واقعه غدیر نگاهی موشکافانه دارند،غدیر از آن جهت که حدیثی قطعی و متواتر است و کار یک محدث، شناسایی احادیث معتبر و دقت بر روی مفاهیم آنهاست، مورد توجه محدثین است و دارای جایگاهی ویژه در کتب مختلف حدیث میباشد.
به خاطر نزول 2 آیه ویژه از قرآن کریم درباره این واقعه که القاکننده مفهومی منحصر بفرد و دارای لحنی کمنظیر در میان سایر آیات است، غدیر منشأ بحثهای گوناگونی در کتب تفسیری میباشد.
با تکیه بر مفاهیم این آیات و اثرات شگرف اعتقادی مترتب بر آن، این واقعه منظور نظر مخصوص متکلمان واقع گشته است.
حتی لغویین نیز توجه خاص خویش را به این رویداد مهم معطوف داشتهاند و به هنگام شرح و توضیح کلمه غدیر خم (که نام محلی است)، به اصل این رویداد اشاره نمودهاند.
ادیبان و شعرای بسیاری در میان امت اسلامی در طول 14 قرن، از همان لحظه وقوع و در همان صحنه گرفته تا روزگار معاصر، همواره این واقعه بزرگ را در آثار و اشعار خویش، توصیف و تشریح نمودهاند.
آنچه که تاکنون ذکر شد، گوشهای از اهمیت رویداد غدیر خم بود که در حد گنجایش این مقاله، به آن اشاره گردید.
ما در این مجال به دنبال جستجو و تحقیق درباره این رویداد بزرگ اسلامی و این برهه از حیات رسول اکرم میباشیم تا هرچه بیشتر و البته با رعایت اختصار، بتوانیم زوایای گوناگون آن را بررسی نماییم.
لذا در ادامه، ابتدا اصل واقعه را به گونهای که در بین مسلمین مشهور و مورد اتفاق است، نقل نموده، سپس به بررسی مفاد حدیث غدیر میپردازیم و بر روی مفاهیم آن، هرچه بیشتر تأمل مینماییم و در انتها نیز نتایجی را که به دنبال واقعه غدیر جلوهگر میگردد و مستلزم توجه ویژه مسلمانان میباشد، بر میشماریم.
واقعه غدیر خم در نظرات متفاوت پیامبر اکرم بنا بر امر الهی، در سال دهم هجرت تصمیم به زیارت خانه خدا و بجاآوردن حج نمودند؛ لذا مردم را از این امر مطلع کردند و حتی برای آگاه نمودن اهالی مناطق مختلف، قاصدانی را به آن شهرها گسیل داشتند.
فرستادگان حضرت نیز همانگونه که وجود مقدس رسول اکرم خود اعلام نموده بودند، این پیام را به مردم رساندند که این آخرین حج رسول خداست و این سفر دارای اهمیت فراوانی است.
هر کس که توانایی و استطاعت آن را دارد، بر او لازم است که پیامبر اکرم را در این سفر همراهی نماید.
گرچه رسول اکرم با همراهی عدهای از اصحاب خویش پیش از این، اعمال عمره مفرده را انجام داده بودند،اما این نخستین بار و تنها مرتبهای در طول حیات طیبه پیامبر اسلام بود که بنا بر امر الهی، حضرت تصمیم به بجایآوردن و تعلیم مناسک حج گرفتند.
پس از این اعلام، جمعیت کثیری در مدینه جهت همراهی با رسول خدا و بجای آوردن اعمال حج، مجتمع گشتند.
مورخان و صاحبنظران از این سفر رسول خدا با عنوان حجهالوداع، حجهالاسلام، حجهالبلاغ، حجه الکمال و حجه التمام یاد مینمایند.
رسول اکرم با پای پیاده و در حالیکه غسل نموده بودند، در روز شنبه 24 یا 25 ذیقعده به همراه همراهان خود و اهلبیت گرامیشان و عامه مهاجرین و انصار و جمعیت کثیری که گرداگرد حضرت اجتماع کرده بودند، به قصد بجای آوردن مناسک حج از مدینه خارج گشتند.
