دانلود مقاله پیامبری، تبلیغ دین بدون مزد

Word 223 KB 14313 28
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • پیامبری، تبلیغ دین بدون مزد
    قرآن کریم در بحث از پیامبری و پیامبران گزارههایی کلی و ضوابطی اساسی ارائه کرده که میتوان از آنها به قواعد قرآنی حوزه پیامبری یا خصائص عمومی پیامبران تعبیر کرد.

    اهم این قواعد عبارتند از:
    اول: هر امتی رسولی دارد و هیچ جامعهای بدون پیامبر رها نشده است.
    دوم: پیامبران انسانهایی هستند مثل دیگر انسانها
    سوم: پیامبران به زبان مردمی که در میان ایشان مبعوث میشوند سخن میگویند.
    چهارم: پیامبران توسط خداوند برگزیده و منصوب میشوند.
    پنجم: به پیامبران از جانب خداوند وحی میشود.
    ششم: پیامبران تحت تعلیم الهی آموزش دیدهاند.
    هفتم: پیامبران به خدا دعوت میکنند.
    هشتم: روش دعوت پیامبران بشارت و انذار است.
    نهم: کار پیامبران تعلیم و تربیت مردم است.

    تبیین، تذکر و نصیحت سه شیوه تعلیم و تربیت پیامبرانه است.
    دهم: دعوت پیامبران دعوت به زندگی واقعی است.
    یازدهم: خداوند قبل از اتمام حجت پیامبران، مردم را عذاب نمیکند.
    دوازدهم: پیامبران جز ابلاغ پیام به مردم وظیفهای ندارند.

    پیامبران وکیل مردم نیستند.

    پیامبران حق ندارند با زور و اکراه مردم را به دین و ایمان بخوانند.



    قاعده سیزدهم: پیامبران برای هدایت مردم آمدهاند.
    هدایت راهنمایی است، نشان دادن راه از بیراهه و ارائه طریق است.

    انسانی که راه را از چاه تمیز داده، خود میداند چه کند.

    خداوند با ارسال پیامبران در کار هدایت آدمیان است.

    هدایتگر واقعی خداست و پیامبران با اذن و تعلیم الهی به هدایت و راهنمایی مردم اقدام میکنند.

    این هدایت با تعلیم کتاب به مردم محقق میشود.

    در برابر هدایت گری پیامبران، آدمیان دو دسته میشوند، گروهی مهتدی میشوند، هدایت میپذیرند و راه مییابند و به مقصد رشد و تعالی بار مییابند، اینان مؤمناناند.

    گروهی نیز علیرغم روشن شدن راه از بیراهه، هدایت نمیپذیرند و وروش پیشین خود را حفظ میکنند و دل از ضلالت و گمراهی نمیکنند.

    پس از ارائه طریق و نمودن راه، پیامبران در برابر گمراهی گمراهان مسئولیتی ندارند.

    وظیفه هدایت در این مرحله به پایان رسیده است، به معنای دیگر هدایت برای آدمیان جویای راه است، آنان که قصد رفتن دارند و راهنما میخواهند.

    آنان که راه را میشناسند اما جسارت رفتن ندارند یا به منافع زودگذر بیراههها دل خوش کردهاند، اگر با تذکر و انذار پیامبران هم به راه نیافتادند، دیگر اهل هدایت نیستند و از جانب پیامبران به حال خود رها میشوند، به شرط اینکه مانع هدایت دیگران نشوند.

    البته سرانجام هدایت یافته با گمراه نزد خداوند یکسان نخواهد بود.

    اما فراموش نباید کرد شیوه پیامبرانه که شیوهای بشری و انسانی است با شیوه الهی متفاوت است.

    کار پیامبر تعلیم و هدایت و انذار و ابلاغ پیام است، اما حساب و مجازات از حوزه پیامبری بیرون است و شأنی ربوبی است.
    و یقول الذین کفروا لولا انزل علیه آیه من ربه انما انت منذر و لکل قوم هاد (رعد 13/7« کافران میگویند چرا بر او معجزهای از سوی پروردگارش نازل نمیگردد [ای پیامبر] تو فقط هشداردهندهای و هر قومی راهنمایی دارد.»
    و یقول الذین کفروا لولا انزل علیه آیه من ربه انما انت منذر و لکل قوم هاد (رعد 13/7« کافران می‌گویند چرا بر او معجزه‌ای از سوی پروردگارش نازل نمی‌گردد [ای پیامبر] تو فقط هشداردهنده‌ای و هر قومی راهنمایی دارد.» اولا: فروفرستادن آیات در اختیار پیامبر و دیگر مردم نیست، به اراده و صلاحدید الهی آیات نازل می‌شوند.

    ثانیا: پیامبر فقط بیم می‌دهد و ابلاغ پیام می‌کند و نسبت به عواقب عدم رعایت پیامهای الهی هشدار می‌دهد.

    اگر کسی باور نکرد مسئولیتی متوجه پیامبر نیست.

    ثالثا: هر قومی هدایتگری دارد، هیچ جامعه بدون هادی رها نشده است.

    قاعده «لکل قوم هاد» معادل دو قاعده گذشته است، یکی قاعده اول: «لکل امه رسول» و دیگر قاعده هفتم « و ان من امه الا خلافیها نذیر».

    بنابراین هادی، رسول و منذر یکی است، یعنی پیامبری بدون انذار و هدایت محقق نمی شود.

    و ما منع الناس ان یؤمنوا اذجائهم الهدی الا ان قالوا ابعث الله بشرا رسوال و مردم را به هنگامی که هدایت به سویشان آمد، چیزی از ایمان آوردن بازنداشت مگر اینکه گفتند آیا خداوند بشری را به پیامبری فرستاده است یکی از بهانه‌های کافران در ایمان نیاوردن، انسان بودن پیامبران است، خداوند از پیام و پیامبری به «هدایت» تعبیر کرده است.

    پیام پیامبران چیزی جز هدایت آدمیان نیست.

    خداوند کتب آسمانی را «هدایت» خوانده است، به عنوان نمونه: انا انزلنا التوریه فیها هدی و نور….

    (مائده 5 / 44 «ما تورات را نازل کرده‌ایم در آن رهنمود و نوری است…….» و آتینه الانجیل فیه هدی و نور و مصدقا لما بین یدیه من التوریه و هدی و موعظه للمتقین (مائده 5/46 «… و به او [عیسی (ع)] انجیل دادیم.

    که در آن رهنمود و نور است و همخوان با تورات است که پیشاپیش آن [نازل شده] است و راهنما و پندآموز پارسایان است.» 5- و ما انزلنا علیک الکتاب الالتبین لهم الذی اختلفوا فیه و هدی و رحمه لقوم یؤمنون (نحل 16/64 و ما قرآن را جز این برای تو فرو نفرستادیم که آنچه را اختلاف دارند برایشان روشن کنی، و برای آنکه برای اهل ایمان رهنمود و رحمت باشد.» اگر خداوند کتابهایش را مایه هدایت بندگان قرار داده، پیامبرانش نیز هادیان مردم‌اند و برای هدایت مردم مبعوث شده‌اند.

    قاعده چهاردهم: پیامبران در تبلیغ دین از مردم اجرت نمی‌خواهند.

    پیامبری کاری از سنخ معلمی است.

    پیامبران عمر خود را مصروف هدایت مردم، تبلیغ دین، و تعلیم و تربیت آدمیان می‌کنند.

    آیا به این فعالیتها مزد و اجرت تعلق می‌گیرد به این معنی که راه یافتگان و هدایت شدگان یعنی مؤمنان که به برکت تعالیم پیامبر متدین شده‌اند، در برابر خدمتی که پیامبر به ایشان کرده است، به او اجرت بدهند و از خدماتش قدردانی کنند.

    در این صورت بین پیامبران و مؤمنان رابطه‌ای اقتصادی و مالی برقرار می‌شود، و در برابر کالایی معنوی (هدایت و ایمان) بهایی مادی (اجرت و مزد) دریافت می‌شود، نوعی داد و ستد و معامله پایاپای.

    بر این اساس هرچه مؤمنان افزون‌تر شوند، سود مالی و درآمد پیامبران نیز افزایش می‌یابد، و در تبلیغ دین و دعوت به خدا، سود مادی نیز لحاظ می‌شود.

    بالاخره اگر قرار است پیامبران از جانب خداوند گنجی به همراه نیاورده باشند و با توجه به اینکه تبلیغ دین و دعوت به خدا وقت فراوانی را به خود اختصاص می‌دهد، به نحوی که در حد یک کار تمام وقت است، برای گذران زندگی پیامبران و خانواده ایشان چاره‌ای جز ممر مالی نیست، و تأمین این هزینه به عهده مؤمنان خواهد بود، یعنی مؤمنان به پیامبران و مبلغان دین اجرت بدهند.

    قرآن کریم رابطه مالی بین پیامبران و مردم را قطع کرده است و به عنوان یک قاعده تصریح کرده است که پیامبران مجاز نیستند هدایت و ایمان را با مزد و اجرت ارائه نمایند.

    پیامبران حق ندارند از مردم اجرت بگیرند و مزد طلب کنند.

    پیامبری مانند دیگر مشاغل و حرفه‌ها نیست که خدمت در برابر مزد مادی صورت بگیرد.

    کارفرمای پیامبران مردم نیستند تا چشمشان به جیب و دست مردم باشد و ایمان و دعوت و هدایت با درهم و دینار و طلا و نقره و امتیازات مادی رد و بدل شود.

    کارفرمای پیامبران خداوند است، و او به شیوه ربوبیش هیچ کار خیری را بی پاداش نمی‌گذارد.

    اما کار پیامبری را چگونه می‌توان با اجر و مزد مادی تقدیر و توزین کرد.

    خدمات پیامبران به مردم با معیارهای مالی و مادی قابل محاسبه نیست .

    پای پول و اجرت به میان آوردن، تخفیف و تنزل کار پیامبری و دعوت و تبلیغ است.

    آری این یک حقیقت است که پیامبران چون انسانند و فارغ از وحی، انسانی مانند دیگر انسانها و گنجی نیز با خود از سوی خدا نیاورده‌اند، برای گذران زندگی نیاز به درآمدی در حد کفاف و رفع حداقل حوائج روزمره دارند.

    این هزینه چگونه باید تأمین شود قرآن تأمین زندگی پیامبران از طریق اخذ اجرت در برابر تبلیغ دین را ممنوع کرده است.

    به بیان دیگر ارتزاق از راه دین را خداوند نپسندیده است.

    پس باقی می‌ماند که پیامبران مانند دیگر مردم کار کنند و از دسترنج خود امرار معاش نمایند.

    کما اینکه در سیره پیامبران خوانده‌ایم که هریک به کاری مشغول بوده‌اند، یکی چوپانی می‌کرده، دیگری نجار بوده، سومی صنعتگر بوده، زره می‌بافته، یا کشتی می‌ساخته، چهارمی تجارت می‌کرده، اما هیچیک از طریق اخذ اجرت از مردم در برابر تبلیغ دین گذران زندگی نکرده‌اند.

    پیامبری شغل نیست، انجام وظیفه است.

    و کسی برای ایفای وظیفه، و ادای تکلیف مزد نمی‌گیرد.

    اختصاص بخشی از وقت روزانه به کار برای امرار معاش هرگز مانع از ایفای وظیفه پیامبری نیست، بلکه به نفوذ کلمه پیامبر می‌افزاید، اثبات می‌کند که او در تبلیغ دین و دعوت به خدا چشمداشت مادی ندارد، بطور خالص به خدا می‌خواند.

    تبلیغ های نافذ دینی به شیوه تبلیغ پیامبرانه، تبلیغ بدون چشمداشت مادی است.

    دین کوششی برای گسستن تعلق انسان به عالم مادی و توجه به عالم ماورای ماده است.

    تبلیغی که با سودای مالی مبلغ همراه باشد بر دل نمی‌نشیند، وجدان را تکان نمی‌دهد و از ظاهر به باطن رسوخ نمی‌کند و عملا ناموفق است.

    دین وسیله معاش نیست، نردبان صعود به حیات طیبه است، آمیخته کردن تبلیغ دین با اجرت مادی، دین را ابزار دنیا می‌کند یعنی بجای اینکه دنیا دینی شود، دین دنیوی می‌شود.

    بلی من اسلم وجهه لله و هو محسن فله اجره عند ربه و لاخوف علیهم و لاهم یحزنون (بقره ظ/ 112 «آری، کسی که از هر جهت تسلیم حکم خدا گردید و نیکوکار گشت، مسلما اجرش نزد خدای بزرگ خواهد بود، و او را هیچ خوفی و هیچ حزنی نخواهد بود.» آنان که قصد وجه او کرده‌اند یعنی مخلصان صالح، جز از او اجر نخواهند.

    آنان نه نگران آینده‌اند نه غمگین از گذشته، پیامبران بیشک پیش قراول مخلصان صالح هستند لذا طبیعی است که از خدا اجر می‌خواهند نه از مردم.

    کذبت قوم نوح المرسلین / اذقال لهم اخوهم نوح الاتتقون / انی لکم رسول امین / فاتقوالله و اطیعون / و ما اسئلکم علیه من اجران اجری الا علی رب العالمین (شعراء 26/109-105) قوم نوح پیامبران را تکذیب کردند، هنگامی که برادرشان نوح به ایشان گفت آیا [ از خدا ] نمی‌ترسید من برای شما پیامبری درستکارم، پس تقوا پیشه کنید و از من پیروی نمائید.

    من از شما مزد نمی‌خواهم و پاداش من تنها بر پروردگار جهانیان است.» ذبت عاد المرسلین / اذ قال لهم اخوهم هود، الا تتقون / انی لکم رسول امین / فاتقوالله واطیعون / و ما اسئلکم علیه من اجران اجری الا علی رب العالمین (شعرا 26/ 127-123) «قوم عاد پیامبران را تکذیب کردند،آنگاه که برادرشان هود به ایشان گفت آیا [از خداوند] نمی‌ترسید من برای شما پیامبری درستکارم، پس تقوی پیشه کنید و از من پیروی نمائید، من از شما مزدی نمی‌خواهم، پاداش من تنها بر پروردگار جهانیان است.» کذبت ثمود المرسلین / اذ قال لهم اخوهم صالح، الا تتقون / انی لکم رسول امین / فاتقوالله واطیعون / و ما اسئلکم علیه من اجران اجری الا علی رب العالمین (شعرا 26/ 145-141) «قوم ثمود پیامبران را تکذیب کردند،آنگاه که برادرشان صالح به ایشان گفت آیا [از خداوند] نمی‌ترسید من برای شما پیامبری درستکارم، پس تقوی پیشه کنید و از من پیروی کنید، من از شما مزدی نمی‌خواهم، پاداش من تنها بر پروردگار جهانیان است.» کذبت لوط المرسلین / اذ قال لهم اخوهم لوط الا تتقون / انی لکم رسول امین / فاتقوالله واطیعون / و ما اسئلکم علیه من اجران اجری الا علی رب العالمین (شعرا 26/ 164-«قوم لوط پیامبران را تکذیب کردند،آنگاه که برادرشان لوط به ایشان گفت آیا [از خداوند] نمی‌ترسید من برای شما پیامبری درستکارم، پس تقوی پیشه کنید و از من پیروی کنید، من از شما مزدی نمی‌خواهم، پاداش من تنها بر پروردگار جهانیان است.» کذب اصحاب الایکه المرسلین / اذ قال لهم شعیب، الا تتقون / انی لکم رسول امین / فاتقوالله واطیعون / و ما اسئلکم علیه من اجران اجری الا علی رب العالمین (شعرا 26/ 180-«اصحاب ایکه [امت شعیب] پیامبران را تکذیب کردند،آنگاه که شعیب به ایشان گفت آیا [از خداوند] نمی‌ترسید من برای شما پیامبری درستکارم، پس تقوی پیشه کنید و از من پیروی کنید، من از شما مزدی نمی‌خواهم، پاداش من تنها بر پروردگار جهانیان است.» در قرآن کریم هیچ تکراری بی حکمت نیست.

    پنج آیه در یک سوره پنج بار تکرار شده است.

    در پنج پیامبر یعنی نوح، هود، صالح، لوط و شعیب یک سخن گفته شده است.

    این پیامبران توسط قومشان تکذیب شدند.

    پیامبران ایشان را به تقوا دعوت کرده‌اند و خود را به عنوان رسولانی امین معرفی کرده و از مردم خواسته‌اند تقوا پیشه کرده از ایشان اطاعت کنند.

    بعد قاعده مورد بحث پنج بار عینا تکرار شده است.

    من از شما مزد و اجرت نمی‌خواهم، پاداش ما پیامبران تنها بر عهده خداست.

    نمی‌توان پیامبر بود و از مردم بواسطه تبلیغ دین اجرت گرفت.

    و یا قوم لا اسئلکم علیه مالا ان اجری الا علی الله و ما انابطارد الذین امنوا انهم ملاقوا ربهم و لکنی اریکم قوما تجهلون (هود 11/29) «[نوح گفت] ای قوم من از شما [در عوض هدایت و دعوتم] مالی نمی‌خواهم، پاداش من جز بر خدا نیست.

    من مومنان را از گرد خود طرد نمی‌کنم، آنان خدا را ملاقات می‌کنند.

    اما من شما را قومی نادان می‌بینم.» این دومین موضع قرآنی است که خبر از استعمال این قاعده در مورد نوح نبی می‌دهد.

    نوح از مردم پول نمی‌خواهد، به پاداش الهی چشم دارد، نه بر دست و جیب مردم.

    اگر پیامبران استقلال مالی نداشتند اینگونه محکم نمی‌توانستند موضع بگیرند و دست رد بر سینه منکران و ملحدان بنهند و بگویند ما فقرای مؤمن را بر کافران متمول ترجیح می‌دهیم، نمی‌توانستند قاطعانه بگویند ایمان نیاوردند ناشی از جهل است.

    قل ما سألتکم من اجر فهو لکم ان اجری الا علی الله و هو علی کل شیء شهید (سبأ «بگو [ای محمد] آنچه من از شما اجرت خواسته‌ام از آن شما باد، پاداش من تنها بر خداوند است و او بر هر چیزی گواهست.» پیامبر اسلام نیز مشمول این قاعده است.

    او هرگز از مردم مزد و اجرت نمی‌خواهد، آنکه به دنبال شوراندن درون آدمیان و اتصال روحی آنان با خداوند و ایصال آنان به حیات طیبه است زمانی می‌تواند موفق باشد و سخنانش در دلها بنشیند که به لحاظ اقتصادی به مردم وابسته نباشد و پیامبر اسلام نیز چنین بود.

    والذین آمنوا و عملوالصالحات فی روضات الجنات لهم مایشاؤون عند ربهم ذلک هوالفضل الکبیر.

    ذلک الذی یبشر الله عباده الذین آمنوا و عملوالصالحات قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی و من یقترف حسنه نزد له فیها حسنا ان الله غفور شکور (شوری «… آنان که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند در باغهای بهشت [منزل یافته] و نزد خدایشان هرچه بخواهند برایشان مهیاست این همان فضل بزرگ خداوند است.

    این [بهشت ابدی] همان است که خداوند به بندگانی که ایمان آورده، علم صالح بجا آورده باشند بشارت داده است.

    [ای محمد به مردم] بگو من از شما [اجر رسالت] اجرتی طلب نمی‌کنم جز مودت با نزدیکانم را و هرکه کار نیکو انجام دهد ما بر نیکوئیش بیفزائیم، خداوند بسیار آمرزنده و پذیرنده شکر است.» پیامبر مؤمنان را به سعادت برتر می‌رساند.

    1) در مقابل از آنها چشمداشت مادی ندارد، تنها چشمداشت پیامبر از امتش مودت با «قربی» است.

    آنانی که به او نزدیک‌اند.

    ذوی القربی یا نزدیکان پیامبر دو گونه می‌توانند باشند: یکی خویشاوندان و اقربای پیامبر در عرف مسلمانان «سادات» خوانده می‌شوند و دیگری آنان که به لحاظ منش و روش و رفتار به پیامبر نزدیک‌اند، یعنی آنان، که حقیقتا پیرو پیامبرند چه از خانواده او باشند چه نباشند، بیشک اگر یکی از فرزندزادگان پیامبر متصف به ایمان و عمل صالح نباشند، صرف قرابت به پیامبر باعث نمی‌شود مسلمانان موظف به مودت با او باشند.

    طبق قاعده دیگر قرآنی: ان اولی الناس بابراهیم للذین اتبعوه و هذاالنبی والذین آمنوا «سزاوارترین مردم به ابراهیم، آنها هستند که از او پیروی می‌کنند و ایشان پیامبر و مؤمنان هستند.» مودت و دوستی با اقربای پیامبر رعایت اموری است که آنها دوست می‌دارند و اجتناب از چیزهایی که آنها نمی‌پسندند.

    این مودت جز با هماهنگ و همسوشدن با اهداف، روشها و رفتار پیامبر میسر نمی شود.

    مگر می‌توان کسی را دوست داشت و برخلاف میل او عمل کرد.

    وداد و دوستی با صالحان و مؤمنان بدون ایمان و عمل صالح حاصل نمی‌شود.

    پیامبر اسلام از امتش اجر مادی طلب نمی‌کند، آنچه او می‌خواهد «مودت با قربی» است.

    یعنی وفاداری به راه و روش او.

    دوست داشتن آنچه او دوست می‌دارد و اجتناب از آنچه او از آن می‌پرهیزد.

    اجر معنوی پیامبر پاسخ مثبت به دعوت اوست، باورکردن راه او و پیروی از منش و روش اوست.

    همین.

    اما آنچه در آیات خمس و فیء (انفال 8/41 و حشر 59/7) در اختصاص برخی اموال به پیامبر اسلام مطرح شده در بحث از خصائص آخرین پیامبر (ص) به تفصیل بررسی خواهد شد.

    اما به اجمال قابل تذکر است که خمس قرآنی به غنیمت جنگی تعلق می‌گیرد و هیچیک از خمس و فیء در زمره اموال مردم نیستند که به ازای اجرت مادی توسط ایشان به پیامبر داده شده باشد.

    داشتن بودجه مستقل شرعی امری است و اخذ اجرت از مردم امر دیگری است.

    قاعده پانزدهم: ایمان دینی ملازم با پیروی از پیامبران است.

    در برابر دعوت پیامبران، مردم دو گروه می‌شوند، گروهی پیامبران را تصدیق می‌کنند و به آنها ایمان می‌آورند و گروهی نیز آنان را تکذیب می‌کنند و بر مشی پیشین خود باقی می‌مانند و ایمان نمی‌آورند.

    گروه اول – مؤمنان – با تصدیق پیامبر و ایمان به او در عمل نیز ملتزم می‌شوند که ضوابطی را رعایت کنند.

    به عبارت دیگر ایمان به خداوند و تصدیق پیامبر لوازم عملی نیز دارد.

    علاوه بر تفاوت نظری، مؤمن و کافر تفاوت عملی نیز دارند.

    هر عمل و رفتاری با ایمان دینی سازگار نیست.

    ایمان دینی کردار متناسب با خود را می‌طلبد.

    مؤمن آنگاه که در بزرگترین انتخاب زندگیش ایمان به خداوند را برگزید و آزادانه «صراط مستقیم» را برای رفتن انتخاب کرد، می‌کوشد تا اعمال و رفتار خود را با ایمان هماهنگ کند.

    او در می‌یابد که قبل از انجام هر عملی از خود بپرسد که آیا این کردار با ایمان سازگار است آیا مرا به خدا نزدیک‌تر می‌سازد اصولا آیا مجازم چنین کنم به عبارت دیگر مؤمن در انجام هر عملی دغدغه دینی دارد.

    آیا این منش یا این کنش مرا به او نزدیک‌تر می‌کند یا دورتر مؤمن در میزان کردن اعمالش با شاقول دین به پیامبر مراجعه می‌کند.

    پیامبر را به صداقت شناخته شده است پیامبر به او می‌گوید که چه اموری را انجام دهد و از چه اموری اجتناب کند تا به خداوند نزدیک‌تر شود.

    پیامبر به مردم تعلیم می‌دهد که خداوند کدام صفات را دوست دارد و از کدام صفات بیزار است.

    مؤمن دینداری را در پیروی از پیامبر می‌یابد.

    در واقع مؤمن در پیروی از پیامبر از خدا پیروی کرده است، زیرا پیامبر از خود چیزی نمی‌گوید.

    او پیام آور دیگری است، پیامبر طریق است و خداوند موضوع.

    مؤمن در رسیدن به خدا مطمئن‌ترین راه را پیروی از پیامبر می‌یابد.

    پیامبر کسی را به اجبار به پیروی وادار نمی‌کند.

    پیروی از پیامبر کاری توأم با اختیار و آزادی است.

    مؤمن پذیرفته است که پیامبر راست می‌گوید و هرچه می‌گوید از خداست و سعادت او در گرو رعایت ضوابط الهی است، لذا با آزادی و عشق به سعادت و کمال از پیامبر تبعیت می‌کند.

    کافران پیامبر را تصدیق نکردند، لذا از او نیز پیروی نمی‌کنند.

    اما مؤمن می‌داند سعادت او در گرو همراهی او با پیامبر است.

    او عدم پیروی را دال بر دست کشیدن از ایمان می‌داند.

    البته گاهی ممکن است تنبلی به سراغ او بیاید، حتی گاهی ممکن است تخلف کند، به جای راه بیراهه برود، آنچه پیامبر از او خواسته را ترک کند و آنچه پیامبر اجتناب از او را آموزش داده عمل کند، اما حتی در چنین اوقاتی باز در دل باور دارد که غلفت کرده و می‌کوشد تا به راه بیاید.

    در عمل مؤمن ماندن کار ساده‌ای نیست و دین نیز سرای آزمایش است.

    بنابراین مؤمن خود را ملزم به پیروی از پیامبر می‌داند.

    او این پیروی را ضامن ایمان دینی می‌شمارد.

    مؤمن در چه اموری ملزم به پیروی از پیامبر است مؤمن در حوزه دین ملزم به پیروی از پیامبر است.

    اطاعت از آنچه پیامبر از خدا نقل می‌کند، اطاعت از خداوند است.

    و اطاعت از آنچه پیامبر در تبیین آیات الهی و رفع اختلاف دربرداشت از کتاب خدا به مؤمنان می‌گوید اطاعت از پیامبر است.

    و اطاعت از پیامبر به اذن الهی اطاعت از خداوند است.

    اما اگر پیامبر سمتهای دیگری نیز داشته باشد و به عنوان آن سمتها اوامر و نواهی از او صادر شود، اطاعت از اینگونه اوامر و نواهی به عنوان سمتهای دیگر ایشان خواهد بود و نه از باب پیامبری.

    اگر مؤمنی از پیامبر پیروی نکرد، معصیت کرده است و در صورت عدم پشیمانی و توبه نکردن در آخرت مجازات خواهد شد.

    اما لزوما به مجازات دنیوی منجر نمی‌شود مگر اینکه تحت عنوان مجرمانه دیگری قرار گیرد.

    واضح است که در این معصیت پیامبر مسئول نخواهد بود چراکه او وظیفه‌ای فراتر از ابلاغ پیام به مردم نداشته و سیطره‌ای بر مردم نداشته تا آنان را وادار به پیروی کند.

    آنچه در دین اهمیت دارد پیروی آزادانه و مختارانه است، و الا پیروی مکروهانه و از سر اجبار ارزشی ندارد.

    و ما ارسلنا من رسول الالیطاع باذن الله و لو انهم اذظلموا انفسهم جاءوک فاستغرواالله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما (نساء 4/64) «و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه به توفیق الهی از او فرمانبرداری شود و اگر هنگامی که به خویشتن ستم کردند به نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر هم برای ایشان آمرزش می‌خواست، خداوند را توبه پذیر و مهربان می‌یافتند.» صدر آیه به قاعده مورد بحث اشاره دارد: اطاعت از پیامبران به اذن الهی لازم است.

    خداوند هیچ پیامبری را بدون لزوم پیروی از او مبعوث نکرده است .

    واضح است که اطاعت همه آدمیان از پیامبران لازم است، اما تنها مؤمنان از پیامبرشان پیروی می‌کنند.

    ذیل آیه نیز باز بودن راه توبه و استغفار خاطرنشان شده است.

    خداوند مردم را به بازگشت به سوی خود تشویق می‌کند.

    این بازگشت اگر بواسطه تحول درونی آدمی حاصل شود با ارزش است و اگر ظاهری و از روی ترس و اکراه انجام گرفته باشد ارزشی ندارد.

    به هر حال پیروی از پیامبران مطلوب خداوند است.

    قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحبکم الله و یغفرلکم ذنوبکم و الله غفور رحیم قل اطیعواالله و الرسول فان تولوا فان الله لایحب الکافرین (آل عمران 3/32-31) «[ای پیامبر به مردم] بگو اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدا نیز شما را دوست داشته باشد و گناهانتان را بیامرزد، و خداوند آمرزگار مهربان است.

    بگو از خدا و پیامبر اطاعت کنید.

    و اگر رویگردان شدند [بدانند که] خداوند کافران را دوست ندارد.» اولا: اگر مؤمنان بدنبال کسب محبت الهی هستند، می‌باید از پیامبر او پیروی کنند.

    دوست داشتن خداوند و محبوب خداوند بودن هر دو در گرو تبعیت از پیامبر است.

    از ثمرات این پیروی بخشش گناهان و معاصی است.

    آنکه بجای پیروی از پیامبر یا نسبت به هماهنگی با او بی تفاوت است یا برخلاف او عمل می‌کند، فی الواقع با فرستنده پیام یعنی خداوند مسئله دارد.

    ثانیا: لازمه ایمان دینی پیروی از خدا و پیامبر اوست.

    پیروی از خدا عمل به آیات اوست که توسط پیامبر به اطلاع مردم می‌رسد.

    پیروی از پیامبر عمل به بیانات پیامبر است که در مقام تبیین و تفصیل و رفع ابهام یا رفع اختلاف دربرداشت کتاب از جانب او به مردم گفته شده است.

    ثالثا: اگر کسی از پیروی خدا و رسول سرپیچی کرد، از چشم خدا می‌افتد، خداوند چنین کسی را دوست ندارد.

    چنین کسی لزوما مورد مجازات دنیوی قرار نمی‌گیرد.

    من یطع الرسول فقد اطاع الله و من تولی فما ارسلناک علیهم حفیظا (نساء 4/80 «هرکس از پیامبر اطاعت کند در حقیقت از خداوند اطاعت کرده است و هرکس سرپیچد [بدان که] که ترا نگهبان ایشان نفرستاده‌ایم.» یک: اطاعت از پیامبر در حکم اطاعت از خداوند است.

    چراکه پیامبر از خود چیزی ندارد، او هرچه دارد یا عینا از خداوند است (وحی) یا به تعلیم الهی و غیرمستقیم از جانب خداست (تبیین و حکمت) در قرآن اطاعت احدی همپایه اطاعت از خداوند شمرده نشده است.

    این از ویژگیهای پیامبران است.

    دو: آنکه از پیروی پیامبران سرباز زند کارناپسندی انجام داده است، اما پیامبر پاسبان و محافظ و نگهبان دین مردم نیست، او وظیفه‌ای جز ابلاغ پیام ندارد، آنکه نمی‌پذیرد، از سعادت بازمانده، و در آخرت انجام ناپسندی در انتظار اوست، اما در دنیا نه مجازاتی دارد نه با اکراه به چیزی واداشته می‌شود.

    قل اطیعواالله و اطیعوا الرسول فان تولوا فانما علیه ما حمل و علیکم ما حملتم و ان تطیعوه تهتدوا و ما علی الرسول الاالبلاغ المبین (نور 24/54) «بگو [ای پیامبر به مردم] از خداوند اطاعت کنید واز پیامبر [هم] اطاعت کنید و اگر روی برگردانید، برعهده او [پیامبر] تکلیف خود اوست، و بر شما نیز تکلیف خود شماست،‌و اگر از او اطاعت کنید هدایت می‌یابید، و بر پیامبر جز پیام رسانی آشکار نیست.» اولا: دوبار آمدن امر «اطیعوا» دلالت بر تفاوت پیروی از خداوند و پیروی از پیامبر دارد.

    پیروی از پیامبر غیر از عمل به آیات وحیانی کتاب اوست.

    اطاعت از پیامبر پیروی از او در اموری است که در مقام تبیین ، بیان جزئیات، تفصیل مجملات و داوری در نزاعهای دینی و برداشتهای متفاوت از کتاب مطرح می‌کند.

    ثانیا: سرپیچی از امر خدا و رسول اگرچه معصیت است، اما لزوما جرم دنیوی نیست تا مجازات دنیوی در پی داشته باشد.‌هرچند اگر بدون توبه رها شود قطعا عذاب اخروی در پی خواهد داشت.

    ثالثا: سرپیچی کافران از امر خدا و رسول مسئولیتی متوجه پیامبر نمی‌کند، وظیفه او ابلاغ روشن پیام است که انجام داده و مسئولیت گناه برعهده کافر است نه پیام آور.

    رابعا: نتیجه پیروی از پیامبر هدایت و راه یافتن است.

    و چه نتیجه‌ای بهتر از این.

    شبیه این مضمون در آیه ذیل نیز آمده است: و اطیعواالله و اطیعوالرسول فان تولیتم فانما علی رسولنا البلاغ المبین (تغابن 64 / 12) «و از خداوند اطاعت کنید و از پیامبر [هم] اطاعت کنید، و اگر روی برتابید [بدانید که] بر پیامبر ما فقط پیام رسانی آشکار است.» و ما اتیکم الرسول فخذوه ما ینهکم عنه فانتهوا واتقوا الله ان الله شدید العقاب (حشر 59/7) «… و آنچه پیامبر شما را دهد آنرا بپذیرید و آنچه شما را از آن بازدارد،‌از آن دست بدارید، و از خداوند پروا کنید که بیگمان خداوند سخت کیفر است.» یکی از اموری که پیامبر به مؤمنان می‌دهد اوامر دینی اوست، مؤمنان موظف به پیروی از اینگونه اوامر پیامبرند و موظفند از آنچه پیامبر نهی می‌کنند اجتناب کنند.

    تقوی در گرو پیروی از پیامبر و رعایت دقیق اوامر و نواهی اوست.

    تلک حدود الله و من یطع الله و رسوله یدخله جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و ذلک الفوز العظیم و من یعصی الله و رسوله و یتعد حدوده یدخله نارا خالدا فیها و له عذاب مهین (نساء 4/ 14-13) «این احکام الهی است و هرکس از خداوند و پیامبر او اطاعت کند، او را به بستانهایی که جویباران از فرودست آنان جاری است، درمی‌آورد که جاودانه درآنند، و آن رستگاری بزرگی است.

    و هرکس از فرمان خداوند و پیامبر او سرپیچی کند و از حدود و مقر او تجاوز کند، او را به آتشی درآورد که جاودانه است، و عذابی خفت بار [در پیش] دارد.» یک: رعایت ضوابط و حدود الهی و پیروی از خدا و رسول رستگاری بزرگ و بهشت جاودانه در پی دارد.

    دو: تجاوز به ضوابط و حدود الهی و سرپیچی از خدا و پیامبر عذاب خفت بار و جهنم دائمی به دنبال می‌آورد.

    انذار پیامبر همواره متوجه مجازات اخروی است، به این امید که مردم عبرت گیرند و خود را اصلاح کنند و به راه خدا بازگردند عذاب دنیوی متخلفان از پیروی پیامبر هرگز در قرآن به عنوان قاعده و امر الزامی معرفی نشده است.

    هرچند یک ضدارزش و یک معصیت معرفی شده است.

    ابلاغ پیام تنها وظیفه پیامبران قرآن کریم در مورد پیامبری گزاره‌هایی کلی و ضوابطی اساسی ارائه کرده که می‌توان از آنها به قواعد قرآنی حوزه پیامبری یا خصائص عمومی پیامبران تعبیر کرد: قاعده اول: هر امتی رسولی دارد و هیچ جامعه‌ای بدون پیامبر رها نشده است.

    قاعده دوم: پیامبران انسانهایی هستند مثل دیگر انسانها قاعده سوم: پیامبران به زبان مردمی که در میان ایشان مبعوث می‌شوند سخن می‌گویند.

    قاعده چهارم: پیامبران توسط خداوند برگزیده می‌شوند.

    قاعده پنجم: به پیامبران از جانب خداوند وحی می‌شود.

    قاعده ششم: پیامبران تحت تعلیم الهی آموزش دیده‌اند.

    قاعده هفتم: پیامبران به خدا دعوت می‌کنند قاعده هشتم: روش دعوت پیامبران بشارت و انذار است قاعده نهم: پیامبری تعلیم و تربیت مردم است شیوه‌های تعلیم وتربیت پیامبرانه تبیین پیامبران تنها آیات الهی را بری مردم تلاوت نمی‌کنند، بلکه دینداری را به مردم می‌آموزند و جان مردم را پالایش می‌کنند.

    تعلیمات پیامبران منحصر در تعلیم کتاب الهی نیست، تبیین، توضیح، تشریح و تفضیل تعالیم نیز به عهده پیامبران است.

    خطوط کلی دیانت در کتاب خدا آمده است، پیامبران برای آموزش این خطوط کلی می باید متناسب با سطح فهم و فرهنگ مخاطبان خود مطالب فراوانی را با آنان در میان بگذارند.

    این توضیحات پیامبرانه تبیین خوانده می‌شود.

    و دینداران از آن به سنت نبوی یاد می‌کنند.

    تبیین در ذیل عنوان کلی تعلیم کتاب و حکمت جای می‌گیرد و همسو و سازگار با تعالیم کتاب پیش رود، تبیین غالباً مفصل‌تر و مشروح‌تر از متن کتاب است.

    و در حکم شرح و بسط کتاب به شمار می‌اید.

    اگر مؤمنان در دین یا فهم کتاب دچار اختلاف نظر شوند پیامبر با تبیین خود راهگشا و رافع اختلاف خواهد بود.

    1- و ما ارسلنا من رسول الابلسان قومه لیبین لهم فیضل الله من یشاء و هو العزیز الحکیم(ابراهیم 14/4) «و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر[با پیامی] به زبان قومش، تا [مطالب را] برای آنان روشن بدارد، آنگاه خداوند هر کس را بخواهد بیراه می‌گذارد، و هر کس را بخواهد هدایت می‌کند و او پیروزمند فرزانه است» 2- و ما ارسلنا من قبلک الارجاراً نوحی الیهم فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون بالبینات و الزبر و انزلنا الیک الذکر لتبیین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون (نحل «و ما پیش از تو جز مردانی که به آنان وحی می‌کردیم، نفرستادیم، پس اگر نمی‌دانید از پژوهندگان کتابهای آسمانی بپرسید.[و آنان را] همراه با پدیده‌های شگرف و کتابهای آسمانی [فرستادیم] و بر تو قرآن را نازل کردیم، تا برای مردم آنچه برایشان نازل شده است، روشن کنی و باشد که اندیشه کنند.» 3- و ما انزلنا علیک الکتاب الا لتبین لهم الذی اختلفوا فیه و هدی و رحمه لقوم یؤمنون(نحل 16/64) «و قرآن را جز برای این بر تو نفرستادیم که [حقیقت] آنچه را اختلاف دارند، برایشان روشن کنی، و برای آنکه برای اهل ایمان رهنمود و رحمت باشد.» از تأمل در آیات سه تا فوق نمونه‌ای از آیات بحث تبیین است بدست می‌آید که: یک: در آیه نخست مشخص می شود که هیچ پیامبری بدون تبیین مسائل به زبان مردم مبعوث نشده است.

    همه رسولان مبین هستند.

    دو: اگرچه متعلق تبیین در آیه ذکر نشده اما در آیه دوم «ما انزل» یا کتاب مورد تبیین معرفی شده و در آیه سوم امور اختلافی مورد تبیین قرار گرفته است.

    سه: در آیه دوم و سوم مشخص می‌شود که پیامبر بر اساس کتاب امور اختلافی یا «ما انزل» را برای مردم تبیین می‌کند، یعنی کتاب ریشه تبیین شمرده شده است.

  • ست مطالب

    پیامبری، تبلیغ دین بدون مزد 1
    قائده یک تا دوازدهم 1
    قاعده سیزدهم: پیامبران برای هدایت مردم آمدهاند. 2
    قاعده چهاردهم: پیامبران در تبلیغ دین از مردم اجرت نمیخواهند. 3
    قاعده پانزدهم: ایمان دینی ملازم با پیروی از پیامبران است. 8
    ابلاغ پیام تنها وظیفه پیامبران 14
    شیوههای تعلیم وتربیت پیامبرانه 14
    قائده یک تا نهم 16
    قاعده دهم: دعوت پیامبران دعوت به زندگی است 17
    قاعده یازدهم: خداوند قبل از اتمام حجت پیامبران عذاب نمیکند 19
    قاعده دوازدهم: پیامبران جز ابلاغ پیام به مردم وظیفهای ندارند. 21
کلمات کلیدی: پیامبری - تبلیغ - دین

هنگامی که چند قرن بر ورود آریاییان به ایران گذشت این قوم اندک اندک به شهر نشینی روی آوردند و این مساءله در جهان بینی ایشان تاءثیر گذاشت . در آن روزگار انسان اصلاح گری بر خاست و آریاییان را که خواستار ترک خرافات قدیم بودند، به آیین تازه ای دعوت کرد و آیین مغان را برانداخت . این پیامبر مصلح که خود را فرستاده خدای خوبی و روشنایی معرفی می کرد، زردشت نام داشت . وی مدعی بود آیین خود ...

در طول تاريخ پيامبران زيادي براي هدايت بشر ورساندن پيام الاهي به گوش انسان ها برانگيخته شدند.ودر اين راه زحمات فراوان متحمل شده وبرخي جان خويش را از دست دادند. وظيفه اصلي همه پيامبران دعوت مردم به پرستش وعبوديت وتوحيد ونيز تبيين مسئله معاد وجهان آخر

چکيده خداوند بزرگ حضرت محمد بن عبدالله (ص) را به پيامبري برگزيد وبه اوفرمان داد تا کافران به دين خدا را به سوي اسلام دعوت کند. حضرت محمد درجمع مومنان وکافران حاضرشد و شروع به تبليغ دين اسلام نمود. خداوند جبرئيل را فرمان داد تا به مراقبت ازحضرت مح

حضرت محمد مصطفي (ص) ولادت حضرت رسول صلي الله عليه و آله در سالي که معروف به عام الفيل است ديده به جهان گشود. پدرش عبدالله در بازگشت از شام در شهر يثرب (مدينه ) چشم از جهان فرو بست و به ديدار کودکش محمد نايل نشد. همسر عبدالله ، مادر «محمد» آمنه د

مقدمه ستایش واقعی از آن الله است که در کتاب محکمش می فرماید: «سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی أنسهم حتی یتبین لهم أنه الحق.» فصلت /53 «بزودی نشانه های خود را در اطراف جهان و در درونشان به آنها نشان خواهیم داد تا برای آنان آشکار گردد که او حق است.» و درود و سلام بر اشرف انبیا و مرسلین که اولین آیات نازل شده بر او، این آیات بود: «اقرأ باسم ربک الذی خلق خلق الانسان من علق اقرأ و ربک ...

کوه های شمالی قریه گوگجه در بخش مراوه تپه و در محدوده دهستان تمران (تمر قره قوزی) بر فراز ارتفاعات گوگجه داغ، آرامگاه خالد بن سنان (ع) قرار دارد. این زیارتگاه در شمال شرقی شهرستان کلاله در استان گلستان واقع می باشد. این زیارتگاه منسوب به حضرت خالد بن سنان علیه السلام معروف به خالدنبی (ع) است که یکی از اولیا بزرگ و انبیاء دوره فترت بوده و آخرین مبلغ دین مسیح می باشد که مردم را به ...

اتحاد ملی و انسجام اسلامی"، راهکارمقابله با توطئه دشمنان انقلاب اسلامی تاریخ اسلام از زمان پیامبر گرامی تا امروز، کلمه " وحدت و اتحاد" را بارها شنیده است و در همه ادوار تاریخ، همه مصلحین اسلامی ضرورت حفظ وحدت و اتحاد را به پیروان خود توصیه کرده‌اند. پس از انقلاب اسلامی نیز معمار کبیر انقلاب بر وحدت کلمه تاکید فراوان داشتند و بارها ملت را به وحدت و اتحاد فراخواندند و آن را رمز ...

مزد رسالتم مودّت و دوستی با نزدیکان من است. ...بگو: از شما بر این رسالت مزدی، جز محبت خویشاوندانم، نمی طلبم... شوری: 33 همه مفسران شیعه و بزرگانی از اهل سنت معتقدند که منظور از ذوی القُربی نزدیکان پیامبر صلی الله علیه و آله است. نکته قابل توجه این که قرآن مجید در سوره شعراء و در پنج آیه (109 و 127 و 145 و 164 و 180) از قول حضرت نوح و هود و صالح و لوط و شعیب علیهم السلام نقل می ...

دین‌ یهود یک‌ آئین‌ توحیدی‌ و یکتاپرستی‌ است‌ که‌ حدود سال‌ 1350 م‌. توسط‌ موسی‌بن‌عمران‌ که‌ از نژاد بنی‌اسرائیل‌ (حضرت‌ یعقوب‌) بود، به ‌جهانیان‌ عرضه‌ گردید. گرچه‌ اساس‌ این‌ آئین‌ بر پایه ی‌ توحید استوار می‌باشد، ولی‌ در اثر تحولات‌ و دگرگونی‌هایی‌ که‌ در طول‌ تاریخ‌ بدان‌ راه‌ یافته‌ و به‌ویژه‌، تحریفات‌ و دست‌کاری‌هایی‌ که‌ در متن‌ تورات‌ (کتاب‌ حضرت‌ موسی‌) داده‌ شده‌ ...

زمان زردشت: دورترین زمانی که برای زردشت تامل شده اند سده هیجدهم پیش از میلاد و نزدیکترین آن سده هشتم پیش از میلاد است برای تعیین این تاریخ دو روش عمده به کار رفته است. در روش اول به ارقام و اعدادی استناد شده که درباره زندگی زردشت در کتاب های پهلوی و عربی یا در منابع یونانی آمده است در روش دوم نتیجه گیری بر اساس معیارهای زبانی و قرائن تاریخی است: 1 – نتیجه گیری بر اساس اعداد و ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول