کلمه ی توحید در فرهنگ اسلامی یک معنای بسیار عالی و بلند و گسترده ای دارد ، دانشمندان ما آن را به توحید در عبادت ، توحید در ذات ، توحید در صفات و توحید در افعال تقسیم کرده اند.
برخی از این گروه ها این لفظ مقدس را همچون سایر یدک کشیده و بنام جامعه توحیدی و ارتش توحیدی و ...
خواسته اند که آن را نشانه یک سیستم اشتراکی وبی طبقه قرار بدهند.
که با مبارزه علمی امام خمینی و دانشمندان و روشن شدن ماهیت خود گروهک ها این لفظ مقدس از دست آن ها نجات پیدا کرد.
معانی توحید :
توحید یعنی : تنها خدا را «ملک الناس» دانستن ایمان به یگانگی خدا و خدا را یگانه دانستن.
توحید یعنی : نفس هوس ها ، کسی که هوس پرست است، از مدار توحید خارج
می شود.
« افرأیت من اتخذ الله هواه » سوره غاثیه آیه 23 .
آری کسانی که تنها از هوس های خود ( نه حق ) پیروی می کند در حقیقت خدای
آن ها هوای آن هاست.
توحید یعنی : نفی طاغوت ها ، شمار و هدف تمام انبیاء این بوده.
« ان اعبدوالله و اجتنبوا الطاغوت » سوره نحل آیه 36.
توحید یعنی : نفی نظام طاغوتی ، امام رضا (ع) پس از آنکه مجبور شد ، ولیعهدی مأمون را بپذیرد در جلسه علنی و در برابر تمام مردم شرط کرد که در نظام مأمون ، عزل و نصبی و دخالتی نکند.
توحید یعنی : خدا بطلان کشیدن به مقام خط های شرقی و غربی و رد کردن تمام سیستم هایی که معمولاً از مغزهای افراد خودخواه برخاسته است.
توحید یعنی : پاره کردن و قطع تمام روابطی که سبب تسلط و سرپرستی دیگران بر مسلمین است.
توحید یعنی : بله قربان نگفتن به هر کسی که دستورش رد خط دستور خدا نیست.
توحید یعنی : قبول رهبری کسانی که خدا رهبری آنان را امضاء کرده است.
توحید یعنی : تسلیم بودن در برابر دستورات الهی
و در خلاصه توحید یعنی : سرکوبی بت های درونی و بیرونی ، بت عنوان ، بت مدرک ، بت مقام ، بت طبیعت بت مال با این معنا که هیچ یک از آن ها مرا از مدار حق و راه حق باز ندارد.
توحید یعنی : هیچ وابستگی غیر حق مسیر حرکت مرا تعیین نکند.
آنچه که مرا
می برد.
خدا باشد و آنچه مرای نشانه رضای خدا باشد.
اتقاصد توحیدی یعنی در تمام برنامه های تولیدی ، مصرفی ، توزیعی ، مدیریت حکم خدا پیاده شود.
ارتش توحیدی یعنی با حفظ مقام علمی و سابقه و تخصص در حرکت ها و جنگ ها و تاکتیک ها و ...
ملاحظه وظیفه ی الهی شود.
ارتش توحیدی یعنی با حفظ مقام علمی و سابقه و تخصص در حرکت ها و جنگ ها و تاکتیک ها و ...
ملاحظه وظیفه ی الهی شود.
مسئله رقابت، خودخواهی ، انتقام ، کشورگشایی و استثمار هدف نباشد ، بلکه اعلاء کلمه حق و گسترش اجرا قانون خدا مطرح باشد.
هدف برگرداندن ظالم به حکم خدا و نجات مستضعفان و دفاع از حریم مال و جان و ناموس و تلاش برای حفظ مرزها باشد.
آری ، ارتش توحیدی فرماندهش وابسته و نائب امام معصوم است ،هدفش حق است.
سربازش با انتخاب شهادت را قبول می کند.
ارتش بودنش عبادت است.
معنای درست ارتش توحیدی این است ، نه کندن درجه و لغو امتیازات به حق ( از قبیل سابقه و تخصص و ...
) جامعه توحیدی : جامعه توحیدی یعنی جامعه ای که مقام رهبری آن طبق معیارهای الهی ( که عبارت اند از : علم تقوی ، جهاد، امانت ، قدرت ، مدیریت و ...) انتخاب شود ، نه براساس (زور ، قبیله و...) جامعه توحیدی یعنی در جامعه یک مکتب یعنی مکتب خدا حکومت می کند و همه ی مردم مجری آن و همه در برابر قانون مساوی باشند.
و اعمال غرض ها لغو و تفرقه ها از میان برداشته شود.
شاید این معنایی که برای توحید شد ، یک معنای جامع و وسیع و صحیح باشد.
اکنون کدامیک از ما و کدام جامعه به مقام توحید رسیده و چگونه باید به این اوج برسیم؟
اگه می بینم پیامبر فرمود : « قولو لا اله الا الله تفعلوا » با دید ساده به این جمله نگاه می کنیم ، زیرا نتیجه توحید در این شمار از پیامبر « تفعلوا » می باشد .
که به معنای فلاح و رستگاری می باشد.
قرآن کریم هدف نهایی را فلاح می داند.
زیرا در دستورات قرآن می یابیم که هدف تمام عبادت ها تقوی می باشد.
« یا ایها الناس اعبدوا ربکم الذی خلقکم والذین من قبلکم لعلکم تتقون » آیه 21 سوره بقره ای مردم عبادت کنید خدایی را که شما و پیشینیان شما را آفرید.
تا شاید به تقوی برسید.
ولی خود تقوی مرحله ی نهایی نیست.
بلکه تقوی مقدمه ای است برای فلاح بدلیل آیه 100 از سوره ی بقره که می فرماید : « فا تقوا الله یا اولی الباب لعلکم تفلحون » ای صاحبان عقل تقوی پیشه کنید تا شاید به فلاح و رستگاری برسید.
تمام هستی برای ماست بدلیل آیه ی .
« سخر لکم و خلق لکم » ما برای عبادت هستیم که در راه خدا حرکت کنیم و عبادت برای پیدا شدن تقوی است و تقوی مقدمه ای است برای فلاح فلاح که کتاب مفردات نموده ، به معنای ظفر است.
پس هستی برای ما و ما برای عبادت و عبادت برای تقوی است و تقوی برای فلاح می باشد.
از اینجا می توان به اهمیت فلاح پی برد.
پیروزی از اسارت ها، قیدها ، دشمنان درونی و بیرونی ذکر یک مثال هنگامی که دانه ای کاشته می شود و خاکی را روی آن می ریزیم.
پس سبز می شود و دیده می شود که این دانه برای رهایی از خاک روییده است.
1- سبز کردن ریشه های خود به درون خاک 2- جذب مواد غذایی درون خاک اگر انسان هم بخواهد رها شود، باید همین 3 عمل را انجام بدهد.
1- اول باید دارای عقاید ایدئولوژی اصیلی باشد که مبتنی بر استدلال و برهان باشد.
2- باید از تمام امکانات برای پیشرفت خود ، مواد رشد را جذب کند.
3- باید هر گونه مانع را از سر راه خود بردارد ، تا به فضای توحید برسد.
اما در هر 3 عمل اگر کوتاهی کند ، همچنان در رکود و بدبختی باقی خواهد ماند.
اگر عقیده اش محکم و مبتنی بر علم نباشد ، از امکانات استفاده نکند ، دشمنان را دفع نکند، خواهد پوسید.
همان گونه که دانه در دل خاک است ، اگر دست به این 3 عمل نزند ، خواهد پوسید.
علل انحراف : مسائلی می تواند انسان را از خدا و مدار توحید بیرون کند ، از جمله : 1- طاغوت : یکی از عوامل انحراف ، ترس مردم است.
قرآن از قول فرعون نقل می کند : « لئن اتخذت الما غیری لا جولنک من مسجونین » سوره شعراء آیه 29 هر که غیر از من خدایی و قدرتی را قبول کند و بپذیرد ، او را به زندان می اندازم.
مردم هم از تس به بندگی او تن داده بودند.
2- عشق و علاقه : گاهی عشق و علاقه به چیزی سبب می شود ، که انسان خدا را نادیده بگیرد و به دلیل آن است که سازنده و نویسنده یکی می باشد.
ذکر یک مثال اگر 3 نقاش در کنار هم مشغول کشیدن نقشه 3 خروس شوند ، یکی نقشه ی سر خروس و دیگری نقشه ی شکم خروس و سومی نقشه ی پای خروس را بکشد.
بعد ما این 3 ورقه را از 3 نقاش بگیریم به هم پیوند دهیم ، هرگز نقشه ی سر و شکم و پا که از 3 نقاش آمده ، با یکدیگر هماهنگ نخواهند شد.
آری ، هماهنگی و توازن و تناسب در آفرینش بهترین و ساده ترین دلیل یکتایی خدا می باشد.
ضعف ها با قدرت ها ، حمله ها با دفاع ها ،خشونت ها با عاطفه ها چنان با هم آمیخته که انسان را گیج می کند و در جمع یک نظام هماهنگ را بوجود آورده است.
ذکر چندین مثال چگونه ضعف نوزاد با قدرت و حمایت والدین جبران می شود؟
چگونه پرتاب سنگ بزرگ آسمانی با استقامت معنای ضیعفی که دور زمین است جبران و مشتعل می شود؟
چگونه انسان که طی عمل باز دم گاز کربن دی اکسید پس می دهد با عکس العمل گیاه که گاز کربن دی اکسید می گیرد.
و اکسیژن پس می دهد ، هماهنگ و متناسب عمل می کنند؟
چگونه ساختمان دستگاه عکس برداری چشم با نور هماهنگ است ؟
و عدسی چشم در برابر نور بیشتر به طور خودکار تنگ و در نور کم گشاد می شود.
و اگر ضرورت باشد.
پلک ها و ابروها نور را تعدیل می کنند و به دستگاه می رسانند.
چگونه چشم با آب شور و دهان با آب شیرین مخلوط و مزه آب ها با ساختمان دهان و چشم تطبیق می کند؟
چگونه خشونت و قاطعیت مرد با مرد و عاطفه زن که با هم زندگی می کنند و یکدیگر را تعدیل می کنند هماهنگ است ؟
خالق کودک و خالق شیر پستان یکی می باشد ، چون به تناسب پیدا شدن نوزاد ، شیر هم در پستان بوجود می آید.
خورشید زود به پایین می فرستد ، اقیانوس بخار به بالا می فرستد.
جاذبه زمین بار آن را به طرف پایین می کشد.
ریشه درخت ها مواد غذایی را از زمین به بالا می کشد.
آیا این هماهنگی دلیل یک قدرت و حکومت بی نهایت و مدبر نیست ؟
ابزار و اعضا هر حیوان متناسب با نیازهای اوست.
قطع علاقه میان مادران و فرزندان در تمام حیوانات وابسته با میزان نیاز فرزند است.
البته علم ما نسبت به جهل ما همچون قطره ای در کنار دریا می باشد.
زیرا میلیون ها اسرار و دقت ها و مناسبت ها در جهان است که هنوز علم انسان به آن ها نرسیده و روابط آن را کشف نکرده ایم.
دلایل توحید دلیل اول هماهنگی میان موجودات است.
دلیل دوم مطلبی است که حضرت علی (ع) ما را متوجه آن فرموده است و آن اینکه اگر خدای دیگری بود، او هم باید پیامبرانی بفرستد و آثار قدرتش را به ما نشان دهد.
( لو کان لربک شریک لاتتک رسله و لواتیک آثار ملکه ) از این دو سرچشمه قدرت یا باید هر دو محدود باشند .
که اگر چنین باشد ، خدا نیستند.
قدرت محدود قدرتی می باشد که در مرحله ای به نیستی می رسد و معلوم است که چنین قدرتی نمی تواند خدا باشد و یا هر دو قدرت بی نهایت باشند.
که اگر بی نهایت شدند ، دیگر دو قدرت نیستند.
ذکر یک مثال اگر به بنایی گفته شد که خانه ای بسازد که بی نهایت زمین داشته باشد.
او یک خانه بیشتر نمی سازد.
چون جایی برای خانه ی دیگر وجود ندارد.
مراتب توحید توحید درجات و مراتب دارد ، همچنان که شرک نیز که مقابل توحید است .
مراتب و درجات دارد تا انسان همه ی مراحل توحید را طی نکند ، موجه واقعی نیست.
1- توحید ذاتی توحید ذاتی یعنی شناختن ذات حق به وحدت و یگانگی.
اولین شناختی که هر کس از ذات حق دارد ، غنا و بی نیازی است .
یعنی ذاتی است که در هیچ جهتی به هیچ موجودی نیازمند نیست و به تفسیر قرآن ضروری است.
همه چیز به او نیازمندند و از او مدد می گیرند و او از همه غنی می باشد.
« یا ایها الناس انتم الفقرا الی الله و الله هوا الغنی » ای مردم شما فقرا نیست به خدا هستید و خداوند است که نسبت به همه غنی و بی نیاز است.
فاطر ، آیه 15 و به تعبیر حکما واجب الوجود است.
و دیگر اویت یعنی مبدأیت و منشأیت و آفرینندگی است.
او مبدأ و خالق موجودات دیگر است .
موجودات همه از او هستند و او از چیزی نیست.
و به تعبیر حکما علت اولی است.
این اولین شناخت و اولین تصوری است که هر کس از خداوند دارد.
یعنی هر کس در مورد خداوند می اندیشد ، و به اثبات به تصدیق یا اثبات یا نفی یا انکار می پردازد.
چنین معنا و مفسدی در ذهن خود دارد که آیا حقیقتی وجود دارد که وابسته به حقیقت دیگری نیست.
همه ی حقیقت ها به او وابسته اند و از اراده ی او پدید آمده اند و از اصل دیگری پدید نیامده اند.
توحید ذاتی پیش این حقیقت « دویی » بردار و تعدد پذیر نیست و مثل و مانند ندارد.
لیس کمثله شی هیچ چیزی مثل او نیست.
شوری .
آیه 11 و لم یکن له کفواً احد او یکتا است و همتایی ندارد.
توحید آیه 4 اینک موجودی فرد یک شمرده می شود.
مثلاً حسن فردی از نوع انسان است و قهراً برای انسان دیگر قابل فرض است از مختصات مخلوقات و ممکنات می باشد ، ذات واجب الوجود از این معنای منزه و مبراست.
و چون ذات واجب الوجود یگانه است پس جهان از لحاظ مبدأ و منشأ و از نظر مرجع و منتها یگانه است جهان نه از اصل های متعدد پدید آمده و نه به اصل های متعدد باز می گردد و از حقیقت پدید آمده.
قل الله خالق کل شی بگو خداوند خالق همه چیز است .
سوره رعد ، آیه 16 و به همان اصل و حقیقت باز می گردد.
الا الی الله تصیر الامور همه چیز به سوی خداوند باز می گردد .
سور شوری آیه 53 به تعبیر دیگر جهان هستی یک قطبی و یک کانونی و تک محوری است.
رابطه ی خدا و جهان ، رابطه ی خالق با مخلوق یعنی رابطه ی علت ( علت ایجادی) با معلول است.
نه رابطه ای روشنایی با چراغ یا رابطه ی شعور انسانی با انسان.
درست است که خداوند از جهان جدا نیست.
لیس بخارج و لا فیها بوالج – نهج البلاغه هو معکم اینما کنتم او با همه ی شما می باشد.
سوره ی واقعه آیه ی 4 اما لازمه ی جدا نبودن خدا از جهان این نیست که پس از خدا برای جهان مانند روشنایی برای چراغ و شعور برای اندام است.
اگر این چنین باشد، خداوند معلول جهان می شود و نه جهان معلول خدا .
چون روشنایی معلول چراغ است ، نه چراغ معلول روشنایی.
و همچنین لازمه ی جدا نبودن خدا از جهان و انسان این نیست که خدا ، جهان و انسان همگی یک جهت دارند و همه با یک روح حرکت و حیات دارند.
همه ی این ها صفات مخلوق و ممکن است.
خداوند از صفات مخلوقین منزه است.
سبحان ربک رب العزه عما بصفون سوره صافات – آیه ی 180 2- توحید صفاتی توحید صفاتی یعنی درک و شناسایی ذات حق به یگانگی عین با صفات و یگانگی صفات با یکدیگر.
توحید ذاتی به معنی نفی ثانی داشتن و نفی مثل و مانند داشتن است و توحید صفاتی به معنی نفی هر گونه کثرت و ترکیب از خود ذات است.
ذات خداوند در عین اینکه به صفات کمالیه جمال و جلال متصف است ، دلداری جنبه های مختلف عینی نیست.
اختلاف ذات با صفات و اختلاف صفات با یکدیگر لازمه ی محدودیت وجود است.
برای وجود لایتناهی همچنان که دومی قابل تصور نیست کثرت و ترکیب و اختلاف ذات نیز قابل تصور نیست.
توحید صفاتی مانند توحید ذاتی از اصول معارف اسلامی و از عالی ترین و پر اوج ترین اندیشه های بشری است که به خصوص در مکتب شیعی تبلور یافته است.
در اینجا به بخشی از خطبه ی نهج البلاغه که تأئیدی بر این مدعاست اشاره می کنیم.
اولین خطبه ی نهج البلاغه چنین آمده است : الحمد الله الذی لا یبلغ مدحه القائلون و لا یحص نعمائه العادون و لا یعودی حقه المجتهدون الذی لا یدی که بعد المهم.
و لا یناله غوص الفطن الذی لیس لصنته حد محدود و لا نعمت موجود.
سپاس خدا را ، آنکه ستایش کنندگان نتوانند به ستایش او بدهند و شمار کنندگان نتوانند نعمت های او را به شمارند و کوشندگان نتوانند حق بندگی او را ادا کنند.
آن که هست ها هر چه دور پردازی کنند نتوانند کند او را بیابند.
و زیرکی ها هر اندازه در قعر دریاهای فعلانت فرد روند، به او نروند ، آنکه صفت او را حد و نهایتی و نه تغییر و قبولی نیست.
در این جمله ها چنان که می بینیم ، از صفات نامحدود خداوند یاد شده است .
بعد از چند جمله می فرماید : کمال الاخلاص له نفی الصفات عند لشهاده کل موصوف انه غیر الصفته و شهاده کل صفته انما غیر الموصوف فمن وصف الله سبحانه فقد قرنه و من قرنه یعنی اخلاص کامل نفی صفات از پروردگار است ، زیرا موصوف گواهی می دهد که دانش غیر از صفت است .
صفت گواهی می دهد که او چیزی است غیر از موصوف و هر کس خداوند را به صفتی توصیف کند ، ذات او را مقارن چیز دیگر قرار داده و هر کس خدا را مقارن چیزی قرار دهد...
الی آخر در این جمله ها برای خداوند اثبات صفت شده ( الذی لیس لصفت حد محدود ) و هم از او نفی صفت شده است ( لشهاده کل صفه انها...) توحید در عبادت توحید در عبادت مربوط است به عکس العمل بنده در برابر خالق ، یعنی همان طور که او یگانه در ذات و در صفات و در افعال است .
انسان نیز در مقام پرستش باید تنها او را پرستش کند و به او ملتجی شود.
و ما امروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین ، بینه آیه 5 ( و در کتب آسمانی ) امر نشدند ، مگر بر اینکه خدا را به اخلاص کامل پرستش کنند.
یا ایاک نعبد و ایاک نستعین ، فاتحه الکتاب : 5 « خداوند تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می خواهیم.
در ابتدای آیه 23 سوره حشر آمده : « الله الذی لا اله الا هو » کلمه « الله » اگر چه علم است ولی اصلش به معنی ذات جامع جمع صفات کمالیه است ، یعنی خود « الله » لفظ « الله » به معنی این است که « لا اله الا هو » توجید در عبادت است .
الله ، آن که شایسته عبادت و پرستش جز ذات او هیچ موجودی نیست.
مسأله « لا اله الا هو » یک سرش ارتباط به خدا دارد یک سر ارتباط به انسان ، چون مسأله پرستش است : ای انسان !
تو در برابر هیچ ذاتی جز آن ذات مستجمع جمیع صفات کمالیه نباید کرنش و پرستش کنی آن « باید » هم که در او می گوییم از این جهت است که او تنها ذاتی است که شایسته پرستش و ستایش و تعظیم است .
وقتی که شایسته باشد.
خود پرستش انسان برای انسان کمال است، اما غیر او چنین شایستگی را ندارد.
اگر انسان در مقابل هر موجودی غیر از او کرنش و پرستش کند خودش را پست کرده و پایین آورده است .
جز ذات مقدس او هیچ ذاتی اله نیست.
اله یعنی معبود به حق ، معبود به حق یعنی شایسته پرستش ، موجودی که حق معبودیت دارد.
شایستگی معبودیت را دارد.
وقتی که تمام کمالات در او جمع است اصلاً عبادت و پرستش (او) هم در واقع ثناگویی است.
ثناگویی به این معنا که جمال پرستی و کمال پرستی و خضوع در مقابل کمال است .
اقرار و اعتراف به یک حقیقت است : او (شایسته پرستش) است اما غیر او نه .
توحید صفاتی عبارت است از اینکه همه کمالات ذاتی عین ذات است .
اگر عالم یا قادر یا حی یا نور است به معنی این است که عین علم و قدرت و حیات و روشنایی است.
او به تمام معنی احد و واحد و فرد است.
لازمه وجوب ذاتی و لایتناهی بودن ذات حق این است که هیچ غیری و ثانیی برای او و در مرتبه او فرض نمی شود.
به عبارت دیگر : لازمه کمال ذاتی حق عینیت صفات با ذات است .
مغایرت صفات ذات با ذات مستلزم محدودیت ذات است یعنی تنها در مورد امور متناهی و محدود فرض صفت مغایر با ذات ممکن است .
بنابراین توحید صفاتی یعنی درک و شناسایی ذات حق به یگانگی صفات با یکدیگر ، توحید ذاتی به معنی نفی ثانی داشتن و نفی مثل و مانند داشتن است و توحید صفاتی به معنی نفی هر گونه کثرت و ترکیب از خود ذات است .
ذات خداوند در عین اینکه به اوصاف کمالیه جمال و جلال متصف است.
دارای جنبه های مختلف عینی نیست.
اختلاف ذات با صفات و اختلاف صفات با یکدیگر لازمه محدودیت وجود است.
توحید در افعال : توحید در افعال عبارت است از اینکه مؤثر و فاعل حقیقی در نظام موجودات منحصراً ذات او است هر فاعل و مؤثری به خواست او و به مشیت او فاعل و مؤثر است.
هیچ موجودی اعم از مجرد یا مادی.
با اراده یابی اراده از خود استقلال ندارد نظام علت و معلول تنها مجرای اراده و مشیت ذات حق است.هستی ملک او است و او در ملک خود شریک ندارد.
لم یتخذ صاحبه و لا ولدا و لم یکن له شریک فی الملک و لم یکن له ولی من الذل و کبره تکبیر (مفاتیح الجنان) سپاس ذات خدا را ، آنکه همسر و فرزند نگرفت و برای او شریکی در مدیریت جهان و همچنین کمکی از روی ناتوانی برای اداره عالم نیست.
او را بزرگ و برتر بدان ، بزرگ و برتر دانستنی که لایق ذات پاک او باشد.
بنابراین توحید افعالی یعنی درک و شناختن اینکه جهان ، با همه نظامات و سنن و علل و معلولات و اسباب و مسبیات ، فعل او و کار او و ناشی از اراده اوست.
موجودات عالم هم چنان که در ذات استقلال ندارند و همه قائم به او و وابسته به او هستند و او به تعبیر قرآن « قیوم » همه عالم است ، در مقام تأثیر و علیت نیز استقلال ندارند ، و در نتیجه خداوند همچنان که در ذات شریک ندارد در فاعلیت نیز شریک ندارد.
هر فاعل و سببی ، حقیقت خود و وجود خود و تأثیر و فاعلیت خود را از او دارد و قائم به اوست.
همه حولها و قوه ها « به او » است : ما شاء الله و لا قوه الا به ، لا حول و لا قوه الا بالله « انسان که یکی از موجودات است و مخلوق اوست، مانند همه آنها علت و مؤثر در سرنوشت خویش است.
اما به هیچ وجه موجودی « مفوض » و به « به خود وانهاده » نیست .
بحول الله و قوته اقوم و اقعد .
« اعتقاد به تفویض و وانهادگی یک موجود اعم از انسان و غیر انسان – مستلزم اعتقاد به شریک بودن آن موجود با خدا در استقلال و در فاعلیت است و استقلال در فاعلیت ، مستلزم استقلال در ذات است و با توحید ذاتی منافی است.
چه رسد به توحید افعالی .
توحید در افعال شامل خالقیت ، تدبیر ،حاکمیت و ...
می شود : خداوند می فرماید : ام جعلوا لله شرکاء خلقوا کخلقه فتشابه الخلق علیهم قل الله خالق کل شی ء و هو الواحد القهار ، رعد :16 .
« یا شریکانی برای خداوند قائلند که همانند آفرینش او آفریده اند.
و آفرینش ها بر آنان مشتبه شده است ؟
بگو خداوند آفریدگار هر چیز است و او یگانه ی قهار است.
خلق مخصوص خداست.
عیسی علیه السلام به اذن خدا پرنده ساخت.
علت العلل خداست .
یعنی اگر کسی هم چیزی خلق می کند، از خدا دستور گرفته است.
در ضمن ما طبق سخنان معصومین علیه السلام ، اعتقاد داریم که لا مؤثر فی الوجود الا الله « جز خداوند یا به اذن خداوند هیچ چیز و هیچ کس تأثیر گذار نیست.
علی علیه السلام به اذن خدا به خورشید امر کرد که دیرتر غروب کند تا نمازش قضا نشود.
اگر از اهل بیت علیهم السلام کمک می خواهیم ، چون معتقد هستیم که می توانند از خدا برای ما چیزهایی بگیرند.
یا می فرماید : « قل اغیر الله ابغی ربا و هو رب کل شیء انعام »264 ( بگو آیا جز خداوند پروردگاری جویم ،و او پروردگار همه چیز است...
امام صادق علیه السلام دعای نوروز را توصیه کرده اند...
) یا مدبر اللیل و النهار .....
یا (یا الله ان یجری الامور من غیر اسبابها ).
خداوند ابا دارد کاری را از غیر از مسیر و اسباب خود به جریان بیندازد .
إن الحکم الا لله یوسف ،40 (حکم نیست مگر خداوند را ...) دانشگاه آزاد اسلامی واحد ورامین – پیشوا موضوع : نام استاد : جناب آقای رضویان تهیه کننده :مجتبی شیرازی رشته : صنایع غذایی مشخصه کلاس : 204 سال تحصیلی 88-87