تا جاییکه مطالعات مردم شناسانه قد میدهد،لباس، دست کم سه نیاز متفاوت، حفاظت در مقابل سرما،گرماو برخی دیگر از عوارض طبیعی نیاز طبیعی، حفظ عفت نیازاجتماعی و بالاخره آراستگی و زیبایی نیازروانی را تامین میکرده است.
نوع پوشش در هر جامعه، علاوه برخصوصیات جغرافیایی وطبیعی، موفقیت جنسی، سنی، شغلی و دیگر عوامل اقتصادی و اجتماعی تابعی از فرهنگ وجهانبینی حاکم برآن جامعه است.
تنپوش یک جامعه بیش ازآنکه تبلور سلیقه ورزیها و تنوع طلبهای بیحد و حصرانسانی باشد،آئینه تمام نمای جهانبینی و ارزشهای حاکم بر فرهنگ یک جامعه است.
البته نمیتوان منکر شد که عوامل شناخته وناشناخته دیگری نیز همواره وجود دارد که افراد را به نقضارزشها و عدم تمکین الگوهای فرهنگی حاکم سوق میدهد.اسلام بهعنوان یک مکتب جامع، ارزشهایی را متناسب بابینشهای خود بر رفتارها و آداب فردی و اجتماعی دینداران، ازجمله پوشش آنها حاکم کرده و با توجه به ضرورتهای طبیعی،اجتماعی و روانی معیارهایی را در کم و کیف لباس مدنظر قرارداده است که برخی واجب وبرخی مستحب میباشند.
طبیعیاست عینیتیابی اینالگوها نیز همچون سایرین رهین علم وآگاهی به مطالبات دین و میزان دغدغه خاطر در اجرای فرامینالهی است.
در این مقاله سعی ما برآن است تا در حد بضاعتمزجاهٔ خود، دیدگاه اسلام را با استناد به آیات و روایاتی چندمطرح سازیم.امید آنکه مقبول اهل نظرافتد.
مفهوم و ابعاد حجاب دراسلام
حجاب در لغت به معنای مانع، پرده و پوشش آمده است.
استعمال این کلمه، بیشتر به معنی پرده است.
این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش میدهد که پرده، وسیلهی پوشش است، ولی هر پوششی حجاب نیست؛ بلکه آن پوششی حجاب نامیده میشود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد.
حجاب، به معنای پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است.
بُعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن، حرام بودن خودنمایی به نامحرم است؛ و این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشد تا حجاب اسلامی محقق شود؛ گاهی ممکن است بُعد اول باشد، ولی بُعد دوم نباشد، در این صورت نمیتوان گفت که حجاب اسلامی محقق شده است.
اگر به معنای عام، هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بنامیم، حجاب میتواند اقسام و انواع متفاوتی داشته باشد.
یک نوع آن حجاب ذهنی، فکری و روحی است؛ مثلاً اعتقاد به معارف اسلامی، مانند توحید و نبوت، از مصادیق حجاب ذهنی، فکری و روحی صحیح است که میتواند از لغزشها و گناههای روحی و فکری، مثل کفر و شرک جلوگیری نماید.
علاوه بر این، در قرآن از انواع دیگر حجاب که در رفتار خارجی انسان تجلی میکند، نام برده شده است؛ مثل حجاب و پوشش در نگاه که مردان و زنان در مواجهه با نامحرم به آن توصیه شدهاند.
هدف و فلسفه حجاب
هدف اصلی تشریع احکام در اسلام، قرب به خداوند است که به وسیلهی تزکیهی نفس و تقوا به دست میآید: إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ (حجرات؛13 بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شماست.
) هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ؛ اوست خدایی که میان عرب امّی (قومی که خواندن و نوشتن هم نمیدانستند) پیغمبری بزرگوار از همان قوم برانگیخت، تا بر آنان وحی خدا را تلاوت کند و آنها را (از لوث جهل و اخلاق زشت) پاک سازد و کتاب سماوی و حکمت الهی بیاموزد؛ با آن که پیش از این، همه در ورطهی جهالت و گمراهی بودند از قرآن کریم استفاده میشود که هدف از تشریع حکم الهی، وجوب حجاب اسلامی، دستیابی به تزکیهی نفس، طهارت، عفت و پاکدامنی است.
آیاتی همچون: قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ؛ ای رسول ما مردان مؤمن را بگو تا چشمها از نگاه ناروا بپوشند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند، که این بر پاکیزگی جسم و جان ایشان اصلح است.
حجاب چشم قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ (نور؛30) ای رسول ما به مردان مؤمن بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشند.
قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ(نور؛31) ای رسول به زنان مؤمن بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشند.
حجاب در گفتار نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب گفتاری زنان در مقابل نامحرم است: فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ(احزاب؛32) پس زنهار نازک و نرم با مردان سخن نگویید؛ مبادا آن که دلش بیمار هوا و هوس است به طمع افتد.
حجاب رفتاری نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب رفتاری زنان در مقابل نامحرم است.
به زنان دستور داده شده است به گونهای راه نروند که با نشان دادن زینتهای خود باعث جلب توجه نامحرم شوند وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ(نور؛31) و آن طور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود.