تعداد جمعیتی که به همراه حضرت از مدینه خارج شده بودند را بین 70000 تا 120000 (و حتی برخی بیشتر از 120000) نقل نمودهاند؛اما افراد بسیاری به غیر از این عده، نظیر اشخاصی که در مکه مقیم بودند و یا اشخاصی که از شهرهای دیگر خود به مکه آمده و در آنجا به حضرت ملحق شدند، به همراه پیامبر و با اقتدای به ایشان مناسک حج را در این سفر بجای آورده و رسول خدا را همراهی نمودند.
امام علی، پیش از تصمیم پیامبر برای بجای آوردن مناسک حج، از طرف ایشان برای تبلیغ اسلام و نشر معارف الهی به جانب یمن فرستاده شده بودند؛ اما هنگامی که از تصمیم پیامبر برای سفر حج و لزوم همراهی سایر مسلمین با آن حضرت در این سفر، آگاه گشتند، به همراه عدهای از یمن به سمت مکه حرکت نمودند و در آنجا پیش از آغاز مناسک، به رسول اکرم ملحق شدند.
رسول خدا و همراهیان آن حضرت، در میقات مسجد شجره مُحرم گشتند و بدین ترتیب اعمال حج را آغاز نمودند.
گرچه اصول و کلیات مناسک حج قبلا و به هنگام نزول آیات مربوطه، توسط رسول اکرم توضیح داده شده بود، اما در این سفر، پیامبر این اعمال را به طور عملی برای مردم آموزش داده و جزئیات را برای آنان تبین نمودند و در مواقف گوناگون، با ایراد خطابه، مردم را نسبت به سایر تکالیف الهی و وظایف شرعیشان آگاهی بخشیدند.
سرانجام اعمال حج، پایان یافت و پیامبر اکرم به همراه جمعیت کثیری که ایشان را همراهی مینمودند، شهر مکه را ترک نمودند و رهسپار مدینه شدند که در بین راه به محل غدیر خم رسیدند.
غدیر در لغت به معنای آبریز و مسیل،و غدیر خم در جغرافیا، نام محلی است که به خاطر وجود برکهای در این محل، که در آن آب باران جمع میشده است، به این نام (غدیر خم) شهرت یافته است.
غدیر در 3 - 4 کیلومتری جحفه واقع شده و جحفه در 64 کیلومتری مکه قرار دارد که یکی از میقاتهای پنجگانه میباشد.
در جحفه راه اهالی مصر، مدینه، عراق و شام از یکدیگر جدا میشود.
غدیر خم به علت وجود مقداری آب و چندین درخت کهنسال، محل توقف و استراحت کاروانیان واقع میشد اما دارای گرمایی طاقت فرسا و شدید بود.
هنگامی که رسول اکرم در روز 5شنبه 18 ذیالحجه به وادی غدیر خم رسیدند و پیش از جدایی اهالی شام، مصر و عراق از میان جمعیت، جبرئیل امین از جانب خداوند بر ایشان نازل گردید و آیه: « یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس »را نازل نمود و از جانب حق تعالی، رسول اکرم را امر نمود تا حکم آنچه را که در قبل بر پیامبر درباره امام علی نازل گشته بود، به مردم ابلاغ نمایند.
در این هنگام، پیشتازان کاروان و افرادی که جلوتر حرکت مینمودند، حوالی جحفه رسیده بودند.
رسول اکرم پس از نزول آیه، دستور توقف کاروانیان را صادر نمودند و امر فرمودند تا آنانی که پیشاپیش حرکت مینمودند، به محل غدیر بازگردند و افرادی که در پس قافله، عقب مانده بودند، سریعتر به کاروان در این وادی، ملحق شوند.
همچنین به چند تن از صحابه دستور دادند تا فضای زیر چند درخت کهنسال را که در آن محل قرار داشتند، آماده نمایند؛ خارها را از زمین برکنند و سنگهای ناهموار موجود در زیر آن درختان را جمعآوری نمایند.
در این هنگام، زمان به جای آوردن نماز ظهر فرارسید و رسول اکرم فریضه ظهر را در گرمای شدید،به همراه جمعیت کثیر حاضر، ادا نمودند.
شدت گرما در وادی غدیر به حدی بود که اشخاص، گوشهای از ردا و لباس خویش را برای در امان بودن از شدت تابش آفتاب، بر سر میافکندند و مقداری از آنرا برای کاستن از شدت گرمای شنها و سنگها، در زیر پای خویش میگستردند.
برای رسول خدا نیز پارچهای بر روی شاخسار آن درختان کهن افکندند تا مانعی در برابر حرارت موجود و تابش خورشید، ایجاد نمایند.
هنگامی که حضرت از نماز فارغ گشت، از جهاز شتران، در همان محلی که به فرمان رسول خدا توسط صحابه آماده شده بود، منبری ساختند و وجود مقدس پیامبر اکرم بر فراز آن در آمدند و شروع به ایراد خطبه، با صدایی بلند و رسا نمودند؛ در حالیکه جمعیت فراوان همراه پیامبر، بر گرداگرد حضرت جمع گشته بودند و به سخنان نبیاکرم گوش فرا میدادند و برخی از افراد نیز برای آنکه همگان از کلام رسول خدا مطلع گردند، سخنان آن حضرت را با صدایی بلند برای افرادی که دورتر قرار داشتند، تکرار مینمودند.
خطابه حضرت در میان جمعیت بدین گونه ایراد گردید: « حمد و ستایش مخصوص خداوند است و از او یاری میخواهیم و به او ایمان داریم و از شرور نفسهایمان و زشتیهای کردارمان، به او پناه میبریم؛ خداوندی که هدایتگری وجود ندارد برای کسانی که گمراهشان نماید و گمراه کنندهای وجود ندارد برای اشخاصی که او هدایتشان نماید و شهادت میدهم که جز خدا، معبودی نیست و محمد(صلی الله علیه و آله) بنده و فرستاده اوست و اما بعد؛ ای مردم، خداوند لطیف و خبیر (دارای لطف فراوان و بسیار آگاه) مرا خبر داد که من به زودی (به سوی او) فرا خوانده میشوم و (دعوت او را) اجابت خواهم نمود.
من مسئول هستم و شما نیز مسئولید.
پس (درباره دعوت و مسئولیت من) چه میگویید؟
» حاضران در پاسخ گفتند: « شهادت میدهیم که دعوت خویش را ابلاغ نمودی و نصیحت کردی و کوشش نمودی، پس خداوند شما را جزای خیر دهد.» سپس رسول خدا فرمودند: « آیا شهادت نمیدهید که معبودی جز خدا نیست و محمد(صلی الله علیه و آله) بنده و فرستاده اوست؟
و (آیا شهادت نمیدهید که) بهشت و دوزخ خداوند، حق است و مرگ، حق است و قیامت میآید و در آن شکی نیست و خداوند کسانی را که در قبرها هستند مبعوث میگرداند؟» حاضران گفتند: « بله ای رسول خدا، شهادت میدهیم.» سپس در ادامه، رسول اکرم خداوند را بر این امر شاهد گرفتند و از مردم پرسیدند: « آیا (کلام مرا) میشنوید؟» حاضرین گفتند: «بله یا رسولالله.» پس حضرت فرمودند: «من پیش از شما در کنار حوض (کوثر) حاضر میگردم و شما در کنار آن بر من وارد میگردید و عرض آن به اندازه فاصله مابین بُصری (شهری در حوالی شام) و صَنعا (شهری در یمن) میباشد.
در آن قدحهایی به تعداد ستارگان، از جنس نقره است؛ پس بنگرید که پس از من چگونه درباره ثقلین (دو شئ گرانبها) رفتار مینمایید.» در این هنگام فردی ندا داد که « ثقلین چه هستند ای رسول خدا؟» رسول اکرم فرمودند: « ثقل اکبر کتاب خداست.
جانبی از آن بدست خداوند و جانب دیگر آن در دستان شماست.
پس به آن متمسک شوید.
(آنرا گرفته و از هدایت آن بهره برید.) که اگر به آن تمسک جویید، گمراه نمیشوید و ثقل دیگر و کوچکتر، عترت من هستند.
خداوند لطیف خبیر مرا خبر داد که این دو ثقل تا هنگامی که در کنار حوض بر من وارد شوند، از یکدیگر جدا نمیگردندو من این را از پروردگارم مسئلت نمودهام.
پس، از این دو پیشی نگیرید که هلاک میگردید و از این دو، باز نمانید که هلاک میشوید.
سپس رسول خدا، دست امام علی را بلند نمود تا همه مردم، ایشان را در کنار رسول خدا مشاهده نمودند.
در این هنگام رسول اکرم از حاضرین پرسیدند: « ای مردم، آیا من از خود شما، بر شما اولی و مقدمتر نیستم؟» مردم پاسخ دادند: « بله، ای رسول خدا.» حضرت در ادامه فرمودند: «خداوند ولی من است و من ولی مؤمنین هستم و من نسبت به آنان از خودشان اولی و مقدم میباشم.» آنگاه فرمودند: « پس هر کس که من مولای او هستم، علی مولای اوست.» رسول خدا 3 بار این جمله را تکرار نمودندو فرمودند: «خداوندا، دوست بدار و سرپرستی کن، هر کسی که علی را دوست و سرپرست خود بداند و دشمن بدار هر کسی که او را دشمن میداردو یاری نما هر کسی که او را یاری مینماید و به حال خود رها کن، هر کس که او را وا میگذارد.
سپس خطاب به مردم فرمودند: «ای مردم، حاضرین به غایبین (این پیام را) برسانند.» هنوز جمعیت متفرق نگشته بودند که بار دیگر جبرائیل نازل شد و از جانب خداوند، آیه: « الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الإسلام دینا»را بر پیامبر فرو فرستاد.
هنگامی که این آیه نازل گردید، نبی اکرم فرمودند: «اللهاکبر بر کامل شدن دین و تمام گشتن نعمت و رضایت پروردگار به رسالت من و ولایت علی پس از من.» در این موقع، مردم به امیر مؤمنان، امام علی(علیه السلام) تهنیت گفتند.
از جمله کسانی که پیشاپیش سایر صحابه، به امام علی تهنیت گفتند، ابوبکر و عمر بودند.
عمر پیوسته خطاب به امیر مؤمنان میگفت: « بر تو گوارا باد ای پسر ابیطالب، تو مولای من و مولای هر مرد و زن با ایمان گشتی.» در این هنگام، حسان بن ثابت که از شعرای زبردست بود از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) اجازه خواست تا آنچه را که در این موقف درباره امام علی (علیه السلام) از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) شنیده است، در ضمن ابیاتی بسراید.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «به برکت الهی، بگو.» حسان، خطاب به بزرگان قریش گفت: « ای بزرگان قریش، سخن مرا به گواهی و امضای پیامبر گوش کنید.» و این چنین سرود: «در روز غدیر پیامبرشان با بانگ بلند ندایشان در داد، غدیری که در سرزمین خم قرار داشت و ای کاش مردم جهان بودند و رسول خدا را در حال ندا میدیدند که میفرمود: آیا من سرپرست و ولی شما نیستم؟
مردم در پاسخ او بدون هیچ پرده پوشی گفتند: معبود تو، مولای ما و تو ولی ما هستی؛ و تو ای خواننده شعر، اگر در آنجا بودی، حتی یک نفر هم مخالف نمییافتی.
در این هنگام رو به علیبنابیطالب کرد و فرمود: یا علی، برخیز که من تو را برای امامت و هدایت خلق بعد از خود (و از جانب خداوند) شایسته دیدم.» آنچه ذکر شد، خلاصه جریان غدیر بود و همانگونه که در پاورقیها، با تفصیل ذکر گردید، علمای بزرگ اهل تسنن و تشیع، آنرا نقل نمودهاند.
به یاری و توفیق الهی در ادامه و در مقالهای مجزا، به بررسی مفاد حدیث غدیر و دقت هرچه بیشتر در آن خواهیم پرداخت.
الغدیر و فقه التاریخ پس از اینهمه،آنچه در کار کتاب«الغدیر»مهم است فقه التاریخ است.مورخان ما کمتر به فقه تاریخ پرداختهاند و بیشتر کار آنان منحصر به جمع و تدوین بوده است نه نقد و تطبیق.لیکن در«الغدیر»،به مباحث تطبیقى بیشمارى مىرسیم که،براى روشن کردن تاریخ اسلام و نشاندادن مقدار اعتبار دیگر مآخذ و هم مقیاسهایى کلى براى شناخت این مسائل،سندى علمى و قاطع است .در واقع صاحب«الغدیر»،به علت مطالعات بیکران خویش در مآخذى که به چندین هزار مىرسد،به اعمال ضوابط تطبیقى دست زد.ضوابطى که براى متتبعى چون او اصالت دارد،و براى مراجعان به کتاب او نیز حجیت آنها،از روى مستندات فراوانى که به دست مىدهد،بزودى استنباط مىشود .
و در واقع،همانگونه که ابن خلدون،به فلسفه تاریخ رسید و آن را ملاک قرار داد و«فیلسوف تاریخ»نامیده شد،و محققان گفتند: ابن خلدون،در مقدمهاى که براى تاریخ خود نوشته به درک و تصور و ابداع فلسفهاى براى تاریخ نایل آمده است که بىشک،در نوع خود،از بزرگترین اعمال به شمار مىرود،فلسفهاى که با هر عقلى و هر زمان و مکان تطبیق مىکند.
صاحب«الغدیر»نیز به فقه تاریخ پرداخت و بر پایه شناخت مبانى و اصول علم تاریخ،و به تعبیر ابن خلدون«تشخیص راه و روشهاى تاریخ»(تحقیق مذاهبه)،به فحص و عرضه دست زد،و به عنوان«فقیه تاریخ» خوانده شد.و اگر ابن خلدون در قلعه ابن سلامه گوشه گرفت و به تألیف«مقدمه»پرداخت،صاحب«الغدیر»نیز،چهل سال از عمر خویش را منزویانه گذراند.و در این مدت هر چه سفر کرد و هر جا رفت،همواره در پى کار خویش بود و همراه مآخذ و یادداشتهاى خود.این است که محقق،در مطالعه«الغدیر»،به روحى علمى و با روش و تازه و مستند و تحولزاى مىرسد و از اینجا به باز شناخت تاریخ اسلام دست مىیابد.مسلم کسى که«الغدیر»را بخواند،از اسلام و تاریخ آن(و علوم حدیث و تفسیر و...)صورتى به دست مىآورد که تا کنون نداشته و در مآخذ دیگر بدان نرسیده بوده است.البته مسئله زمان نیز دخالت عمدهاى دارد.زیرا براى صاحب«الغدیر»که در نیمه دوم قرن چهاردهم به نوشتن کتابى درباره اسلام دست زد،مآخذ قرون و اعصار گذشته را در کنار هم قرار دادن و با اشراف بر همه،به تطبیق آنها پرداختن تا حد زیادى،به علت نشر این مآخذ یا معرفى آنها در فهرستها، امکان داشت.نهایت، کوشش ستودنى صاحب الغدیر،در رفتن به دنبال این مآخذ بود و آرام نگرفتن تا رسیدن به آنها.
البته روح بزرگ این قهرمان بررسى و اطلاع،هنوز قانع نبود و آرزو داشت جهان را سیر کند و کتابخانههاى همه گیتى را براى«احیاى عظیم»خویش از نظر بگذارند و کلمهاى از آنچه براى تأیید حق لازم است از خامه او نیفتد.از این بابت،همواره در تلاش بود و از اینکه مبادا روزى عمرش تمام شود و کارش ناتمام بماند نگران.او هم از عظمت کار آگاه بود و هم از وسعت دامنه فرهنگ و منابع و ذخایر اسلامى.از این رو،با اینکه در داشتن مآخذ بیکران،یکى از کممانندترین محققان بودـو از جمله،همین امر نظر پژوهشیان را بسیار جلب مىکردـباز چون تشنهاى سیراب ناشدنى دنبال نسخهها و مدارک مىگشت.چون او مىدانست که: هزاران نسخه خطى عربى در علوم و ادبیات و فلسفه همچنان در کتابخانهـهاى دنیاى اسلام نهان مانده است.تنها در اسلامبول سى کتابخانه در مسجدها هست که از نسخههاى خطى آن اندکى منتشر شده است.در قاهره و دمشق و موصل و بغداد و دهلى مجموعههاى فراوان هست که فهرستى براى آن تنظیم نشده است.در اسکوریال،نزدیک مادرید،یک کتابخانه مفصل هست که هنوز نسخههاى خطى آن را در علوم و ادبیات و دین و فلسفه اسلام شمار نکردهاند.اطلاعاتى که درباره ثمرات فکر اسلامى در این سه قرن داریم،اندکى از باقیمانده آثار آنهاست و این نیز مختصرى از محصول قریحه آنها بوده است.و آنچه در این صفحات آوردیم،از دریاى مواریث اسلام فقط قطرهاى بود.اگر علما این میراث فراموش شده را کشف کنند،به احتمال قوى،قرن دهم شرق اسلامى را در تاریخ عقل انسانى به صف قرون طلایى خواهیم برد (3) .
و امینى این میراث فراموش شده را کشف کرده بود و مىشناخت،بویژه در بخشهاى مربوط به تخصص او،و حتى کتابخانههاى بسیار دیگرى را،در زمره میراث اسلام،مىشناخت که در سخن این مورخ نیامده است.بارى اینها بود،و ایمان عمیق او به کار خود که او را به اندازه گروهى نیرو مىداد.او در استفاده از وقت و حذف زواید معاشرت و فضول رفت و آمدها نمونه بود.در واقع زندگى او سرمشقى بود براى هر مرد علم و دانش.بدین گونه مىتوان 40 سال عمر تحقیقى او را مطابق 80 سال عمر یک محقق عادى دانست.او با این پشتکار و ایمان به کار،موفق به اینهمه شناخت و اطلاع شد.و چون چنین شد،حق داشت که چون قاضیى آگاه و عادل در صدر محکمه بنشیند و در دادگاه«الغدیر»به محاکمات معروف خود بپردازد.
آرى او شاگرد مکتب على«ع»بود و على خود گفته است: من از زندگى فقط همین را دوست دارم که حقى را ثابت کنم یا باطلى را نفى.
ایجاد ذهنیت مرتبط و از راه همین چگونگىـیعنى اقامه حق و نفى باطل،از طریق نشان دادن حقیقتهاى بسیارى در حدیث و تاریخ و تفسیر و فقه و معارف و فلسفه سیاسى اسلامـبود که گروها گروه از دانشمندان و محققان به کار او به چشم احترام نگریستند.از آغاز انتشار«الغدیر»،به آفاق گسترده آن روى آوردند،به طورى که مىتوان گفت،در عین اینکه او یکه بود و تنها،«هزاران مرد همراهیش مىکردند تا در راه اندیشه شکوهمندش پیکار کند».و هر جا کتاب بدانجا مىرسید،یا سخنى از آن به میان مىآمد،این مسائل مطرح مىشد و مورد فحص قرار مىگرفت.
در اینجا حقیقت بسیار نظرگیر این است که صاحب«الغدیر»،به ایجاد این ذهنیت مرتبط و ایجاد رابطه ذهنى در سطح جهان اسلام موفق گشت.ما هنگامى که به شعاع کتاب الغدیر در افکار مردم گوناگون و محققان و ناقدان مختلف در سرتاسر سرزمینهاى اسلامى و جز آن مىنگریم،و وقتى با نامهاى متفاوت پژوهشیان آبادیهاى مختلف جهان آشنا مىشویم که به تقدیر از کتاب وى پرداختهاند،به حقیقت مذکور مىرسیم.و این خود،بجز جنبه دینى،مسئلهاى است جالب و عمیق در سطح ارزیابى تلاش در راه روابط انسانى.و اینهمه ما را از این ذهنیت مرتبط و حسن تأثیر کتاب و حسن نیت مؤلف و والایى این کار آگاه مىسازد.
نقد در«الغدیر» از دیدگاه مستشرقین خوب است،بس کوتاه و مختصر،به چگونگى نقدهاى«الغدیر»اشاره کنیم.
وقتى که علامه و اومانیستىـچون صاحب«الغدیر»ـپس از طى دوران تحصیلات عالى و اجتهاد،چهل سال از همه کس و همه چیز مىگسلد و در زوایاى کتابخانهها عمر مىگذراند و به حاصل مواریث علمى اسلام و مسلمین دست مىیابد،و در فن خویش،کمتر مأخذىـخطى یا چاپى،از مکه تا رامپورـاز نظر او دور مىماند،تا جایى که خود به صورتى در این چهارده قرن زندگى مىکند،و به تحریفها و انحرافهایى که قلمها و ذهنها کرده و یافتهاند پى مىبرد،و از آنجا که راویىـبراى پوشاندن حقیقت و کمک به دستگاه قدرتـبه جعل حدیث مىپردازد،تا جایى که طبرى آن مجعول را نقل مىکند،تا جایى که به هنگام چاپ کتب خطى علماى سلف،برخى از فضایل آل على و دلایل تشیع یا مثالب دیگران را از کتاب حذف مىکنند،تا آنجا که دکترى در شرح دیوان شاعر شیعى مشهور،کلمه«غدیر خم»را«غدا برحم»ضبط مىکند ،و صدها امثال این...وقتى کسى بر همه این جریانات واقف مىشود و رسالت علم،او را به بازسازى و تصحیح مأمور مىدارد،و ایمان به محمد و تاریخ دین محمد،او را نمىهلد که چشم از اینهمه بپوشد،چنین کسى حق دارد که چونان مدافعى راستین و سنگربانى متعهد و مفسر آفتابى نستوه،این مسائل را بر ملا کند و ملل اسلام و علماى اقوام را بر این امور وقوف بخشد.
و چون،به تألیفات سایر محققان معاصر رجوع مىکنیم و تحقیقات آنان را مىخوانیم،مىنگریم که هر جا آنان نیز با آراء کسانى که مورد انتقاد«الغدیر»قرار گرفتهاند،برخورد کردهاند و درباره آن آراء نظر دادهاند.نظرهایى اظهار داشتهاند از قبیل نظر صاحب«الغدیر».و این ما را از صحت نظر علامه امینى و صلاحیت او در قضاوت،و عدالت او در نقد و اعتلاى سطح نقدهاى وى بیشتر آگاه مىسازد.
مصاحبه علمى علویان در خصوص غدیر نوشتار حاضر، گزارشى است از مصاحبه علمى آقایان دکتر صادق آئینهوند و دکتر محمود تقىزادهداورى با استاد دکتر سیدجعفر شهیدى، ادیب و تاریخدان برجسته معاصر.
مفهوم و ماهیت شیعه، مذاهب و فرق شیعى، نقش شیعیان در تمدن اسلامى، ضرورت بهرهگیرى از روشهاى تجربى جدید در مطالعات شیعهشناسى، نقش تأثیرگذار انقلاب اسلامى در ارتقاى دیندارى در جهان حاضر، اهمیت رو به فزونى مطالعات شیعهشناسى در مراکز دانشگاهى مغرب زمین و ارزیابى آثار مستشرقین در این زمینه از جمله موضوعاتى است که در این مصاحبه مورد بحث قرار مىگیرد.