دولت [1] و حکومت [2]، همواره یکی از اصلی ترین مباحث علوم سیاسی بوده است، تا جایی که
سیاست به عنوان هنر حکومت کردن یا حکمرانی تعریف گشته است. یکی از سؤالات شایع در
این حوزه، هدف یا وسیله بودن دولت و حکومت است. برخی ایده آلیستها دولت را یک هدف
و واحدی فوق مردم و فرد می دانستند و برخی دیگر از مکاتب و اندیشه گران سیاسی، دولت و
حکومت را وسیله ای برای عمل به برخی اهداف مورد نظر جامعه انسانی به شمار می آوردند و
ارزش ذاتی را مختص فرد دانسته و دولت را ابزاری مکانیکی و مصنوع دست بشر برای دستیابی
به اهداف خویش محسوب می نمودند.
همچنین متفکران سیاسی از منظرهای مختلفی به آرمانها و اهداف دولت نگریسته اند. به
عقیده ارسطو، هدف راستین حکومت تحقق زندگی خوب است. جان لاک معتقد بود هدف
حکومت خیر عمومی یا خیر نوع بشر است. آدام اسمیت بر این نظر بود که دولت سه
هدف بزرگ دارد؛ نخست: حفظ حکومت و مملکت از تجاوز خارجی یا خشونت بین المللی؛
دوم: حمایت از افراد در برابر بی عدالتی یا سرکوب از سوی اعضای دیگر جامعه ؛ سوم: ایجاد و حفظ آثار خاص و نهادهای عمومی که هیچ فرد یا گروهی تمایل به ایجاد و حفظ آنها ندارند.
به گمان هولزندورف [3] اندیشه گر آلمانی، دولت سه هدف دارد؛ نخست: توسعه قدرت
ملی؛ دوم: حفظ آزادی فرد؛ سوم: پیشبرد ترقی اجتماعی و رفاه عمومی.
گارنر ضمن رتبه بندی اهداف و آرمانهای حکومت بر این باور است که هدف اصلی و
اولیه و بلاواسطه دولت، حفظ صلح و نظم و امنیت و عدالت در میان افرادی است که آن را به
وجود می آورند؛ هدف دوم که فراتر از خواستهای فردی است توجه به تأمین رفاه عمومی در
راستای پیشرفت و ترقی ملی است، اما هدف نهایی و آرمان عالی دولت، اعتلای تمدن بشری
است. [4]
به عقیده ویلسون، از مؤلفه های جدید برای دولت، این اهداف را می توان بر شمرد:
1 ترضیه اراده ها و پاسخگویی به خواسته ها؛
2 کسب ترقی اخلاقی؛
3 تحقق بیشترین سعادت برای بیشترین افراد؛
4 رشد شخصیت فرد؛
5 حفظ حقوق؛
6 متوازن کردن و نیز حمایت از منافع [5].
به عقیده پنوک هدفهای اصلی دولت نو در مفهوم عام عبارتند از: تأمین امنیت؛ عدالت؛
آزادی و رفاه. این هدفها و آرمانها توجیه کننده موجودیت دولت و نیز فراهم آورنده زمینه های
تکلیف سیاسی اند. [6]