از مجموع مباحث طرح شده به روشنی استفاده میشود که مراد از حجاب اسلامی، پوشش و حریم قایل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم در انحای مختلف رفتار، مثل نحوهی پوشش، نگاه، حرف زدن و راه رفتن است.
بنابراین، حجاب و پوشش زن نیز به منزلهی یک حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم است که قصد نفوذ و تصرف در حریم ناموس دیگران را دارند.
همین مفهوم منع و امتناع در ریشهی لغوی عفت نیز وجود دارد؛ حجاب و عفت دو واژهی «حجاب» و «عفت» در اصل معنای منع و امتناع مشترکاند.
تفاوتی که بین منع و بازداری حجاب و عفت است، تفاوت بین ظاهر و باطن است؛ یعنی منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است، ولی منع و بازداری در عفت، مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت یک حالت درونی است، ولی با توجه به این که تأثیر ظاهر بر باطن و تأثیر باطن بر ظاهر، یکی از ویژگیهای عمومی انسان است؛ بنابراین، بین حجاب و پوشش ظاهری و عفت و بازداری باطنی انسان، تأثیر و تأثّر متقابل است؛ بدین ترتیب که هرچه حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر باشد، این نوع حجاب در تقویت و پرورش روحیهی باطنی و درونی عفت، تأثیر بیشتری دارد؛ و بالعکس هر چه عفت درونی و باطنی بیشتر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر در مواجهه با نامحرم میگردد.
حجاب زنان سالمند قرآن مجید به شکل ظریفی به این تأثیر و تأثّر اشاره فرموده است.
نخست به زنان سالمند اجازه میدهد که بدون قصد تبرّج و خودنمایی، لباسهای رویی خود، مثل چادر را در مقابل نامحرم بردارند، ولی در نهایت میگوید: اگر عفت بورزند، یعنی حتی لباسهایی مثل چادر را نیز بر ندارند، بهتر است.
وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَهٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.(نور؛60) علاوه بر رابطهی قبل، بین پوشش ظاهری و عفت باطنی، رابطهی علامت و صاحب علامت نیز هست؛ به این معنا که مقدار حجاب ظاهری، نشانهای از مرحلهی خاصی از عفت باطنی صاحب حجاب است.
البته این مطلب به این معنا نیست که هر زنی که حجاب و پوشش ظاهری داشت، لزوماً از همهی مراتب عفت و پاکدامنی نیز برخوردار است.
آیا حجاب مانع همه بزهکاری های اجتماعی است؟
با توجه به همین نکته، پاسخ این اشکال و شبههی افرادی که برای ناکارآمد جلوه دادن حجاب و پوشش ظاهری، تخلفات بعضی از زنان با حجاب را بهانه قرار میدهند آشکار میگردد؛ زیرا مشکل این عده از زنان، ضعف در حجاب باطنی و فقدان ایمان و اعتقاد قوی به آثار مثبت حجاب و پوشش ظاهری است و قبلاً گذشت که حجاب اسلامی ابعادی گسترده دارد و یکی از مهمترین و اساسیترین ابعاد آن، حجاب درونی و باطنی و ذهنی است که فرد را در مواجهه با گناه و فساد، از عقاید و ایمان راسخ درونی برخوردار میکند؛ و اساساً این حجاب ذهنی و عقیدتی، به منزلهی سنگ بنای دیگر حجابها، از جمله حجاب و پوشش ظاهری است؛ زیرا افکار و عقاید انسان، شکل دهندهی رفتارهای اوست.
البته، همانگونه که حجاب و پوشش ظاهری، لزوماً به معنای برخورداری از همهی مراتب عفاف نیست، عفاف بدون رعایت پوشش ظاهری نیز قابل تصور نیست.
نمیتوان زن یا مردی را که عریان یا نیمه عریان در انظار عمومی ظاهر میشود عفیف دانست؛ زیرا گفتیم که پوشش ظاهری یکی از علامتها و نشانههای عفاف است، و بین مقدار عفاف و حجاب، رابطهی تأثیر و تأثّر متقابل وجود دارد.
بعضی نیز رابطهی عفاف و حجاب را از نوع رابطهی ریشه و میوه دانستهاند؛ با این تعبیر که حجاب، میوهی عفاف، و عفاف، ریشهی حجاب است.
برخی افراد ممکن است حجاب ظاهری داشته باشند، ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش ایجاد نکرده باشند.
این حجاب، تنها پوسته و ظاهری است.
از سوی دیگر، افرادی ادعای عفاف کرده و با تعابیری، مثل «من قلب پاک دارم، خدا با قلبها کار دارد»، خود را سرگرم میکنند؛ چنین انسانهایی باید در قاموس اندیشهی خود این نکتهی اساسی را بنگارند که درون پاک، بیرونی پاک میپروراند و هرگز قلب پاک، موجب بارور شدن میوهی ناپاکِ بیحجابی نخواهد شد.
معمولا حجاب را یکی از احکام برجسته اسلامی می دانند که البته در قرآن کریم ربانی نیز به صراحت در سوره احزاب و نور از آن یاد شده است و براین اساس در تمامی تبلیغات و تهاجمات فرهنگی- روانی غرب، حجاب را با پوشش اسلامی و حتی چادر برابر می دانند!
قلللمؤمنین یغضوا منابصارهم ویحفظوا فروجهم ذلک ازکیلهماناللهخبیربمایصنعون و قل للمؤمنات یغضضن منابصارهن ویحفظنفروجهن و لایبدین زینتهن الا لبعولتهن او آبائهن اوآباء بعولتهن اوابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنیاخوانهن او بنیاخوانهناونسائهن او ماملکتایمانهن اوالتابعین غیراولیالاربهٔ منالرجال اوالطفل الذین لمیظهروا علی عورات النساء ولایضربن بارجلهن لیعلم مایخفین من زینتهن وتوبواالی الله جمیعا ایه المؤمنون لعلکم تفلحون.(نور:۳۰-۳۱) ● ترجمه آیات ای پیامبر، به مردان باایمان بگو که نگاههای خود را از زنان فروگیرند و فرجهای خود را حفظ کنند (بپوشانند) این کار برای آنهاپاکیزه تر است.
به درستی که خداوند به آنچه انجام میدهند آگاه است.
و به زنان باایمان بگو که چشمان خود را از مردان فروگیرند و دامنهای خود را حفظ کنند (بپوشانند) و زینتهای خود راآشکار نکنند مگر آنچه که ضرورهٔ ظاهر است و باید که گردن وسینه های خود را با روسریهای خود فرو بندند و زینتهای خود راآشکار نکنند، مگر برای همسرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان آزاده یا کنیزان یا مردانیکه تمایلی به زنان ندارند یا اطفالی که به عورت زنان آگاهی ندراند.
و زنها نباید پاهای خود را چنان برزمین بکوبند که زینتهای مخفی آنها معلوم شود وای مؤمنان، به سوی خدا توبه کنید شاید رستگار شوید.
● تفسیر مفردات آیه الف)الغض: از نظر لغت، دومعنای عمده برای غض بیان شده است،یکی نقصان و کم کردن و دیگری بستن به چشم و هرکدام از این دو معنا قابل تبیین به دو صورت میباشد که میتوان درمجموع، چهار معنا برای غض بیان کرد: ▪ الغض:النقصان.
ـ کم کردن دید چشم، به این صورت که سررا به زیر بیندازدو یا صورت را برگرداند.
ـ کم کردن، به معنای نگاه آنی کردن نه نگاه استقلالی.
▪ الغض: اطیاق الجفن.
ـ بستن چشم به صورت کامل و نگاه نکردن.
ـ بستن چشم به معنای انصراف و اعتنا نکردن.
باتوجه به متعلقهای مختلفی که برای غض بصرمیتوانگرفت وبا توجه به این مطلب که استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد درقرآن، صحیح باشد،هر کدام از چهار معنای غض با توجه به یکیاز متعلقهامیتواند صحیح باشد; مثلا اگر متعلق را فروج بگیریم،معنای آن،بستن چشم به طورکامل میباشد واگر متعلق را زنیامردبگیریم معنای آن،کمک کردن دید یاآنی نگاه کردن میباشد.
ب) الخمار: روسری و هرچیزی که سر را بپوشاند و از اینکه در آیه کریمه دستور داده که زنها به وسیله خمار گردن وسینههای خودرا بپوشانند، معلوم میشود که خمار، اضافه براین که سر و موهارا میپوشاند اطراف آن، مقداری اضافه دارد که بتوان به وسیله آن گردن و سینه ها را پوشاند و همان طور که از شان نزول آیه نیزاستفاده میشود، اطراف آن را قبلا پشت سر میانداختند.
پس خمار پارچه ای بزرگتر از روسری میباشد.
ج) الفرج: به معنای شکاف است، اما در اضافه شدن به کلمه ای دیگر، معانی مختلفی دارد اگر به ضمیریا اسم انسان اضافه شودبه معنای محل مخصوص و یا کنایه از عورتین است چ) عورهٔ: هر چیزی را که انسان حیا دارد که آن را آشکار کند، عورهٔگویند و اگر به ضمیر انسان اضافه شود معنای همان محل مخصوص را دارد.
خ) الزینه: چیزی که به وسیله آن زینت میکنند.
(مایترین به) معنای لغوی زینت یا روایاتی که زینت استثناء شده در آیه کریمه را "انگشتر" معنا کرده سازگاراست اما با توجه به روایاتیکه زینت استثنا شده را مقداری از بدن، مثل"صورت و دست"تعبیر میکند و با توجه به قول اکثر مفسرین که معنای زینت را"مواضع زینت" گرفته اند، میتوان در معنای لغوی زینت توسعه داد که هم شامل وسایل زینت شود و هم شامل مواضع زینت که مقداری از بدن باشد.
«الزینهٔ تحسین الشیء بغیره من لبسه او حلیهٔاو هیئهٔ» د) الجیب: در اصل، طوقه و گشادی سرلباس است ولی برایگردن و سینه، کنایه آورده میشود و در آیه کریمه هم که جیوب به ضمیر نساء اضافه شده است، معلوم میشود که معنایآن، طوقه لباس نیست بلکه منظور، همان گردن زنان است که همان محل طوقه لباس است.
ه) الاربه: به معنای حاجت و گاهی شدید منظور است.
