دانلود مقاله امام خمینى در پنج‏ حوزه معرفت ‏سیاسى

Word 261 KB 14287 80
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۳۰,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • بسم الله الرحمن الرحیم
    و ضرب الله مثلا قریه کانت آمنه مطمئنه یاتیها رزقها رغدا من کل مکان فکفرت بانعم الله فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف بما
    کانوا یصنعون (1)
    معرفت‏سیاسى مجموعه‏اى از باورهاى ذهنى است که پنج‏حوزه قابل تفکیک دارد.

    مى‏خواهیم ببینیم حضرت امام (ره) در
    کدامیک از این حوزه‏ها تبلور بیشترى دارند.


    این پنج‏حوزه عبارتند از:
    1.

    حوزه علم سیاست
    2.

    حوزه علم به حوادث سیاسى
    3.

    حوزه تحلیل سیاسى
    4.

    حوزه آراى سیاسى
    5.

    حوزه‏اندیشه سیاسى
    اگر سوال شود: فرضیه‏ها و کشفیات علمى حضرت امام (ره) در موضوعات علم سیاست چیست؟

    پاسخ روشن آن این است که در
    حال حاضر هیچ.

    چرا که معظم له به این معنا عالم علم سیاست نبودند.

    یعنى اگر از ایشان دعوت مى‏شد که تئوریهاى علم سیاست
    را براى دوره‏هاى دکترا و کارشناسى ارشد و کارشناسى تدریس کنند، حتى اگر فرصت داشتند نمى‏پذیرفتند و مى‏فرمودند که در
    این رشته تخصصى ندارم، همچنان که اگر قرار بود فیزیک و شیمى یا اقتصاد تدریس کنند، باز هم همین را مى‏فرمودند.

    اگر به
    کتابهایى که درباره تئوریهاى روابط بین‏الملل نگاشته شده توجه کنیم، در آنها نظریه‏هایى ارائه شده که زبان تخصصى است و حتى
    اگر بسیارى از سیاستمداران موفق دنیا آنها را بخوانند، شاید بخوبى متوجه نشوند.

    البته این بدان معنا نیست که علم سیاست علم
    عجیب و غریبى است و استعداد فوق‏العاده مى‏خواهد; بى‏گمان چنین نیست.

    برعکس علم سیاست‏با وجود قدمتى به‏اندازه عمر
    علمى بشر، همچنان دانش لاغرى است و تعداد تئوریها و فرضیه‏هاى اثبات شده آن، براحتى قابل شمارش است.

    آنچه کتابهاى این
    دانش را حجیم و متنوع ساخته، تعدد و کثرت موضوعات مصداقى است و نه تعدد و کثرت تئوریها و نظریه‏هاى آن.


    در همین جا دو نکته قابل توجه است: اولین نکته اینکه حضرت امام (ره) به این معنا عالم علم سیاست نبودند، ولى نمى‏توان گفت
    که از تئوریهاى این علم هم آگاهى نداشتند.

    چرا که‏اندیشمندان سیاسى به نحو کلى از شماى تئوریها مطلع‏اند.

    مثلا مورگانتا،
    نظریه‏پرداز روابط بین‏الملل، قدرت سیاسى را در ظرف سیاست‏خارجى به شش عامل تقسیم کرده و در دانشگاهها، این شش
    عامل به نام او تدریس مى‏شود.

    نظریه‏پردازان دقیقتر از او نیز عوامل متشکله قدرت را به سه، چهار و پنج عامل دیگر تقسیم‏بندى
    کرده‏اند که نظرات آنها نیز در نقد نظریه مورگانتا مورد توجه قرار مى‏گیرد و دانشجو باید اسامى این نظریه‏پردازان را به خاطر
    بسپارد تا نمره دریافت دارد.

    ولى یک اندیشمند سیاسى لازم نیست‏به طور دقیق اسامى نظریه‏پردازان و تاریخ دقیق این
    نظریه‏پردازى را به خاطر داشته باشد.

    کافى است که بداند چنین نظریاتى نیز موجود است.

    بنابراین اگر از یک‏اندیشمند بپرسیم
    نظریات مورگانتا در باب عوامل متشکله قدرت چیست؟

    ممکن است‏بگوید، اول بار است که نام او را مى‏شنوم، ولى اگر بگوییم
    در همین جا دو نکته قابل توجه است: اولین نکته اینکه حضرت امام (ره) به این معنا عالم علم سیاست نبودند، ولى نمى‏توان گفت که از تئوریهاى این علم هم آگاهى نداشتند.

    مثلا مورگانتا، نظریه‏پرداز روابط بین‏الملل، قدرت سیاسى را در ظرف سیاست‏خارجى به شش عامل تقسیم کرده و در دانشگاهها، این شش عامل به نام او تدریس مى‏شود.

    نظریه‏پردازان دقیقتر از او نیز عوامل متشکله قدرت را به سه، چهار و پنج عامل دیگر تقسیم‏بندى کرده‏اند که نظرات آنها نیز در نقد نظریه مورگانتا مورد توجه قرار مى‏گیرد و دانشجو باید اسامى این نظریه‏پردازان را به خاطر بسپارد تا نمره دریافت دارد.

    ولى یک اندیشمند سیاسى لازم نیست‏به طور دقیق اسامى نظریه‏پردازان و تاریخ دقیق این نظریه‏پردازى را به خاطر داشته باشد.

    بنابراین اگر از یک‏اندیشمند بپرسیم نظریات مورگانتا در باب عوامل متشکله قدرت چیست؟

    ممکن است‏بگوید، اول بار است که نام او را مى‏شنوم، ولى اگر بگوییم عوامل متشکله قدرت چیست؟

    یک‏اندیشمند سیاسى، کلیاتى را به خاطر دارد و بدون استناد به اسامى تئورى‏پردازان آنها، مى‏تواند جسته گریخته، عواملى را ذکر کند که همین مقدار آگاهى از تئوریهاى عرضه شده براى‏اندیشه‏سازى کفایت مى‏کند.

    شواهد نشان مى‏دهد که حضرت امام (ره) از سن نوزده سالگى، از وقتى به حوزه علمیه اراک رفتند و کودتاى سوم اسفند رخ داد تا قبل از انقلاب، به مقالات و کتابهایى که به دانش خالص سیاست مى‏پرداخت، عنایت‏خاصى داشتند و این توجه تا چندى قبل از انقلاب ادامه داشته است.

    مثلا (مرحوم) حاج احمد آقا گفتند: "حضرت امام (ره) کتاب شهریار ماکیاول را خوانده بودند و فرموده بودند مثل اینکه اروپاییها آن زمان وضعشان از وضع این زمان ما بدتر بوده که چنین آدمى قانون جنگل را به جامعه تعمیم داده است".

    بازسازى‏اندیشه‏هاى فلسفى نکته دیگر اینکه در تاریخ بشر گاه کسانى یافت مى‏شوند که به اصول کلى قوانین و سنتهاى خلقت دست مى‏یابند و چنین کسانى لازم نیست همه چیز را بخوانند و به طور دقیق نسبت‏به ریزه‏کارى آن اصول آگاهى روشن و قابل بیان داشته باشند; چنانکه پیامبران چنین بودند; البته در بیان نیز توانمند بودند، حکماى بزرگ چنین‏اند.

    بوعلى‏سینا چنین بود.

    سقراط این چنین بود.

    شاید بتوان گفت، عارف کسى است که از طریق دیگر به چنین قواعدى نیز دست مى‏یابد.

    نقل شده که علامه طباطبایى (ره) با مختصر آگاهى به فلسفه دکارت و کانت، براساس اصولى که در دست داشت تمام‏اندیشه‏هاى فلسفى آنان را بازسازى مى‏کرد و مى‏گفت مثلا کسى که در فلان مسئله اینگونه‏اندیشیده است، نمى‏تواند نسبت‏به فلان مسئله اینگونه نیندیشیده باشد.

    یک زیست‏شناس فرانسوى به نام "کوویه" - همعصر داروین - چنان به اصول کلى زیست‏شناسى دست‏یافته بود که یک تکه از استخوان حیوانى را به او نشان مى‏دادند و او مى‏توانست از روى همان تکه استخوان شکل حیوان را به طور نسبتا دقیق رسم کند.

    بدشانسى داروین این بود که چنین حریفى را در مقابل نظریه تطور انواع داشت.

    البته عالمان هر رشته از معرفت تا حدود زیادى نسبت‏به چنین افرادى هم مدیون‏اند و هم گله‏مند; از این حیث مدیون‏اند که معمولا چنین افرادى که در دانشى غیر حرفه‏اى‏اند، با دستیابى به اصول و قواعد کلى آن، موجب تحول در دانش مى‏شوند.

    زیرا تخصص علمى، از سویى آگاهى مى‏دهد و دانش را فربه و چاق مى‏کند و از سوى دیگر حجاب تحول مى‏شود.

    و از این جهت گله‏مندند که هرکس به کلیات یک دانش آگاهى مى‏یابد، در اظهارنظر شجاع مى‏شود ولى به این دلیل که از ریزه‏کاریهاى آن دانش آگاهى ندارد، گاه واقعا و گاه ظاهرا، به آن دانش لطمه جدى مى‏زند.

    به هرحال این که آیا حضرت امام (ره) به اصول کلى دانش سیاست آگاهى داشتند یا نه؟

    معتقدم آرى، و اگر کسى گفت نه، شواهدى قابل عرضه دارم، و اگر نپذیرفت مشاجره نمى‏کنم.

    زیرا ظاهرا حق با اوست; یعنى حضرت امام (ره) کتابى ندارند که بتواند به عنوان نظریه‏پردازى علم سیاست در دانشگاه تدریس شود، مگر آنکه کسى پیدا شود و تئوریهاى علمى ایشان را شناسایى کند و در یک کتاب به جامعه دانشگاهى عرضه نماید و اگر چنین همتى صورت بگیرد، تازه اول کار و اول نقد و بررسى است.

    زیرا مفهوم اصطلاحى علم چنین اقتضا مى‏کند که هر آنچه از سوى عالمى بیان شود، جداى از شخصیت و حیثیت و تقدس عالم، همواره قابل نقد و اثبات و ابطال باشد و در دایره علم، عالم هم بیرحم است و هم بى‏ملاحظه; یا باید با حفظ ادب چنین باشد.

    حوزه علم به حوادث سیاسى 2.

    دومین حوزه در معرفت‏سیاسى، حوزه علم به حوادث سیاسى است.

    این حوزه چنان فراخ و وسیع است که کمتر کسى مى‏تواند حتى‏اندکى نسبت‏به آنچه در جهان مى‏گذرد اطلاع کامل داشته باشد.

    هر روزه هزاران روزنامه و مجله در دنیا منتشر مى‏شود که حاوى اخبار سیاسى است.

    تلکسهاى خبرى اطلاعات آشکار و نهان را آن چنان گسترده در سطح جهان توزیع مى‏کنند که مطبوعات ناگزیرند گزیده‏هایى از آنها را منتشر کنند.

    بسیار اتفاق مى‏افتد که مدیر یک روزنامه فرصت کافى ندارد آنچه را در روزنامه‏اش به چاپ مى‏رسد مطالعه کند.

    هر جمعیت، گروه و حزب سیاسى هر لحظه در حال حادثه‏آفرینى سیاسى است.

    تمام نیروهاى اطلاعاتى کشورها، سفارتخانه‏ها، استانداریها و حتى بخشداریها اخبار سیاسى را پیگیرى مى‏کنند.

    کیلومترها از اسناد بجا مانده مربوط به حوادث سیاسى گذشته در قفسه‏هاى بایگانیها ساکت نشسته‏اند تا روزى کسى آنها را بررسى کند.

    اکثر وقایع تاریخى، آن مقدارى که نوشته شده و آن مقدارى که بعدها نگارش خواهد یافت، ذکر حوادث سیاسى گذشته است.

    حتى کسى نمى‏تواند ادعا کند که همه تاریخ را خوانده است.

    سازمان ملل متحد یکى از سازمانهاى سیاسى بین‏المللى است که هر ساله هزاران سند منتشر مى‏کند که کمتر عضوى از اعضا قادر است همه سندها را مطالعه کند.

    ناتو نیز سازمان سیاسى - نظامى بزرگى است که اطلاعات خود را در سطح قابل دسترس منتشر نمى‏کند.

    اخبار آشکارى که به دست مردم مى‏رسد، بسیار کمتر از اخبار سرى سیاسى است که بخش اعظم آن در سازمانهاى اطلاعاتى موجود مى‏باشد.

    ادعاى اشراف بر تمام حوادث سیاسى هیچ‏کس جز معصوم نمى‏تواند ادعا کند که بر کل اخبار و حوادث سیاسى اشراف دارد.

    بنابراین، علم به کل حوادث سیاسى براى هر کس، فقط یک علم اجمالى است که البته در یک یا چند حادثه مى‏تواند علم تفصیلى باشد.

    طبیعى است که با چنین حجمى از اطلاعات موجود، هیچ‏کس نمى‏تواند ادعا کند که کل حوادث جارى جهان را مى‏داند; مگر آنکه جهلش مرکب باشد.

    بدیهى ست‏حضرت امام (ره) نیز نمى‏توانستند به شیوه‏هاى مرسوم در این بخش از معرفت‏سیاسى، اطلاعات جامعى داشته باشند.

    اما مسئله حایز اهمیت آن است که عالم بتواند گزینشهایى داشته باشد و پیرامون آن گزینشها، حوادث سیاسى را تعقیب کند.

    مردم نیز به طور غریزى چنین گزینشهایى را دارند و به تمام اخبار و حوادث سیاسى حساسیت نشان نمى‏دهند.

    کسانى که روشهاى گزینشى مناسب دارند عمر را تباه نمى‏کنند، ولى کسانى که بى‏گزینش، بر حجم انبوهى از حوادث سیاسى آگاهى مى‏یابند، معمولا آدمهاى خوش حافظه اما کم‏ثمرى هستند.

    این که حضرت امام (ره) به چه نوع حوادثى توجه داشتند و آنها را چگونه تعقیب مى‏کردند; تا آن جا که تحقیق کرده‏ام، ایشان از سنین حدود هفت‏سالگى، اخبار مشروطیت و پس از آن رویدادهاى جنگ جهانى اول و سپس نهضت جنگل، کمیته مجازات، نهضت دلیران تنگستان، اخبار حکومت قاجار، شاهزادگان، شخصیتهاى محلى خمین و اطراف را تعقیب مى‏کردند.

    در همین سالها به مطالعه تاریخ صدر اسلام پرداختند و سپس کمى با تاریخ و رفتار حکام عثمانى آشنا شدند.

    در همین سالها تا حدودى تاریخچه بهائیت و وهابیت را نیز مورد مطالعه و بررسى قرار دادند.

    ابزار دستیابى امام به اخبار سیاسى در خلال این سالها، چند روزنامه بود که براى شخصیتهاى مخالف و موافق مشروطه به خمین مى‏رسید.

    همچنین تعداد محدودى کتاب تاریخ که در کتابخانه پدر شهیدشان، آیه‏الله سیدمصطفى، باقى مانده بود.

    روزگار نوجوانى امام براى دستیابى به حوادث جارى روزگار نوجوانى، مهمترین منبعى که در اختیار داشتند، وجود علمایى بود که به خانه ایشان رفت و آمد داشتند و اخبار جارى را به آن مقدارى که علما مطلع بودند، به طور شفاهى از آنان دریافت مى‏کردند.

    مهمترین مسئله این بود که اخبار، خام نبود و غالبا با تحلیلهایى درست‏یا سست ارائه مى‏شد.

    در حدود نوزده سالگى در اراک بودند که اخبار کودتاى سیدضیاء و رضاخان انتشار یافت و ایشان این اخبار را با دقت تعقیب مى‏کردند، پس از ورود به قم در سال 1300 هجرى شمسى چگونگى مباحث نمایندگان مجلس شوراى ملى و اخبار رفت و آمدهاى درباریان به خارج از کشور را پى مى‏گرفتند.

    در همین سالها مطالعات‏اندکى نسبت‏به فراماسون و پس از آن تعقیب تاریخ عراق، ترکیه، مصر و لیبى مطمح نظرشان بود.

    راجع به انقلاب روسیه و نهضت رهایى هند هم مطالعاتى داشتند و از اخبار و رویدادهاى جهانى از طریق رادیوهاى کشورهاى دیگر آگاه مى‏شدند.

    در این سالها شهید مدرس منبع خبرى موثقى بود.

    بدین سبب، حضرت امام که گاهى به تهران مى‏آمدند با آن مرحوم که در تحلیل حوادث سیاسى اعجوبه‏اى بود، خلوت مى‏کردند.

    در خلال جنگ دوم جهانى، تا حدودى با تاریخ اروپا بویژه آلمان، فرانسه و انگلیس آشنا شدند.

    در این روزها علاوه بر روزنامه‏ها و نشریات داخلى و نیز رادیو ایران، رادیوها و مطبوعات بعضى کشورهاى عربى و مجلات اخوان المسلمین، منبع خبرى ایشان بود.

    گویا در همین ایام، یک دوره تاریخ طبرى، و ترجمه عربى تاریخ ویل دورانت را خوانده باشند.

    در سالهاى بین 1320 تا 1332، رفت‏وآمد امام با شخصیتهاى مذهبى و سیاسى از جمله آیه‏الله کاشانى بسیار زیاد بود و اخبار نسبتا دست اولى از اوضاع و شرایط ایران و جهان اسلام را، آنان دریافت مى‏داشتند.

    در این سالها به تاریخ علم و فلسفه نیز علاقه نشان مى‏دادند و گاهى از کتابخانه مجلس کتابى را به امانت مى‏گرفتند.

    در بین سالهاى 1340 تا شروع نهضت، منابع خبرى زیادى داشتند.

    بسیارى از ارادتمندان بازارى، استادان دانشگاه، دانشجویان و قشرهاى دیگر، خدمت ایشان مى‏رسیدند و معظم له با طرح پرسشهاى خاصى درباره وضعیت اقتصاد، تجارت و شیوه توزیع کالا، با اوضاع سیاسى و اقتصادى کشور آشنا مى‏شدند.

    مثلا از یک تاجر پرسیده بودند، کاغذ از کجا مى‏خرید؟

    او گفته بود، از ایتالیا و انگلیس.

    با سوالات دیگرى که پى‏درپى از آن فرد شده بود، در نهایت فرموده بودند: "پس معلوم مى‏شود اروپاییها بیشتر دوست دارند براى نشر مجلات و ساختن جعبه‏هاى مقوایى کاغذ بفروشند تا براى چاپ کتاب".

    سالهاى تبعید از سال 1343 تا هجرت به پاریس، از جهتى منابع خبرى ایشان به علت در تبعید بودن تا حدودى محدود شد و از جهت دیگر گسترش یافت.

    طبیعتا در عراق، اخبار سیاسى با گرایشهاى چپ‏گرایانه به مطبوعات و رسانه‏ها راه مى‏یافت و اخبار سیاسى ایران با گزینشهاى اروپایى و آمریکایى رویدادها و حوادث کشورهاى عربى متمایل به شوروى، انگلیس و آمریکا نیز موجب مى‏شد تا اخبار سیاسى جهان را از چند منبع خبرى متفاوت و معارض دریافت دارند و این براى کشف حقیقت‏خبر، امکان خوبى بود.

    ضمنا دانشجویان و انجمنهاى اسلامى خارج از کشور به طور دایم با ایشان مکاتبه مى‏کردند و به طور محدودى ملاقات داشتند و منابع خوبى براى کسب اخبار بودند; مثلا از چند استاد که در دانشگاههاى خارج از کشور تدریس مى‏کردند، خواسته بودند تحقیق کنند پایان‏نامه‏هاى دانشجویان ایرانى که در آمریکا و اروپا نوشته مى‏شود، حول چه مسائلى است، دانشگاهها از این پایان‏نامه‏ها چگونه استفاده مى‏کنند و آنها را به کجا ارسال مى‏دارند؟

    پس از هجرت به پاریس تا پیروزى انقلاب، اوج خبرگیرى ایشان از اوضاع سیاسى ایران و جهان بود و در طول این مدت بجز زمانى که براى عبادات شخصى و استراحت صرف مى‏کردند، تمام اوقات ایشان به ملاقات با گروههاى مختلف مردم، شخصیتها، خواندن جراید و گوش دادن به رادیوها سپرى شده است.

    پیروزى انقلاب اسلامى پس از پیروزى انقلاب هم به طور رسمى تلکسهاى خبرى، روزنامه‏ها، مجلات، اخبار صدا و سیما و گزارشهاى مسئولان کشور را در اختیار داشتند، ولى گویا بیش از سه ساعت در روز وقت‏براى مجموع اطلاع‏گیرى از اوضاع کشور و جهان صرف نمى‏کردند و بقیه اوقات را به‏اندیشیدن، عبادتهاى شخصى، ملاقاتها، سخنرانیها و استراحت مى‏پرداختند.

    البته در همین دوران به طور بسیار هوشیارانه، افراد مختلفى از دوستان و ارادتمندان را به حضور مى‏پذیرفتند و ضمن تجدید دیدار، از مسیرهاى غیررسمى اطلاعات خود را از آنچه شنیده بودند، تصحیح و تکمیل مى‏کردند.

    آنچه حایز اهمیت است این که علم سیاست و بخشهاى دیگر معرفت‏سیاسى فقط یک آزمایشگاه دارد و آن تاریخ جامعه است.

    فرق این آزمایشگاه با آزمایشگاههاى علوم تجربى در این است که آزمایشگاههاى علوم تجربى دراختیار آزمایشگر است، ولى آزمایشگر و آزمایشگاه در علوم انسانى بالاخص در سیاست‏یک واحدند.

    بنابراین هر آزمایشى در جامعه اگر نتایج تخریبى داشته باشد.

    آزمایشگاه و آزمایشگر را نیز نابود خواهد کرد.

    چنین است که علم به حوادث سیاسى گذشته و حال، بهترین و کم هزینه‏ترین نوع آزمایش براى کشف رفتارهاى اجتماعى و سیاسى است.

    امام فرق اساسى است‏بین کشف حوادث، آنگونه که بوده با کشف قواعد آنگونه که جارى است.

    اگر میل کسى به خواندن و کشف حادثه‏ها، منهاى نتایج کلى آنها، زیاد شود، به مالیخولیایى دچار مى‏شود که هرچه بخواند و بداند، نه براى خود سودى دارد و نه براى دیگران، چرا که حادثه‏ها آنگاه که اتفاق مى‏افتند و تازگى دارند، شاید در سرنوشت کسى تاثیر فورى داشته باشند ولى حوادثى که دهها سال از وقوع آن گذشته است، وقتى به کارهاى غیر تفننى مى‏آید که منتج‏به نتیجه‏اى شود و به تعبیر زیبا و عمیق قرآن کریم، موجب عبرت گردد.

    "لقد کان فى قصصهم عبره لاولى الالباب".

    (2) با آن که مى‏دانیم حضرت امام (ره) به قدر امکانات و فرصتهایى که دراختیار داشتند، از مطالعه تاریخ و خبرگیرى از اوضاع و شرایط روزگار خود غافل نبودند، اما اگر دقت کرده باشیم در بیشتر فرمایشاتشان بالاخص در بعد از پیروزى انقلاب، گویا جریانهاى کلى پى‏درپى تاریخى را به خاطر داشتند، ضمن اینکه جزئیات برخى از حوادث را فراموش کرده بودند.

    هرچند طبیعى است که کبر سن و آن همه مشغله ذهنى، عامل به فراموشى سپردن جزئیات حوادث شود، ولى علت اصلى آن، شاید این باشد که هنگام مطالعه تاریخ، به جزئیات هر حادثه مى‏پرداختند و وقتى حوادث، نتایج عبرانگیز خود را نشان مى‏دادند، آن عبرت را به عنوان نتیجه کار به ذهن مى‏سپردند و براى به خاطر ماندن جزئیات حادثه، تلاشى نمى‏کردند و چنین مى‏شد که حتى اسامى بعضى افراد مشهور نیز از خاطرشان محو مى‏شد.

    حال اگر علت اصلى این فراموشى فقط مشغله و کبر سن بود، باید قواعد فقه، اصول، فلسفه و عرفان را نیز فراموش مى‏کردند، حال آنکه چنین نبود.

    تحلیل سیاسى 3.

    سومین حوزه معرفت‏سیاسى، تحلیل سیاسى است.

    شاید تحلیل سیاسى، بیشتر یک فن یا هنر باشد تا یک علم.

    البته هرکس که عالمتر است، تحلیلش نسبت‏به حوادث، قاعدتا باید درست‏تر باشد، ولى بسیار دیده شده است‏با اینکه بسیارى از تحلیلگران سیاسى توانایى کافى براى تدریس دانش سیاست ندارند و یا از روشهاى این دانش چندان آگاه نیستند، ولى در تحلیل قضایا حتى از دانشمندان علم سیاست تحلیلهاى درست‏ترى ارائه مى‏دهند و جامعه نیز بر صحت تحلیل آنها پس از مدتى گواهى مى‏دهد.

    بیشتر سیاستمداران موفق که موجب تحول در جامعه خود شده‏اند، کسانى هستند که عالم علم سیاست نیستند، اما در تحلیل حوادث سیاسى توانمندند و توانایى آنها بیشتر ناشى از روشهاى درست اطلاع‏گیرى و تمرکزهاى مناسب بر روى قضایا و نیز ذوق و قریحه ذاتى است.

    البته این بدان معنا نیست که تحلیل سیاسى قاعده‏مند نیست; اما قواعد آن به فن معمارى شبیه‏تر است تا به دانش مهندسى.

    در این حوزه از معرفت‏سیاسى، همگان براى خود حق اظهارنظر قایل‏اند.

    در این حوزه نمى‏توان کسى را منع کرد که دخالتى نکند.

    چرا که وقتى از مردم مى‏خواهیم در تعیین سرنوشت‏سیاسى کشور خود مشارکت کنند، راى دهند، کاندیداى نمایندگى شوند، احیانا نامزد ریاست جمهورى گردند، این مشارکت ذاتا تحلیل طلب است.

    یعنى نمى‏توان از کسى خواست که در امرى از امور اداره کشور مشارکت کند، براى خود آرا جمع نماید یا به کسى راى بدهد ولى از اوضاع، شرایط، شخصیتها، حوادث جارى و گذشته و سوابق افراد، تحلیل نداشته باشد.

    تحلیل سیاسى، ذاتى مشارکت‏سیاسى است.

    حتى از چند علت در مورد بى‏تفاوتى کسانى که حاضر نیستند براى تعیین سرنوشت‏خود در امور سیاسى دخالت کنند، یکى این است که اینگونه افراد ابتدا از قضایا، تحلیلهاى مایوسانه‏اى در ذهن دارند و سپس به بى‏تفاوتى تن در مى‏دهند.

    البته بخش عمده‏اى از جامعه، تحلیلهاى خود را از فضاهاى تبلیغاتى اخذ مى‏کند، ولى به هر صورت، وجود تحلیل، چه از نوع علیل و تبلیغى آن و چه از انواع دیگرش، لازمه یک تصمیم سیاسى است.

    به عبارت دیگر، اتخاذ هر تصمیم سیاسى، بدون تحلیل سیاسى نه تنها مشکل بلکه غیر ممکن است.

    اقسام تحلیل سیاسى تحلیل سیاسى اقسامى دارد: گونه‏اى از آن، تحلیل علمى است.

    (منظور از علمى، درستیها و نادرستیهاى تحلیل نیست; بلکه به این معناست که از روشهاى علمى پیروى کند) .

    طبیعى است اگر کسى عالم علم سیاست نباشد، تحلیل او از قضایا و جریانها علمى نخواهد بود، ولى این بدان معنا نیست که هرکس عالم نیست‏حق تحلیل ندارد.

    چرا که اگر این حق را از چنین کسانى سلب کنیم، به این معناست که حق مشارکت را که کمترین آن، حق راى دادن است، از او سلب کرده‏ایم.

    این تناقضى است که بیشتر دانشجویان علوم سیاسى در سالهاى نخستین ورود به دانشگاه با آن برخورد دارند و بعضى فارغ‏التحصیلان این رشته نیز تا آخر عمر گرفتار آنند.

    براى قوام، دوام و سلامت جامعه و حکومت، مشارکت همگان امرى ضرورى است، ضمن آنکه مشارکت‏بدون تحلیل، امرى تصنعى و تشریفاتى است و از دگر سو، فقط معدودى از افراد جامعه که علم سیاست را مى‏دانند در تحلیل علمى توانمندند.

    حتى اکثر سیاستمداران جهان، به دانش سیاست مجهز نیستند ولى ناگزیرند در مقام اداره پستى که در اشغال دارند تحلیل ارائه کنند.

    حل چنین تناقضى به این است که دایره درستى و نادرستى تحلیل سیاسى را فراختر از علمى بودن آن بدانیم.

    کافى است رست‏بودن تحلیل را به منطقى بودن آن محدود کنیم و در عوض تحلیل را به فلسفى، علمى، کلامى، دریافتهاى شخصى و غیره تقسیم کنیم.

    بدیهى است‏یک تحلیل فلسفى به طور حتم باید منطقى باشد و بر صحت و ابطال یک تحلیل علمى نیز منطق باید داورى کند.

    بنابراین تحلیلهایى که براساس دریافتهاى شخصى است، اگر منطقى باشد، قابل اعتناست.

    پس هرکس با هر درجه از معرفت، اگر در تحلیل حوادث و جریانهاى سیاسى نوعى آگاهى منطقى داشته باشد، کافى است تا متناسب با حساسیت موضوعى که باید در قبال آن تصمیم سیاسى بگیرد، موضع داشته باشد.

    مثلا کسى که مى‏خواهد به یکى از نامزدهاى انتخاباتى براى ورود به مجلس راى دهد، ممکن است ارزشهاى اخلاقى را به عنوان ملاک انتخاب قرار دهد و بین نامزدها از لحاظ ویژگیهاى اخلاقى، یک یا چند کلیت ارزشى را به عنوان"کبرى" در نظر بگیرد و با ردیف کردن "صغرى و کبرى"هاى خود به نتایجى دست‏یابد که به قطعیت‏یا تشویش به کسى راى دهد و تصمیم او براى این راى کاملا منطقى باشد.

    اصولا یک خاصه تحلیل، بازشناسى یک جریان کلى سیاسى یا یک حادثه جزئى با روش مقایسه امکانپذیر است.

    منتها کبراهاى قیاس، یا علمى است‏یا فلسفى و یا هیچ‏کدام; بلکه باورهاى نقلى یا ارزشهاى ایدئولوژیکى یا القائات فرهنگى است.

    چنانکه وطن‏دوستى غالبا در بسیارى از تحلیلهاى سیاسى به عنوان یک کبرى حضور دارد.

    حال آنکه این قضیه اگر ریشه در فطرت هم داشته باشد، یک قضیه علمى نیست.

    شاید علم بتواند ثابت کند که حس وطن‏دوستى غریزى یا القایى است، ولى با روش علم سیاست نمى‏توان به چنین حکمى رسید.

    برداشتهاى متفاوت از تحلیلهاى سیاسى نکته مهم دیگرى که در این بخش از معرفت‏سیاسى باید بدان توجه داشت این است که هرکس به قدر سعه وجودى خود تحلیل ارائه مى‏دهد.

    تحلیل علماى علم سیاست و کسانى که در دیگر حوزه‏هاى معرفت‏سیاسى دستى دارند، به جریانهاى کلى میل مى‏کند و تحلیلهاى افراد عامى معمولا در حیطه مسائل جزئى مى‏چرخد.

    تفاوت دیگر اینکه، عامه مردم به نتایج تحلیل خود تعصب دارند; و اگر نداشته باشند جاى تعجب است.

    چرا که مثلا چه لزومى دارد یک نوجوان جنگزده مجروح و آواره بوسنیایى از مکانیسم تصمیمات شوراى امنیت‏سازمان ملل تحلیل ارائه دهد؟

    حال آنکه او مى‏تواند به‏اندازه دریافتهاى اجمالى خود، نسبت‏به رفتار دوگانه سازمان ملل در مقابل تجاوز صرب‏ها به بوسنى و تجاوز اسرائیلى‏ها به مناطق اشغالى، حساسیت نشان دهد و آن را با رفتار این شورا نسبت‏به نیروهاى چند ملیتى در حمله به عراق بسنجد و سبت‏به این رفتار دوگانه براى خود تحلیلى ارائه دهد.

    طبیعى است نتایج چنین تحلیلى با تعصب همراه باشد; زیرا اصل گزینش موضوع، امرى است که به حیات و ممات او بستگى داشته است.

    حال آنکه یک دانشجوى دوره دکترا که مى‏خواهد راجع به موضوعى تحقیق کند، علاوه بر میل باطنى وگاه به رغم میل خود، به لحاظ وجود منابع یا دسترسى به آنها یا میل استاد، آن موضوع را برمى‏گزیند.

    بدیهى است گزینش چنین شخصى با حیات و ممات و گاه با معاشش رابطه مستقیم ندارد و نسبت‏به موضوعى که مى‏خواهد تحلیل کند بى‏تعصب است; حال آنکه به خاطر زمانى که صرف کرده، نسبت‏به نتیجه تحلیل خود تعصب نشان خواهد داد.

    به عبارت دیگر، عامه مردم هم نسبت‏به موضوع و هم نسبت‏به نتایج تحلیل خود تعصب نشان خواهند داد، ولى حرفه‏ایها لزوما به موضوع گزینشى تعصبى ندارند.

    تعصب یا غیرت؟

    شاید درست‏تر باشد که به جاى تعصب، واژه غیرت سیاسى را به کار بریم.

    زیرا در علم واژه تعصب، بار عاطفى منفى یافته، حال آنکه مفهوم غیرت سیاسى هنوز عقیم نشده است.

    مثلا یک معلم شیمى یا فیزیک که دامادش را براى دفاع از کشور از دست داده است در نظر بگیرید که باید براى سوالات نوه‏هاى شیرین زبانش که مى‏پرسند چرا پدر شهید شد؟

    چرا عراق به ایران حمله کرد؟

    و چرا باید پدر به جبهه مى‏رفت؟

    و پرسشهاى بیشمار دیگرى که احتمالا به این زودیها پایان نخواهد یافت پاسخ مناسب بیابد; پاسخهایى که ذهن بچه‏ها را مشوب نکند، پدر را تقدیس کند و همچنان قهرمانى را که باید به او مفتخر بود، در نگاه نسل فردا، قهرمان نگه دارد.

    به اعتبار آنکه تحلیل سیاسى باید به دور از تعصب باشد، اگر چنین شخصى بدون تعصب جوابهایى را دست و پا کند و یا بى‏پایه و افسانه‏وار سخن بگوید چه کرده است؟

    بدیهى است انسان عاقل، تحلیلى که از حادثه جنگ تحمیلى براى اهل خانه ارائه مى‏دهد باید از منطق پیروى کند، اما بى‏تعصب بودن نسبت‏به موضوعاتى که باید براى تحلیل آنها گزینش کند، بى‏غیرتى است و بى‏غیرتى سیاسى در این جا نه تنها ارزش اخلاقى نیست و ارزش معرفتى ندارد، بلکه حتى از نظر علمى یک ضد ارزش است.

    چرا که جامعه فرهیخته علم‏نگر دانش‏دوست، به موضوعاتى نمى‏پردازد که به کار جامعه نیاید.

    حضرت امام (ره) در ساحت تحلیل سیاسى یک غیرتمند به شمار مى‏آیند.

    یعنى هرگز به تحلیل موضوعى که به کار جامعه بشرى نیاید نزدیک نشده‏اند.

    این امر بدیهى و مسلمى است که نیاز به اثبات ندارد.

    همه سیاستمداران عاقل چنین بوده‏اند ولى بسیارى از بازیگران سیاسى جهان چنین نیستند.

    آنها دنبال تحلیل موضوعات خنثى مى‏گردند که بتوانند ساعتها مصاحبه کنند و کسى را نیازارند و بر مسندى که تکیه زده‏اند باقى بمانند و حیثیت و شخصیت‏سیاسى‏شان به ظاهر محفوظ بماند.

    اما در این که مبانى تحلیل ایشان علمى، فلسفى و یا دریافتهاى شخصى است‏یا غیر آن، کمى درنگ مى‏طلبد.

    تحلیل آنان در بعضى از موضوعات کاملا شخصى است و نمى‏تواند براى کسى مبنا قرار گیرد.

    مثلا وقتى قرار شد حضرت امام (ره) از پاریس به تهران تشریف بیاورند، بعضى شخصیتهاى سیاسى ایشان را از این اقدام برحذر مى‏داشتند، با رد پیشنهادها قریب به این مضمون فرمودند: وقتى دیدم خیلى فشار مى‏آورند متوجه شدم که حتما باید بروم.

    این نوع تحلیل از قضایا، یک معرفت‏شخصى است و کسى نمى‏تواند براساس این نوع نگرش تصمیمى بگیرد; مگر آنکه مبانى چنین تحلیلى به روش یک معرفت عام قابل عرضه شود.

    برداشت از سخنان امام (ره) بعضى تحلیلهاى امام فلسفى است.

    به این معنا که چندین نظریه را که ماهیت فلسفى دارد، مبنا قرار مى‏دادند و حوادث را در قیاسهاى اقترانى و قیاسهاى مرکب جا داده و نتیجه‏اى را که منتزع مى‏شد به عنوان تحلیل قضایا ارائه مى‏دادند.

    توضیح این نوع تحلیل از ایشان کمى مشکل است و فرصتى دیگر مى‏طلبد.

    چرا که باید تا حدودى در کشف نوع تحلیل فلسفى ایشان، هم به معرفت فلسفى به مفهوم عام آشنایى داشت و هم به مبانى فلسفى معظم له آگاه بود.

    مهمتر آنکه حضرت امام (ره) کتاب مستقلى در این زمینه ندارند و منابعى که از ایشان باقى مانده بیشتر سخنانى است که براى قشرهاى مختلف ارائه شده است.

    در سخنان امام، هم مواعظ اخلاقى و هم رهنمودهاى سیاسى به چشم مى‏خورد.

    هم از دنیا و وظایفى که به عهده آحاد ملت قرار گرفته سخن گفته‏اند و هم از زهد و تقوا و نتایج آن در آخرت.

    در حقیقت‏سخنان ایشان آمیزه‏اى است از حکمت، فقه، فلسفه، اخلاق و سیاست.

    گاه مبانى تحلیل ایشان در یک سخنرانى، فلسفه قرار گرفته و گاه مبانى فقهى یا اخلاقى.

    ولى مهمتر آنکه گاه یک کلام از این شخصیت‏بزرگ که در چند رشته از معرفت متخصص است، ترکیبى به وجود مى‏آورد که آن ترکیب نه فلسفه است، نه علم، نه فقه و نه در معرفت دیگرى جاى مى‏گیرد ولى احساس به درستى آن گواهى مى‏دهد.

    به رغم آنکه در این بخش نمى‏توان براحتى سخن گفت، چند مسئله ساده قابل توجه است: یکى آنکه تحلیلهاى فلسفى اکثر سیاستمداران، از قضایایى که درحال جریان است غالبا فقط از نیم کره چپ مغز به نیم‏کره راست منتقل مى‏شود و غالبا به زبان نمى‏آید.

    زیرا لازمه تحلیلى که به یک تصمیم سیاسى مهم و به یک تحول عمده منجر شود، اکثرا ناگفتنى است و وقتى به زبان بچرخد دیگر بى‏خاصیت مى‏شود.

    تحلیلى که ایشان از انتخاب نشدن مجدد دو رئیس جمهور آمریکا داشته‏اند، از این نوع است.

    دوم اینکه تحلیلهاى فلسفى ایشان و غالب سیاستمداران بزرگ از قضایا غالبا بدون ذکر کبرى‏ها به بیرون تراوش مى‏کند و این به عهده محقق است که آن کبرى‏ها را کشف کند.اى کاش ایشان کلاس درسى به عنوان تحلیل سیاسى داشتند تا شاگردانشان بتوانند براحتى روش تحلیلهاى فلسفى معظم له را شناسایى کنند ولى هم اکنون نیز مى‏توان با شناخت مبانى فلسفى ایشان و هم با روشى که اینجانب براى کشف کبرى‏هاى مکنون، به نام شماسازى منطقى پیشنهاد کرده‏ام تا حدود زیادى به روش تحلیلى فلسفى ایشان دست‏یافت.

    اگر بخواهیم بیابیم که چه تحلیلى منجر به این نتیجه شد که ایشان به طور جدى باور کردند که نظام کمونیستى در شوروى بسرعت فرو خواهد ریخت؟

    و این باور آن قدر قوى بود که براى آینده آن کشور توصیه‏هایى داشتند که از چاله به در نیاید و به چاهى بیفتد، مبانى تحلیلى ایشان به روش کشف کبرى‏هاى ذهنى محتمل مى‏شود.

    البته بازهم حلقه‏هاى مفقوده‏اى هست که به تمامى نمى‏توان تحلیل ایشان را در ایشان خصوص یک تحلیل فلسفى تعبیر کرد.

    شاه رفتنى است...

    سوم اینکه در فلسفه سیاسى، بیشتر تحلیلگران به حوادثى که اتفاق افتاده نظر مى‏دوزند و تحلیل ارائه مى‏دهند; تحلیلى که کمتر مى‏توان مبناى یک پیش‏بینى باشد.

    البته تعداد معدودى نیز که جسارت بیشتر دارند، تحلیل حوادث پى‏درپى گذشته را براى ترسیم حوادث آینده مفید مى‏دانند و از مسیر رسیدن به یک پیش‏بینى علمى گذر مى‏کنند.

    اما حضرت امام (ره) از گذرگاههاى علمى نقدپذیر، براى پیش‏بینى آینده عبور نکرده‏اند.

    بنابراین براحتى نمى‏توان دریافت که با کدام روش و متد توانسته‏اند، در هم شکستن نظام سلطنت را در ایران آنگونه ببینند که بى‏تردید و با قاطعیتى که به الهام بیشتر شبیه است تا به تحلیل بگویند: شاه رفتنى است.

    شاه باید برود و یا با کدام تحلیل، مسئولیت‏سنگین کمرشکن روز 21 بهمن را براى درهم شکستن حکومت نظامى به عهده گرفتند؟

    درک این معنا براى کسانى که او را سیاستمدارى مانند اغلب سیاستمداران دنیا مى‏دانند، بسیار ساده است.

    ولى براى کسانى که او را مرجع دینى، فقیه زاهد، عارف بلندمرتبه و ملجا مردمى مى‏دانند و مى‏دانند کسى که در گرماى تابستان نجف که آتش از آسمان مى‏بارد، به این مختصر که خانه‏اش یک کولر آبى داشته باشد، تن در نمى‏دهد، چرا که اکثر طلبه‏ها توان خرید پنکه را هم ندارند، همان شخص مسئولیت‏خون میلیونها نفوس را به عهده بگیرد، حتى تصور آن سخت است.

    نقل کرده‏اند که روزى با مشتى گره کرده و به زحمت، پنجره اتاق را باز مى‏کردند، پس از مدتى ناظران متوجه شدند که مگسى را در مشت دارند و مى‏خواهند آن را در حیاط آزاد کنند.

    چنین شخصى که با یک جاندار ظاهرا بیمقدار چنین مى‏کند، سخت است و باورنکردنى که مسئولیت جان یک ملت را به عهده بگیرد.

    بنابراین باید در این تصمیم سیاسى خطیر، خطرناک و سرنوشت‏ساز به چنان تحلیل عمیق و متقن رسیده باشند، تا چنین کنند که کردند.

    اما هیچ تحلیل سیاسى چه از نوع علمى آن و چه از نوع فلسفى و چه تحلیلهاى معمول شخصى، هرگز نمى‏تواند چنین اتقانى را موجب شود.

    چنین است که ناگزیر باید گفت، مبانى تحلیلهاى معظم له از بعضى حوادث بسیار مهم باید فراتر از تحلیلهاى متداول باشد.

    چنانکه مرحوم آیه‏الله طالقانى (ره) طى مصاحبه‏اى با صداى جمهورى اسلامى ایران، قریب به این مضامین فرمودند: آن لحظه‏اى که حضرت امام (ره) حکم دادند که مردم به خیابانها بروند، با نگرانى به ایشان تلفن کردم و تحلیلهاى دوستانى را که با سیاست آشنایى داشتند خدمتشان عرض کردم، ولى ایشان به گونه‏اى سخن گفتند که گویا از غیب الهام گرفته‏اند، دلم آرام گرفت; اما ذهنم همچنان مشوش بود.

    جهان، تشنه رهنمودهاى امام در همین جا لازم است‏به نکته‏اى ظریف اشاره کنم و آن اینکه حضرت امام (ره) اسطوره بود; اما اسطوره‏اى قابل تقلید.

    اگر بنا باشد از معجزات او سخن بگوییم، دیگر قابل تقلید نخواهد بود.

    حال آنکه ما به او محتاجیم.

    جهان تشنه امروز، به او محتاج است.

    اکنون که کفر با تمام قامت کمر بسته تا مادیت را در باورهاى قلبى و ذهنى به کرسى بنشاند، نسل سرگردان امروز به چنین شخصیتى بیشتر محتاج است.

    پس مراقبتى تام باید کرد که از او که مى‏توان پا در جاى پایش گذاشت، شخصیتى نسازیم که فقط به کار تقدیس بیاید و بس.

    بنابراین دوباره‏نگرى در مبانى‏اندیشه‏هایى که بااندیشه‏هاى او پیوند ندارد لازم است.

    این دوباره نگرى شاید به دوباره‏نگرى بعضى بنیانهاى علمى، فقهى، فلسفى و کلامى نیز منجر شود.

    چیزى که استادان این رشته‏ها براحتى به آن تن درنمى‏دهند; مثلا در علم اقتصاد امروز، امرى به نام برکت، نه تنها فرموله نشده، نه تنها حضور ندارد بلکه حتى براى طرح آن در این دانش با پوزخند اقتصاددانان مواجه مى‏شویم.

    حتى اقتصاددانان دین‏باور نیز برکت را به عنوان امرى ناشناختنى و غیرقابل درک مى‏دانند.

    زیرا مبانى دانش اقتصادى خود را از روشهاى موجود گرفته‏اند.

    اگرچه هرچه علمى است وجهى از حقیقت است، اما بنیانهاى علم امروز، تمام عیار حقیقت جو نیست; بیشتر کارآمد است و کارآمدى را نیز در دایره محدودى معنا مى‏کند.

    انفاق نیز امرى اخلاقى تلقى مى‏شود و در اقتصاد همچنان به عنوان مصرف، در فهرست مصارف جاى دارد و نه به عنوان فرمولى براى سلامت اقتصاد.

    زکات حداکثر به عنوان مالیات در اقتصاد معنا مى‏یابد و نه به عنوان یک امر عبادى نمودهنده و شکوفاکننده وضعیت معاش.

    همچنین در امور نظامى ممکن است‏به این آیه که مى‏فرماید: "و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه" (3) از وجوهى توجه شود، اما به این آیه که: "کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن الله" (4) آنگونه توجه نمى‏شود که بتواند به عنوان یک فرمول، در استراتژیها شرکت کند.

    البته در بیشتر جبهه‏هاى دفاعى ما این آیه حضور معنوى داشت، اما هنوز کسى نتوانسته است‏به گونه‏اى در سازماندهى گردانهاى رزمى نیز آن را شرکت دهد یا از آن الهام گیرد.

    حال آنکه هر دین باورى که به جامعیت دین یقین دارد، باید به این حقیقت نیز عنایت داشته باشد که مبانى دانش را نیز مى‏توان در دین جست.

    امیدوارم این معنا القا نشود که علم را نفى مى‏کنیم، چرا که هر علمى اگر بواقع علم است، نور خداست.

    وقتى کتاب خدا را باز مى‏کنیم، پس از حمد که نوعى دعاست، متن با رمز "الم" آغاز مى‏شود و آیه پس از رمز چنین جلا دارد که "متقین را در این کتاب شکى نیست; کسانى که به غیب ایمان مى‏آورند و نماز برپا مى‏دارند و از آنچه روزیشان دادیم انفاق مى‏کنند.

    "بنابراین ایمان به غیب از اولین پیامهایى است که یک مسلمان مى‏بیند و مى‏شنود.

    حال باید بتواند این ایمان به غیب را در اقتصاد، سیاست، جامعه‏شناسى و حتى در علوم دقیقه به کار گیرد.

    اینگونه نیست که علم چیزى است و غیب چیز دیگر یا فلسفه امرى دنیایى است و غیب امرى عقبایى.

    اگرچه به علت عدم بضاعت و کمى معرفت نمى‏توان چگونگى ورود ایمان به غیب را در معرفت‏سیاسى حضرت امام بازگفت، اما از آنجا که چند سالى است در آثار ایشان در حد بضاعت‏خویش غور مى‏کنم، به این یقین رسیده‏ام همانگونه که ایشان در فلسفه و عرفان به وحدت رسیده‏اند، مبانى همه معارف ایشان نیز به وحدت رسیده است.

    بنابراین تصمیم بر شکستن حکومت نظامى، اگر امرى الهامى است مى‏تواند تحلیل سیاسى نیز داشته باشد; شاید بدین معنا که بارها خود فرموده‏اند: ما مامور به تکلیف هستیم و نه مامور به نتیجه.

    عمق چنین اعتقادى را فقط کسانى مى‏توانند دریابند که یا با فطرت زلال مى‏نوشند، مانند عامه مردم و یا توانسته‏اند در مبانى چند دانش به وحدت برسند.

حضرت آيه الله حاج سيدرضا صدر - قدس‏سره (1300 - 1373) فقيهى عالى‏مقام، حکيمى توانا، بقيه السلف دودمانى عريق و مشهور به علم و تقوا وفقاهت، در مشهد مقدس متولد شد. پس از فرا گرفتن دروس مقدماتى در حوزه‏علميه مشهد، همراه پدر بزرگوارش حضرت آيه الله العظم

حضرت امام خمينى, پس از معصومان (ع) که برگزيدگان خاص الهى اند, نسخه اى بى مثال از شخصيتى جامع است که براى تبيين و شناخت وى بايد از زواياى متعددى نگريست و به تحليل و ارزيابى و مقايسه پرداخت. حضرت امام, در چهره يک انقلابى بزرگ, کسى است که يکى از اصيل ت

دستغیب سیّد على اصغر نام: سیّد على اصغر شهرت: دستغیب نام پدر: سیّد على اکبر زادگاه: شیراز سال تولد: 1324شمسى مسئولیّت: نمایندگى مجلس خبرگان رهبرى در دوره اوّل و سوم از استان فارس. ولادت و نسب این جانب سیّد على اصغر دستغیب در سال 1324شمسى دیده به جهان گشودم. پدرم مرحوم آقا سیّد على اکبر آقا نجفى معروف به مدیر، فرزند مرحوم آیه اللّه آقا سیّد على، فرزند مرحوم آیه اللّه سیّد میرزا ...

در روز بيستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهريور 1281 هجرى شمسى ( 24 سپتامپر 1902 ميلادى) در شهرستان خمين از توابع استان مرکزى ايران در خانواده اى اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانى از سلاله زهراى اطهر سلام الله عليها, روح الله الموسوى ال

در روز بيستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهريور 1281 هجرى شمسى ( 24 سپتامپر 1902 ميلادى) در شهرستان خمين از توابع استان مرکزى ايران در خانواده اى اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانى از سلاله زهراى اطهر سلام الله عليها, روح الله الموسوى ال

در روز بيستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهريور 1281 هجرى شمسى ( 21 سپتامپر 1902 ميلادى) در شهرستان خمين از توابع استان مرکزى ايران در خانواده اى اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانى از سلاله زهراى اطهر سلام الله عليها، روح الله الموسوى ال

.زمان بندي مراحل انجام تحقيق: از بعد ماه رمضان شروع کرده ام.اول به دنبال تهيه فيش رفتم و بعد کتاب پيدا کردم و بعد از ماه رمضان با مطالعه کتب تهيه شده کار خود را آغاز کزدم هدف نخست جمع آوري مطالبي در خصوص سيره سياسي حضرت بود که پس از چند ماه با توج

آثار قلمى و بيانى نخبه‏گان و فرهيخته‏گان هميشه مورد توجه پژوهشگران و محققان بوده است؛ از اين رو تلاشگران عرصه تحقيق در پى کنکاش و جستجو در آثار شفاهى، کتبى و حتى رفتارى آنان بوده و هستند. از جمله اين آثار، سخنان گوهربار بجاى مانده از امام بيان و اند

در روز بیستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهریور 1281 هجرى شمسى ( 21 سپتامپر 1902 میلادى) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزى ایران در خانواده اى اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانى از سلاله زهراى اطهر سلام الله علیها، روح الله الموسوى الخمینى پاى بر خاکدان طبیعت نهاد . او وارث سجایاى آباء و اجدادى بود که نسل در نسل در کار هدایت مردم وکسب معارف الهى کوشیده اند. پدر ...

آثار قلمى و بيانى نخبه‏گان و فرهيخته‏گان هميشه مورد توجه پژوهشگران و محققان بوده است؛ از اين رو تلاشگران عرصه تحقيق در پى کنکاش و جستجو در آثار شفاهى، کتبى و حتى رفتارى آنان بوده و هستند. از جمله اين آثار، سخنان گوهربار بجاى مانده از امام بيان و اند

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول