دانلود مقاله فرهنگ شکاف نسلها

Word 493 KB 14172 88
مشخص نشده مشخص نشده فلسفه - اخلاق
قیمت قدیم:۳۰,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • مقدمه
    در سالهای اخیر فرهنگ بیش از پیش در کانون توجه قرار گرفته است .

    بسیاری از مباحث جاری در کشور، چه در حوزه اقتصاد یا سیاست رنگی فرهنگی دارد.
    غالباً از صفت فرهنگ برای توضیح مجموعه عوامل ناشناخته استفاده می شود و این کاربرد اصطلاح فرهنگ ،بر ابهام معنایی این اصطلاح بیش از پیش می افزاید.

    در عین حال این مسأله از واقعیت دیگری نیز خبر می دهد .

    بخش فرهنگ از یک سو تحت تأثیر تحولات ( مثل رشد اقتصادی یا توسعه اجتماعی ) و از سوی دیگر به دلیل دگرگونیهای درونی آن ( مثل افزایش تولید کنندگان و مصرف کنندگان و یا تفکیک اجتماعی درون فرهنگ و ...

    ) وضعیت متفاوتی پیدا کرده است .

    بر این مجموعه باید گسترش ارتباطات را نیز افزود که مفهوم مرزهای فرهنگی را دگرگون می کند .

    چنین تحولات ، فرهنگ را به صورتی روز افزون بسط می دهد و از درون همین گسترش است که مسائل تازه ای پیش روی جامعه و دست اندرکاران فرهنگی قرار می گیرد .


    طبعأ در زمینه ای این چنین بسط یابنده و در حال دگرگونی ، سیاستگذاری فرهنگی مفهومی ثابت نخواهد داشت ، رویکردها و برداشتهای تازه ای در مورد سیاستگذاری فرهنگی نیاز است تا آن را با شرایط در حال دگرگونی متناسب کند .

    چنین مسأله ای هم بر اهداف و دامنه سیاستگذاری و هم بر فرایند آن اثر می گذارد .

    سیاستگذار فرهنگی ، ضمن حفظ گوهر بنیادین اهداف خود ، بنا به مقتضیات اجتماعی و اقتصادی ناگزیر است تعبیری متناسب از اهداف ارائه کند و از سوی دیگر ، پیچیدگی روز افزون فرهنگ ، او را به اطلاعات و داده های فرهنگی نیازمند می کند طبعأ در زمینه ای این چنین بسط یابنده و در حال دگرگونی ، سیاستگذاری فرهنگی مفهومی ثابت نخواهد داشت ، رویکردها و برداشتهای تازه ای در مورد سیاستگذاری فرهنگی نیاز است تا آن را با شرایط در حال دگرگونی متناسب کند .

    سیاستگذار فرهنگی ، ضمن حفظ گوهر بنیادین اهداف خود ، بنا به مقتضیات اجتماعی و اقتصادی ناگزیر است تعبیری متناسب از اهداف ارائه کند و از سوی دیگر ، پیچیدگی روز افزون فرهنگ ، او را به اطلاعات و داده های فرهنگی نیازمند می کند .

    از این رو ، اتکاء سیاستگذاری فرهنگی به پژوهش های فرهنگی ، بسیار ضروری است .

    اگر پژوهش های فرهنگی را زمینه سیاستگذاری فرهنگی بدانیم ، لاجرم می باید به موضوعات زیر توجه کرد : الف ) برنامه ریزی فرهنگی ب ) مباحث نظری فرهنگی ج ) روش شناسی د ) مطالعات و پژوهش های موردی .

    کتاب حاضر ، تدوین مطالعات و پژوهش های موردی است که به صورت مقاله و گزارش درباره فرهنگ عمومی تدوین شده است که در گرد هم آیی های علمی – فرهنگی ارائه و یا در نشریات تخصصی و فصلنامه فرهنگ عمومی چاپ شده است .

    درخواست های مکرر و استقبال متخصصان و پژوهشگران از مقالات و مطالعات ذکر شده و از سوی دیگر عدم امکان چاپ مجدد فصلنامه ها و نشریات ؛ دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی را بر آن نمود تا با تدوین آنها در مجموعه کتاب های « جامعه و فرهنگ » امکان دسترسی را برای پژوهشگران مهیا نماید .

    دیدگاههای ارائه شده در کتاب ، به منزله اهداف سیاستگذاری شورای فرهنگ عمومی محسوب نمی شود و باید آن را از منظر گشایش باب بحث نگریست .

    از این رو تفاوت ها و اختلاف نظرها در دیدگاهها نیز اجتناب ناپذیر است .

    اگر این مجموعه بتواند چشم انداز تازه ای به مباحث فرهنگی بگشاید ، تلاش تمام افراد اعم از نویسندگان ، تدوین کنندگان ، مدیران و کارشناسان به بار نشسته است .

    ارزشها و سنت نوشته : ادوارد شیلز ترجمه : حسین ایمانی جاجرمی در جامعه ما دوگانه سازی سنت و مدرنیسم ، الگوی غالب بحث در باب ارزشهای اجتماعی است .

    بر حسب این الگوهای غالب ، مشکلات و ناهنجاریهای اجتماعی به ناسازگاری میان ارزشهای سنتی و ارزشهای مدرن نسبت داده می شود .

    در اینچنین دوگانه سازی ارجحیت ارزشهای مدرن و کاستن از اقتدار سنت ، پیشاپیش منظور شده است .

    در مقاله ای که پیش روست ، نگارنده درکی پیچیده تر از ناسازگاری های ارزشی به دست می دهد ، به جای روایتی تک ذهنی از سنت ، آن را حاوی ارزشهای بنیادین ناسازگار می یابد ؛ هر وضع اجتماعی را بستر تنازعات پیچیده ارزشها می یابد ؛ در نهایت سنت را اصلی ترین منبع انتشار ارزشها می خواند اما صراحت افراط بخشیدن به ارزشها را که در حیات روزمره مردم جریان دارند و روشنفکران بدان اشتغال دارند را بعضأ خطر آفرین می خواند .

    به عقیده من هم هر مقاله ای که درباره « سنت » نوشته شود و از « ارزش ها » سخن به میان آورد لازم است این دو مفهوم را به هم پیوند زند .

    آنان که روال امور جهان را نمی پسندند ، در بحث های خود این دو مفهوم را به هم پیوند می زنند .

    آنهائی که دست کم در اصول ، از خود پرستی ( Egotism ) ، فردگرائی ( Individualism )، لذت جویی ( Hedonism ) بیزارند و مخالف این عقیده هستند که انسان باید صرفاً در پی اهداف مادی ، کسب مالکیت ، سود جستن و مصرف باشد و این اهداف به ظاهر ملموس را با اهداف کمتر ملموس آرمانی ( که در نقدهای جهان معاصر ارزش نامیده می شود ) مقایسه می کنند .

    آنها در نقدهایشان به طور ضمنی اشاره می کنند که روی گردانی از ارزشها به معنای طرد سنت نیز هست .

    سنت حامل ارزشهاست و ارزشها را سنت منتقل می کند .

    بدون ارزشها ، سنتها چیزی برای انتقال ندارند و بدون سنتهای ارزشی ، ارزشها به نسلهای جدید منتقل نخواهد شد .

    این انتقاد نسبتاً محافظه کارانه صرفاً برداشتی شخصی نیست .

    من در این مقاله می کوشم که ارتباط میان ارزشها و سنتها را توضیح دهم .

    1- « ارزش » ممکن است معیاری برای ارزشیابی ( Evaluation ) باشد ، یا ممکن است قالبی نمادین ( Symbolic Configuration ) برای مبارزه باشد (‌یعنی حالت یا موقعیتی آرمانی که کنشگر طالب آن است ) ، یا ممکن است حالت یا موقعیتی آرمانی باشد که سنجه یا معیار ارزیابی حالت یا موقعیت موجود یا ممکن قرار می گیرد .

    ارزش ممکن است عامل یا کنش ، نگرشی ارزشیابانه یا معیاری برای ادراک یک کنش باشد .

    این معانی متعدد واژه « ارزش » همانند نیستند اما بسیار به هم مربوطند .

    من در سراسر این مقاله واژه ارزش را برای اشاره به تمامی این معانی به کار می برم .

    ویژگی مشترک واژه « ارزش » در سراسر این مقاله قالبی نمادین دارد که فاقد جنبه فیزیکی وروانی است .

    قالب نمادینی که واژه « ارزش » بدان اشاره می کند ، هستی عینی ( Objective existence ) دارد یعنی فاقد هستی فیزیکی یا عصبی فیزیکی است .

    عینیت این واژه همانند قضایای منطقی یا ریاضیات است .

    البته حتی اگر ارزش در شیء یا موقعیتی مادی متجسد شود باز هم قالبی نمادین دارد .

    ( مانند شهر یا باغی موجود ؛ یا الگوی اجتماعی موجود ؛ یا مانند خانواده ای معین یا گروهی از دوستان یا یک دانشگاه ؛ حتی اگر ارزش موقعیتی آرمانی باشد که برای رسیدن به آن مبارزه می شود یا آرمانی باشد که معیار قضاوت درباره اوضاع موجود قرار می گیرد – مانند آرمان یک دانشگاه که برای تأسیس آن الگویی آرمانی به کار گرفته شود ؛ حتی اگر ارزش آرمانی هنجار یا معیار تعبیر شود و در ارزیابی موقعیت اجتماعی معینی مانند توزیع ثروت یا اقتدار سیاسی بکار می رود .

    ) این نکته بسیار مهم است که باید میان موضوع مورد نظر ( خواه انسان ، خواه سامانه اجتماعی یا شیء مادی که ارزش در آن متبلور یا به آن منتسب شده ) ، و خود ارزش تمایز نهاد .

    ارزش « حالتی روانی » ، نوعی « رفتار » یا « گرایش» نیست .

    البته ارزش ، همین که در هر یک از این وضعیت ها دخیل شود ، عمل می کند .

    بنابراین ارزشها سازه های ( Constituents ) کنش ها و اظهارات هستند اما سازه هایی که از قلمرو عینی قالب نمادین برمی خیزند .

    آیا هر چیز که انسان در طلب آن است ، ارزش محسوب می شود ؟

    آیا احساس سیری ، لذت از نوازش شدن ، شهوت رانی ، وجد و شعف حاصل از تباه کردن چیزی ، یا شیفتگی ، یا حتی شکنجه انسانی دیگر ارزش است ؟

    اگر ، ارزش در حقیقت به عنوان قالبی نمادین وارد کنشی شده باشد که به این وضعیت انجامیده است ، هر یک از این وضعیت ها را می توان ارزش محسوب کرد .

    چنین قالب نمادین ارزشیابانه ای همیشه این گونه عمل نمی کند : اختلافی جزیی میان ارضای محض نیازهای فیزیولوژیکی و حضور عامل ارزیابی کننده وجود دارد .

    آیا لذت یک سیاستمدار در اعمال قدرت یا مسئوولیتی که به او قدرت می بخشد ، یک ارزش است ؟

    آیا تلاش برای تصاحب اشیای مادی ، کسب ثروت یا مالکیت زمین یک ارزش است ؟

    آیا تمایل به کسب موقعیت اجتماعی برتر یا متمایز بودن و تحت انقیاد در آوردن دیگران یک ارزش است ؟

    آنهایی که به « بی ارزشی » اعمال آشوب بر انگیز و اضطراب آور دنیای نوین واقفند ، حداقل به طور ضمنی ، به این پرسشها پاسخ منفی داده اند .

    البته قضاوت آنها ممکن است با معانی ضمنی تعریفی که اینجا ارائه شد ، همخوانی نداشته باشد .

    به نظر من ، لذت جویی ، مادی گرایی و فردگرایی مشخص کننده مجموعه ای از رفتارها یا گرایشهایی هستند که در آنها یقیناً ارزشیابی وجود دارد : این رفتارها و کنشها به شکل قالب نمادینی در آمده است که به آنها واقعیت بخشیده است .

    لذت جویی و فردگرایی ، تفاخراجتماعی و فعالیتهای سیاسی حزبی واجد آرمان هایی هستند که در دوران گوناگون به عرصه « فلسفه » کشیده شده اند .

    یعنی این آرمانها را می توان مجموعه ای از مفاهیم انتزاعی درباره « زندگی خوب » دانست که به کنش مشروعیت می بخشند و آن ها را هدایت می کنند .

    آنها همانند همان ارزشهایی اند که در فلسفه ریاضت جویی ( asceticism ) یا پیرایشگری ( quritanism ) یا جمع گرایی ( Collectivism )یا سوسیالیسم وجود دارد ؛ آنها همانند همان ارزشهایی اند که در مساوات طلبی ( egalitarianism ) یا مدنیت ( civility ) وجود دارد .

    نباید گمان کنیم که تنها آرمانهای ارزشیابانه در مذهب ارزش هستند ، یعنی این عقیده که فقط آرمانها و معیارهای ارزیابی و اهداف ، شرایط و سامان های اجتماعی که این آرمانها در آنجا تجلی می شوند و متعلق به جهان مذهب ، عهد عتیق یا قرون وسطی هستند ، ارزش محسوب می شوند و بقیه آرمانها و معیارهای ارزیابی فاقد معیار ارزشیابی یا پس مانده های جدالهایی بی معناست .

    تصمیم در این باره که کدامیک از این ارزشها باارزش تر یا کم ارزش تر است ، موضوعی کاملاً متفاوت است .

    ارزشها به ارزشهای اساسی ( primary values ) ، ارزشهای ثانویه ( secondary values ) ، ارزشهای بنیادین ( fundamental values ) و ارزشهای اشتقاقی ( derivative values ) تقسیم می شوند .

    ارزشهای اساسی ، ارزشهایی هستند که در نظر افراد از اهمیت اساسی یا قطعیت برخوردارند .

    ارزشهای ثانویه آنهایی هستند که نزد طرفدارانش از اهمیت کمتری برخوردار است .

    هنگام بروز تعارض ارزشهای ثانویه ضروری قلمداد نمی شوند .

    ارزشهای بنیادین آنهایی هستند که از طریق استنتاج منطقی یا درک درستی آنها ، بر ارزشهای اشتقاقی ارجحیت می یابند .

    ارزشهای هستی عینی دارند اما اغلب درک روشنی از آنها وجود ندارد .

    ارزشها خودشان را بیان نمی کنند ، انسانها هستند که آنها را بیان می کنند .

    توانایی بیان دقیق ارزشها موهبتی نادر است و افراد تا حدی نیاز به بیان دقیق آن را تجربه کرده اند .

    در هنگام تصمیم گیری یا کنش ، ابهامی که معمولاً در تعبیر ارزشها وجود دارد از بروز تنشی که احتمالاً برای بیان دقیق آنها به وجود می آید ، جلوگیری می کند .

    2- در اینجا می خواهم به این نکته اشاره کنم که تعداد زیادی از ارزشها اساساً متباین هستند .

    ارزشها الگوی یکسان منطقی و هماهنگ ندارند .

    نظام ( سلسله مراتب ) ارزشها قطعاً یک احتمال منطقی است .

    اما آرمانها و معیارهای مشتق شده از ارزشها ضرورتاً نباید با یکدیگر سازگار باشند .

    آنها ضرورتاً سلسله مراتبی از ارزشها به وجود نمی آورند که به طور منطقی در طبقه یک ارزش اصلی گنجانده شود ، ارزشی که فراگیرتر از ارزشهای اشتقاقی و ثانویه باشند .

    برخی ارزشها با یکدیگر ناسازگارند .

    آرمان خیرخواهی برای تمام انسانهای جهان و تقاضای برابری برای نوع بشر با آرمان مراقبت و توجه به خانواده خود یا همبستگی حرفه ای یا اجتماعی خود یا فداکاری برای دولت یا ملت یا گروه قومی خود مغایرت دارد .

    آرمان تعهد به انتشار جهانی حقایق علمی با ارزشهای بسیار والایی که برای خودمختاری و استقلال قائلند ، مغایرت دارد .

    این تعارضات میان ارزشهای خاص دایمی نیستند ، و هنگامی رخ می نماید که همزمان باید تصمیماتی گرفته شود یا عملی انجام شود .

    هر گاه کنشهای مختلف که ارزشها را نیز شامل شده اند ، دچار تعارض با یکدیگر شوند و هر دو کنش درآنِ واحد قابل درک نباشند ، باید تصمیم گرفت و انتخاب کرد .

    تمامی ارزشها ، تحت هر شرایطی ، با یکدیگر در تقابل نیستند .

    معمولاً انسانها درباره ارزشهای بنیادین فکر نمی کنند .

    هر چند ، در هنگامه بحران افراد غالباً تمایل دارند قدری متفاوت عمل کنند .

    در چنین مواقعی آنها بیشتر تمایل دارند تعارض میان ارزشهای بنیادین را دریابند و متناسب با وضعیت اضطراری تصمیمی اتخاذ کنند .

    این اقدام معمولاً به چشم پوشی از یک یا چند ارزش بنیادین و انتخاب ارزشی دیگر می انجامد .

    فرد معمولاً این چشم پوشی را نتیجه ایجاد تعارض میان ارزشهای بنیادین تلقی نمی کند و فقط حس می کند که کار را درست انجام داده است .

    3- ابهامی که در عرصه کنش در ارزشها به وجود می آید ، تعارض میان اررزشها را تقویت می کند زیرا ارزشها به دقت تبیین نشده اند .

    مصلحت اندیشی را نمی توان مانند یک عمل ریاضی با دقت انجام داد .

    ابهام در ارزشها تمایل به کنشهای عام و پراکنده را تقویت می کند ، کنشها بیشتر تابع احساساتند تا بیان دقیق و تأیید آرمانها و معیارهایی که به روشنی ترمیم شده اند .

    ارزشها از طریق مثالهایی که بزرگترها می زند یا توصیه هایی که می کنند ، شکل می گیرد .

    ارزشها در مدارس آموزش داده می شوند ، گاه از طریق آموزش مستقیم و گاه از طریق اشارات ضمنی که در محتوای مطالب به ویژه در ادبیات و تاریخ نهفته است .

    در کتابهای درسی برایتقویت این ارزشها ، از رفتار و گفتار معاصران مثال می آورند .

    بدون شک در هیچ جامعه ای اتفاق نظر جامع و فراگیری درباره ارزشها وجود ندارد و عواملی مانند حرفه وسبک زندگی ، مذهب و نحوه کاربرد زبان در هر جامعه ای ویژگی های خاصی ایجاد می کند .

    در چنین جامعه ای همه نیز با یکدیگر اتفاق نظر ندارند .

    هیچ اتفاق نظری درباره تمامی ارزشهای مورد قبول افراد این جامعه وجود ندارد .

    با این همه ، گاه اتفاق نظر قابل توجهی به وجود می آید که بسیاری ارزشهای بنیادین و اساسی را در بر می گیرد .

    گاه نیز اتفاق نظر مشابهی درباره آنچه مربوط به زمانهای گذشته است ، پدید می آید .

    در این حالت ، سنت به طور مستقیم و در یک خط زیگ زاک مانند ، از یک نسل به نسل دیگر منتقل می شود .

    سنت ، همچنین ، از نسلهای گذشته به رشته نسلهای بعدی منتقل می شود .

    در حالت اول سنت به شکل شفاهی و نوشتاری و از طریق مَثَل و تقلید منتقل می شود .

    در حالت دوم سنت از طریق نوشته ( یادمانها ، کتابها ، کارهای هنری ، نامهای مکانها ، ساختمانها و آهنگها ) منتقل می شود .

    این شیوه های متفاوت انتقال سنتهای ارزشی کاملاً درهم ادغام شده اند .

    به یقین انسان بدون توجه به ارزشها و یا ارجاع به قالبهای نمادین عینی هم کنش نشان می دهد اما این حالت فقط شامل گروه نسبتاً محدودی از انواع کنشهای انسانی می شود .

    گاهی اوقات افرادی که بینش کاریز ماتیک و تخیل خارق العاده دارند ، ارزشهای پیچیده و نوینی می آفرینند .

    اما این خلاقیت در خلق ارزشهای جدید – و آرمانها – و معیارهای جدید – بسیار نادر رخ می دهد .

    با این وجود ، انسانها دیگر نمی توانند بدون ارزشها زندگی کنند همان طور که نمی توانند بدون زبان زندگی کنند .

    آنها همان طور که نمی توانند خاص خود سخن بگویند ، نمی توانند ارزشهای خاص خود خلق کنند .

    در حقیقت انسانها ناچارند این چیزها را از دیگران فرا بگیرند .

    مجموعه ارزشها ، یعنی قالبهای نمادین عینی ، سنت یا سنتهای جامعه است .

    انسانها سنت را می پذیرند زیرا قادر نیستند کاری جز پذیرش آن انجام دهند .

    آنها به سنت نیاز دارند زیرا به آنچه عرضه می کنند نیازمندند ؛ زیرا آنها نمی توانستند آنچه را که سنت عرضه می کند ، برای خودشان بیافرینند .

    این امر بدان معنا نیست که ارزشها و همچنین سنتهای پذیرفته شده در طی نسلها دگرگون نمی شوند .

    بر عکس ، ارزشها و سنتها تقریباً پیوسته دگرگون می شوند ودر برخی دوره ها بیش از دوره های دیگر دگرگونی می یابند .

    غالباً تحولات ارزشها حاصل تلاش افراد خلاق نیست .

    این تحولات در واقع ، از آن رو به وجود می آیند که ارزشهای موجود به دلایلی رضایت بخش نیستند و گونه های دیگری از آن ارزشها جذابیت بیشتری می یابند .

    ارزشهای بنیادین متفاوت و متمایز بخشی از بدنه متنوع ارزشها ، آرمانها و معیارهای موجود در هر زمان ودر هر جامعه متمایزی هستند .

    همیشه برخی ارزشهای جایگزین برای آن دسته از ارزشهای مورد قبول و اصلی جامعه وجود دارد که البته این ارزشهای جایگزین همواره آشکار و منفصل نیستند .

    تحول در ارزشهای پذیرفته شده جامعه گاه « تحولات انقلابی » ، گاه « تحولات کلی » و گاه « تحولات بنیادین » نامیده می شوند .

    اما تحول ارزشها در واقع ، هیچ کدام از اینها نیست .

    این ارزشهای متحول شده بخشی از بدنه ارزشهایی هستند که پیش از این مورد قبول تعداد کمی از افراد بوده اند و اکنون طرفداران بیشتری یافته است ، ملموس تر و متقاعد کننده تر شده اند و اکنون تأثیر بیشتری بر افراد گذارده اند .

    این ارزشهای متحول شده اکنون به قلب جامعه نفوذ کرده اند و از آنجا با قدرت به کل جامعه تسری می یابند .

    به علاوه ارزشها از آن رو تحول می یابند که دیگر مورد پذیرش همگان نیستند و مردم در صحت این ارزشها دچار تردید و دودلی شده اند .

    استحکام ارزشهای غالب ، نفوذ اتفاق نظر موجود و اعتبار سنت این تردید و دودلی ها را مهار می کند .

    با تحول در ارزشهای گوناگون در سنتهای گوناگون نیز تحول به وجود می اید .

    انسانها عهلاوه بر ارزشها به سنتها نیز نیاز دارند .

    سنتها منابع ارزشهای حاضر و آماده برای آنها هستند و به ارزشهایشان مشروعیت می بخشند .

    سنت قدرت مشروعیت بخشی فراوانی دارد .

    سنتها پدیدارهای ثانوی تزیینی ، یعنی « اندیشه های ثانوی » ( after thoughts) نستند زیرا انسان نمی تواند بدون آنها در هیچ زمینه ای اقدام کند .

    در مواردی می تواند بدون سنتها دست به اقدام زد اما این موارد استثناء هستند .

    بسیاری انسانها واقعاً به سنتها معتقدند ؛ آنها واقعاً گمان می کنند که اعتبار هر ارزشی به سنتی بودن آن است .

    متغیر دیگری که بر ثبات یا تحول ارزشها مؤثر است ، موقعیت « کانون جامعه » ( the center of society ) است .

    هر گاه در کانون جامعه – فرمانروایان و قدرتهای زمینی ، نگاهبانان قالبهای نمادین – هماهنگی درونی وجود داشته باشد ارزشهای رایج عرضه می شود و به همان شیوه سنتها تقویت می شود .

    هنگامی که بخشهای مختلف کانون با یکدیگر در تضاد بیفتند ؛ هنگامی که بخشهای مختلف کانون جامعه از ارزشهای جایگزین و حتی از ارزشهای کاملاً متضاد پشتیبانی کنند ؛ دلبستگی بقیه جامعه به ارزشهای رایج مشخص تر می شود .

    ناهمگنی درونی ارزشها که تا کنون از سوی افراد پذیرفته شده بود اکنون دیگر پذیرفته نیست .

    وقتی گرایش بخشی از کانون که اقتدار دارد به جریانهای رایج سنتها تحول می یابد و به جریان جایگزینی متمایل می شود که با سنتهای رایج خصومت یا دشمنی دارند ، اقتدار موجود و مؤثر سنت تضعیف می شود .

    4- مایلم به آنچه در آغاز این مقاله درباره سودمندی سنتها و ارزشها گفتیم ، باز گردم .

    آیا ارزشها و سنتها می توانند راههای مؤثری برای هدایت مردم ارائه دهند ؟

    آیا جامعه هر گاه به بیراهه رود ، آنها را دور می ریزد ؟

    البته ، ارزشها راهنماهای مؤثری برای هدایت انسانها هستند .

    بدون آنها ، هدایت هیچ آدمی بالاتر از سطح حیوانی ممکن نیست .

    اما باید گفت که فقط ارزشها ، تمام ارزشها ، کافی نیستند .

    اما ارزشهای درست و ارزشهای غلط داریم و فقط از طریق ارزشهای اساسی تر و بنیادین تر است که می توانیم بگوییم کدام ارزش درست و کدام غلط است .

    حتی اگر به این ارزشها نیز دست یابیم ، به راه حلی نرسیده ایم .

    ارزشهای بنیادین با یکدیگر هماهنگی ندارند .

    موضوع این نیست که « برخی افراد چیزی را ترجیح می دهند و دیگران چیزی دیگر » ، بحث بر سر نسبی گرایی نیست .

    درک این واقعیت بسیار مهم است که ارزشهای بنیادین – که محصول ذهنهای توانمند است و از میان زنجیره طویل سنت عبور کرده که هر حلقه اش حاصل تجربه انسانها در تمدنهای عظیم بوده – معرف آرمانهایی هستند که همزمان قابل درک نیستند .

    ( تازه معلوم نیست که این ارزشهای بنیادین بتوانند در مقیاس وسیعی بخش عظیمی از افراد یک جامعه بزرگ را هدایت کند .

    ) کشف و شهود نیز تا کنون این مشکل را حل نکرده است .

    کشف و شهودها بخشی از اثر بخشی خود را از طریق طرد کامل ارزشهایی بدست می آورند که به طریقی حرمت نداشته اند .

    عقلانیت شناختی (Rationality Excogitating ) نیز کار بیشتری انجام نداده است .

    عقلانیت شناختی نمی تواند معیار یا سنجه نهایی را بیابد و توانایی تنظیم معیارهای فرعی را ندارد .

    آیا سنت می تواند تأثیری بیش از این داشته باشد ؟

    به گمان من نمی تواند .

    امتیاز سنت این است که از تجربه انسان برخاسته و با آن آزموده شده است .

    سنت از اقتداری بهره می برد که در قدمتش نهفته است .

    اما با خود اررزشهای ناسازگار را نیز به همراه می آورد .

    اگر عقلانیت قیاسی ( Rationality Ratiocinative) با توجه به گرایشی که به جزم اندیشی صوری یا سازه های آموزه ای دارد سنت را منحرف یا خراب نکند ، سنت انعطاف پذیر است و در برابر تفاوتها نرمش دارد .

    صراحت افراطی در بیان ارزشها ممکن است برای جامعه خطرناک باشد .

    بیان صریح ارزشها ممکن است تجربه ای روشنفکرانه باشد که اگر ماهرانه انجام شود مورد تحسین قرار گیرد اما احتمالاً فایده عملی ندارد .

    این اقدام نمی تواند کنش را مؤثرتر کند ( حتی در این صورت هم تأثیر آن کوتاه مدت خواهد بود زیرا هزینه آن به پای دیگر ارزشها نوشته خواهد شد ) به علاوه این کار ممکن است میان نافعان این تصمیم که می خواهند یک ارزش بنیادین را دقیقاً به اجرا بگذارند و دیگرانی که باید هزینه آن را بپردازند ، تعارض ایجاد کند .

    به علاوه ، بسیاری از نافعان تحقق یک ارزش خاص ممکن است از آنچه بدست آورده اند ، دچار یأس و سرخوردگی شوند .

    جامعه ای که از برخی ارزشهای معین حمایت می کند و همان ارزشها را به عرصه کنش می کشاند ، و به برخی سنتهای معین احترام می گذارد و بهتر از جوامعی است که ارزشهای دیگری را کسب و دنبال می کنند و به سنتهای دیگری احترام می گذارند .

    احترام به برخی ارزشهای معین و برخی سنتهای معین است که جامعه ای نسبتأ خوب به بار می آورد .

    در نظر داشته باشید که میزان تحقق ارزشها و همچنین رعایت سنتها می تواند به روش معقولی ارزیابی شود .

    در انتها اجازه دهید بگویم که برخورد منطقی ، یعنی توجه به بحث درباره ارزشهایی متفاوت با ارزشهای خودمان ، احترام گذاشتن به سنتهای دیگران ، ارزش قائل شدن برای ارزشها و سنتهای خودمان ، توجه به کشف و شهود فرد ممکن است درد و رنج ناشی از این ناهماهنگی میان ارزشهای اساسی و بنیادین را کاهش دهد و ممکن است بدین طریق بتوانیم ابهامی را که در بزرگترین آرمانهایمان هست ، بزداییم .

    شکاف نسلها هادی جلیلی اشاره تجربه هرنسل ، جهان ذهنی و افق های آینده آن را رقم می زند .

    بعد از انقلاب ، به دلیل وقوع پدیده های مختلف نظیر جنگ تحمیلی و دگرگونیهای عمده سیاسی اجتماعی ، هر گروه سنی ، تجربه ای خاص از جهان پیرامون خود داشت که جهان ذهنی آنها را از دیگر گروههای سنی جدا می کرد .

    به ویژه اگر این مقایسه را میان جامعه قبل و بعد از انقلاب انجام دهیم ، تفاوت این تجربه بیشتر خود را نشان می دهد .

    اکنون پرسش این است که آیا میان نسل جدید و قدیم تفاوتی مشاهده می شود ؟

    اگر چنین است این تفاوت بیشتر در چه زمینه هایی است ؟

    مقاله حاضر بخشی از گزارش تحلیلی تحت عنوان « شکاف نسل ها » است که به وسیله نگارنده و به سفارش مؤسسه پژوهش های آینده نگری تهیه شده است .

    این گزارش با اتکاء به داده های بدست آمده از پژوهش « بررسی آگاهی ها ، نگرش ها و رفتارهای اجتماعی – فرهنگی در ایران » صورت گرفته است .

    معرفی منابع گزارش آنچه که در اینجا بدان استناد می گردد نتایج حاصل از دو بررسی پیمایشی در سطح ملی ، یکی پیش از انقلاب اسلامی و دیگری پس از آن می باشد .

    در این تحقیقات پاسخ های بدست آمده بر مبنای سن ، جنس ، تحصیلات ، درآمد و وضع تأهل افراد طبقه بندی گردیده تا بتوانند عواملی را که در شکل گیری نگرش ها و رفتارهای گوناگون اجتماعی – فرهنگی مؤثرند بیابند .

    اما در اینجا بنا به ماهیت این گزارش به جز عامل سن به عوامل دیگر توجه نشان نداده ایم .

    در حقیقت می توان این گزارش را تحلیلی ثانوی از یافته های پیمایش های پیش و پس از انقلاب به شمار آورد .

    تحقیق پیش از انقلاب از سوی دکتر اسدی و همکارانش و تحت عنوان « گرایشهای فرهنگی و نگرشهای اجتماعی در ایران » انجام پذیرفته است .

    پس از انقلاب اسلامی دکتر محسنی و همکارانش این تحقیق را « بررسی آگاهی ها ، نگرشها و رفتارهای اجتماعی – فرهنگی در ایران » ( و البته با تغییرات بسیار ) مجدداً تکرار نمودند .

    تحقیق نخست در سال 1353 انجام شد و گزارش آن در سال 1356 منتشر گردید .

    گزارش تحقیق بعدی نیز در سال 1375 منتشر گردید که بر مبنای اطلاعات جمع آوری شده در سال 1374 تهیه شده است .

    مبنای این گزارش مقایسه پاسخ های ارائه شده در هر یک از این گزارشها بر اساس گروههای سنی است .

    البته اگر چه ممکن است بررسی پاسخ های تمامی گروههای سنی به ظاهر امکان پذیر به نظر برسد .

    اما به جهت وضوح امر و سهولت نتیجه گیری و مسیر ساختن امکان تعقیب تغییرات لازم بود که حداکثر اختلافات را در نظر بگیریم و از اغتشاشی که با طرح تمامی گروههای سنی پیش می آمد جلوگیری نمائیم .

    بر همین اساس تنها دو گروه سنی مورد مقایسه قرار گرفته اند که عبارتند از گروه سنی 24 – 15 ساله و 55 و بیشتر .

    منظور از جوانان در این گزارش گروه سنی 24 – 15 ساله ( در تحقیق سال 1374 به صورت 24 – 16 ذکر گردیده ) است به گروه سنی 55 و بیشتر به عنوان سالخورده اطلاق گردیده .

    البته در تحقیق سال 53 گروههای سنی دقیق تر از سال 74 طبقه بندی شده و گروههای 64 – 55 ساله و 65 سال و بیشتر نیز وجود دارند .

    از آنجا که هماهنگی لازم میان این دو طبقه بندی از شاخص سن وجود ندارد به اجبار دسته بندی سنی 55 و بیشتر را انتخاب کرده ( طبقه بندی تحقیق سال 74 ) و میانگین پاسخ های دو گروه سنی 55 – 64 و65 و بیشتر به عنوان پاسخ گروه سنی 55 و بیشتر در سال 1353 انتخاب شد .

    البته این امکان به لحاظ نظری وجود دارد که پاسخگویان پیش از انقلاب را به عنوان نسل سالخورده تر تلقی کرده و پاسخگویان به تحقیق سال 1374 را نسل جوانتر بشماریم .

    و علاوه بر مقایسه میان پاسخگویان جوان و سالخورده هر تحقیق مقایسه ای نیز میان این دو نسل به عمل آوریم .

    اما از آنجا که این دو پیمایش با سؤالات متفاوتی طراحی شده بودند مقایسه قبل و بعد از انقلاب اسلامی تنها در موارد بسیار معدودی قابل انجام است .

    بنابراین علاوه بر مقایسه موارد مشترک سعی خواهیم کرد تا رویکردهای کلی مشترک را نیز با یکدیگر مقایسه نماییم ( اگر چه دارای سؤالات مشابهی نیستند ) .

    گزارش مربوط به پیمایش سال 74 دارای سه بخش و چهارده فصل است .

    در میان این چهارده فصل هفت فصل که تناسب بیشتری با موضوع مورد بررسی این گزارش داشته انتخاب گردید که به ترتیب عبارتند از : فصل دوم : نگرشها درباره ازدواج و خانواده : هنجارها و ارزشها فصل ششم : فرهنگ و جنسیت فصل هفتم : رضایت اجتماعی فصل نهم : عقاید و نگرشها درباره نیروهای اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی فصل دهم : ارزشهای اجتماعی فصل یازدهم : رفتارهای مذهبی ذکر این نکته ضروری است از آنجا که میزان و معیار دقیقی که نشانگر شکاف نسلها باشد وجود ندارد ( می توان درصد وجود اختلاف 5 یا 10 یا 15 یا ...

    درصدی را نشانه شکاف نسلها قلمداد کرد ) بنابراین در اینجا نیز معیار خاصی را در نظر گرفتن دشوار است .

    البته فاصله های بیش از 10 درصد را به هیچ وجه نادیده نخواهیم گرفت تحلیل یافته ها اجازه دهید برای تحلیل نتایج بدست آمده از دو پیمایشی که نام بردیم ابتدا به بررسی وضعیت شکاف نسلها طی سال 74 بپردازیم و نتایج تحقیق دکتر منوچهر محسنی و همکارانش را مورد بررسی قرار دهیم .

    پس از آن به بررسی شکاف نسلها در سال 1353 و در نهایت مقایسه این شکاف در این دو زمان و نتیجه گیری نهایی خواهیم پرداخت .

    جدول 1 : موافقت با مراسم خواستگاری آیا با مراسم خواستگاری موافق هستید ؟

    همانگونه که در جدول بالا مشخص است اساساً هیچگونه تفاوتی میان جوانان و بزرگسالان در اعتقاد و مخالفت آنها به مراسم خواستگاری وجود ندارد .

    جوانان با 8 / 92 درصد و سالخوردگان با 6 / 92 درصد تنها 2 / 0 درصد با یکدیگر اختلاف دارند .

    این نزدیکی نظرات نسبت به جشن نامزدی نیز قابل مشاهده است .

کلمات کلیدی: شکاف نسلها - فرهنگ

شايد آنگاه که يک پژوهشگر آفريقايي در کنفرانس باشگاه رم تحت عنوان «جهان در آستانه قرن بيست و يکم» گفتار خود در باره «عصر نوين فرهنگ و ارتباطات » را با اين جملات به پايان برد کسي سخنان او را چندان جدي نگرفت؛ او معتقد بود: «دوران کنوني تمام مي شود و عص

مقدمه در سالهای اخیر ، به دنبال صنعتی شدن سریع بسیاری از اقتصادهای توسعه یافته، توجه زیادی به کاستی های محیط زیست محیطی شده است و دولتها در سرتاسر دنیا شروع به اعمال قوانین حفاظت از محیط زیست کرده اند. اگر چه از دیدگاه صرف اقتصادی و بدون در نظر گرفتن پاره ای عوامل جنبی ، صنعت و فعالیتهای صنعتی با اختصاص سهم عمده ای از درآمد ملی و جذب درصد زیادی از نیروی انسانی فعال جامعه ، پایه ...

مقدمه امروزه فرار کودکان از خانه به صورت يک بحران در زندگي بسياري از خانواده ها درآمده است چرا که در صد بالايي از اين افراد گرفتار مشکلاتي چون دزدي ؛ انحرافات جنسي و .... مي شوند. گر چه اين نوجوانان به دلايل مختلفي از خانه مي گريزند اما نتايج

آرزوي استقلال يا شکاف نسلها مفهوم شکاف نسل‌ها، بين والدين و فرزندان،‌ از تجربه پدر و مادر نوجوان‌ها بودن پديد آمد. اين شکاف نشان‌دهنده تفاوت در تجربه زندگي و درک رخدادهاي زندگي است. آرزوي استقلال مفهوم شکاف نسل‌ها، بين والدين و فرزندان،‌ از تج

بررسي بهره هاي بانکي در تورم و کنترل آن در اقتصاد ايران مقدمه يکي ازکشنده ترين وشايع ترين آفات اقتصادي تورم است. دراين رابطه کوتاه ترين وقابل فهم ترين ازمفاهيم تورم اينست که تورم فقيررا فقيروغني راغني ترمي سازد"اين مفهوم بسيارقابل لمس است

مبانى فلسفى حقوق بشر به برکت تلاشهايى که در مدت نيم قرن عمدتا توسط سازمان ملل صورت گرفته، حجم عظيمى از قواعد موضوعه حقوق بشر وارد پيکره و اندام اصلى حقوق بين الملل شده و دولتها را ملزم به متابعت‏ساخته است. دراين ميان شايد بحث از مبانى فلسفى و نظرى ح

ارتباطات افزایش جریان اطلاعات هدفهای رفتاری شما پس از خواندن این گفتار و پاسخ به سوالات آن قادر خواهید بود: ارتباطات را تعریف کنید. نقش سنتی راتباطات را بیان نمائید. عقاید و نظریه‌پردازان پیشتاز مدیریت را بدانید. هدف ارتباطات را تعریف کنید. ارتباطات یک طرفه و دو طره را تشریح کنید. موانع ارتباطات اثربخش را تعریف کنید. غلبه بر موانع ارتباطات بین افراد را بیان کنید. ارتباط غیرموثر ...

مقدمه اسلام را باید هم دینی به شمار آورد که حضرت محمد (ص) پیام آن بود، وهم نوعی روش زندگی که توانست اقوام مختلف از نژاد های گوناگون را گرد هم آورد و برابری و تساوی بین آنها بر قرار سازد. وحدت فرهنگی مورد نظر و پیشبرده اسلام، ضرورتا قلمرو و خلاقیت هنری را در بر گرفت. هنر اسلامی با تأکید بر نیروهای خلاقه ممالک مفتوحه در جای خود یک کل جدید از این منابع گوناگون فراهم ساخت که مبانی ...

مقدمه : اکثرا اقتصاد دانان دراین امر توافق دارند که آنچه در نهایت خصوصیت وروند توسعه اقتصادی واجتماعی کشوررا تعیین می کند « منابع انسانی » آن کشوراست ونه سرمایه ویا منابع مادی آن. مکانیزم نهادی اصلی برای توسعه ودانش انسانی نظام رسمی آموزشی است. اکثر کشورهای جهان سوم براین باورند که رمز اصلی توسعه ملی گسترش کمی سریع فرصتهای آموزشی است. آموزش بیشتر توسعه سریعتر. بنابراین ، تمام ...

يهوديان سوئد و مصوبات جديد در اين کشور در حال حاضر در کشور سوئد، 18000 يهودي ساکن هستند که از اين تعداد, 5000 نفر در استکهلم اقامت دارند در شهرهاي گوتبورگ و مالمو به ترتيب 1800 و 1400 يهودي ساکن هستند. اشاره: کشور پادشاهي سوئد با وسعت 449964 کيلوم

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول