دانلود مقاله اخلاق اسلامی

Word 182 KB 14265 32
مشخص نشده مشخص نشده فلسفه - اخلاق
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
کلمات کلیدی: اخلاق - اخلاق اسلامی
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • اخلاق اسلامی
    اسلام دینی است که تنها به یک سلسله پندها و اندرزهای فردی اکتفا نکرده است، بلکه دینی جامع و همه جانبه است که آنچه را که فرد و جامعه بدان نیازمند است، آنرا به عنوان یک واجب، فرض نموده‌است.

    براین اساس متناسب با اهمیت خاصی که یک علم برسرنوشت فرد و جامعه دارد مورد تأکید و ترغیب اسلام واقع گشته است و دانشمندان مسلمان خویش را ملزم به تدوین و تبویب آن علم در مقام تئوری و نظری کرده‌اند.

    علم اخلاق از جمله علومی است که همواره مورد توجه فرهیختگان مسلمان بوده‌است، که به مقتضای زمان و نوع گرایش بدان پرداخته‌اند.

    نوشته حاضر، تحقیقی اجمالی بر علم اخلاق اسلامی است.


    ضرورت علم اخلاق:
    آدمی همواره با انبوهی از گزینه‌های رفتاری روبه روست که تنها می‌تواند تعداد محدودی از آنها را برگزیند: چشم خود را به بعضی از دیدنی‌ها بدوزد، گوش به بعضی از شنیدنی‌ها فرا دهد و دست و یا سایر اندام‌های خود را برای انجام بعضی از کارها به کارگیرد.

    و با رشد یافتن قوای بدنی و فکری و عاطفی و درهم تنیدن روابط گوناگون اجتماعی و افزایش اندوخته‌های علمی و مهارتهای عملی، دایره گزینه‌ها به صورتی گسترش می‌یابد که در هر لحظه هزاران کار امکان انجام می‌یابد و گزینش دشوار و دشوارتر می‌گردد.


    از جمله عوامل مهم و اساسی برای ترجیح و تعیین گزینه‌ها، عامل عقلانی آگاهانه است که عهده‌دار آن علم اخلاق می‌باشد.

    و بی شک نظام اخلاق اسلامی که در تعالیم و حیاتی پیامبر اکرم (ص) تبلور یافته و در منابع اصیل اسلامی تجلی کرده، تنها عامل هویت بخش و سعادت آفرین انسان است که با مراجعه به قرآن و سنت می‌توان از آنها به خوبی بهره‌مند شد.

    بدین ترتیب یکی از ضروری‌ترین علم‌ها برای انسان، علم اخلاق است، که در تمام اوراق کتاب زندگی اثر دارد.


    علوم اسلامی :
    قابل توجه است که علوم اسلامی را چند گونه می‌توان تعریف کرد و بنا به هر تعریف، موضوع متفاوت خواهدبود براین اساس مقصود ما از علوم اسلامی در این نوشتار علومی است که موضوع و مسائل آن علوم، اصول وفروع اسلام است و یا چیزهایی است که مسائلش توسط قرآن و سنت اثبات می‌گردد و در حوزه‌های فرهنگی اسلامی رشد یافته‌است و جزء تعلیمات اسلامی نیز قرار گرفته‌است.


    دانشمندان مسلمان همانند شهید مطهری، مجموع تعلیمات اسلامی را به سه بخش تقسیم نموده‌اند:
    بخش عقاید: یعنی مسایل و معارفی همانند توحید، نبوت و معاد که باید آنها را شناخت و به آنها معتقد بود و ایمان آورد.

    علمی که متصدی این بخش است علم کلام می‌باشد.


    بخش اخلاق: یعنی مسایل و دستورهایی که در باره « چگونه بودن» انسان از نظر صفات روحی و خصلت‌های معنوی همانند: عدالت، شجاعت، عفت، حکمت می باشد.

    علم عهده‌دار این بخش علم اخلاق است.


    بخش احکام: مسایل مربوط به کار و عمل، که چه کارهایی و چگونه باید انجام داد.

    و این قسمت در حیطه علم فقه قرار دارد.
    بخش احکام: مسایل مربوط به کار و عمل، که چه کارهایی و چگونه باید انجام داد.

    و این قسمت در حیطه علم فقه قرار دارد.

    علم اخلاق: خلق در لغت به معنی صفت پایدار و راسخ یعنی ملکه است و اخلاق به مجموعه این گونه صفات اطلاق می شود.

    بنابراین هر گاه صفتی برای شخصی به صورت پایدار در آمد و در او رسوخ نموده‌باشد، به صورتی که کارهای متناسب با آنرا بدون تأمل زیاد و سهولت انجام دهد گویند آن صفت برای او ملکه و خلق است و این ممکن است در اثر تکرار عمل پیدا شود و یا ذاتی بوده و زمینه‌های فطری و ارثی داشته است.

    اما علم اخلاق : علمی است که از ملکات انسانی که مربوط به قوای نباتی و حیوانی و انسانی اوست صحبت می‌کند، و او را به فضایل و رذایل اخلاقی آشنا می‌سازد تا بتواند صفات فاضله را کسب کرده و از رزایل پرهیز نماید.

    و یا اینکه علم اخلاق، علمی است که از انواع صفات خوب و بد، صفاتی که ارتباط با افعال اختیاری انسان دارد، و از کیفیت اکتساب این صفات و یا دور کردن صفات رذیله بحث می‌کند.

    پیشینه علم اخلاق: علم اخلاق سابقه دیرینه‌ای دارد که تا زمان ارسطو و بلکه پیش‌تر از آن، به عقب بر می‌گردد.

    حکما و علمای مسلمان، با قبول نظام اصلی این علم ، آثار متعددی درباره آن نگاشتند و اولین نفر از فلاسفه مسلمان که به تنظیم و تدوین یک نظام اخلاقی استوار، همت گماشته ابو علی احمدبن‌محمدبن‌مسکویه است که اثر خود را در اخلاق « تهذیب‌الاخلاق و تطهیرالأعراق» نام گذارده‌است.

    پس از او می‌توان از غزالی نام بردکه آثار متعددی در اخلاق ، تألیف نمود.

    که برجسته‌ترین آنها، به نام احیاءعلوم‌الدین می‌باشد.اثر مهم دیگر پس از کتاب غزالی، از آن خواجه نصیرالدین طوسی با عنوان « اخلاق ناصری» می‌باشد و بعداز آن «جامع‌السادات، ملا مهدی‌نراقی و « معراج السعاده» ملا احمد نراقی از جمله آثار متأخر در این باب می‌باشند.

    و در دوران معاصر نیز حکیمان و فیلسوفان مسلمان کتاب‌های متعددی در این زمنه به نگارش در آورده و به مسأله اخلاق، توجه خاصی داشته و مربیان اخلاقی همانند دوران ‌های قبل، جویندگان تهذیب نفس را راهنمایی می‌کنند.

    علم اخلاق از نظر اسلام، یکی از مهم‌ترین و شریف ترین علوم است چرا که از هدف‌های اصلی بعثت انبیاء و مخصوصاً پیامبر اکرم صلی الله علیه‌وآله‌وسلم تهذیب اخلاق و تزکیه نفوس بوده‌است«یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه،پیامبری که آنها را تزکیه می‌کند و به آنها کتاب و حکمت می‌آموزد«.

    و در روایت از پیامبر خدا (ص) نقل شده که فرموده‌اند: «بعثت‌لاتمم مکارم‌الاخلاق، من از طرف خداوند برانگیخته شدم که مکارم اخلاق را تکمیل کنم» از همین روی ما براین باوریم که نظام اخلاقی اسلام دارای خصوصیات و ویژگی‌هایی است که موجب برتری آن بر سایر نظامها و مکاتب اخلاقی است.

    ویژگیهای نظام اخلاقی اسلام: 1ـ فراگیری و شمول: بدین معنی که انواع مختلف افعال انسان، مانند افعال خاص هر فرد ، در ارتباط با خانواده و یا با کردهها و جوامع مختلف انسانی و افعال فرد در ارتباط با خدای متعال ارزش گذاری می‌شوند، یعنی انسان در انواع فعالیت‌ها و ارتباط‌های خود قادر به کسب ارزشهای اخلاقی است.

    2ـ هماهنگی و انسجام درونی: در نظام اخلاقی اسلام با در نظر گرفتن مراتب وجودی انسان و کمالات و لذایذ و خرامت‌های هر مرتبه، مصداق کمال و لذت مطلوب نهایی انسان تعیین شده و همه اعمالی که در این جهت واحد هستند هماهنگ گردیده براساس آن ارزیابی شده‌اند.

    3ـ قابلیت تبیین عقلانی : در این نظام، قوانین اخلاقی صرفاً مبتنی بر احساسات، عواطف و احکام صادره از سوی فرد و اجتماع نبوده، انشایی محض نیستندبلکه با اتکاء به جهان بینی اسلامی منبا و پشتوانه واقعی دارند و لذا قابل تبیین و استدلال می‌باشند.

    4ـ توجه به تمام نیازها وابعاد انسان: نظام اخلاقی اسلام با محور قراردادن خدا، بین همه ابعاد و نیازهای اصیل انسانی جمع نموده، دست‌یابی به همه آنها را با هم ممکن ساخته است.

    5ـ توجه به حسن فاعلی و فعلی: در نظام اخلاق ، علاوه بر خود عمل و نتایج آن، به نیت که نقش جهت دهنده به عمل را دارد، توجه شده‌است به گونه‌ای که نیت، روح و منشأ اساسی ارزش اخلاقی عمل به حساب می‌آید.

    6ـ مراتب داشتن ارزش‌ها: در این نظام، ارزشها دارای مراتب و درجات مختلفی‌اندکه نسبت به میزان خلوص نیت و آثار آن متفاوت است و بدین جهت دسترسی به بعضی از مراحل آن برای عموم انسان‌ها به آسانی میسر است.

    عرفان اسلامی در میان علوم اسلامی، دانشی به نام عرفان وجود دارد که به دلیل دوری از دسترس عامه مردم و بلکه بسیاری از اهل علم همیشه در هاله‌ای از ابهام، پیچیده است.

    و شاید مهمترین عامل در این عدم وضوح، به جز غامض بودن مفاهیم و اصطلاحات عرفانی، وجود فرقه‌های فراوانی به نام صوفی باشد که به تعبیری وجهه فرهنگی و اجتماعی عرفان[1] می‌باشند.

    بزرگان صوفیه و اندیشه تصوف، در میان دو گونه برداشت متضاد زیسته و بالیده‌اند، چنان که از یک سو برای ایشان کراماتی در حد افسانه‌ها و اساطیر نقل شده و از سوی دیگر، تیغ‌های ملامت و تیرهای طعنه و تکفیر، ‌هیچ گاه اینان را رها نکرده‌ است.

    همت ما در این نوشتار کوتاه شناخت بیشتر عرفان نظری است که جنبه علمی و مکتوب بیشتری دارد و البته در ادامه اشاره‌ای نیز به عرفان عملی خواهد رفت، قبل از ورود به بحث تذکر این نکته لازم است که هر چند در نوشته‌ها و مکتوبات اهل عرفان، عرفان و تصوف مترادف با هم آمده‌اند ولی باید حساب کسانی را که آگاهانه در مسیر تصوف به سود جویی پرداخته و یا ناآگاهانه عقاید باطل، و خلاف شریعت الهی را رواج داده‌اند از حساب اهل عرفان حقیقی جدا کرد.

    چنان که خود ملاصدرا نیز کتابی جداگانه در ردّ این گونه مدعیان تصوف و عارف نمایان نوشته است.

    تاریخچه تصوف جزو ابداعات مسلمین نیست و در میان اقوام پیشین، مثل نصارا و وثنیه و برهمایی‌ها و بودایی‌ها نیز وجود داشته و دارد.

    و این ریشه‌داری در تاریخ نیز ناشی از تأثیری است که دین فطری بر انسان دارد و آدمی را به سوی زهد و از آن جا به معرفت نفس رهنمون می‌شود، در میان مسلمین نیز عرفان و تصوف، در عهد خلفا، به لباس زهد حضور دارد.

    لذا می‌توان گفت که تصوف اسلامی ریشه در خود اسلام دارد.

    مشهور است که به دلیل پوشیدن لباسهای پشمینه، عده‌ای را صوفی می‌خواندند، چنان که در قرن دوم هجری عده‌ای از زهاد و عباد زمان، لباس پشمینه می‌پوشیدند و به این لباس معروف بودند.

    به همین جهت است که تا نیمه قرن دوم کلمه صوفی رواجی ندارد.

    و اولین کسی که به این اسم نامیده شده است ابو هاشم کوفی (م 160) است.

    در زمان مأمون عباسی نیز کسانی مشهور به صوفی بوده‌اند.

    تا این زمان، تصوف، زهد به همراه خوف و خشیت است، ولی با ظهور رابعه عدویه، عشق و محبت نیز به این مجموعه افزوده می‌شود.

    در این دوران، در خراسان، به دلیل خاموشی کانون ابومسلم و شکست جاه طلبی‌های ارضاء نشده خراسانیان و نیز مجاورت با حوزه فعالیت سیاحان و زائران بودایی، صوفیه خراسان شکل می‌گیرد.

    صوفیه در مناطق مختلف بلاد اسلامی با زیاده، روی در ریاضت و رجوع به باطن و ترک ظاهر شریعت و نیز سخن از محبت گفتن، متشرعه را علیه خود برانگیختند و به تدریج با ظهور صحبت از وحدت و اتحاد وجود، این مخالفت‌ها بیشتر شد، و لذا مجبور به تأویل سخنان خود و نیز آیات و روایات شدند.

    در بغداد، به جهت رونق فلسفه و کلام، تصوف مبادی خود را تنقیح کرده و با فلسفه نو افلاطونیان آشنا شد و عقاید جدیدی در میان ایشان رایج گردید.

    اولین صوفی که اثری از او باقی مانده است،‌ حارث بن اسد محاسبی (165 ـ 243) است با دو کتاب به نام‌های الرعایه لحقوق الله، و الوصایا.

    در سال 309 حسین بن منصور حلاج به دلیل عقاید و گفتارش محکوم به مرگ شد.

    پس از او عده‌ای از صوفیه از روی احتیاط دم درکشیدند.

    در یک دسته بندی می‌توان گفت تصوف در تحول تاریخی خود پنج دوره را پشت سرنهاده است.

    الف: مرحله زمینه‌ها، در قرن اول هجری، نوعی زهد افراطی و اعراض از دنیا در میان برخی از افراد ظهور کرد.

    علت این امر، یکی زندگانی اختصاصی پیامبر و برخی از صحابه اوست، همانند اصحاب صفه، و دیگری دنیاطلبی و لذت جویی فراوان امویان و عباسیان و بالاخره برداشت خاص این افراد از آموزه‌هایی هم چون مبارزه با نفس، اخلاص و توجه به آخرت و...

    است که در قرآن و سنّت آمده است.

    ب: مرحله جوانه‌ها.

    در این سوره برخی از اصول و فروع تصوف مطرح شده است، این دوران از نیمه اول قرن دوم آغاز می‌شود.

    رابعه عدویه (م 135) شقیق بن ابراهیم بلخی (م 194) و عطیه بن عبدالرحمان دارانی (م 215) و ذو النون مصری (م 245) از عرفای این روزگار هستند.

    ج.

    مرحله رشد و رواج: از اواخر قرن سوم آغاز می‌شود، و هر چند تصوف در این دوران مکتب کاملی نیست، ولی بیشتر محتوای عرفان ، تقریبا به صورت کامل، رایج است.

    بایزید بسطامی (م بین 202 تا 264)، با قول به حلول و اتحاد وجود معروف است، و جنید بغدادی (م 297 یا 298) که او را شیخ الطائفه و شیخ المشایخ می‌خوانند در این دوره حضور دارد.

    وی در بیان آراء و مبادی تصوف اهتمام بسیاری به کار برد.

    سهل بن عبدالله تستری (م 283) و صاج (م 309) و شبلی (م 334) از مشاهیر این دوره‌اند.

    د.

    مرحله نظم و کمال: در این دوره عرفان از هر دو جهت عملی و نظری، تکمیل شده و به صورت یک نظام فکری کامل در آمد.

    در خراسان، ابوسعید ابوالخیر (م 440) و امام ابوالقاسم قشیری (م 445) و خواجه عبدالله انصاری (م 481) هستند که انصاری عرفان عملی را تدوینی نو کرد.

    در فارس ابوعبدالله محمد بن خفیف شیرازی (م 371) و پس از او شیخ ابواسحاق کازرونی (م 426) حضور دارند.

    ابو حامد محمد غزالی (م 505) صدای رسایی بود که در این دوران به دفاع از صوفیه برآمد.

    و دو کتاب معروف او، المنقذ من الضلال و احیاء علوم الدین، تأثیر فراوانی در ترویج تصوف داشتند.

    عرفان او با وجود رنگ نو افلاطونی، هم چنان اسلامی و زاهدانه است، برادر او احمد غزالی (م 520) در کار تصوف عملی است و شاگردش عین القضاه همدانی (492 ـ 525) است.

    (صاحب کتابهای تمهیدات و زبده الحقایق) نوشته‌های او سرانجامی هم چون منصور حلاج بر بالای دار و در درون آتش برای او رقم زد.

    در دو قرن چهارم و پنجم، فارابی و اخوان الصفا سعی در نزدیکی عقل و شریعت داشتند و ابن سینا نیز حکمت شرقی خود را در کتاب الاشارات و التنبیهات مبنای تلفیق فلسفه و عرفان قرار داد.

    اهل تصوف نیز از این همه بهره بردند.

    در قرن 6 ابن فارض مصری (546 ـ 632) و پس از او محیی الدین ابن عربی (م 638) می‌درخشند که عرفان نظری، در این نظام خود را مدیون اوست.

    او در آثارش همانند الفتوحات المکیه و فصوص الحکم و...

    عرفان را به نوعی فلسفه تبدیل می‌کند و وحدت وجود را به خوبی تقریر و تبیین می‌نماید و تصوف را تتبه، خالق و تخلق به اخلاق الله معرفی می‌کند.

    ه‍.

    مرحله شرح و تعلیم: در این مرحله آثار گذشتگان به طور مبسوط شرح و تفسیر شده است.

    از آغاز قرن هفتم این موج فراگیر می‌شود، صدر الدین قونوی (م 677)، جلال الدین موسوی (604 ـ 672)، فخر الدین عراقی (688) ، سعید الدین فرغانی (م حدود 700) با اثر بزرگ خود به نام مشارق الدراری، عبدالرزاق کاشانی (م 736) و داود بن محمود بن محمد رومی قیصری (م 751) شارح بزرگ فصوص الحکمه ابن عربی در ترویج عرفان نظری نقش اساسی دارند.

    سید حیدر آملی (م 787) عارف نامدار شیعی نیز از بزرگان این عصر می‌باشد، بسیاری از آثار بزرگ تصوف و عرفان نظری و عملی در این دوره نگاشته شده است.

    تمهید القواعد از صائن الدین علی ابن محمد الترکه اصفهانی (م 835)، نفحات الانس از عبدالرحمان جامی (812 ـ 898) گلشن راز شیخ محمود شبستری (م حدود 720)، الانسان الکامل از عزیز الدین نسفی و...

    .

    از قرن دهم هجری، به بعد عرفان به شکل دیگری در می‌آید.

    بزرگان صوفیه، برجستگی گذشتگان را ندارندو نیز عرفایی یافت می‌شوند که داخل در سلسله‌های رسمی تصوف نیستند، صدر المتالهین شیرازی (م 1050)، فیض کاشانی (1091)، قاضی سعید قمی (1103) و نیز افرادی از میان فقهای شیعه که اهل سیر و سلوک عملی بوده و به مقامات عرفانی رسیده‌اند ولی به طور رسمی وارد عرفان و تصوف نشده‌اند.

    همانند سید مهدی بحر العلوم (م 1212) میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (1333 ش) و علامه سید محمد حسین طباطبایی (م 1360 ش).

    تعریف عرفان نظری عرفان نظری، در واقع جهان بینی عرفانی است یعنی نظری که عارف درباره جهان و هستی دارد[8] و علمی است شبیه فلسفه که درباره خدا و جهان و انسان بحث می‌کند ولی تفسیر او با فلسفه متفاوت است.

    زیرا در نظر عارف جز خدا هیچ چیز اصالت ندارد.[9] و به تعبیری که قیصری در مقدمه خود بر تائیّه ابن فارض آورده است: «عرفان عبارت است از علم به خدای سبحان از حیث اسماء و صفت و مظاهر آن و احوال مبدأ و معاد و حقایق عالم و کیفیت بازگشت آنها به حقیقت واحد یعنی ذات احدیت، و نیز معرفت طریق سلوک و مجاهده برای رهاسازی نفس از تنگناهای قید و بند جزئیت و پیوستنش به مبدأ خویش و اتصاف به نعت اطلاق و کلیّت».

    موضوع عرفان نویسنده تمهید القواعد لازم می‌داند که موضوع این علم به لحاظ مفهومی عام‌تر از تمام موضوعات باشد و از جهت حیطه و گستره.

    اتم از دیگر موضوعات و علوم باشد و نیز آشکارترین معنا برای انسان و ابتدایی‌ترین تصور و تعقل باشد.

    و تمامی این صفات را در کلمه وجود مطلق گرد آمده می‌بیند.

    قیصری نیز موضوع علم را ذات احدیث و نصرت ازلی و صفات سرمدی او می‌داند.

    شاید بتوان گفت از آن جا که در بینش عرفا، وجود و موجود حقیقی همان ذات احدی و صفات و نعوت اوست و به جز او، در دیار هستی، حقیقتی نیست، پس بحث از ذات حضرت حق بحث از تمام عالم هستی است و لذا هرچند تعبیر قیصری با تعبیر ابن ترکه تفاوت دارد ولی مراد هر دو یکی است.

    مشخصات عرفان قیصری می‌گوید مسائل عرفان عبارتند از چگونگی صدور کثرت از حضرت حق و چگونگی بازگشت این کثرت‌ها به او و بیان مظاهر اسماء الهی و نعوت ربانی و کیفیت بازگشت اهل الله به سوی او و نحوه سلوک و مجاهدات و ریاضات اهل الله و بیان نتایج دنیوی و اخروی یکایک اعمال و افعال و اذکار به گونه‌ای که در عالم حقیقت و واقع‌، ثابت است.

    در عرفان علم تنها کافی نیست.

    و عمل اساس کار است و علم محصول عمل محسوب می‌شود و لذا عرفان به عملی و نظری تقسیم می‌شود.

    عرفان جهان خارج را واقعی دانسته و برای آن وحدتی حقیقی قائل است که هم دارای ظاهر است و هم باطن و باطن آن حقیقت محض است.

    عرفا در عین پذیرش استدلال و علم حصولی، اصالت را به ارتباط حضوری و شهودی بین انسان و حقیقت می‌دهند.

    هدف عارف رسیدن به حقیقت واحد عینی و اتحاد با آن و فناء در آن است.

    و بقای انسان را در همین وصول و اتحاد می‌بیند.

    و البته در این راه ریاضت و مجاهده است که انسان را به هدف می‌رساند.

    عشق جزو مسائل اساسی عرفان است.

    عشق از تمام مخلوقات سریان می‌کند، در ذات حق نیز عشق است که تجلی می‌کند و عالم خلق می‌شود.

    محور جهان بینی عرفانی وحدت وجود است و خلق جهان نیز با تجلی واحد صورت می‌گیرد.

    عالم به بهترین وجه ممکن خلق شده است (نظام احسن).

    انسان جزو مهمترین مباحث عرفان است.

    انسان مظهر تام و تمام خداست.

    عالم کبیر است و در مقابل جهان، انسان صغیر است.

    آدمی پیش از جهان موطنی دارد که اصل اوست و به آن جا بازگشت خواهد کرد و لذا دراین جهان به شدت احساس غربت می‌کند.

    عرفا برای بیان اغراض خود از اصطلاحات خاصی استفاده می‌کنند که بیشتر حالت رازگونه دارند و تلاش می‌کنند معارف آنها در میان عامه رواج نیابد، همانند وقت، حال، مقام، قبض و بسط، جمع و فرق، غیبت و حضور، ذوق، شرب، سکر، محو و محق و محو، خواطر، هویه و حقیقه الحقایق، احدیث و عماء، محبوبین و محبین، وجد و شهود و عیان و مکاشفه و تلوین و تمکین.

    تفاوت عرفان و فلسفه فیلسوف در استدلالات خود تنها به مبادی و اصول عقلی تکیه می‌کند.

    و ابزار کار او عقل و منطق و استدلال است ولی عارف مبادی و اصول کشفی و شهودی را مایه استدلال قرار می‌دهد و آن را به زبان عقل توضیح می‌دهد.

    ولذا ابزار کار او، دل، و مجاهده و تصفیه و تهذیب و حرکت در باطن است.

    فیلسوف می‌خواهد جهان را به صورت کامل بفهمد ‌و همین را کمال انسان می‌داند و عارف تلاش می‌کند به کنه و حقیقت هستی که خداست برسد، در نظر فیلسوف غیر خدا هم اصالت دارد و تفاوت ماسوا با خدا در وجوب و امکان است ولی در نظر عارف غیر خدا هیچ نیست و هر چه هست اسماء و صفات و تجلیات خداست نه اموری در برابر او.

    موضوع فلسفه موجود است ولی موضوع ‌عرفان موجود حقیقی است که آن را منحصر در خدا می‌داند، و شاید نکته اصلی تفاوت هم این باشد که فیلسوف از پیش نتیجه کار فلسفه ورزی خود را نمی‌داند ولی عارف درصدد است آن چه را یافته و شهود کرده است با مبادی عقلی توجیه و تفسیر کند.

    عرفان عملی عرفان عملی، بخشی از عرفان است که روابط و وظایف انسان را با خود، جهان و خدا بیان می‌کند.

    این بخش از عرفان سیر و سلوک نامیده می‌شود، در عرفان عملی، حالات و مقامات انسان را در سیر به سوی حق از اولین منزل به نام «یقظه» تا وصول به حق که آخرین منزل است بیان می‌شود.

    در بخش دوم تعریف قیصری از عرفان که نقل شد به همین نکته اشاره شده است.

    درباره تعداد مقامات در مسیر سلوک، اتفاق نظری وجود ندارد و اصولاً در آغاز تصوف، مقامات ثابت و محدود وجود نداشت و تعالیم هر طریقتی به شیخ آن باز می‌گشت و همین عامل باعث اختلاف طریقت‌های عرفانی شد.

    بعدها، سهروردی چهار مقام اصلی ایمان، توجه، زهد در دنیا و عبادت خدا و نیز چهار مقام فرعی، کم گویی و کم خوری و کم خوابی و اعتزال از مردم را مطرح کرد.

    برخی دیگر ده مقام و عده‌ای 17 مقام ذکر کردند.

    خواجه نصیر الدین طوسی، باب اصلی را مطرح می‌کند و هر یک را به 6 فصل تقسیم می‌کند که هر یک نام مقامی است به جز باب آخر که فناست و آن را قابل تکثیر نمی‌داند.

    در واقع وی 31 مقام را بیان کرده است.

    مهمترین اثر در عرفان عملی، منازل اسایرین خواجه عبدالله انصاری است که 10 مرحله اصلی دارد و هر یک از آنها نیز به 10 مرحله تقسیم می‌شوند.

    ده باب اصلی عبارتند از: بدایت‌ها، ابواب، معاملات، اخلاق،‌اصول، وادی‌ها، احوال، ولایات، حقایق، نهایات، و آخرین مقام از آخرین مرحله را توحید می‌داند که هدف عارف است.

    تفاوت عرفان عملی و اخلاق چنان که گفته‌اند موضوع علم اخلاق، نفس انسان از حیث اتصاف به صفات مختلف و ملکات مذموم و ممدوح می‌باشد و مسائل آن نیز شامل همان صفات و ملکات و تبیین حقایق و روابط آن صفات و انشعاب برخی از برخی دیگر و علل حصول ملکات و یا چگونگی زوال آن صفات می‌باشد.

    در حالی که موضوع عرفان عملی و مسائل آن حیطه دیگری دارد و به بحث از روابط انسان با خود، جهان و خدا می‌پردازد و فقط سیستم‌های اخلاقی مذهبی روابط انسان با خدا را در نظر قرار می‌دهند و سایر مکاتب اخلاقی چنین نیستند.

    ثانیاً اخلاق، ساکن است در حالی که عرفان نوعی حرکت و پویایی است و نقطه آغاز و پایان دارد.

    و صراطی وجود دارد که باید پیموده شود و طی هر منزلی بدون طی منزل قبلی ناممکن است ولی در اخلاق نیازی به این که ترتیبی در اتصاف به فضایل اخلاقی باشد نیست.

    و بالاخره عناصر روحی اخلاقی محدود به معانی و مفاهیمی هستند که غالباً شناخته شده‌اند ولی عناصر روحی عرفانی بسیار گسترده‌تر و وسیع‌تر است که در خلال مجاهدات حاصل می‌شود و مردم از این احوال بی‌خبرند.

    جایگاه عرفان در قرآن و سنت چنان که گفته شد مراحل آغازین عرفان، برگرفته از آموزه‌های دینی هم چون زهد، توکل، ‌اخلاص و...

    می‌باشد و نیز چنان که در تاریخچه آمد عرفای فراوانی سعی در نزدیکی عرفان با شریعت داشتند و هر چند درباره توفیق یا عدم توفیق ایشان بحث کرد ولی آن چه قطعی است این است که بسیاری از مسائل و مباحث عرفانی دقیقاً از متن دین اسلام برداشت شده‌اند.

    آیات بلند قرآن کریم درباره توحید، برداشت‌های ابتدایی و ساده از توحید را به کناری می‌نهد و ما را به فهم عرفا از توحید نزدیک می‌کند.

    همانند: «أینما تولّوا فثم وجه الله» (بقره، 115) به هر طرف رو کنید چهره خدا آن جاست.

    «نحن اقرب الیه منکم» (واقعه، 85) از شما به او (میت) نزدیک‌تریم، «هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن» (حدید، 3) و آیات دیگر.

    در مورد سیر و سلوک و طی مراحل قرب حق تا آخرین منازل، کافی است به آیات درباره «لقاء الله» و «رضوان الله» و یا آیات مربوط به وحی و الهام و مکالمه ملائکه با غیر پیامبران و داستان معراج پیامبر رجوع کنیم.

    در قرآن سخن از علم لدنی و افاضی آمده است.

    و از تسبیح ذرات جهان سخن رفته است.

    و این همه به جز روایات و خطبه ادعیه است.

    دعای کبیر، دعای ابوحمزه، مناجات شعبانیه، دعاهای صحیفه سجادیه و بالاخره دعای عرفه امام حسین ـ علیه السّلام ـ .

    در حدیث قرب نوافل نیز آمده است که بنده در اثر عبادت به مقامی می‌رسد که خداوند گوش و چشم و لسان و دست آن بنده می‌شود.

    که با آنها می‌بیند و می‌شنود و سخن می‌گوید.

    آیاتی که از محبت خدا و بندگان سخن به میان می‌آورند نیز از ریشه‌های مباحث عرفانی است.

    و نیز می‌توان به احادیث فراوانی که درباره معرفت نفس و ارتباط آن با شناخت خدا آمده است اشاره نمود.

    عرفان اسلامی در مقایسه با سایر مکاتب عرفانی از آن جا که قرآن و سنت جزو منابع عرفان اسلامی هستند، ‌بدیهی است که عرفان اسلامی برتری خاصّی نسبت به سایر مکاتب داشته باشد که این نکته با نظری اجمالی، به برخی از مکاتب عرفانی روشنی بیشتری خواهد یافت.

    هر چند عرفای مسلمان از تمامی این مکاتب بهره‌ برده‌اند ولی آن چه باعث مزیت و رجحان ایشان است، آموزه‌های دین اسلام می‌باشد.

    صوفیان و عرفای مسلمان برخلاف راهبان مسیحی، ازدواج کرده و صاحب زن و فرزند بوده‌اند و به تعبیر دیگر در جامعه حضور داشته‌اند و نیز پیروان سایر مذاهب و ادیان را به آسانی تحمل می‌کردند، عشق در عرفان مسیحی منحصر به اقنوم دوم از اقانیم ثلاثه است که حضرت مسیح می‌باشد ولی عشق در اسلام طریق و وسیله‌ای است که عارف را به اتحاد و فنا و ذات حق می‌رساند.

    در قیاس با تعالیم هندیان، نیز می‌بینیم که موضوع خدا و بقای نفس و زندگی اخروی در آن مکاتب مورد تأکید نیست.

    بودائی‌‌ها فقط تربیت اخلاقی و تصفیه باطن را در نظردارند و در واقع صرفاً خویشتن‌سازی است ولی عارف در پی رسیدن به خداست.

    هدف ریاضت‌های هندی رهایی از بدبختی‌های زندگی است چرا که زندگی را شوم می‌دانند، ولی در تصوف اسلامی، زندگی را مقدمه اهداف والای خود می‌دانند و بهره‌وری از غرایز را پس از طی مراحلی، مخالفت تعالیم روحی نمی‌دانند و در تعالیم هندی فنا آخرین هدف است در حالی که در عرفان اسلامی فناء پایه‌ای برای «بقاء بالله» است و در تصوف اسلامی به جز مواردی اندک سخن از فنای صفت است، در حالی که در بودایی نفی ذات مراد است و بالاخره در آموزه‌هایی هندیان بر سر عشق و عواطف، پا نهاده‌اند و به انهدام کامل وجود روانی و ذهنی رسیده‌اند.

    در مقایسه با افلاطونیان نیز علیرغم شباهت‌های فراوان به امید اعتقاد آنها به خدایان متعدد و عقیده به تناسخ اختلاف در تفسیر وحدت وجود و مخالفت آنان با مذهب، برتری عرفان اسلامی مشهود است.

    برخی از تفاوت‌هایی که در بالا ذکر شد در مقایسه میان عرفان اسلامی با باورهای گنوسی، آیین‌های چینی، و ادیان و مکاتب ایران باستان نیز به چشم می‌آیند.

    نتیجه با نظر به آن چه آمد، مشخص می‌شود که اولاً عرفان ریشه در فطرت و دین فطری دارد، و در میان اقوام و ادیان ‌دیگر نیز وجود دارد.

    ولی عرفای مسلمان با بهره‌گیری از آموزه‌های اسلام و همراه کردن اندیشه‌های خود با فلسفه، عرفان نظری و عملی را اغنای خاصی بخشیدند.

    و از قرن هفتم و با ظهور ابن عربی عرفان نظری تبدیل به یک علم منسجم شده است، ‌که در مقایسه با سایر مکاتب عرفانی از امتیازات ویژه‌ای برخوردار است.

    آخرین کلام این که دانش عرفان از آن جا که موضوعش به ذات و اسماء خداست و هدفش رسیدن به توحید می‌باشد، برترین علم شمرده شده است.

    و به گفته قیصری هر چند مقام و حکمت نیز از خداوند بحث می‌کنند ولی در آن دو علم از کیفیت وصول بنده به خدا بحث نمی‌شود.

    در حالی که هدف از تحصیل همه علوم و انجام طاعات همین یک نکته است.

    علم تعلیم و تربیت اسلامی دین مقدس اسلام دارای نظامی فراگیر و شامل است.

    به نحوی که هر متخصص متعهد و منصفی از هر فنی، به نحوی با نظرات دین اسلام سروکار دارد.

    چرا که اسلام همانند دیگر ادیان الهی بر تمام شئون انسانی اعم از اقتصاد، اجتماع، سیاست، حکومت، ...

    و به خصوص حوزه تعلیم و تربیت اشراف دارد.

    سرّ این واقعیت به طور اجمال این است که، اساساً دین را برنامه زندگی بشر دانسته‌اند.

    پس منطقاً این برنامه باید در تمام شئون زندگی او منطبق باشد.

    توجه مستقیم خطابات قرآنی و بقیه کتب آسمانی به انسان، نشان از توجه عمیق و دقیق همه ادیان الهی به ویژه اسلام به نفس انسانی و ابعاد مختلف وجودی او است.

    توجه اسلام به ابعاد فردی انسان، اعم از بعد عاطفی (وجدان، امیال، ‌غرایز، احساسات و...)، عقلانی (خرد، دانش، شناخت، افکار، عقاید و...) رفتاری و نیازهای زیستی، روحی روانی، عاطفی و...

    نشانگر این اهمیت است.

    تربیت در اسلام دارای راه و رسم منسجم و کاملی است.

    به همین منظور در قرآن و سنت برای انسان یک برنامه زندگی کاملاً منسجم و نظام‌دار طراحی شده است.

    انسان برای بهره بردن از آن برنامه کامل، سالم و همه جانبه باید تحت یک تربیت صحیح و البته فراگیر به نحوی که تمام طول عمر او و همه جوانب و ابعاد انسانی‌اش را در بر گیرد، باشد.

    امّا بیان این نکته لازم است که تعلیم و تربیت اسلامی با علم تعلیم و تربیت کاملاً منطبق نیست.

    بنابراین ابتدا باید روشن شود که علم تعلیم و تربیت چیست و سپس نسبت آن با تعلیم و تربیت اسلامی بیان گردد.

    علم تعلیم و تربیت برای معرفی هر علم بهترین راه تعریف، بیان ابعاد و ویژگی‌های آن علم می‌باشد.

    امّا درباره علم تعلیم و تربیت این وضع قدری متفاوت است.

    زیرا غالب دانشمندانی که در حیطه تعلیم و تربیت صاحب رأی می‌باشند، هم در تعریف و ماهیت علم تعلیم و تربیت و هم در ابعاد و ویژگی‌های آن اختلاف نظر دارند.

    بسیاری از آنها حتی در علمیّت تعلیم و تربیت یا آموزش و پرورش، مانند دیگر علوم، اتفاق نظر ندارند.

    بنابراین ابتدا مختصراً به تعریف تعلیم و تربیت می‌پردازیم، سپس سیری کوتاه در نظرات مختلف و متعددی در زمینه علم بودن و یا نبودن آن از ابتدا تاکنون خواهیم داشت.

    آن گاه به برخی ویژگی‌های آن اشاره نموده و در آخر ارتباط آن را با اسلام بیان خواهیم کرد.

    تعریف علم تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) تعریف علم تربیت (Pedagogie) همانند خود تربیت (Education) بسیار مشکل و دشوار است.

    زیرا هنوز درباره محتوا و روش آن اتفاق نظر مشخصی وجود ندارد و علم بودن آن مورد تردید می‌باشد.

    در دائره المعارف فلسفی لالند آمده است: پداگوژی (تعلیم و تربیت) از ریشه یونانی است و آن وظیفه برده‌ای بوده است که اداره و هدایت اطفال را به عهده داشته است.

    بنابراین معنا از تربیت، اهلیّت این فرد به اصطلاح مربی را هم می‌توان تکنیک دانست، هم کاری هنری، و هم ناشی شده شده از فلسفه و نیز علم.

    بعضی از فلاسفه تعلیم و تربیت چون «امانوئل کانت» مشکل تعریف و تربیت را به مشکل بودن ماهیت تربیت ربط می‌دهند و معتقدند: برخلاف آنچه مردم تصور می‌کنند تعلیم و تربیت بزرگ‌ترین و دشوارترین مسائل مبتلا به انسان است.

    او در بین ابداعات بشر دو مورد را از بقیه مشکل‌تر می‌داند، هنر مملکت‌داری یعنی حکومت، و هنر تعلیم و تربیت.

    وی معتقد است، مردم هنوز درباره معنای واقعی این دو اختلاف نظر دارند.

    برخی دیگر از فلاسفه تعلیم و تربیت در تعریف «تربیت» و «آموزش و پرورش» با مشکل مواجه شده تا جایی که افراد صاحب‌نظری مانند پیترز معتقدند: ‌فلاسفه جدید، تلاش در راه ارائه تعریف از «تربیت» و «آموزش و پرورش» را رها کرده و یا به حداقل تعریف یعنی تعریف فرضی بسنده کرده‌اند.

  • فهرست مطالب

    اخلاق اسلامی 1
    ضرورت علم اخلاق: 1
    علوم اسلامی : 2
    علم اخلاق: 2
    پیشینه علم اخلاق: 3
    ویژگیهای نظام اخلاقی اسلام: 4
    عرفان اسلامی 4
    تاریخچه 5
    تعریف عرفان نظری 8
    موضوع عرفان 8
    مشخصات عرفان 9
    تفاوت عرفان و فلسفه 10
    عرفان عملی 10
    تفاوت عرفان عملی و اخلاق 11
    جایگاه عرفان در قرآن و سنت 12
    عرفان اسلامی در مقایسه با سایر مکاتب عرفانی 12
    نتیجه 13
    علم تعلیم و تربیت اسلامی 14
    علم تعلیم و تربیت 15
    تعریف علم تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) 15
    آیا تعلیم و تربیت یک علم است؟ 16
    ویژگی‌های علم تعلیم و تربیت 18
    علم تعلیم و تربیت اسلامی 18
    نتیجه 21
    فلسفه 22
    تعریف 22
    موضوع 23
    فائده 23
    تاریخچه 24
    بنیان گذاران 24
    جایگاه فلسفه در متون دینی 26
    معرفت‌شناسی 26
    موضوع 27
    فایده و کاربرد 28
    تاریخچه 28
    جایگاه آن در کتاب و سنّت 29
    مقایسه با علوم غیر اسلامی 30
    منابع: 31

بخش اول: مبانی اخلاق فصل اول – کلیات 1- مفهوم لغوی واژه اخلاق: اخلاق جمع کلمه خُلق به معنی سرشت باطنی انسان است و در مقابل آن خَلق به معنی شکل و صورت ظاهری انسان است. 2- تفاوت صفات نفسانی انسان: صفات نفسانی انسان یا ثابت و راسخ است که به آن ملکه گفته می شود و یا زودگذر و موقتی است که به آن حال گفته می شود. اخلاق همان صفات ثابت و راسخ در نفس انسان است. 3- عوامل مؤثر در اخلاق: دو ...

تواضع: تواضع و فروتنی جایگاه و اهمیت خاصی در اخلاق اسلامی دارد و خداوند به پیامبر خود امر می فرماید: وَاحفِض جَناحَکَ لِمَنِ اَتَّبَکَ مِنَ المومنین. و (ای رسول من) پر و بال مرحمت بر تمام پیروان با ایمانت به تواضع بگستران. این سفارش به پیامبری است که حقتعالی در عظمت مقام او فرموده است: لَولاکَ لَما خَلَقتُ الاَفلاک: اگر به خاطر تو نبود هرگز جهان آفرینش را نمی آفریدم و دارای چنان ...

علوم اسلامی را که اکنون موضوع بحث است چند گونه می توان تعریف کرد و بنا به هر تعریف ,موضوع فرق می کند. 1- علومی که موضوع و مسائل آن علوم اصول یا فروع اسلام است و یا چیزهایی است که اصول و فروع اسلام به استناد آنها اثبات می شود , یهنی قرآن و سنت , مانند علم قرائت , علم تفسیر , علم حدیث , علم کلام نقلی , علم فقه , علم اخلاق نقلی. 2- علوم مذکور در فوق به علاوه علومی که مقدمه آن علوم ...

چکیده : امروزه شاهد این هستیم که اخلاقیات در سازمانها و جوامع کمرنگ شده و مادیات و منافع فردی جای خود را به ارزشهای اخلاقی داده اند . در این مقاله سعی شده ابتدا در مورد اصول مدیریتی در جوامع اسلامی بحث شود و سپس خصوصیات و ویژگیهای عمومی مدیر اخلاقی بیان شده و در انتها عوامل خود کنترلی را که موجب می شود فرد به اصول اخلاقی پایبند باقی بماند بیان شده است .   مقدمه امروزه که ...

تواضع: تواضع و فروتنی جایگاه و اهمیت خاصی در اخلاق اسلامی دارد و خداوند به پیامبر خود امر می فرماید: وَاحفِض جَناحَکَ لِمَنِ اَتَّبَکَ مِنَ المومنین. و (ای رسول من) پر و بال مرحمت بر تمام پیروان با ایمانت به تواضع بگستران. این سفارش به پیامبری است که حقتعالی در عظمت مقام او فرموده است: لَولاکَ لَما خَلَقتُ الاَفلاک: اگر به خاطر تو نبود هرگز جهان آفرینش را نمی آفریدم و دارای چنان ...

مقدمه : امروزه شاهد پیشرفت چشمگیر جوامع بشری هم از لحاظ فکری و عقیدتی و هم از لحاظ علمی و عملی هستیم. اما آن چیزی که می تواند انسان را به کمال و سعادت برساند واقعاً همین است ؟ شاید در نگاه اول بگوئیم بلی و پیشرفت را با توسعه سعادت بشری هم تراز دانست امابا نگاهی ژرف تر ، مسلماً به این نکته خواهیم رسید که سعات بشری چیزی جز پیشرفت نسبی جوامع بشری است. ما در این تحقیق با نگاهی باز و ...

فصل اول – کلیات مفهوم لغوی واژه اخلاق: اخلاق جمع کلمه خُلق به معنی سرشت باطنی انسان است و در مقابل آن خَلق به معنی شکل و صورت ظاهری انسان است. تفاوت صفات نفسانی انسان: صفات نفسانی انسان یا ثابت و راسخ است که به آن ملکه گفته می شود و یا زودگذر و موقتی است که به آن حال گفته می شود. اخلاق همان صفات ثابت و راسخ در نفس انسان است. عوامل مؤثر در اخلاق: دو عامل مهمن که خُلق و خوی انسان ...

جرائم علیه اخلاق و عفت عمومی چکیده: در این مقاله، بخشی از قانون مجازات اسلامی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است که تعداد قابل ملاحظه‏ای از مرتکبین و قربانیان آن جرائم را زنان و جوانان تشکیل می‏دهند. در این راستا ضمن تحلیل حقوقی مواد قانونی، موضوع در رویه محاکم نیز مورد مطالعه قرار گرفته است، لذا از برآیند مداقه در نظر و عمل، خلأها و کاستی‏‏ها‏ی این مبحث کشف و راه‏کارهای حل آن ...

طرح برنامه های اسلام به صورت مسلکی اجتماع و با اصولی منسجم و هماهنگ و ناظر به زندگی فردی و اجتماعی انسان ها از ضرورت های امروز است. دراین راه ، قرآن کامل ترین و موثق ترین سندی است که می توان به آن اتکا کرد. با تدبر در آیات قرآن ،که خود هدف عالی قرائت و تلاوت آن است ، همگان به عیان می بینند که قرآن کتاب زندگی و آیه های آن تماماً آیه های زندگی و حرکت است :کتاب انزلناه الیک لتخرج ...

مقدمه اگر دین‌ را مجموعه‌ عقاید و دستورات‌ عملی‌ بدانیم‌ که‌ بنا بر ادعای‌ آورنده‌ و پیروان‌ آن‌ عقاید و دستورات‌، از سوی‌ آفریدگار جهان‌ می‌باشد، و اخلاق‌ را مجموعه‌ آموزه‌هایی‌ که‌ راه‌ و رسم‌ زندگی‌ کردن‌ به‌نحو شایسته‌ و بایسته‌ را ترسیم‌ کرده، بایدها و نبایدهای‌ ارزشی‌ حاکم‌ بر رفتار آدمی‌ را می‌نمایاند، بخوبی‌ به‌ رابطه‌ تنگاتنگ‌ دین‌ و اخلاق‌ پی‌ خواهیم‌ برد و اخلاق‌ را ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول