آزادی در مفهوم فلسفی آن و آزادی در مفهوم مدرن و تجویزی اش, تلازمی منطقی برقرار
کرد. بوده اند عالمانی که با قبول مبنای فلسفی جبر و یا شبهه جبر, از جهت سیاسی,
آزادی خواه شده اند (نظیر مرحوم آخوند خراسانی در نهضت مشروطیت) و یا این که با نفی
چنین مبنایی و طرفداری از اختیار تکوینی آدمی, این گونه آزادی های اجتماعی و سیاسی
را موجب هدم دین دانسته اند(نظر شیخ فضل الله نوری).
2. دیدگاه امام خمینی در باب آزادی در واقع بازتابی از روایت ایشان از واقعیت و نه مفهوم
آزادی در مغرب زمین و نیز واکنشی در قبال وارداتی بودن این پدیده در ایران است. به
عقیده امام, آزادی به مفهوم امروزین, مفهومی جدید دارد که از دوران مشروطه به این سو
وارد کشورمان شده و صبغه بومی و اسلامی ندارد. این که آزادی در غرب چه تعاریفی
دارد و در چه مفهومی به کار می رود, اجزا و عناصر تشکیل دهنده آزادی در دستگاه
فلسفی غرب چیست? سؤال هایی است که ایشان دغدغه پاسخ گفتن به آن ها را نداشته
است آن چه امام خمینی را وا می داشت تا به نقد آزادی بپردازد ورود برخی از نمادهای
فسادانگیز آزادی به ایرانی بود که خود در ذیل مستبدترین دولت, توان نفس کشیدن
نداشت. نمادی از آزادی که نه با هویت ایرانی سازگاری داشت و نه هم با هنجارهای دینی
تطابق می کرد. از این رو, امام خمینی با کشاندن این پدیده به حوزه بایدها و نبایدهای
اخلاقی و دینی, تلاش نمود تا در چهارچوب شریعت به آزادی مفهومی جدید بخشد و از
معایب وارداتی آن جلوگیری نماید.