امروزه، یکی از جدّی ترین مسایل فلسفه سیاسی، نقش مردم در تعیین نوع و
هدایت سمت و سوی حکومت است. حضور مردم در صحنه سیاسی، نمادهای
گوناگون دارد که از مهمترین آنها، حضور نقادانه و جست و جوگرانه مردم در نوع
رفتار و منش مسؤولان حکومتی است. بشر ِجایزالخطاء اگر به حال خود واگذارده
شود، آن چنان در تهاجم ِانواع ِعوامل ِفساد، خودباخته می شود که گاهی بی آن که خود
بفهمد، در کمند شیطان گرفتار آمده و در عین حال، در پندار خود، خویشتن را راه
یافته می یابد.
خطر این گونه مردمان، اگر در پستهای حکومتی قرار گیرند، صد چندان است. به
گفته امیر مؤمنان علیه السلام: فلیست تصلح الرعیّه الّا بصلاح الولاه؛ [1] صلاح و
فساد امت، به صلاح و فساد حاکمان منوط است. هر چه دستگاههای کنترل کننده
فساد قدرت، زیادتر باشد، ضریب امنیت معنوی و صلاح والیان بیشتر خواهد بود و
شاید بر پایه همین فلسفه است که خداوند، با این که خود، برای ثبت اعمال بندگان،
کافی است و نیازی به مراقبی دیگر نیست، فرشتگان و جوارح را نیز مراقب رفتار
آنها قرار داده است. در دعای کمیل آمده است: و کُلُّ سیّئهٍ أمرْتَ بإثباتها الکرام
الکاتبین الذین وکّلتهم بحفظ ما یکون منّی و جعلتهم شهوداً علیّ مع جوارحی و کنتَ
أنْتَ الرّقیب علیّ من ورائهم ...؛ [2] پروردگارا! ببخش از من، هر گناهی را که به
فرشتگان نویسنده خودت، دستور ثبت آن را دادی؛ همانها که به حفاظت از اعمال