دانلود مقاله فلسفه ی نماز

Word 2 MB 14252 28
مشخص نشده مشخص نشده فلسفه - اخلاق
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • عبادت چیست؟
    عبادت، هدف آفرینش ماست.

    قرآن مى‏فرماید: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُون»ِ کارهایى را که انجام مى‏دهیم، اگر براى رضاى خدا باشد، عبادت است
    آنچه یک امر را عبادت مى‏کند، آنست که به انگیزه‏اى مقدس انجام شود و به تعبیر قرآن رنگ خدایى «صبغه اللّه» داشته باشد.

    فطرت و عبادت
    بعضى کارهاى ما بر اساس عادت است و برخى بر پایه فطرت؛ آنچه عادت است هم مى‏تواند با ارزش باشد و هم مى‏تواند بى‏ارزش باشد.

    اما اگر امرى فطرى شد، یعنى بر اساس فطرت و سرشتِ پاکى که خداوند در نهاد هر بشرى قرار داده انجام شد، همواره با ارزش است.
    امتیاز فطرت بر عادت آنست که زمان و مکان، جنس و نژاد، سنّ و سال در آن تأثیرى ندارد و هر انسانى آن را دارا مى‏باشد.
    عبادت و پرستش نیز یکى از امور فطرى است و لذا قدیمى‏ترین، زیباترین و محکم‏ترین آثار ساختمانىِ بشر، مربوط به معبدها، مسجدها، بتکده‏ها و آتشکده‏هاست.
    البتّه در شکل و نوع پرستش‏ها تفاوت‏هاى زیادى دیده مى‏شود.

    یکى تفاوت در معبودها که از پرستشِ سنگ و چوب و بت‏ها گرفته تا خداى عزیز، و یکى در شکل و شیوه عبادت که از رقص و پایکوبى گرفته تا عمیق‏ترین و لطیف‏ترین مناجات‏هاى اولیاى خدا تغییر مى‏کند.
    هزینه‏هاى سنگینى که در ساختمان کلیساها، کنیسه‏ها، معابد هندوها و مساجد صرف مى‏شود، مقدس شمردنِ پرچم، وطن و قهرمانان ملّى، ستایش کمالات و ارزشهاى افراد و حتى اشیاء، همه و همه جلوه‏هایى از روح پرستش در وجود آدمى است.
    آنها هم که خدا را پرستش نمى‏کنند، یا مال و مقام یا همسر و فرزند، یا مدرک و مکتب و راه و روش خود را مى‏پرستند و در راه آن تا مرز جانفشانى و دلباختگى پیش مى‏روند و هستى خود را فداى معبودشان مى‏سازند.

    پرستش در انسان یک ریشه عمیق فطرى دارد گرچه انسان خود از آن غافل باشد.

    ریشه پرستش
    کیست که خداوند را با اوصاف و کمالاتِ بى پایانش بشناسد، اما سر تسلیم و خضوع فرو نیاورد؟

    قرآن از طریق داستان‏ها و تاریخها، نشانه‏هایى از قدرت و عظمت او را براى ما بیان مى‏دارد.
    مى‏فرماید: خداوند به مریمِ بى‏همسر فرزند داد.

    رود نیل را براى موسى شکافت و فرعون را در آن غرق کرد.

    انبیا را با دست خالى بر ابرقدرت‏هاى زمان خود پیروز کرد و بینى طاغوت‏ها را به خاک مالید.
    اوست که شما را از خاکِ بى جان آفرید و مرگ و حیات و عزّت و ذلّتِ شما بدست اوست.
    کیست که ضعف و ناتوانى و جهل و محدودیت خود و خطرات و حوادثِ پیش‏بینى شده و نشده را درک کند، ولى احساس نیاز به قدرت نجات دهنده‏اى نکند و سر تسلیم خم نکند؟

    کیست که ضعف و ناتوانى و جهل و محدودیت خود و خطرات و حوادثِ پیش‏بینى شده و نشده را درک کند، ولى احساس نیاز به قدرت نجات دهنده‏اى نکند و سر تسلیم خم نکند؟

    عمق پرستش پرستش، عملى است که ما ظاهراً آن را یک نوع خضوع مى‏بینیم، اما عمق زیادى دارد.

    پرستش برخاسته از جان است، برخاسته از معرفت است، برخاسته از توجه است، برخاسته از تقدّس است، برخاسته از ستایش است، برخاسته از نیایش است، برخاسته از التجا و استعانت است، برخاسته از عشق به کمالات معبود است.

    روحیه عبادت عبادت، غذاى روح است وبهترین غذا آنست که جذب بدن شود، بهترین عبادت نیز آنست که جذب روح شود، یعنى با نشاط وحضور قلب انجام گیرد.

    غذاى زیاد خوردن کارساز نیست، غذاى مفید خوردن مهّم است.

    پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله به جابربن عبداللّه انصارى فرمود: «اِنَّ هذَا الدّینَ لَمَتینٌ فَاَوْغِل فیهِ بِرِفْقٍ وَلا تُبَغِّضُ اِلى‏ نَفْسِک عِبادَهَ اللَّهِ» همانا دین خدا استوار است، پس نسبت به آن مدارا کن (و زمانى که آمادگى روحى ندارى عبادت را بر خود تحمیل نکن) که عبادت در نزد تو مبغوض شود.

    در حدیث دیگرى از پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله مى‏خوانیم: «طُوبى‏ لِمَنْ عَشِقَ الْعِبادَهَ وَ عانَقَها» خوشا به حال کسى که به عبادت عشق ورزد و آن را همچون محبوبى در بر گیرد.

    مدیریت در عبادت مدیریت تنها در مسائل اجتماعى و اقتصادى و سیاسى نیست، بلکه امور عبادى نیز نیاز به مدیریت دارد.

    در مدیریت اصولى مطرح است: برنامه‏ریزى و طرح کار، گزینش نیروى کارآمد، انضباط و نظارت، تشویق و کنترل و امثال اینها.

    در عبادت نیز باید این اصول رعایت شود تا موجب رشد و کمال شود.

    نماز یک طرح معیّن دارد، با تکبیر آغاز مى‏شود و با سلام تمام.

    تعداد رکعات و رکوع و سجودش مشخّص است.

    اوقات انجام آن مخصوص، و جهت آن رو به قبله است.

    امّا طرح تنها کافى نیست، اقامه و اجراى آن نیز نیاز به گزینشِ امام جماعتى جامع و جامعه‏نگر دارد.

    باید مردم را از طریق آداب و اخلاق و نظافت و نشاط به نماز و مسجد ترغیب و تشویق کرد.

    باید نظم و هماهنگى در صفوف جماعت و تبعیت از امام جماعت مراعات شود و به هر حال مدیریتى کامل را مى‏طلبد تا به بهترین نحو پیاده شود.

    نماز در کلام على‏علیه السلام حضرت على‏علیه السلام بارها در نهج‏البلاغه از نماز و یاد خدا سخن به میان آورده که در کتابى به نام «نماز در نهج‏البلاغه» گردآورى شده است.

    ما در اینجا جملاتى را در مورد فلسفه ذکر و یاد خدا که مهمترین مصداقش نماز است از آن حضرت نقل مى‏کنیم: مى‏فرماید: «اِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الذِّکْرَ جَلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَالْوَقَرَه وَ تُبْصِرُ بِه بَعْدَ العَشوه» خداوند ذکر و یادش را صیقل روحها قرار داد تا گوشهاى سنگین با یاد خدا شنوا و چشم‏هاى بسته با یاد او بینا شوند.

    آنگاه حضرت در مورد برکات نماز مى‏فرماید: «قَدْ حَفَّتْ بِهِم المَلائِکَه وَ نُزّلَتْ عَلَیْهِمُ السَّکینَه وَ فُتِحَتْ لَهُم اَبْوابَ السَّماءِ وَ اُعِدَّتْ لَهُم مَقاعِدَ الکِرامات» فرشتگان آنان را در بر مى‏گیرند و آرامش بر آنان نازل مى‏شود، درهاى آسمان بر آنان گشوده و جایگاه خوبى برایشان آماده مى‏شود.

    در خطبه‏اى دیگر مى‏فرماید: «و اِنَّها لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ الْوَرَق وَ تُطلِقُها اِطْلاقَ الرَّبَق نماز گناهان را مثل برگ درختان مى‏ریزد و گردن انسان را از ریسمان گناه آزاد مى‏کند.

    آنگاه در ادامه، تشبیهى جالب از پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله نقل مى‏فرماید که: نماز همچون جوى آبى است که انسان روزى پنج مرتبه خود را در آن شستشو دهد، آیا دیگر آلودگى باقى مى‏ماند؟

    در خطبه 196 گوشه‏هایى از مفاسد اخلاقى همچون کبر و سرکشى و ظلم را برمى‏شمرد و سپس مى‏فرماید: درماین این مفاسد نماز و روزه و زکات است.

    آنگاه در مورد آثار نماز مى‏فرماید: «تَسْکیناً لِاَطْرافِهِم، تَخْشیعاً لِاَبْصارِهِم، تَذْلیلاً لِنُفُوسِهِمْ، تَخْفیضاً لِقُلُوبِهِم، اِزالَهً لِلْخَیْلاءِ عَنْهُم اِنْ اَوْ حَشَتْهُم الْوَحْشَه آنَسَهُمْ ذِکْرک» نماز به همه وجود انسان آرامش مى‏بخشد، چشمها را خاشع و خاضع مى‏گرداند، نفس سرکش را رام، دلها را نرم و تکبر و بزرگ‏منشى را محو مى‏کند.

    به هنگام وحشت و اضطراب و تنهایى، یاد تو موجب انس و الفت آنها مى‏شود.

    البتّه روشن است که همه مردم چنین بهره‏هایى را از نماز ندارند، بلکه تنها گروهى هستند که شیفته نماز و یاد خدا هستند و آن را با تمام دنیا عوض نمى‏کنند.

    نماز و قرآن در مواردى قرآن و نماز در کنار هم آمده‏اند، مانند: یَتلُونَ کِتابَ اللَّهِ وَ اَقامُوا الصَّلوه قرآن تلاوت مى‏کنند و نماز به پاى مى‏دارند.

    و یا در جاى دیگر مى‏فرماید: «یُمَسِّکوُنَ بِالْکِتابِ وَ اَقامُوا الصّلوه»به قرآن تمسّک مى‏جویند و نماز به پاى مى‏دارند.

    گاهى براى نماز و قرآن، یک صفت آورده شده، چنانکه کلمه ذِکر هم به قرآن گفته شده است: «اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا الذِّکر»ما ذکر را نازل کردیم.

    و هم فلسفه نماز شمرده شده است: «اَقِمِ الصَّلوهَ لِذِکْرى‏»نماز را بخاطر یاد من به پاى دار.

    جالب آنکه گاهى بجاى کلمه نماز کلمه قرآن آمده است، مانند آیه «اِنَّ قُرآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً»که گفته‏اند مراد از قرآن الفجر، نماز صبح است.

    بگذریم که خواندن قرآن بصورتِ حمد و سوره، یکى از واجباتِ نماز است و بحث نماز در اکثر سوره‏هاى قرآن، هم در بزرگ‏ترین سوره (بقره) و هم در کوچک‏ترین سوره‏ها (کوثر) آمده است.

    نمازهاى مشکل‏گشا اسلام سفارش مى‏کند هرگاه حاجت یا مشکلى داشتید، با خواندن نمازهایى مخصوص حلّ مشکل خود را از خدا بخواهید، که مناسب است در اینجا یک نمونه از آن نمازها را بیاوریم.

    نماز جعفر طیّار جعفر طیّار برادر حضرت على‏علیه السلام است که در هجرت به حبشه توانست با استدلال و رفتار مناسب خود دل نجاشى و عدّه کثیرى را به اسلام جذب کند و مؤسّسِ اسلام در قارّه آفریقا شود.

    او در جنگ موته دو دستش را در راه خدا داد و خداوند بجاى آن دو بال در بهشت به او داد و لذا به جعفر طیّار مشهور شد.

    هنگامى که جعفر از حبشه بازگشت، پیامبرصلى الله علیه وآله به او فرمود: آیا مى‏خواهى هدیه با ارزشى به تو عطا کنم؟

    مردم گمان کردند که حضرت مى‏خواهد طلا یا نقره‏اى به او بدهد و لذا هجوم آوردند تا هدیه پیامبر را ببینند.

    اما پیامبر فرمود: نمازى به تو هدیه مى‏کنم که اگر هر روز آنرا انجام دهى، از دنیا و آنچه در دنیاست براى تو بهتر باشد و اگر هر روز یا هر جمعه یا هر ماه یا هر سال بجاى آورى، خداوند گناهان بین دو نمازت را (گرچه یکسال باشد) بیامرزد.

    این نماز به سندهاى معتبر از شیعه و سنّى نقل شده است و نام اِکسیر اعظم و کبریت احمر به خود گرفته است.

    امام صادق‏علیه السلام مى‏فرماید: هرگاه مشکل یا حاجتى داشتید پس از خواندن نماز جعفر دعا کنید که انشاءاللّه مستجاب مى‏شود.

    نحوه این نماز در اوایل مفاتیح در اعمال روز جمعه پس از ذکر نمازهاى امامان معصوم آمده است.

    البتّه این نماز یکى از دهها نماز مستحبى است که براى رفع مشکلات وارد شده است.

    اخیراً کتابى تحت عنوان نمازهاى مستحبى تألیف شده که حدود سیصدوپنجاه نماز مستحبى را با اسم و رسم آورده است و این خود از اهمیت نماز است که اینهمه تنوّع دارد و بهر مناسبتى نمازى وارد شده است.

    قداست نماز قداستِ نماز به قدرى است که زمانِ اجراى بعضى مراسم مانند قَسم و اداى شهادت، بعد از نماز قرار داده شده است.

    قرآن در سوره مائده آیه 106 مى‏فرماید: هرگاه کسى در سفر دچار بیمارى شد و در آستانه مرگ قرار گرفت، دو نفر مسلمان و یا غیر مسلمان را بر وصیّتِ خود گواه گیرد، لکن مراسم اداى شهادت باید پس از نماز باشد، یعنى آن دو نفر پس از اداى نماز حاضر شده و با قسم خوردن شهادت دهند که فلان مسلمان در مسافرت چه وصیت کرده است.

    امروزه مرسوم است که مراسمِ قسم را در حضور قرآن و با دست گذاردن بر قرآن انجام مى‏دهند، امّا خود قرآن در این مورد مى‏فرماید: مراسم قسم پس از انجام نماز باشد!

    نیّت اولین رکن نماز نیّت است.

    نیّت، یعنى آنکه بدانیم چه مى‏کنیم و چه مى‏گوییم و براى که و چه حرکت مى‏نمائیم.

    ارزشِ هر کارى به نیّت و انگیزه آنست، نه فقط صِرف عمل.

    لذا حساب کسى که بخاطر حفظ نظم و احترام به قانون، پشت چراغ قرمز مى‏ایستد از حساب کسى که از ترس پلیس یا جریمه مى‏ایستد جداست.

    در همه عبادات و خصوصاً نماز، نیّت جایگاه ویژه‏اى دارد و اصولاً چیزى که یک کار را عبادت مى‏کند، نیّتِ الهى آن کار است که اگر آن نیّت نباشد، هرچه هم ظاهر کار خوب و صحیح باشد، امّا ارزش عبادت ندارد.

    پیامبر گرامى اسلام در این باره مى‏فرمایند: اِنَّمَا الْاَعْمالُ بِالنّیَّات کارها به واسطه انگیزه‏ها ارزش پیدا مى‏کند وبا آنها سنجیده مى‏شود.

    آرى، فرق مادى یا معنوى بودن یک کار، در تفاوت نیّت‏ها و هدف‏هاست.

    کار براى مردم، بت‏پرستى است.

    کار براى خدا و خلق، دوگانه‏پرستى است.

    و کارِ خود و خلق را براى خدا کردن، خداپرستى است.

    نقش نیّت در مسائل کیفرى اسلام در مسائل کیفرى نیز براى قصد و نیّت حساب جداگانه‏اى باز کرده است که به دو نمونه از آن اشاره مى‏کنیم: در مورد قتل، حساب کسى که از روى عمد و قصد کسى را کشته، از حساب کسى که بدون قصد سبب کشته شدن فردى شده، جداست و هریک حکم جداگانه‏اى دارد.

    در سوگند و قسم نیز قرآن مى‏فرماید: لا یُؤاخِذُکُم اللَّه بِالَّلغْوِ فى‏ اَیْمانکم» خداوند شما را بواسطه قسم‏هاىِ غیرجدّى مؤاخذه نمى‏کند.

    لذا اگر کسى سوگندى یاد کند ولى نیّت و قصد جدّى نداشته باشد آن سوگند ارزشى ندارد.

    تکبیرهالاحرام اللّه‏اکبر زائران خانه خدا، اوّلین کلام واجبشان گفتن لبیّک است که با گفتن آن وارد اعمال حج مى‏شوند و یک سرى چیزها بر آنها حرام مى‏شود.

    نماز نیز با گفتن اللّه‏اکبر شروع مى‏شود و امورى را بر نمازگزار حرام مى‏کند، مانند خوردن، آشامیدن و حرف زدن، لذا به تکبیر اوّل نماز تکبیرهالاحرام مى‏گویند.

    زائران مکّه در مسیر راه به هر فراز و نشیب که مى‏رسند لبیّک را تکرار مى‏کنند و این تکرار مستحب است.

    نمازگزار نیز در هر خم و راست شدن و قیام و قعود مستحب است اللّه‏اکبر را تکرار کند.

    «للّه اکبر» اوّلین کلمه واجب به هنگام صبح است.

    اوّلین کلمه‏اى است که نوزاد مسلمان در آغاز تولد به عنوان اذان و اقامه مى‏شنود و آخرین کلمه‏اى است که بر مرده خوانده مى‏شود (در نماز میّت) و سپس وارد قبر مى‏شود.

    یگانه ذکرى است که در نماز هم واجب است و هم رکن نماز است.

    اولین جمله در سرود مسلمانان یعنى اذان است.

    «اللّه‏اکبر»، بیشترین ذکرى است که هم در مقدّمات نماز، هم در خود نماز و هم در تعقیبات آن گفته مى‏شود، بطورى که یک مسلمان در طول یک روز فقط در نمازهاى پنجگانه واجب (نه نمازهاى مستحب) حدود 360 مرتبه آنرا تکرار مى‏کند.

    بدین صورت که: براى هر 5 نماز اذان وارد شده و در هر اذانى 6 مرتبه «اللّه‏اکبر» گفته مى‏شود (مجموعاً 30 مرتبه) براى هر 5 نماز اقامه وارد شده که در هر اقامه‏اى 4 مرتبه اللّه‏اکبر گفته مى‏شود (مجموعاً 20 مرتبه) قبل از تکبیرهالاحرام، در هر 5 نماز، 6 تکبیر مستحب است و تکبیر هفتم همان تکبیرهالاحرام واجب است، (مجموعاً 30 مرتبه) تکبیرهالاحرامِ آغاز نمازها که در مجموع 5 تکبیر مى‏شود.

    قبل از هر رکوع در 17 رکعت یک تکبیر وارد شده است.

    (مجموعاً 17 مرتبه) در هر هفده رکعت نماز دو سجده داریم که براى هر سجده دو تکبیر مستحب است، یکى قبل و یکى بعد از آن.

    (مجموعاً 68 مرتبه) هر نماز یک قنوت دارد که قبل از هر قنوت یک تکبیر وارد شده است (مجموعاً 5 مرتبه).

    در پایان هریک از نمازهاى 5گانه 3 تکبیر وارد شده است.

    (مجموعاً 15 مرتبه) بعد از هر نماز 34 مرتبه تکبیر به عنوان تسبیحات حضرت زهرا مى‏گوییم.

    (مجموعاً 170 مرتبه) اما حیف که در طول عمر یک اللّه‏اکبر با توجه نگفتیم، که اگر انسانى با ایمان و توجه کامل هر روز بیش از 360 مرتبه بگوید: خدا بزرگتر است، دیگر از هیچ قدرت وابرقدرت و توطئه‏اى هراس ندارد.

    تکبیر در نمازهاى دیگر در نمازهاى عید فطر و قربان، نه فقط در نماز که قبل و بعد نماز، شعارها همه تکبیر است.

    در نماز آیات پنج رکوع داریم وبراى هر رکوع تکبیرى وارد شده است.

    در نماز میّت نیز اصولاً 5 تکبیر رکن نماز است.

    در نماز چگونه تکبیر بگوییم؟

    هنگام گفتن تکبیر در نماز، دو دست را تا مقابل گوش‏ها بالا بیاوریم، بطورى که وقتى دستها مقابل گوش رسید تکبیر تمام شده باشد.

    امام رضاعلیه السلام فرمود: حرکت دستها در موقع تکبیر در توجه و ابتهال به خدا و حضور قلب مؤثر است.) انگشتان دست موقع تکبیر بهم چسبیده باشد و بالا رود.

    کف دستها رو به قبله باشد.

    روایات بلندکردن دست هنگام تکبیر را زینت نماز معرّفى کرده‏اند.) سوره حمد پس از گفتن تکبیرهالاحرام، باید سوره حمد خوانده شود و اگر این سوره در نماز خوانده نشود، نماز باطل است.

    «لا صلوه الاّ بفاتحه الکتاب» نام دیگر این سوره، فاتحهالکتاب است، زیرا قرآن با این سوره آغاز مى‏شود.

    این سوره هفت آیه دارد و بنا به روایت جابربن عبداللّه‏انصارى از رسول‏اکرم‏صلى الله علیه وآله بهترین سوره‏هاى قرآن است.) سوره حمد، تنها سوره‏اى است که بر هر مسلمانى واجب است حداقل روزى ده بار آنرا در نمازهاى پنجگانه خود بخواند.

    در اهمیت این سوره همین بس که در روایات آمده: اگر هفتاد مرتبه این سوره را بر مرده خواندید و زنده شد تعجب نکنید.) از نام‏گذارى این سوره به فاتحه الکتاب، معلوم مى‏شود تمام آیات قرآن در زمان پیامبراکرم جمع‏آورى و به صورت کتاب درآمده و به امر ایشان در آغاز و ابتداى کتاب قرار داده شده است.

    آیات سوره مبارکه حمد، اشاراتى درباره خدا و صفات او، مسأله معاد، و درخواست رهروى در راه حق، و قبول حاکمیت و ربوبیّت خداوند دارد.

    همچنین در این سوره علاقه خود را به ادامه راه اولیاى خدا و بیزارى و انزجار از گمراهان و غضب‏شدگان ابراز مى‏کنیم.

    سوره حمد مایه شفا است.

    هم شفا از دردهاى جسمانى و هم شفا از بیمارى‏هاى روحى.

    مرحوم علامه امینى در کتاب تفسیر فاتحهالکتاب روایات فراوانى را در این زمینه نقل کرده است.

    درسهاى تربیتى سوره حمد انسان در تلاوت سوره حمد، با «بسم‏اللّه» از غیر خدا قطع امید مى‏کند.

    با «ربّ العالمین» و «مالک یوم الدّین» احساس مى‏کند که مربوب و مملوک است.

    با کلمه «ربّ العالمین» میان خود و هستى ارتباط برقرار مى‏کند.

    با «الرّحمن الرّحیم» خود را در سایه لطف گسترده او مى‏بیند.

    با «مالکِ یوم‏الدین» غفلتش از قیامت زدوده مى‏شود.

    با «ایّاک نَعبد» خودخواهى و شهرت‏طلبى را کنار مى‏گذارد.

    با «ایّاک نستعین» از فکر یارى طلبى از غیرخدا بیرون مى‏رود.

    با «انعمتَ علیهم» مى‏فهمد که تقسیم نعمت‏ها بدست اوست و باید حسادت را کنار گذاشت، زیرا حسود در واقع از داورى و تقسیم روزى به دست خدا راضى نیست.

    با «اهدِنا الصّراط المُستقیم» رهسپارى در راه حق را درخواست کند.

    با «صراط الّذین انعمتَ علیهم» همبستگى خود را با پیروان راه خدا اعلام مى‏دارد.

    و در نهایت با «غیرالمغضوب علیهم ولا الضّالین» از باطل و اهل باطل بیزارى مى‏جوید.

    «بِسم‏اللّه الرّحمن الرّحیم» در میان مردم و اقوام مختلف رسم است که کارهاى مهّم را با نام یکى از بزرگان خویش که مورد احترام و علاقه آنهاست، شروع مى‏کنند، تا آن کار با میمنت و مبارکى آغاز شود و به انجام رسد.

    البتّه هرکس بر اساس افکار و عقاید صحیح یا فاسد خود عمل مى‏کند.

    بعضى با نام بتها و طاغوت‏ها و بعضى با نام و یاد خدا و به دست اولیاى خدا کارهاى خود را شروع مى‏کنند.

    چنانکه امروز رسم شده ساختمان‏هاى مهم را، افراد مهمّ اولین کلنگش را بر زمین مى‏زنند، در جنگ خندق نیز پیامبراکرم براى حفر خندق، اوّلین کلنگ را خود به زمین زدند.

    بسم‏اللّه، سرآغاز کتاب وحى است.

    بسم‏اللّه، نه تنها در ابتداى قرآن بلکه در آغاز تمام کتاب‏هاى آسمانى بوده است.

    بسم‏اللّه، سرلوحه عمل همه انبیا بوده است.

    وقتى کشتى حضرت نوح در میان امواج طوفان به راه افتاد، نوح به یاران خود گفت: سوار شوید که: «بسم‏اللّه مجریها و مرسیها» حرکت و توقف این کشتى با نام خداست.

    حضرت سلیمان نیز وقتى ملکه سبا را به سوى خدا دعوت کرد، دعوتنامه خود را با جمله «بسم‏اللّه‏الرحمن الرحیم» آغاز کرد.

    حضرت على‏علیه السلام مى‏فرمود: «بسم‏اللّه» مایه برکت کارها و ترک آن موجب نافرجامى امور است.) همچنین به شخصى که جمله «بسم‏اللّه» را مى‏نوشت فرمود: «جَوِّدها» آنرا نیکو بنویس.

    ) به زبان آوردنِ «بسم‏اللّه» در شروع هر کارى سفارش شده است؛ غذاخوردن، خوابیدن، سوارشدن بر مرکب، نکاح و زناشویى و بسیارى از کارهاى دیگر.

    حتى اگى حیوانى بدونِ گفتن «بسم‏اللّه» ذبح شود مصرف گوشت آن حرام است.

    و این رمز آن است که خوراکِ انسانِ هدفدار و موحّد نیز باید جهت الهى داشته باشد.

    سوره توحید اهمیّت سوره توحید در نماز بعد از سوره حمد، باید یکى دیگر از سوره‏هاى قرآن خوانده شود که نمازگزار مى‏تواند هر سوره‏اى را انتخاب کند، البتّه به غیر از چهار سوره‏اى که سجده واجب دارند.

    اما در میان سوره‏ها، سوره توحید ترجیح دارد ولذا در روایات به ما سفارش شده است در هر شبانه‏روز لااقل در یکى از رکعت‏هاى نمازتان این سوره را بخوانید تا از نمازگزاران واقعى باشید.) این سوره در اهمیت، به اندازه یک‏سوّم قرآن، بلکه یک‏سوّم تورات و انجیل و زبور است.

    نه‏تنها در نماز، بلکه اگر بعد از نماز هم این سوره به عنوان تعقیب نماز خوانده شود، خداوند خیر دنیا و آخرت را به انسان مرحمت مى‏کند.

    گرچه این سوره کوچک است اما محتواى آن بسیار بالاست، چنانکه امام سجّادعلیه السلام فرمود: خداوند چون مى‏دانست در آینده افراد دقیق وعمیقى پیدا مى‏شوند، این سوره و همچنین آیات اوّل سوره حدید را نازل کرد.

    قرائت این سوره نه‏تنها در نماز سفارش شده، بلکه تلاوت مکرّر آن، شرّ افراد ظالم را کوتاه و خانه انسان را از حوادث و خطرات بیمه مى‏کند.

    سعدبن‏معاذ یکى از یاران وسرداران لشگرِ رسول‏خدا بود که در قبرستان بقیع مدینه مدفون است.

    در تشییع جنازه او پیامبر پابرهنه شرکت کرد و فرمود: نودهزار فرشته از آسمان براى تشییع سعد آمده‏اند.

    پیامبر از جبرئیل پرسیدند: دلیل نزول تو و این همه فرشته براى تشییع جنازه سعدبن معاذ چیست؟

    جبرئیل فرمود: او در هر حال چه ایستاده چه نشسته چه سواره و چه پیاده، سوره «قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ» را مى‏خواند.

    در سبب نزول این سوره مى‏خوانیم: یهودیان و مسیحیان و مشرکان از پیامبر درباره خداوند سؤال مى‏کردند که خدایت را براى ما معرّفى کن.

    پیامبر در جواب آنها این سوره را قرائت فرمود.

    این سوره به منزله شناسنامه خداوند است.

    «قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ» بگو: او خداى یکتاست.

    توحید، اساسى‏ترین اصلِ همه ادیان آسمانى است و انبیا آمده‏اند تا آثار شرک و کفر و بت‏پرستى را از میان بردارند و مردم را بسوى خداى یگانه دعوت کنند.

    توحید، روح و جان همه تعالیم انبیاست.

    نه فقط اعتقادات که احکام و اخلاق نیز بر محور توحید استوار است.

    توحید، مرز میان ایمان و کفر است و ورود به قلعه ایمان بدون پذیرش توحید ممکن نیست: «قُولُوا لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ تُفْلِحُوا» و «لا اِله اِلاَّ اللّه حِصنى‏ فَمَن دَخَلَ حِصنى‏ اَمِنَ مِنْ عَذابى») این سوره شامل خالص‏ترین عقاید توحیدى است، لذا آنرا سوره اخلاص نیز نامیده‏اند.

    این سوره، هم عقیده مسیحیت را در مورد تثلیت رد مى‏کند، هم شرک یهود را و هم عقیده عرب جاهلى، که فرشتگان را دختران خدا مى‏پنداشتند.

    توحید، یعنى خالص کردن فکر و عمل از هرگونه شریک و همتایى براى خدا.

    نه شرکِ نظرى و نه ریاى عملى.

    بلکه هم انگیزه و هدف تنها خدا باشد، و هم نفس کار، خدایى و الهى.

    «قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ» او یکتایى است که دوّمى ندارد، شبیه و مثل ندارد، جزء و عضو ندارد.

    «قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ» او معبودى است که در همه چیز فرد است، لذا بشر از فهم و درکِ ذات او عاجز.

    دلیل یکتایى او اینکه اگر خداى دیگرى هم بود، او نیز باید پیامبرانى مى‏فرستاد تا مردم او را بشناسند و اطاعتش کنند!

    دلیل یکتایى او اینکه همه انسانها در موقع خطر، تنها به یک نقطه متوجه مى‏شوند و دل آنها گواهى مى‏دهد که تنها یک نقطه است که در سختى‏ها به انسان امید مى‏دهد.

    دلیل یکتایى او، هماهنگى میان زمین وآسمان، هستى وانسان و ارتباطى دقیق و منظم میان همه آفریده‏هاست.

    اگر شما به چند نقاش سفارش تصویرى بدهید، مثلاً به یکى بگویید: سر خروس بکشد و دیگرى بدن آن را رسم کند و نقاش سوّمى دُم و پاى خروس را بکشد، وقتى سه نقاشى را کنار هم بگذارید، میان سر و تن و پا هماهنگى نیست، یکى بزرگ است و یکى کوچک، یکى خوش رنگ و یکى بدرنگ.

    آرى هماهنگى میان خورشید و ماه و زمین، آب و باد و خاک، کوه و دشت و دریا و همه اینها با نیازهاى انسان، نشان‏دهنده یکتایى خالق است.

    انسان اکسیژن مى‏گیرد و کربن پس مى‏دهد و گیاهان کربن مى‏گیرند و اکسیژن مى‏سازند تا نیاز انسان و دیگر موجودات زنده را برطرف کنند و این هماهنگى رمز حیاتِ انسان و گیاه است.

    نیازهاى طفل را با محبت والدین جبران مى‏کند و خستگى روز را با خواب شب برطرف مى‏سازد.

    آب چشم را شور و آب دهان را شیرین آفریده، تا یکى چشم را که از پى ساخته شده با آب نمک شستشو دهد و یکى غذا را آماده جویدن و هضم کند.

    به نوزاد، بجاى فوت کردن، مکیدن یاد داده و قبل از تولّد شیر را به سینه مادر آورده است.

    غذاىِ پرنده آسمان را در لابلاى دندانِ نهنگ دریا قرار داده و روزى همه جانداران را به نحو مطلوب مقدّر کرده است.

    در جنگ جمل یک عرب بیابانى از حضرت على‏علیه السلام معناى توحید را پرسید، رزمندگان به او اعتراض کردند که اکنون وقت این سؤالات نیست.

    اما حضرت در همان بحبوحه جنگ، توحید را براى او معنى و تفسیر کرد و آنگاه فرمود: ما براى همین معنى با مخالفین مى‏جنگیم.

    (242) آرى مبارزه پیروان حق در طول تاریخ بخاطر برافراشتن پرچم توحید بوده است.

    «اَللَّهُ الصَّمَدُ» او خداى بى‏نیاز است.

    «صَمَد» یعنى نفوذناپذیر، خلل‏ناپذیر و تغییرناپذیر.

    او «صَمَد» است، پس نه مادّه است و نه مادّى، زیرا همه امور مادى در طول زمان دچار تغییر و خلل مى‏شوند.

    لذا او نه جسم دارد که با چشم دیده شود و نه همچون نیروى جاذبه است که گرچه دیده نمى‏شود، امّا خواص مادّى دارد.

    او «صَمَد» است، قدرتى نفوذناپذیر که اراده‏اش در همه چیز نافذ و جارى است.

    او «صَمَد» است، عزیزى خلل‏ناپذیر که همه عزّت‏ها از اوست و هرکس هر عزّت و قدرتى دارد از اوست.

    او به هیچکس و هیچ چیز نیاز ندارد ولى همه چیز نیازمند اوست.

    او «صمد» است، وجود تامّ کامل، بلکه اتمِّ اکمل، که همه کمالات را در اوج کمال داراست و همه موجودات براى رسیدن به کمال نیازمند نظر لطف اویند، ولى او به هیچ موجودى نیاز ندارد.

    همواره بوده و خواهد بود.

    فرمانش فوق همه دستورات و اراده‏اش حاکم بر همه اراده‏هاست.

    نه نیازى به خواب دارد و نه در انجام کارهایش به همکار و شریک محتاج است.

    او «صمد» است و در یک کلام: خداى بى‏نیاز مورد نیاز.

    «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ» او نه چیزى را زائیده و نه از هر چیزى زاده شده است.

    او خالق موجودات است، نه زاینده آنها.

    کار او تولید نیست که مثلِ خود را بوجود آورد، بلکه آوردن از نیستى به هستى است.

    مادرى که فرزند را مى‏زاید نوزاد از جنس او و مثل خود او یعنى انسان است، امّا براى خدا مثل و شبیهى امکان ندارد که خدا او را بزاید یا از او زاده شود.

    «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَئْ» ) این جمله در مقابل عقیده مسیحیان است که عیسى را فرزند خدا مى‏پندارند و براى او همانند خداوند، خدائى قائلند.

    همچنین این آیه اعتقاد مشرکان، که فرشتگان را دختران خدا مى‏پنداشتند نفى مى‏کند و مى‏گوید: خداوند فرزندى نزائیده است چه پسر و چه دختر!

    از چیزى زاده نشده است تا زاینده مقدّم بر او و برتر از او باشد.

    وجود او مثل خروج میوه از گل، یا درخت از هسته نیست.

    مثل خروج آب از ابر، یا آتش از چوب نیست.

    مثل خروج کلام از دهان، یا نوشته از قلم نیست.

    مثل خروج بو از گل، یا طعم از غذا نیست.

    مثل خروج فکر از عقل، یا درک از دل نیست.

    مثل خروج گرما از آتش، یا سرما از برف نیست.

    او هست اما شبیه هیچ‏چیز و هیچکس نیست.

    نه آو در چیزى است و نه چیزى درون او.

    رابطه او با اشیا، رابطه والد و مولود نیست، بلکه رابطه خالق و مخلوق است.

    «وَ لَمْ یَکُنْ لُهُ کُفُواً اَحَدٌ» و هرگز براى او همتا و همانندى نبوده است.

    او نه در وجود همانند دارد، نه در کمال و نه در افعال.

    او احد است و احدى کفو او نیست.

    او تنهاست و همسر و فرزندى ندارد!

    او همانندى ندارد تا همکار و شریک او باشد.

    چگونه انسان جرئت مى‏کند مخلوق او را شریک او بداند و این ظلم بزرگ را در حقّ او مرتکب شود: «اِنَّ الشِّرْک لَظُلْمٌ عَظیمٌ») اى نمازگزار!

    نه در نعمت‏هایى که از جانب خدا به تو مى‏رسد دیگران را دخیل و شریک بدان و نه در کارهایى که انجام مى‏دهى، احدى بجز خدا را منظور بدار.

    چرا در فکرِ جلب نظر کسانى هستى که مثل تو هستند، ضعیف و محتاج، بدنبال جلب‏نظر خدائى باش که نه مثلى دارد، نه ضعفى و نه احتیاجى.

    در پایان سوره اشاره‏اى گذرا به محتواى بلند آن داریم: «قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ» او یکتاست هم در ذات هم در صفات، پس در شایستگى معبود بودن نیز یکتا و یگانه است.

    «اَللَّهُ الصَّمَد» او بى‏نیاز وهمه چیز به او نیازمند و در بى‏نیازى یکتاست.

    «لَمْ یَلِدْ» تولید مثل نمى‏کند تا شبیه و نظیرى داشته باشد.

    «وَ لَمْ یُولَد» او ازلى و ابدى است، نه حادث که از چیزى پیدا شده باشد.

    «وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفواً اَحَدٌ» نه همتا دارد نه همسر، نه شبیه ونه شریک.

    این سوره تمام رگه‏هاى شرک، خرافات، اوهام و عقاید انحرافى را از ساحت مقدس خدا نفى مى‏کند وتوحید خالص ناب را به ما عرضه مى‏دارد.

    طبق روایات آیات این سوره، تفسیر یکدیگرند و گویا این سوره در معرّفى خداوند مرحله به مرحله پیش مى‏رود: مرحله اوّل: «قُلْ هُوَ» بگو خداى من اوست.

    او که از دسترس عقل و فکر بشر بدور واز دیده‏ها غائب و پنهان است.

    در این مرحله تمام توجه به ذات خداست نه صفات او.

    خود ذات به تنهایى براى محبوب بودن ومعبود واقع شدن کافى است.

    حضرت على‏علیه السلام مى‏فرماید: «وَ کَمالُ الْاِخْلاصِ نَفْىُ الصِّفاتِ عَنْه» اخلاص کامل آنست که بدون توجّه به صفات به خدا رو کنى.

    خدا را بخاطر خودش عبادت کنى نه به جهت نعمتهایى که به تو ارزانى داشته است.

    مرحله دوّم: «هُوَ اللَّه»، او اللّه است.

    معبودى که همه کمالات را داراست.

    در این مرحله، ذات و صفات همراه آمده است.

    «اللّه» ذاتى است که همه صفات نیکو را دربر دارد و لذا شایسته عبادت و پرستش است.

    چنانچه قرآن مى‏فرماید: «وَ لِلَّهِ الْاَسْماءُ الْحُسْنى‏ فَادْعُوهُ بِها» تمام صفات و اسماى نیکو براى اوست، پس او را بدان نامها بخوانید.

    شناخت خدا از طریق صفات، مرحله دوّم است که «اللّه» کلمه جامع تمام آن صفات است.

    توجه به خدا به واسطه صفات، طریقى است که در دعاها خصوصاً دعاى جوشن‏کبیر جلوه مى‏کند که خداوند را با هزار وصف مى‏خوانیم.

    مرحله سوّم: «اَحَدٌ» او یکتاست و در یکتایى یگانه.

    در این مرحله، توحید مطرح مى‏شود، توحید ذات و صفات.

    هم ذاتش یگانه است، هم صفاتش یگانه و بى‏نظیر، و هم وجودِ ذات و صفات او یکى است، نه آنکه صفاتش وجودى زائد بر ذات داشته باشند.

    او یکتایى است که دوّمى و سوّمى ندارد.

    میان «واحِد» و «اَحَد» تفاوت است.

    اگر گفتیم: احدى نیامد، یعنى هیچ‏کس نیامد و اگر گفتیم: واحدى نیامد، ممکن است دو نفر یا بیشتر آمده باشند.

    قرآن مى‏فرماید: خداوند «اَحَد» است و نمى‏فرماید: «واحد».

    او «یکتا» است نه «یکى» که ممکن باشد دوّمى و سوّمى هم داشته باشد.

    مرحله چهارم: «اَللَّهُ الصَّمَدُ» خدا بى‏نیاز است.

    در این مرحله، بى‏نیازى که محور ذات و صفات الهى است به عنوان یکى از مهمترین اوصاف الهى مطرح مى‏شود.

    آنهم نه به شکل خبر که بفرماید: «اَللَّه صَمَدٌ»، بلکه به صورت وصفِ ثابت براى «اللّه» و لذا لفظ «اللّه» تکرار مى‏شود: «اللّه الصَّمَد» او یکتاست، امّا بى‏نیاز.

    غیر او بسیارند، امّا سراسر نیاز، و نظر همه نیازمندان تنها به سوى آن بى‏نیاز!

    مرحله پنجم: «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ» این مرحله طبق روایات، تفسیرِ «اَلصَّمَد» است.

    او بى‏نیاز است، نه به فرزند نیاز دارد که بزاید، نه محتاج پدر و مادر است که زاده شود و نه همسر و همکار و همانندى بخواهد که در کارها به او کمک کند.

    اگر متولّد شود ازلى نیست و اگر متولّد کند ابدى نیست، زیرا رو به کاهش و اضمحلال مى‏رود.

    و اگر مثل و مانندى داشته باشد بى‏رقیب نیست.

    و خداوند از همه این امور منزّه و مبرّاست.

    «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ»)

  • فهرست مطالب
    عبادت چیست
    فطرت و عبادت
    ریشه پرستش
    مدیریت در عبادت
    نماز و قرآن
    قداست نماز
    نیت
    تکبره الاحرام
    سوره حمد
    سوره توحید
    رکوع
    سجود
    ذکر تسبیح
    قنوت
    تشهد
    صلوات
    سلام
کلمات کلیدی: فلسفه - نماز

فلسفه نماز جماعت قرآن دستور ديگري بريا يهود صادر ميکند که نماز را به پا دارند و زکات را بدهند تا هماهنگي بين مسلمانان وآنها ايجاد گردد همانطور که روش پيامبران مي باشد که مردم را به دين واحد دعوت مي کنند. قران نيز مي خواهد با اين دستور تشتت واختلاف ر

« ان الصلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر» چکیده مهمترین دوره عمر انسان دوران نوجوانی و جوانی است این دوره مصادف است با بروز بیداری های متعدد که هر کدام می توانند زمینه ای باشند برای رشد و سعادت و در صورت عدم هدایت آنها موجب بدبختی و سقوط انسان می شود مانند: بیداری فطرت، بیداری مذهب، بیداری جهان بینی و بیداری وجدان در هر کدام از بیداری ها باید به تربیت صحیح، محیط مناسبی را بوجود آورد ...

نماز در حقیقت کرنشی از سوی انسان است در محضر معبود خود که به اوبگوید ای خالق و آفریننده من به خاطر این همه نعمتی که به من عطا نمودی متشکرم و می دانم که باید در مقابل این لطف و سپاس تو قدر شناس باشم و از یاد نبرم( که در دین اسلام) روزی به نزد تو باز خواهم گشت و اعمال خود را عرضه بدارم و بدانم که درتمام احوال تورا به یاد داشته باشم و از یاد تو غافل نشوم وبه همین خاطر در دین اسلام ...

«مقدمه» ستايش از آن خداست، او را مي ستاييم و از او ياري مي خواهيم و از آفات نفساني و انحرافات عملي خويش بدو پناه مي بريم و بر پيامبر خاتم محمّد مصطفي (ص) و خاندان گراميش ائمه معصومين (ع) درود مي فرستيم. از آنجاي که نماز محکمترين رشته الفت بين ب

بخش اول: فلسفه و روح نماز نماز و ياد خدا خداوند به حضرت موسي(ع) مي فرمايد: « اَقِمِ الصَّلوه لذکري – براي ياد من نماز به پا دار».(طه/24). ذکري قلبي با روشي مخصوص ياد خداوند و با شيوه اي ابتکاري که اعضاي بدن انسان از موي سر تا نوک پا در آن نقش د

مقدمه : شناخت معبود محبت او را در دل ايجاد مي‎کند و انسان را به پرستش و راز و نياز با معبود خويش وا مي‎دارد و نماز موجب آرامش انسان مي‎گردد. فلسفه‎ي عبادت همان‎گونه که در آيات متعددي آمده، بندگي و عبادت است که اين بندگي مايه‎ي عزت و سلامت انسان مي‎ب

در اين مقاله ابتدا به نمازو فلسفه وجودي آن و سپس آثار روانشناختي اي فريضه و در پي آن به نوع افضل اين عبادت يعني نماز جماعت و اهميت آن پرداخته مي شود: تعريف واژه نماز: واژه? نماز واژه‌اي پارسيست که ايرانيان براي واژه? «صلاه» عربي به کار بردند. اين و

تاريخ سجده پس ازآ نکه خداوندآدم راآفريدبه فرشتگان دستورداد تا براي او سجده کنند. همه سجده کردند جزابليس وخداونداورا بخاطرهمين نافرماني ازدرگاه خود راند.اين ماجرا را قرآن بارها تکرارمي کند و مي دانيم که تکرارهاي قرآن بي دليل نيست.اي انساني که همه ي

حضرت على‏عليه السلام بارها در نهج‏البلاغه از نماز و ياد خدا سخن به ميان آورده که در کتابى به نام «نماز در نهج‏البلاغه» گردآورى شده است. ما در اينجا جملاتى را در مورد فلسفه ذکر و ياد خدا که مهمترين مصداقش نماز است از آن حضرت نقل مى‏کنيم: مى‏فرمايد: «

حضرت على‏عليه السلام بارها در نهج‏البلاغه از نماز و ياد خدا سخن به ميان آورده که در کتابى به نام «نماز در نهج‏البلاغه» گردآورى شده است. ما در اينجا جملاتى را در مورد فلسفه ذکر و ياد خدا که مهمترين مصداقش نماز است از آن حضرت نقل مى‏کنيم: مى‏فرمايد: «

چکیده مهمترین دوره عمر انسان دوران نوجوانی و جوانی است این دوره مصادف است با بروز بیداری های متعدد که هر کدام می توانند زمینه ای باشند برای رشد و سعادت و در صورت عدم هدایت آنها موجب بدبختی و سقوط انسان می شود مانند: بیداری فطرت، بیداری مذهب، بیداری جهان بینی و بیداری وجدان در هر کدام از بیداری ها باید به تربیت صحیح، محیط مناسبی را بوجود آورد تا رشد و تعالی جوان را به همراه داشته ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول