یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیمَاهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِی وَالْأَقْدَامِ
کافران را به نشان صورتشان می شناسند و از موی جلو سر و پاهایشان می¬گیرند .
تفسیر نمونه آیه
گنهکاران از سیمایشان شناخته مى شوند!
در تعقیب آیات گذشته که بعضى از حوادث رستاخیز را بازگو مى کرد، این آیات همچنان ادامه همان بحث و ذکر خصوصیات دیگرى از صحنه قیامت ، و چگونگى حساب ، و مجازات ، و کیفر است .
نخست مى فرماید: ((هنگامى که آسمان شکافته شود، و همانند روغن مذاب گلگون گردد، حوادث هولناکى واقع مى شود که هیچکس را یاراى تحمل آن نیست )) (فاذا انشقت السماء فکانت ورده کالدهان ).
از مجموع آیات ((قیامت )) به خوبى استفاده مى شود که در آن روز نظام کنونى جهان به کلى در هم مى ریزد، و حوادث بسیار هول انگیز در سرتاسر عالم رخ مى دهد، کواکب و سیارات و زمین و آسمان دگرگون مى شوند، و مسائلى که تصور آن امروز براى ما مشکل است واقع مى گردد، و از جمله چیزى است که در آیه فوق آمده است که کرات آسمانى از هم مى شکافد و به رنگ سرخ و به صورت مذاب همچون روغن در مى آید.
((ورده )) و ((ورد)) به معنى ((گل )) است و از آنجا که گلها غالبا سرخ رنگند معنى سرخ را در اینجا تداعى مى کند.
این واژه به معنى اسبهاى سرخ رنگ نیز آمده ، و از آنجا که اینگونه اسبها در فصول سال تغییر رنگ مى دهند در فصل بهار کمى زرد رنگ و در فصل زمستان سرخ رنگ ، و در شدت سرما تیره رنگ مى شوند، دگرگونیهائى که صحنه آسمان در قیامت پیدا مى کند به آن تشبیه شده است که گاه همچون شعله آتش سرخ و سوزان ، و گاه زرد رنگ ، و گاه سیاه دودآلود و تیره و تار مى شود.
((دهان )) (بر وزن کتاب ) به معنى روغن مذاب ، و گاه به معنى دردى است که در روغن ته نشین مى کند، و غالبا رنگهاى مختلفى دارد.
این تشبیه ممکن است از این نظر باشد که رنگ آسمان به صورت روغن مذاب گلگون در مى آید، و یا اشاره به ذوب شدن کرات آسمانى ، و یا رنگهاى مختلف آن بوده باشد بعضى دهان را به معنى ((چرم سرخ رنگ )) نیز تفسیر کرده اند، و در هر صورت این تشبیهات تنها مى تواند شبحى از آن صحنه هولناک را مجسم سازد، چرا که در واقع شباهتى به هیچ حادثه اى از حوادث این دنیا ندارد، و صحنه هائى است که تا کسى نبیند نمى داند.
و از آنجا که اعلام وقوع این حوادث هولناک در صحنه قیامت ، و یا قبل از آن هشدارى است گنهکاران از سیمایشان شناخته مى شوند!
و از آنجا که اعلام وقوع این حوادث هولناک در صحنه قیامت ، و یا قبل از آن هشدارى است به همه مجرمان و مؤ منان ، و لطفى است از الطاف الهى ، بعد از آن همان جمله سابق را تکرار فرموده ، مى گوید: ((کدامین نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید))؟!
(فباى آلاء ربکما تکذبان ).
در آیه بعد، از حوادث تکوینى قیامت ، به وضع انسان گنهکار در آن روز، پرداخته ، مى افزاید: ((در آن روز هیچ کس از انس و جن از گناهش پرسش نمى شود)) (فیومئذ لا یساءل عن ذنبه انس و لا جان ).
چرا سؤ ال نمى کنند؟
براى اینکه همه چیز در آن روز آشکار است ، یوم البروز است ، و در چهره انسانها همه چیز خوانده مى شود.
ممکن است تصور شود که این آیه با آیاتى که تصریح و تاءکید بر مساءله سؤ ال از بندگان در قیامت مى کند تضاد دارد، مانند ((آیه 24 صافات )) و قفوهم انهم مسئولون : ((آنها را متوقف سازید که باید از آنها سؤ ال شود)) و آیه 92 - 93 سوره حجر فو ربک لنسئلنهم اجمعین عما کانوا یعملون : ((به پروردگارت سوگند که از همه آنها سؤ ال مى کنیم از کارهائى که انجام مى دادند)).
ولى با توجه به یک نکته این مشکل حل مى شود و آن اینکه قیامت یکروز بسیار طولانى است ، و انسان از مواقف و گذرگاهاى متعددى باید بگذرد و در هر صحنه و موقفى باید مدتى بایستد، طبق بعضى از روایات این مواقف پنجاه موقف است ، در بعضى از این مواقف مطلقا سؤ الى نمى شود، بلکه ((رنگ رخساره خبر مى دهد از سر درون )) چنانکه در آیات بعد خواهد آمد.
و در بعضى از مواقف مهر بر دهان انسان گذارده مى شود و اعضاى بدن به شهادت برمى خیزند.
در بعضى از انسانها دقیقا پرسش مى شود.
و در بعضى دیگر انسانها به جدال و دفاع و مخاصمه برمى خیزند خلاصه هر صحنه اى شرایطى دارد و هر صحنه از صحنه دیگر خوفناکتر است .
و باز در تعقیب آن همگان را مخاطب ساخته مى گوید ((کدامین نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را تکذیب مى کنید))؟!
آرى در آن روز سؤ ال نمى شود، ((بلکه مجرمان با قیافه هایشان شناخته مى شوند)) (یعرف المجرمون بسیماهم ).
گروهى داراى چهره هاى بشاش نورانى و درخشانند که بیانگر ایمان و عمل صالح آنهاست ، و گروهى دیگر صورتهائى سیاه و تاریک و زشت و عبوس دارند که نشانه کفر و گناه آنهاست ، چنانکه در آیات 39 تا 41 سوره عبس مى خوانیم : ((وجوه یومئذ مسفره ضاحکه مستبشره و وجوه یومئذ علیها غبره ترهقها قتره )): ((در آن روز چهره هائى درخشان و نورانیند، و چهره هائى تاریک ، که سیاهى مخصوصى آنرا پوشانیده )).
سپس مى افزاید: ((آنگاه آنها را با موهاى پیش سر، و پاهایشان مى گیرند، و به دوزخ مى افکنند))!
(فیؤ خذ بالنواصى و الاقدام ).
((نواحى )) جمع ((ناحیه )) چنانکه راغب در مفردات مى گوید: در اصل به معنى موهاى پیش سر و از ماده ((نصاء)) (بر وزن نصر) به معنى اتصال و پیوستگى است ، و ((اخذ به ناصیه )) به معنى گرفتن موى پیش سر است ، و گاه کنایه از غلبه کامل بر چیزى مى آید.
((اقدام )) جمع ((قدم )) به معنى پاها است .
گرفتن مجرمان با موى پیش سر، و پاها، ممکن است به معنى حقیقى آن باشد که ماءموران عذاب این دو را مى گیرند و آنها را از زمین برداشته ، با نهایت ذلت به دوزخ مى افکنند، و یا کنایه از نهایت ضعف و ناتوانى آنها در چنگال ماءموران عذاب الهى است ، که این گروه را با خوارى تمام به دوزخ مى برند، و چه صحنه دردناک و وحشتناکى است آن صحنه ؟
باز از آنجا که یادآورى این مسائل در زمینه معاد هشدار و لطفى است به همگان مى افزاید: ((کدامین نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را تکذیب مى کنید))؟!
تفسیر المیزان آیه مجرمین از چهرهشان شناخته مىشوند، و موى سر و پاهایشان را مىگیرند و در آتش مىافکنند این آیه در مقام پاسخ از پرسشى تقدیرى است، گویا کسى مىپرسد: خوب وقتى از گناهشان پرسش نمىشوند پس از کجا معلوم مىشود گنهکارند؟.
" فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصِی وَ الْأَقْدامِ"- این جمله به خاطر اینکه حرف" فاء" بر سرش در آمده، فرع و نتیجه شناسایى مذکور است، و کلمه" نواصى" جمع ناصیه است، که به معناى موى جلو سر است، و کلمه" اقدام" جمع قدم است، و جمله" بالنواصى" نائب فاعل جمله" یؤخذ" است، معناى تحت اللفظى آن" موى جلو سرها گرفته مىشود" است.
و معناى آیه این است که: احدى از گناهش پرسش نمىشود- مجرمین با علامتى که در چهرههاشان نمودار مىگردد شناخته مىشوند، در نتیجه موى جلو سرشان و پاهایشان را مىگیرند و در آتش مىاندازند .
آیه 43 هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ این همان جهنمی است که مجرمان دروغش می پنداشتند .
تفسیر نمونه آیه در آیه بعد مى فرماید: ((این همان دوزخى است که مجرمان پیوسته آنرا انکار مى کنند)) (هذه جهنم التى یکذب بها المجرمون ).
در اینکه مخاطبین حاضران در محشرند و این سخن در قیامت به آنها گفته مى شود؟
و یا مخاطب شخص پیامبر (صلى اللّه علیه و آله ) مى باشد، و در دنیا به او گفته شده است ؟
مفسران تفسیرهاى مختلفى دارند، ولى قرائنى در آیه وجود دارد که معنى دوم را تقویت مى کند زیرا تعبیر به فعل مضارع (یکذب ) و استفاده از جمله غائب با عنوان ((مجرمون )) بیانگر این است که خداوند به پیامبرش (صلى اللّه علیه و آله ) مى گوید: این اوصاف دوزخى است که همواره مجرمان در این دنیا آنرا انکار مى کنند، و یا اینکه مخاطب همه انس و جن هستند که به آنها هشدار مى دهد جهنمى که مجرمان آنرا انکار مى کنند داراى چنین اوصافى است که مى شنوید، باید به هوش باشید، عاقبت کارتان به آنجا نرسد .
تفسیر المیزان آیه در آن روز به مجرمین گفته مىشود، چیزى که هست جمله" یقال- گفته مىشود" از ابتداى آن حذف شده، و تقدیر کلام" یقال هذه جهنم التی ..." است، یعنى آن روز به مجرمین گفته مىشود: این است آن جهنمى که مجرمین تکذیبش مىکردند در این آیه روى سخن به رسول گرامى خود کرده فرموده باشد، این آن جهنمى است که مجرمین از قوم تو آن را تکذیب مىکردند، و به زودى وارد آن خواهند شد، و باید که سرنوشت آنان در نظرت بىاهمیت باشد .
آیه 44 یَطُوفُونَ بَیْنَهَا وَبَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ و اکنون در میان آن و آب جوشان می گردند تفسیر نمونه آیه باز در توصیف جهنم و عذابهاى دردناک آن مى افزاید: ((مجرمان در میان دوزخ و آب سوزان در رفت و آمدند)) (یطوفون بینها و بین حمیم آن ).
((آن )) و ((آنى )) در اینجا به معنى آبى است که در نهایت حرارت و سوزندگى باشد، و در اصل از ماده ((انا)) (بر وزن رضا) به معنى وقت گرفته شده ، زیرا آب سوزان به وقت و مرحله نهائى خود رسیده است .
به این ترتیب آنها از یکسو در میان شعله هاى سوزان جهنم مى سوزند و تشنه مى شوند و تمناى آب مى کنند، و از سوى دیگر آب جوشان به آنها مى دهند (یا بر آنها مى ریزند) و این مجازاتى است دردناک .
از بعضى از آیات قرآن استفاده مى شود که چشمه سوزان حمیم در کنار جهنم است که نخست دوزخیان را در آن مى برند و سپس در آتش دوزخ مى افکنند: ((یسحبون فى الحمیم ثم فى النار یسجرون )) (مؤ من 71 و 72).
تعبیر به ((یطوفون بینها و بین حمیم )) آن در آیه مورد بحث نیز متناسب با همین معنى است .
باز به دنبال این هشدار و اخطار شدید بیدارکننده که لطفى است از ناحیه خداوند، مى فرماید: ((کدامین نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید))؟!
تفسیر المیزان آیه کلمه" ان" که اصلش" انى" است به معناى داغى است که داغیش به نهایت رسیده باشد.
و بقیه الفاظ آیه روشن است (و معنایش این است که: این است آن جهنمى که مجرمین آن را دروغ مىشمردند، اینک بین این آتش و بین آبى به نهایت داغ مىآیند و مىروند) .
تفسیر موضوعی قرآن آیه های 41 ، 43 و 44 الرحمن استاد محترم : سرکار خانم آرام دانشجو : پروین زیدانلو بهار – 88