دانلود مقاله امام خمینى سیاستمدارى بزرگ و بزرگ سیاستمدار

Word 342 KB 14288 59
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • عنوانهایى نظیر تئوریسین بزرگ، صاحب‏نظر برجسته، تحلیل‏گر سیاسى فوق‏العاده، استراتژیست‏بلند پایه، آینده‏نگرى قوى، جهان بین منحصر به فرد، داراى دکترین عالى و پیچیده، ژرف‏نگر، غیر قابل پیش بینى و داراى پیچیدگى بسیار دور بخشى از عنوانهایى بود که شخصیتهاى جهانى به حضرت امام خمینى داده‏اند، واقعیت این است که حضرت امام امت همه عنوانها و القاب فوق را داشت ولى اینها همه صفات امام نبود، بلکه ناظران بین‏المللى هر کدام از دیدگاه خاصى امام عزیز را مى‏دیدند.

    اینک با توجه به محدودیت کلام گوشه‏هایى از ویژگیهاى سیاسى امام راحل را به شکلى کاملا موجز و خلاصه ذکر مى‏کنیم.


    1- خودباورى به جاى خودباختگى:
    یکى از برجسته‏ترین اهداف امام عزیز تلقین روح خود باورى به عموم مسلمانان و بخصوص به مردم خود بود.

    بنیان‏گذار جمهورى اسلامى در این استراتژى الهى خود از دو تاکتیک معروف استفاده مى‏نمود:
    الف - تحقیر قدرتها و ابرقدرتها
    رهبر کبیر انقلاب اسلامى که به خوبى به جنایتهاى کشورهاى امپریالیستى در تحقیر ملتهاى دربند آگاهى داشت و آثار ذلتبار سلطه ابرقدرتها را بر ملتها مشاهده نموده بود، درصدد برآمد که اولا آنها را کوچکتر از آنچه هستند و نشان مى‏دهند معرفى کند، ثانیا بر مبناى قاعده تایید باطل، باطل است، سعى وافر بر نفى تاثیرگذارى و موقعیت‏برتر آنها داشتند.

    تکرار جمله امریکا هیچ غلطى نمى‏تواند بکند، از امریکا در ذهن و فکر مردم ما کشورى و قدرتى ترسیم نمود که قدرت هیچ کارى را ندارد.

    الحق همین جمله کاخ ابرقدرتى امریکا را فرو ریخت و حتى امکان واکنش مناسب در برابر طوفان سهمگین انقلاب اسلامى را از او گرفت.

    حال آنکه امریکا به عنوان یک واقعیت، ابرقدرتى بود که به خود حق مى‏داد و مى‏دهد که در امور داخلى کشورها مداخله نماید.

    در ویتنام آنهمه جنایت مرتکب شود، گرانادا را به اشغال خود درآورد، لیبى را بمباران و در نیکاراگوئه دخالت نظامى نماید.

    نوریه‏گا را از اریکه قدرت در پاناما به زیر کشد و از اسرائیل حمایت‏بى‏قید و شرط نماید و به اعراب بى‏اعتنایى کند.

    این درست است که امریکا و چهار کشور دیگر عضو دائم شوراى امنیت و داراى حق وتو هستند.

    ولى واقعیت چیزى دیگرى است.

    به نظر بسیارى از صاحبنظران سیاسى امریکا حرف آخر را در شوراى امنیت مى‏زند.

    اگر سازمان ملل را به مدرسه‏اى تشبیه کنیم و شوراى امنیت را به کلاس، امریکا رئیس این مدرسه، انگلیس معلم کلاس، فرانسه در حکم مبصر کلاس، شوروى چون شاگرد ساعى و درسخوان این کلاس و چین مانند دانش‏آموز مستمع آزاد کلاس است؟

    !


    با همین دید و تحلیل است که مشاهده مى‏کنیم امریکا در بحران اشغال کویت در مدت کوتاهى تعداد زیادى قطعنامه را در شوراى امنیت‏بر علیه عراق به تصویب رساند، حال آنکه کشورهایى نظیر فرانسه و شوروى که هوادار سنتى عراق بودند از انجام هرگونه واکنشى ناتوان شدند و نتوانستند به نفع عراق کارى انجام دهند.


    همین امریکا در دیدگاه خدابین امام بزرگوار هیچ گونه محلى از اعراب را نداشت و به شدت تحقیر شد.

    دیگر قدرتها هم به فرا خور حال و به مناسبتهاى گوناگون مورد طعن و عتاب و شماتت قائد عظیم‏الشان قرار گرفتند.

    این یکى از استراتژیهاى امام بود.


    ب - القاى روح بزرگمنشى و عزت اسلامى
    رهبر کبیر انقلاب اسلامى سعى بسیار زیادى داشتند که عزت از دست رفته را به مسلمانان برگردانند و این مهم جز با تفهیم جهان‏بینى عظیم اسلامى مقدور نبود.

    بنابراین توجه بنیانگذار جمهورى اسلامى بعد از شکستن ابهت و صولت قدرتها، تشریح و معرفى اسلام ناب بود.

    همان اسلامى که عزت را منحصر به مسلمانان مى‏داند ولله العزه ولرسوله وللمومنین.


    امام عزیز معتقد بودند به میزانى که مسلمانان از اسلام فاصله بگیرند، به لحاظ سیاسى به همان میزان به قدرتهاى جهانى وابسته مى‏شوند.

    در این استراتژى همه مساعى حضرت امام مصروف تبلیغ اسلام و توجه به مسایل اسلامى بود.

    به‏گونه‏اى که مسلمانان هرگز احساس نیاز به دیگر ایدئولوژیهاى وابستگى آور را نکنند.


    2- اعتراف جهان به صلابت‏سیاسى امام
    در سال 1365 در پایان سمینار منطقه‏اى سفراى کشورمان که دسته جمعى به محضر امام نایل شدیم.

