دانلود مقاله از سقیفه تا قتل عثمان

Word 183 KB 14269 20
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • سرشت حق‌جوی انسان
    حس حق‌خواهی انسان، مهمترین تضمین کننده بقای انسانیت است.

    پافشاری شگفت‌انگیز گروه‌های انسانی و بسیاری از دانشمندان جهان بر مسایلی چون جانشینی پیامبر اکرم(ص) نشان دهنده آن است که:
    1.

    انسان در پی اثبات و توجیه باورهای خویش است و همه نیروهای حیاتی را بسیج می‌کند تا گذشت قرن‌ها گرد فراموشی بر موضوع مورد اعتقادش نپاشد.


    2.

    حق بدان علت که حق است، هرچند جنبه اعتقادی نیز نداشته باشد، مورد دفاع جدی نوع انسان است، تا آنجا که بسیاری از متفکران ملل غیرمسلمان در موضوع خلافت و «بیان حق» و شخصیت مردان صحنه خلافت، با اندیشه، منطق و استدلال وارد میدان مطالعه، تحقیق و اظهارنظر شده‌اند، چنانکه همه انسان‌های آگاه هنوز از حکم نادرست علیه سقراط، گالیله و ...

    تاسف می‌خورند.
    در مسایل تاریخی،‌ آنچه از اصل پژوهش اهمیت دارد، جلوگیری از حاکمیت احساسات در نتیجه‌گیری از تحقیق و استفاده ناروا از پژوهش است.

    بی‌تردید تکیه بر منابع اصلی و مورد قبول در مسایل اخلاقی مورد پژوهش و بهره‌گیری از روش علمی و بررسی جوانب مساله در تحلیل‌ها و استنتاج‌ها، بسیاری از حساسیت‌ها را کاهش می‌دهد و راه استفاده ناروای دوستان نادان و دشمنان حیله‌گر را مسدود می‌سازد.
    در بررسی واقع‌بینانه، رخدادهای بعد از رحلت پیامبر(ص)، به طور طبیعی بازگشت به گذشته و طرح چند پرسش مناسب است:
    1.

    ضرورت و انگیزه نیاز به جانشین چیست؟
    2.

    انتظار خردپسند از پیامبر(ص) در این زمینه چه بوده است؟
    3.

    معنای پیشوایی امت در جانشینی و وظایف ولی امر مسلمانان بعد از پیامبر(ص) چیست؟
    هرچند علم کلام عهده‌دار پاسخ به چنین پرسش‌هایی است، اشاره‌ای کوتاه بدین پاسخ‌ها ضروری است.

    زیرا: ‌این مباحث در تبیین ورود صحیح به مطالب اصلی این فصل نقشی تعیین کننده دارد.
    هرچند علم کلام عهده‌دار پاسخ به چنین پرسش‌هایی است، اشاره‌ای کوتاه بدین پاسخ‌ها ضروری است.

    زیرا: ‌این مباحث در تبیین ورود صحیح به مطالب اصلی این فصل نقشی تعیین کننده دارد.

    برخی از دلایل نیاز به جانشینی پیامبر(ص) عبارت است از: دلایل و فلسفه بعثت پیامبران(ص)، مانند قانون ثابت و ضروری هدایت عمومی؛ نیاز جامعه به زمامدار؛ لزوم ارتباط بین عالم ربوبی و عالم انسانی؛ تفسیر و بیان اصول کلی دین و آیات قرآنی؛ تاکیدهای قرآن بر نقش جانشین پیامبر(ص) در تکمیل دین و اتمام نعمت.

    سیره مستمر پیامبر(ص) چنان بود که در سفرهای کوتاه مدت یا چند روزه، برای خود جانشین تعیین می‌کرد.

    پس چگونه ممکن است در سفر طولانی و بدون بازگشت (مرگ) امت را بدون راهنما و رهبر رها سازد؟

    آیا معقول است شخصیتی که عقل کل به شمار می‌آید، دین را نسخه شفابخش بشر در همه زمان‌ها می‌دارند،‌ از خود آنان مهربان‌تر بوده، برای سعادت و هدایتشان سخت‌ترین آزارها را به جان خریده است، در به ساحل نجات رساندن امت و ثمربخش کردن دین تدبیری نیاندیشیده باشد؟!

    آیا ساحت مقدس شخصیت والا و ممتاز نبی اکرم(ص) چنین کوتاهی را بر می‌تابد؟!

    با عنایت باینکه سیره دیگران پیامبران(ص) نیز بر انتصاب جانشین شایسته دللت دارد، آیا نادیده گرفتن این امر از سوی پیامبر خاتم(ص) کوتاهی در انجام رسالت شمرده نمی‌شود؟!

    راستی پیام نص قرآن که با تاکید «بلغ» و تهدید «ان لم تفعل» و تضمین و تامین «والله یعصمک» ثمره 23 سال تلاش و تبلیغ را در گرو آن قرار می‌دهد، چیست؟

    هر پژوهشگر منصف و مسلمان حق‌طلب جا دارد از خود بپرسد: ماموریتی که اگر پیامبر(ص) انجام نمی‌داد، همه دستاوردهای رسالتش نابود می‌شد، چه بود؟

    بی‌تردید اموری چون ابلاغ توحید، معاده، روزه، قوانین اقتصادی، اتحاد سیاسی و مرزبندی اعتقادی با کفار نمی‌تواند پاسخ این پرسش به شمار رود، زیرا همه این موارد بیشتر در آیات متعدد بیان شده بود.

    از سوی دیگر، حتی اعلان محبت به یکی از یاران فداکار و با اخلاص پیامبر(ص) نیز نمی‌تواند پاسخ این پرسش باشد.

    چون این مساله به مقدمه اعتراف گرفتن از مردم به عنوان «اولی به تصرف» نیازمند نیست.

    در موقعیتی که: منافقان اندیشه کودتا در سر دارند؛ گروهی با ادعای دروغین نبوت در اطراف مدینه طبل نافرمانی و ارتداد می‌کوبند؛ پیامبر(ص) مسافر سرای دیگر است.

    جز تعیین جانشین، کدام مساله انتظار می‌رود؟

    جز ابلاغ رسمی و عمومی امامت و رهبری، چه چیز می‌تواند همسنگ رسالت و نبوت قرار گیرد؟

    در حالی که عایشه، ابوبکر و عمر و عبداله (فرزند عمر) به لزوم تعیین جانشین و سرپرست برای جانشینان بعد از پیامبر تاکید داشته‌اند، آیا می‌توان گفت که پیامبر(ص) ـ‌ با توجه به شناختی که از اصحاب داشته و اهمیتی که برای دین و لزوم استواری و ماندگاری آن به دور از تحریفات و انحرافات قائل بوده است ـ به ضرورت تعیین جانشین پی نبرده باشد؟

    چنانکه خواهد آمد، ابوبکر طی وصیتی برای بعد از خود جانشینی را تعیین و معرفی کرد؛ عمر نیز با اذعان به ضرورت انتخاب جانشین، جانشینی یکی از شش نفر از اعضای انتخابی‌اش را پذیرفت.

    عبداله بن عمر به پدرش گفت: مردم می‌گویند تو نمی‌خواهی کسی را جانشین خود سازی؟!‌ اگر تو ساربان یا چوپانی می‌داشتی، او نزد تو می‌آمد و شتران یا گوسفندانت را همین گونه رها می‌کردی،‌ بی‌تردید می‌گفتی چوپان مقصر است.

    اگر کسی را برای سرپرستی بندگان خدا بجای خویش تعیین نکنی، چون نزد خدا روی، چه پاسخ می‌دهی؟!

    این ابی‌الحدید معتزلی، هنگامی نقل گفتگوی خود با نقیب علوی درباره مساله خلافت و رویداد سقیفه می‌گوید: به نقیب گفتم دلم راضی نمی‌شود بگویم اصحاب پیامبر(ص) گناه کردند و برخلاف گفته او گام برداشته، نص «غدیر» را زیر پا نهادند.

    نقیب در جواب گفت: دل من راضی نمی‌شود بگویم: «پیامبر(ص) اهمال کار بود و امت را همین گونه بی‌سرپرست رها کرد و رفت».

    چگونه ممکن است برای پس از مرگش کسی را امیر مسلمانان قرار ندهند.

    عایشه ـ همسر پیامبر(ص) ـ به عبدالله بن عمر گفت: پسرم، سلام مرا به پدرت برسان و بگو: امت محمد(ص) را بی‌سرپرست رها مکن.

    کسی را در میان آنان جانشین خود ساز ...

    می‌ترسم آشوب برپا شود.

    با عنایت به آنچه اشاره شد، آیا می‌توان گفت که سقیفه منشاء و زیرساخت‌های تاریخی دارد و بازیگران آن برای رسیدن به اهداف خود از نظریه «قرآن بسندگی» بهره برده‌اند.

    بر این اساس، تاکید پیامبر(ص) بر امر پیشوایی امت بعد از خود در مواضع و زمان‌های مختلف نیز به سبب همین تحرکات پشت پرده بوده است.

    سوال این است: وقتی چنین افرادی لزوم تعیین جانشین رهبر را دریابند، چگونه ممکن است پیامبر اکرم(ص) ضرورت و اهمیت کار در نیابد و در این خصوص چاره‌ای نیاندیشید؟!

    آیا می‌توان گفت انکار تعیین جانشین از جانب پیامبر(ص)، به نگرش منکران به شان معنوی و شخصیت سیاسی و اجتماعی پیامبر اکرم(ص) بازگشت می‌کند؟!

    اگر کسی یا گروهی معتقد بود «پیامبر(ص) فقط در تلقی وحی و حداکثر ابلاغ آن عصمت دارد و سخن او نیز فقط در مسایل اخروی حجت است و مردم عادی در امور دنیا از او عالم‌ترند»، مجالی برای قبول سخن پیامبر(ص) در بسیاری از مسایل عباد ی و اجتماعی از جمله جانشینی و هر امر دیگر باقی می‌ماند؟

    طرفه آنکه بررسی حوادث زمان رسول خدا(ص)، نشان می‌دهد که با وجود مراتب معنوی اصحاب به طور کلی، سرپیچی از فرمان پیامبر(ص)، در میان آنان، بی‌سابقه نبوده است.

    به درستی می‌توان گفت هنوز ناخالصی‌هایی در برخی از مسلمانان آن روز وجود داشت که موجب می‌شد همه جا و همیشه در برابر دستور خدا و پیامبر، تسلیم و اطاعت از خود نشان ندهند و وقتی فرمان پیامبر(ص) با تمایلات شخصی، گرایش قبیلگی یا افکار سیاسی آنان همسو نبود، با نوعی خودرایی و اجتهاد ناموجه، می‌خواستند پیامبر را از تصمیم خود منصرف سازند یا در اجرای آن کوتاهی، یا به آن اعتراض می‌کردند.

    افزون بر این، تعدادی از آیات قرآن بر لزوم تبعیت از دستور پیامبر اکرم(ص) تاکید دارد و به مسلمانان هشدار می‌دهد که از تمرد فرمان پیامبر(ص) یا سبقت بر او خودداری کنند.

    در قرآن آمده است: وَ مَا أَرْسلْنَا مِن رَّسولٍ إِلا لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْأَنَّهُمْ إِذ ظلَمُوا أَنفُسهُمْ جَاءُوک فَاستَغْفَرُوا اللَّهَ وَ استَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَّحِیماً(64) فَلا وَ رَبِّک لا یُؤْمِنُونَ حَتى یُحَکِّمُوک فِیمَا شجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یجِدُوا فى أَنفُسِهِمْ حَرَجاً مِّمَّا قَضیْت وَ یُسلِّمُوا تَسلِیماً(65) و ما هیچ رسولى نفرستادیم ، مگر براى این که مردم او را به خاطر اینکه از طرف ما است اطاعت کنند، و اگر نامبردگان بعد از آن خلاف کاریهایعنى تحاکم نزد طاغوت و اعراض از رسول و سوگند دروغ - از در توبه نزد تو آمده بودند، و از خدا طلب آمرزش کرده بودند، و رسول برایشان طلب مغفرت کرده بود مى دیدند که خدا توبه پذیر و مهربان است(64).

    پس به پروردگارت سوگند اینطور که منافقین پنداشته اند نیست ،ایمانشان واقعى نیست ، مگر وقتى که تو را در مشاجراتى که برایشان پیش مى آید.

    حکم قرار دهند، و در دل خود از هر حکمى که راندى احساس آزردگى نکنند، و حکم تو را بدون چون و چرا بپذیرند .(نساء، 64.65) یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسولَهُ وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ أَنتُمْ تَسمَعُونَ(20) اى کسانى که ایمان آورده اید فرمان برید خدا و فرستاده اش را و بر نگردید از او با اینکه مى شنوید (انفال، 20) لا تجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسولِ بَیْنَکمْ کَدُعَاءِ بَعْضِکُم بَعْضاً قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِینَ یَتَسلَّلُونَ مِنکُمْ لِوَاذاً فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِیبهُمْ فِتْنَهٌ أَوْ یُصِیبهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ(63) خطاب کردن پیغمبر را میان خودتان مانند خطاب کردن یکدیگر نکنید خدا از شما کسانى را که نهانى در مى روند مى شناسد کسانى که خلاف فرمان او مى کنند بترسند که بلیه یا عذابى الم انگیز به ایشان برسد (نور، 63) یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَینَ یَدَىِ اللَّهِ وَ رَسولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سمِیعٌ عَلِیمٌ(1) یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصوَتَکُمْ فَوْقَ صوْتِ النَّبىِّ وَ لا تجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکمْ لِبَعْضٍ أَن تحْبَط أَعْمَلُکُمْ وَ أَنتُمْ لا تَشعُرُونَ(2) إِنَّ الَّذِینَ یَغُضونَ أَصوَتَهُمْ عِندَ رَسولِ اللَّهِ أُولَئک الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُم مَّغْفِرَهٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ(3) إِنَّ الَّذِینَ یُنَادُونَک مِن وَرَاءِ الحُْجُرَتِ أَکثرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ(4) وَ لَوْ أَنهُمْ صبرُوا حَتى تخْرُجَ إِلَیهِمْ لَکانَ خَیراً لَّهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ(5) یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا إِن جَاءَکمْ فَاسِقُ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَوْمَا بجَهَلَهٍ فَتُصبِحُوا عَلى مَا فَعَلْتُمْ نَدِمِینَ(6) وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِیکُمْ رَسولَ اللَّهِ لَوْ یُطِیعُکمْ فى کَثِیرٍ مِّنَ الاَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لَکِنَّ اللَّهَ حَبَّب إِلَیْکُمُ الایمَنَ وَ زَیَّنَهُ فى قُلُوبِکمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسوقَ وَ الْعِصیَانَ أُولَئک هُمُ الرَّشِدُونَ(7) به نام اللّه که رحمان و رحیم است اى کسانى که ایمان آورده اید در حکم کردن از خدا و رسول او پیشى مگیرید و از خدا پروا کنید که خدا شنواى دانا است.

    اى کسانى که ایمان آورده اید صداى خود را بلندتر از صداى رسول اللّه برنیاورید و با او به صوت بلند سخن مگویید آن چنان که با یکدیگر سخن مى گویید تا اعمالتان ندانسته بى نتیجه نشود.

    به درستى آنان که صوت خود را در برابر رسول خدا آهسته برمى آورند کسانیند که خدا دلهایشان را براى تقوى بیازموده ، ایشان مغفرت و اجرى عظیم دارند.

    به درستى آنان که تو را از پشت دیوار حجره ها بانگ مى زنند بیشترشان تعقل ندارند.

    و اگر ایشان صبر کنند تا تو از خانه به سویشان در آیى برایشان بهتر است و خدا آمرزگار رحیم است .

    هان اى کسانى که ایمان آورده اید اگر فاسقى خبرى برایتان آورد تحقیق کنید تا مبادا ندانسته به قومى بى گناه حمله کنید و بعدا که اطلاع یافتید از کرده خود نادم شوید.

    و بدانید که رسول اللّه در بین شما است باید که از او اطاعت کنید و اگر او شما را در بسیارى امور اطاعت کند خود شما به تنگ مى آیید و لیکن خداى تعالى ایمان را محبوب شما کرد و در دلهایتان زینت داد و کفر و فسوق و عصیان را مورد نفرتتان قرار داد اینان رشد یافتگانند (حجرات، 1-7).

    وَ مَا کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَهٍ إِذَا قَضى اللَّهُ وَ رَسولُهُ أَمْراً أَن یَکُونَ لهَُمُ الخِْیرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَن یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسولَهُ فَقَدْ ضلَّ ضلَلاً مُّبِیناً(احزاب،36) هیچ مرد مومن و زن مومن را سزاوار نیست که وقتى خدا و رسولش امرى را صادر فرمودند، باز هم در امور خود، خود را صاحب اختیار بدانند، و هر کس خدا و رسولش را نافرمانى کند، به ضلالتى آشکار گمراه شده است (36) باری برای روشن شدن برخی دیگر از ابعاد حادثه سقیفه به کنار بستر پیامبر(ص) رفته، برخی حوادث مهم را باز می‌خوانیم.

    اصرار پیامبر(ص) بر اعزام سپاه اسامه با آنکه مسایلی چون ظهور مدعیان دروغین پیامبری برای اتحاد دینی مسلمانان خطری جدی به شمار می‌آمد، خطر رومیان جدی‌تر بود.

    پیامبر سپاهی منظم از مهاجر و انصار گردآورد و افراد سرشناسی چون ابوبکر، عمر، ابوعبیده و سعدوقاص را به حضور در میان جمع سپاهیان وظیفه‌مند ساخت.

    آن بزرگوار با دست خود پرچم فرمانده جوان را بست و به او فرمان حرکت داد.

    دانشمندان علوم و فنون نظامی و فرماندهان نبرهای کهن و نوین، این را پذیرفته‌اند که جملات و حتی کلمات بکار گرفته شده در فرمان‌های نظامی حساب شده است و تفسیر و دلیلی ویژه دارد.

    در این فرمان، برخی از بندهای فرمان رسول خدا(ص) روشن و سزاوار تامل است: چرا در بزرگترین سپاه، که به جنگ یک امپراطوری اعزام می‌شود، جوانی حدوداً 20 ساله به فرماندهی انتخاب می‌شود؟

    هرچند این امر بر گروهی از صحابه گران آمده و ناخرسند شدند، ولی از نظر آشنایان به سیره انبیاء و کارشناسان مسایل مدیریتی، امری تفسیرپذیر و گویاست، زیرا در مکتب اسلام تفسیر مسوولیت بر اساس شخصیت، لیاقت و کاردانی افراد انجام می‌پذیرد.

    آیا عمل پیامبر(ص) امری نمادین نبوده است؟

    چرا رسول خدا(ص) علاوه بر فرمان عمومی تجهیز سپاه، در فرمانی جداگانه به افرادی خاص دستور حرکت و حضور در سپاه داد؟

    آیا به سبب تجربه نظامی آنهاست؟

    اگر چنین است، چرا آنها را فرمانده نساخت؟

    چرا علی(ع) که مجاهدت و روح تسلیم و شجاعت او زبانزد خاص و عام بود و بیش از همه افتخار پرچمداری و فرماندهی سپاه اسلام را زیبنده خود ساخته بود، به شرکت در سپاه و حرکت با آن مامور نشد؟

    چرا وقتی اسامه، از فرمانده کل قوا خواست به او اجازه دهد تا بعد از رهایی پیامبر(ص) از بیماری، سپاه را حرکت دهد، حضرت(ص) موافقت نکرد و دستور حرکت داد؟

    فرمانده جوان دوباره عرض کرد: آیا در حالی که قلبم از بیماری شما اندوهگین است، حرکت کنم؟

    پیامبر(ص) فرمود: به پیروزی بیندیش و فرمانی که دادم اجرا کن.

    پرسش اساسی این است: الف) چرا رسول خدا(ص) این همه بر حرکت سریع سپاه پای می‌فشرد؟

    ب) به رغم پاسخ روشن پیامبر(ص) به درخواست مکرر اسامه، چه دست‌های مرموزی و به چه دلیل در حرکت سپاه از لشگرگاه «جرف» کارشکنی می‌کردند؟

    پیچیدگی پاسخ به این پرسش‌ها آنگاه بهتر رخ می‌نماید که بدانیم چون رسول خدا(ص) از کارشکنی‌های جدید در حرکت سپاه آگاهی یافت، با آنکه در تب شدید به سر می‌برد، با حالت خشم به مسجد آمد و ضمن نکوهش کارشکنان، متخلفان از حرکت سریع سپاه را ملعون خواند.

    آیا نمی‌توان دور ساختن عوامل توطئه از مدینه هنگام رحلت، یا طبیعی نمایاندن امارت جوان کمتر از بیست سال بر همه صحابه و خنثی کردن بهانه کم سن بودن علی(ع) را هدف این همه ترغیب و تاکید پیامبر(ص) به شمار آورد!

    بروز شکاف‌ها خانه پیامبر اکرم(ص) از بزرگان صحابه و مومنانی که برای دیدارش آمده بودند، آکنده بود.

    پیامبر اکرم(ص) با آگاهی از حوادثی که در انتظار حضرتش(ص) نشسته بود و با شناختی که از اصحاب خود داشت، برای آخرین بار فرصت را غنیمت شمرد تا مهمترین پیام رسالت را بیان کرده، خط سیر آینده حکومت اسلامی را ترسیم کند.

    بنابراین فرمود: نوشت‌افزار آورید تا نامه‌ای بنویسم که بعد از آن من هرگز گمراه نشوید.

    یکی از حاضران گفت: درد بر او چیره گشته، نمی‌داند چه می‌گوید!

    آنگاه به حاضران گفت: قرآن نزد ماست و همان ما را کفایت می‌کند.

    در میان حاضران اختلاف پدید آمد و به یکدیگر پرخاش کردند.

    برخی سخن عمر را تایید می‌کردند و گروهی گفتار رسول خدا(ص) را.

    بدین ترتیب، امتیاز میان پیشوا و پیرو از میان رفت و از نوشتن نامه جلوگیری شد.

    بعدها ابن عباس بارها با آه و شکوا از آن حادثه که در روز پنجشنبه تحقق یافت، یاد می‌کرد و می‌گریست و چنین می‌گفت: «یوم الخمیس و ما یوم الخمیس».

    هر مومنی حق دارد بپرسد: موضوعی که پیامبر(ص) می‌خواست بنویسد، چه بود؟

    نگارش آن برای چه کسانی زیانبار بود و چه زیانی داشت؟

    آیا اساساً پیامبر(ص) اجازه دارد در لحظه آخر زندگی این جهانی‌اش، برای جلوگیری از گمراهی مسلمانان، وصیت‌نامه بنویسدیا خیر؟

    دانشمند مصری اهل تسنن، احمد حسین یعقوب، درباره علت پافشاری نکردن در نوشتن، معتقد است: چناچه پیامبر(ص) بر نگارش اصرار می‌ورزید، شخص معترض و طرفدارانش بر نظر خود پای می‌فشردند و حتی برای به کرسی نشاندن مدعا و خواسته خویش به کوشش‌هایی دست می‌یازیدند.

    کمترین دستاورد این تلاش، بی‌ثمر شدن آن نگاشته بود.

    در کنار آن، خطر بزرگی اصل دین و تمام دعوت 23 ساله پیامبر(ص) را تهدید و حتی قرآن را نیز از اعتبار ساقط می‌کرد.

    جریان سقیفه و شکل‌گیری خلافت خلافت ابوبکر خبر رحلت پیامبر اکرم(ص) به سرعت منتشر شد و مردم مدینه را در نگرانی و اندوه فرو برد.

    در میان ناله‌ها و فریادهای مردم، یکی از صحابه با صدای بلند گفت: این چه نادانی است که شما دارید؟!

    چرا می‌گویید پیامبر مرده است؟

    نه، چنین صحیح نیست.

    این سخن منافقان است.

    هرکس بگوید او مرده است، با این شمشیر گردنش را می‌زنم.

    ابن عباس به او نزدیک شد و این آیه را خواند: «و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم ...».

    مرد قانع نشد و تهدید کرد: اگر کسی بگوی پیامبر مرده است، دست و پایش را قطع می‌کنم.

    پیامبر به آسمان‌ها رفته است و باز می‌گردد: راستی دلیل انکار رحلت پیامبر(ص) چه بود؟

    مصالح اسلام یا مسلمانان؟

    علاقه بسیار به پیامبر(ص) و اهداف او؟

    آیا تمایلات دیگر؟

    مردم ناباورانه اشک می‌ریختند.

    ابوبکر از راه رسید و آن آیه را که پیشتر ابن عباس خوانده بود، تلاوت کرد و بانگ برآورد: پیامبر درگذشت، اما خدایش زنده است.

    فردی که تا چند لحظه قبل مرگ پیامبر(ص) را سخن منافقان می‌خواند،‌ با پذیرش رحلت پیامبر(ص) گفت: گویا این آیه را نشنیده بودم.

    هیجان مردم فرو نشست و اندوه ناله‌هایشان ادامه یافت.

    هنوز مراسم تجهیز و تکفین پیامبر خدا(ص) برپا نشده بود که پیکی آهسته به ابوبکر گفت: عمر تو را می‌خواند.

    ابوبکر، که حضور در آنجا را مهم‌تر می‌دید، ناخشنود شد و سخن پیک را نادیده گرفت.

    قاصد دوباره پیام آورد.

    ابوبکر این بار اجابت کرد و همراه عمر و ابوعبیده روانه سقیفه شد.

    درباره تشکیل سقیفه سوالات و پرسش‌هایی وجود دارد که بخشی از آن عبارتند از: سقیفه گنجایش چند نفر را داشت؟

    چرا اجتماع در آن هنگام و در آنجا برقرار شد؟

    چرا گروهی از انصار در سقیفه گرد آمده بودند؟

    چه کسی انصار را به اجماع دعوت کرد؟

    آیا مقدمات اجتماع از قبل برنامه‌ریزی شده بود؟

    چه کسانی از انصار در محفل حضور داشتند؟

    آیا گردهمایی انصار برای انتخاب جانشین بود و جنبه سیاسی داشت؟

    کدام یک از انصار و با چه انگیزه‌ای پیش از همه بیعت کرد؟

    آیا جز آن سه تن، هیچ یک از مهاجران از رخداد سقیفه آگاه بود؟

    ابوبکر، که اواخر عمر خود را می‌گذراند و به پیامبر(ص) نیز اظهار اخلاص می‌کرد، چگونه پس از آگاهی از رخداد، پیکر پیامبر را رها ساخت و روانه سقیفه شد؟

    چرا به هیچ مهاجر دیگر و افرادی که گرد جسم پاک پیامبر می‌گریستند، اطلاع ندادند؟

    چرا در جلسه‌ای که سرنوشت مسلمانان تعیین می‌شد، خاندان پیامبر و صحابه بزرگ را به حساب نیاوردند؟

    اصولاً این همه شتاب برای چه بود؟

    آیا واقعاً فتنه تا آن حد نزدیک شده بود که نمی‌بایست یک روز نیز صبر کرد؟

    اگر خطر منافقان کیان اسلام را تهدید می‌کند، چرا پیامبر نباید برای آن چاره اندیشد و جانشین خود را مشخص سازد؟

    آیا نباید گفت در آن روز کسانی تنها در اندیشه حکومت بوده‌اند؟

    چرا و چگونه «بنی اسلم» به مدینه وارد شدند؟

    چرا این گروه، به جای شرکت در مراسم تدفین پیامبر(ص)، یا دیدار دیگر مهاجران، به سقیفه و بیعت با خلیفه روی آورد؟

    امروزه این پرسش‌ها و ده‌ها پرسش دیگر جویندگان هدایت را به اندیشه و تحقیق جدی واداشته است.

    درباره ماهیت و انگیزه اقدام انصار باید گفت طرح این مساله از سوی آنان در آن ساعات، رویارویی با کردار برخی از مهاجران بود، نه موضع‌گیری در برابر وصایای پیامبر(ص)، شاید بتوان تخلف برخی از سران مهاجر از پیوستن به سپاه اسامه و اخلال در حرکت آن، به رغم تاکید پیامبر(ص)، جلوگیری از آورن کاغذ و دوات برای پیامبر و پیشگویی آن حضرت درباره پیدایش آشوب‌ها در آینده نزدیک را، از عوامل حضور انصار در سقیفه و تلاش آنان به منظور حفظ موقعیت و منافع خود به شمار آورد.

    با این حال، این نظریه که انصار ناآگاهانه مجری طرح حساب شده دیگران شدند، زیرا با قراینی تقویت‌پذیر است.

    حضور به ظاهر تصادفی طایفه بنی اسلم در مدینه و بیعت شتابان آنها با خلیفه چه بسا گواه درستی این نظر باشد.

    به هر تحلیل، در سقیفه، مهاجرت، قریشی بودن و دوستی با پیامبر مورد استدلال قرار گرفت و سرانجام آخرین برگ پیروزی، یعنی کهنسالی آشکار شد.

    یکی از انصار ـ بشیر بن سعد ـ که بعدها در شمار نزدیک‌ترین یاران معاویه قرار گرفت، به عنوان اولین نفر بیعت کرد.

    البته در آن موقعیت، زمزمه‌هایی درباره غیبت اهل بیت، بنی هاشم و دیگر مهاجران و شخص علی بن ابیطالب(ع)، به گوش می‌رسید، ولی سرگرم بودن آن حضرت به کار تجهیز پیامبر، دور بودن بنی‌هاشم از صحنهع سیاست‌های گروهی، رقابت‌های طایفه‌ای و حسادت‌های شخصی جاهلی دو قبیله اوس و خزرج، زمینه موفقیت کارگردانان اخذ بیعت را فراهم آورد.

    سرانجام طایفه اسلم با جار و جنجال و به شکل پلیسی وارد معرکه شدند و با خلیفه بیعت کردند و پیروزی را قطعی ساختند.

    در همان مجلس، گردانندگان صحنه رقابت، قتل سعد بن عباده انصاری را که نامزد جانشینی بود، پیشنهاد دادند، ولی با دخالت هوادارانش عملی نشد.

    بدین ترتیب، ابوبکر بن ابی‌قحانه در60 سالگی به خلافت رسید.

    او پیر نسب‌دان قریش شهرت داشت و بشارت ظهور پیامبری با آیین جهانگیر را شنیده بود.

    به گواهی همه تاریخ‌نگاران، او در شمار نخستین مسلمانان جای داشت، ولی در سال اسلام آوردنش اختلاف فراوان است.

    او به رغم سرزنش پدرش ابوقحانه، با صرف بخشی از دارایی‌اش، هفت برده مسلمان را از بردگی و تحمل شکنجه اربابان مشرک آزاد ساخت.

    تاریخ درباره انگیزه این کار وی ساکت است.

    ابوبکر در بسیاری از غزوات شرکت داشت و گفته‌اند کسانی چون عثمان، طلحه، زبیر، سعد بن ابی وقاص و عبدالرحمنت بن عوف به راهنمایی او مسلمان شدند.

    جنگ‌های رده و واقعیت از دین برگشتگان با توجه به زمینه‌هایی که از حیات پیامبر(ص) بروز کرده بود و افرادی، به دلایل مختلف، ادعای نبوت کرده، در مسیر فریفتن برخی قبایل موفقیت‌هایی نیز بدست آورده بودند، بحران شکننده بعد از رحلت رسول اکرم(ص)، مجال تازه‌ای را دو جهت فراهم آورد.

    نخست آنکه هر کدام از این افراد زمان را مناسب یافتند و با ادعای نبوت طبل مخالفت و بی‌دینی کوفتند.

    از سوی دیگر، این امر سبب شد عده‌ای از مسلمانان سست ایمان نسبت به اصل دین دچار تردید شوند.

    ضمیمه شدن مساله پرداخت زکات که در موقعیت جدید معنای دیگری پیدا می‌کرد، آهنگ نارضایتی و نافرمانی را تشدید کرد.

    بدین ترتیب، همزمان دو پدیده شکل گرفت: یکی نپرداختن زکات بدلیل مشروع ندانستن دستگاه خلافت و دیگری بازگشت از دین و ارتداد.

    حکومت در رویارویی با این دو پدیده با قدرت عمل کرد.

    خشونت عوامل در این امر چنان بود که حتی عمر بن خطاب لب به اعتراض گشود.

    بر اساس اسناد و منابع معتبر، برخی از آنان که مهر ارتداد و بازگشت از دین بر پیشانی‌شان خورد،‌ افرادی بودند که سازمان سیاسی و حکومتی جدید را قبول نداشتند و پرداخت زکات به این حاکمان را انجام وظیفه الهی و رهایی از تکلیف نمی‌دانستند.

    سخن آنها این بود: تا معلوم نشود رهبر واقعی کیست و رسول خدا(ص) پس از خود چه کسی را به جانشینی گمارده است، ما به او زکات نمی‌دهیم و آن را میان نیازمندان قبیله خویش تقسیم می‌کنیم.

    برخی از آنان نیز چون پیامبر(ص)، را یک رییس با اختیارات سیاسی و اجتماعی در نظام قبیله‌ای می‌نگریستند.

    با وفات او لزومی به عمل به تعهدات خویش در مقابل جانشین وی نمی‌دیدند.

    گذر از خانه فاطمه(س) گرچه بسیاری امور طبق برنامه پیش می‌رفت، کار مستحکم ساختن پایه‌های قدرت ابوبکر هنوز پایان نگرفته بود.

    چنانکه منابع شیعه و سمنی نشان می‌دهد، علی بن ابیطالب(ع) مهمترین مرد خاندان پیامبر(ص) و یاران نزدیک وی و خاندان هاشم، از تصمیم سقیفه‌نشینان آگاهی نیافتند.

    آنها وقتی این موضوع را شنیدند که ابوبکر، با موقعیت تثبیت شده، همراه حامیانش به مسجد پیامبر آمد.

    شاید در این لحظه بود که گروهی از حامیان آن حضرت در خانه فاطمه(س) گرد آمده بودند و درباره آنچه باید انجام شود، به گفتگو پرداختند.

    ابوبکر و عمر، با آگاهی کامل از حقانیت علی(ع) و احترام خاصی که او در میان گروهی از اصحاب داشت، در حالی که از واکنش جدی وی و پیروانش بیمناک بودند، آنان را به بیعت در مسجد فرا خواندند، ولی آنها سر باز زدند.

    گروه مسلح، خانه علی(ع) را محاصره و تهدید کردند که اگر علی(ع) و هوادارانش از خانه خارج نشوند و با خلیفه بیعت نکنند، آن را به آتش خواهند کشید .

    علی(ع) بیرون آمد و کوشید با مطرح کردن حق خود، اعتراض خویش را آشکار سازد.

    بی‌درنگ خشونت و شدن آشکار شد، شمشیرها از نیام برآمد و عمر و گروهش کوشیدند به درون خانه فاطمه(س) نفوذ کنند.

    فاطمه(س) خشمگین در برابرشان ایستاد و با لحنی ملامت‌آمیز فریاد است: شما پیکر رسول خدا(ص) را بر زمین نهادید و بدون مشورت و محترم شمردن حقوق ما، تصمیم گرفتید.

    در پیشگاه خداوند می‌گویم شتابان از اینجا برون روید، وگرنه به پیشگاهش شکوا می‌کنم.

    این امر بر پیچیدگی موقعیت افزود و گروه مسلح بدون بدست آوردن بیعت علی(ع)، پس از رفتارهایی نامناسب ناگزیر خانه را ترک گفتند.

    با آنکه فشارها همه جانبه بود و شعله‌های خشم علیه مردان خلیفه، مسلمانان معترض را تهدید می‌کرد، علی(ع) تن به سازش نداد و تا هنگامی که اساس دین را در معرض خطر ندید، بر این موضع خویش استوار ماند.

    چون احتمال پایمال شدن رنج‌های رسول خدا(ص) جدی شد، علی و پیروانش ناگزیر با خلیفه مصالحه کردند.

    در کنار بنی‌هاشم برخی از ممتازترین اصحاب پیامبر(ص)، که به خلافت ابوبکر اعتراض داشتند و تا مدت‌ها آن را به رسمیت نمی‌شناختند، عبارتند از: حذیقه بن یمان، خزیمه بن ثابت، ابو ایوب انصاری، سهل و عثمان بن حنیف، براء بن عازب، بلال موذن پیامبر، ابوذر غفاری، عمار بن یاسر، مقداد بن عمرو، سلمان فارسی و خالد بن سعد.

    فدک، نمادی از معنایی عظیم یکی از اقدام‌های ابوبکر، در پی گردآوری زکات و سامان بخشیدن درآمدها، تصرف منطقه اقتصادی فدک است.

    انگیزه اصلی ابوبکر از تصرف فدک چه بود؟

    چه دلیلی بر جواز این کار داشت؟

    آیا واقعاً درگیری بر سر باغستان بود؟

    اینها بخشی از پرسش‌هایی است که هنوز در حافظه تاریخ به خوبی باقی مانده است.

    در فرهنگ شیعه، فدک نمادی از معنایی بزرگ است ک هرگز در چهارچوب آن قطعه زمین نمی‌گنجد و همین معنای رمزی است که درگیری را از مخاصمه سطحی و محدود به مبارزه‌ای سیاسی تبدیل می‌کند.

    منازعه فدک در واقع فریاد اعتراض یادگار رسول خدا(ص) به انحراف پدید آمده در جهان اسلام است.

    چون حضرت زهرا(س) همراه زنان بنی‌هاشم به مسجد آمد تا درباره فدک با ابوبکر به گفتگو بپردازد، ابوبکر با گروهی از مهاجران و انصار نشسته بودند.

    آه سوز و دردناک دخت پیامبر(ص) جمعیت را متاثر ساخت.

    خدای را سپاس گفت و به یگانگی او و رسالت حضرت محمد(ص) گواهی داد.

    همه را به حفظ قرآن، که امانت بزرگ الهی است، سفارش کرد.

    پس از تبیین مشروح فلسفه و هدف احکام، به قاطعیت و زحمات پیامبر(ص) در تقویت راه هدایت و سعادت مردم اشاره کرد.

    نقش مهم علی(ع) در دفاع از اسلام و پیامبر اکرم(ص) را یادآور شد و در انتقاد از بی‌وفایی مردم فرمود: «شما آنقدر صبر نکردید که بحران فروکش کند و اندکی از مصیبت بگذرد.

    شتابان فتنه را دامن زدید، شعله‌های اخلال و فساد را برافروختید، احکام و سنن پیامبر(ص) را ترک کردید و به اهل بیت و خانواده‌اش ستم و خیانت روا داشتید».

    سرور بانوان جهان درباره فدک چنین استدلال کرد: ای پسر ابوقحافه، آیا در قرآن است که «تو» ازپدرت ارث ببری، ولی من از پدرم اث نبرم؟!

    «و لقد جئت شیئأ فریا».

    آیا به عمد، کتاب خدا را ترک کرده، احکام آسمانی‌اش را پشت سر می‌اندازید؟

    خداوند می‌فرماید: «و ورث سلیمان داوود».

    در داستان حضرت یحیی بن زکریان می‌فرماید: «فهب لی من لذلک ولیا یرثنی و یرث من آل یعقوب» و نیز می‌فرماید: «ان ترک خیرا الوصیه للوالدین و الاقربین بالمعروف حقا علی المتقین».

    آیا خداوند متعال در این آیه همه مردم را به طور عموم درنظر نگرفته، همه طبقات شامل این آیات نیستند؟

    آیا شما در تشخیص عموم و خصوص و دلالت آیات، از پدر و پسرعمویم آگاه‌ترید؟

    ....

    آگاه باشید، گفتنی‌ها را گفتم.

    یقین دارم خواری، شما را فرا گرفته است و گفتن حقیقت با شما سودی ندارد، ولی چه کنم اندوه طغیان کرد، سینه‌ام تنگ شد و اتمام حجت کردم.

    آری، شما آنچه می‌خواستید به چنگ آوردید.

    بر مرکب مراد سوار شدید و آن را رام خویش ساختید، ولی ننگ حق‌کشی برای شما باقی ماند و داغ آن، چنان بر پیشانی‌تان نقش بست که تا پایان کار جهان محو نخواهد شد.

    در آخرت نیز آتش عذابی که بر دل‌ها اثر می‌کند و آنها را می‌گدازد، گریبانتان را خواهد گرفت: «و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون».

    در سخنان آن حضرت با زنان مهاجر و انصار نیز این هدف سیاسی به روشنی آمده است.

    آن حضرت می‌فرماید: چگونه رهبری امت را از پایگاه رسالت و قواعد استوار نبوت و منزلگاه روح‌الامین دور ساختید و قرآن را از دست آگاهان به دنیا و دین بازگرفتی؟!

    باید بدانید که این کار زیانی آشکار است، اما چرا با ابوالحسن علی(ع) به دشمنی برخاستید؟

    به خدا سوگند، تنها علتی که باعث این دشمنی شد، قدرت شمشیر او در جهاد، سخت‌گیری و شدن عمل او در برابر حق، یورش عبرت‌آموز او به جان دشمنان بی‌پروایی او در راه خدا بود.

    به خدا، اگر مانع نمی‌شدید و علی(ع) زمام امور امت را برعهده می‌گرفت، کاروان امت را چنان عادلانه و بزرگوارانه پیش می‌برد، که در این کاروان نه مرکب رنجی ببیند و نه راکب اضطرابی یابد و آن را به آبشخوری می‌رساند که چشمه زلال و نوشین آن، پیوسته به گوارایی، بجوشد و چنان سیراب بازشان می‌گرداند که عقل به حیرت درماند؛ بدون اینکه در برابر این مسوولیت در پی سود و بهره‌ای برآید، مگر اینکه تنها، شدت عطش خود را به جرعه آبی و ضعف گرسنگی را به نان خشکی فرونشاند و در آن صورت، درهای برکات الهی از آسمان و زمین بر آنان گشوده می‌شد؛ اما دریغا!

    این کار را نکردید و خداوند شما را بدین کارتان مواخذه خواهد کرد.

    از دیگر فعالیت‌های خلیفه اول، پافشاری بر گسیل سپاه اسامه به مرزهای روم بود.

    در زمان حیات پیامبر(ص) در حرکت سپاه اسامه کوتاهی شده بود، اما اینک دیگر دلیلی بر کوتاهی وجود نداشت.

    افزون بر اینکه خطر دشمنان خارجی چیزی نبود که بتوان آن را نادیده گرفت.

    از طرفی اعزام سپاه اسامه نوعی اجرای فرمان پیامبر به شمار می‌آمد.

    از این رو خلیفه خود سپاه اسامه را از اردوگاه «جرف»‌ بدرقه کرد و از اسامه درخواست نمود که عمر را برای ماندن در مدینه و یاری خلیفه، از همراهی با سپاه معاف کند و اسامه نیز اجازه داد.

    اگرچه درگیری مهمی بین سپاه مسلمانان و رومیان رخ نداد، انجام موفق ماموریت و بازگشت پیروزمندانه اسامه ـ بعد از چهل روز یا بیشتر ـ از جوانبی چند برابر مسلمانان ارزشمند بود.

    از یک سو روحیه آنان را که در نتیجه آشوب‌های داخلی جزیره العرب و نگرانی‌های موجود پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) رو به ضعف نهاده بود، تقویت کرد و از سوی دیگر به دشمنان خارجی که گمان می‌کردند پس از رحلت نبی اکرم(ص) مسلمانان آسیب‌پذیر گردیده‌اند، پاسخی مناسب داد.

کلمات کلیدی: سقیف - عثمان - قتل عثمان

واقعیت‌ قتل‌ عثمان‌ سراسر کشور اسلامی‌ علیه‌ تو شوریده‌ است‌! علی‌ (ع‌) به‌ خدا سوگند این‌ زنجیر را به‌ گردن‌ تو می‌اندازم‌ تا اینکه‌ این‌ افراد خبیث‌ و ناپاک‌ ( مروان‌ و ابن‌ عامر و ابن‌ ابی‌سرح‌) را از خود دور کنی‌. جبله‌ بن‌ عمرو گر به‌ فکر جهاد هستید، به‌ سوی‌ ما بشتابید، زیرا خلیفه شما، دین‌ محمد (ص‌) را تباه‌ نموده‌ است‌؛ او رااز حکومت‌ خلع‌ کنید! مردم‌ مدینه‌ یازده‌ سال‌ ...

سراسر کشور اسلامی‌ علیه‌ تو شوریده‌ است‌! علی‌ (ع‌) به‌ خدا سوگند این‌ زنجیر را به‌ گردن‌ تو می‌اندازم‌ تا اینکه‌ این‌ افراد خبیث‌ و ناپاک‌ ( مروان‌ و ابن‌ عامر و ابن‌ ابی‌سرح‌) را از خود دور کنی‌. جبله‌ بن‌ عمرو گر به‌ فکر جهاد هستید، به‌ سوی‌ ما بشتابید، زیرا خلیفه شما، دین‌ محمد (ص‌) را تباه‌ نموده‌ است‌؛ او رااز حکومت‌ خلع‌ کنید! مردم‌ مدینه‌ یازده‌ سال‌ و چند ماه‌ از حکومت‌ ...

مقدمه امام علی بن ابی طالب(ع)، علاوه بر خلافت و جانشینی منصوص از رسول گرامی اسلام(ص)، پس از کشته شدن خلیفه سوم، در تاریخ بیست و پنجم ذی حجه سی و پنج هجری (ششصد و چهل و چهار میلادی)[1] ، با همه استنکافش از پذیرفتن حکومت و خلافت، با اقبال عمومی و اصرار آنان برای پذیرش منصب حکومت ظاهری، مواجه شد، و با بیعت آنان و در رأس همه، بیعت اصحاب پیامبر از مهاجران و انصار، عملاً متصدی امر ...

شیعه به معنای کلی وژاه شناسی شیعه در لغت به معنی انصار و اتباع است « الشیعه : الاتباع والاعوان والانصار مأخوذ من الشیاع(1)» و از ماده شیع به معنای مشایعت و پیروی و شجاعت ا ست. (2)دراصطلاح نوبختی می گوید؛ «گروهی شیعه نامیده شدند و ایشان هوا خواه علی بن ابیطالب (علیه السلام )بودند که پیروی از وی را شیوه خود ساخته و همه تیره های شیعه از این دسته برخاستند(3)» ازهری می‌گوید:«شیعه ...

((دوران زندگانی حضرت علی (ع) )) دوران زندگانی 63 ساله حضرت علی (ع) را می توان به پنج بخش تقسیم کرد : 1-از ولادت تا بعثت پیامبر اکرم (ص) 2-از بعثت تا هجرت 3-از هجرت تا رحلت پیامبر گرامی (ص) 4-از رحلت نبی اکرم (ص) تا خلافت ظاهری 5-از خلافت تا شهادت از ولادت تا بعثت حضرت علی (ع) در سال سی ام عام الفیل ( ده سال قبل از بعثت ) در خانه خدا چشم به جهان گشود . پیامبر اکرم (ص) ، علی (ع) ...

پژوهش حاضر کوششي است براي تشريح وضعيت جامعه شيعه ،اين گزارش مبتني است بر يک رشته منابع جور و اجور; اعم از منابع درجه اول و دوم، از آثار عربي قرون ميانه تا نوشتههاي سياحان اروپايي و آثار مخالفان فعلي دولت سعودي. همچنين از نوشتههاي تاريخيِ سالشمارانه

فتح مصر و شام از سوی عثمانی ها و آغاز تاریخ جدید آن : پس از آن که سیطره و سطوت عثمانی ها در آسیای صغیر گسترش یافت و تحکیم گردید هنگام برخورد با ممالیک مصر فرا رسید هر چند که پیش از این میان سلاطین مصر و خلفای عثمانی روابط حسنه ای برقرار بود . این روابط از عهد سلطان برقوق مصری و معاصرش سلطان بایزید عثمانی آغاز شده بود . این روابط خوب تا زمان سلطان با یزید دوم پسر محمد فاتح ادامه ...

بسیاری از خلاءها و اشتباهات صورت گرفته در تحقیقات مربوط به حقوِ دوره عثمانی در زمینه حقوِ جزاست . زیرا پاره ای از محققان بیگانه و بومی که از اصول کلی حقوِ جزای اسلام و شرایط و عناصر تعزیرات اطلاعات جامعی ندارند، احکام جزایی موجود در قوانین عثمانی را مغایر با حقوِ جزای اسلام می دانند. براساس ادعای آنان ، قوانین حقوِ جزای عثمانی ، احکام حقوِ جزای اسلام را تغییر داده اند.مثلاً در ...

عثمان عثمان بن عفان بن ابی العاص بن امیه در شمار مسلمانانی است که در همان سالهای نخست به دعوت ابوبکر، مسلمان شد. وی از بنی‌امیه و یکی از اشراف و ثروتمندان مکه بود و اسلام وی در میان خاندانی که قریب به اتفاقشان مخالف اسلام بودند، عجیب می‌نمود. او در شمار مهاجران به حبشه بود، اما به زودی به مکه بازگشت و به مدینه مهاجرت کرد. وی در مدینه به ترتیب با دو دختر رسول خدا ام کلثوم و رقیه ...

مقدمه پژوهش حاضر کوششی است برای تشریح وضعیت جامعه شیعه ،این گزارش مبتنی است بر یک رشته منابع جور و اجور; اعم از منابع درجه اول و دوم، از آثار عربی قرون میانه تا نوشتههای سیاحان اروپایی و آثار مخالفان فعلی دولت سعودی. همچنین از نوشتههای تاریخیِ سالشمارانه از قدیم تاکنون و گزارشهایی که ایرانیها و لبنانیهای شیعه و دیگر زائران مدینه نگاشتهاند. البته تصویر به دست آمده، از بسیاری جهات ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول