انقلاب اسلامی ایران به عنوان پدیده ای که در اواخر دهه 70 میلادی دنیا را به خود معطوف داشت و تعداد کثیری از پژوهشگران علوم سیاسی به بررسی این پدیده پرداختند و ریشه های آنرا برسی کردند و حتی این موضوع را می توان در اکثر پایاننامه ها مشاهده نمود
امّا در اکثر مشاهده می شود تنها به یک علت خاص بسنده شده و بروز انقلاب را به یک عامل مربوط می نمایند و یا ضمن بیان علتهای بیشتر ،یک علت را بیشتر مورد توجه قرار می دهند و از یک روش تک علّیتی برای بیان بروز انقلاب ،استفاده می نمایند
در این تحقیق سعی شده رهیافت فرهنگی در بروز انقلاب مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد ولی جنبه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و… نیز به همان نسبت که جنبه فرهنگی مهم است حائز اهمیت هستند
در این تحقیق رهیافت فرهنگی به عنوان متغیر مستقل و انفلاب اسلامی متغیر وابسته بوده و بررسی می شوند
انگیزه اصلی از انتخاب موضوع و اینکه چرا عامل فرهنگی انقلاب را مورد تحقیق قرار داده ام اینست که،انقلابی که به پیروزی رسیده و چندین سال از پیروزی آن گذشته ،چگونه می توان آنرا به همه شناساندو چهره و عامل واقعی آنرا تبیین پژوهشی نمود و اینکه چرا صاحب نظران سیاسی عامل فرهنگی را عامل اصلی بروز انقلاب می دانند و آیا ارزشهای فرهنگی و ایدئولوژی اسلامی ریشه اصلی انقلاب است؟
در این تحقیق سعی بر آن شده تا نقش رهبری و روحانیون و شعارهاو سایر نهادهای مرتبط با انقلاب اسلامی آشکار گردد.
«چکیده»
در بروز انقلاب عوامل زیادی ایفای نقش نموده اندکه مهمترین این عوامل عبارتندازعوامل فرهنگی،سیاسی،اقتصادی،اجتماعی و غیره،طبق تحقیقات بعمل آمده از انقلاب و ریشه های انقلاب در داخل وخارج از کشور می توان به این نتیجه رسید که انقلاب یک چند علیتی است و انقلاب ایران عمدتاً ریشه اصلی اش فرهنگ است و باقی عوامل تاُثیرات نسبتاً کمتری در بروز انقلاب ایران داشته اند
با رهیافت فرهنگی به انقلاب ایران اجزاء مبارزات فرهنگی مانند رهبری ،شعارهای انقلاب،روش مبارزاتی، مکانهای آغاز انقلاب، حاصل مستندات انقلاب اسلامی را با تحلیل هرکدامتبیین نموده ایم و توانسته ایم نشان دهیم که پدیده انقلاب اسلامی یک حرکت فرهنگی بود و عوامل سیاسی،اقتصادی و… نقش کمرنگ تر از عامل فرهنگی داشتند و بنابراین فقط از طریق عامل فرهنگی و شناخت و بررسی اجزاء فرهنگی می توان پی به این نکته برد و با نظریه پردازیهای غربی که تجربه و شناخت از فرهنگ ایران قبل از انقلاب ندارند نمی توان انقلاب را تبیین علمی نمود.
امام خمینی به عنوان رهبر،یک سلسله اقدامات فرهنگی برای مبارزه با رژیم تدارک دیدندو از طریق روحانیت که شبکه وسیع و غیر قابل نفوذ ارتباطی بود خود را با مردم هماهنگ نمودند و انفلاب را به پیروزی رساندند مبنای مبارزات فرهنگی مذهب بود و جاذبه های دین اسلام و فرهنگ اسلامی و استقرار جهان شمول نمودن نهاهدف رسالت و مبارزه بود و رهبری کاریزماتیک امام خمینی عامل اساسی در سیاسی و انقلابی کردن تشیع و به پیروزی رساندن آن نقش بسیار کلیدی داشت.
(کلیات)
امام خمینی به عنوان رهبر،یک سلسله اقدامات فرهنگی برای مبارزه با رژیم تدارک دیدندو از طریق روحانیت که شبکه وسیع و غیر قابل نفوذ ارتباطی بود خود را با مردم هماهنگ نمودند و انفلاب را به پیروزی رساندند مبنای مبارزات فرهنگی مذهب بود و جاذبه های دین اسلام و فرهنگ اسلامی و استقرار جهان شمول نمودن نهاهدف رسالت و مبارزه بود و رهبری کاریزماتیک امام خمینی عامل اساسی در سیاسی و انقلابی کردن تشیع و به پیروزی رساندن آن نقش بسیار کلیدی داشت.
(کلیات) 1 )بیان مسئله : در زمینه انقلاب اسلامی ایران تحقیقات وسیعی در داخل و خارج از کشور صورت گرفته که هر کدام وجه خاص انقلاب را نمایان ساخته و حال حاضر با نوعی تشت و تکثر آرا مواجه هستیم ،مثلاً «میشل فوکو»معتقد است انقلاب ایران اولین انقلاب پس از مدرنیته است و آنرا روح جهان بی روح می نامد ،یا «فیشر»که به بررسی علل فرهنگی و مذهبی پرداخته و علل بروز انقلاب را فرهنگی می داند و یا «جرالد گرین»که با رهیافت سیاسی به موضوع می نگرد و آنرا از طریق فرایند مشارکت سیاسی به دو مرحله بسیج وسیع متقابل تقسیم می کند در این تحقیق عوامل اصلی رهیافت که عبارتنداز نقش رهبری ،مکانهای شروع انقلاب ،نحوه مبارزات و شعارهای انقلابی مورد بررسی قرار گرفته اهداف تحقیق : با توجه به اینکه در این تحقیق سعی شده به بررسی وقوع انقلاب از طریق رهیافت فرهنگی پرداخته شود ولی هدف اصلی اینست که مشخص شود که آیا می توان از طریق رهیافت فرهنگی به مسئله نگریسته شود و مطالعات وسیعی انجام شود در اکثر تحقیقات داخلی و خارجی علل انقلاب را با یکی از رهیافتها تحلیل نموده اند و یک عامل را عامل اصلی و عوامل دیگر را فرعی مطرح نموده اند .
اما هدف اصلی در این تحقیق پرداختن به یک عامل اساسی و کلیدی انقلاب یعنی رهیافت فرهنگی است با اذعان به اینکه نمی توان انقلاب را با یک عامل بررسی نمود و تحلیل تک علیتی هرگزصادق نیست با اینهمه رهیافت فرهنگی نقش خاص و پایه ای دارد (اهمیت تحقیق): آشکارشدن جزئیات عوامل فرهنگی و مطالعه همه جانبه آن برای درک درست و منطقی انقلاب اهمیت فراوانی دارد تا بتوانیم سهم و میزان عامل فرهنگی در بروز انقلاب را در یابیم «فرضیه» عوامل فرهنگی تا حدودی در بروز و شکل گیری انقلاب نقش داشته اند «تعریف متغیرها و مفاهیم و عملیاتی کردن» در این تحقیق انقلاب اسلامی به عنوان متغیر وابسته و عوامل فرهنگی به عنوان متغیر مستقل بیان گردیده «مفاهیم»: 1-انقلاب اسلامی :منظور دگرگونی بنیادی در زمینه های فرهنگی و سیاسی است نسبت به آنچه پیش از انقلاب استوار و پا بر جا بوده است و این دگرگونی همیشه با سرنگونی نظام سیاسی حاکم پیش می آید …… 2-عوامل فرهنگی: در اینجا نقش عامل رهبری،مکانهای انقلاب ،شیوه مبارزاتیو همچنین شعارهای انقلاب است.
3- عوامل سیاسی :منظور نقش عامل قدرت شاه ،توسعه ناموزون و مدرنیزاسیون می باشد در این تحقیق سعی شده تا عوامل رهبری،مکان وقوع، شیوه های مبارزاتی و همچنین شعارهای انقلاب را در رهیافت فرهنگی مورد بررسیو تحلیل رهیافت سیاسی به نقش قدرت شاه و توسعه ناموزون و مدر نیزاسیون به علت محدودیت موضوع پژوهش اشاره ننموده ایم.
«روش تحقیق» در این تخقیق از روش تاریخی ،توصیفی استفاده شده است و روش جمع آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای می باشد موانع و مشکلات تحقیق: یافتن تحلیل جامع از بروز انقلاب مشکل و دومین مشکل اینکه به علت بررسی یک عامل از عوامل بروز انقلاب و عدم برقراری ارتباط بین عوامل نتوانستیم میزان تاُثیر عامل فرهنگی را در انقلاب مشخص کنیم «فصل دوم » دید گاههای نظری در رابطه با انقلاب نظریه کلاسیک انقلاب نخستین تلاش برای مطالعه علمی انقلاب ها نظریه های سیاسی در مورد انقلاب «دید گاههای نظری در رابطه با انقلاب » خشونت اجتماعی ،سیاسی وتلاش برای ایجاد تحول در ترکیب نخبگان سیاسی،سیاسیت های حکومت و نظام اجتماعی قدمتی اجتماعی،سیاسی بشر دارد فیلسوفان و اندیشمندان کلاسیک معمولاً دل نگران بروز چنین خشونتهایی بودند و آن را از علائم جامعه و نظام سیاسی بیمار می دانستند و می کوشیدند با طرح علل بروز نا آرامی ها و توصیه به نخبگان سیاسی مانع از بروز چنین رفتارهایی شوند از قرن هیجدهم«18» و بویژه پس از انقلاب کبی فرانسه بود که اصطلاح انقلاب برای توصیف دگرگونی خشونت آمیز ناگهانی در ترکیب نخبگان سیاسی همراه با دگرگونب ارزشها –هنجارها-ساختارها-نقشها-و محیط جامعه استفاده شدو انقلاب با ارزش مثبت به خود گرفت و به عنوان مدل یا الگو برای سایر جوامع بین المللی مطرح شد و مطالعه نظام ضد انقلاب در مفهوم جدید آن در قرن نوزدهم«19»میلادی آغاز شد ،پس از افراط گریهای انقلاب فرانسه،اندیشمندانی چون«ادموندبرک والکس دوتوکویل»همراهبا دیدی انتقادی به تجزیه و تحلیل آنچه گذشته بود پرداخته و کوشیدند تا آنرا تبیین و تشریح کنند.و از اواخرقرن نوزدهم با شکل گیری جامعه شناسی یا علوم اجتماعی با معنای جدید مطالعات علمی در مورد پدیده بسیار مهم انقلاب آغاز شد1 «نظریه های کلاسک انقلاب » بنیان جامعه شناسی عمومی کارل مارکس بر این اصل استوار است که انقلاب زمانی رخ خواهد داده و با هم همراه شوند ،یکی تضاد میان استثمارگر و استثمارشده و دیگری تضاد میان نیروهای تولید و رابط تولید، میتوان گفت از دیدگاه مارکس انقلاب یک ضرورت تاریخی است و وقتی پدید می آید که شرایط پیداش آن موجود باشد این شرایط علاوه بر وجود تضاد میان نیروها و روابط تولیدی ،وجود آگاهی است ،درست است که اوج تضادهای انقلابی همراه با بحران و رکود و نابسامانی اجتماعی است ،اما این یک طبقه اجتماعی است که باید به منافع جمعی خود آگاه شود و علیه سرمایه داران شکل یابد و به حامل انقلاب تبدیل شود1 اما با وجود ابهامات مفهومی در نظریه مارکس،تفاوت میان انقلابهای بورژواری و سوسیالیستی،تاُکیدزیاد بر او بر عوامل اقتصادی به عنوان عامل تعیین کننده،و توجه به تعارض طبقاتی به عنوان تنها منشاُ تغییرانقلابی از موارد قابل انتقاد به نظریه مارکس محسوب می شود2 به اعتقاد «دوتوکویل»عواملی چون نبود آزادیهای سیاسی،علم هماهنگی و همبستگی نخبگان حاکم و فقدان انطباق نهادهای سنتی با شرایط جدید و رشد روز افزون تمایلات شدید به برابری طلبی علل وقوع انقلاب در یک جامعه هستند وی معتقد است که در انقلابات همیشه وقتی امور از بد بودن به بدتر شدن می رود رخ نمی دهند بر عکس غالباُمردمیکه دورهای بدون هیچ اعتراض یک حکومت سرکوبگر را تحمل کرده اندوقتی ناگهان در می یابند که حکومت از فشار خویش کاسته بن مخالفت با ان برمی خیزند پس تجربه به ما می آموزد که معمولاُمخاطره آمیز ترین لخظه برای یک حکومت بد،لحظه ای است که در آن حکومت در صدداصلاح شیوه کار خویش بر می آید3 «دور کهایم»نیز قبل از بررسی انقلاب ،به نقد ساختار تحولات اجتماعی می پردازد،وی به اصل «بحران جمعی»به عنوان هسته نگاهدارنده جامعه معتقد است و بر اساس اعتقادش اگر وجدان جمعی یا روح اجتماعی نتوانند همبستگی را حفظ کند،کشمکشهای سیاسی و از جمله انقلاب رخ خواهد داد دو نوع همبستگی مکانیکی وار گانیکی بر می شمارد که اولی (مکانیکی) مبتنی بر وحدت احساساتی یا وجدان جمعی بسیار نیرومند و دیگری مبتنی بر تمایز اجتماعی افراد و تقسیم کار اجتماعی است (نخستین تلاش برای مطالعه علمی انقلابها): شاید بتوان کتاب کالبد شکافی انقلاب ،اثر «کوین برنیتون»مورخ امریکائی را معروفترین اثر مستقل در باب انقلابها در نیمه دوم قرن بیستم به عنوان مطالعات علمی انقلاب دانست ،وی با بررسی چهار انقلاب (انگلستان،امریکا،فرانسه،روسیه)برخی را در انقلاب کشف نمود وی به یک سلسله همسانیها مانند (وجود یک جامعه پیشرفته اقتصادی،حکومتی ناکارآمد که از نظر مالی تحت فشار است ، وجود تضاد طبقاتی همراه با افزایش خشونت،فزونی گرفتن تعداد روشنفکران و مرگ نظم موجود از سوی آنها و تغییر جهت آنان همراه با سازماندهی گروهای فشار مخالف حکومت ،ؤاز دست رفتن اعتماد به نفس نخبگان حاکم و رشد این باور در میان اعضای طبقه حاکم که امتیازاتشان نا عادلانه و به زیان جامعه است (نظریه های سیاسی در مورد انقلاب): نظریه های سیاسیانقلاب که اساساً انقلاب را پدیده ای سیاسی می دانند و به فرآیندهای سیاسی اصلی جامعه توجه دارند به دو«2»رهیافت تقسیم می شوند 1)رهیافت کارکرد گرا 2)رهیافت تعارض سیاسی در رهیافت کارکردگرائی سیاسی،ثبات جامعه منوط به توافق میان اعضای آن در مورد ارزشها و مفید بودن نظام سیاسی است ،در رهیافت تعرض سیاسی، جامعه نیز به عنوان عرصه ای برای مبارزه و رقابت میامن گروههای تلقی می شود که خواهان نیل به قدرت هستند نتیجه این رقابت را نیز موازنه منابعی که هر گروه در دسترس دارد ،تعیین می کند معروفترین نظریه انقلاب در رهیافت نخست از آن ساموئل هانتینگون و رهیافت دوم از آن چارلزتیلی می باشد،(نظریه توسعه ناموزون اثر ساموئل می باشد) دیدگاه کشمکش های سیاسی یا بسیج منابع از آن چارلز تیلی می باشد که به اقدامات سیاسی و فرآیندهای سیاسی.
«فصل سوم» «ادبیات و تاریخچه» «ادبیات و تاریخچه» در زمینه انقلاب تحقیقات وسیع در داخل و خارج از کشور صورت گرفته و گاهاً به صورت تک علیتی و چند علیتی انقلاب را کنکاش نموده اند، از تحقیقات خارجی می توان کتاب فیشر را نام برد که به بررسی علل فرهنگی و مذهبی پرداخته ،نویسنده به نقش آموزش مذهبی در ایران و تاُثیر آن بر فهنگ عمومی و سهم علما و رهبران مذهبی در تنویر افکار عمومی ایرانیان پرداخته و نقش روحانیت را محوقرار داده.
]فیشر[با اینهمه علل اصلی انقلاب ایران را اقتصادی –سیاسی عنوان می کند و شکل انقلاب و محل وقوع آن را تا حد زیادی نتیجه سنت اعتراض مذهبی میداند در مقاله ]علیرضا شیخ الاسلامی[ نیز می توان به چنین رهیافتی رسید ایشان نقش و تاُثیر شیعه را در تحولات سیاسی و شرایط محیطی و اجتماعی حاکم بر هر دوره تاریخی را توضیح می دهد و بیان می کند هر گاه قدر ت دولت مرکزی و فشار ناشی از خشونت سیاسی شدت گرفته ،روحانیت و بویژه روحانیت طراز اول و سطح بلا ،مجبور به سازش و انطباق خود با واقعیت سیاسی زمان شده است و بالعکس.
]نیکی.کوی[ نیز از آن پژوهشگرانی است که در تحلیل انقلابها به نقش عوامل اقتصادی و رشد اصطلاحات تاُکید می کند، اما او نیز بیشتر متمایل به نقش تحول در فرهنگ شیعی به عنوان عامل اساسی در انقلاب اسلامی می باشد و همچنین وی متذکر می شود که عوامل فرهنگی در رشد ایدئولوژی انقلاب و تقویت زمینه های فکری و ایدئولوژیک آن نقش به سزایی داشته اند نیکی .کوی در تحلیل چند علیتی از انقلاب اسلامی ،بر نقش عوامل فرهنگی و فکری انقلاب از یک سو و نقش علمای شیعه ،نهاد مرجعیت بازار و تجّاردر جامعه مدنی سنتی از سوی دیگر تاُکید می نماید.
(میثاق پارسا)در کتاب ریشه های اجتماعی انقلاب ایران تحلیل خود را از فعالیت های گروههای اصلی شرکت کننده در انقلاب و تقویت کننده در انقلاب مثل روحانیون –بازاریانو کارگران ارائه می دهد، وی معتقد است که بازاریان نخستین گروهی بودند که بسیج شدند و از طریق مساجد خود را هدایت کردند .
و از طرف دیگر سیاست فضای باز سیاسی از سوی دولتی فرصتی را برای سایر گروههای ناراضی خصوصا در بعد اقتصادی بازکرده اما خیلی از خواسته ها جنبه سیاسی به خود گرفت و ائتلاف اجتماعی وسیعی شکل گرفت .
«میشل فوکو به عنوان نظریه پرداز پست مدرن، با تاُکید بر مولفه های فرهنگی به تحلیل انقلاب اسلامی می پردازد.او انقلاب ایران را نخستین انقلاب پس از دوره پست مدرن معرفی می نماید وآنرا روحجهان بی روح می نامد میشل فوکوتئوری اسکاچیول را رد می نماید،اسکاچیول عقیده داشت که از وقوع انقلاب ،نخست شرایط بین المللی و داخلی دولت بهئ شدت ضعیف می شود سپس بحران سیاسی و بعد انقلاب پدید می آید ولی طبق مشاهدات فوکو این تئوری در مورد دولت شاه صدق نمی کند ، فوکو مهمترین وجه مشخصه انقلاب 57رادر پیوند همبستگی عنصر معنویت می داند و معتقد است در انقلاب اسلامی وجه نوینی از اقتدار ،چهره پنهان خود را آشکار ساخته است ،این قدرت ،شکل چهارم قدرت است که به قدرت نرم افزارارانه معروف است پس حکومت اسلامی کوششی است برای اینکه سیاست یک بعد معنوی پیدا کند کتاب آقای «علی دوانی»و کتابهای دیگری که توسط طیف مذهبی در داخل کشور به رشته تحریر در آمده حاکی از تلاش علمی در راه اثبات اهمیت فرهنگ به عنوان زیر بنای انقلاب اسلامی است آقای سیروس وکیلی زاده ،نقش مساجد در انقلاب ایران را مورد بررسی قرار داده و پایه های نهادی و فرهنگی انقلاب را مطالعه می نماید ،و بسیج موفقیت آمیز گروههای سنتی و مخالف را ارزیابی می کند و مولفه های زیر را ارائه می دهد در واقع یافته های عمده تحقیق عبارتنداز : 1-انقلاب نتیجه رقابت قدرت بین دو گروه با ایدئولوژی و فرهنگ متضاد است 2-بسیج منابع از منابع فرهنگی نظیرآداب شعائر ،نهادها و استعاره های مذهبی سود جسته است.
3-جنبش مخالفان با دولت به خوبی از طریق هزاران شبکه سازمانهای اجتماعی سازماندهی شده بود 4-انقلاب حاصل کوشش سازمان یافته بازرگانان،روشنفکران،هنرمندان،کسبه،کارمنداندولتیو دانشجویان بوده با جهت گیریهای مدرن و انسجام و همبستگی مناسب.
« فصل چهارم » تاُثیر عوامل فرهنگی در بروز انقلاب اسلامی (رهیافت فرهنگی به انقلاب ایران) رهبری انقلاب شعارهای انقلاب روش مبارزاتی مکانهای آغاز انقلاب حاصل مستندات انقلاب اسلامی تاُثیر عوامل فرهنگی در بروز انقلاب اسلامی (رهیافت فرهنگی به انقلاب ): بر اساس این رهیافت علت شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی را نباید در مسائل اقتصادی جستجو کرد این عوامل فرهنگی هستند که موجب شکل گیری ،رشد و پیروزی انقلاب شده اند،اما در بحث فرهنگی از لنقلاب چند عامل مورد توجه قرار می گیرد که عبارتند از : 1-رهبری انقلاب 2-شعارهای انقلاب 3-روش مبارزاتی انقلابیون 4- مکانهای آغاز و تداوم انقلاب در این تحقیق بر اساس متغیرهای پخته شده تلاش می شود نشان داده می شود که انقلاب اسلامی ماهیتی فرهنگی دارد و اساساً دلیل بروز ،رشد و پیروزی آن فرهنگ است،بسیاری از متفکران به این عقیده اند، کتابنهضت روحانیون ایران نوشته علی دوانی و کتاب ریشه های انقلاب اسلامی نوشته آقای عمید زنجانی و همچنین ریشه های انقلاب نوشته آقای حامد الگار از طریق رهیافت فرهنگی به انقلاب نگاه کرده اند (رهبری انقلاب): رهبری نهضتی که به پیروزی انقلاب اسلامی منجر شد در دست روحانیون بوده و روحانیون کسانی بودند که در طول تاریخ ایران متناسب با عنوان افرادی شناخته می شدند که اساساًبا مدرسه ،تعلیمو تعلم،مسجد و منبر وخطابه و…..
سروکار داشتند و اینها همگی عوامل فرهنگی است و هیچ گاه از لفظ روحانی وروحانیت برای کسانی که در ایران زندگی می کردند عوامل مانند شازع طبقاتی ،سرمایه و سرمایه داری ،پول و بانکداری و مسائلی مانند فئودالیسم به ذهن متبادر نمی شده،پس از نظر رهبری که متغیر اول ما در این بحث می باشد،رهبری یک رهبری فرهنگی است ،یعنی از افرادی تشکیل سده که همگی فرهنگی بوده و کار خود را اساساًفرهنگ سازی می دانند و امور زیربنایی کار آنان تعلیم ارزشهای مذهب تشیعو دین اسلام بوده است که خود یک ایدئولوژی دو بعدی است یعنی با محوریت ارزشهای غیر مادی دنیا و ارزشهای مادی .
جامعه ایران یک جامعه مذهبی و با نوجه به مبانی اعتقادی اسلام شکل گرفته و ریشه های ایدئولوژی اسلام در اکثریت اقشار مردم یافت می شود،مردم بر اساس اعتقاد به امامت و تداوم آن و ایمان به مسئولیت عمومی در زمینه ایجاد حاکمیت قوانین و ارزشهای الهی،هرگونه رابطه و همکاری با نظامهای غاصب را نامشروع و مردود می دانستند و عصیان در برابر حامیام این نظامها و ریشه کن نمودن همه نهادهای وابسته به آن را فرضیه ای اجتناب ناپذیر تلقی می کردند.1 و از طرف دیگر اسلام تنها چیزی بود که این یکپارچگی را بوجود آورد و جز این اگر اشعار و شعری دیگر حاکم بود بی شک به این وحدت لطمه وارد می آورد و به اختلاف نظر می کشاند.1 روحانیون که رهبری انقلاب را به عهده داشتند بر خلاف گروهای دیگر از جمله روشنفکران و دیگران در درون مر دم جای داشتند یعنی در کنار مردم دیگر در درون مردم جای داشتند یعنی در کنار مردم و همگام با آنها زندگی می کردند و جایگاه آنها با مردم از نقاط زیادی با هم مشابهت می کرد و بر اساس اموزه های دینی در سختیها و مشکلات با آنها شریک بوندو از طرف سیستم های مستقلی که روحانیون داشتند و همچنین ساده زیستی آنها ، روحیه آزاد منشی را در آنها پدید آورده بود .
بازتاب این موضوع در بین مردم عادی و طبقات متوسط و فقیر کاملا موثر بوده و باعث کارآمدی هر چه بیشتر امر تبلیغ توسط روحانیون می گردید .2 و با توجه به این که سیستم روحانیت به صورت آمرانه اداره نمی شود .
بلکه دارای نظام طبیعی و ارتباط ساده است که به سختی قابل نفوذ است .
این شبکه در جریان انقلاب اسلامی به طور ماهرانه توسط خمینی به کار گرفته شد .
و امام خود در راس روحانیت و روحانیت در خدمت رهبری بوده و به صورت شبکه ارتباطی در رساندن پیام رهبری تا عمق جامعه عمل کرده است .3 امام خمینی با توجه به این نکته که که مذهب عامل مهمی در روند تاریخی ایران است و در تمامی مقاطع و دورانهای نقش مؤثری در مبارزه و حرکت مهم بوده از همان آغاز اسلام را به عنوان مبنای مبارزه قرار داده و همه را به سوی اسلام دعوت کردند و از این طریق مردم را به سوی یک انقلاب فراگیر دعوت نمودند خمینی با ارائه تفسیری جدید از اسلام و بازیافت مجدد جاذبه اسلام مردم را بسوی اصل اسلامی خود بازگرداند ،در این راستا امام مبناء مبارزه را بر پایه اسلام قرار داده بود و اسلاتم را به عنوان مکتب استوار الهی ،جهان شمول و مطابق فطرت انسان و مربوط به همه اعصلر معرفی کرده بودند و استقرار آنرا هدف مبارزه قرار داده بودند و بر این اساس وضعیت موجود و نظام سلطنتی را مردود شمرده و سرنگونی رژیم سلطنتی و استقرار حکومت اسلامی از دیگر خطوط فکری ایشان بود و همواره حکومت شاه را حکومت طاغوت می شمردند.
از نظر فرهنگی شیوه مبارزه نیز باید فرهنگی باشد ،یعنی به صورتی که در آن مردم را به یک روشنفکری برسانند که در آن مردم با توجه به روحیه و مقاومت خود به سوی مبارزه کشانده شوند و حضور داشته باشند همان شیوهای که رهبریت جامعه و در راس آن امام مدنظر داشته اند شیوه مبارزه امام با اتکا به حضور عمومی مردم وبویژه مستضعفین بودند و این روش موقعی از سوی امام مطرح شد که مبارزات مسلحانه مورد استفاده قرارمی گرفت امیر ارجمند در مورد نقش امام خمینی می گوید :«رهبری کاریزماتیک امام خمینی بدون شضک یک عامل اساسی هم در سیاسی و انقلابی کردن تشیع و هم در پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بود.
شعارهای انقلابی: شعارهای مبارزاتی انقلاب را می توان به عنوان متغیردیگری از رهیافت فرهنگی مورد بررسی و تحلیل قرار دادبا توجه به آثاری که تا کنون به عنوان شعارهای انقلابی منتشر شده،بیش از نودو پنچ در صد«95%»شعارهای مطرح شده در دوران انقلاب در آنها بحث هایی مطرح شده که فاقد عناصر مادی و اقتصادی هستند به عبارت دیگر شعار نان،مسکن،آزادیکه محتوی مادی دارند در اقلیت هستند.
در شعارهای انقلاب می توان به طور مثل،استقلال،آزادی،جمهوری اسلامی و شعارهای دیگر فر هنگی دارند عموماًبه چشم می خورند و در اکثر هستند .
در شعارهای انقلاب می توان به طور مثال عامل وحدت و اتحاد را نام برد ،امام بر مساله وحدت تاُکید فراوان می نمودند و نهضت تفرقه را بین مسلمانها موجب تباهی امر می دانستند و شدت تاُکید ایشان به این امر نه تنها منجر به وحدت در میان سران جنبش بلکه این مساله به لایه های پائینی جامعه نیز انتقال یافت و دعوت به وحدت در شعارهای مردمی تجلی یافت 1 مردم نیز تنها راه شکست رژیم پهلوی و پیروزی را وحدت می دانستند و در شعارها از دیگر گروهها اتحاد سخن می گفتند از میان چنین شعارهائی که درون مایه وحدت داشتند می توان به این موارد اشاره کرد ،(اتحاد ،اتحاد حافظآزادی است)-(اختلاف،اختلاف حاصلش بردگی است)-(ارتش برادر ماست امید اول ماست)تسنن،تشیع پیوندتان خدائی است –برادر مسیحی،.
خواهر مسیحی پیوندتان مبارک .
در این میان شعارهائی بودند که موضوع آن رهبری بود و خود این شعارها بر چند محور تاُکید داشتند از جمله :1-تاُکید بر رهبری ومرجعیت آن2-حمایت از برنامههای رهبری3-در خواست مردم از نظام حاکم در مورد امام .مثل (انقلاب ما دینی رهبر ما خمینی وصدها شعاردیگر که نقش رهبری و اعتقاد مردم به رهبری روحانیون و در راس آن امام رامتبلور می سازد.
در کلیه شعارها این آرمان متجلی بودکه حکومت اسلامی بر قرار شود ،برای همین مردم در شعارهایشان مشروعیت حکومت شاه را زیر سوال می بردند و در مقابل مشروعیت حکومت اسلامی را با قدرت تمام ثابت می نمودند،مانند مثال:حکومت اسلامی آری حکومت خود کامان هرگز –خلق به پا می کند جمهوری اسلامی –ما می خواهیم تمامب جمهوری اسلامی ،اینگونه شعارها را می توان در گروه بنیادهای اصلی قیام اسلامی جای دارد.
اما در زمینه اهداف انقلاب نیز شعارهائی مطرح شدند که بیشتر از جنبه های دیگر ،جنبه فرهنگی داشتند در این ردیف شعارها می توان به شعارهای دیگر اشاره کرد که در آن از استقلال ،آزادیوعدالت گفته شده و ماهیت رژیم به زیر سوال رفته ،چنانچه در آن زمان رژیم از یک طرف در وابستگی به سر می برد و از جمله به امریکا وابسته بود و کاپیتولاسیون برایران تحمیل شده بود با دچند قرارداد دیگر و از طرف دیگر رهبران رژیم،بیشتر به طرف قدرتهای آن روز دنیا متمتیل بودند و هر چه بیشتر کشور به طرف وابستگی سوق می دادند.
از طرف دیگر در درون جامعه نیز محـیط خفقان سیاسی حاکم بود و حتـی شاه عملاً احـزاب را منحل کرده بود وتنها حزب رسـتاخیز به فعالیـت خود ادامه مـی داد ،حتی اکثر روزنامه ها نیز به نفع شام مطالبی را بیانمی کردند و حمایت از شاه می نمودند ،در واقع فضای باز سیاسی که در ظاهر بوجود آمده بود و در جهت منافع رژیم بود باعث شد تا مردم شعارهائی از آزادی ،استقلال و عدالت سر دهند مانند:استقلال آزادی قانون اساسی.
اما آماری که در زمینه شعارها نقل شده است حاکی از اینست که در مجموع شعارها ،16% مجموعه شعارهای مورد مطالعه مربوط به رهبری و شخص امام خمینی و تاُئید رهبری وی در انقلاب بود که پس از شعارهای مربوط به اسلام و حکومت اسلامی بالاترین در صد را به خود اختصاص داده بودند.1 تعداد بالای شعارهائی که مربوط به امام خمینی است نشان دهنده این موضوع است که از یک طرف جایگاه رهبری در رفتارها و نگرشهای مردمی از اهمیت ویژه ای برخوردار است و از طرف دیگر وجه کاریزماتیکی امام عامل دیگری در روحیه و نگرش مردم به حساب می آمد.
اما سی ویک«31%» از شعارهائی که بیان می شد درباره اسلام و حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی بود2 که جزء شعارهای عمومی مردم در جریان انقلاب بود .
حدود پانزده «15%»از شعارها پیرامون شهیدان و شهادت ،نهادهای عاشورا ،محرم و یاد شهیدان بوده است3 پس می توان نتیجه گرفت که در زمینه شعارها نیز مردم بیشتر به جنبه فرهنگی توجه داشتند تا جنبه های دیگری از قبیل اقتصادی و غیره.
به عبارت دیگر خواسته های مردم عمدتاً حاکی از این بود که شاه بیش از اندازه مردم و جامعه را در خفقاننگه داشته بود و در جامعه ایران یک فضای بسته که حق هیچ اقدامی را به هیچ نهاد یا توده نمی داند حکمفرما بود و اقشار مردم از این بابت در فشار بودند.
«روش مبارزاتی»: از متغیرهای دیگر در زمینه رهیافت فرهنگی روش مبارزاتی علیه رژیم شاه می باشد تاریخ مبارزاتی نهضت ایران از سال 1340 به بغد شاهد چند مشی مبارزاتی بوده که در دو دسته کاملاً مجزا قابل تقسیم است دسته اول عبارتست از مشی مبارزات مسلحانه و دسته دوم مشی مارزات غیر مسلحانه یا فرهنگی بود.
روش اول توسط عمدتاًگروههای مارکیستس و شبه مارکیستی و بعضی گروههای مسلمانی که تحت تاُثیر تاکتیکهای مارکیستها قرار داشتند صورت گرفت ،گروههای مارکیستی ماند حزب توده ،سازمانهای چریکهای فدائی خلق(اقلیت و اکثریت)و سازمان شبه مارکیستی مجاهدین خلق ایران (منافقین کنونی) و از میان گروههای اسلامی حزب ملل اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی اولیه نه امروزی مانند گروههای منصورون،گروه توحیدی صف و… که روش مبارزات مسلحانه با رژیم شاه را در پیش گرفتند که به دلیل قوت سازمان اطلاعات و امنیت کشور کلیه این گروهها منحل شدند و سران آن زندانی و اعدام شدند و در نهایت فعالیت آنها متوقف گردید.
از دیگر گروههای مذهبی که مبارزات مسلحانه را سرلوحه قرار دادند هیاُت مؤتلفه اسلامی ،حزب ملل اسلامی و سازمان مجاهدین خلق بودند و گروههای کوچک شهرستانی نیز مانند گروه ابوذر در نهاوند و گروه شیعیان راستین در همدان فعالیتهای مسلحانه داشتند و ساواک اکثریت گروههای مسلحانه را منحل نمود.
بنابراین چون مردم ایران از مبارزات مسلحانه حمایت ننمودند این روش توفیق چندانی نداشت،اما در مقابل روش مبارزه فرهنگی با استفاده از کلام و پیام انجام گرفت و تاُثیر زیادی بر توده مردم گذاشت و این روش متعلق به امام خمینی است .
امام با 3 روش مبارزاتی گامهای مبارزه فرهنگی را برداشتند که عبارتنداز :روش اول از سخنرانیهای مراسم مختلف در سالهای 40 تا75 و حتی بعد از آن مانند سخنرانی امام در مدرسه فیضیه می باشد .روش دوم عبارت است بود از صدور اعلامیه ها و بیانیه ها از طرف امام که عمدتاً در زمینه سیاست خارجی ایران و جهان بوده اند.
راه سوم که امام در پیش گرفتند تدریس اندیشه های سیاسی اسلامی در قالب مباحث فقهی و ترسیم چهار چوب حکومتی جدید در کلاس درس و پخش جزوات آن در دانشگاههای خارج از کشور و مکانهای داخلی که شامل حوزه علمیه و… می گردید در روش سوم امام وظایف فقها و مسلمانان را متذکر می شود .تاریخ گذشته ایران گواهی می دهد که این روش توانسته با تلفات کمتر فضائی را بسازد که آن فضا به نابودی رژیم شاه بینجامد .
«مکانهای آغاز انقلاب »: تاریخ ایران از دهه 40 به بعد و بالاخص از 50 به بعد نشان می دهد که مبارزات ضد رژیم شاه از 3 محل شروع شده است و تداوم یافته .
1-مساجد که تابع مدارس دینی بود 2-دانشگاهها و موسسات آموزش و پرورش 3-احزاب و گروههای سیاسی تلاش احزاب سیاسی مثل حزب توده و… چندان قابل توجه نبودند و اساساً مکانهای احزاب ،محلهای تشکیلاتی و سازمان یافته نبودند ،اما مساجد و دانشگاهها نقش فعالتری داشتند و به عنوان پایگاه اصلی مبارزات علیه رژیم شاه می توان از مساجد نام برد.
1 در کنار مساجد ،حوزه های علمیه نیز حرکت وسیعی در جهت براندازی رژیم از خود بروز دادند ،حوزه های علمیه رابطه هماهنگ و تنگاتنگی با مساجد و دانشگاهها داشتند که باعث حرکتهای وسیع انقلابی گردید .
ارتباط دانشگاهها با حوزه و مساجد نشاُت گرفته از عامل مذهب بود و با حضور شخصیتهائی چون مطهری در دانشگاهها به سرعت و عمق جریان افزوده شد .
همراه با دانشجویان داخل کشور دانشجویان خارج کشور نیز مبادرات فعالانه ای با رژیم آغاز کرند که با تشکیل اتحادیه ها و کنفدراسیون های انقلابی ،رسالت خدو را برای گسترش دامنه انقلاب به انجام رساندند پس نقش مساجد و دانشگاهها و مدئارس پر رنگتر از نقش احزلب بود واین کاملاً مشهود بود .
«فصل پنجم» نتیجه گیری و پیشنهادات منابع و مؤاخذ حاصل مستندات انقلاب اسلامی آنچه از انقلاب اسلامی حاصل گردیده در قانون اساسی ج1010 در سال 58 تدوین شده و به تصویب اکثریت مردم نیز رسیده است و این قانون در سال 68 نیز یکبار دیگر اصلاح شد که اصلاحات شکلی و نه ماهیتی بوده است نگاهی به قانون اساس ج1010 حاکی از آن اسست که 1) نظامی را که این قانون معرفی می کند بر پایه های ارزشی و معنوی متکی است ،بر پایه های توحید –نبوت-عدل و امامت و کرامت انسان و آزادی او همراه با مسولیت او 2)مطابق اصل 4)،کلیه قوانین و مقررات مدنی ،جزائی ،مالی ،اقتصادی،اداری ،فرهنگی ،نظامی ،سیاسی،و غیره… و باید بر اساس قوانین اسلامی باشد و تشخیص این امر بر عهده شورای نگهبان است .
3)مطابق اصل 5 ریاست کشور و محوریت حکومت به ولی فقیه اختصاص داده شده و ولی فقیه امامت را به عهده دارد تصویر ولی فقیه در ذهن شیعیان مدل حکومتی روحانی امام معصوم است که ارزشهای معنوی از آن در ذهن متبادر می شود روح انقلاب یک روح انقلاب و فرهنگی است و رشد همه جانبه انسان و تعالی او را شامل می شود پس عوامل بالا نشان دهنده این است که انقلاب ما بیشتر جنبه فرهنگی دارد و نقش اید ئولوژی و اپوزیسون اسلامی مطرح است .
نتیجه گیری و پیشنهادات: در حدود 2700 عنوان کتاب و پژوهش در باب انقلاب در سطح جهان تا کنون انتشار یافته و موجود است ،بعضی از غربی ها مثل تدا-اسکاچیل معتقد است که انقلاب اسلامی تمام ضوابط یک انقلاب بزرگ را دارا است،