● متعلق غض در آیه شریفه ۱) چون متعلق ذکر نشدهاست، ممکن است آن را مطلق آنچه کهنگاه کردن به آن حرام است بگیریم; چنانچه صاحبمجمعالبیان، تفسیر کردهاند «عمالایحل لهم النظر الیه».
۲) ممکن استبه قرینه جمله بعدی که حفظ فروج است، متعلقغض را فروج بگیریم; چنانچه مرحوم، علامه طباطباییفرمودهاند: «و علی هذایمکنانتقید اولیالجملتینبنابنتها ویکونمدلول الاه هوالتهی عنالنظرالیالفروج».
۳)میتوان به قرینهمقابله دو آیه که اولی خطاب به مردان و دومی خطاب به زناناست، متعلق غض را در آیه اول، زنان و در آیه دوم، مردانبگیریم و ازشان نزول آیه نیز این وجه بیشتر از دو وجه قبلیاستنباط میشود.
● شان نزول آیه ۱) عن محمدبن یحی عن احمدبن محمد عن علیبن الحکم عنسیفابن عمیره عن سعدالاسکاف عنابیجعفر علیهالسلام قال:«استقبل شاب من الانصار امراهٔ بالمدینهٔ وکان النساء ینقنعن خلفآذانهن فنطر الیها وهن مقبله فلما جازت نظر الیها و دخل فی زقاققدسماه بین فلان فجعل یتطر خلقها و اعترض وجهه عظم فی الحائط اوزجاجه فشق وجهه فلما مضت المراه نظر فاذا الدماء تسیل علی توبهوصدره فقال والله لاتین رسولالله صلیاللهعلیهوآله ولاخیره فهبطجبرئیل علیهالسلام بهذه الایه «قلللمؤمنینیغضوامنابصارهم»».
این شان نزول،احتمال سوم درمتعلق غض راتایید میکند; چونصحبتیازفروج یاکلمحرمات نیست بلکه مورد، زن ومرد است.
الف)مساله ملازمه قبل از ورود در بحث، مناسب است که ابتدا، مساله ملازمهای راکه در جریان بحث و استدلات، از آن گفتگو میشود روشن کنیم.بین وجوب پوشش ونگاه، چهار صورت ملازمه،تصور میشودکه بین دو مورد، ملازمه، عقلا و شرعا و عرفا ثابت است و بیندو مورد، ملازمهای نیست.
▪ وجوب ستر و پوشش، ملازم استبا حرمت نگاه.
در هرمورد و موضعی که امر به پوشش شدهاست، نگاه کردن به آنحرام است والا شرعا و عقلا و عرفا مناط و دلیلی برای وجوبپوشش بهنظر نمیرسد و کاملا روشن است که مثلا زن باید بدنخود را بپوشاند اما آیا در منزل که هیچ فردی نیستیا در حمامنیز پوشاندن بدن واجب استیا خیر؟
پس معلوم میشود که وجوب پوشش، برای حفظ از نگاه است ومعلوممیشود مواضعیکه وجوب پوشش دارد حرمت نگاه هم دارد.
▪ بین عدم وجوب پوشش و جواز نظر، ملازمهای نیست;زیرا ممکن است برای رفع حرج یا موارد دیگر، به عدهایرخصت دادهشده که مواضعی از بدن را نپوشانند ولی به دیگراننیز اجازه نگاه داده نشدهاست; مثل مقداری از بدن مرد کهوجوب پوشش ندارد ولی نگاه کردن زن هم جایز نیست.
▪ بین جواز نگاه و عدم وجوب پوشش، ملازمه هست;زیرا اگر نگاه کردن جایز است، پس معلوم میشودکه پوشش،واجب نیست، به همان بیان سابق.
▪ بین عدم جواز نظر و وجوب پوشش ملازمهای نیست.برای زن، نگاه به بدن مرد جایز نیست ولی برای مرد همپوشاندن واجب نیست، به همان بیان سابق.
ـ در این دو آیه، موضوعات ذیل، اهم مسائل طرح شده میباشند.
۱) مساله نگاه و به تعبیر قرآن، غض بصر.
۲) مساله ستر و پوشش و به تعبیر آیه، حفظ فروج.
۳) مساله عدم جواز اطهار زینتبرای زنان به ضرب خمار.
۴) استثنای مقداری از بدن، از حکم وجوب پوشش، بهتعبیر «الاماظهرمنها».
۵) استثنای افرادی که در مقابل آنها حکم الزامی پوشش ازاو برای زن، برداشته شدهاست، به تعبیر «الا لبعوتهن...».
۶) منع زنان از هرگونه عمل محرک و جلب کننده، به تعبیر«ولایضربن بارجلهن...».
اما در خصوص نگاه چند مساله دراین آیه، مورد بحث قرارگرفتهاست.
۱) حرمت نظر و نگاه به فروج (عورتین) ۲)حرمت نظر و نگاه مرد و زن اجنبی به یکدیگر ۳) حرمت نظر و نگاه شهوانی مطلقا ۴) جواز نظر و نگاه به دست و صورت زن اجنبی ۵) حرمت نظر و نگاه به فروج الف) اولا، نگاه به عورتین، چه نگاه مرد به مرد یا مرد به زن یاءبالعکس، تمام موارد حرام است.
آیه کریمه می فرماید: «یغضوامن ابصارهم و یحفظوا فروجهم» به دلیل روایت که می فرماید:منظور از حفظ فروج در این آیه، حفظ از نگاه است; یعنی بایدبپوشانند و هر موضعی از بدن که واجب باشد پوشانده شود.مسلما نگاه به آن محل، حرام است; چون پوشاندن برای ایناست که دیده نشود، پس نگاه کردن به آن حرام است و همچنینبه دلیل مقابله بین غض یصر و حفظ فرج که اولا، نگاه مطرح شده بعدا حفظ، معلوم میشود که منظور از حفظ، همان حفظ ازنگاه است و شاید کلام امام علیهالسلام هم اشاره به همین مقابله باشد.
استدلال قبل به آیه کریمه، برای حرمت نگاه به عورتین از راهملازمه بین وجوب پوشش و حرمت نظر بود با توسل به جملهحفظ فروج; اما خود جمله «یغضوا من ابصارهم یا بغضض منابصارهن» نیز دلالتبر حرمت نظر به فروج (عورتین) دارد کهمتعلق غض را به قرینه حفظ فروج که بلافاصله بعد از آنآمدهاستخود فروج بگیریم و معنای غض چشم، بستن باشد;پس آیه کریمه میفرماید: (امر میکند) که به عورتین نگاه نکنید.اما صرف نظر از آیه، حرمت نگاه به عورتین بین فقها و مسلمیناجماعی است و قابل تردید و تشکیک نیست.
ب) حرمت نظر و نگاه زن و مرد اجنبی به یکدیگر «قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم» آیه اول، به قرینه آیه دوم و تقابل بین این دو آیه، خطاب بهمردان و متعلق خطاب زنان است; یعنی مردان چشمان خود رااز زنان فرو گیرند و به آنها نگاه نکنند و همچنین «قل للمؤمنات»خطاب به زنان بوده و متعلق خطاب، مردان هستند; یعنی زناننیز به مردان نگاه نکنند و یا از این قسمت آیه، حرمت نگاه بهزنان یا بخشی از بدن آنها معلوم میشود «ولایبدین زینتهن» بهزنان دستورداده شده که زینتهای خود رابپوشانند وآشکار نکنندو منظوراز زینت، مواضع زینت است، چون که خود زینت،بهخودی خود، حرمت آشکار کردن ندارد بلکه چون اظهار زینتموجب اظهار موضع آن و بدن زن میشود لذا آشکار کردن آنحراماست.
بعضی، وجوب پوشش دارد وبه بیانی که گذشتهر موضعی که پوشش آن واجب باشد نگاه به آن حرام است.
ج) حرمت نظر و نگاه شهوانی «قل للمؤمنین یغضوا منابصارهم ...
و قل للمؤمنات یغضضن»متعلقغض در آیه، هرکدام از زن و مرد است.
و معنای غض بصر،بستن چشم و ترک نظر نیست بلکه کنایه است از ترک استمتاع هرکدام از زن و مرد از دیگری، مگر از زوج و زوجه و مملوکه.پس استمتاع ولذت بردن هرکدام از زن و مرد از دیگری جز در آندومورد، حرام است.
حال اگر نگاه در موردی که اصل آن جایزاست همراه شد با نوعی استمتاع ولذت و شهوت، همان چیزیاست که آیه از آن نهی میکند.
مرحوم، آیت الله خویی -رحمهٔالله علیه - میفرمایند: «فانها الایه تدل علی لزوم کف النظرالذی هو بعمنی الانصراف عن الشی تماما فتدل علی حرمهٔ جمیعانواع الاستمتاع من المراهٔ.
ماعدا المملوکه والزوجه، و علیه فاذا ثبت منالخارج جواز النظر الی بعض اعضاء المراهٔ علم ان المراد من ذلک انماهوالنظر البحت لاالمشوب ینوع من الاستمتاع والتلذذ» چ) جواز نظر و نگاه به صورت و دستبدون شهوت «لاییدین زینتهن الا ماظهر منها».
برای حرمت نظر به زن اجنبه، بهاین قسمت از آیه کریمه استدلال شد که میفرماید: «لایبدینزینتهن» ولی این بخش نیز استثنایی دارد «الا ماظهر» مگر آنچه کهظاهر است.
در باره این استثناء واقوال مختلفی که ذیل آن بیانشدهاست ان شاءالله، در مساله پوشش وجه و کفین، به صورتمفصل بحثخواهد شد اما مختصرا باید گفت که از «لایبدین»کهآشکار نکنند و بپوشانند، مقداری استثناء شده که «الا ماظهر منها»است و منظور از «الاماظهر» به ضمیمه روایات، صورت و دستهااست در نتیجه صورت و دست از حرمت نظر به اجنبیه استثناءشدهاست.
▪ دراین مساله، سه قول دارند: ۱) جواز نظر به وجه کفین، بدون شهوت ۲) عدم جواز، مطلقا ۳) تفصیل بین دفعه اول که جایز است و دفعه بعدی کهحرام است.
ج) مساله پوشش در مساله پوشش نیز دو مساله قابل بررسی است که آیه کریمه،آن را بیان نموده است: یکی مساله پوشش فروج که بین زن ومرد، یکسان است و دیگری مساله پوشش بقیه بدن، که احکامیمخصوص به زنان بیان شدهاست.
▪ مساله پوشش فروج مساله پوشش فروج، در این آیه کریمه برای مردان و زنان یکسان بیان شدهاست «یحفظوا فروجهم» خطاب به مردان و «یحفظنفروجهن» خطاب به زنان.
معلوم میشود که این حد از پوششکه مربوط به فروجاستبین زنان و مردان مشترکاست و تفاوتیبین آنها نیست اما خود آیه،اولا، به وسیله «بحفظوا» دلالتبرالزام دارد، یا این که به صورت خبر آمدهاست که تاکید بیشتریبر امر دارد و یا این که لام امر، محذوف استیا جواب مشروطمقدر ولی در هر صورت شکی نیست که دلالتبر الزام دارد.و ثانیا کلمه حفظ در این آیه کریمه، به معنای پوشاندن فروجاست، به دو دلیل: ۱) به قرینه صدر آیه که مساله غض بصر را مطرح میکند وبعدا مساله حفظ فروج را، معلوم میشود که در مقابل نگاهنکردن دستور به پوشاندن میدهند.
۲) از امام صادق علیهالسلام ذیل همین آیه، نقل شدهاستکه فرمودند: هر آیهای که در قرآن درباره حفظ فرج آمدهاست،منظور حفظ از زناست مگر این آیه که منظور، حفظ از نگاه استکه همان پوشش است.
«...
کل شی فی القرآن من حفظ الفرج فهو منالزنا الا هذه الایه فهو من النظر»روایات زیادی نیز دلالتبر وجوب پوشش عورهٔ، در بابآداب حمام دارد.
اضافه بر این که سیره عملی قطعی، برپوشش عوره، موجود بوده و هست.
▪ مساله پوشش مخصوص زنان «ولایبدین زینتهن» در این آیه، تا این جمله، احکام برای مردان وزنان یکسان بیان شدهاست وازاینجا به بعد، احکامی مخصوصبه زنان است و معلوم میشود که زنان، در مساله پوششاحکامی بیشتر از مردان دارند.
اولا، زن باید تمام بدن خود را اضافه بر عورتین بپوشاند واین مساله، بین مسلمین متفق علیه است و آیه کریمه نیزدلالتبراین مطلب دارد: ۱) «یحقطن فروجهن» فرج در آیه، اشاره به همان عورتیناست و در مورد زنها چندین روایت وارد شدهاست مبنی براینکه تمام بدن زن عورهٔ است و در نتیجه،باید پوشانده شود; مثل«المراهٔ کلها عوره»، قال علیهالسلام: «انماالنساء عی و عورهٔ».
۲) «ولایبدینزینتهن» منظوراز زینت، مواضع زینتاست;یعنی بدن را باید بپوشانند و فروج هم که وجوب پوشش آن،قبلا بیان شد.
۳) «ولایضربن یخمرهن علی جبوبهن» ظاهر آیه کریمه، ایناست که زنها بدن را میپوشاندند ولی مقداری از گردن آنها بازبود که این را هم میفرماید: بپوشانند.
ضمنا آیه «قواعد» میگوید که زنان سالخورده میتوانندمقداری از پوشش خود را کنار بگذارند.
معلوم میشود که زناندیگر باید تمام بدن خود را بپوشانند.
و همچنین آیه«جلباب» ظهورواضحی دروجوب پوشش کلبدن دارد; چونکه جلباب جامهای تقریبا سراسری است که کل بدن را میگیرد،البته توضیح کامل آیه قواعد و جلباب ان شاالله بعدا میآید.
مرحوم، آیهالله حکیم - رضوانالله علیه - میفرمایند: «یحب سترالمراهٔ تمام بدنها اجماعا بل ضرورهٔ من الدین و یشیرالیهقوله تعالی "ولیضربن یخمرهن علی جبوبهن ولایبدین زینتهنالالیعولتهن ..." وقوله تعالی " والقواعد من النساء" وصیحیح الفضیل وصیحیح الیزتطی وماورد فی حرمهٔ النظر الی الاجنبیه نباءعلیالملازمه بین حرمهٔ النظر و وجوب الستر المفروغ عنها فی ظاهرالض و الفتوی».
▪ مقدار استثنا از مساله وجوب ستر در مساله وجوب ستر در این آیه کریمه، دو استثنا واقع شدهاست: یکی استثناء مقداری از ستر و دیگری مقداری از مردان یازنان که حکم الزامی پوشش در مقابل آنها برداشته شدهاست.
امامقدار استثناء از خود پوشش «الا ما ظهرمنها»برای روشن شدنمعنای این بخش از آیه کریمه قبلا باید چند نکته را بیان کنیم: ۱) منظور از زینت در آیه، خود زینت نیست; چون کهمسلما خود زینتبه خودی خود، حکم وجوب پوشش ندارد وآشکار کردن آن هم اشکالی ندارد بلکه منظور، مواضع زینتاست که لازمه پوشاندن زینت، پوشاندن بدن و لازمه آشکارکردن آن، آشکار کردن بدن است.
) استثناء «الا ما ظهر منها» متصل است نه منقطع; زیرا کهاولا،اصل در استثناء، متصل بودن است و منقطع بودن، احتیاج به قرینه دارد که در اینجا قرینهای وجود ندارد.
مگر این که قول ابن مسعود را درتفسیر"الا ما ظهر"بگیریم کهمیگوید:منظور لباس رویی است.دراین صورت استثنا منقطعمیشود.ولی قولابن مسعود هم اولا"با قولابن عباس و سایرینکه تفسیر کردهاند به صورت و دست معارض است اضافه براینکه از ظاهر آیه هم چنین بر میآید که مقداری از بدن که قابلپوشاندن است میخواهد استثناء کند.
وثانیا، ضمیر «منها» که بهزینت ، برمیگردد، علامت این است که مستثنی از جنسمستثنی منه است و استثناء متصل است و ثالثا، این که لباس رالازم نیستبپوشانید، مثل کلام لغوی میماند; چون لباس،خودش برای پوشش است واگر لباس را همبناباشد بپوشاننداولا دور لازم میآید و ثانیا کسی چنین چیزی را نمیگوید.
۳) حال که زینت مواضع زینتیعنی بدن شد و استثنا هممتصل شد مقدار استثنا شده از بدن چه مواضعی است؟
کاملا مشخص است که اگر زنی در مقام پوشش بدن خود باشد وتمام بدن را بپوشاند تنها صورت و دست است که خود به خودظاهر میماند، البته میتواند این دو موضع را نیز بپوشاند اما اگرنخواهیم که عسر و حرج و زحمت زیادی بر او تحمیل کنیم،صورت و دست او باز میماند و منظور «الاماظهر منتها» هم بهقرینه روایات، همین دو موضع یعنی صورت و دست است.
● چند نمونه از روایات ▪ روایهٔ ابیالجارورد «الا ما ظهر منها» فهی الثیاب و الکحل والخاتم و خضاب الکف و السوار ▪ صحیحه زراره «الا ماظهر منها» قال الکحل والخاتم ▪ ابی صیر ...
«الا ما ظهر منها» قال الخاتم والمسکه وقول ابن عباس ...
رفعه الوجه و یاطن الکف و قول مرحومشیخ طوسی - رحمهٔاللهعلیه - اجمعوا ان الوجه والکفان لیسابعورهٔ الجواز اظهارها فی الصلاهٔ و قول ومرحوم علامه طباطبایی - رحمهماالله - البته قابل تذکر است که در روایات، سرمه چشم کنایه ازصورت، والنگو کنایه از دست است که مواضع این زینتهاهستند.
در نتیجه آیه کریمه از مقدار پوشش لازم، وجه و کفین رااستنتاء کردهاست.
علاوه براین که این بخش از آیه نیز دلالت برعدم لزوم پوشش وجه وکفین دارد:«ولیقربنیخمرهنعلی جیوبهن» باید به وسیله روسری خود، گردن و سینههای خود رابپوشانند.
آیه کریمه، در مقام بیان حد و کیفیت پوشش زناناست وابتدا، حفظ فروج و بعد، آشکار نکردن مواضع زینت رابیان نمودهاست.
تنها موضعی که باقی مانده و ممکن است کهگمان شود که جزو استثنا «الا ماظهر منها» میباشد، گردن وسینهها است که دستور میدهد این موضع را نیز بپوشانند اگرصورت و دست هم که بیشتر از گریبان آشکار است و بیشترمورد توهم استثنا «الا ماظهر منها» میباشد لازم بود پوشاندهشود، باید آیه کریمه آن را بیان میکرد.
مرحوم، آیت الله حکیم - رحمهٔالله علیه - میفرمایند: «ولایضربن یخمرهن علی جبوبهن» مشعر باختصاص الحکمیالجیوب فلا یعم الوجوده.
مرحوم، علامه طباطبایی - رحمهٔاللهعلیه - میفرمایند: «...
ولیلقین باطراف مقانعین صدورهن لیسترتها بها».
مرحوم، طبرسی - رحمهاللهعلیه - میفرمایند: «امرن بالقاء المقاتععلی صدورهن تعطیه لنحورهن ...
قال ابن عباس: تغطی شعرها وصدرها و ترائبها و سوالفها» ۴) مساله پوشش وجه و کفین دراین باره، میان فقها و مفسرین، اختلاف نظر است.
عدهای قائلبه وجوب پوشش صورت ودستهاودرمقابل، عدهای قائل به عدموجوب پوشش شدهاند.
علاوه براین که همه قائل شدهاند کهپوشاندن آن بهتر است.
اما هرکدام برای نظریه خود، ادلهای ازآیات و روایات بیان کردهاندکه جهت تکمیلبحث ارائه میشود.
ابتدا ادله قائلین به وجوب پوشش را بیان میکنیم همراه باجوابی برای هرکدام و بعد، ادله قائلین به عدم وجوب پوشش.
۵) ادله وجوب پوشش وجه و کفین ▪ دلیل اول: اطلاق آیه غض «یغضوا من ابصارهم»میفرماید چشم فرو گیرید و نگاه نکنید.
این کلام، اطلاق دارد ودر نتیجه، همه جای بدن را میگیرد از جمله، وجه و کفین را.
بعدمیفرمایند: باالملازمه هرجایی از بدن را که نباید نگاه کرد زنلازم استبپوشاند از جمله، وجه و کفین را.
جواب دلیل اول:اولا، آیه اطلاق ندارد وحذف متعلق همدلیل بر اطلاق نمیشود; چون متعلق معلوم بوده و حذفشدهاست وجود کلمه «من» شاهد بر عدم عمومیت در متعلقاست;چون تبعیضیهاست.
مرحوم آیهٔالله حکیم(ره) میفرمایند:«والامر بالغض لاعموم فی متعلقه وحذفه لا یقتضیه اذ حمله علیالعموم لکل شیء ممتنع ولاسیما بملاحظه التعبیر بقوله تعالی"منابصارهم" فان کلمه من ظاهره فی التبعیض والظاهر کونه یلحاظالمتعلق و تقدیر کل شی من بدن المراهٔ لاقرینهٔ علیه بلالمناسبجدابقرینهٔ مابعده ان یکون متعلقه الفروج» و مرحوم، علامهطباطبایی - رحمهٔاللهعلیه - نیز متعلق را فروج گرفتهاند: «ویکونمدلول الایه هوالنهی عن النظر الی الفروج» ثانیا: هیچ ملازمهایبین حرمت نگاه و وجوب پوشاندن نیست.
همانطوری کهعدهای از فقهاء فرمودهاند، نگاه زن به بدن مرد حرام است ولیبرای مرد پوشاندن واجب نیست.
▪ دلیل دوم: «لایبدین زینتهن الاماظهر منها» میفرمایند: اطلاق«لایبدین زینتهن» وجه و کفین را نیز میگیرد که جزو زینتهاییاست که نباید آشکار شوند ومیگویند: منظور از استثنای«الاماظهر منها» هم، بدن نیست، بلکه منظور، لباس است;کمااینکه ابن مسعود گفته است.
جواب:اولا، با وجود استثنای «الاماظهر منها» بلافاصله بعداز «لابیدین» اطلاقی منعقد نمیشود.
ثانیا، قول ابن مسعودمعارض است با قول ابن عباس و دیگران.
ثالثا: لازمه قول ابنمسعود، منقطع بودن استثناء ولغویت آن است; زیرا اگر بگوید:لباس را لازم نیست بپوشانید، کلامی لغو است; چون قابلپوشاندن نبوده و دور لازم میآید.
رابعا: روایات زیادی داریممبنی براینکه منظور از استثناء وجه و کفین است که روایاتبعدا میآید.
▪ دلیل سوم: «لایبدین زینتهن الا لبعولتهن ....» مرحوم، آیهٔاللهخویی - رضواناللهعلیه - برای اثبات وجوب پوشش وجه وکفین، به این قسمت از آیه، استدلال کردهاند و فرمودهاند:«هرچند از قسمت اول آیه، که استثناء «الا ماظهر»دارد، وجوبپوشش کل بدن، غیر از وجه و کفین و عدم وجوب پوشش وجهو کفین استفاده میشود، ولی قسمت قبل، در مقام بیان حکمظاهر شدن قسمتی از بدن است نه بیان حکم اظهار بدن برایدیگران و حکم اظهار بدن برای دیگران را قسمت دوم، یعنی«لایبدین زینتهن الا لبعولتهن» بیان میکند که مطلقا بدون هیچاستثنایی آیه کریمه میفرماید: جز برای شوهر...
بدن را آشکارنکند.
در نتیجه، در مقام اظهار برای دیگران، هیچ موضعی از بدناستثناء نشدهاست وفقط بعضی ازافراد استثناء شدهاند.
پس تمامبدن حتی وجه و کفین، در مقابل مردان باید پوشیده باشد.
و اینکه قسمت اول که همراهاستثنااست فقط حکم ظهورفی حدنفسهرا بیان میکند و قسمت دوم، حکم اظهار برای دیگران رامیفرماید: فعل"بداء"اگر متعلق آن بدون "لام" بیاید معنایآشکارنکردن در مقابل پوشاندن دارد و اگر متعلق آن همراه "لام"باشد معنای پوشاندن در مقابل ارائه به دیگران دارد لذا قسمتاول، معنای ظهور فی نفسه و قسمت دوم، معنای اظهار برایدیگران را دارد.
«البداءبمعنیالمظهورکمافی قوله تعالی"بدت لهماسؤاتهما"والابداء بمعنی الاظهار فاذا کان متعلقا بثی و لم یکن متعدیا یا للام یکونفی مقابل الستر واذا کان متعلقا باللام کان فی مقابل الاخفاء بمعنیالارائه والاعلام ومن هنایظهرمن آلایه الکریمه فان قوله عز وجل اولا«ولابیدین زینتهن الا ما ظهر منها» انما یعبد وجوب ستر البدن الذی هوموضع الزینه و حرمهٔ کشفه ماعدا الوجه والکفین فی حین ان قوله ثانیا«ولابیدین زینتهن الا لبعوتهن» یفید حرمهٔ اظهار بدنها وجعل الغیرمطلعا علیه واراءته مطلقا من دون فرق بین الوجه والیدین