    توفیق زیارت خصوصى معظم له نیز طبق معمول دست داد.

    در آن ملاقات خصوصى حضرات آقایان: مهدوى کنى و انوارى و نیز جناب آقاى دکتر ولایتى نیز حضور داشتند.

    چند لحظه‏اى به سکوت گذشت.

    بنده از محضر امام بزرگوار اجازه خواستم که مطلبى را به عرض برسانم.

    امام عزیز اجازه فرمودند.

    آنگاه گفتم:
    چندى پیش سفیر شوروى در تهران (آقاى بویلدیروف سفیر وقت‏شوروى) به دیدن من آمد و طى گفتگویى گفت: ما و شما هیچ اختلافى با هم نداریم.

    من در پاسخ گفتم: اتفاقا ما با شما خیلى اختلاف داریم.

    اولین اختلاف ما ایدئولوژى ماست که هیچ فصل مشترکى با ایدئولوژى شما ندارد.


    دوم حضور نظامى شما در افغانستان است که ما کاملا مخالفیم.

    سوم حمایتهاى شما از صدام است که مساله مهم ما و شماست و در این زمینه ما سیاست‏شما را رد مى‏کنیم و اصلا این سیاست‏براى ما قابل درک نیست.


    سفیر شوروى گفت: ما و شما همسایه‏ایم و این را خدا خواسته است؟

    با خنده گفتم: مگر شما هم خدا را قبول دارید؟

    سفیر شوروى گفت: آن خدایى که امریکا را با آنهمه عظمت‏به دست انقلاب شما تا این اندازه زبون و ذلیل کرده است، ما هم این خدا را قبول داریم.

    چهره حضرت امام بسان گل باز شد و با لبخندى که حاکى از رضایت و خرسندى بود، فرمودند: همین طور است، آن دیگرى هم (مقصود امریکا) درباره انقلاب اسلامى همین طور فکر مى‏کند.

    آنگاه خود حضرت امام به موضوع بسیار مهمى اشاره کردند که در تایید همین مطلب بود.

    ایشان فرمودند: چند روز پیش من فلان رادیو را گوش مى‏دادم (حضرت امام اسم رادیو را بردند ولى براى اینکه تبلیغى براى این رادیو نشود از ذکر نام آن خوددارى مى‏کنم) از قول سران کاخ سفید مى‏گفت: تا زمانى‏که فلانى - حضرت امام خمینى (س) - زنده است‏شوروى جرات تعرض به ایران را ندارد.

    نگرانى ما زمانى است که فلانى نباشد و روسها بخواهند به تمامیت ارضى ایران تجاوز نمایند.

    مقصود حضرت امام این بود که اگر مثلا ابرقدرت شرق در مورد عظمت انقلاب اسلامى چنان خاضعانه اظهار نظر مى‏کند دیگر قدرت غربى هم تصور مشابهى از انقلاب اسلامى دارد و هر دو به گونه‏اى از انقلاب واهمه دارند.

    عظمت انقلاب اسلامى حاصل خودباورى و طرد و رد قدرتهاى مادى بود و این خصیصه را امام عزیز در مردم ایجاد فرمودند.

    3- دیپلماسى ایجاد مشکل براى دشمنان انقلاب اسلامى یکى از استراتژیهاى بارز رهبر کبیر انقلاب اسلامى ایجاد مشکل و درد سر دائمى براى قدرتهایى بود که در صدد ایجاد مشکل براى انقلاب اسلامى بودند.

    اصولا استراتژى ابرقدرتها مشغول کردن کشورهاى جهان سوم با مسایل داخلى به شکل‏هاى گوناگون است تا این کشورها نتوانند به مسایل اساسى خود بپردازند.

    اختلافهاى داخلى، جنگ عقیدتى، درگیرى منطقه‏اى، توطئه تجزیه‏طلبى و مسایلى از این قبیل موانعى است که کشورهاى مستقل فرصت پرداختن به موضوعهاى مهم را نداشته باشند.

    امام بیدار و بیدارگر، پیوسته مى‏کوشیدند تا با ایجاد دردسر تازه براى دشمنان انقلاب اسلامى نه تنها ابتکار عمل را از دست آنها بگیرند، بلکه به عکس آنها را با مشکل جدید، روبه‏رو نمایند.

    اشغال لانه جاسوسى امریکا و افشاى اسناد و مدارک و شخصیتها و عوامل امریکایى در کشور و کشف سناریوهاییکه واشنگتن جهت‏شکست انقلاب اسلامى تهیه دیده بود و بالاخره بازداشت 444 روزه جاسوسان امریکایى، کاخ سفید را به جد با مشکلهاى عدیده‏اى مواجه کرد که هم و غم "کارتر"، رئیس جمهورى وقت آمریکا و دستیارانش، آزادى گروگانها بود و امام عزیز به کارتر اجازه نداد از پیمان کمپ دیوید که موجب ضعف و ذلت اعراب بخصوص مصر در برابر اسرائیل شد و خطر اعراب براى اسرائیل حداقل براى دو دهه منتفى گردید - استفاده لازم را بنماید و اشغال لانه جاسوسى از کارتر یک زمامدار بى کفایت‏ساخت که در مسایل مهم قدرت تصمیم‏گیرى را نداشت و کارتر که با تحمیل پیمان "کمپ دیوید" به مصر خواب انتخاب مجدد در انتخابات را مى‏دید به کلى از پیروزى مایوس شد و رقیب انتخاباتى‏اش حداکثر استفاده را از گروگانها نمود و این هم یکى دیگر از استراتژیهاى امام امت‏بود.

    4- افشاى استراتژى دشمنان اسلام بنیانگذار جمهورى اسلامى اهتمام خود را مصروف آگاه نمودن امت اسلامى از نقشه‏ها و طرحهاى شیطانى دشمنان اسلام و مسلمانان مى‏کردند و در این راه به اعتراف دوست و دشمن موفقیت‏بسیار زیادى کسب نمودند.

