مقدمه
دین مقدس اسلام بهرهبردارى مشروع از نعمتهاى الهى و زیباییهاى زندگى را مباح و روا و اسراف و زیادهروى را حرام و ناروا مىداند و این بدان جهت است که مسلمان به تناسب امکانات و توانایى و کارآیى خود، در برابر جامعه مسؤولیت دارد.
در این صورت فرد اسرافکار قهرا از اجراى مسؤولیت و تعهدات اجتماعى خود بازمىماند و از این رهگذر بر پیکر جامعه ضربه مىزند.
قرآن مجید این حقیقت را در ضمن مباحث اجتماعى در قالبهایى زیبا بیان مىکند و با هشدار به پیروان خود مىفرماید: (و انفقوا فى سبیل الله ولاتلقوا بایدیکم الى التهلکه) (1) یعنى در راه خدا انفاق کنید و با دستهاى خود، خود را به هلاکت و نابودى نیفکنید.
از این آیه شریفه چنین استفاده مىشود که اگر مال در راه خدا و به سود جامعه و رفع نیازمندیهاى مردم مصرف نشود سرنوشت آن جامعه و ملتبه هلاکت و سقوط مىانجامد.
صرفنظر از اهمیتخوددارى از اسراف و تبذیر در دین از نظر موقعیتخاص کشور اسلامى که در محاصره حکومتهاى سلطهگر قرار گرفته اگر ما بتوانیم تجملات زندگى را حذف کنیم و رعایت اقتصاد و میانهروى را در همه حال مدنظر و برنامه عمل قرار دهیم، به استقلال کشور کمک کردهایم و به پیروزى نهایى نزدیکتر شدهایم.
در نتیجه این شعار را در اقصى نقاط عالم و دنیاى اسلام و بالاخص ایران اسلامى اعلام کردهایم که ما از تنگناهاى اقتصادى نمىهراسیم و قدرت آن را داریم که روى پاى خود بایستیم و به هیچ قدرتى جز خداوند متعال متکى نیستیم.
مفهوم اسراف
راغب اصفهانى مىگوید: «السرف تجاوز الحد فى کل فعل یفعله الانسان» (2) اسراف به معنى تجاوز از حد و معیار در هر کارى است که از انسان سر بزند، گرچه استعمال آن در موارد زیادهروى در انفاق مال بیشتر است و گاهى به خروج از اعتدال در مقدار خرج مال و زمانى هم به چگونگى بذل مال و مورد آن اطلاق مىشود.
اما بنا به مفهوم سخن راغب و روح معنى «کل فعل» و بر پایه شواهد فراوان در قرآن و حدیث، اسراف به هر گونه تجاوزکارى و زیادهروى گفته مىشود و در هر حال اسراف عملى است ممنوع و محکوم، و مورد خشم و انزجار خداوند متعال است و از آن به شدت منع شده است.
خداوند در سوره اعراف مىفرماید: «کلوا واشربوا ولاتسرفوا انه لایحب المسرفین» (3) بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست ندارد.
مفهوم تبذیر تبذیر برخلاف اسراف و تنها واژهاى اقتصادى است.
تبذیر از ریشه «بذر» یعنى تفریق و پخش کردن چیزى; اصلش از ریختن و پاشیدن بذر است که به طور استعاره درباره کسى که مال خود را بیهوده تلف و پخش مىکند، به کار رفته است و نیز گفته شده است که تبذیر، انفاق مال در راه معصیت است.
با این توضیحات ملاحظه مىکنیم که «اسراف» در برابر اقتصاد و میانه روى قرار دارد و به هرگونه تجاوز از حد، در غیر طاعهالله و به قصور از حقالله اطلاق مىشود.
در قرآن کریم واژه قصد و مشتقات آن در معانى; راست، متوسط و معتدل به کار رفته است.
مانند «واقصد فى مشیک» (4) در راه رفتن اعتدال را رعایت کن.
فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخیرات (5) از میان آنها عدهاى بر خود ستم کردند و عدهاى میانهرو بودند و عدهاى به اذن خدا در نیکىها از همه «پیشى» گرفتند.
حضرت على(ع) در مورد قصد مىفرمایند: «علیک بالقصد فى الامور» (6) بر تو باد میانهروى در کارها.
در خطبه همام از نشانههاى متقین و پرهیزگاران مىفرماید: «و ملبسهم الاقتصاد» (7) یعنى پوشاکشان میانه بود، بدین معنى افراط و تفریط در کارها و زندگیشان وجود ندارد.
از مجموع این نظریهها این چنین برمىآید که بین واژه اسراف به معنى اقتصادى آن با واژه تبذیر فرق زیادى وجود ندارد و تنها ممکن است در جهت تمایز بین این دو واژه گفته شود که با توجه به خصوصیات تعابیر لغتشناسان در معنى تبذیر، مقصود از این واژه تلف کردن و ضایع نمودن مال است و زیادهروى در انفاقات شخصى و امور خیریه را شامل نمىشود، در حالى که اسراف فراگیرتر از آن و در برگیرنده همه موارد از به هدردادن و زیادهروى در مصارف شخصى و خانوادگى و انفاقهاى مستحب مىباشد.
و به عبارت دیگر هر تبذیرى اسراف است ولى هر اسرافى تبذیر نیست.
از امام صادق(ع) جمله کوتاهى نقل شده است که ممکن است همین نکته را از آن استفاده کرد.
آن حضرت فرمود: «ان التبذیر من الاسراف» یعنى، تبذیر از اسراف است.
در این حدیثشریف، براى اسراف انواعواقسامى فرض شده، که تبذیر شاخهاى از آن معرفى گردیده است.
اسراف از نظر قرآن در قرآن کریم واژه «اسراف» و مشتقات آن مکرر به کار رفته است ولى در بیست و سه مورد لفظ «اسراف» استعمال شده که در هر مورد، مفهومى ویژه دارد.
در غالب موارد، مقصود از اسراف جنبههاى اخلاقى، عقیدتى و تجاوز از حدود الهى است، و تنها در چهار مورد جنبه مالى را شامل مىشود که با دو آیه «تبذیر» شش آیه مىشود.
به آیات زیر توجه کنید: 1- کذلک زین للمسرفین ماکانوا یعملون.
(8) اینگونه براى اسرافکاران اعمالشان زینت داده شده است.
2- ولا تطیعوا امر المسرفین.
(9) اطاعت فرمان مسرفان نکنید.
3-ان الله لایهدى من هو مسرف کذاب.
(10) خداوند اسرافکار دروغگو را هدایت نمىکند.
4-و ان فرعون لعال فى الارض و انه لمن المسرفین.
(11( و به راستى فرعون برترىجویى (و طغیان) در زمین روا داشت و او از اسرافکاران بود.
اما آیاتى که تنها ظهور در جنبههاى اقتصادى دارند عبارتند از: 1- انعام، آیه 141.
2- اعراف، آیه 31.
3- فرقان، آیه67.
4-اسراء، آیات27 و 28.
حال به ذکر چند آیه مىپردازیم: 1- وات ذاالقربى حقه والمسکین وابن السبیل ولاتبذر تبذیرا ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین و کان الشیطان لربه (12) کفورا.
و حق نزدیکان را بپرداز!
و (همچنین) مستمند و در راهمانده را، و هرگز تبذیر مکن چرا که تبذیرکنندگان برادران شیطانند و شیطان کفران (نعمتهاى( پروردگار کرد.
واژه «تبذیر»، تنها یک واژه اقتصادى است و در قرآن کریم تنها در همین دو آیه از سوره اسراء به کار رفته است.
و شاید در قرآن کریم کمتر مواردى بتوان پیدا کرد که با چنین لحن تند و شدیدى از عملى نهى شده باشد.
2- خذوا زینتکم عند کل مسجد و کلوا واشربوا ولا تسرفوا انه لایحب المسرفین (13) زینتخود را در هر مسجد برگیرید و بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید همانا که خداوند مسرفان را دوست نمىدارد.
تمامى آیات مربوط به اسراف را مىتوان به طورکلى به دو بخش تقسیم کرد: 1-اسراف در مال.
2-اسراف در غیرمال.
اسراف در مال آیات مربوط به زیادهروى در صرف مال شامل دو بخش است: الف) اسراف در مصرف شخصى; مىفرماید: کلوا من ثمره اذا اثمر) ...
14) از میوه آن به هنگامى که به ثمر مىنشیند بخورید و حق آن را به هنگام درو بپردازید، اسراف نکنید که خداوند مسرفین را دوست نمىدارد.
بنابراین اسرافى که در بعد اقتصادى بیشتر مورد توجه است و موجب تضعیف بنیه مالى محرومان و لذتطلبى مسرفان مىشود و از بلاهاى بزرگ اجتماعى است و فقر و محرومیتبیشتر به دنبال دارد همین نوع اسراف است که هر مسلمان با توجه به وظیفه و تعهد و مسؤولیتى که در برابر خداوند و اجتماع دارد لازم است، در مخارج زندگى خویش رعایت اعتدال را بکند و جدا از اسراف پرهیز نماید.
ب) اسراف به خاطر دیگران; وقتى انفاق از حد تعادل خارج شود نسبتبه انفاق شونده و انفاقکننده هر دو عوارض سوء و زیانبار خواهد داشت، به این جهت است که قرآن مجید وقتى در آیاتى از سوره شریفه فرقان ویژگیهاى مؤمنان و بندگان واقعى را برمىشمارد یکى از آن ویژگیها را اینگونه معرفى مىفرماید: اذا انفقوا لم یسرفوا ولم یقتروا و کان بین ذلک قواما; (15zz کسانى هستند که هرگاه انفاق کنند نه اسراف مىکنند و نه سختگیرى، بلکه در میان این دو اعتدالى دارند.
و نیز قرآن، خطاب به حضرت پیامبر(ص) مىفرماید: و لا تجعل یدک مغلوله الى عنقک ولا تبسطها کل البسط فتقعد ملوما محسورا (16) هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (و ترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حد آن را مگشا تا مورد سرزنش قرار گیرى و از کار فرومانى، و در همین رابطه حضرت على(ع) مىفرمایند: «ما عال امرء اقتصد» (17) کسى که میانهروى پیشه سازد تنگدست نگردد.
و حضرت رسول(ص) مىفرمایند: من اقتصد اغناه الله، و من بذر افقره الله» (18) هر کس در دخل و خرج میانهروى کند خدا بىنیازش مىکند و هر کس اسراف و تبذیر نماید خداوند فقیرش گرداند.
زیربناى آفرینش بر تعادل گذاشته شده است «و کل شىء عنده بمقدار« (19) و هر چیزى نزد او مقدار معینى دارد و در مورد دیگر مىفرماید: «انا کل شىء خلقناه بقدر» (20) ما هر چیزى را به اندازه آفریدیم.
حساب هر چیزى در پیشگاه خداوند متعال براساس حکمتبالغه او و مصلحت و عدالت و از روى اندازه و بدور از افراط و تفریط است، و اساس حکومت را هم عدالت تشکیل مىدهد و اقامه عدل از اهداف مهم بعثت انبیاى عظام الهى بوده است تا آنجا که معیار مالکیت مشروع را عدم زیان و اضرار و ستم به فرد و اجتماع، و ضابطه انفاق و احسان را کرامت و سخاوت بدور از بخل و امساک و نیز بدور از اسراف و زیادهروى قرار داده است و بالاخره تحکیم بنیان اقتصادى جامعه و میانهروى مطلوب و مورد تاکید شارع مقدس اسلام است.
اسراف در غیرمال الف) اسراف در قتل; در دوران جاهلیت رسم بر این بود که هرگاه کسى از روى ظلم و تعدى به قتل مىرسید بستگان مقتول با توجه به خوى و خصلت جاهلى و حس کینهتوزى و انتقامجویى چند نفر از بستگان قاتل را به قتل مىرساندند.
قرآن کریم این تجاوز و انتقامجویى را مردود دانسته و فرمود: «فلا یسرف فى القتل» (21) .
اما در قتل اسراف نکنید، یعنى، براى قتل یک نفر، فقط یک نفر را به قتل برسانند آن هم با توجه به صدر آیه که مىفرماید: «ولا تقتلوا النفس التى حرم الله الا بالحق»، نفسى را که خداوند حرام کرده است نکشید مگر از روى حق، یعنى این کشتن هم فقط در مواردى تجویز شده است که قاتل مستوجب کشته شدن باشد و با علم و عمد مرتکب قتل نفس شده باشد.
ب) اسراف در نفس; کسى که از نظام اعتدال خارج مىشود و با ارتکاب گناه و معصیت از حریم انسانى خود تجاوز مىکند اسرافکار است، اما اسرافکارى که مشمول پیام رحمت و امید الهى قرار گرفته است: قل یا عبادى الذین اسرفوا على انفسهم لاتقنطوا من رحمه الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم.
(22) بگو اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید از رحمتخداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را مىآمرزد.
ملاحظه مىشود که هرگونه گناه و تجاوز از حد و مرز و حریم انسانى اسراف بر نفس شمرده مىشود.
در جاى دیگر مىبینیم، مجاهدان جنگ احد به درگاه خداوند متعال دست نیاز برمىداشتند: و ما کان قولهم الا ان قالوا، ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فى امرنا و ثبت اقدامنا وانصرنا على القوم الکافرین (23) گفتار آنها فقط این بود که پروردگارا گناهان ما را ببخش و از تندرویهاى ما در کارها چشم بپوش، قدمهاى ما را ثابتبدار، و ما را بر جمعیت کافران پیروز بگردان.
از آیه شریفه مستفاد مىشود، آنچه از آن عدول کرده و بجا نیاوردهاند اطاعت امر پیامبر(ص)، و سستى و منازعه بوده است.
هر نوع گناه، اسراف و تجاوز از حد فطرى و طبیعى انسان است که با ارتکاب آن از مسیر اعتدال بیرون مىرود و به راه زوال و نیستى کشانده مىشود و این درستخلاف آن هدف عالى است که انبیاى الهى براى آن مبعوث شدهاند.
قرآن در این مورد مىفرماید: ولقد جاءتهم رسلنا بالبینات ثم ان کثیرا منهم بعد ذلک فى الارض لمسرفون)24( و رسولان، با دلایل روشن به سوى بنىاسرائیل آمدند، اما بسیارى از آنها بر روى زمین تعدى و اسراف کردند.
در این آیه شریفه مراد از «مسرفون» کسانى هستند که از انبیا و طریق حق تبعیت نکردند و در نتیجه این سرکشى به گناه آلوده شدند.
معیار اسراف احادیثى از حضرت امام صادق(ع) نقل است که در مورد اسراف به اصحاب مىفرمایند: کمترین حد اسراف این است که لباسى را که بیرون خانه براى حفظ آبرو مىپوشى در داخل خانه نیز بپوشى یا باقیمانده آب و غذا را که در ظرف مىماند دور بریزى و یا خرما را خورده و هسته آن را دور اندازى.
(25) در بعضى از احادیث آمده است که در هنگام وضو گرفتن باید مواظب باشیم که دچار اسراف نشویم و مقدار یک مد (معادل سه چهارم لیتر) آب براى وضو کفایت مىکند.
و نیز در ذیل آیه شریفه 31 سوره اعراف: «کلوا و اشربوا...» احادیثى از حضرت امام صادق(ع) نقل شده است که از آن جمله این حدیث است که «عیاشى از ابان بن تغلب» از آن حضرت نقل مىکند که مال و ثروت از آن پروردگار است که آن را در نزد مردم به امانت گذاشته است و به آنها اجازه فرموده که در حد اعتدال و میانهروى بخورند و بیاشامند و لباس بپوشند، و نکاح کنند، مرکب سوارى داشته باشند و مازاد آن را به فقراى مؤمنین ببخشند و بدینوسیله اختلافات طبقاتى را از بین ببرند و پراکندگیها را ترمیم کنند و کسى که اینگونه عمل مىکند، آنچه را که مىخورد و مىآشامد، اعمالش مباح است و نکاح او و استفاده از مرکوبش نیز حلال مىباشد و کسى که از این حد تجاوز کند بر او حرام است و سپس فرمود که اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست ندارد.
از فرمایش امام(ع) که نظرشان را به صراحت اعلام و مىفرمایند: «من عدا ذلک کان علیه حراما» (26) حرمت اسراف به وضوح آشکار مىشود و وقتى از حد متعادل و مشخص که در این حدیثشریف بدان تصریح شده تجاوز شد به حرمت مىانجامد و به دلیل اینگونه احادیث و یا به دلیل نهى صریح قرآن (لاتسرفوا) اسراف و تبذیر نوعى حریمشکنى و عصیان در برابر امر پروردگار و از گناهان کبیره محسوب مىشود.
در حدیثى دیگر مىفرماید: «کسى که چیزى را در غیر اعتخدا انفاق کند او مبذر است و کسى که در راه خدا چیزى را انفاق کند او مقتصد است.
(27) در این جا معلوم مىشود که بذل و بخشش اگر به قصد و نیت الهى نباشد حکم اسراف را دارد و اصولا از دید اسلام چنین عملى اخلاقى و پسندیده نیستحال که بحث اخلاقى به میان آمد متناسب است تا اشارهاى اجمالى بکنیم به این که چگونهعملى، از نظر اسلام مقبول است.
عمل اخلاقى از دیدگاه اسلام اسلام عملى را خیر و اخلاقى مىداند که داراى دو جنبه باشد.
به این معنى که هر عمل از روح و نیت «حسن فاعلى» و شکل و صورت «حسن فعلى» تشکیل شده است و عمل خیر باید حسن فعلى داشته باشد یعنى صورت و شکل عمل صحیح باشد.
مثلا کسى که مالى را از راههاى نامشروع جمع کرده و با این مال به قصد قربت اقدام به خیرات و مبرات مىنماید از او پذیرفته نیست و یا مال مباح و مشروع را خواسته باشد براى ریا و خودنمایى و در غیر رضا و طاعت پروردگار انفاق و بخشش کند اینجا هم مردود است و بنا به نظر حضرت امام صادق(ع) چنین کسى مبذر و مسرف است.
معیار و ملاک هزینهها اصولا توجه به این نکته ضرور است که هر کس چقدر حق هزینه دارد که وقتى از آن حد گذشت مشمول اسراف مىشود و باید از آن خوددارى نماید، به اعتبارى مصرف و مخارج زندگى را مىتوان به دو قسم تقسیم نمود، مخارج روا و مخارج ناروا، قضاوت در مورد روا و ناروا بودن مخارج با عرف و افراد اجتماع است.
همانطور که قضاوت در مورد اباحه و حرمتبه دستشرع است، هر کس براساس ایمان و عدل اسلامى موظف است زندگى خویش را طبق شان و موقعیتى که در اجتماع دارد تنظیم کند (البته این با معنى مساوات اسلامى منافاتى ندارد، زیرا این تفاوت براساس تفاوت در شهرت و ضعف استعداد و میزان تلاش و فعالیت هر کس و مراحل مختلف افراد است) مثلا در باب خمس داریم که افراد در مورد منافع کسب باید مخارج سالانه خود را طبق شان تامین کنند و آنچه از این معیار اضافه باشد مشمول خمس مىشود و یا در باب زکات شرط است که نیازمندانى مىتوانند آن را دریافت نمایند که هزینه لباس و غذا و سایر مخارج ضرور زندگى آنان تامین گردد و توسعه یابد تا همسطح سایر افراد قرار گیرند.
در مورد نفقه زن که بر عهده شوهر است معیار چنین است که مرد خوراک و پوشاک زن را در حد شایسته و شرافتمندانه که در خور شان و موقعیت اجتماعى اوست تامین نماید در این زمینه قرآن مجید مىفرماید: «و على المولود له رزقهن و کسوتهن بالمعروف لاتکلف نفس الا وسعها» (28) بر آن کسى که فرزند براى او متولد شده (پدر) لازم استخوراک و پوشاک مادر را به طور شایسته و در مدت شیردهى بپردازد حتى اگر طلاق گرفته باشد، هیچ کس موظف به بیش از مقدار توانایى خود نیست.
مىبینیم آن قسمت از مخارج و هزینههایى که با موقعیت اجتماعى و شؤون زندگى انسان موافق و سازگار است اقتصاد و تقدیر معیشت است و آنچه از این حد و مقدار تجاوز کند، اسراف و زیادهروى است و موجب غضب پروردگار خواهد بود.
لازم به تذکر است که شاید نتوان معیار و مقدار معینى براى اسراف در نظر گرفت.
بلکه اسراف مفهومى است که در افراد مختلف و اوضاع گوناگون و اجتماعات مختلف مصادیق متفاوت و مختلفى مىیابد، مثلا ممکن است پوشیدن لباس و یا خوردن غذایى خاص در شرایطى که در جامعه نیازمند و محتاج وجود ندارد اسراف نباشد لکن همان پوشاک و خوراک در جامعهاى فقیر و یا زمانى خاص زیادهروى و اسراف محسوب شود و این خود توجه دادن ثروتمندان استبه این که مسایل مهمتر را در نظر بگیرند و بر تمام ابعاد زندگى خود را زیر نظر گیرند و احساس مسؤولیت کنند و بدانند که همگان در پیشگاه ایزد متعال مسؤولند; مسؤول در برابر خود و جامعه خود.
غنى باید در فکر فقیر و رفع نیازهاى او باشد که در تعالیم اسلام بر این مساله تاکید فراوان شده است و براى نمونه علاوه بر آیات شریفه قرآنى که وارد شده استبه این کلام مشهور حضرت رسول9 اکتفا مىشود که فرمود: «من اصبح و لا یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم»، پس باید غنى در فکر فقیر و در راه رفع حوایج او باشد و افراد کم درآمد در مرز خود حرکت کنند تا امتیازهاى نابجا از میان برود و اصول در جامعه رشد کند و بحرانهاى اقتصادى پدید نیاید.
اسراف موجب تنگدستى و فقر است و میانهروى مایه توانگرى در حدیثى از امام على(ع) آمده است که «القصد مثراه و السرف مثواه» (29) یعنى اقتصاد و میانهروى موجب ثروتمندى و اسراف و ولخرجى موجب سقوط و فقر مىگردد و نیز امام زینالعابدین(ع) از رسول خدا(ص) نقل مىفرماید که فرمود: «ثلاث منجیات فذکر الثالث القصد فى الغنى و الفقر» (30) حضرت رسول سه عامل براى نجات معرفى مىفرمایند که سومین آن میانهروى و اعتدال در توانگرى و نیازمندى است.
پس افراد توانگر هم حق ندارند به بهانه این که امکانات مالى وسیع دارند به اسراف پردازند.
نکته مهمى که از این حدیث استنباط مىشود این است که اسراف و تبذیر موجب فقر و تنگدستى است.
اسرافى که همیشه حرام است سه قسم اسراف است که در همه جا و در همه حالات حرام است و اختصاص به شخص یا زمان، یا جاى خاصى ندارد.
1-ضایع کردن مال و بىفایده کردن آن، هر چند آن مال کم باشد.
مانند بقیه ظرف آب را ریختن در جایى که آب کمیاب باشد و به آن مقدار رفع نیاز مىگردد.
یا لباسى را که قابل استفاده شخصى یا دیگران است، پاره کردن و یا دور انداختن و یا خوراکى را نگهداشتن و به دیگرى ندادن تا این که ضایع و تباه شود و یا دادن مال به دست صغیرى که آن را تلف مىکند و نظایر اینها.
حضرت صادق(ع) میوه نیمخوردهاى را دیدند که از منزل ایشان بیرون انداخته شده بود.
آن حضرت ناراحت و خشمگین شدند و فرمودند این چه کارى است که کردید؟
اگر شما سیر شدهاید بسیارى از مردم هستند که سیر نشدهاند، پس به آنهایى که نیازمندند بدهید.
متاسفانه در حال حاضر مىبینیم در جامعه اسلامى، چه مقدار از غذاها و یا میوههایى که قابل استفاده است در سطلهاى آشغال و زبالهدانها ریخته مىشود!
در حالى که افراد بسیارى به آن نیاز دارند.
نسبتبه دور ریختن تتمه طعام بخصوص خرده نان (مگر در صحرا براى حیوانات) روایات تهدیدآمیزى رسیده است که ذکر آنها موجب طول کلام است.
خوردن چیزهاى مضر هم اسراف است 2-از موارد اسراف، صرف کردن مال است در آنچه به بدن ضرر برساند، از خوردنى و آشامیدنى و غیر آنها مانند خوردن چیزى پس از سیرى هر گاه مضر باشد.
چنانچه صرف مال در آنچه که براى بدن نافع و به صلاح آن است، اسراف نیست.
صرف کردن مال در محرمات اسراف است 3-- صرف کردن مال در مصرفهایى که شرعا حرام است، مانند خریدن شراب و آلات قمار و اجرت فاحشه و خواننده و رشوهدادن به حکام و صرف نمودن مال در چیزى که ظلمى در بردارد یا ستمى به مسلمانى مىرساند و نظیر اینها، و در چنین مواردى از جهت مخالفت امر خدا معصیت است، یکى گناه بودن اصل عمل و یکى اسراف بودن صرف مال در آن موارد.
رابطه اسراف و اتلاف مالکیت در اسلام مالکیتى که از راههاى مباح حاصل شده باشد محترم شمرده شده است و جز در مواردى خاص که در فقه اسلامى مقرر شده از مالک سلب مالکیت نمىشود.
در این جا لازم است این نکته روشن شود که مالک حق اتلاف را ندارد و حق تصرف تا مرز اتلاف پیش نمىرود، اگر مالک بخواهد ملک خویش را تلف کند نوعى «اعراض» تلقى مىشود به طورى که آن مال بکلى از مالکیت او خارج مىشود و رابطه مالکیتشخص با آن چیز از بین مىرود.
«اعراض» یکى از عوامل سلب مالکیت است.
اتلاف مال گناه است و تلفکننده اصولا در ملک خداوند تصرف نابجا کرده است.
به عنوان مثال: شخصى از بالاى پشتبام لیوان خود را به قصد شکستن مىاندازد.
اگر دیگرى در بین راه آن را بگیرد صاحب آن لیوان کدام یک از آن دو هستند؟
این بحثى حقوقى است که در فقه نیز مطرح است، شخص پرتاب کننده لیوان رابطه مالکیتخود را با لیوان قطع کرده است و این «اعراض» نام دارد در حالى که اگر او حق داشتشاهد تلف شدن مال خویش باشد این رابطه قطع نمىشد و قطع شدن رابطه مالکیتبه صرف این عمل بدین معنى است که او حق اتلاف ندارد.
با اولین اقدام شخص «براى اتلاف مال خود» دو مساله به وجود مىآید: یک گناه تکلیفى و دیگر اثر حقوقى که همان قطع مالکیت اوستبه گونهاى که اگر فرد دیگرى آن مال را از تلف شدن نجات دهد مالک آن مىگردد.
صراط مستقیم در جامعه اسلامى براساس نگرش خاص اسلام باید تمام حرکتها و روشها در کلیه شؤون و ابعاد حیاتى در مسیرى ویژه قرار گیرد که در اصطلاح خاص مکتبى از آن صراط مستقیم و طریقه وسطى، سواءالسبیل یا راه میانه و خط عدالت تعبیر مىشود، صراط مستقیم راهى است که خداوند متعال براى انسان در نظر گرفته و از این راه است که انسان مىتواند به کمال لایق خود برسد و گذشتن از آن توام با سلامت و عافیت از پل صراط در جهان دیگر است، و آن خط و مسیرى است که در دو لبه پرتگاه سقوط در دره هولناک بدبختى هلاک و عذاب واقع شده است.
راهروان این صراط به هر طرف بلغزند خواه چپ یا راست، به جانب افراط و تفریط، جلو افتادن از دیگر رهروان یا عقب ماندن، تهور و بیباکى یا جبن و ترس بىمورد، پرگویى یا سکوت و بالاخره خواه لغزش به سوى اسراف و اتراف و تبذیر باشد یا به سوى بخل و امساک و تقتیر، در هر حال گمراهى است و انحراف و شقاوت.
حضرت على(ع) مىفرماید: «الیمین والشمال مضله والطریق الوسطى هى الجاده» (31) راست و چپ گمراهى است و راه راست جادهاى است غیرقابل انحراف و به تعبیر دیگر، رهرو واقعى این طریق خود حضرت على(ع) در جاى دیگر مىفرماید: «و من اخذ یمینا و شمالا ذموا الیه الطریق» (32) هر کس به سمت راست و چپ برود مذمتش کرده و از تباه شدن و مفسده برحذرش دارید.
و نیز آن حضرت در مورد مفسدهگران مىفرماید: «و اخذوا یمینا و شمالا» (33) مفسدین با پیش گرفتن راههاى گمراهى راست و چپ از صراط مستقیم هدایت، چشم پوشیده و محروم شدند بنابراین روشن است که اسراف و تبذیر و بخل و تقتیر در صراط مستقیم مکتب اسلام جایى ندارد و خروج از راه تعادل است، ولخرجى و ریختوپاشهاى متکبرانه بر روش مترفین و نازپروردگان لغزش و انحراف به سمت راستبوده و بخل و تقتیر و امساک، سقوط در جهت چپ و جذب شدن به اصحاب شمال مىباشد.
در این مطلب توجه به این نکته ضرور است که انسان منهاى هدایت آسمانى و مکتب وحى طبعا یا بخیل است و یا اهل اسراف و تبذیر، «و کان الانسان قتورا» (34) انسان سختگیر است; همانگونه که ظالم و نادان است.
«انه کان ظلوما جهولا» (35) و این هدایت تشریعى الهى است که او را از این طبیعت و خصلتهاى پستحیوانى نجات مىدهد و لذا خداوند متعال در آیات کریمه قرآنى جهت رهایى از افراط و تفریط و نجات از پستیها و خستهاى نفسانى راه هدایت و تربیت را براى انسان هموار کرده است و مىفرماید: «بندگان خداى رحمان آنان هستند که هنگام انفاق اسراف نکرده و بخل هم نورزند بلکه در این میان راهى استوار، معتدل و براساس عدالت پیش مىگیرند».
(36) پس بهطور کلى و بویژه از بعد اقتصادى که مورد بحث ما است، بیجا و ناروا مصرف کردن و تلف کردن نعمتهاى الهى، محروم کردن جامعه از آن نعمتها است، لذا مىبینیم که قرآن کریم چگونه به موارد مختلف آن اشاره مىفرماید: «خداوندت مسرفین را دوست نمىدارد» (37) و «مسرفین قابل هدایت نبوده و بسیار دروغگویند» (38( و «اهل هلاکت و گمراهىاند و نجات ندارند» (39) و «اهل تردید و شک و ریبند» (40(« اهل آتشند» (41) و «قابل پیروى نیستند.» (41) چون بناى اسلام بر صراط مستقیم است از جهت دیگر، قرآن مجید، بخل و امساک و تقتیر را هم مورد نکوهش قرار داده و مثلا مىفرماید: «الذین یبخلون و یامرون الناس بالبخل و یکتمون ما اتیهم الله من فضله» (43) آنان که بخل مىورزند و مردم را به بخل وامىدارند و آنچه خدا از فضل خود به آنان بخشیده کتمان مىکنند «به مردم استفاده نمىرسانند» به کیفر خود خواهند رسید.
چرا مسرفین مبغوض خدا و مبذرین برادران شیطان شمرده شدهاند؟
علت این مطلب را باید در جهانبینى و اعتقادات اسلامى جستجو کرد و تبیین آن در مورد مسرفان مىتواند چنین باشد که خداوند امر به عدالت و احسان مىکند و طبعا صاحبان عدالت را دوست مىدارد.
«ان الله یامر بالعدل و الاحسان» و از آنجا که اسرافکاران از این فرمان سرپیچى کرده و بیعدالتى در مصرف را پیشه خود ساختهاند قهرا مورد خشم و دشمنى خداوند قرار خواهند گرفت، ولى در مورد تبذیرکاران علت همدستبودن و شباهتشان به شیطان را از آیه شریفه مىتوان استنباط کرد آن جا که مىفرماید: مبذران برادران شیطانند و تعبیر برادر در لغت عرب به معنى مشابه و نظیر هم مىآید و شیطان در برابر پروردگارش ناسپاس است، و از طرف دیگر تبذیر به معناى ضایع کردن نعمتهاى خداوند است و خود نوعى ناسپاسى است نسبتبه آن نعمتها; و شیطان نخستین فردى است که همه چیز را نادیده گرفت و تمرد از فرمان خدا کرد و راه ناسپاسى را باز نمود، لذا آنها که مبتلا به این خصلت ناروا باشند از همکاران و همدستان شیطان خواهند بود و از آنان با عنوان برادران شیطان یاد شده است و این است رمز تعبیر زیباى قرآن.
درسى از رسول خدا )ص) در کتاب تحفالعقول آمده است: «جاء الرجل بلبن و عسل لشربه فقال(ص): شرابان یکتفى باحدهما عن صاحبه لا اشربه و لا احرمه و لکنى اتواضع لله; فانه من تواضع لله رفعه الله و من تکبر وضعه الله و من اقتصد فى معیشته رزقه الله و من بذر حرمه و من اکثر ذکر الله آجره الله» (44) مردى شیر و عسل براى پیامبر(ص ( آورد تا بنوشد فرمود: دو نوشیدنى که یکى از دیگرى کفایت مىکند من آن را نخورم و حرام هم نمىکنم ولى براى خدا تواضع مىکنم.
زیرا هر که براى خدا تواضع کند خدایش بالا برد و هر که تکبر کند خداوند او را خوار سازد و هر که در زندگى میانهروى کند خدایش روزى دهد و هر که زیادهروى کند خداوند او را بىنصیب گرداند و هر که خدا را بسیار یاد کند خدایش جزا دهد.
نکاتى که در این حدیثشریف است مستلزم بحثى مفصل و هر کدام راهگشاى سعادت دنیا و آخرت است اما مناسب با این مقال آن است که پیامبر(ص( مىفرمایند: رعایت اقتصاد و میانهروى در معیشتباعث ازدیاد روزى و نزول برکات الهى است و فردى که رعایت اعتدال مىکند دچار فقر و تنگدستى نمىشود و برعکس کسى که طریق اسراف و تبذیر پیش گیرد دچار محرومیت مىشود و خداوند چنین بندهاى را به سختى معیشت مبتلا مىسازد.
امام صادق(ع) فرمود: «چهار دسته هستند که دعایشان مستجاب نمىشود: اول) کسى که در خانه مىنشیند و مىگوید: خدایا به من روزى بده!
و در طلب روزى تلاش نمىکند در جواب او گفته مىشود: «الم آمرک بالطلب؟» آیا تو را به طلب روزى دستور ندادم؟
دوم) کسى که از همسر خود ناراحت است و او را نفرین مىکند، مىفرمایند: «الم اجعل امرها علیک» آیا امر او را به دست تو قرار ندادم؟
سوم) کسى که مالى داشته و آن را ضایع کرده است، مىگوید: «اللهم ارزقنى» خدایا به من روزى بده!
مىفرمایند: «الم آمرک بالاقتصاد؟» آیا تو را به اقتصاد و میانهروى و اعتدال در خرج امر نکردیم و «الم آمرک بالاصلاح؟» آیا به تو دستور اصلاح در مال را ندادیم؟
چهارم) کسانى که از مال خود بدون شاهد به دیگران وام دهند و بعد وامگیرنده منکر شود، خداوند مىفرماید: «الم آمرک بالشهاده؟» (45) آیا به تو دستور ندادیم شاهد بگیرى؟
ملاحظه مىفرمایید که با وجود اسراف و شاهد نگرفتن در پرداخت وام، دعا فایدهاى ندارد.
آثار سوء اسراف الف) زیانهاى فردى اسرافکار، علاوه بر زیانهاى اقتصادى که بر جامعه و ملت تحمیل مىکند، براى خود نیز زیانهاى جبرانناپذیرى به بار مىآورد: 1-خشم الهى; اسرافکار چون تعادل و توازن اقتصادى جامعه را برهم مىزند، از رحمتخدا بدور و گرفتار خشم خدا مىشود، همانگونه که در قرآن مجید آمده است: «انه لایحب المسرفین» (46) خداوند اسرافکاران را دوست نمىدارد، و امام صادق(ع) فرمود: «ان السرف امر یبغضه الله» (47) اسراف مورد غضب خداست.
2-محرومیت از هدایت; خداى متعال که همواره درهاى رحمتش بر بندگان گشوده استخود را «غافر الذنب و قابل التوب» (48) معرفى کرده است لکن نسبتبه اسرافکاران مىفرماید: «ان الله لا یهدى من هو مسرف کذاب» (49) همانا خداوند کسى را که اسرافکار و دروغگوست هدایت نمىکند.