عبادت ، به معنای اظهار ذلت ، عالی ترین نوع تذلّل و کرنش در برابر خداوند است .
در اهمیت آن ، همین بس که آفرینش هستی و بعثت پیامبران (عالم تکوین و تشریع) برای عبادت است .
خداوند می فرماید :
«و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون»
هدف آفرینش هستی و جن و انس ، عبادت خداوند است .
کارنامه همه انبیاء و رسالت آنان نیز ، دعوت مردم به پرستش خداوند بوده است :
« و لقد بعثنا فی کل امه رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطغوت »
پس هدف از خلقت جهان و بعثت پیامبران ، عبادت خدا بوده است .
روشن است که خدای متعال ، نیازی به عبادت ما ندارد ، « فان الله غنی عنکم » و سود عبادت ، به خود پرستندگان بر می گردد همچنانکه درس خواندن شاگردان به نفع خود آنان است و سودی برای معلم ندارد .
ریشه های عبادت
آنچه انسان را به پرستش و بندگی خدا وادار می کند (یا باید وادار کند) اموری است ، از جمله :
1.
عظمت خدا
انسان وقتی خود را در برابر عظمت و جلال خدایی می بیند ، ناخودآگاه در برابر او احساس خضوع و فروتنی می کند .
آن سان که در برابر یک دانشمند و شخصیت مهم ، انسان خویشتن را کوچک و ناچیز شمرده ، او را تعظیم و تکریم می کند .
2.
احساس فقر و وابستگی
طبیعت انسان چنین است که وقتی خود را نیازمند و وابسته به کسی دید ، در برابرش احساس خضوع می کند .
وجود ما بسته به اراده خداست و در همه چیز ، نازمند به اوییم .
این احساس عجز و نیاز ، انسان را به پرستش خدا وا می دارد .
خدایی که در نهایت کمال و بی نیازی است .
در بعضی احادیث است که اگر فقر و بیماری و مرگ نبود ، هرگز گردن بعضی نزد خدا خم نمی شد .
توجه به نعمت ها انسان ، همواره در برابر برخورداری از نعمت ها ، زبان ستایش و بندگی دارد .
یادآوری نعمت های بیشمار خداوند ، می تواند قوی ترین انگیزه برای توجه به خدا و توجه به عبادت او باشد .
در مناجات های امام معصوم ، معمولاً ابتدا نعمت های خداوند ، حتی قبل از تولد انسان ، به یاد آورده می شود و از این راه ، محبت انسان به خدا را زنده می سازد آنگاه درخواست نیاز از او می کند .
خداوند هم می فرماید : « فلیعبدوا رب هذا البیت ، الذی اطمعهم من جوع و ءامنهم من خوف » مردم پروردگار این کعبه را بپرستند ، او را که از گرسنگی سیرشان کرد و از ترس ، اینشان نمود .
در آیه ای دیگر است ، پروردگارتان را بندگی کنید ، چون شما را آفرید .
فطرت پرستش ، جزئی از وجود و کشش فطری انسان است .
این روح پرستش ، که در انسان فطری است ، گاهی در مسیر صحیح قرار گرفته و انسان به « خدا پرستی » می رسد ، گاهی انسان در سایه جهل یا انحراف ، به پرستش سنگ و چوب و خورشید و گاو و پول و ماشین و همسر و پرستش طاغوت ها کشیده می شود .
انبیا ، برای ایجاد سن پرستش نیامده اند ، بلکه بعثت آنان ، برای هدایت این غریزه فطری به مسیر درست است .
علی می فرماید : « فبعث الله محمداً بالحق لیخرج عباده من عباده الاوثان الی عبادته » خداوند محمد را به حق فرستاد ، تا بندگانش را از بت پرستی ، به خدا پرستی دعوت کند .
بیشتر آیات مربوط به عبادت در قرآن ، دعوت به توحید در عبادت می کند ، نه اصل عبادت .
زیرا روح عبادت در انسان وجود دارد .
مثل میل به غذا که در هر کودکی هست ، ولی اگر راهنمایی نشود ، به جای غذا ، خاک می خورد و لذت می برد !
اگر رهبری انبیاء نباشد ، مسیر این غریزه منحرف می شود و به جای خدا ، معبودهای دروغین و پوچ پرستیده می شود .
آنگونه که در نبود حضرت موسی و غیبت چهل روزه اش ، مردم با اغواع سامری ، به پرستش گوساله طلایی سامری روی آوردند .
نقش عبادت عبادت ، قرار دادن همه ابعاد زندگی در مسیر خواست و رضای الهی است .
اینگونه رنگ خدایی زدن به کارها ، تاثیر مهمی در زندگی انسان دارد که به گونه ای از آنها اشاره می شود : باقی ساختن فانی انسان ، و همه تلاشهایش از بین رفتنی است ، اما آنچه برای رضای خدا انجام گیرد و متعلق به الله باشد ، به صورت ذخیره در می آید و باقی است .
قرآن می فرماید : « ما عندکم ینفد و ما عندالله باق » آنچه نزد شماست پایان می پذیرد و آنچه نزد خداست ، ماندگار است .
و نیز : « کل شی هالک الا وجهه » هر چیزی نابود می شود مگر آنچه وجهه و رنگ و روی الهی داشته باشد .
تبدیل مادیات به معنویات اگر هدف در کارها خدا باشد و انسان بتواند نیت و انگیزه و جهت کارهایش را در مسیر خواست خدا قرار دهد و بنده او باشد ، حتی کارهای مادی از قبیل خوردن ، پوشیدن ، مسافرت ، دیدار ، کار روزانه ، خانه داری ، تحصیل ، همه و همه ، معنوی می شود .
بر عکس ، گاهی مقدس ترین کارها ، اگر با هدف مادی و دنیوی انجام گیرد ، از ارزش می افتد .
اولی نهایت استفاده است ، دومی نهایت زیان .
سازندگی فرد و جامعه عبادت و توجه به خدا و پرستش او ، چون همچون با نادیده گرفتن هوس ها و تمایلات ، و تفاخر نداشتن نسبت به نژاد و لباس و زبان و زمین و شهر است و انس گرفتن با خدا و دل بستن به بی نهایت قدرت و کمال و تشکر از صاحب نعمت است ، این مسائل ، در ساختن فکر و زندگی فردی و اجتماعی مردم نقش دارد .
عبادت ، حرکت در مسیر مستقیم الهی است : « و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم » عبادت ، بار نیست ، بلکه اهرم حرکت است : « واستعینوا بالصبر و الصلوه » از صبر و نماز کمک بگیرید .
عبادت ، هم انسان را به صورت فردی ، از بردگی هوس ها و گناهان و شیطان نجات می دهد ، و هم یک جامعه عابد ، را که خدا می پرستد ، از پرستش طاغوت ها و ستمگران و ابر قدرت ها آزاد می شود .
اقبال لاهوری می گوید : آدم از بی بصری بندگی آدم کرد گوهری داشت ولی نذر قباد و جم کرد یعنی از خوی غلامی ز سگان پست تر است من ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کرد عبادت ، هم « فرد ساز » است و هم جامعه ساز ، فساد جوامع ، بیشتر از گرایش به عبودیت و پرستش غیر خدا سرچشمه و ریشه می گیرد .
آفات عبادت شیطان ، این دشمن قسم خورده و دیرینه انسان ، که هکواره در کمین انسان است تا عبادتهایش را تباه و بی نتیجه سازد ، از این راهها برای فاسد کردن و باطل نمودن عبادت ما وارد می شود : ریا کسی که نه برای خدا ، بلکه برای جلب نظر مردم یا رسیدن به موقعیت و شهرت ، عبادت می کند ، او گرفتار دام شیطان است و عباداتش به هدر می رود .
این اخلال در عبادت ، توسط شیطان گاهی پیش از عمل هم ، در نیت پدید می آید و از «قصد قربت» باز می دارد .
عجب شیطان انسان را در حین عبادت ، به خود پسندی و مهم دانستن عبادت ها می کشد ، و اگر کار ، با نام و برای خدا هم شروع شده باشد ، در نیمه راه ، شیطان آنرا تباه می سازد و انسان را به غرور دچار می سازد .
گناه بی شک ، گناهان ، آثار خوب عبادات را از بین می برند .
کشاورزی که پس از ماهها تلاش و زحمت در راه به ثمر رساندن مزرعه و باغ ، در اثر یک غفلت ، گرفتار آتش سوزی و حریق خرمن می شود ، رنجهایش هدر رفته است .
گناهان آتشی در خرمن عبادات و اعمال ما هستند که آنها را بر باد می دهند .
خلاصه آنکه : شیطان ، یا جلوی ورود آب زلال را به جام دل انسان می گیرد یا پس از پر شدن این ظرف ، آنرا آلوده و فساد می سازد و یا «زیراب» آنرا کشیده ، آب ها را هدر می دهد .
امام سجاد در دعای «مکارم الاخلاق» از خداوند چنین می طلبد : «الهی عبدنی لک و لا تفسد عبادتی بالعجب ...
اعزنی و لا تبتلینی بالکبر ...
» خدایا ، مرا بنده خودت ساز ،ولی عبادتم را با عجب، فاسد مگردان ، مرا عزیر کن ولی به تکبر مبتلایم مساز .
صدقه هم نوعی عبادت مالی است ، به تعبیر قرآن ، با منت نهادن باطل و تباه می شود .
کاشتن نهال ، وقت چندانی نمی برد ، ولی به ثمر رساندن و مواظبت از سلامت آن و زدودن آفت ها دشوار است .
گاهی گناهان یا حالات ناپسند روحی ، همه نیکی ها را بر باد می دهد .
در حدیث می خوانیم : « ان الحسد یاکل الحسنات کما تاکل النار الحطب » آنگونه که آتش هیزم را می خورد ، حسد هم حسنات را می خورد .
در روایتی آمده که : عابدی مغرور و فاسقی شرمنده ، هر دو وارد مسجد شدند ، فاسق ، به خاطر حالت توبه و پشیمانی ، دگرگون گشت و مومنی صالح شد ولی عابد به خاطر غرورش ، فاسق از کار در آمد .
عبادت های باطل گفتیم که بندگی و اطاعت و عبادت ، تنها در برابر آفریدگار جهان شایسته و رواست و هر پرستشی نسبت به هر پدیده یا انسان و موجودات دیگر ، باطل است .
این عبادت های ناروا ، بیشتر از راه جهالت ، یا دوری از راه هدایت انبیا پیش می آید .
خداوند متعال در قرآن ، ضمن اشاره به انواع عبادت های ناروا و باطل ، آنها را بی دلیل و بیهوده می خواند و با دلیل ، رد می کند .
از این قبیل که : اگر به خاطر یاری جستن از دیگران ، سراغ غیر خدا می روید ، بدانید که همه قدرت ها از آن خداست :«ان القوه لله جمیعاً» اگر در پی عزت یافتن هستید ، باز هم عزت برای خدا و در دست خداست : «فللّه العزه جمیعاً» اگر برای تامین معاش و روزی هستید .
معبود های باطل که مالک رزق شما نیستند : « لا یملکون لکم رزقاً» اگر به امید نفع یا ضرر ، توسط معبودهای دیگرید ، آنان توان سود رساندن یا دفع زیان ندارند : «ما لم یملک لکم ضرا و لا نفعاً» اگر طاغوت ها را برتر از خود می دانید ، بدانید که آنها هم بندگانی همچون شمایند : «عباد امثالکم» اگر پرستش بت ها ، روی تقلید از نیاکان است ، آنان خود در گمراهی بودند : «أنتم و ءاباوکم فی ضلل مبین » اگر فکر می کنید در قیامت ، به فریادتان می رسند ، بدانید که آنها پرستش های شما را نادیده گرفته و با شما دشمن می شوند : «سیکفرون بعبادتهم و یکونون علیهم ضداً» اینان بدون جهت و بی دلیل ، سراغ معبود های دیگر رفته اند و برهانی بر این پرستش را ندارند : « و بعبدون من دون الله ما لم ینزل به سلطناً » هیچ چیز و هیچ کس جز خدا ، لایق پرستش نیست .
زیرا این معبودهای باطل ، یا وجود خارجی ندارند و ساخته ذهن اند ، یا موجوداتی بی خاصیت و ناتوانند ، یا اگر کار آیی دارند ، موقت و محدود و همراه با منت ها و هوس ها و تحقیرهاست .
پس در هر سه صورت ، شایسته نیستند که انسان ، طوق بندگی آنها را به گردن اندازد .
انسان در برابر هیچ مخلوقی ، به قیمت نا فرمانی خداوند ، نباید اطاعت و پرستش و فرمانبرداری کند .
امام جواد (ع) می فرماید : « من اصغی الی ناطق فقد عبده» هر کس به سخن کسی گوش دهد .
او را پرستیده است !
پس اگر گوینده حق بگوید بنده حقیم و اگر باطل بگوید ، باطل را پرستیده ایم .
و امام صادق (ع) در حدیثی فرموده است : « من اطاع مخلوقا فی معسیه الخالق فقد عبده» هر کس با اطاعت از مخلوقی ، خالق را نافرمانی کند ، آن مخلوق را پرستیده است .
پس عبادت باطل ، تنها به پرستش سنگ و چوب و خورشید و ستاره منحصر نیست .
دل و جان سپردن به هرفکر و سخن و قدرت و حکومت غیر الهی ، عبادت ناروا است حتی پذیرش فرهنگ ضد الهی هم ، از عبادتهای باطل بشمار می رود .
توسعه عبادت مومن خدا پرست ، باید به گسترش فرهنگ عبادت بپردازد و تنها به نماز و عبادت خود اکتفاء نکند ، بلکه دیگران را هم با خدا و پرستش ، آشنا کند .
توصیه به حق و وظیفه تبلیغ ، بر عهده هر مومن است ، خداوند ، بعد از ایمان و عمل و صالح ، انسان را به دعوت به حق و صبر فرا می خواند : « و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر » اگر ده نفر سیگاری وارد منطقه ای شوند ،در مدت کمی افراد زیادی را با دود آشنا می کنند ، چند نفر فاسد ، محله یا شهری را به فساد می کشند .
چرا نباید تعدادی اهل نماز و عبادت ، مردم را با خدا آشنا سازند و زمین و محیط را محل پرستش خدا کنند ؟
باید با تمام نیرو ، در خانه ، محله ، مدرسه ، اداره ، شهر و روستا به فکر توسعه اهداف الهی خود باشیم ودر این راه هرگونه توانایی خود را به کار گیریم .
نشان قبولی قرآن ، ثمره نماز را ، بازداشتن از فحشاء و منکر می داند « ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر » و این خاصیت ، مغز و محتوای اصلی نماز و نشان قبولی اعمال و عبادات است ، هسته بی مغز ، رشد نمی کند و ثمر نمی دهد .
نماز بدون باز داشتن از بدیها ، همان عبادت بی محتواست .
امام صادق (ع) در بیان این نشانه ، می فرماید : « من احب ان یعلم اقبلت صلاته ام لم تقبل ، فلینظر هل منعته صلاته عن الفحشاء والمنکر ؟
فبقدر ما ضعته قبلت منه » هر کس دوست دارد بداند نمازش قبول شده یا نه ، ببیند که آیا نمازش او را از گناه و زشتی بازداشته یا نه ؟
پس به هر قدر که نمازش او را از گناه بازداشته ، به همان اندازه نمازش قبول شده است .
اهمیت نماز جز آنچه از آیات و احادیث نقل شد ، رفتار اولیاء خدا نیز اهمیت و جایگاه آن را بیان می کند .
نماز جزء برنامه انبیاء بوده است .
حضرت عیسی (ع) در گهواره می گوید : خداوند مرا تا زنده هستم به نماز و زکات سفارش کرده است : « و اوصنی بالصلوه و الزکوه ما و دمت حیا » امام حسین (ع) حتی ظهر روز عاشورا در میدان مبارزه و در برابر تیرهای دشمن هم نماز را رها نکرد .
حضرت ابراهیم (ع) همسر و کودک خویش را در بیابانهای داغ مکه ، که آن هنگام هیچ آب و گیاهی نداشت ، مسکن داد وگفت : خدایا تا نماز به پا دارند : « انی اسکنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع عند بیتک المحرم ربنا لیقیموا الصلوه » پیشوایان معصوم ما ، هنگام نماز ، رنگ خود را می باختند و می فرمودند : وقت ادای امامت الهی و حضور در پیشگاه الهی است .
گرچه بعضی نماز را به طمع بهشت یا ترس از عذاب جهنم می خوانند ، اما امیر المومنین نماز را نه برای تجارت یا سپری از آتش ، بلکه به خاطر شایستگی خدا برای عبادت ، انجام می دهد .
برای اهتمام این برنامه سازنده ، اسلام به پدران و مادران سفارش کرده که اطفال خود را قبل از بلوغ ، مثلاً از سن هشت سالگی به هر نحو که می توانند وادار به نماز کنند و گاهی هم به خاطر بی اعتنایی شان ، از خود خشونت نشان می دهند .
آنکه اهل نماز است ، با مبدأ هستی مرتبط است .
مثل خلبانی که با اتاق فرمان ارتباط دارد .
نماز سبب آمرزش گناهان و زدودن آثار لغزش هاست .
قرآن ، پس از دستور به نماز ، می فرماید : «ان الحسنت یذهبن السیئات » نیکی ها ، بدی ها را از بین می برد .
ترک نماز ترک نماز ، قطع رابطه کردن با آفریدگار هستی است و این در دنیا و آخرت ، عواقب تلخی دارد .
در قیامت ، اهل بهشت از دوزخیان می پرسند : چه چیز شما را روانه جهنم کرد ؟
یکی از پاسخهایشان این است که ما پابند به نماز نبودیم : « لم نک من المصلین » در جایی دیگر ، به نماز گزارانی که نسبت به نمازشان سهل انگار و بی اعتنا هستند و گاهی می خوانند و گاهی نمی خوانند می گوید : وای بر آنان : «فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون » رسول خدا (ص) فرموده است : « من ترک الصلاه متعمد افقد کفر» هر که از روی عمد و با توجه نماز را رها کند ، از اسلام خارج شده و کافر است .
و نیز فرموده است : « بین العبد و بین الکفر ترک الصلاه » مرز میان اسلام و کفر ، چیزی بیش از رها کردن نماز نیست .
آداب نماز رعایت نکاتی که به آداب نماز مربوط می شود ( همچون مسواک ، نظافت ، توجه به خدا و ...
) در کمال این عبادت موثر است .
اما باقر علیه السلام (ع) فرموده است : «علیک بالا قبال علی صلاتک فانما یحسب لک منها ما اقبلت علیه » در نماز ، توجه به خدا داشته باش ، زیرا از نماز ، آن مقدار قبول می شود که با توجه خوانده شود .
سپس حضرت می فرماید : هنگام نماز ، با دست و سر و صورت خود بازی مکن ، زیرا همه این کارها ، سبب نقص نماز می شود ، در حالت کسالت و خواب و سنگینی مشغول نماز مشو ، زیرا چنین نمازی ، از آن منافقان است ...
در حدیثی از پیامبر نقل شده : « رکعتان من رجل ورع افضل من الف رکعه من مخلط » دو رکعت نماز انسان با تقوا ، برتر از هزار رکعت نماز فرد لاابالی است .
اما صادق (ع) می فرماید : هنگام نماز ، از دنیا و آنچه در آن است مأیوس شو و تمام توجه ات را به خدا قرار ده به یاد روزی باش که در برابر دادگاه عدل الهی قرار می گیری .
و نیز فرمود : گاهی پنجاه سال بر انسان می گذرد ولی خداوند ، حتی یک نماز او را نپذیرفته است .
و در حدیث می خوانیم : بعضی چنان در برابر خدا سبک سخن می گویند و نماز می خوانند که اگر با همسایشان حرف بزنند ، چواب آنها را نمی دهد .
از پیامبر خدا (ص) نقل شده که : « رکعتان بسواک افضل من سبعین رکعه بغیر سواک » دو رکعت نماز کسی که مسواک کند ، از هفتاد رکعت بدون مسواک بهتر است .
طهارت نمازگزار، باید برای انجام این عبادت ، کسب طهارت کند ، گاهی با .وضو یا غسل ، در شرایطی هم تیمم می کند وضو جزو ایمان است و به تعبیر امام باقر (ع) نماز بدون وضو ، نماز نیست : «لا صلاه الا بطهور» و در برخی روایات ، از وضو به عنوان «کلید ایمان» و «نصف ایمان» تعبیر شده است .
امام رضا (ع) بیان جالبی درباره وضو دارد و می فرماید : « لان یکون العبد طاهرا اذا قام بین یدی الجبار عند مناجاته» وضو ، یک ادب در برابر خداست تابنده ، هنگام نماز ، وقتی در برابر خداوند می ایستد پاک باشد .
« نقیاً من الادناس والنجاسه » از آلودگی ها و پلیدی ، پاکیزه باشد .
« مع ما فیه من ذهاب الکسل و طرد النعاس» به علاوه ، در وضو از بین رفتن کسالت و طرد خواب آلودگی (و ایجاد نشاط) است .
« و تزکیه الفواد بین یدی الجبار» و دل و روح را آماده ایستادن در برابر پروردگار می سازد .
امام در این حدیث شریف ، به همه ابعاد جسمی و روحی وضو ، یعنی نظافت و پاکی و آمادگی روح و کسب نشاط عبادت و پدید آوردن زمینه معنوی عبادت اشاره فرموده است .
مرحوم فیض کاشانی می گوید : یکباره برخاستن از مادیت و کوچ به معنویت مشکل است ، ولی وضو گرفتن ، انسان را کم کم آماده می سازد .
وضو در هر حال نورانیت و صفای باطنی که در سایه وضو پدید می آید بسیار ارزشمند است از این رو ، در روایات ، تاکید شدهکه انسان همواره با وضو باشد ، وضو به نور تشبیه شده و خوابیدن با وضو همچون احیاء و شب زنده داری به حساب آمده است برای ، تلاوت قرآن زیارت و بسیاری از کار های نیک و عبادی ، سفارش به داشتن وضو شده است .
بدون وضو ، دست زدن به آیات قرآن و نامهای خدا و پیامبر و اءمه(ع) ممنوع است حتی اگر نام خدا به صورتهای مختلف و آرم نهادها و مؤسسات در آید ،( مثل آرم جمهوری اسلامی ) همین حکم را دارد .
وضو ، بمنزله اجازه ورود به حضور پروردگار است و برای قسمتهای مختلف آن هم دعاهای خاصی در کتب بیان شده است .
مسائل وضو بسیار است که در این مجموعه نمی گنجد .ولی نا گفته نماند که مصرف آب در وضو ، اگر به حد اسراف برسد حرام است .
رسول خدا فوموده است : « الوضوء مد والغسل صاع و ساتی اقوام یستقلون ذلک فاولئک علی خلاف سنتی » برای وضو ده سیر آب و برای غسل ، سه کیلو آب کافی است .
ولی افرادی در آینده می آیند که این مقدار را کم می شمارند و آب زیاد مصرف خواهند کرد که آنها بر خلاف راه من می روند .
طهارت برای نماز مراحلی دارد : طهارت ظاهر از نجاسات و آلودگی ها طهارت اعضاء از گناهان و جرائم طهارت روح از مفاسد اخلاقی .
آنگونه که در دعاهایم می خوانیم : « الهی طهر قلبی من الشرک» خدایا دلم را از شرک ، پاک ساز .
وقتی در نماز ، لازم باشد که لباس و بدن از آلودگی ها پاک باشد ، آیا لازم تر آن نیست که دل و جان ، از کبر و ریا و حسد و کینه هم پاک باشد ؟
و آیا دو گانگی ظاهر از باطن ، نوعی نفاق نیست ؟
غسل گاهی برای کسب طهارت ، باید غسل کرد .
از جمله موارد آن جنابت است و باید طبق دستوری که مراجع تقلید در کتاب های توضیح المسائل خود بیان کرده اند ، تمام بدن شستشو داده شود .
بعضی احادیث می رساند در جنابت ، همه اندام انسان تحریک می شود ، « من تحت کل شعر ...» و شاید به همین خاطر باشد که در غسل باید همه بدن شسته شود .
شاید این احادیث ، اشاره به فعالیت اعصاب سمپاتیک در هنگام جنابت باشد که این اعصاب در تمام بدن وجود دارد و فعالیت می کند .
تیمم وقتی آب برای وضو یا غسل نبود ، یا وقت برای وضو یا غسل کم بود ، یا مصرف آب برای سلامتی انسان ضرر داشت ، یا قیمت آب ، در حد غیر قابل تحملی گران بود ، یا آب را برای آشامیدن و حفظ جان لازم داشتیم ، در این گونه موارد باید تیمم کرد .
یعنی طبق دستوری که در رساله ها آمده ، دست ها را بر خاک پاک زد و بر پیشانی و پشت دست ها کشید .
آن هم خاکی که پاک و بهداشتی باشد ، نه از هر خاک آلوده ای !
در حدیثی می خوانیم که حضرت علی از تیمم کردن بر خاکهای کنار کوچه ها ( که معمولاً آلوده است ) نهی فرمود اذان گفتن اذان و اقامه از کارهای پیش از نماز و زمینه ساز توجه بیشتر به خداوند در نماز است .
اذان ، شعاری است سکوت شکن ، موزون ، کوتاه ، پرمحتوا و سازنده ، که در بردارنده اساسی ترین پایه های اعتقادی و جهت گیری عملی مسلمان است .
اذان ، اعلام موجودیت اسلام ، معرفی عقاید و اعمال مسلمانان و فریاد علیه معبود های خیالی است .
اذان ، نشانه باز بودن فضای تبلیغات ، و اعلام مواضع فکری مسلمین به صورت روشن و صریح است .
این شعار توحیدی ، اولین جملاتی است که در گوش نوزاد خوانده می شود و نخستین درسهای خدایی را به او منتقل می سازد و برای بزرگان نیز ، همواره عامل هوشیاری و بیداری از غفلت است .
اذان تنها صدایی است مه به آسمانیان می رسد .
اذان ، صدایی است که شیطان ها را به فرار و دلهره وا می دارد .
سفارش شده که در خانه ها ، بخصوص هنگام بیداری ، اذای بگویید و بکوشید که با صدای زیبا باشد.
در حدیثی رسول خدا (ص) فرموده است : «سیاتی علی الناس زمان یترکون الاذان علی ضعفائهم » زمانی خواهد آمد که اذان را تحقیر کرده و ان را به افراد ناتوان می سپرند .
در حدیث است : روز قیامت ، که بیشتر مردم از خجالت سر افکنده اند ، اذان گویان با سر افرازی تمام ، با قامتی برافراشته محشور می شوند .
قامت بلند آنان نشانه مقام رفیع است .
موذن ، در اجر و پاداش ، با کسانی که به خاطر اذان او به نماز آیند ، شریک است .
بلال بلال حبشی ، مسلمان سیاه پوستی بود که رسول خدا (ص) او را به موذنی برگزید .
وقتی اذان از طریق وحی نازل شد ، پیامبر ، آنرا به بلال آموخت که صدای رسایی داشت .
اینکه آنحضرت ، او را به اذان گویی انتخاب کرد ، برای ما درسهایی دارد ، از جمله : شخصیت و عظمت دادن به برده ها .
چرا که بلال برده ای بود که سخنگوی اسلام و منادی امت شد .
شخصیت دادن به سیاهپوست و اینکه رنگ چهره ملاک نیست .
تحقیر متکبرانی که روزی بر بلال ، آقایی می کردند و فخر می فروختند و حتی او را مسخره می کردند .
ایمان و تقوا و لیاقت ، کمبود های ظاهری را جبران می کند .
بلال با آنکه به جای «شین» ، «سین» تلفظ می کرد ، و این نقص زبانی را داشت ولی اسلام به کمال معنوی و زیبایی باطنی او بیشتر بها داد .
بلال اولین کسی است که در اسلام اذان گفت .
او در آغاز بعثت پیامبر به وی ایمان آورد و در راه ایمانش ، متحمل شدیدترین شکنجه ها بر ریگزارهای تفتیده حجاز شد و همچنان ندای «احد ، احد» را بر زبان داشت .
روز فتح مکه نیز ، هنگام ظهر ، به فرمان پیامبر بالای کعبه رفت و اذان گفت و بت ها را فرو ریخت .
بلال در جنگ های بدر ، احد و خندق شرکت داشت .
بعد از رسول خدا (ص) برای دیگران اذان نگفت .
یکبار برای حضرت زهرا که دلتنگ زمان پدر شده بود ، اذان گفت ، آنگاه هم در نیمه اذان مردم و حضرت زهرا گریه سر دادند .
این برخورد بلال ، در این مسیر بود که اذان را هم در راه حق و در روزگار پیشوای شایسته سر دهد .
روزی عمر به بلال گفت : ابوبکر که تو را خرید و از بردگی آزاد کرد ، چرا برای نماز گزاران او اذان نمی گویی ؟
گفت : اگر برای رضای خدا آزادم کرد که طلبی ندارد ، ولی اگر هدف دیگری داشته ، من حاضرم باز برده او باشم ولی هرگز کسی که پیامبر ، خلافت او را نگفته است ، اذان نگویم .
بلال حاضر نبود حتی اذانش که یک شعار دینی است ، در مسیر تقویت نظامی باشد که قبولش ندارد .
بلال ، آن غلام حبشی در سایه ایمان ، به مقامی می رسد که سخنگوی نهضت رسول می شود ، و خزانه دار بیت المال راستی ، اگر هنگام اذان ، دانشجویان سراسر اروپا و آمریکا و ...
اذان بگویند ، مردم دنیا را به فکر وا نمی دارند ؟
در اینجا یادی از مرحوم شهید نواب صفوی کنیم و که به یارانش گفته بود هنگام ظهر و مغرب ، هر جا بودید ، با فریاد بلند ، اذان بگویید .
همین اذان ها بود که وحشتی در دل نظام طاغوت افکنده بود .
این گوشه ای از معنای آن حدیث است که می فرماید : با صدای اذان ، شیطان عصبانی می شود و می گریزد .
بی جهت نیست که گلادستون (سیاستمدار انگلیسی) در پارلمان گفته بود : تا نام محمد (ص) بر فراز مأذنه ها بلند است ، و تا کعبه بر پا و راهنمای مسلمانان است ، امکان ندارد پلیه های سیاست ما در سرزمین های اسلامی استوار و برقرار گردد .
بخاطر محتوای غنی و ابعاد سازنده اذان است که دستور اکید داده شده در مطلع نماز ، این شعار توحیدی خوانده شود .
آثار دنیوی نیت جز پاداش های اخروی و بهره های معنوی مه از نتایج اخلاص است .
یک سری آثار دنیوی هم دارد که به برخی اشاره می شود : مدیریت جامعه : اگر حسن نیت و خلوص در مسئولان اجتماعی باشد ، کارها بهتر انجام شده و عدالت ، بهتر اجرا می شود .
علی (ع) به مالک اشتر می فرماید : «استعن علی العدل بحسن النیه فی الرعیه » به وسیله حسن نیت به مردم ، برای اجرای عدالت اجتماعی کمک بگیر .
روحیه خیر خواهی خالصانه ، قوی ترین اهرم ایجاد عدالت است .
بهبود وضع اقتصادی افراد خوش قلب و خیر خواه و مخلص ، حتی در امور اقتصادی و کسب و کار هم موفق ترند و خلوص شان پشتوانه حیثیت اجتماعی و جلب مشتری و اعتماد مردم به دادو ستد با آنانست .
شاید این کلام علوی ، به این مسئله باشد که فرموده است : «رزق المرء علی قدر نیته » رزق هر کس به اندازه نیت اوست .
روابط خوب اجتماعی افراد خوش باطن و خوش نیت ، در دلها جا دارند و اگر خلافی هم بکنند ، بخاطر صفا و حسن نیت ، زندگیشان تلخ نمی شود و مردم دوستشان دارند .