    یکى از این موارد موضع محکم و انعطاف ناپذیر امام، سیاست‏بر علیه نویسنده مزدور کتاب موهن "آیه‏هاى شیطانى" بود.

    دشمنان انقلاب اسلامى که از توطئه‏هاى گوناگون علیه انقلاب اسلامى سودى نبرده بودند، ایدئولوژى انقلاب را نشانه رفتند و تیرهاى مسموم خود را به طرف آن شلیک کردند.

    این بار نیز امام پر صلابت انقلاب در مقابل تمامیت کفر جهانى را هدف قرار دادند و با اعلام ارتداد نویسنده سرسپرده آن کتاب و صدور فتواى تاریخساز واجب القتل بودن وى، بار دیگر حکم روشن اسلام را بیان فرمودند.

    دشمن زبون و سراسیمه و مایوس از هر کارى به تنها عملى که مقدورش بود دست زد و با اجلاسى عجولانه تصمیم به احضار سفراى خود از تهران کرد تا شاید رهبر انقلاب را به عدول از این حکم الهى وا دارد که صد البته بى اثر بود.

    از این پاتک امام بت‏شکن چند مساله روشن شد: الف - به طور کامل دشمن در موضع ضعف و انفعال قرار گرفت.

    ب - ماهیت دشمنان اسلام و انقلاب اسلامى بیش از پیش مشخص گردید.

    ج - تشتت و تفرق آنها آشکار گردید که اصولا وحدت جز در سایه ملاحظات اعتقادى میسور نیست.

    آنجا که قرآن کریم مى‏فرمایند: "تحسبهم جمیعا و قلوبهم شتا".

    در همین مورد روشنتر از همیشه افتراق و تشتت دنیاى کفر برملا گردید; به طورى که یکى از سفراى اروپایى که با اکراه تهران را موقتا ترک مى‏کرد، طى تماس تلفنى گفت: من با بى میلى تهران را ترک مى‏کنم ولى هفته آینده باز خواهم گشت.

    همین طور هم شد و سفیر مزبور پس ازحدود دو هفته به تهران بازگشت.

    د - شجاعت‏یافتن مسلمانان در برابر کفار، بطورى که از اندونزى تا مراکش و تا پشت دفتر نخست‏وزیر انگلیس مسلمانان فریاد "مرگ بر رشدى" سر دادند و خواستار اجراى حکم حضرت امام شدند.

    ه - روشن شدن قدرت و صلابت وحدت مسلمانان - که به راستى اگر مسلمانان وحدت کنند عزت گذشته را باز مى‏یابند - و صولت و ابهت‏یافتن انقلاب اسلامى.

    در این مورد به یک خاطره اشاره مى‏کنم: دو سال پیش که پنج تن از برجسته‏ترین ائمه جمعه کشورهاى تانزانیا، زامبیا، زیمباوه، موزامبیک و افریقاى جنوبى به تهران آمده بودند و توفیق دیدار آنها در دفترم دست داد.

    یکى از آنها با اشاره با فتواى ارتداد سلمان رشدى که به ساحت مقدس رسول‏الله - صلى الله علیه و آله و سلم - اسائه ادب کرده بود، گفت: حکم حضرت امام چونان ضربتى بود که مولى امیرالمومنین - علیه‏السلام - در جنگ خندق بر پیکر کفر مجسم یعنى عمروبن عبدود وارد آورد.

    ز - واکنش مساعد و مستعد کنفرانس اسلامى در برابر این حکم، وزراى خارجه کنفرانس اسلامى در اجلاس قاهره که به همین منظور تشکیل شده بود، با توجه به طوفان عظیمى که این حکم ایجاد کرده، به اتفاق آرا حکم حضرت امام خمینى رهبر ژرف‏اندیش جهان اسلام را تایید کردند و دیپلماسى انگلیس یک بار دیگر در برابر قدرت و جاعت‏بى‏مانند امام احیاگر اسلام عقیم ماند و ناکام گردید.

    5- امام خمینى انقلابى‏ترین سیاسى و سیاسى‏ترین انقلابى اندیشه‏هاى امام خمینى - رضوان‏اللهتعالى علیه - مرزهاى قراردادى را در نور دید و به اقصى نقاط عالم بسط و گسترش یافت.

    گستره پایگاه امام قلوب دردمندان و محرومان بود.

    همان تازیانه خورده‏ها که زنجیر اسارت قرون و اعصار بر پا و گردن و دستشان سنگینى کرده بود و امروز نام امام خمینى همواره با واژه‏هاى زیبایى آزادى، استقلال، خودباورى، ظلم ستیزى و مبارزه مستمر بر علیه بیداد، مترادف است.

    نام امام خمینى الهام بخش مبارزان و یاد امام خمینى امید آفرین دردمندان براى روزهاى بهتر و آینده روشنتر است.

    امروز آزادگان جهان از امامت‏خمینى به عظمت‏یاد مى‏کند و از اینکه در قرنى که به قرن امام خمینى شهره خواهد شد تعلق دارند، بر خود مى‏بالند.

    فى المثل دریادار چیکاتا، عضو شوراى انقلاب غنا و مرد شماره دو این کشور، با نهایت تواضع مى‏گوید: امام خمینى متعلق به ما سیاهان زجر کشیده و شلاق خورده است.

    او به ما درس آزادى و آزادگى را بیاموخت و به ما آزاد زیستن در سایه مبارزه دائمى با دشمنان آزادى را تلقین کرد او در پایان این گفتگو گفت: ما براى تلفظ نام امام خمینى حرف (خ) را در زبان انگلیسى وارد کرده‏ایم.

    امام، حوزه و سیاست مى‏خواستیم بدانیم زمان حضور حضرت امام در حوزه و در سالهاى مبارزه و استقامت ایشان در برابر طاغوت، متحجرین و مقدس م‏آبها چگونه سپرى شده است؟

    امام با آیت الله العظمى بروجردى چه رابطه‏اى داشتند؟

    چرا امام دو بار با شاه ملاقات کردند; در آن ملاقاتها امام به شاه چه گفتند و...

    براى یافتن پاسخ موفق به دیدار با یادگار گرامى حضرت امام و پاسدار نستوه اسلام و انقلاب حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینى شدیم.

    آنچه در پى مى‏آید حاصل این دیدار است که در واقع پاسخ سوالات ما را شامل مى‏شود.

    سخن گفتن درباره ابعاد مختلف شخصیت‏حضرت امام خمینى (س) کار آسانى نیست.

    شخصیت امام در زمینه‏هاى گوناگون علمى، اخلاقى، عرفانى، سیاسى و مبارزاتى براى مسلمانان دنیا ناشناخته است.

    امام با آفریدن نظام جدیدى در معادلات سیاسى جهان موجبات بیدارى و امیدوارى ملتهاى مظلوم را فراهم آوردند، بى‏تردید با آغاز دورانى که با نام امام خمینى (س) رقم خورده است، ملل تحت‏ستم در مبارزات اعتقادى خود قوت و قدرت ببیشترى خواهند یافت، امروز درهاى امیدوارى بر روى آنان باز شده است.

    این نعمت الهى به دست معلم و مرشد و مقتداى مظلومان عالم اسلام حضرت امام خمینى تحقق یافت و همه ما براى آگاهى به رموز ناشناخته شخصیت امام خمینى (س) وظیفه سنگینى بر عهده داریم.

    ظاهرا حضرت امام در سن 21 سالگى وارد حوزه علمیه اراک مى‏شوند، در آن موقع اراک یکى از مراکز علمیه ایران بود و مرحوم آیت الله شیخ عبدالکریم حائرى یزدى - رضوان الله علیه - موسس حوزه علمیه قم در اراک تدریس مى‏کردند.

    مرحوم آیت الله حائرى از اراک براى زیارتى به قم مى‏آیند و در قم تعدادى از علما به گرد ایشان جمع مى‏شوند و از ایشان درخواست مى‏کنند در قم ماندگار بشوند.

    طبعا وقتى ایشان در قم مى‏مانند طلاب و شاگردانشان (از جمله حضرت امام) که در اراک بودند راهى قم مى‏شوند.

    در قم حضرت امام نزد مرحوم آیت الله حائرى بیشتر دروس مقدماتى را فرامى‏گیرند.

    در همان موقع حضرت امام علاوه بر تحصیل فقه و اصول و فلسفه و اخلاق به تدریس هم اشتغال داشته‏اند.

    امام فلسفه را نزد مرحوم آیت الله رفیعى فرامى‏گیرند و به گفته حضرت ایشان به مدت 4 سال از محضر مرحوم آیت الله رفیعى در تحصیل "منظومه" بهره مى‏گیرند.

    بعد از این که درس فلسفه ایشان، یعنى "شرح منظومه" تمام مى‏شود، امام به درس "اسفار" آقاى سید ابوالحسن قزوینى مى‏روند، امام در این مورد فرمودند: دو یا سه جلسه که رفتم ملتفت‏شدم درس ایشان را مى‏دانم و نیازى به خواندن "اسفار" ندارم.

    امام مقدار زیادى از "اسفار" را با مرحوم آقامیرزا خلیل کمره‏اى مباحثه مى‏کردند و در ضمن آن "منظومه" را تدریس مى‏کردند.

    در جلسه درس "منظومه" شاگردان و طلاب زیادى از جمله آیت الله شهید مرتضى مطهرى حضور داشتند.

    امام درس اخلاق را در مدرسه فیضیه با حضور تعداد زیادى از طلاب و مردم عادى کوچه و بازار برگزار مى‏کردند و مطالب درس اخلاق را در سطح مردم عادى بیان مى‏کردند.

    طبق گفته بعضى از حضار درس اخلاق امام بسیار سازنده بود و گاهى صداى گریه و استغاثه در مسجد طنین‏انداز مى‏شد بخصوص مواقعى که امام توضیحاتى درباره مسائل آخرت و معاد ارائه مى‏دادند، موجب تاثیر و تاثر فراوان حاضران در مجلس مى‏شده است.

    یک روز امام با مرحوم آقاى الهى از شخصیتهاى عارف مسلک قزوین در قم ملاقات مى‏کنند، در جریان این ملاقات مرحوم آقاى شاه‏آبادى بزرگ (عارف بزرگوار و استاد حضرت امام) هم حضور داشته‏اند، امام فرمودند: مقدارى با هم صحبت کردیم و یکى دو تا سوال از مرحوم آقاى شاه‏آبادى بزرگ پرسیدم، وقتى جواب مشروح و کاملى شنیدم، مطلع شدم که ایشان اهل فلسفه و عرفان هستند، زمانى که مرحوم شاه‏آبادى تصمیم داشتند از، مدرسه دارالشفاء (محل ملاقات) در جنب مدرسه فیضیه تشریف ببرند، امام نقل کردند که من هم به همراه ایشان راه افتادم; در بین راه از ایشان سوال کردم "منظومه" و "اسفار" و نظایر آن را درس مى‏دهید؟

    ایشان جواب دادند: والله نمى‏توانم حال و حوصله‏اش را ندارم; نهایتا حضرت امام، مرحوم آقاى شاه‏آبادى بزرگ را براى تدریس عرفان راضى مى‏کنند و "فصوص" ابن عربى را به مدت 6 سال نزد ایشان مى‏خوانند.

    آقاى مرتضى حائرى یزدى فرزند گرامى مرحوم آیت الله شیخ عبدالکریم حائرى یزدى - رضوان الله علیه - نکته مهمى را براى بنده بازگو کردند، به گفته ایشان با رحلت‏حضرت امام چند تا از علوم به طور کلى دچار خلاء مى‏شوند، یکى از این علوم، عرفان است زیرا در حال حاضر نظیر امام کسى وجود ندارد که در این علوم عمیقا تحصیل کرده باشد.

    حضرت امام فرمودند، یک بار در حال رفتن به مدرسه فیضیه مشاهده کردم که عده‏اى دارند راجع به کتاب "اسرار هزار ساله" بحث مى‏کنند، ناگهان به ذهنم آمد که ما داریم درس اخلاق مى‏گوییم حال آنکه این بحثها در حوزه‏ها هم نفوذ پیدا کرده است.

    امام تصمیم مى‏گیرند از وسط مدرسه فیضیه برگردند و دیگر به درس نمى‏روند، طى یک ماه، تا چهل روز تقریبا همه کارها را کنار مى‏گذارند و کتاب "کشف الاسرار" را مى‏نویسند.

    همه کسانى که در جوانى با امام آشنایى و سابقه رفاقت داشته‏اند، ایشان را اهل ریاضت نفسانى مى‏دانستند، حضرت امام اهل شب‏زنده‏دارى و راز و نیاز با خدا بودند در جلسه‏اى که غیبت مى‏شده است‏حاضر نمى‏شدند و به هیچ وجه اجازه نمى‏دادند در نزدشان غیبت‏بشود و این صفت اخلاقى امام در حوزه‏هاى علمیه زبانزد است.

    ایشان در کنار تهذیب نفس از فعالیتهاى سیاسى غافل نبودند، چه در زمان مرحوم آیت‏الله حائرى یزدى و چه در زمان مرحوم آیت الله بروجردى در مسائل سیاسى جامعه مشارکت فعالانه‏اى داشته‏اند براى مثال وقتى که دستگاه رضاخان جز به عده‏اى روحانى خودفروخته اجازه نمى‏داد ملبس به کسوت روحانى باشند، ایشان با تلخى از آن دوران یاد مى‏کردند و متذکر مى‏شدند که دوران بسیار سختى بر ما گذشت، حتى نقل مى‏کردند، من و چند نفر دیگر براى این که مورد هجوم عمله رضاخان قلدر قرار نگیریم روزها قبل از طلوع آفتاب به محلى بیرون از شهر قم مى‏رفتیم وقتى هوا تاریک مى‏شد دوباره به خانه برمى‏گشتیم تا بتوانیم به درس و مباحثه برسیم در عین حال دست از لباسمان نکشیم; امام در این مبارزه براى حفظ حرمت و هویت روحانیت متعهد برخوردهاى تندى با توجیه کردن کارهاى خلاف شرع و قانون حکومت وقت داشته‏اند.

    امام یکى از مسائلى را که براى حیات علمى حوزه بعد از رحلت مرحوم آقاى حائرى یزدى ضرورى مى‏دانستند، حضور حضرت آیت الله بروجردى در قم بود.

    زیرا ایشان از نظر علم و فضائل اخلاقى از علماى تراز اول بودند; بعد از رحلت آقاى حائرى یزدى و در زمان مراجع ثلاث; یعنى حضرات آیات خوانسارى، صدر و حجت که در قم حضور داشتند امام که از شخصیت و درجه علمى مرحوم آیت‏الله بروجردى اطلاع داشتند، براى اقامت ایشان در قم تلاش وسیعى مى‏کنند; ظاهرا مرحوم آیت الله بروجردى براى عمل جراحى اطلاع داشتند براى اقامت ایشان در قم تلاش وسیعى مى‏کنند، ظاهرا مرحوم آیت‏الله بروجردى براى عمل جراحى به بیمارستان فیروزآبادى (شهر رى) مى‏آیند طبق گفته مادرم، امام گاهى پنجاه تا شصت نامه براى علماى سراسر کشور دستنویس مى‏کردند که از آقاى بروجردى بخواهند به قم تشریف بیاورند بر اثر تلاشهاى همه جانبه علما و بخصوص حضرت امام، مرحوم آیت‏الله بروجردى براى اقامت در قم راضى شدند و بدین ترتیب حوزه تازه تاسیس قم از نظر بنیه علمى قوت گرفت و بصورت بارزى تقویت‏شد.

    زمان رحلت آیت‏الله بروجردى امام حدود 62 سال داشتند، عده‏اى رساله‏هایى را که تدوین کرده بودند، به چاپ رساند و توزیع کردند; با این عنوان که حوزه نباید بى‏سرپرست‏بماند شهریه‏هاى مرحوم آقاى بروجردى را قبول کردند ولى امام هرگز وارد این قضایا نشدند فقط در یکى دو جلسه بصورت ضعیف شرکت کردند و کماکان به درس و بحث و تربیت‏شاگردانشان کوچکترین قدمى براى کسب موفقیت‏بر نداشتند بهترین گواه این مدعا شاگردان حضرت امام هستند.

    مرحوم آقاى میرزا جعفر سعانى (صاحب تعزیرات امام در اصول) از شاگردان امام بودند که چهارده سال تمام به درس امام مى‏رفتند ایشان به خیال اینکه امام پول ندارند از طلاب پول جمع مى‏کنند تا حضرت امام براى مرحوم آیت‏الله بروجردى فاتحه بگیرند البته آقایانى که به این امر کمک مالى کرده بودند قصد و نیت‏خیر داشتند.

    اما نمى‏خواستند براى مرحوم اقاى بروجردى فاتحه بگیرند; چون تصور مى‏کردند برگزارى مجلس فاتحه معنا دارد و معناى آن در حوزه‏هاى علمیه عنوان کردن ادعاى مرجعیت از طرف برگزارکننده است، اما امام در این قضیه بالشخصه هیچ کارى نکردند، اصلا ایشان دنبال تعلیم و تربیت طلاب براى حوزه و آتیه اسلام بودند.

    بعد از رحلت آیت‏الله بروجردى حضرت امام به اتفاق اعضاى خانواده‏شان تابستانها به امامزاده قاسم تهران مى‏آمدند; در همان زمان آیت الله سید هادى شیرازى از نظر مرجعیت‏بر مرحوم آیت‏الله حکیم پیشى گرفت، متاسفانه ایشان چند ماه بعد دار فانى را وداع گفتند; از قم چند نفر از علما نزد امام آمدند و فشار آوردند که امام فاتحه بگذارند; ایشان گفتند: نه مجلس فاتحه مى‏گذارم و نه در فاتحه شرکت مى‏کنم; زیرا این نوع کارها در عالم طلبگى به معناى طرح مساله مرجعیت است و امام نمى‏خواستند خودشان را مطرح بکنند.

    درست‏به یاد دارم مرحوم آقاى اشراقى (دامادمان) از قم آمدند و بار دیگر همین موضوع را به اطلاع امام رساندند و گفتند فضلاى قم مرا فرستاده‏اند خدمت‏شما که این کار را بکنید، ولیکن امام قبول نکردند در نهایت‏بر اثر فشار زیاد طلاب و مردم، امام ناچار شدند رساله بدهند.

    حضرت امام چه در زمان مرحوم آقاى حائرى و چه در زمان مرحوم آقاى بروجردى همواره جلودار مبارزات حوزه بودند، براى مثال بر اثر قضایاى سیاسى که در زمان آقاى بروجردى اتفاق افتاده بود از طرف مرحوم آقاى بروجردى و علما مجبور شد با شاه صحبت کند، نظر مراجع و علما این بود، نماینده‏اى باید برود و حرف ما را صریح و پوست کنده به شاه منتقل کند و این کار از کسى غیر از حاج آقا روح‏الله (حضرت امام خمینى) برنمى‏آید و ایشان هم طى دو ملاقاتى که با شاه انجام دادند حسابى بر نقطه نظرهاى مراجع و علما تاکید کردند و به شاه درباره اقبت‏سیاستهایش هشدار دادند.

    در قضیه اعدام نواب صفوى و سایر اعضاى فداییان اسلام، امام از مرحوم آقاى بروجردى و مراجع دلخور شدند که چرا موضع تندى بر علیه دستگاه شاه نگرفتند و اینها را نجات ندادند، امام در این قضیه خیلى صدمه روحى خوردند، در آن اوضاع و احوال شرایط به گونه‏اى بود که از دیدگاه متحجران، مبارزه با شاه ننگ بود; یعنى استدلال مى‏کردند حالا که قرار است‏یک روحانى اعدام بشود، لباس روحانى را از تن او در بیاورید که به مقام روحانیت اهانت نشود!!

    درست نقطه مقابل تفکر امام که اعتقاد داشتند روحانى باید با کسوت مقدس روحانیت‏شهید بشود تا مردم بفهمند و آگاه بشوند اینها در صحنه هستند، از دیدگاه متحجران مبارزه با شاه ننگ بود، در حالى که از دیدگاه امام، مبارزات روحانیان بزرگوارى همچون شهید نواب صفوى روشنى‏بخش حیات اسلام و انقلاب و راه مبارزان بود.

    البته اوضاع حاکم بر حوزه به گونه‏اى بود که نباید آقاى بروجردى را مقصر دانست، جو حاکم بر حوزه بخشى از یک روند مبارزاتى بود، در مقابل تفکرات ارتجاعى مقدس م‏آبها در عرصه دین و سیاست که اعتقادى به مبارزه با دستگاه ظالم شاه نداشتند، تفکر انقلابى و رهایى‏بخش امام قرار داشت.

    مقدس م‏آبهاى متحجر حتى در زمینه دروس عرفان و فلسفه تحمل بنیش امام را نداشتند، متحجران شرایط را جورى مهیا ساختند که وقتى مى‏خواستند کتاب "منظومه" را از جایى بلند کنند از انبر استفاده مى‏کردند و لمس کردن آن را نجس مى‏دانستند یا به فرض اگر کسى فلسفه مى‏خواند او را بى‏دین مى‏دانستند، امام شکستن جو تحجر را در درون حوزه قدم اول مبارزه تشخیص دادند; لذا وقتى در قم "منظومه" و "اسفار" تدریس مى‏کردند مورد تهاجم تهمت و افتراى دشمنان متحجر واقع شدند; اما روحیه و توان علمى و مبارزاتى امام و یارى خداوند متعال نگذاشت در مقابل جمود فکرى متحجران شکست‏بخورند، به نظر من مبارزه امام با مقدس م‏آبها در درون حوزه از مسائل سیاسى و مبارزاتى مهمتر بود; زیرا اگر سد متحجران که به آمیختگى و امتزاج بین دین و سیاست اعتقادى نداشتند شکسته نمى‏شد، امام هرگز نمى‏توانستند قدم بعدى مبارزه را که بسیار طولانى بود با قوت و استحکام بردارند، لذا امام به خوبى تشخیص داده بودند که روشنگرى صاحبان اندیشه ابتدا باید از حوزه شروع شود و سپس توقع تحول در بیرون حوزه‏ها را داشت، امام با دست‏خالى; ولى با ایمانى استوار وارد میدان مبارزه شدند و پایه‏هاى فکرى و اعتقادى انقلاب اسلامى را پى‏ریزى کردند و در این مسیر کش و قوسهاى عجیبى را براى تحول و تثبیت‏حوزه‏ها تحمل کردند، یعنى از یک طرف مى‏بایسست طلاب علوم دینى را که داراى استعداد علمى و مبارزاتى بودند از جو جمود فکرى حاکم نجات مى‏دادند و از طرف دیگر روند مبارزات مردم ایران را بر علیه رژیم شاه و اربابان او به سرکردگى امریکا ترسیم و هدایت مى‏کردند.

    امام تفکر متحجران را مانع بزرگى در روند مبارزاتى و انقلابى مردم ایران مى‏دانستند بنابراین زیربناى اعتقادى حوزه را بر منباى پرورش افکار اصیل اسلامى و انقلابى قرار دادند تا جایى که دیگر اعدام یک نفر روحانى به وسیله عوامل شاه موضوعى خجالت‏آور براى حوزه و روحانیان تلقى نمى‏شد، بلکه سند حضور و صیرورت فرهنگ انقلاب و اسلام محسوب مى‏شد.

    به تدریج مبارزات اوج گرفت تا جایى که امام مرجع‏گیرى را به قول بعضى از آقایان باب کردند; در این مرحله باز متحجران لبه تیز حملات خودشان را به جاى حکومت‏شاه متوجه حضرت امام کردند.

    بالاخره امام با تربیت‏شاگردانى انقلابى توانستند بر این تفکر فائق شوند و با بصیرت منحصر به فرد خود مبارزات مردم را به سوى پیروزى هدایت کنند.

    اندیشه سیاسی امام خمینی ابعاد وزوایا به طور کلی ، عموم اندیشه های بشری – و از جمله اندیشه های سیاسی – را از دو موضع بیرونی و درونی می توان شناخت .

    معرفت درونی ، شناختی استدلالی است به گونه ای که روش پژوهشگر در مقام گردآوری و داوری با روش اندیشه ور یکسان و تابع همان منطق و قواعد است .

    در مقابل ، معرفت بیرونی قرار دارد که شناختی علی است .

    از این موضع برخورد پژوهشگر با اندیشه ور ، برخوردی پسینی و برون نگر است .

    تاکنون غالب برخوردهایی که در میان پژوهشگران داخلی با اندیشه های سیاسی امام ( قده ) صورت گرفته از موضع نخست بوده است .

    از این موضع در کنار بسیاری آثار ، که به دفاع از نظریه ولایت فقیه پرداخته اند ، برخی نویسندگان ، این نظریه را آن چنان که در آثار ملااحمد نراقی و امام خمینی ( قده ) آمده است ، نقد کرده اند .1 دو رویکرد یاد شده ممکن است به برخوردی افراطی یا تفریطی با اندیشه بینجامد که از آن به عنوان ‹‹ متن باوری ›› 2 و تاریخ باوری ›› 3 یاد می شود .

    از این موضع متن باوری ، آنچه که در شناخت اندیشه های شخص فاقد اهمیت است ، موقعیت تاریخی و شرایط سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی حاکم بر او است .

    چرا که اندیشه امری مستقل از واقعیت بیرونی شمرده می شود .

    در نتیجه حاکمیت چنین رویکردی ، در مجامع علمی ‹‹ سنت باور ›› ، اساسا تاریخ علم مغفول گذاشته می شود .

    چنین رویکردی – به ویژه در هنگامه تحولات تاریخی که میان زمانه پژوهشگر و اندیشه ور فاصله بسیاری ایجاد می شود – بیش تر رخ می نماید .

    در مقابل ، باید از رویکرد تاریخ باورانه – که اندیشه را نسبت به واقعیت ، امری بالعرض می شناسد و شان مستقل آن را انکار می کند وبه علل به جای دلایل اصالت می بخشد –نیز پرهیز کرد .

    ا زاین موضع ، اعتبار هراندیشه تابع شرایط زمان ومکان آن است .

    به عبارت دیگر اندیشه ، زندانی زمان ومکان خویش است واعتباری محدود دارد .

    این رویکرد ، لزوما رویکردی ‹‹ فروکاستی ››‌ 4 است به این معنا که همواره دلیل را به علت فرومی کاهد .5 درمیانه ‹‹ متن باوری ›› و ‹‹ تاریخ باوری ›› ، رویکرد تاریخی 6 جای می گیرد که درپی کشف تعاملات پیچیده اندیشه واقعیت ، درعین باور داشتن به اصالت اندیشه وشأن مستقل آن است .

    مهم ترین وجه اهمیت واقعیت بیرونی دربررسی اندیشه های سیاسی ، نهادن مسئله ای درپیش روی اندیشه وراست که اورا ، ناگزیر به تأمل وامی دارد وبرحسب موضع سلبی یا ایجابی که نسبت به آن اتخاذ می کند ، اندیشه ای حافظ وضع موجود یا انتقادی ومعرف وضع بدیل پی می افکند .

    آن چه که تعیین کننده جهت گیری اندیشه سیاسی در برابر واقعیت های خارجی است ، مجموعه نگرش ها وباورهای پیشینی اندیشه ور به علاوه شرایط خاص بیرونی است .

    ملاحظات سه گانه زیر اموری هستند که اندیشه ورسیاسی درمقام خردورزی ناگریز از توجه به آن ها است : 1.

    انسجام درونی وفقدان تعارض منطقی ، 2.

    حقانیت ، 3.

    کار آمدی ، ملاحظه اخیر – به ویژه درعرصه سیاست – اهمیت بسیار دارد .

    اندیشه سیاسی ، باید آن چنان از ظرفیت تحول پذیری برخودار باشد که هرزمان بتواند به نیازهای نو پاسخ گوید .

    درغیر این صورت اندیشه دچار نابهنگامی وناکار آمدی می گردد وناگزیر می شود عرصه سیاست را به اندیشه های رقیب واگذارد .

    مسئله ‹‹ کارآمدی ›› ، دراندیشه سیاسی امام ‹‹ قده ›› -به ویژه درسالیان آخر عمر ایشان – بسیار مورد توجه قرارگرفته است .

    ایشان درنامه ای به اعضای محترم شورای نگهبان می فرماید : ‹‹ یکی ازمسائل بسیار مهم دردنیای پرآشوب کنونی ، نقش زمان ومکان دراجتهاد ونوع تصمیم گیری هااست ، حکومت فلسفه عملی برخورد باشرک وکفر ومعضلات داخلی وخارجی را تعیین می کند واین بحث های طلبگی که در چارچوب تئوری ها است ، نه تنها قابل حل نیست که ما را به بن بست هایی می کشاند که منجر به نقض ظاهری قانون اساسی می گردد .

    شما درعین این که باید تمام توان خودتان رابگذارید که خلاف شرعی صورت نگیرد – وخدا آن روزرانیاورد – باید تمام سعی خودتان را بنمایید که خدای ناکرده اسلام درپیچ وخم های اقتصادی ونظامی ، اجتماعی وسیاسی متهم به عدم قدرت اداره جهان نگردد .››7 مفروض اصلی این سخن امام آن است که اسلام ، دینی همه زمانی وهمه مکانی است .

    بنابراین ، درهر عصری باید پاسخگوی نیازهای آن عصر باشد .

    عصر مانیز که عصر بسط حاکمیت تجدد است ، ا زاین قاعده مستثننا نیست .

    ازاین روی ، امام باوجود آن که دردنیای متجدد درپی حاکمیت دین است ، بسیاری از مظاهر تجدد را می پذیرد ،8 اما از آن جا که تحولات دنیای متجدد ، شرایط زندگی اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی وفرهنگی انسان را متحول ساخته است، بدون توجه به دوعامل زمان ومکان نمی توان به تداوم ساخته دین امید داشت ، از این رومی توان گفت : ازنظر امام کارآمدی دین در پاسخ گویی به مقتضیات زمان دلیلی آشکار برحقانیت آن است .

کلمات کلیدی: امام خمینى - سیاستمدار

بسم الله الرحمن الرحيم و ضرب الله مثلا قريه کانت آمنه مطمئنه ياتيها رزقها رغدا من کل مکان فکفرت بانعم الله فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف بما کانوا يصنعون (1) معرفت‏سياسى مجموعه‏اى از باورهاى ذهنى است که پنج‏حوزه قابل تفکيک دارد. مى‏خواهيم ببينيم

وصيّت يکى از سنت هاى پسنديده است که ميان انسان ها در پهنه تاريخ رايج بوده است. اسلام نيز بر اين سنّت تأکيد دارد و پيروان خود را از سويى به نگارش وصيت نامه و يادآورى حقوق، بدهکارى ها، بستانکارى ها مشخص کردن هزينه اموال متعلق به خود (تا حد يک سوم دارا

امام‏خمينى که فرهنگ عاشورا را گنجينه عظيم سياسى دينى و پشتوانه فرهنگ غنى و انسان ساز اسلام مى‏دانست با بهره‏گيرى از آموزه‏هاى عاشورايى، حماسه حسينى را اساس قيام و مبارزه خويش قرار داده به احياى دين پرداخت. نويسنده در اين مقاله با نگاه به نهضت امام‏خ

رابطه قصد و رضا در اعمال حقوقى با تاکيد بر ديدگاه امام خمينى(ره) مقدمه به طور کلى، در تمام نظامهاى حقوقى، اراده اشخاص در تحقق اعمال حقوقى نقش اصلى و اساسى را ايفا مى‏کند و عقود و ايقاعات به اراده افراد نسبت داده مى‏شود. در فقه اسلام

در روز بيستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهريور 1281 هجرى شمسى ( 21 سپتامپر 1902 ميلادى) در شهرستان خمين از توابع استان مرکزى ايران در خانواده اى اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانى از سلاله زهراى اطهر سلام الله عليها، روح الله الموسوى ال

در روز بیستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهریور 1281 هجرى شمسى ( 21 سپتامپر 1902 میلادى) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزى ایران در خانواده اى اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانى از سلاله زهراى اطهر سلام الله علیها، روح الله الموسوى الخمینى پاى بر خاکدان طبیعت نهاد . او وارث سجایاى آباء و اجدادى بود که نسل در نسل در کار هدایت مردم وکسب معارف الهى کوشیده اند. پدر ...

امام‏خمينى که فرهنگ عاشورا را گنجينه عظيم سياسى دينى و پشتوانه فرهنگ غنى و انسان ساز اسلام مى‏دانست با بهره‏گيرى از آموزه‏هاى عاشورايى، حماسه حسينى را اساس قيام و مبارزه خويش قرار داده به احياى دين پرداخت. نويسنده در اين مقاله با نگاه به نهضت امام‏خ

حضرت امام خمينى, پس از معصومان (ع) که برگزيدگان خاص الهى اند, نسخه اى بى مثال از شخصيتى جامع است که براى تبيين و شناخت وى بايد از زواياى متعددى نگريست و به تحليل و ارزيابى و مقايسه پرداخت. حضرت امام, در چهره يک انقلابى بزرگ, کسى است که يکى از اصيل ت

پیشگفتار در نگاه نخستین به مفاهیم آزادى و عدالت، ارتباط و هماهنگى خاصى میان این دو مفهوم نمى‏یابیم و آنچه را از این دو مفهوم دریافت مى‏کنیم دو گانگى و تا حدى بیگانگى است. لیکن پس از بررسى این دو حقیقت و دریافت واقعیت آنها، هیچ گونه بیگانگى را در این دو مفهوم درک نمى‏کنیم و درمى‏یابیم که وابستگى میان آنها به اندازه‏اى است که هر کدام با نبود دیگرى، تحقق نیافته و به وجود نمى‏آید; ...

خبرگزاري شبستان: وحدت گرچه در ادبيات اسلامى کاربرد و نقش اساسى دارد، امّا در ادبيّات سياسى رايج کمتر مورد بررسى قرار گرفته است و آن‏چه در اين زمينه به‏کار رفته، بيشتر مفاهيمى است که برترى يک شيوه و يا تفکّر را به دنبال داشته و بيشتر کاربرد خارجى دار

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول