اگر مردم را تربیت کنید به یک تربیتی سالم و دعوت کنید به اینکه با خدا آشنا بشوند با معارف آشنا بشوند اگر این طور باشد، کشور شما سالم می¬ماند و به سایر جاها هم سرایت می¬کند.
«از بیانات حضرت امام خمینی ره خطاب به جمعی از روحانیون و اساتید دانشگاه¬ها مورخ 5/6/63»
خدا را شکر می¬کنم آب زلال اسلامی نشعت گرفته از بیانات قرآن کریم در کشور عزیزمان شکوفا شده و انشاء ا...
روز به روز اثر این شکوفایی نشئه و عطر خوش بوی محمدی با آشنایی به معارف اسلامی کشور عزیزمان را سالم و به سایر کشورها نیز سرایت کند .
انشاا...
خوب می¬دانیم کلمه اسلام از ریشه تسلیم در مقابل ذات حق تعالی و گرایش به خدا و تسلیم محض در برابر خداوند و آنگونه که حضرت ابراهیم می¬فرمایند (...
واجعلنا مسلمین لک و هم ذریتنا امه ...)
یعنی : پرودگارا من و اسماعیل را مسلم و تابع محض فرمانت قرار ده و از تبار ما در امتی (پدید آور) که در برابر تو تسلیم و تابع محض باشند و دین اسلام هم از جهت اینکه مسلم تسلیم محض است در برابر حکم خداوند است نامیده می¬شود.
و سلامتی روح و اندیشه در تمامی ابعاد می¬باشد.
فرد مسلمان می¬بایست سالم بیاندیشد، سالم عمل کند، سالم ببیند.
دست به اعمال خلاف اسلامی نزند، چشم او پاک باشد دست او در جهت سلامت حرکت کند، پای او از مسیر سلامت دور نشده و انحراف نرود و به بزرگترین وظیفه خود که عبادت کننده خداوند می¬باشد عمل کند و هرگز حرام خدا را برای خود حلال نپندارد و حلال خدا را حرام ننماید و آنچه را به خود روا نمی¬داند برای دیگران نیز روا ندارد.
اگر بخواهیم نگرشی کوتاه در معارف اسلامی داشته باشیم ملاحظه می¬شود همچون گلستانی است که هر گل رنگ و بوی مسرت بخشی و زیبای خود را دارد که لذت معرفت به ذات حق و عشق واقعی مکنونات قلبی هر فردی را که در جستجوی حق و حقیقت است را سرمست کرده و مطلوب خود نزدیک و نزدیک تر می¬کند از آنجا که خدا گرایش و خداشناسی در انسان فطری است صفات خداوند بعنوان قدرت علم یگانگی و عدل و اعزام پیغمبران و اعجاز قرآن و امامت و معاد دریچه¬ای برای انسان باز می¬شود که فرد به سلامت کامل و تکامل فکری می¬رسد که خود فرهنگ کامل و صحیح را در فرد، در نتیجه در اجتماع ایجاد می¬نماید.
از آندو در صدد اسلامی قبل از ظهور اسلام در اقصا نقاط جهان سنت¬ها و آداب رسومی وجود داشت و اجرا می¬شد که مصائب فراوان را برای نسل بشر بوجود بیاورد.
با تشعشعات خورشید عالم تاب اسلام و فرهنگ خداگونه عدالت اسلامی و قرآن و کتب ائمه طاهرین و سلسله امامت فرهنگ¬های متحجّه قومی قبیله¬ای را ذوب کرده و از بین برده است.
با تشعشعات خورشید عالم تاب اسلام و فرهنگ خداگونه عدالت اسلامی و قرآن و کتب ائمه طاهرین و سلسله امامت فرهنگهای متحجّه قومی قبیلهای را ذوب کرده و از بین برده است.
امروز سیاست مداران بزرگ دنیا تزهای دروغین حقوق بشر هزاران انسان را در اقصا نقاط جهان برای منافع خودشان به خاک و خون میکشند و سپس با تزهای اینچنینی و اعمال آنچنانی دست قبایل عهد حجر را بستهاند.
در صورتی که مبنایی را که اسلام برای حقوق بشر تعریف کرده اصل کرامت انسانیت و اصل برائت از مشرکین و منشاء حقوق طبیعی را برای انسان به ارمغان میآورد برای بررسی این مطلب به کتاب قرآن و حقوق از مؤسسه بنیاد پژوهشی های قرآن حوزه و دانشگاه مراجعه شود.
اصول کرامت انسانی در مقدمهی اعلامیهی حقوق بشر، به اصل کرامت ذاتی انسان چنین اشاره شده است:" از آنجا که شناسایی حیثیت ذاتی کلیدی اعضای خانواده بشری و حقوق یکسان و انتقال ناپذیر آنان، اساس آزادی، عدالت و صلح را در جهان تشکیل میدهد." و در مادهی 1 تصریح شده است : "تمام افراد بشر آزاد به دنیا میآیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند.
همه دارای عقل و جوان میباشند و باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کند.
" قائل شدن به کرامت ذاتی انسان در اعلامیه، هرچند در برابر اندیشههایی که انسان را دارای طبیعتی گرگ صفت معرفی میکند و یا در یک دیدگاه تبعیض آمیز انسانها را به دو گروه بهرمند از کرامت معرفی میکند، گامی بلند در جهت ارتقای بشریت است، اما در عین حال با نقدهایی مواجه است، از جمله آنکه آیا مقصود از ذاتی بودن کرامت آن است که این صفت هیچ گاه و در هیچ حالتی از او جدا شدنی نیست.
حتی اگر مرتکب بزرگترین جنایات شود یا آنکه مقصود آن است که انسان فطرتاً کریم است اما ممکن است با رفتار خود از این کرامت فاصله بگیرد؟
ظاهر مفاد اعلامیه همان شق اول است درصورتی که پشتوانهی منطقی ندارد.
اما کرامت انسان از دیدگاه اسلام دارای پشتوانهی منطقی است، زیرا خداوند این کرامت را به او داده است.
و منشاء این کرامت در بعد روحانی و معنوی انسان نهفته است.
همان بعد که از دمیده شدن روح الهی در انسان ریشه گرفته و به همین خاطر این انسان خاکی مسجود فرشتگان گشته است.
اسلام دو گونه کرامت برای انسان قائل است یکی کرامت ذاتی و اولیه که همهی انسانها در آن مساوی هستند و دیگری، کرامت اکتسابی که در پرتو آن ، انسانها به نسبت کرامتی که کسب کردهاند از ارزش متفاوتی برخوردار میگردند.
کرامتی که در یک کلام در سایهی تقوا حاصل میشود.
و چون تقوا خود دارای درجات مختلفی است در نتیجه کرامت انسان نیز دارای مراتب متفاوتی خوهد بود.
از سوی دیگر، انسان با ترک تقوا و ارتکاب جنایات کرامت خود را از دست میدهد و حتی ممکن است از همه حیوانات هم پستتر شود.
از دیدگاه اسلام کرامت برای انسان نه تنها حق است که تکلیف نیز هست.
یعنی نه تنها دیگران حق ندارند به کرامت او آسیب رسانند بلکه خودش نیز حق گذشتن از کرامت خویش را ندارد و نمیتواند به ذلت و خواری تن در دهد.
آیه : 29 / حجر آیات مرتبط : 70 اسراء – 30 بقره- 72 احزاب – 11 رعد – 29 کهف – 4 تین موضوعات : حقوق بشر – مبانی نظری – اصل کرامت انسانی منبع : حقوق بشر از دیدگاه اسلام صفحات : 136 تا 138 آیه : 31 / اسراء (و لا تقتلوا اولادکم خشیه املاق نحن نزرقهم و ایاکم ان قتلهم کان خطاء کبیرا) آیات مرتبط : 58 و 59 نحل – 12 ممتحنه 140 انعام موضوعات : حقوق بشر – حقوق خانواده – حقوق کودک منبع : حقوق متقابل کودک و ولی در اسلام صفحات : 137 و 140 حق برخورداری از امنیت شخصی و اجتماعی از جمله حقوق مسلم کودکان، تأمین امنیت آنان پیش از ولادت و پس از آن است.
اگرچه رعایت این امر امروز بدیهی به نظر میرسد اما با نگاهی به گذشتهی این موضوع و تغییر شکل تجاوز به این حق در روزگار حاضر بحث دربارهی آن ضروری میباشد.
در تاریخ میتوان رفتار جوامع بشری نسبت به کودکان را مطالعه نمود.
در تاریخ تمدن "ویل دورانت" چنین آمده است : در دورههای تاریک زندگانی بشری، وضع کودک در میان اقوام وحشی پستتر از وضع و شرایط بچهی حیوانات بود، زیرا نگهداری و حمایت از فرزندان خود تا وقتی که در زندگی استقلال پیدا کنند، عنایت و اهتمام دارند و مشکلات فرزندان خود را تحمل میکنند ولی در جوامع انسانی به دورههایی برخورد میکنیم که هیچ گونه توجه و عاطفهای نسبت به فرزندان نشان نمیدادند.
در این دورهها وقتی مادر میمرد، کودک زندهی او را با وی دفن میکردند و یا اگر مادر دوقلو میزایید یکی از آنان را میکشتند و دیگری را زنده نگه میداشتند.
"اسپنسر" در کتاب "اجتماع بشری" مینویسد : پدر استرالیایی وقتی برای دام ماهیگیری خود طعمهای نمییافت پارهای از گوشت فرزند خود را میبرید تا بدان وسیله ماهی شکار کند و نیز قبایلی در آمریکا زندگی میکردند که کودکان خود را در برابر اندکی شراب میبخشیدند.
در جزایر فیجی بدون هیچ علت برای تفریح یا منافع آنی و یا به علت خشم، کودکان خود را میکشتند.
دلیل این بیعاطفگیها، کشتنها در تحلیل برخی از جامعهشناسان و دانشمندان علوم اجتمعی فقر و تنگدستی ذکر شده است.
آنها اعتقاد دارند اقوام وحشی فقط درصدد این بودند که موجبات سد جوع و ارضای تمایلات خود را فراهم نمایند.
وقتی کودکی از آنها بدنیا میآمد و میدیدند نمیتوانند حوایج او را تامین کنند؛ بهترین راه را کشتن او میدیدند.
اما دقت در متون تاریخی نشان میدهد که این نوع تعدیها و جنایتها اختصاص به اقوام غیرمتمدن بشری نداشته بلکه در ملل متمدن نیز متداول بوده است.
"متفورا" جهانگرد انگلیسی در سفرنامه خود ذکر میکند که در ژاپن فروختن دختران برای خدمتکاری و خنیانگری جایز بود و این رسم تا قرن نوزدهم در میان ژاپنیها معمول بوده است.
در میان چینیها نیز دخترکشی یک رسم عادی بوده و پدر حق داشت دختران خود را بکشد و یا بفروشد و این عادت تانیمه قرن نوزدهم میلادی در چین برقرار بود و به تدریج دولتها این عادت بد را از میان برداشتند و فروختن کودکان را ممنوع ساختند.
در فرانسه نیز تا قرن یازدهم میلادی، مادران بدون شوهر و پدرهای بدون همسر میتوانستند فرزندان خود را بفروشند و این عمل مدتها بعد از آن نیز ادامه داشت.
ظاهراً بیتوجهی نسبت به کودکان تا قرنهای اخیر تا انقلاب کبیر فرانسه (1789) ادامه داشته است.
قبل از اسلام نیز در میان اعراب وضعیت کودکان بسیار بود بود.
آنها از حقوق عادی خود محروم و مقهور ارادهی پدر بودند.
اگر پدران، فرزندان را میخواستند آنها را نگاه میداشتند و اگر نه برای رهایی از نفقه و هزینهی زندگی آنان را میکشتند.
بزرگان عرب و افراد سرشناس نیز دختران را مایهی عار و ننگ خود میپنداشتند و برای رهایی از این ننگ و عار، آنها را زنده به گور میکردند.
قرآن در ترسیم این وضعیت میفرماید: " و اذا بشر احدهم بالاثنی ظل وجهه مسودا و هم کظیم یتواری من القوم من سوء ما بشر به ایمسکه علی هون ام یدسه فی التواب الاساء ما یحکمون " و هرگاه یکی از آنان را به دختر مژده آوردند، چهرهاش سیاه میگردد، در حالی که خشم و اندوه خود را فرومیخورد.
از بدی آنچه به دو بشارت داده شده از قبیلهی(خود) روی میپوشاند.
آیا او را با خواری نگا ه دار یا در خاک پنهانش کند؟
و چه بد داوری میکنند.
با ظهور اسلام این عادت ناپسند شدیداً مورد نهی قرارگرفت و یکی از مواردی که در بیعت زنان تازه مسلمان مطرح میگردید این بود که فرزندانشان را نکشند : (...
و لا یقتلن اولا دهن ...) اسلام والاترین نوع توجه خود را به کودکان عرضه کرد و پدران را از کشتن فرزندان به خاطر ترس از فقر و تنگدستی اکیداً منع کرد، چنانکه قرآن میفرماید: (ولا تقتلوا اولادکم خشیته املاق نحن نزرقهم و ایاکم ان قتلهم کان خطاء کبیرا) از بیم تنگدستی فرزندان خود را مکشید.
ماییم که به آنها و شما روزی میبخشیم.
آری کشتن آنان همواره خطایی بزرگ است.
خداوند کسانی را که فرزندان خود را با جهالت و نادانی از ترس تأمین معاش و رفاه و آسایش زندگی میکشند، در زمرهی زیانکارن معرفی کرده است : (قد خسر الذین قتلوا اولادهم سفها بغیر علم ...) اسلام برای تمام کودکان چه دختر و چه پسر حقوقی معین نموده و هرگونه قتل و بیرحمی نسبت به آنان و یا بی اعتنایی به شخصیت آنها را منع کرده است.
انسان از دیدگاه اسلام : از دیدگاه اسلام انسان موجودی با ارزش و ذاتاً شایستهی تکریم است.
او خلیفهی خدا در زمین معرفی شده.
قرآن بر کرامت او تصریح مینماید.
آنگاه که خدا انسان را آفرید، به همهی فرشتگان دستور داد که در برابر او کرنش کنند و در برابر اعتراض آنان گفت : من حقایقی را میدانم که شما نمیدانید.
برای تکمیل امر خلافت، انسان را به نعمت عقل و ادراک مجهز ساخت و همهی هستی را رام و مسخر او قرارداد.
قرآن کریم خداوند را به خاطر آفرینش «احسن الخالقین» مینامند.
ارادهی الهی بر این بوده که انسان، نمایندهی خدا را در زمین و مظهر صفات وکمالات پرودگار باشد.
وظیفهی او اظهار حق، اقامه عدل، اشاعهی رحمت و محبت در زمین خداست.
در راستای تامین این هدف، کتابهای آسمانی و پیامبران الهی به منظور هدایت انسان نازل شده تا طرح الهی آفرینش انسان کامل شود و جهان در سایهی عدل و امنیت آباد شود.
قرآن در اصل همه انسانها (اعم از مردان و زنان) را در گوهر انسانیت و حیثیت ذاتی یکسان میداند.
آزادی انسان، احترام به حقوق و کرامت ذاتی او و دخالت ندادن امور عارضی از قبیل رنگ، پوست، نژاد، زبان، ملیت و غیره در اعتبار و امتیاز برای انسانها، دقیقا مورد توجه اسلام بوده است.
تنها ملک امتیاز تقواست.
پیامدهای نظرگاه حقوق طبیعی اسلام در اسلام آزادی بدون مسئولیت و در واقع حقوق بشر بدون الزامات و تکالیف وجود ندارد؛ الا در صورتی که تکالیفمان را در قبال خدا پذیرفته باشیم، هیچگونه حقوق طبیعی یا ذاتی نداریم، زیرا ما خودمان خویشتن را به وجودنیاوردهایم.
به فضل آنکه او یعنی خداوند وجود بشری به ما بخشیده است، بشر هستیم و تنها پس از این فضل و عنایت الهی است که به عنوان موجودات بشری حقوقی مییابیم.
فکر اینکه انسان قطع نظر از پذیرفتن (یا نپذیرفتن) خداوند و عمل کردن (یا نکردن) به وظایف و مسئولیتهای خلیفه اللهی بر روی زمین، از حقوق طبیعی یا ذاتی برخوردار باشد به کلی با نگرش اسلامی بیگانه است.
بر این اساس ویژگیهای حقوق طبیعی از دیدگاه اسلام عبارت است از : 1 – حقوق طبیعی یا فطری بر اساس حکمت الهی از سوی خداوند به انسان بخشیده است.
قصد خداوند نیز در اعطای آن تحقق کمال انسانی میباشد.
2 – حقوق طبیعی به آنچه خداوند اراده فرموده، مقید است و تنها در همان محدوده کاربرد دارد.
3 – حقوق طبیعی بشر همزاد مسئولیت فطری وی نسبت به طی کمالات انسانی است از این رو مقارن هر حق طبیعی نوعی مسئولیت طبیعی وجود دارد که اعمال آن حق را مقید میسازد.
آیه : 30 (بقره) (و اذا قال ربک للمللائکه انی جاعل فی الارض خلیفه قالو اتجعل فیها من یفسد فیها و سیفک الدماء و نحن نسج بحمدک و نقدس لک قال انی اعلم مالا تعلمون) آیات مرتبط : 5 علق – 72 احزاب – 70 اسراء موضوعات : حقوق بشر – مبانی نظری – اصل کرامت انسانی منبع : نظام حقوقی اسلام صفحات : 207 تا 208 همچنین بحث مساوات و مبانی نظری و مفهوم برابری و شیوههای مبارزه با نظامهای طبقاتی و موارد مساوات و برابریهای مدنی و اجتماعی و اقتصادی و حقوق خانواده در اسلام و اشتراکهای تساوی زن و مرد و حقوق کودک و فلسفه تفاوتهای زن و مرد در کلام حقوق و تکالیف ناشی از ازدواج، حق ازدواج و طلاق در بهترین نوع خود تدوین شده که در تمامی ابعاد زمانی و مکانی صائب است.
هم اکنون نیز شنیده میشود در قبایل آفریقایی و حکومتهای غربی و شرقی با تبعیضات فاحش و قربانی انسانها در مقابل رئیس قبیله در بیعدالتی و یا با از دست دادن حق حیات سازگاری دارند و گوسفند گونه به مسلخ میروند.
دنیا با بیعدالتی گروهی در ظرف طلایی و گروهی همانند گرسنگان آفریقایی امرار معاش مینمایند.
خداوند تبارک و تعالی در قرآن میفرمایند : (هوالذی خلق لکم مافی الارض جمیعا) "او کسی است که هرآنچه را در زمین است برای شما آفریده" (سوره بقره 291) و یادرباره کرامت انسان، قرآن انسان را میان دو بینهایت معرفی کرده است، در بعد حیوانی تا بینهایت پستی و در بعد انسانی تا بینهایت عزت و کرامت بشر از جنبه مثبت انسانیت موجود برتر آگاه امانتدار، فلسفه خدا در زمین و صاحب فضیلت و کرامت است.
همانطور که در سوره علق آیه 5 میفرمایند: (علم الانسان تعالم یعلم) برابری انسانها اسلام امتیاز طلبیهای مبتنی بر ثروت و قدرت را محکوم میکند «و قالو نحن اکثر اموالا و اولادها و ما نحن بمعذبین« قل ان ربی یبسط الرزق لمن شیاء و یقدر و لکن اکثر الناس لایعلمون»» و برای خصایص نژادی نقشی در تقسیم عادلانهی حقوق مردم قایل نمیشود." انی لا اری فی هذا الغیء فضیله لنبی اسماعیل علی غیرهم".
و همه را در برابر قانون یکسان میشمارد .
"الناس کلهم سواء کأنسان المشط" و حقوق و وظایف را متلازم و متساوی در مورده همه تعمیم میدهد الحق لایجری لاحد الا جری علیه و لایجری علیه الا اجری له" و به زمامداران ودولتمردان دستور میدهد که همه را برابر حقوق یکسان ببینند" فلیکن امر الناس عندک فی الحق سواء " و اعلان شعار مساوات را در جامعه لازم میشمارد وعملو الناس عنده فی الحق اسوه " خذ سواء واعظ سواء.
آزادیهای اساسی میدانیم در یک جامعه که افراد بر اساس یک سلسله تعهدات و التزامات در آن زندگی میکنند یک فرد نمیتواند همهی اعمال دلخواه خویش را همیشه و همه جا انجام دهد.
آزادی مطلق چیزی جز هرج ومرج و نقش تعهدات دلخواه اجتماعی نیست.
اصل محدود سازی اجتماعی اجتنابناپذیر است.
سخن را باید به میزان و معیار این محدودیت اختصاص دارد و از مانعها بحث نمود زیرا محدودیتها گاه به وسیلهی افراد، گروهها، دولت ، جامعه ، شرایط حاکم و بالاخره زمانی با قانون صورت میپذیرد.
باید دید کدام یک از این عوامل میتوانند آزادی افراد را محدود کنند و نیز بر اساس چه معیاری و به چه میزانی و اندازه؟
منتسکیو ، آزادی را به " انجام هر چیزی که قانون اجازه داده " تعریف میکند.
اعلامیهی حقوق بشر فرانسه (مصوبه 1789) نیز آزادی را به معنی توانایی به انجام کاری که به دیگران زیان نرساند تفسیر میکند.
برخی نیز آزادی را میانگینی بین دو حالت بینیازی جامعه نسبت به اجبار و حد افراطی کنترل کامل همهی اعمال افراد میدانند وبعضی دیگر آزادی را به فرصت دادن به هر فرد معنی کردهاند تابه زندگی خود برسند.
بخش عمدهی بحثهای مربوط به آزادی به رابطهی فرد و دولت و به تعبیر دیگر انسان و قانون مربوط میشود، و در حقیقت محوراساسی بحث آزادی، این است که فرد تا چه حد در فکر و اعتقاد و بیان آن دو و در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی میتواند از تعرض دولت و قانون مصون باشد.
به عبارت دیگر اقتدارارت قانون و حاکمیت تا چه حدی از قلمرو اعمالشان را باید تحت کنترل خود درآورد.
غرب، فلسفهی این آزادی را در اعتقاد به اصول سرمایهداری و ارضای تمایلات و خواستهها و هوی و هوس های مادی میداند و مبنای وضع قوانین و میزان حاکمیت دولتها را نیز بر اساس میل و شهوت اکثریت قرار میدهد.
شرق نیز با اعتقاد به جبر تاریخ و حاکمیت قوانین دیالکتیکی به جهان انسان، آزادی انسان را در تشدید تضادها و ایجاد شرایط و بالاخره نوعی هدایت محکوم به قانونمندیهای دیالکتیکی منحصر میداند و هر کدام گونه و جهت تعلیلی نیاز انسان به آزادی را بیان میکنند، یکی از تمایلات حیوانی و مادی انسان و دیگری هماهنگی با قانونمندیهای تکامل را عامل اصلی می-شمارد.
آزادی به مفهوم اسلامی نخست ازدرون آغاز میشود و تا انسان از قید و بند اسارتهای درونی آزاد نگرد از اسارت طاغوتها و عوامل برونی رها نمیشود.
آنچه که انسان را به زنجیر اسارت جباران میکشد که همان بندهای جهل، زبونی، طمع و پرستش هوی و هوسها و تمایلات حیوانی است و حتی جباران و خودکامگان نیز که انسانها را به بند میکشند خود در اسارت هوسها، افزون طلبیها ، قدرتپرستیها، خودخواهیها، دنیا پرستیها وشهوات خویشند.
در سلام مبارزه در راه آزادی با جهاد قهر آمیز وجنگ با دشمنان آزادی و ریشه کن نمودن کسانی که انسان ها را به بند می کشند تمام نمی شود.
مسلمانان به موازات این جهاد باید دست به جهاد بزرگتری بزند که خود را از درون رها سازند و زنجیر اسارت را از دل و فکر خویش بگسلد و خود را از عبودیت ها، وابستگی ها و دلدادگی ها آزاد نمایند.
در مفهوم اسلامی آزادی، عنصر عقلانی کاملا دخیل است و انسان هرگز نسبت به اعمال و افکار غیر عقلانی آزاد نیست.
اسلام در عین این که با بیان اصل (لا اکراه فی الدین) احترام به فکر و آزادی عقیده را بیان می کند، ولی هرگز عقایدی را که از راه تقلید کورکورانه و از طرق غیر عقلانی بر انسان ها تحمیل شده مورد تایید قرار نمی دهد و برای آنها احترامی قائل نمی شود.
ابراهیم "علیه السلام" بت ها را می شکندو پیامبر اسلام "صلی الله علیه و آله" بت ها را به بدی یاد می کند و سرانجام دستور سرنگونی آنها را صادر می نماید و هرگز خرافات متکی به اوهام و تقلید و تحمیل را نمی پسندند.
زیرا این نوع آزادی و احترام به چنین عقایدی در حقیقت اغرای به جهل و نگه داشتن انسان ها در بند، در اسارتشان است.
دستورات قرآن در زمینه تفکر، تعقل و تدبر کلا دلالت بر آزادی فکر و عقیده دارد، زیرا این دو لازم و ملزوم یکدیگرند، چنانچه هر دو مستلزم آزادی بیان و فکر و عقیده نیز هستند.
ولی انتقال فکر و عقیده به دیگران تا چه حد می تواند آزاد باشد؟
حتی تا آنجا که قدرت تفکر دیگری را سلب و فکر و عقیده ای را بر او تحمیل و یا او را گمراه نماید؟
آیه: 157/ اعراف «الذین ینبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوبا عذرهم فی التواره و الانجیل با مرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحمل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبانث و یضع عنهم اصرهم و الانحلال التی کانت علیهم فلذین آمنو به عزروه و نصروه و اتبعوا النور الذی انزل معه اولئک هم المفلحون» آیات مرتبط: 22 شعراء – 256 بقره موضوعات: حقوق بشر – مبانی نظری – تفاوت دیدگاه اسلام و سایر مکاتب درباره آزادی منبع: در آمدی بر فقه سیاسی، مروری بر کلیات و مبانی حقوق اساسی صفحات: 469 تا 474 اسلام آیین مساوات است.
اسلام بر خلاف سنت های قبیلگی و افتخارات قومی و رسوم و آدام منطقه ای که در زمان ظهورش در دنیا رواج داشت که گروهی خودکامه از راه داشتن ثروت، شخصیت قبیلگی، زبان، نژاد، رنگ، ...
بر گروه دیگر، تفاخر کرده امور یاد شده را مایه امتیاز انسانی بر انسان دیگر می دانستند و از این راه، همواره غول اختلاف و جنگ و تجاوز و استعمار، دندان خود را به کیان و هستی آنان، فرو می برده و دیو کینه و نزاع، سایه شوم خود را بر سر آنان گسترده داشت، قلم بطلان و نادرستی کشید و رسما علیه این گونه عقائد زشت و ناصواب، قیام پیگرو مجدانه کرد.
اسلام در عین آنکه می داند، افراد بشر از لحاظ سازمان خلقت، چه از نظر مظاهر مادی و چه از نظر لیاقت و استعداد و مظاهر روحی یکسان نیستند ولی این نابرابری و عدم مساوات را ملاک برتری و امتیاز بعضی بر بغض دیگر نداسته، همه ی افراد بشر را راز لحاظ حقوق و تکالیف، برابر می داند.
(بعضکم من بعض) مساواتی که اسلام میان افراد بشر قائل است، شامل سه قسمت زیر است: مساوات در اصل انسانیت مساوات در حقوق و تکالیف مساوات در داوری و اجرای قوانین آیه: 163 / بقره (و الهکم اله واحد لا الا الا هو الرحمن الرحیم ) آیات مرتبط: 13 حجرات – 9 سجده – 56 ذاریات – 70 اسراء – 152 انعام – 8 مائده – 1و58و135 نساء موضوعات: حقوق بشر – مساوات – موارد مساوات منبع: نقش اسلام در توسعه حقوق بین الملل صفات: 302 و 306 حق مساوات مساوات در اصل انسانیت از دیدگاه اسلام اصل تساوی انسان ها با توجه به نگاه توحیدی اسلام به جهان و انسان به عنوان یک حق بنیادین مطرح است.
زیرا بر اساس نصوص معتبر اسلامی، خالق و پروردگار همه ی انسان ها واحد است.
همه انسان ها از یک نفس واحد ، و از یک مرد و زن آفریده شده اند ، از روح الهی در همه به طور یکسان دمیده شده، هدف از آفرینش یک چیز است، همه ی انسان ها از کرامت ذاتی برخوردار بوده، و استعداد ینل به سعادت جاویدان و قابلیت کسب کرامت عالی و ارزشی را دارند و ملاک این کرامت تقواست .
پیامبر گرامی اسلام "صلی الله علیه و آله" فرمودند: یا ایها الناس!
الا ان ربکم واحد و ان اباکم واحد الا لافضل لعربی علی عجمی و لا بعجمی علی عربی و لا لاسود الا احمر و لا لاحمر علی اسود الا بالتقوی .
ای مردم بدانید!
خدای شما یکی است، و پدرتان یکی است، نه عرب بر عجم برتری دارد و نه عجم بر عرب، نه سیاه پوست بر سرخ پوست و نه سرخ پوست بر سیاه پوست مگر به تقوا .
بنابراین اصل تساوی انسان ها به طور عام، قرن ها زود تر از امروز مورد توجه اسلام بوده و از نتایج آن تساوی در ابعاد دیگر است.
مساوات در حقوق و تکالیف تساوی حقوق افراد – در شرایط یکسان و مساوی – از نتایج دیدگا اسلام (جهان بینی توحیدی) است، به این معنا که همه ی انسان ها جدا از ویژگی های شخصی، ملی، تاریخی، نژادی و ...
حقوق و تکالیف یکسان دارند.
پیامبر اسلام ”صلی الله علیه و آله” چهارده قرن زود تر از امروز در این زمینه فرمودند: الخلق امام الحق سواء، مردم در برابر قانون مساوی هستند.
و نیز فرمودند: الناس سواء کاسنان الشط، مردم مانند دندانه های شانه با هم برابرند.
امام علی “علیه السلام” در نامه ای که به مالک اشتر می نویسد در خصوص برابری مردم در حقوق و تکالیفشان چنین سفارش می کند: قسمتی از بین المال و قسمتی هم از محصول سرزمین های اسلامی را به همه ی نیازمندان و بینوایان اختصاص بده، زیرا برای دور همان حقی است که برای نزدیک است .
به همین جهت است که آن حضرت درباره غیر مسلمانان فرمود: اموال و خون آنان مانند اموال و خون ما محترم است.
خلاصه آن را اصل تساوی انسان ها در حقوق و تکالیف، از مسلمات نظام حقوقی اسلام است.
مساوات در داوری و اجرای قانون روش اسلام بر اساس جهان بینی توحیدی در داوری و اجرای قانون (همانند اصل قانون گذاری) بر اصل مساوات و واقع بینی قرار دارد و هر گونه تبعیض و جانبداری بنا حق در داوری و اجرای قانون ممنوع است.
قرآن کریم می فرمایید: (و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل) هر گاه میان مردم حکم کردید باید به عدالت حکم کنید.
حتی گفتار شما نیز بر اساس عدالت باشد (و اذا قلتم فاعدلوا) و هنگامی که سخنی می گویید عدالت را رعایت نمایید.
عدالتی که در اسلام مطرح است به عنوان یک قانون عام شامل همه ی انسان ها است.
دوران خلافت امام علی “علیه السلام” نمونه ی کاملی برای اجرای اصل همه در برابر قانون مساوی هستند بوده است.
ایشان در نامه ای به مالک اشتر می نویسد: میانه روی در حق و همگانی کردن آن در برابری و دادگری را بیش از هر کاری دیگر دوست داشته باش، چه این کار باعث خوشنودی رعیت می گردد.
حضرت به شریع قاضی چنین سفارش می کند: هنگامی قضاوت میان مسلمانان مساوات در سخن گفتن و نگاه کردن و نشستن را رعایت کن تا نزدیکان از تو در جانبداری از حق خود ملمعی نداشته و دشمن از دادگری تو مایوس نباشد.
بنابراین اصل تساوری افراد در برابر قانون و دادگاه و نیز تساوی قانونی افراد – در شرایط مساوی و یکسان – از اصول بنیادین نظام حقوقی اسلام است.
از بهترین نمونه های عملی آن حضور امام علی “علیه السلام” با مرد نصرانی در دادگاه در نزد شریع قاضی است.
پس از صدور حکم دادگاه به نفع نصرانی او آنچنان تحت تاثیر قرار گرفت که مسمان شد و گفت: من گواهی می دهم این دستور انبیاست و این طرز رفتار، شیوه پیغمبران است، آخر چگونه می شود پیشوای مملکتی با یک فرد عادی در دادگاهی که مربوط به خود اوست محاکمه شود و محکوم گردد.
در آخر به حقیقت اعتراف کرد که حق با علی “علیه السلام” است .
نکته ای که باید به آن توجه کرد این است: اسلام به عنوان یک دین واقع نگر، تفاوت هایی در حقوق مرد و زن – آن هم در موارد محدود و با توجه به ساختار وجودی آنها – قائل شده است.
واقعیت این است که قائل شدن به تساوی حقوقی در این زمینه ها ممکن نمی باشد.
چرا که بر خلاف واقعیت های هستی و تفاوت های تغییر ناپذیر مرد و زن نامطلوب و به خلاف اصل عدالت است.
آن موارد عبارتند از: امامت و رهبری، حق قضاوت و مرجعیت.
تصدی این موارد از سوی زنان یا با حقوق بنیادین خانواده در تعارض است یا از باب ویژگی های خاص زنان می باشد و یا اینکه مسئولیت های سنگینی هستند که خداوند از باب لطف آن را از دوش زنان برداشته نه آن که امتیازی باشد و اختصاص آن به مردان موجب محرومیت زنان شود.
اصل تساوی انسان ها در تمام زمینه ها در اعلامیه حقوق بشر اسلامی چنین تجلی یافته است: بشر به طور کلی یک خانواده می باشد که بندگی نسبت به خداوند و فرزند نسبت به آدم، آنها را گرد آورده و همه مردم در اصل شرافت انسانی و تکلیف و مسئولیت برابرند.
بدون هر گونه تبعیض از لحاظ نژاد یا رنگ یا زبان یا جنس یا اعتقاد دینی یا وابستگی سیاسی یا وضع اجتماعی و غیره.
و یا مردم در برابر شرع (قانون) مساوی هستند.
و در این امر حاکم و محکوم نیز مساوی و برابرند.
آیه: 20 / نساء ( و ان اردتم استبدال زوج مکان زوج و آتیتم احداهن قنطارا فلا تاخذوا منه شیئا اتاخذونه بهتانا و اثما مبینا) موضوعات: حقوق بشر – حقوق خانواده – حقوق زن منبع: در آمدی بر حقوق اسلامی صفحات: 276 – 277 آزادی اقتصادی در اسلام هیچ تفاوتی میان مردان و زنان در آزادی اقتصادی وجود ندارد.
زنان همچون مردان حق فعالیت آزاد اقتصادی و مالکیت دسترنج خویش را دارند و همسران آنها بدون اجازه آنها کمترین حق دخالت در اموال آنان را ندارند هر چند سرمایه ای باشد که از جانب خود شوهران به آنان داده شده باشد.
( و ان اردتم استبدال زوج مکان زوج و اتیتم احداهن قنطارا فلا تاخذوامنه شیئا اتاخذونه بهتانا و اثما مبینا) چنانچه به یکی از آنان (به همسران خود) مال عظیمی (به عنوان مهر) دادید.
چیزی از آن باز پس نگیرید.
آیا برای باز پس گرفتن آن به تهمت و گناه آشکار متوسل می شوید؟
در حالی که این حق از ناحیه بسیاری از کشور های پیشرفته صنعتی بسیار دیر به زنان اعطا شده و حتی هنوز هم در بعضی از آنها این حقوق برای زنان به رسمیت شناخته نشده است.
در کتاب حقوق زن در اسلام و جهان می خوانیم: هانری هشتم طبق فرمانی زنان را از مطالعه کتاب مقدس ممنوع داشت و طبق قانونی که در حدود سال 1850 وضع گردید زنان در شمار اتباع کشور به حساب نمی آمدند، حقوق شخصیه نداشتند و مالک اموال خود و حتی لباسهایی که به تن داشتند نبودند (همچنین) در تعالیم سنت پل که مسیحیت توجه تامی بهآن دارد، به زنان اجازه خواندن و نوشتن و آموختن داده نشده است.
در فرانسه تا قرن هیجدهم قبل از تدوین که ناپلئون دختر سهم مهمی از ماترک خویشاوندان خود نداشت زیرا اموال ارزشمند منحصرا بین فرزندان ذکور تقسیم می شد و تنها ترکه ی مادر را به نسبت مساوی با دختران تقسیم می کردند.