خاستگاه حکومت علوی را می توان از زوایای گوناگون تاریخی،
جامعه شناختی، حقوقی، دینی و سیاسی، مورد کاوش قرار داد. این مقاله پس از عبوری سریع از خاستگاههای یادشده، محور خود را جستجو پیرامون خاستگاه
سیاسی حکومت علوی قرار می دهد. در باره خاستگاه سیاسی حکومت علوی، با
سه دیدگاه: الهی، الهی مردمی و مردمی مواجهیم. نخست این سه دیدگاه، با
استناد به گفتار مدعیان آنها مطرح می شود. آنگاه با توجه به دیرینه بودن گفتمان
دیدگاه اول و دوم که یکی مربوط به پیروان آن حضرت و دیگری مربوط به دیگر
فرق مسلمان است، با عنایت به سرشاری منابع و تألیفات پیرامون آن دو، سمت و
سوی اصلی بحث را متوجه دیدگاه سوم که جنبه کاربردی بیشتری هم دارد و از
مباحث زنده سیاسی جامعه است، نموده و پس از ذکر مستندات این دیدگاه با
تأملات هفت گانه، به ارزیابی آن از نگاه عقل، کتاب، سنت و اجماع و عملکرد
تجربی آن در طول تاریخ خواهیم پرداخت و در پایان به نقش مردم در حکومت
علوی بر مبنای خاستگاه الهی آن اشارتی مختصر خواهد شد.
در پی قتل عثمان و بلاتکلیف ماندن مسأله زمامداری و خلافت، نخبگان و خواصّ، مرکب از
چهره های شاخص مهاجرین و انصار و دیگر افراد مؤثر در جامعه اسلامی آن برهه، به همراهی
تعداد زیادی از مردم مدینه النبی(ص)، در مسجد رسول خدا برای چاره اندیشی و شور و مشورت
در این مسأله مهم و حیاتی گرد آمدند. مسجد مملو از جمعیت شد. انگشت اشاره و ارشاد برخی از
خواصّ و سابقین در عرصه ایمان و جهاد، همچون: عمار یاسر، ابن تیهان، ابوایوب انصاری و
سخنان روشن گرانه ایشان در فضل و سابقه و جهاد و قرابت امیرالمؤمنین(ع)، زمینه های پیش
آمده در اثر حوادث بیست و پنج ساله گذشته را فعلیت بخشید و همگی بر علی(ع) اجماع و اتفاق
کردند. سیل خروشان علاقه و احساسات خواصّ و عوام به سوی بیت امام(ع) به جریان افتاد.
انبوه جمعیت در درب خانه مولا گرد آمدند و یکصدا آن امام همام را برای پذیرش حکومت و
ولایت تحت فشار قرار دادند، حادثه ای که در تاریخ خلافت، برای نخستین بار و آخرین مرتبه
اتفاق می افتاد [1]. خود حضرت در وصف بیعت گوید:
و بسطتم یدی فکففتها و مددتموها فقبضتها، ثم تداککتم علیّ تداکّ الاِبل الهیم علی
حیاضها یوم ورودها حتی انقطعت النعل و سقطت الرّداء و وطیء الضعیف و بلغ من
سرور الناس ببیعتهم ایّای ان ابتهج بها الصغیر و هدج الیها الکبیر و تعامل نحوها
العلیل و حسرت الیها الکعاب؛ [2]