واژه ی فرهنگ را در زبانهای اروپاپی (انگلیسی ، فرانسه ، آلمانی) culture culture kultur می گویند که از واژه ی cultura بر می آید از ریشه لاتینی colere این واژه طیف معنایی گسترده ای داشته است مانند : مسکن گزیدن ، کشت کردن ، حراست کردن ، پرستش کردن استعمال فرهنگ به عنوان یک اسم مستقل ، فراگردی انتزاعی بوده که پیش از پایان قرن هیجدهم میلادی اهمیتی نداشته و تا نیمه قرن نوزدهم میلادی معلوم نبوده است با این حال می توان گفت که این تحول به طور ناگهانی در زبانهای اروپایی به وقوع نپیوسته است جان میلتون ، شاعر انگلیسی در سال 1660 فرهنگ را در معنایی انتزاعی به کار می گیرد در قرن هیجدهم در انگلستان هنوز معنای رایج فرهنگ همان معنایی است که از CULTVATION و CULTINATED بدست می آید .
استعمال این واژه در ابتدا مترادف است با تمدن ( CIVILZATION ) نخست در معنایی انتزاعی که معرف یک فراگرد عام است به کار گرفته می شود که متمدن بودن و فرهیخته بودن را می نمایاند ، پس از آن در معنایی رواج پیدا می کند که مورخان رنسانس (عصر روشنگری) از تمدن می کردند وتوصیفی از فراگرد دنیایی و غیر دینی تحول بشری در تاریخنگاریهای عالم خود به دست می دادند .
هردر در این زمینه دگرگونی تعیین کننده ای پدیدار ساخت و در رساله خود به نام ((اندیشه هایی در باره فلسفه تاریخ بشریت)) درباره فرهنگ نوشت :
(هیچ چیز نامشخص تر از معنای این واژه نیست ، هیچ چیز فریبنده تر از انطباق این واژه بر ملتها و دورانها نیست) ، او اندیشه پیشرفت تک خطی بشریت را که در تاریخ نگاریهای عصر روشنگری انعکاس می یافت مورد انتقاد قرار داد .
هردو از فرهنگها به صورت جمع سخن به میان آورد ، فرهنگ در معنای انتزاعی خود سه کاربرد عمده پیدا می کند :
اول : بصورت اسم مستقل و انتزاعی که فراگرد عام رشد فکری معنوی و زیبایی شناسانه را می نمایاند .
دوم : آنکه کاربردی عام یا خاص پیدا می کند که معرف روش زندگی معینی (در یک گروه ـ دوره یا بشریت به طور کلی) است .
سوم : توصیف آثار و تجربیات فکری است که به خصوص فعالیتهای هنری را هدف می گیرد امروزه بسیاری از فعالیتهای هنری را با فرهنگ مترادف می گیرند و وزارتخانه هایی در دنیا به اسم وزارت فرهنگ برپا شده اند که بسته به مورد و کشور ، فعالیتهای مختلفی را به نام فرهنگ و هنر سازمان می دهند ، در ایران چنین وزارتخانه ای نخست با نام وزارت فرهنگ و هنر در سال 1343 براه افتاد که پس از انقلاب اسلامی ایران در سال 57 تغییر نام داد و اکنون نام وزارت فرهنگ را یدک می کشد و به عنوان وزارت فرهنگ و آموزش عالی رسمیت یافته است .
در زبان فارسی در قیاس با زبانهای اروپایی واژه فرهنگ معنای غیر مادی واضح تری دارد وقتی می گوییم فرهنگ ترافیک ، منظورمان نوع خاصی از رفتار در حوزه راهنمایی و رانندگی است یا وقتی می گوییم فلانی فرهنگ آپارتمان نشینی ندارد ، منظورمان این است که با قواعد و آداب سکونت در مجتمع های مسکونی آشنا نیست ، هنگامی که می گوییم فلانی فرهنگ خانه داری ندارد یعنی نمی داند چگونه خانه و کاشانه خود را اداره کند .
این معنا ها در زبان فارسی و همگی به نوع رفتار و به شیوه زیستن توجه می کند .
در این تحقیق که برگزیده و چکیده مطالب چند کتاب است سعی شده مفاهیم : توسعه فرهنگی سیاستهای فرهنگی و هدفهای توسعه فرهنگی همچنین جایگاه آداب و رسوم در فرهنگ را به صورتی ساده و روان گردهم بیاورم .
بنابراین لازم دیدم قبل از پرداختن به مطالب فوق به توصیف مفاهیم و معانی و موارد استعمال واژه ((فرهنگ)) بپردازم .
امید است این تلاش در خور توجه اساتید گرانمایه قرار گیرد و کمی ها و کاستی های آن را به دید کوتاهی ننگرند زیرا تحقیق فوق اولین مجموعه جمع آوری شده توسط محقق می باشد .
فصل اول توسعه فرهنگی مقدمه : مفهوم توسعه فرهنگی بر اثر کوششهایی که یونسکو در دهه هفتاد میلادی قرن بیستم به کار بست از رواج چشمگیری در مباحث و گفتگوهای فرهنگی بهره مند شد .
پیش از آن نیز یونسکو با برپایی مجامعی کارشناسی در طی دهه شصت ابزار لازم را جهت دامن زدن به این دست از تاملات و نگرشها فراهم آورده بود .
نخستین مجمع بزرگی که به مباحث سیاستهای فرهنگی و همپای آن مباحث توسعه فرهنگی اختصاص یافت ((نشست بین دولتی راجع به ابعاد نهادی ، اداری ، مالی سیاستهای فرهنگی)) در مقیاس جهانی بود ، این نشست در سال 1970 توسط یونسکو سازمان داده شده که به خصوص به مفهوم توسعه فرهنگی و سیاستهای مرتبط با آن توجهی ویژه مبذول کرد .
به دنبال نشست بزرگ 1970 در شهر ونیز ، این گردهماییها در اروپا به سال 1972 در (هلسینکی) در آمریکای لاتین به سال 1972 در (بوگاتا) در آسیا به سال 1973 در (جوجاکارتا) و در آفریقا به سال 1975 در (آکرا) برگزار شد .
به یک اعتبار توسعه فرهنگی را می توان نتیجه و حاصل توسعه عمومی دانست .
هدفهای توسعه ، در روشهای دستیابی بعه این هدفها معرف انتخابها و گزینشهایی است که در زمینه ارزشها به عمل می آید .
این گزینشها با کل نظام اجتماعی ـ اقتصادی ارتباط پیدا می کند .
در واقع توسعه امری است پیچیده و چند بعدی که در دراز مدت در جهت هدفهایی سیر می کند که خصلتی اجتماعی ـ فرهنگی دارند ، به همین سبب تامل و تفکر درباره توسعه باید به صورت میان رشته ای تعقیب و ارزیابی گردد و به اصل ، به ریشه ها ، یعنی به فرهنگ هر جامعه معین توجه بیندازد .
توسعه فرهنگی تمامی مردمان را هدف می گیرد ، نه فقط نخبگان را .
هدف توسعه فرهنگی فراهم آوردن اسباب دسترسی توده های مردم به فرهنگ و مشارکت آنان در زندگی فرهنگی است .
بدین ترتیب دو عامل در اینجا اهمیت می یابد .
دسترسی و مشارکت ، مفهوم توسعه فرهنگی با این دو خصلت سرو کار دارد و می خواهد چارچوبهایی تنظیم کند که به تحقیق دو حوزه یاد شده در زمینه های مشخص مدد برساند .
توسعه راستین هنگامی به واقعیت می پیوندد که مشارکت وسیع مردمان در جریان طراحی توسعه و همچنین در مرحله اجرای برنامه های آن میسر شود .
سابقه : توسعه فرهنگی مفهومی است که پس از جنگ جهانی دوم رواج یافته است و بر اساس اسناد و اطلاعات موجود می بینیم که مباحث مربوط به آن از دهه هفتاد میلادی شکل گرفته است .
این مفهوم از همان آغاز نطفه بحثهای مخالفت را نیز در درون خود پروراند که تا این هنگام ادامه دارد با وجود این ما شاهد با کار گرفتن روز افزون این مفهوم هر چند با معناهای گوناگون هستیم .
سیاستهای فرهنگی : سیاست فرهنگی سنتی : هدف چنین سیاستی افزایش شناخت جهانی از آن دسته آثار میراث فرهنگی است که ارزشهای نخبگان را بیان می کند ، در اینجا هدف آن است که فرهنگ به مدد اشکال سنتی چون موزه ، کتابخانه و تئاتر در دسترس مردم قرار بگیرد .
از این رو تأکید بر ((عرفه)) است و هدف ((افزایش)) مصرف فرهنگی است .
مراکز فرهنگی ((خانه های فرهنگ)) نشانگر چنین سیاستی هستند .
لیکن باید پذیرفت که این مراکز در شکل کنونی خود تقاضای عمومی را برآورده نمی کنند و تنها مورد توجه بخشی از مردم اند و فرهنگ برای فرهیختگان فراهم می کنند .
سیاست فرهنگی سنتی به افزایش میزان جذب فرهنگ به وسیله طبقات فرهیخته توجه دارد ، این به خودی خود خوب است اما چیزی بر توسعه فرهنگی دیگر بخشهای جمعیت نمی افزاید .
این یک واقعیت است که اکثریت مردم به فرهنگ سنتی به میزان اندک توجه دارند و از تجهیزات گروهی (چون موزه ، کتابخانه، و ..) کمتر استفاده می کنند .
اگر بخواهیم از لحاظ مصرف فرهنگی به مسائل بنگریم مهمتر آن است که به بازاری که منابع فرهنگی ایجاد کرده اند بپردازیم و تلویزیون را با اهمیت تر از چند تئاتر و تالار کنسرت بدانیم .
سیاست فرهنگی جدید : هدف هر سیاست فرهنگی که به دموکراتیزه کردن فرهنگ گرایش دارد و می خواهد توسعه فرهنگی افراد را اعتلا بخشد باید متکی بر مشاهده رفتار و تحقیق در زمینه خواستها باشد و به تقاضاها اعتنا کند .
باید به فرهنگی که تجربه می شود راه داد و به فرهنگی که بر روند یادگیری فرهنگی تأکید می گذارد و شرایط هر فرد را در نظر دارد اهمیت گذاشت.
از این نظر گاه هر چیزی که برای فرد معنایی داشته باشد ، هر جیزی که به او لذت ارزانی دارد و به توسعه او مدد برساند ، فرهنگی است .
از این رو توسعه فرهنگی اساساً با کسب آموزشهای تخصصی ترکیب می گردد .
فرهنگ گروه مجموعه نشانه هایی است که آدمی از طریق آنها بع تعیین وضع خویش در جهان می پردازد و بنا به نیاز ، استعداد و قابلیتش در آن غوطه می زند تا خود را بیان کند .
توسعه فرهنگی ، در تحلیل نهایی ، بستگی دارد به غنی کردن و شکل دادن فرهنگ شخص هر فرد به نحوی که او را قادر سازد تا خود را بیان کند و فرهنگ خود را تولید کند .
بدون گذراندن دوره یادگیری فرد در جهانی غرق می شود که در آن نه سهمی دارد نه آن را درک می کند .
از نظر گاه عملی، هر چیزی که فرد را قادر سازد که وضع خود را در جهان و در برابر دیگران درست تعیین کند ، جنبه فرهنگی دارد .
هر چیزی فرهنگی است که فرد را به درک بهتر موقعیت خود قادر سازد به شکلی که اگر ضروری باشد بتواند در آن تجدید نظر و بر آن غلبه کند .
هدفهای توسعه فرهنگی : هدفهای توسعه فرهنگی را باید در ارتباط با هدفهای گسترده جامعه و همچنین وظایف دولتی مورد بررسی قرار داد .
به هنگام تنظیم هدفهای توسعه فرهنگی باید تنوع گروههای اجتماعی و تعدد هدفهایی را که در سطح تصمیم گیری مطرح هستند در نظر گرفت .
برای آگاهی یافتن از هدفهای واقعی توسعه فرهنگی ضرورت دارد که پیچیدگی واقعیتهای اجتماعی فرهنگی و اقتصادی را بشناسیم .
باید به عمل توجه داشت و از برخورد نظری که کلی است و در همه کشورها مشابه است پرهیز کرد .
برای تشخیص هدفهای توسعه فرهنگی می توان روشهای گوناگونی در نظر گرفت : الف : تجزیه و تحلیل تاریخی سیاستهای فرهنگی و اقدام فرهنگی به مدد تجزیه و تحلیل تاریخی می توان هدفهای اعلام شده (Explieit objectives ) در گفته ها و اظهارهای سیاستمداران و مسئولان اقدام فرهنگی را شناخت و به همین ترتیب نیز هدفهای پوشیده (Implieit objectives ) را که هدفهای واقعی هستند تعیین کرد .
هدفهایی که بدین وسیله شناسایی می شوند ممکن است با هدفهای دیگر مراکز تصمیم گیری در تضاد باشند .
از این رو لازم است روشهای دیگری را نیز برای تجزیه و تحلیل برگزیده .
ب : تجزیه و تحلیل هدفها در این روش گروههای آماج و مرکزهای تصمیم گیری مورد بررسی قرار خواهند گرفت .
این که چه اقدامی باید انجام گیرد نیز در اینجا مورد بررسی و سنجش قرار خواهد گرفت .
مشورت با کارشناسان ، بدین وسیله کوشش خواهد شد فهرستی از اقدامهای ممکن تهیه و سپس از نظر خصوصیات طبقه بندی شود .
تجزیه و تحلیل ریخت شناختی ( morphology ) .
در اینجا با دقت تمام اقدامهای انجام شده و نتایج آنها در ارتباط با گروههای آمار که مورد مطالعه قرار گرفته اند توصیف می شوند .
تجزیه و تحلیل نتایج این روش می تواند حوزه وسیعی از اقدامها و هدفهای ممکن را در برابر ما بگشاید مشورت با استفاده کنندگان ، این کار از طریق مصاحبه های نیمه تدارک دیده شده semi – guided interviews انجام می شود .
چنین تحقیقی که برای تعیین خواسته های استفاده کنندگان صورت می گیرد ، طبیعت جامعه شناختی دارد اما باید به منظور بدست آوردن آمارهای کارا انجام پذیرد و اطلاعاتی با کیفیتی بالا فراهم آورد و تصمیم بخشیدن آنها را نیز ممکن سازد .
پ : تحقیق درباره هدفهای تولید کنندگان فرهنگی منظور از تولید کنندگان در اینجا آفرینندگان و همچنین صنایع و سازمانهایی است که در تولید کالاها و خدمات فرهنگی سهیم هستند .
در مورد آفرینندگان مثلاً مسئله آموزش ، شرایط کار و رفتار آنان می تواند بررسی شود .
در مورد دسته دوم می توان مثلاً تولید و توزیع کنندگان کتاب ، فیلم ، رادیو و تلویزیون و ...
را مورد بررسی قرار داد .
تجزیه و تحلیل حوزه های فرهنگی : در اینجا تجزیه و تحلیل نظامها در ارتباط با حوزه های فرهنگی مورد نظر است .
این نوع تحقیق دارای خصلت دراز مدت است .
به دنبال تجزیه و تحلیل وضع کنونی و سیر تکاملی گذشته که متغیرهای اصلی در توسعه فرهنگی را مشخص خواهد کرد ، هدفها و قیود دراز مدت توسعه فرهنگی بررسی می شود .
استفاده از شاخصهای اجتماعی مفید است و باید ویژه الگوهای رفتاری مورد نظر را نشان دهد ، تضادها را حل کند نیازها را ارضا کند و موانع را برطرف سازد .
تجزیه و تحلیل نظامها برای بررسی وابستگی متقابل میان سطوح تصمیم گیری و میان خرده نظامها که واقعیت اجتماعی اقتصادی را می سازند ، ضرورت دارد .
مثلاً : سازمان اجتماعی ، نظام تولید ، طبیعت اقتدار ، الگوهای فرهنگی و بطور کلی راه و رسم زندگی .
برای تعیین یک سیاست و یا اقدام فرهنگی معتبر باید هدفهای گروههای آمار را به دقت توصیف کرد .
گروههای آمار انواع گوناگونی دارند : استفاده کنندگان یا مصرف کنندگان فرهنگی تولید کنندگان فرهنگی ، اگر مشارکت در آفرینش فرهنگی وسیع باشد ممکن است این گروه در گروه نخست ادغام شود .
دولت و سازمانهای نیمه عمومی ، انجمنها و گروهها با توجه به اینکه مصرف کنندگان در مرکز تجزیه و تحلیل قرار دارند ، ضوابط زیر از جهت تعیین تفاوتهای رفتاری آنها با توسعه فرهنگی دارای اهمیت اند : خصوصیات فردی ، سن ، جنس ، شغل ، تحصیلات ، درآمد ، میزان وقتی که مصرف کار و فراغت و رفت و آمد می شود ، یعنی بودجه زمان ، فضای فرهنگی و شغل پدر و مادر ، مشارکت در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی ، زندگی مذهبی ، میزان مشارکت در فعالیتهای فرهنگی خانواده و گروه ، ساخت و ابعاد خانواده ، وضع مسکن ، تجهیزات از نظر وسایل فرهنگی مثل تلویزیون ، محیط زیست ، محل اقامت (شهر یا روستا ، برنامه ریزی شهری) ، اقدامات فرهنگی دولتی ضوابط عمومی ، فرهنگ ملی یا خود مختاری منطقه ای ، فرهنگ پذیری ، جدایی یا انسجام فرهنگ در بخشهای گوناگون زندگی .
تمامی این ضوابط کمکی است برای تعیین رفتار فرهنگی ، منطقاً نمی توان یک سیاست توسعه فرهنگی را در خلاء درک کرد بدون آنکه تمام این متغیرها را به حساب آورد .
فصل دوم جایگاه آداب و رسوم در فرهنگ مقدمه : وسعت قلمرو فرهنگ به وسعت حیات اجتماعی انسان و شامل تمامی ذخایر و میراث های اندیشه و دست انسان از آغاز تا به امروز است .
هر جامعه بی برای بیان احساسات خود دارای زبان و ادبیاتی است .
از این رو برای مطالعه در اخلاق و روحیات و احساسات مردم جوامع مختلف ، باید به فولکلور ((فرهنگ قومی و عامه)) آنان و نمودهای زبانی آن مراجعه کرد .
فولکلور هر ملت یا ((فرهنگ عامه)) چه از جنبه علمی و چه از لحاظ اجتماعی برای خود آن ملت ارزش و اهمیت بسیار دارد .
دانش علوم هر ملتی آیینه ذوق و هنر و معرف خلق و خوی آن ملت و وسیله خوبی در راه شناختن خصوصیات آن قوم و جماعت است .
اما از جنبه ملی ((فرهنگ)) هر ملتی در حکم زندگی نامه و شرح احوال و سیرت های مردم آن عامل اصلی و شاخص خصلتها ، تصویر اصیل و عادات آن قوم ، روشنگر سوابق تاریخی و نشان دهنده تحول فکری و تکامل اجتماعی مردم آن کشور است .
فرهنگهای سنتی : فرهنگهای سنتی ، فرهنگهایی هستند که اساساً بر پایه سنت پدید می آیند و سنت شامل انتقال تمامی تجربیات نوع زندگی و نظم ارزشها در خلال نسلهاست .
فرهنگهای سنتی دارای پایگاه های اجتماعی ، مراتب اجتماعی ، باورها ، شیوه های رفتاری ، شکل هایی از اقتدار ، عادات و رسم خاص و متمایز از فرهنگ جدید هستند ، معمولا اساتید و به طور محسوس در جهت ترقی تطور نمی یابند .
ارزشها و الگوهای رفتاری : هر جامعه ای ارزشها و هنجارهای مربوط به خود دارد ، که فرهنگ آن جامعه را تشکیل می دهد بنابراین جوامع با هم متفاوت اند ، چون فرسنگها با هم تفاوت دارند .
هیچ جامعه یا گروه انسانی یافت نمی شود که شیوه خاص زندگی خود را نداشته باشد .
حتی جوامع ابتدایی و غیر متمدن نیز اعتقادات و رسوم خاصی داشتند که بر اساس ارزشهای مورد قبول جامعه آن زمان به وجود آمده بود .
با مطالعه الگوهای رفتاری بیرونی و درونی می توان به اعتبار ارزش های جاری در یک جامعه پی برد ، این الگوها ، همه ، اهمیت مساوی ندارند رسوم اخلاقی مستقر ، الزام آورتر از ارزشهای ساده هستند .
فرهنگ مردم یا فولکلور : ((فرهنگ مردم)) ترجمه کلمه فولکلور است (folklore) است .
این کلمه را ویلایم تو مس (Thomas 0 w 0 j) باستان شناس انگلیسی در سال 1846 وضع کرد و مرکب است از دو جزء folk و lore که جز اول را در فارسی به مردم ، توده ، عامه خلق ، عوام ، و قوم ترجمه کرده اند و بخش دوم را به دانش ، آگاهی ، دانستن معلومات و کلماتی از این گونه برگردانده اند .
طبق تعریف وان ژنپ ، فولکلور عبارتست از ((باورها و اعمال گروهی بدون نظریه علمی و فاقد پشتوانه ای منطقی)) .
بنابر کلیه این تعریف ، مقدار زیادی از فعالیتهای روزمره جوامع چون غذا خوردن ، شیوه دوختن لباس و پوشیدن آن ، آداب و رسوم کفن و دفن ، مراسم عروسی و مانند اینها ، در شمار فولکلور محسوب می شود .
برای شناخت مردم هر قوم و قبیله ای و ایل و طایفه ای باید فرهنگ عامه فلکلور یک محله آنها را مورد بررسی قرار داد .
مطالعه آداب و سنتها و آئین جشنهای مذهبی و ملی ، عقاید و آداب ، قصه ها و افسانه ها ، امثال و ترانه ها و اشعار و لالائی های آنها ما را به احوال و افکار و ذوق و هنر و روحیات آن مردم آشنا می سازد و در لابه لای فرهنگ مردم ، می توان به بسیاری از نکات دقیق ادبی و اخلاقی و اجتماعی و دقایق اوضاع زمان و طرز عادات و رسوم و تخیلات و نوع اندیشه های آنها پی برد .
عوامل انتقال فرهنگی : جوامع مختلف بر اثر تماس هایی که با هم دارند ، از فرهنگ یکدیگر متاثر می شوند .
این تاثر را انتقال فرهنگی می گویند .
به طور کلی هر گونه شرایطی که در آن ، تماس بین دو نفر یا دو گروه یا دو فرهنگ متفاوت صورت بگیرد ، می تواند بر فرایند انتقال فرهنگی دلالت داشته باشد .
فرایند انتقال فرهنگی ، می تواند از طریق عوامل و راه های ویژه رخ دهد ، مهاجرت را می توان به عنوان یکی از عوامل انتقال فرهنگی نام برد .
مهاجرت ، از نقطه ای به نقطه دیگر اثرات گوناگون به بار می آورد ، هم بر روی مهاجران و هم بر روی گروه ها و ساختارهای اجتماعی که این مهاجران درون آن جابجا می شوند ، از لحاظ تاریخی ، پر معنا ترین نتیجه مهاجرت اشاعه و تبادل فرهنگ بوده است .
در اثر مهاجرت میان مردمانی که از لحاظ فرهنگی ، متفاوت و از لحاظ جغرافیایی دور از یکدیگر بوده اند ، تماس بر قرار می شد ، الگوهای رفتاری مبادله می گردید ، ایده های نو ترکیب شده و فرهنگ غنی تر گشته و گسترش می یافت .
یکی دیگر از عوامل انتقال فرهنگی ، جنگ ها و برخورد های نظامی است .
((جوامع در برخوردهای نظامی با یکدیگر از فرهنگهای هم متاثر می شوند ، مثلاً در جنگهایی که بین ایران و یونان باستان رخ داد ، شاید مهمترین فایده که ما امروز از این کشمکش ها می بریم آن است که یونانیان ، با روش خاص تاریخ نویسی خود توانستند اطلاعات بسیار ارزنده ای از اوضاع و احوال ایران کسب کرده ، از برای ما بقی گذارند و روابط مختلف ایران و یونان ، باعث گردید انبوهی از عوامل هنری و خاصه علوم یونانی به ایران راه یابد و بالعکس یکی دیگر از عوامل انتقال فرهنگی ، وسایل ارتباط جمعی همچون آثار چاپی و تصویری می باشد .
وسایل ارتباط جمعی نظیر رادیو و تلویزیون ، روزنامه ها ، مجلات و سینما به همراه کتابها ، گزارشها ، کنفرانسها ، سمینارها ، اسناد و مدارک سمعی ، بصری موزه ها ، نمایشگاهها و ..
می توانند نقش عظیم و بسیار مهمی در انتقال فرهنگ خاص به افراد جامعه دارا باشند .
این انتقال فرهنگی گاهی از چنان شدت و یک سویه گی برخوردار است که از آن به تهاجم فرهنگی تعبیر می شود .
آداب و رسوم : آداب و رسوم هر جامعه از تعدادی ارزشهای مطلوب ، مطابق فرهنگ آن جامعه تشکیل شده است .
از دیدگاه جامعه شناختی ، ارزشها را می توان به عنوان معیارهایی تعریف کرد که بر مبنای آنها ، گروه یا جامعه به ارزیابی اهمیت اشخاص ، الگوهای رفتاری ، هدفها و دیگر امور فرهنگی ـ اجتماعی می پردازد .
ارزش ها ، میان مردم ((مشترک)) اند و شمار کثیری از افراد درباره اهمیت آنها به توافق رسیده اند (وفاق اجتماعی) .
((رسوم)) آدابی هستند که افراد جامعه در رفتارهای عادی خویش معمول می دارند .
شیوه صحبت کردن با اشخاص و یا این که چه کسی باید نخست سلام بدهد و اموری نظیر اینها ، بخشی از نظام قواعدی هستند که از راه تعلیم و تربیت ، در دوره آشنایی با آداب و رسوم ، فرا گرفته می شود و جامعه رعایت آنها را با وسایلی تصمین کرده است .
به عبارت دیگر ((رسم اجتماعی)) رفتاری است که بر اثر تکرار و تثبیت کنش های متقابل اجتماعی فراهم می آید ، همچنان که از تکرار فراوان و تثبیت فعل های فردی ، عادت زاده می شود ، هر رسم دست کم در نخستین مراحل پیدایش خود ، وسیله رفع یک یا چند نیاز اجتماعی است از دیدگاه جامعه شناسی ، آداب و رسوم رایج را می توان ، چنین تعریف و طبقه بندی کرد : الف : الگوهای سیاسی و مهم رفتار که افراد به اجبار در یک محیط اجتماعی می پذیرند .
ب : مجموع رفتارهایی که به صورت عادی درآمده اند و افراد متعلق به یک طبقه به انجام می رسانند و جامعه نیز در ترتیب ارزشهایش برای آنها معنایی نهان قایل است .
تخطی در رعایت آداب و رسوم رایج ، تقبیح افکار عمومی و در مواردی تعقیب افراد را با استناد به قوانین مدنی موجب می شود .
تعدادی الگوی خاص ، باعث ایجاد آداب و رسوم خاص در جامعه می شوند ، یک الگوی کلی یا الگوی رفتار اجتماعی عبارت است از : یک عمل قابل مشاهده و سنجش ، که به دفعات بسیار ، تکرار شده است و دارای نوعی معنا اجتماعی است .
میزان معنای اجتماعی هر الگوی کلی رفتار ، از طریق سه معیار سنجش پذیر است : کلیت ، یا سطح و درجه همسانی که پدید می آورد .
فشار اجتماعی ، یعنی میزان نیرویی که جامعه جهت تصویر و تأیید آن رفتار خاص اعمال می دارد .
ارزش اجتماعی ، یعنی اهمیتی که جامعه به آن می دهد .
رسوم اجتماعی چگونه پدید می آیند رسوم ، خود به خود و بطور ناآگاهانه به وجود می آیند و شباهتی هم با قوانین طبیعی ندارند .و به طور کلی ، محصول و نتیجه نقشه های قبلی نیست ، گو اینکه نسلهای بعد ممکن است آنها را به منزله پدیده های مبتنی بر وجود طرح و نقشه بدانند .
فرد در یک جامعه ، رفتاری را بداع می کند ، لیکن هنگامی که این رسم جنبه عمومی می یابد نه می توان واضع آن و نه زمانی را که وضع شده است ، تعیین کرد .
در مورد یک سرود اجتماعی و یک افسانه عمومی ، متن اولیه به مرور زمان تغییر می کند و مطالبی بدان اضافه و یا از آن کاسته می شود .
به طور کلی که به هیچ روی نمی توان یک فرد را مؤلف آن دانست .
این حقیقت در مورد جوامع اولیه کاملاً صادق است .
لیکن در مورد جوامع جدید و متمدن نیز این امر کاملاً مصداق دارد .
برخی از آداب و رسوم بر اساس شرایط اجتماعی به وجود می آیند .
مثلاً : علت اینکه رسم تعدد زوجات در اجتماعات اولیه فراوان است این است که به واسطه اشتغال مردان به جنگ و شکار ، زندگی مرد بیشتر در معرض خطر بود ، به همین جهت مردان بیشتر از زنان تلف شده اند ، فزونی عده زنان بر مردان نیز سبب می شود که تعدد زوجات رواج پیدا کند .
آداب و رسوم اجتماعی با تغییر شرایط اجتماعی عوض می شود ، برخی از رسوم نسبتاً دستخوش تغییرات دائمی است که آنها را مد می خوانند ، فی المثل : مد ، شامل تغییر لباس زنانه است و حال آنکه رسم اجتماعی مبنی بر لباس پوشیدن است .
عدم اطمینان اقتصادی ، موجب پیدایش برخی رفتارها و عادات می شود ، حیران از آن جهت شکم خود را تا گلو از غذا پر می کند که نمی داند چه وقت دیگر به خوراک دسترسی پیدا خواهد کرد .
همین شک داشتن و ایمن نبودن از آینده است که سبب پیدایش حرص و ولع در غذا خوردن می شود .
مردم قبیله ((یاکوت)) گاه اتفاق می افتد که ظرف یک روز بیست کیلو گوشت می خورند .
همچنین رشد علم و تکنولوژی سریع رسانه های جمعی ، در عصر جدید ، از عوامل اصلی پیدایش و یا نابودی برخی از آداب و رسوم اجتماعی است .
چگونگی بدعی که آنها یک نفر آغاز کرده است ، تبدیل به رسم اجتماعی می شود ؟
هرگاه بدعت تازه ، از رسوم پیشین ، بهتر باشد و یا به عللی مورد پسند افراد جامعه قرار گیرد ، عموم به آن می گرایند و تبدیل به عادت می گردد و خود به کلیه افراد جامعه برای تطبیق یافتن آن فشار وارد می آورد .
در حقیقت ، انسان در شرایط معمولی تقریبا همیشه تحت فشار عادت و بدون تفکر رفتار می کند .
و خود به خود از راه و رسم اجتماع پیروی می نماید .
اگر از یکی از انسانهای اولیه می پرسیدیم چرا به چنین و چنان رسم رفتار می کند ، در پاسخ می گفت مطابق رسم اجدادش عمل می کند و هرگاه از یک فرد متمدن نیز سوا می شود ، فی المثل از او استفسار گردد که چرا به پرچم کشورش احترام می گذارد ، تقریبا همان پاسخ را خواهد داد .
بدین قرار که خواهد گفت : چون اجدادش به پرچم سلام می دادند و یا اینکه یک رسم قبول شده برای ابراز احترام نسبت به میهن است .
روی هم رفته می توان گفت که اوضاع و شرایط اجتماعی (سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی ، علمی ، فنی ، تاریخی) ، محیطی (اقلیمی و جغرافیایی) ، و خصوص (فردی و شخصی) موجب شکل گیری و یا ضعف و اضمحلال آداب و رسوم اجتماعی می گردند .
آداب و رسوم در جامعه : رسم ، به معنای لغوی ، به معنی طریق و آیین و شیوه و قاعده و طریق و دفع است .
مردم در هر جامعه ای از تعدادی آداب و رسوم پیروی می کنند .
بدیهی است که کلیه رسوم و آداب ، از طرف جامعه ، به یک اندازه دارای اهمیت دانسته نمی شود .
آن دسته از آداب و رسوم را که ، به نظر جامعه ، رعایت آنها برای رفاه و نیک بختی جامعه ضروری است .
و تخلف از آن ، حیات جامعه را به خطر می افکند ، سنن می نامند .
سنن ، عبارت از عادات و رسومی است که متضمن فکر رفاه و صلاح جامعه باشند و آدمی را بر آن دارد که خود را با آنها وفق دهد ، گو اینکه هیچ اجباری از طرف مقامی به وی وارد نیاید .
نیاز انسان به زندگی گروهی و برقراری ارتباط با همنوعانش ، موجب ایجاد تعدادی قوانین ، برای حفظ نظم می شود و به دنبال آن ، سنت ها و آداب و رسوم ، بریا ایجاد همبستگی بین گروهی که از یک سنت و آداب و آداب و رسوم پیروی می کنند به وجود می آید .
سرچشمه اساسی بسیاری از قوانین ، در قدیم و جدید را می توان عرف دانست .
پیروی کردن افراد از احکام و هنجاریهایی معین ، به نحوی خاص ، در صورتی که مبنی بر اعتقاد بوده و میان آن افراد شایع شود ، عرف نامیده می شود .
به عبارت دیگر ، روش خاصی را که افراد در موارد معین پیروی می کنند .
بدون آنکه در قانون ذکری از آن رفتار باشد ، عرف گویند .
به هر حال هر چند در قانون به تصریح و اختصاصی ، از عرف ذکری به میان نمی آید ، لیکن به نحوی مورد حمایت و ملاک عمل قرار داده شده و ضمانت اجرایی برای آن تعیین می شود .
اساس بیشتر قوانین عرف بوده و فرق عرف با قانون در اینست که اولاً عرف ناشی از کل اجتماع و زندگی اجتماعی انسانها بوده و در واقع آن را واضح معین و مشخص نیست ، ثانیاً : مانند قانون ، مدون نیست .
تبدیل آداب و رسوم به قانون : قانون از عادت پدید می آید .
قوانین مخصوصا از مشخصات جوامع عقلانی می باشد ، در جوامع ابتدایی آداب و رسوم برای نظارت بر افراد کافی است ، زیرا افراد مکلف به پیروی از این آداب اند .
می توان گفت که در جامعه های متمدن ، سنن و رسوم را در قالب قانون می ریزند و بنابراین قوانین ، برای این که مؤثر واقع شوند ، باید با سنن و رسوم و آداب جاری مطابقت داشته باشند ، در غیراینصورت محکوم به شکست خواهند بود .
بهترین گواه بر این حقیقت قانون منع تبعیض نژادی در آمریکاست این قانون در برخی از ایالات که هنوز افکار همگانی برای پذیرفتن آن مستعد نبوده نتیجه معکوس بخشیده است .
زیرا قبل از آنکه بتوان فکر تبعیض نژادی را از ذهن برخی کوته نظران ریشه کن ساخت باید زمینه آنرا فراهم کرد .
با وجود این ، وضع قوانین علیه برخی از رسوم مؤثر واقع می شود به شرطی که این مراسم در حال انحطاط باشد و اکثریت مردم دیگر به آن پای بند نباشند و در این صورت قانون ، موجب می شود که مخالفین به تدریج به راه قانونی نوین تن در دهند .