بزرگترین سرمایه ما مسلمانان قرآن مجید است معارف ، احکام ، برنامه زندگى ، سیاست اسلامى ، راه به سوى قرب خدا، همه و همه را در این کتاب بزرگ آسمانى مى یابیم .
بنابراین ، وظیفه هر مسلمان این است که با این کتاب بزرگ دینى خود روزبه روز آشناتر شود این از یکسو.
از سوى دیگر آوازه اسلام که بر اثر بیدارى مسلمین در عصرما، و بخصوص بعد از انقلاب اسلامى در سراسر جهان پیچیده است ، حس کنجکاوى مردم غیرمسلمان جهان را براى آشنایى بیشتر به این کتاب آسمانى برانگیخته است ، به همین دلیل در حال حاضر از همه جا تقاضاى ترجمه و تفسیر قرآن به زبانهاى زنده دنیا مى رسد، هر چند متاسفانه جوابگویى کافى براى این تقاضاها نیست ، ولى به هرحال باید تلاش کرد و خود را آماده براى پاسخگویى به این تقاضاهاى مطلوب کنیم .
خوشبختانه حضور قرآن در زندگى مسلمانان جهان و بخصوص در محیطکشور ما روز به روز افزایش پیدا مى کند، قاریان بزرگ ، حافظان ارجمند، مفسران آگاه در جامعه امروز ما بحمداللّه کم نیستند
قم حوزه علمیه .
ناصر مکارم شیرازى .
13 رجب 1424 روز میلاد مسعود امیر مؤمنان حضرت على (ع (.
مطابق با 25/6/1382.
تعریف قرآن .
در فرهنگ اسلام و تشیع قرآن را همواره با صفت کریم به صورت قرآن کریم ( اهل سنت ( با صفت مجید ، به صورت قرآن مجید ( اهل تشیع ( مى نامند و این دو صفت منشا قرآنى دارد.
از قرآن مجید دوگونه تعریف مى توان به دست داد.
نخست تعریف ساده و عرفى که قرآن را کتاب مقدس و آسمانى اسلام و وحى الهى بر حضرت محمد (ص ( مى داند.
دوم تعریف علمى که قرآن را وحى نامه اعجازآمیز الهى مى داند که به زبان عربى ، به عین الفاظ توسط فرشته امین وحى ، جبرئیل ، از جانب خداوند و از لوح محفوظ ، بر قلب و زبان پیامبر اسلام (ص ( هم اجمالا یکباره و هم تفصیلا در مدت بیست و سه سال نازل شده و حضرت (ص ( آن را بر گروهى از اصحاب خود خوانده و کاتبان وحى ( از میان اصحاب ( آن را با نظارت مستقیم و مستمر حضرت (ع ( نوشته اند و حافظان بسیار ، هم از میان اصحاب ، آن را حفظ و به تواتر نقل کرده اند و در عصر پیامبر (ص ( هم مکتوب بوده ولى مدون نبوده است ، و در عصر عثمان با نظارت او طى چند سال ، منتهى به حدود سال 28 هجرى ، مدون بین الدفتین ،از سوره فاتحه تا ناس ، در 114 سوره ، مى گردد.
و متن آن مقدس و متواتر و قطعى الصدور است و تلاوت آن مستحب مؤکد است .
ایمان به قرآن مجید به توصیفى که گفته شد و نیز معجزه الهى و سند نبوت دانستن آن و محفوظ بودنش از خطا و هرگونه افزود و کاست ( تحریف ( ، از ضروریات اسلام و مذهب تشیع است
در فـرهـنـگ اسلام و تشیع قرآن را همواره با صفت کریم به صورت قرآن کریم ( اهل سنت ( با صفت مجید ، به صورت قرآن مجید ( اهل تشیع ( مى نامند و این دو صفت منشا قرآنى دارد.
نـخـسـت تـعریف ساده و عرفى که قرآن را کتاب مقدس و آسمانى اسلام و وحى الهى بر حضرت محمد (ص ( مى داند.
دوم تـعریف علمى که قرآن را وحى نامه اعجازآمیز الهى مى داند که به زبان عربى ، به عین الفاظ توسط فرشته امین وحى ، جبرئیل ، از جانب خداوند و از لوح محفوظ ، بر قلب و زبان پیامبر اسلام (ص ( هـم اجمالا یکباره و هم تفصیلا در مدت بیست و سه سال نازل شده و حضرت (ص ( آن را بر گـروهـى از اصـحـاب خـود خوانده و کاتبان وحى ( از میان اصحاب ( آن را با نظارت مستقیم و مـسـتـمر حضرت (ع ( نوشته اند و حافظان بسیار ، هم از میان اصحاب ، آن را حفظ و به تواتر نقل کـرده انـد و در عـصـر پـیامبر (ص ( هم مکتوب بوده ولى مدون نبوده است ، و در عصر عثمان با نظارت او طى چند سال ، منتهى به حدود سال 28 هجرى ، مدون بین الدفتین ،از سوره فاتحه تا ناس ، در 114 سوره ، مى گردد.
ایـمـان بـه قـرآن مـجـید به توصیفى که گفته شد و نیز معجزه الهى و سند نبوت دانستن آن و مـحـفوظ بودنش از خطا و هرگونه افزود و کاست ( تحریف ( ، از ضروریات اسلام و مذهب تشیع است .
قـرآن به زبان عربى بسیار شیوایى که مایه اعجاب فصحاى عرب ( و بعدها اقوام دیگر ( گردیده و در تـاریـخ زبـان عـربى ، سابقه و همانندى نداشته ، در طى مدت بیست و سه سال ، یعنى سراسر زمـانـى کـه حـضـرت رسـول (ص ( به وظیفه رسالت و ابلاغ پیام الهى و دعوت به اسلام اشتغال داشـتـه انـد ، بـه صورت بخش بخش ( منجما یا نجوما ( بر حضرت رسول (ص ( وحى شده است و چنانچه اشاره شد حافظان ، حفظش کرده و کاتبان با نوشت افزارهاى بسیار ابتدایى ، با خطى که هـنـوز نـقـطـه و نـشان و علائم اعراب نداشته است ، و کوفى نام داشته است ، در چندین نسخه بازنویس شده است صلح و آشتی درقرآن در قرآن واژه های:صلح(نسا ء.128) .
تالیف قلو ب(آل عمر ان.103).
تو فیق (نسا ء.35)و سلم (.بقر ه208) بکار رفته که نشان دهنده توجه اسلام به صلح وصفا وزند گی مسالمت آمیز و شیرین است.
اهمیت صلح وآشتی آل عمران آیه 103 وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْکُرُواْ نِعْمَهَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَهٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَکُم مِّنْهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ - و همگى به ریسمان خدا ( قرآن و اسلام و هر گونه وسیله ارتباط دیگر ) چنگ زنید و پراکنده نشوید ، و نعمت ( بزرگ ) خدا را بر خود بیاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او در میان دلهاى شما الفت ایجاد کرد ، و به برکت نعمت او برادر شدید ، و شما بر لب حفره اى از آتش بودید ، خدا شما را از آنجا برگرفت ( و نجات داد ) این چنین خداوند آیات خود را براى شما آشکار مى سازد شاید هدایت شوید .
شان نزول مى دانیم که در دوران جاهلیت دو قبیله بزرگ در مدینه به نام اوس و خزرج وجود داشتند که بیش از یکصد سال !
جنگ و خون ریزى و اختلاف در میان آن دو جریان داشت ، و هر چند وقت ناگهان به جان یکدیگر مى افتادند و خسارات جانى و مالى فراوانى بیکدیگر وارد مى کردند .
یکى از موفقیتهاى بزرگ پیغمبر (صلى الله علیهوآلهوسلّم) پس از هجرت به مدینه ، این بود که بوسیله اسلام صلح و صفا در میان آن دو ایجاد کرد ، و با اتحاد آنها جبهه نیرومندى در مدینه بوجود آمد .
اما از آنجا که ریشه هاى اختلاف فوق العاده زیاد و نیرومند ، و اتحاد تازه و جوان بود گاه بیگاه ، بر اثر عواملى ، اختلافات فراموش شده شعلهور مى شد ، که بزودى در پرتو تعلیمات اسلام و تدبیر پیامبر (صلى الله علیهوآلهوسلّم) خاموش مى گشت .
در آیات پیش نمونه اى از بروز اختلافات را بر اثر تحریکات دشمنان دانا مشاهده کردیم ، ولى این آیات اشاره به نوع دیگرى از این اختلافات است که بر اثر دوستان نادان و تعصبهاى جاهلانه به وجود آمد .
مى گویند روزى دو نفر از قبیله اوس و خزرج به نام ثعلبه بن غنم و اسعد بن زراره در برابر یکدیگر قرار گرفتند ، و هر کدام افتخاراتى را که بعد از اسلام نصیب قبیله او شده بود برمى شمرد ، ثعلبه گفت : خزیمه بن ثابت ( ذو الشهادتین ) و حنظله ( غسیل الملائکه ) که هر کدام از افتخارات مسلمانانند ، از ما هستند ، و همچنین عاصم بن ثابت ، و سعد بن معاذ از ما مى باشند .
در برابر او اسعد بن زراره که از طایفه خزرج بود گفت : چهار نفر از قبیله ما در راه نشر و تعلیم قرآن خدمت بزرگى انجام دادند : ابى بن کعب ، و معاذ بن جبل ، و زید بن ثابت ، و ابو زید ، به علاوه سعد بن عباده رئیس و خطیب مردم مدینه از ما است .
کم کم کار بجاى باریک کشید ، و قبیله دو طرف از جریان آگاه شدند ، و دست به اسلحه کرده ، در برابر یکدیگر قرار گرفتند ، بیم آن مى رفت که بار دیگر آتش جنگ بین آنها شعلهور گردد و زمین از خون آنها رنگین شود !
خبر به پیامبر رسید ، حضرت فورا به محل حادثه آمد ، و با بیان و تدبیر خاص خود به آن وضع خطرناک پایان داد ، و صلح و صفا را در میان آنها بر قرار نمود .
آیات فوق در اینجا نازل گردید و بصورت یک حکم عمومى همه مسلمانان را با بیان مؤثر و مؤکدى دعوت به اتحاد نمود .
تفسیر آیه (آل عمران, 103) دعوت به سوى اتحاد و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا : در این آیه بحث نهائى که همان مسئله اتحاد و مبارزه با هر گونه تفرقه باشد مطرح شده و مى فرماید : همگى به ریسمان الهى چنگ بزنید ، و از هم پراکنده نشوید .
در باره اینکه منظور از حبل الله ( ریسمان الهى ) چیست ؟
مفسران احتمالات مختلفى ذکر کرده اند ، بعضى مى گویند منظور از آن قرآن است ، و بعضى مى گویند اسلام ، و بعضى دیگر گفته اند منظور خاندان پیامبر و ائمه معصومین هستند .
در روایاتى که از پیامبر (صلى الله علیهوآلهوسلّم) و ائمه اهل بیت نقل شده نیز همین تعبیرات گوناگون دیده مى شود ، مثلا در تفسیر در المنثور از پیغمبر اکرم (صلى الله علیهوآلهوسلّم) و در کتاب معانى الاخبار از امام سجاد (علیه السلام) نقل شده که فرمودند : حبل الله قرآن است ، و در تفسیر عیاشى از امام باقر (علیه السلام) که فرمود : ریسمان الهى آل محمد (صلى الله علیهوآلهوسلّم) مى باشند ، که مردم مامور به تمسک به آن هستند .
ولى نه این احادیث و نه آن تفسیرها ، هیچ کدام با یکدیگر اختلاف ندارند ، زیرا منظور از ریسمان الهى هر گونه وسیله ارتباط با ذات پاک خداوند است ، خواه این وسیله ، اسلام باشد ، یا قرآن ، یا پیامبر و اهل بیت او ، و به عبارت دیگر تمام آنچه گفته شد ، در مفهوم وسیع ارتباط با خدا که از معنى حبل الله استفاده مى شود ، جمع است .
تعبیر به حبل الله براى چیست ؟
نکته جالب اینکه تعبیر از این امور به حبل الله در واقع اشاره به یک حقیقت است ، که انسان در شرائط عادى و بدون داشتن مربى و راهنما ، در قعر دره طبیعت ، و چاه تاریک غرائز سرکش ، و جهل و نادانى باقى خواهد ماند .
و براى نجات از این دره و برآمدن از این چاه نیاز به رشته و ریسمان محکمى دارد که به آن چنگ بزند و بیرون آید ، این رشته محکم همان ارتباط با خدا از طریق قرآن و آورنده قرآن و جانشینان واقعى او مى باشد ، که مردم را از سطوح پائین و پست بالا برده و به آسمان تکامل معنوى و مادى مى رسانند .
دشمنان دیروز و برادران امروز و اذکروا نعمه الله علیکم اذ کنتم اعداء فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا سپس قرآن بنعمت بزرگ اتحاد و برادرى اشاره کرده و مسلمانان را بتفکر در وضع اندوهبار گذشته ، و مقایسه آن پراکندگى با این وحدت دعوت مى کند ، و مى گوید : فراموش نکنید که در گذشته چگونه با هم دشمن بودید ولى خداوند در پرتو اسلام و ایمان دلهاى شما را به هم مربوط ساخت ، و شما دشمنان دیروز ، برادران امروز شدید و جالب توجه اینکه کلمه نعمت را دو بار در این جمله تکرار کرده و به این طریق اهمیت موهبت اتفاق و برادرى را گوش زد مى کند .
نکته دیگر اینکه مسئله تالیف قلوب مؤمنان را به خود نسبت داده ، مى گوید : خدا در میان دلهاى شما الفت ایجاد کرد و با این تعبیر ، اشاره به یک معجزه اجتماعى اسلام شده ، زیرا اگر سابقه دشمنى و عداوت پیشین عرب را درست دقت کنیم که چگونه کینه هاى ریشه دار در طول سالهاى متمادى در دلهاى آنها انباشته شده بود ، و چگونه یک موضوع جزئى و ساده کافى بود آتش جنگ خونینى در میان آنها بیفروزد مخصوصا با توجه به اینکه مردم نادان و بى سواد و نیمه وحشى معمولا افرادى لجوج و انعطاف ناپذیرند ، و به آسانى حاضر به فراموش کردن کوچکترین مسائل گذشته نیستند ، در این صورت اهمیت این معجزه بزرگ اجتماعى اسلام آشکار مى شود ، و ثابت مى گردد که از طرق عادى و معمولى امکان پذیر نبود که در طى چند سال ، از چنان ملت پراکنده و کینه توز و نادان و بى خبر ، ملتى واحد و متحد و برادر بسازند .
اعتراف مورخان و دانشمندان اهمیت موضوع فوق ( وحدت و برادرى در میان قبائل کینه توز عرب ) از نظر دانشمندان و مورخان حتى دانشمندان و مورخان غیر مسلمان مخفى نمانده و همگى با اعجاب فراوان از آن یاد کرده اند ، به عنوان نمونه : جان دیون پورت دانشمند معروف انگلیسى مى نویسد : ...
محمد یک نفر عرب ساده ، قبائل پراکنده کوچک و برهنه و گرسنه کشور خودش را مبدل به - یک جامعه فشرده و با انضباط نمود و در میان ملل روى زمین آنها را با صفات و اخلاق تازه اى معرفى کرد ، و در کمتر از سى سال ، این طرز و روش امپراطور قسطنطنیه را مغلوب کرد ، و سلاطین ایران را از بین برد .
سوریه و بین النهرین و مصر را تسخیر کرد و دامنه فتوحاتش را از اقیانوس اطلس تا کرانه دریاى خزر و تا رود سیحون بسط داد .
توماس کارل مى گوید : خداوند عرب را بوسیله اسلام از تاریکیها بسوى روشنائیها هدایت فرمود ، از ملت خموش و راکدى که نه صدائى از آن مى آمد و نه حرکتى محسوس بود ، ملتى بوجود آورد که از گمنامى بسوى شهرت ، از سستى بسوى بیدارى ، از پستى بسوى فراز ، و از عجز و ناتوانى بسوى نیرومندى سوق داده شده ، نورشان از چهار سوى جهان مى تابید .
از اعلان اسلام یک قرن بیشتر نگذشته بود که مسلمانان یک پا در هندوستان و پاى دیگرى در اندلس نهادند و بالاخره در همین مدت کوتاه اسلام بر نصف دنیا نورافشانى میکرد .
دکتر گوستاولوبون باین حقیقت این چنین اعتراف کرده است : ...
تا زمان این حادثه حیرت انگیز یعنى اسلام که دفعتا نژاد عرب را بلباس جهانگیرى و خلاق معانى بما نشان داد ، هیچیک از قسمتهاى عربستان نه جزء تاریخ تمدن شمرده مى شد و نه از حیث علم یا مذهب نشانى از آن بود .
نهرو دانشمند و سیاستمدار فقید هندى در این باره مى نویسد : ...
سرگذشت عرب و داستان اینکه چگونه بسرعت در آسیا و اروپا و افریقا توسعه یافتند و فرهنگ و تمدن عالى و بزرگى را بوجود آوردند یکى از شگفتیهاى تاریخ بشرى مى باشد ، نیرو و فکر تازه اى که عربها را بیدار ساخت و ایشان را از اعتماد بنفس و قدرت سرشار ساخت اسلام بود ...
و کنتم على شفا حفره من النار فانقذکم منها : شفا در اصل لغت به کناره چاه و یا خندق و مانند آن گویند ، و شاید اطلاق شفه بر لب نیز بهمین مناسبت باشد ، و همچنین استعمال این کلمه در بهبودى از بیمارى نیز بخاطر آن است که انسان در کناره سلامت و تندرستى قرار مى گیرد .
در جمله بالا خداوند مى گوید : شما در گذشته در لبه گودالى از آتش بودید که هر آن ممکن بود در آن سقوط کنید و همه چیز شما خاکستر گردد !
، اما خداوند شما را نجات داد و از این پرتگاه بنقطه امن و امانى که همان نقطه برادرى و محبت بود رهنمون ساخت.
در اینکه منظور از نار در آیه آتش دوزخ است یا آتش هاى این جهان در میان مفسران گفتگو شده است ، ولى با توجه به مجموع آیه چنین بنظر میرسد که نار کنایه از جنگها و نزاعهائى بوده که هر لحظه در دوران جاهلیت به بهانه اى در میان اعراب شعلهور مى شد ، قرآن مجید باین جمله اوضاع خطرناک عصر جاهلیت را منعکس مى سازد که هر لحظه خطر جنگ و خونریزى آنها را تهدید مى کرد و خداوند در پرتو نور اسلام آنها را از آن وضع نجات داد و مسلما با نجات یافتن از وضع خطرناک گذشته از آتش سوزان دوزخ نیز نجات یافتند .
کذلک یبین الله لکم آیاته لعلکم تهتدون : در پایان آیه براى تاکید بیشتر مى گوید : خداوند این چنین آیات خود را روشن مى سازد تا هدایت شوید .
بنابر این هدف نهائى هدایت و نجات شما است و چون پاى منافع و سرنوشت شما در میان است باید به آنچه گفته شد اهمیت فراوان دهید .
نقش اتحاد در بقاى ملتها با تمام گفتگوهائى که در باره اثر اعجاز آمیز اتحاد در پیشرفت اهداف اجتماعى و سربلندى اجتماعات گفته شده است ، مى توان گفت هنوز اثر واقعى آن شناخته نشده است .
امروز سدهاى عظیمى در نقاط مختلف جهان برپا شده که مبدء تولید بزرگترین نیروهاى صنعتى است و سرزمینهاى وسیعى را زیر پوشش آبیارى و روشنائى خود قرار داده است ، اگر درست فکر کنیم مى بینیم این قدرت عظیم چیزى جز نتیجه بهم پیوستن قدرتهاى نا چیز دانه هاى باران نیست و آنگاه به اهمیت اتحاد و کوشش هاى دسته جمعى انسانها واقف مى شویم .
در احادیث فراوانى که از پیامبر و پیشوایان بزرگ اسلام به ما رسیده بلزوم و اهمیت این موضوع با عبارات مختلفى اشاره شده است : در یک مورد پیغمبر اکرم (صلى الله علیهوآلهوسلّم) مى فرماید : المؤمن للمؤمن کالبنیان یشید بعضه بعضا : افراد با ایمان نسبت بیکدیگر همانند اجزاى یک ساختمانند که هر جزئى از آن جزء دیگر را محکم نگاه مى دارد .
و نیز فرمود : المؤمنون کالنفس الواحده : مؤمنان همچون یک روحند .
و نیز میفرماید : مثل المؤمنین فى توادهم و تراحمهم کمثل الجسد الواحد اذا اشتکى بعضه تداعى سائره بالسهر و الحمى : مثل افراد با ایمان در دوستى و نیکى بیکدیگر همچون اعضاى یک پیکر است که چون بعضى از آن رنجور شود و به درد آید اعضاى دیگر را قرار و آرامش نخواهد بود .
نساء آیه 129 وَلَن تَسْتَطِیعُواْ أَن تَعْدِلُواْ بَیْنَ النِّسَاء وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلاَ تَمِیلُواْ کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوهَا کَالْمُعَلَّقَهِ وَإِن تُصْلِحُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ اللّهَ کَانَ غَفُورًا رَّحِیمًا شما هرگز نمىتوانید (از نظر محبت قلبى) در میان زنان، عدالت برقرار کنید، هر چند کوشش نمایید!
ولى تمایل خود را بکلى متوجه یک طرف نسازید که دیگرى را بصورت زنى که شوهرش را از دست داده درآورید!
و اگر راه صلاح و پرهیزگارى پیش گیرید، خداوند آمرزنده و مهربان است.
تفسیر : عدالت شرط تعدد همسر و لن تستطیعوا ان تعدلوا بین النساء و لو حرصتم .
از جمله و لو حرصتم استفاده میشود که در میان مسلمانان ، افرادى بودند که در این زمینه سخت کوشش مى کردند و شاید علت کوشش آنها دستور مطلق به عدالت در آیه 3 همین سوره بوده است ، آنجا که میفرماید : فان خفتم الا تعدلوا فواحده .
بدیهى است یک قانون آسمانى نمیتواند بر خلاف فطرت باشد ، و یا تکلیف به ما لا یطاق کند ، و از آنجا که محبتهاى قلبى ، عوامل مختلفى دارد که بعضا از اختیار انسان بیرون است ، دستور به رعایت عدالت در مورد آن داده نشده است ، ولى نسبت به اعمال و رفتار و رعایت حقوق در میان همسران که براى انسان ، امکان پذیر است روى عدالت تاکید شده است .
در عین حال براى اینکه مردان از این حکم ، سوء استفاده نکنند بدنبال این جمله میفرماید : اکنون که نمیتوانید مساوات کامل را از نظر محبت ، میان همسران خود ، رعایت کنید لا اقل تمام تمایل قلبى خود را متوجه یکى از آنان نسازید ، که دیگرى بصورت بلا تکلیف در آید و حقوق او نیز عملا ضایع شود .
( فلا تمیلوا کل المیل فتذروها کالمعلقه.) و در پایان آیه به کسانى که پیش از نزول این حکم ، در رعایت عدالت میان همسران خود کوتاهى کرده اند هشدار میدهد که اگر راه اصلاح و تقوا پیش گیرند و گذشته را جبران کنند خداوند آنها را مشمول رحمت و بخشش خود قرار خواهد داد .
(و ان تصلحوا و تتقوا فان الله کان غفورا رحیما ) در روایات اسلامى مطالبى در باره رعایت عدالت در میان همسران نقل شده که عظمت این قانون را مشخص مى سازد ، از جمله اینکه : در حدیثى میخوانیم على (علیه السلام) در آن روزى که متعلق به یکى از دو همسرش بود ، حتى وضوى خود را در خانه دیگرى نمى گرفت و در باره پیامبر (صلى الله علیهوآلهوسلّم) مى خوانیم که حتى به هنگام بیمارى در خانه یکى از همسران خود ، توقف نمیکرد و در باره معاذ بن جبل نقل شده که دو همسر داشت و هر دو در بیمارى طاعون با هم از دنیا رفتند ، او حتى براى مقدم داشتن دفن یکى بر دیگرى از قرعه استفاده کرد ، تا کارى بر خلاف عدالت انجام نداده باشد .
نساء آیه 85 مَّن یَشْفَعْ شَفَاعَهً حَسَنَهً یَکُن لَّهُ نَصِیبٌ مِّنْهَا وَمَن یَشْفَعْ شَفَاعَهً سَیِّئَهً یَکُن لَّهُ کِفْلٌ مِّنْهَا وَکَانَ اللّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ مُّقِیتًا کسى که شفاعت ( تشویق و کمک) به کار نیکى کند، نصیبى از آن براى او خواهد بود; و کسى که شفاعت ( تشویق و کمک) به کار بدى کند، سهمى از آن خواهد داشت.
و خداوند، حسابرس و نگهدار هر چیز است.)هرکس واسطه گری خوبی میان مسلمین انجام دهد.پاداش در شان دریافت می کند) تفسیر : نتیجه تشویق کار نیک یا بد همانطور که در تفسیر آیه قبل اشاره شد ، قرآن مى گوید : هر کسى در درجه اول مسئول کار خویش است ، نه مسئول کار دیگران ، اما براى اینکه از این مطلب سوء استفاده نشود در این آیه مى گوید : درست است که هر کسى مسئول کارهاى خود مى باشد ولى هر انسانى که دیگرى را به کار نیک وادارد سهمى از آن خواهد داشت ، و هر کسى دیگرى را به کار بدى دعوت کند بهره اى از آن خواهد داشت .
( من یشفع شفاعه حسنه یکن له نصیب منها و من یشفع شفاعه سیئه یکن له کفل منها ) .
بنا بر این مسئولیت هر کس در برابر اعمال خویش به آن معنى نیست که از دعوت دیگران به سوى حق و مبارزه با فساد چشم بپوشد و روح اجتماعى اسلام را تبدیل به فردگرائى و بیگانگى از اجتماع کند ، و در لاک خود فرو رود .
کلمه شفاعت در اصل از ماده شفع ( بر وزن نفع ) به معنى جفت است بنا بر این ضمیمه شدن هر چیز به چیز دیگر شفاعت نامیده مى شود منتها گاهى این ضمیمه شدن در مسئله راهنمائى و ارشاد و هدایت است ( مانند آیه فوق ) که در این حال معنى امر بمعروف و نهى از منکر را مى دهد ( و شفاعت سیئه به معنى امر به منکر و نهى از معروف است ) .
ولى اگر در مورد نجات گنهکاران از عواقب اعمالشان باشد به معنى کمک به افراد گنهکارى است که شایستگى و لیاقت شفاعت را دارا هستند .
و به عبارت دیگر شفاعت گاهى قبل از انجام عمل است که به معنى راهنمائى است و گاهى بعد از انجام عمل است که به معنى نجات از عواقب عمل مى باشد و هر دو مصداق ضمیمه شدن چیزى به چیز دیگر است .
ضمنا باید توجه داشت که آیه اگر چه یک مفهوم کلى را در بر دارد و هر گونه دعوت به کار نیک و بد را شامل مى شود چون در زمینه آیات جهاد وارد شده شفاعت حسنه اشاره به تشویق پیامبر (صلى الله علیهوآلهوسلّم) به جهاد و شفاعت سیئه اشاره به تشویق منافقان به عدم جهاد است که هر کدام سهمى از نتیجه این کار خواهند برد .
در ضمن تعبیر به کلمه شفاعت در این مورد که سخن از رهبرى ( رهبرى به سوى نیکیها یا بدیها ) در میان مى باشد ممکن است اشاره به این نکته بوده باشد که سخنان رهبر ( اعم از رهبران خیر و شر ) در صورتى نفوذ در دیگران خواهد کرد که آنها براى خود امتیازى بر دیگران قائل نباشند بلکه خود را همدوش و همردیف و جفت آنها قرار دهند و این مساله اى است که در پیشبرد هدفهاى اجتماعى فوق العاده مؤثر است .
و اگر در چندین مورد از آیات قرآن در سوره شعراء و اعراف و هود و نمل و عنکبوت مى بینیم که به هنگام تعبیر از پیامبران و رسولان الهى که براى هدایت و رهبرى امتها فرستاده شدند تعبیر به اخوهم یا اخاهم ( برادر آن جمعیت ) شده نیز اشاره به همین نکته مى باشد .
نکته دیگر این که قرآن در مورد تشویق به کار نیک ( شفاعت حسنه ) مى گوید نصیبى از آن به تشویق کننده مى رسد ، در حالى که در مورد شفاعت سیئه مى گوید : کفلى از آن به آنها مى رسد .
و این اختلاف تعبیر به خاطر آن است که نصیب به معنى بهره وافر از امور مفید و سودمند است و کفل به معنى سهم از چیزهاى پست و بد است .
آیه فوق یکى از منطق هاى اصیل اسلام را در مسائل اجتماع روشن مى سازد و تصریح مى کند که مردم در سرنوشت اعمال یکدیگر از طریق شفاعت و تشویق و راهنمائى شریکند ، بنابراین هر گاه سخن یا عمل و یا حتى سکوت انسان سبب تشویق جمعیتى به کار نیک یابد شود ، تشویق کننده سهم قابل توجهى از نتائج آن کار خواهد داشت بدون اینکه چیزى از سهم فاعل اصلى کاسته شود .
در حدیثى از پیامبر (صلى الله علیهوآلهوسلّم) چنین نقل شده : من امر بمعروف او نهى عن منکر او دل على خیر او اشار به فهو شریک و من امر بسوء او دل علیه او اشار به فهو شریک : هر کس به کار نیکى یا نهى از منکرى کند و یا مردم را راهنمائى به عمل خیر نماید ، و یا به نحوى موجبات تشویق آنها را فراهم سازد ، در آن عمل سهیم و شریک است ، و همچنین هر کس دعوت به کار بد یا راهنمائى و تشویق نماید او نیز شریک است .
در این حدیث سه مرحله براى دعوت اشخاص به کار خوب و بد ذکر شده ، مرحله امر ، مرحله دلالت و مرحله اشاره که به ترتیب مرحله قوى و متوسط و ضعیف است ، به این ترتیب هر گونه دخالت در وادار کردن دیگرى به کار نیک و بد سبب مى شود که به همان نسبت در محصول و برداشت آن سهیم باشد .
مطابق این منطق اسلامى تنها عاملان گناه ، گناهکار نیستند بلکه تمام کسانى که با استفاده کردن از وسائل مختلف تبلیغاتى ، و یا آماده ساختن زمینه ها ، و حتى گفتن یک کلمه کوچک تشویق آمیز ، عاملان گناه را به کار خود ترغیب کنند در آن سهیمند ، همچنین کسانى که در مسیر خیرات و نیکیها از چنین برنامه هائى استفاده مى نمایند از آن سهم دارند .
از پاره اى از روایات که در تفسیر آیه وارد شده است چنین بر مى آید که یکى از معانى شفاعت حسنه یا سیئه ، دعاى نیک یا بد در حق کسى کردن است که یکنوع شفاعت در پیشگاه خدا محسوب مى شود .
از امام صادق (علیه السلام) چنین نقل شده که فرمود : من دعا لاخیه المسلم بظهر الغیب استجیب له و قال له الملک فلک مثلاه فذلک النصیب : کسى که براى برادر مسلمانش در پشت سر او دعا کند به اجابت مى رسد و فرشته پروردگار به او مى گوید دو برابر آن براى تو نیز خواهد بود ، و منظور از نصیب در آیه همین است .
و این تفسیر ، منافاتى با تفسیر سابق ندارد بلکه توسعه اى در معنى شفاعت است ، یعنى هر مسلمانى به هر نوع کمک به دیگرى کند خواه از طریق دعوت و تشویق به نیکى یا از راه دعا در پیشگاه خدا و یا به هر وسیله دیگرى باشد در نتیجه آن سهیم خواهد بود .
این برنامه اسلامى روح اجتماعى بودن و عدم توقف در مرحله فردیت را در مسلمانان زنده نگه میدارد و این حقیقت را اثبات مى کند که انسان با توجه به دیگران و گام برداشتن در مسیر منافع آنان هرگز عقب نمى ماند و منافع فردى او به خطر نخواهد افتاد ، بلکه در نتایج آنها سهیم خواهد بود .
در پایان آیه مى فرماید : خداوند توانا است و اعمال شما را حفظ و محاسبه کرده و در برابر حسنات و سیئات پاداش مناسب خواهد داد .
( و کان الله على کل شیىء مقیتا ) .
باید توجه داشت که مقیت در اصل از ماده قوت به معنى غذائى است که جان انسان را حفظ مى کند ، بنا بر این مقیت که اسم فاعل از باب افعال است به معنى کسى است که قوت دیگرى را مى پردازد و از آنجا که چنین کسى حافظ حیات او است ، کلمه مقیت به معنى حافظ نیز به کار رفته و نیز شخصى که قوت مى دهد حتما توانائى بر این کار دارد به همین جهت این کلمه به معنى مقتدر نیز آمده و چنین کسى مسلما حساب زیردستان خود را دارد ، به همین دلیل به معنى حسیب آمده است و در آیه فوق تمام این معانى ممکن است از کلمه مقیت اراده شود .
موانع صلح وآشتی 1-شیطان بقره آیه 208 یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا ادْخُلُوا فى السلْمِ کافَّهً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطوَتِ الشیْطنِ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوُّ مُّبِینٌ ترجمه : - اى کسانى که ایمان آورده اید !
همگى در صلح و آشتى در آیید !
و از گامهاى شیطان ، پیروى نکنید ، که او دشمن آشکار شماست !
تفسیر : اسلام آیین صلح و صفاست بعد از اشاره به دو گروه ( گروه مؤمنان بسیار خالص و منافقان مفسد ) در آیات گذشته ، همه مؤمنان را در نخستین آیه مورد بحث مخاطب ساخته ، مى فرماید : اى کسانى که ایمان آورده اید !
همگى در صلح و آشتى در آئید ( یا ایها الذین آمنوا ادخلوا فى السلم کافه ).
سلم و سلام ، در لغت به معنى صلح و آرامش است و بعضى آن را به معنى اطاعت تفسیر کرده اند ، و این آیه همه افراد با ایمان را به صلح و سلام و تسلیم بودن در برابر فرمان خدا دعوت مى کند .
از مفهوم این آیه چنین استفاده مى شود که صلح و آرامش تنها در پرتو ایمان امکان پذیر است ، و تنها به اتکاء قوانین مادى هرگز جنگ و ناامنى و اضطراب از دنیا بر چیده نخواهد شد ، زیرا عالم ماده ، و علاقه به آن ، همواره سرچشمه کشمکشها و تصادمها است ، و اگر نیروى معنوى ایمان ، آدمى را کنترل نکند ، صلح غیر ممکن است .
بلکه مى توان گفت از دعوت عمومى این آیه ، که همه مؤمنان را بدون استثناء از هر زبان و نژاد و منطقه جغرافیائى و قشر اجتماعى ، به صلح و صفا دعوت مى کند ، استفاده مى شود که در پرتو ایمان به خدا ، تشکیل حکومت واحد جهانى که صلح در سایه آن همه جا آشکار گردد امکان پذیر است .
اصولا در مقابل عوامل پراکندگى ( زبان و نژاد و ...
) یک حلقه محکم اتصال در میان قلوب بشر لازم است ، و این حلقه اتصال تنها ایمان به خداست که ما فوق این اختلافات است .
ایمان به خدا ، و تسلیم در برابر فرمان او ، نقطه وحدت جامعه انسانیت ، و رمز ارتباط اقوام و ملتها است ، و نمونه جالبى از آن را در مراسم حج مى توان مشاهده کرد که چگونه انسانهایى با رنگهاى مختلف ، از نژادهاى متفاوت و داراى زبان و قومیت و منطقه جغرافیائى ناهماهنگ ، همگى برادروار در کنار هم قرار گرفته و در آن مراسم بزرگ روحانى شرکت دارند ، و در نهایت صلح و صفا به هم مى نگرند ، و اگر آن را با نظامى که بر کشورهاى فاقد ایمان به خدا حاکم است که چگونه ناامنى از نظر جان و مال و عرض و ناموس ، حاکم مى باشد ، مقایسه کنیم ، تفاوت میان جوامع با ایمان و بى ایمان از نظر سلم و صلح و سلام و آرامش ، روشن مى شود .
این احتمال نیز در تفسیر آیه داده شده است که بعضى از اهل کتاب ( یهود و نصارى ) هنگامى که وارد اسلام مى شدند ، نسبت به بعضى از عقاید یا برنامه هاى پیشین خود وفادار بودند و لذا به آنها دستور داده شد که با تمام وجود وارد اسلام شوید و در برابر تمام دستورات تسلیم باشید .
سپس مى افزاید : از گامهاى شیطان پیروى نکنید که او دشمن آشکار شما است ( و لا تتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین ) همانگونه که در تفسیر آیه 168 همین سوره ، اشاره شد ، بسیارى از انحرافات و وسوسه هاى شیطانى به صورت تدریجى انجام مى گیرد ، و هر مرحله در حقیقت گامى از گامهاى شیطان است .
خطوات جمع خطوه بر وزن سفره به معنى گام و قدم است در اینجا نیز این حقیقت تکرار شده که انحراف از صلح و عدالت و تسلیم شدن در برابر انگیزه هاى دشمنى و عداوت و جنگ و خونریزى از مراحل ساده و کوچک شروع مى شود ، و به مراحل حاد و خطرناک ، منتهى مى گردد ، و مطابق ضرب المثل معروف عرب ان بدو القتال اللطام ( آغاز جنگ یک سیلى است ) گاهى یک حرکت کوچک از روى عداوت ، آتش جنگ ویرانگرى را بر مى انگیزد ، لذا افراد با ایمان که مخاطب در این آیه اند ، باید از همان آغاز بیدار باشند و جرقه هاى کوچک عداوت و دشمنى را خاموش سازند .
قابل توجه اینکه این تعبیر ، پنج بار در قرآن مجید آمده ، و در موارد مختلفى روى آن تکیه شده است .
بعضى از مفسران نقل کرده اند که عبد الله بن سلام و یارانش که یهودى بودند و اسلام را پذیرا شده بودند از پیامبر اسلام اجازه مى خواستند که تورات را در نماز بخواند ، و به پاره اى از دستورات آن عمل کنند ، آیه فوق نازل شد و آنها را از پیروى خطوات الشیطان ، نهى کرد .