آنکه « بنده » آفریدگار است و این بندگی را احساس می کند و می داند و باور دارد ، در برابر او ، مطیع فرمان است و در پیشگاهش سر بر خاک می نهد و قامت خم می کند و به سجده می افتد و با وی راز می گوید و نیاز می طلبد و آن خالق بی همتا را که سررشته دار اوست ، به عظمت و پاکی می ستاید .
چرا عبادت ؟
فلسفه آفرینش انسان ، بندگی و عبادت و عبودیت است .
این صریح کلام الهی در قرآن کریم است که می فرماید :
« و ما خلقت الجن و الأنس الا لیعبدون »
جنس و انس را ، جز برای پرستش و بندگی خود ، نیافریدم.
این حکمت و هدف والا ، سرلوحه همه رسولان الهی نیز بوده است .
در قرآن می خوانیم :
« و لقد بعثنا فی کل امه رسولاً ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت »
در هر امتی پیامبری برانگیختیم که ( به مردم بگویند ) : « الله » را بپرستید و بنده خدا باشید و از طاغوت بپرهیزید .
ناگفته نماند که این بندگی کردن ، سودی به خدا نمی رساند بلکه مایه عزت و سعادت خود انسان است و گرنه خداوند بی نیاز و مطلق است .
من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه تا بربندگان جودی کنم
اگر یک معلم هم به شاگردانش می گوید : درس بخوانید ، نفع این درس خواندن به خود آنان برمی گردد و برای معلم سودی ندارد .
آنچه که ریشه و سبب عبودیت و بندگی انسان است عبارتست از :
1) عظمت خدا
برخورد با یک شخصیت عظیم ، انسان را به تواضع وامی دارد ، دیدار با یک دانشمند بزرگ ، آدمی را به تکریم و احترام وامی دارد ، چون که انسان دربرابر عظمت و دانش آن شخصیت و این دانشمند ، خود را کوچک و کم سواد می بیند .
خداوند ، مبداء همه عظمت ها و جلال هاست .
شناخت خداوند به عظمت و بزرگی ، انسان ناتوان و حقیر را به کرنش و تعظیم وامی دارد .
2) احساس نیاز و وابستگی انسان ، برخوردار از عجز و نیاز و ناتوانی است و خداوند ، در اوج بی نیازی و غنای مطلق و سررشته دار امور انسان هاست .
این هم عاملی است ، تا انسان در برابر خداوند ، « بندگی » کند .
3) سپاس نعمت توجه به نعمت های بی حساب و فراوانی که از هر سو و در هر زمینه ما را احاطه کرده ، قوی ترین انگیزه را برای پرستش پروردگار ایجاد می کند .
نعمت هایی که حتی پیش از تولد انسان شروع می شود و در طول زندگی همراه ماست و درآخرت هم ( اگر شایستگی داشته باشیم) ازآنها بهره مند خواهیم شد .
در قرآن به این نکته اشاره شده و به مردم زمان پیامبر(ص) می فرماید : « فلیعبدوا رب هذا البیت ، الذی اطعمهم من جوعٍ و آمنهم من خوف » باید خدای کعبه را عبادت کنند ، خدایی که آنان را از گرسنگی نجات داد و سیر کرد و از ترس ، ایمن ساخت .
4) فطرت در سرشت انسان ، پرستش و نیایش وجود دارد .
اگر به معبود حقیقی دست یافت ، که کمال مطلوب همین است ، و اگر به انحراف و بیراهه دچار شد ، به پرستش معبودهای بدلی و باطل می پردازد .
بت پرستی ، ماه و خورشید پرستی ، گوساله و گاو پرستی ، نمونه های انحرافی است که وجود دارد ، کسانی هم پول و مقام و همسر و ماشین و طاغوت و مدال و 000 را می پرستند .
انبیاء ، آمده اند تا فطرت را در مسیر حق ، هدایت کنند و انسان را از عبادت های عوضی نجات بخشند .
حضرت علی (ع) درمورد بعثت رسول خدا (ص) می فرماید : « فبعث الله محمداً بالحق لیخرج عباده من عباده الأوثان الی عبادته 000 » خداوند حضرت محمد(ص) را برانگیخت .
تا بندگانش را از « بت پرستی » به « خداپرستی» دعوت کند .
روح عبادت در فطرت انسان نهفته است و اگر خوب رهبری نشود به عبادت بت و طاغوت می گراید .
مثل میل به غذا که در هر کودکی هست ، ولی اگر راهنمایی نشود ، کودک خاک می خورد و لذت هم می برد .
بدون هدایت صحیح این گرایش فطری ، انسان به عشق های زودگذر پوچ یا پرستش های بی محتوای انحرافی دچار می شود .
چگونه عبادت کنیم ؟
مگر نه اینکه آدرس هر خانه را باید از صاحبخانه گرفت ؟
و مگر نه اینکه در هر ضیافت و مهمانی ، باید نظر میزبان را مراعات کرد ؟
عبادت ، حضور در برابر خدایی است که صاحب جهان است ، و نشستن بر سر مائده های معنوی پروردگار است که برای « بندگان » فراهم کرده است .
پس ، چگونگی عبادت را هم از او باید فرا گرفت و به دستور او عمل کرد و دید که اوچه چیز را عبادت دانسته و عبادت به چه صورت را از ما طلبیده است ؟
غیر از شکل ظاهری عبادات ، به خصوص نماز ، که بیشتر درباره آن مطلب خواهیم داشت ، محتوای عبادت را هم باید از دید اولیای دین و متن مکتب شناخت و به کار بست .
بهترین عبادت ها آن است که : 1) آگاهانه باشد دو رکعت نماز انسان آگاه و دانا ، از هفتاد رکعت شخص نادان برتر است و عبادت کننده ناآگاه ، همچون الاغ آسیاب است که می چرخد ولی پیش نمی رود .
امام صادق (ع) فرموده است : کسی که دو رکعت نماز بخواند و بداند با که سخن می گوید، گناهانش بخشیده می شود .
در این صورت است که نماز ، معراج روح می شود و عامل بازدارنده از فساد و موجب قرب به خدا .
2) عاشقانه باشد آنچه موجب نشاط روح در عبادت می شود و عابد ، از پرستش خود لذت می برد ، عشق به الله و شوق به گفتگوی با اوست .
عبادت های بی حال و از روی کسالت و سستی و خمودی ، نشانه نداشتن شور و شوق نیایش و نجوا با پروردگار است .
در دعا می خوانیم : « 000 و اجعل نشاطی فی عبادتک » خداوندا !
نشاط مرا در عبادت خودت قراربده آنان که از عبادت لذت نمی برند ، همچون بیماری هستند که از غذای لذیذ ، لذت نمی برند .
اگر این شوق و عشق باشد ، دیگر چندان نیازی به تبلیغ وتشویق و تحریک از بیرون نیست ، بلکه انگیزه درونی انسان را به عبادت وا می دارد و آنگونه که برای دیدار یک شخصیت معروف و محبوب ، لحظه شماری می کنیم و از آن دیدار ، مسرور می شویم ، از عبادت هم به وجد و نشاط می آییم .
برای عاشقان ، شنیدن صدای « اذان » اعلام فرارسیدن لحظه دیدار است .
پیامبر اکرم که به بلال ، می فرمود : ارحنا یا بلال » ای بلال !
ما را از غم و تلخی نجات بخش ، شوق زاید الوصف آن حضرت را به نماز می رساند .
3) خالصانه باشد هیچ چیز همچون « ریا » و خودنمایی و مردم فریبی ، آفت عبادت نیست .
و از آن طرف ، هیچ چیز چون خلوص ، ارزش آفرین عبادت و نماز نمی باشد .
البته داشتن اخلاص در عبادت ، بسیار دشوار است و دل و جان را از تهاجم وسوسه های ابلیسی رهاندن ، رنجی بزرگ دارد و همتی بلند و اراده ای نیرومند می طلبد .
عبادت ، تا خالص نباشد ، در درگاه الهی پذیرفته نیست و تنها پیشانی بر زمین زدن و قرائت تام داشتن و صف اول جماعت ایستادن و 000 ملاک نیست .
باید نماز و بندگی ، از رنگ ریا پاک و به رنگ الهی ( صبغه الله ) آراسته باشد تا به خدا برسد .
تعبیر قرآن چنین است : « و ما امروا الا لیعبدواالله مخلصین له الدین » هیچ دستوری عبادی برای مردم نیامده مگر آنکه امر به اخلاص در آن شده است .
4) خاشعانه باشد خشوع ، حالت قلبی انسان در عبادتست و نتیجه توجه کامل به مقام بندگی در آستان ، الهی است .
آنکه نیاز و عجز خود را می داند و عظمت و کمال الهی را می شناسد و درعبادت ، خود را در برابر آن خدای بی همتا وآگاه می یابد ، دل ، حالتی متناسب با این « حضور » پیدا می کند ، قلب ، خاشع می شود ،نگاه ، افتاده می گردد ، توجه از هرچیز دیگر بریده و به معبود متوجه می شود .
قرآن در توصیف مؤمنان و عبادتشان می گوید : « الذین هم فی صلوتهم خاشعون » در نمازشان خاشعند .
این حالت ، محصول آن توجه است .
در حدیث است : « اعبدالله کانک تراه » خدا را چنان عبادت کن که گویا او را می بینی .
در توصیه دیگری در حدیث آمده است : « فصلها لوقتها صلاه مودع » چنان نماز را در وقت خودش بخوان که گویا نماز آخرین است .
یعنی همواره این حالت را داشتن که گویا فقط برای همین یک نماز آخرین ، فرصت مانده است .
5) مخفیانه باشد رسول خدا فرمود : « اعظم العباده اجراً اخفاها » پاداش عبادتی بیشتر و بزرگتر است که مخفی تر باشد .
این برای آن است که عبادت ( به خصوص عبادت های مستحب ) درحضور جمع ، زمینه بیشتری برای تظاهر و ریا و در نتیجه کاهش پاداش ، پدید می آورد .
البته این درمواردی است که اسلام ، خود ، امر به عبادت آشکار نکرده باشد ، همچون نماز جماعت در مسجد ، که از نماز تنهایی درخانه برتر است .
شیطان ، دشمن رستگاری انسان است و سوگند خورده که همواره در راه انسان ، چاه گمراهی و پرتگاه گناه بکند و همچون خود ، انسان را هم جهنمی کند .
از این رو ، برای تباه ساختن عمل عبادی انسان دام می گسترد و عبادت او را فاسد می سازد .
یا از راه ریا و خراب کردن نیت .
یا به صورت عجب و خودپسندی به خاطر عبادت .
یا از طریق سلب توفیق از انسان .
و 000 یا از راه کشاندن به گناه ، که موجب تباه شدن و هدر رفتن زحمت انسان در طریق بندگی می شود .
کشاورزی که محصول زحمت های طاقت فرسایش ، با جرقه ای می سوزد و دود می شود ، آب زلالی در لیوان ، که با افتادن حشره یا خاک ، آلوده می شود .
عبادت هم گاهی با آفت « ریا » و خوره « گناه » از بین می رود و عبادت با عجب ، نماز با ریا ، صدقه با منت و حسنات با غیبت ، دود می شود و از آن چیزی باقی نمی ماند .
شرایط تکلیف از میان موجودات ، انسان ویژگی تکلیف را دارا می باشد .
و این از امتیازات و افتخارات اوست که از سوی خدای هستی ، فرمان می یابد و عهده دار انجام کارها و وظایفی می شود که خواسته پروردگار جهان است .
یکی از علما ، همیشه سالگرد بلوغ خود را که مرحله رسیدن به « تکلیف » است جشن می گرفت و می گفت : در چنین روزی ، لیاقت مسئولیت پذیری و انجام تکالیف الهی را یافته ام .
روز رسیدن به تکلیف ، روز مبارکی است و شایسته است که برای آن « جشن تکلیف » گرفت .
به هرحال ، آنچه که شرط تکلیف انسان است به صورت فشرده از این قرار است : بلوغ بلوغ سنی آن است که پسران ، پانزده سال را تمام کرده ، به سن 16 سالگی وارد شوند و دختران 9 سال را به پایان رسانده ، ده ساله شوند .
البته ممکن است قبل از این سن نیز کسی به تکلیف برسد (رجوع کنید به مسئله 2252 رساله حضرت امام ، قدس سره ) .
با این بلوغ تکلیفی ، انجام همه واجبات دینی و پرهیز از محرمات ، بر انسان لازم است و در صورت تخلف ، گناه کرده و مورد مؤاخذه الهی قرار می گیرد .
غیر از این بلوغ ، بلوغ های دیگری هم هست .
همچون : « بلوغ سیاسی » ، در مسائل اجتماعی و آگاهی های سیاسی و شناخت جامعه و روابط حکومتی و 000 « بلوغ اقتصادی » ، که رسیدن به مرحله ای از رشد است که انسان بتواند در اموال خود ، عاقلانه و براساس مصلحت خود ، دخل و تصرف کند و قدرت بر حفظ اموال خود باشد .
« بلوغ ازدواج » ، آن است که دختر و پسر ، غیر از سن و سال ، توانایی اداره زندگی و پذیرش مسئولیت ازدواج و تشکیل خانواده را داشته باشند .
گرچه بلوغ ، شرط تکلیف است ، ولی پیش از رسیدن به سن تکلیف هم ، هم نوجوانان وظیفه دارند با عادت دادن خود به انجام وظایف و دوری از گناهان ، آماده ورود به مرحله تکلیف شوند و هم اولیاء آنان موظفند به نحوی آنان را تربیت کنند و به نماز و عبادت و پرهیز از معاصی خو بدهند ، که هنگام تکلیف ، مشکلی از نظر شناخت وظیفه و آگاهی به مسائل و مبانی دینی و اجرای دستورات خدا نداشته باشد .
2) قدرت تکلیف ، تابع توان است .
خدای دادگر ، از هیچکس عملی فوق توان او نخواسته است و اگرکسی نسبت به انجام کاری ناتوان باشد ، تکلیفی هم ندارد .
خداوند در قرآن می فرماید : « لا یکلف الله نفساً الا وسعها » خداوند هیچکس را جز در حد توان او تکلیف نمی کند .
3) اختیار شرط دیگر تکلیف ، اختیار است .
اگر فشار و اجبار ، مانع انجام وظیفه شد ، در شرایط اضطرار و ناچاری ، انسان مکلف نیست و ترک تکلیف هم کیفر ندارد ، مثل آنکه طاغوتی مانع رفتن انسان به حج شود ، یا ظالمی انسان را به زور ، به ارتکاب گناهی وادار کند .
البته نه هر گناهی مثلاً قتل و 0000 4) عقل عقل ، سبب برتری انسان بر حیوان و شرط تکلیف و پشتوانه معرفت و عمل اوست .
کیفر و پاداش انسان نیز بستگی به آن دارد .
کسی که دیوانه و سفیه باشد ، از محدوده تکالیف بیرون است .
بنا به اهمیت این گوهر پربها در وجود انسان و زندگی او ، خداوند هرچه را هم که به عقل و کارایی او لطمه بزند حرام ساخته .
مثل شراب .
و به آنچه موجب کمال و شکوفایی آن شود ، دستور داده است ، همچون دانش آموختن ، مشورت کردن ، مسافرت و کسب تجربه و 000 عبادت ، در ترازوی سنجش گفتیم : عبادت ، یعنی بندگی و پرستش ، اطاعت امر خدا ، انجام تکلیف الهی ، خواست خود را فدای خواسته پروردگار کردن ، گردن نهادن به احکام شرع و 000 آنچه به عنوان تکلیف و عبادت انجام می شود ، به لحاظ نیت و محتوا و کیفیت انجام و خصوصیات فردی هرکس و 000 مراحل و مراتبی می یابد .
گاهی عمل عبادی ، تنها مرتبه صحت و درستی را از نظر رعایت شرایط دارد ، گاهی به مرتبه قبول می رسد ، و گاهی هم صفت کمال می یابد .
پس برای عبادات ، شرایطی به صورت زیر مطرح است : شرایط صحت عبادات شرایط قبولی عبادات شرایط کمال عبادات و اینک توضیحی پیرامون این سه مرحله و سه نوع شرایط : شرایط صحت عبادات هدف درست و شکل صحیح عبادت ، دو عامل مهم در صحت آن است .
یعنی هم مقصود از عبادت ، باید رضای خدا و قصد قربت و انجام فرمان الهی باشد ، نه جلب نظر مردم و ریا و خودنمایی ، و هم صورت ظاهری آن ، طبق دستور باشد ، حتی در جزئیات آن .
عمل خالص و نیت خدایی در عبادات ، آن است که چشمداشت تمجید و تشکر از مردم نداشته باشیم ، برای خدا کار کنیم و اجر خود را در بندگی و طاعت ، از او بخواهیم .
امام صادق علیه السلام فرمود : « والعمل الخالص الذی لاترید ان یحمدک علیه احد الا الله » عمل خالص عملی است که در انجامش ، جز از خدا ، از احدی انتظار سپاس و ستایش نداشته باشی .
عامل دیگر صحت عبادت به شکل آن مربوط است ، یعنی عمل ، طبق آنچه گفته اند و مطابق دستور شرع ، نه براساس ذوق و سلیقه شخصی یا مد روز یا پسند مردم .
اینکه مثلاً نماز را چگونه باید خواند ، کجا آهسته و کجا بلند ، کجا نشسته و کجا ایستاده ، کجا چهار رکعت و کجا دو رکعت ، و 0000 همه طبق دستور باشد ، گرچه همه عبادت است.
رسول خدا فرموده است : « لاقول ولا عمل نیه الا باصابه السنه » هیچ ارزشی برای گفته ها و عمل ها نیست ، مگر آنجا که به سنت برسیم و متعبد باشیم و طبق دستور ، عمل کنیم .
اگر به شما بگویند در صد قدمی اینجا گنجی است ، می توانید استخراج و تصاحب کنید ، اگر 98 قدم یا 102 قدم بروید و حفر کنید ، به گنج دست نخواهید یافت و رنج بیهوده کشیده اید .
در گرفتن شماره تلفن کسی ، یک شماره اشتباه و کم و زیاد ، تماس را با خانه یا اداره دیگری برقرار می کند و کلید ، اگر یک دندانه کم یا زیاد باشد یا جابجا ساخته شود ، قفل را نخواهد گشود .
کسانی از روی انحراف ، در شکل عبادت خدا تغییراتی می دهند .
این تغییردادن ها گاهی از روی لجاجت است ، گاهی روشنفکر مآبی ، علت آن است ، گاهی مقدس مآبی و کلاه شرعی سبب آن می شود و گاهی جهالت و نادانی ، یا عوامل دیگر .
« تعبد » آن است که حتی در شکل عمل هم ، آنگونه که دستور دین است ، بی کم وکاست ، عمل کنیم تا به مفهوم صحیح ، « بندگی » کرده باشیم .
شرایط قبولی عبادت مقصود ، شرایطی است که رعایت آنها و فراهم بودنش ، علاوه بر درستی عمل ، موجب قرب به خدا و جلب رضای اوست .
ممکن است نمازی صحیح باشد ولی سبب رشد و تزکیه روح نشود ، همچون دارویی که شفابخش نباشد ، یا جنسی که در بازار ، بی مشتری باشد.
عبادت هم ، گاهی تنها در حد نجات بخشی از کیفر است ، ولی گاهی انسان را محبوب خدا و عمل را مقبول درگاهش می سازد .
در آیات و روایات ، نکات بسیاری پیرامون قبول عبادت و عمل مطرح است که به عنوان نمونه ، چند مورد ذکر می شود : 1) در بعد اعتقادی ، « ایمان » قرآن کریم می گوید : اعمال شایسته و صالحات ، از کسی که « مؤمن باشد ، موجب حیات طیبه می شود .
« من عمل صالحاً من ذکر اوانثی و هو مؤمن فلنحیینه حیاه طیبه » و درآیه دیگری چنین است که : « و من یکفر بالأیمان فقد حبط عمله » کسی که کفر ورزد و ایمان را نپذیرد ، اعمالش تباه می شود .
آنکه خدا را باور ندارد ، چگونه انتظار دارد که پرستش هایش مورد پذیرش آفریدگار قرارگیرد ؟
2) در بعد سیاسی ، « ولایت » آنچه عمل را در مسیر صحیح و خدایی قرار می دهد ، پیروی از رهبری آسمانی و شایسته است .
در سایه چنین رهبری و ولایتی ، خط صحیح عمل و عبادت ، کارساز می شود و درغیرآن صورت ، یا بی خاصیت و اثر می شود ، یا عبادت هم در راستای اهداف دشمنان راه خدا قرار می گیرد .
اگر مسافران ، با راننده ای راه شناس و امین مسافرت کنند ، هر چند ژنده پوش و نامرتب باشند ، سرانجام به مقصد می رسند .
ولی سرنشینان شیک پوش و آراسته اتومبیلی که به راننده اش اطمینان نیست ، و ناشی یا مست است یا مسیر را عوضی می رود ، هرگز به مقصد نمی رسند ، بلکه چه بسا نابود شوند .
امروز ، کشورهای اسلامی ، ارزشمندترین قوانین و دستورالعمل های اسلامی را در اختیار دارند ولی به خاطر گردن ننهادن به رهبری معصومین یا جانشینان آنان ، و تن دادن به ولایت جور و حکومت طاغوت ها ، دچار ذلت و تفرقه و ضعف اند .
عبادت ، در سایه رهبری صحیح ، مفهوم راستین خود را می یابد و خداوند آن را می پسندد و می پذیرد در حدیث از امام باقر (ع) است : « من دان الله بعباده یجهد فیها نفسه ولا امام له من الله فسعیه غیر مقبول » .
کسی که ایمان به خدا دارد و عبادت های جانفرسا هم انجام می دهد ، ولی امام شایسته ای از طرف خدا ندارد ، تلاشش بی فایده و نپذیرفته است .
در حدیث دیگر می خوانیم : « من لم یتولنالم یرفع الله له عملاً » هرکه ولایت ما را نداشته باشد وبه رهبری ما گردن ننهد، خداوند عملی را ازاو بالا نمی برد و نمی پذیرد .
3) در بعد اخلاقی ، « تقوا » کار نیک ، بر مبنای خدا ترسی پذیرفته است و بندگی خدا با شرط تقوا و ترک گناه ، قبول می شود .
قرآن ، پس از ذکر داستان هابیل و قابیل ، که هردو به درگاه خداوند قربانی کردند و قربانی یکی پذیرفته و دیگری رد شد ، می فرماید : « انما یتقبل الله من المتقین » خداوند ، تنها از اهل تقوا ، « قبول » می کند .
آنکه دزدی کند و مال دیگران را انفاق کند ، مقبول نیست .
آنکه حق مردم را بخورد ، و به نماز بایستد ، نمازش مردود است .
آنکه نماز را ترک کند ولی جهان نماید ، یا به دیگران ستم کند و نماز بخواند ، یا به دیگری تهمت بزند و غیبت کند و به زیارت هم برود ، یا چشم ناپاک به نوامیس مسلمین داشته باشد و نماز شب هم بخواند ، آن نماز و جهاد ، و این زیارت و نافله را خدا نمی پذیرد ، چون همراه با تقوا نیست و بدون تقوا ، هیچ عملی برای انسان ، عمل خیر به حساب نمی آید .
4) در بعد اقتصادی « رسیدگی به محرومین » نیازمندان و فقیران ، بندگان خدایند ، آن عبادت و بندگی که همراه رسیدگی به وضع بندگان ناتوان و محروم خدا نباشد ، بی ارزش است .
درآیات و روایات ، موضوع « نماز » و « زکات » معمولاً در کنار هم آمده است .
یکی ارتباط با خداست ، دیگری با خلق خدا .
از امام رضا (ع) نقل شده که فرموده : « من صلی و لم یزک لم تقبل صلوته » نماز افرادی که زکات ندهند ، پذیرفته نیست این نپرداختن حقوق واجب محرومین اموال انسان را هم آمیخته به حرام می کند و زندگی از مسیر الهی بیرون می رود .
5) در بعد اجتماعی ، « خوش رفتاری » اساس جامعه الهی – اسلامی ، بر اخوت و صفا و برادری و پیوندهای استوار میان مسلمانان است .
هرچه که این روابط را به هم بزند و وحدت را بشکند و حرمت افراد را زیرپا بگذارد ، چنان ناپسند است که قبول عبادت را هم با مشکل مواجه می سازد .
چه غیبت و بهتان باشد ، یا تفرقه انگیزی و نمامی ، چه سوء خلق و بدرفتاری ، چه مردم آزاری و قطع رحم .
برعکس ، صله رحم ، حسن خلق ، مودت با مردم ، حسن نیت با دیگران ، موجب رضای خدا و قبولی اعمال است .
در این زمینه ها حدیث بسیار است .
به این روایت توجه کنید .
رسول خدا (ص) فرمود : هرکس زن و مرد مسلمانی را غیبت کند ، تا چهل روز ، نماز و روزه اش قبول نمی شود ، مگر اینکه رفیقش او را ببخشد .
رسول خدا (ص) به ابوذر فرمود : از هجران و قهرکردن با بردار دینی بپرهیز ، چرا که با این ترک رابطه ، عمل قبول نمی شود .
و امام صادق (ع) فرمود : بداخلاقی و بدرفتاری ، عمل را تباه می کند ، آنگونه که سرکه ، عسل را .
6) در بعد خانواده « رعایت حقوق » زن و شوهر نسبت به هم حقوق متقابل دارند .
مردی که همسرش را ، یا زنی که شوهرش را بیازارد ، خدا نمازوکارهای نیک اورا نمی پذیرد .
این، مدلول کلام حضرت رسول است .
به روایت امام صادق(ع): « من نظر الی ابویه نظر ماقت و هما ظالمان له .
لم یقبل الله له صلاه » فرزندی که از روی خشم به پدر و مادر خود نگاه کند – هرچند والدین درحق او کوتاهی و ظلم کرده باشند – نمازش از سوی خدا پذیرفته نیست .
پیوند با خدا در صورتی مفید است که پیوند خانوادگی ، با رعایت حقوق و وظایف متقابل میان افراد ، مراعات شود .
نماز ، معراج روح و نردبان معنویت است .
در صورتی می توان از این نردبان به عروج معنوی رفت که پایه اش لغزان نباشد .
پایه استوار این ارتباط با خدا ، روابط صحیح میان افراد خانواده است .
نشانه قبول با این همه شرایطی که برای قبولی عبادت و نماز است ، باید مراقب بود که نماز بی فایده و پرستش بی خاصیت نداشته باشیم .
صرف انجام تکلیف ، کافی نیست ، باید چنان انجام وظیفه کرد ، که صاحب فرمان که خداوند است ، بپذیرد .
علی علیه السلام می فرماید : « کونوا علی قبول العمل اشد عنایه منکم علی العمل » بیشترین توجه شما ، به قبول عمل باشد ، نه اصل عمل !
با این حساب ، از کجا باید فهمید که طاعتمان را خدا پذیرفته است ؟
امام صادق (ع) نشانه آن را چنین بیان می کند : « من احب ان یعلم اقبلت صلوته ام لم تقبل فلینظرهل منعته صلوته عن الفحشاء و المنکر ؟
بقدر ما منعته قبلت منه » هرکه می خواهد بداند آیا نمازش پذیرفته شده یا نه ، ببیند آیا نمازش ، او را از گناه و زشتی بازداشته است ؟
به هر مقدار که نماز او ، مانع گناه و منکر شده ، نمازش قبول شده است .
شرایط کمال عبادت غیر از شرط صحت و شرط قبول ، شرایطی هم برای کمال عبادت است .
یعنی اگر این شرایط باشد ، عمل عبادی ارزشی فوق العاده و کمالی بالاتر خواهد داشت .
عبادات و اعمالی که شرایط زیر را داشته باشد ، برتر و کامل تر است : 1) مشکل تر بودن آنکه در لحظات سخت ، از رسول خدا (ص) و حمایت و یاری کند .
آنکه با پای پیاده به سفر حج و زیارت برود .
آنکه در راه دین ، سختی بیشتری تحمل کند ، از فضیلت بیشتری برخوردار است .
در عبادت هم ، باید دشواری آن را تحمل کرد و بر سستی و تن پروری نفس غلبه یافت و به پرستشی عاشقانه و پیوسته پرداخت .
علی علیه السلام فرموده است : « افضل الأعمال ما اکرهت نفسک علیه » بهترین کارها ، عملی است که خود را – علیرغم خواسته دل – برآن وادار کنی .
نظم عبادت نیز اگر برنامه ای مداوم و مستمر و منظم داشته باشد ، بهتر است .
در روایات است که مؤمن ، اوقات و کارهای خود را تقسیم می کند ، بخشی هم برای عبادت و مناجات با خدا .
3) مهم تر درکارها باید اهم و مهم کرد و کارهای « مهم » را فدای کارهای « مهم تر » نمود .
وقتی بستگان انسان نیازمند هستند ، چرا صدقه به دیگران ؟
وقتی کارهای مستحب ، به واجبات انسان ضرر بزند ، چه نیازی به انجام آنها ؟
وقتی کاری ، نفع عام تری دارد ، چرا پرداختن به اموری که خیرش محدود و موقت است ؟
علی علیه السلام می فرماید : « لاقربه بالنوافل اذا اضرت بالفرائض » هرگاه نماز مستحب ، به نمازهای واجب ضرر برساند ، دیگرآن نافله ها موجب قرب به خدا نخواهد شد.
برکت گاهی کمال یک عمل ، در برکت داشتن آن است ، یعنی کاری باشد که خیر و سود آن ، جاودان و گسترده و باقی باشد ، نه موقت و گذرا .
5) سبقت درکارهای نیک ، پیشتاز بودن و شتاب به سوی صالحات و خیرات ، از امتیاز ویژه ای برخوردار است .
پیوستن به مکتب اسلام در آغاز امر ، برتر از مسلمان شدن در روزگار غلبه و قدرت مسلمین است .
به سوی نماز اول وقت ، باید شتافت .
درکارهای خداپسند ، باید پیشقدم بود .
در قرآن و حدیث ، آن همه تأکید بر « سارعوا » و « سابقوا » ، نشان کمال عبادت و عملی است که به آن سبقت گرفته شود .
6) نشاط و دوام منافقان ، نماز را با کسالت و بی نشاط می خوانند .
اهل شک ، در عبادتشان دچار تردید ، انقطاع و سستی می شوند .
عبادتی کامل تر است که همراه با نشاط ، و برخوردار از استمرار و پیوستگی باشد .
عمل اندک و بادوام ، برتر از کار زیادی است که انسان از آن ملول و خسته شود و دست بکشد.
خداوند ، در توصیف عبادت فرشتگان فرموده است : شب و روز ، بدون خستگی خدا را تسبیح می گویند .
7) بصیرت و یقین عملی که از روی بینش عمیق و آگاهی و یقین باشد ، به مراتب برتر از کارهای سطحی و عبادت های تهی از یقین است .
در حدیث می خوانیم : « ان العمل الدائم القلیل علی الیقین ، افضل عندالله من العمل الکثیر علی غیریقین » عمل اندک ولی پیوسته و مداومی که همراه یقین باشد ، نزد خداوند برتر از عمل بسیاری است که فاقد بصیرت و یقین باشد .
شرایط دیگری برای کمال عبادت وجود دارد که از آنها می گذریم 000 نیت ، جلوگاه خلوص از مقدمات نماز که بگذریم ، به متن نماز می رسیم .
سرفصل این عبادت و نخستین واجب در نماز ، « نیت » است .
و 0000 نیت ، تعیین کننده ارزش هر عمل است .
اگر عبادتی ، از جهت نیت ، خلل یابد و نمازگزار ، دچار ریب و ریا گردد ، کارش بی نتیجه و عبادتش فاسد و رنجش بی اجر خواهد بود .
بنا به اهمیت نیت و خلوص و جایگاه رفیع آن در هر عبادت و عمل ، به ویژه در نماز ، به بحثی نسبتاً مبسوط درباره آن می پردازیم .
نیت چیست ؟
انگیزه آگاهانه نسبت به هر عمل ، « نیت » آن است و در عبادت ، این انگیزه باید خدایی باشد و نماز به خاطر رضای الهی و در راستای تأمین خواسته او و اجرای فرمانش و به قصد نزدیک تر شدن به خدا (قصد قربت) انجام گیرد .