دانلود مقاله داستان خلقت آدم

Word 138 KB 14353 28
مشخص نشده مشخص نشده تاریخ
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع

  • به نام پروردگاری که تمامیت ایجاد را بر وجود ادمی به ودیعت نهاد و شانه او را بر مداری به ارزش تمام هستی،که مرصع شد،از یاقوت های پنج گانه ای،که درصندوقچه توحیدی با ارزش ترین و قیمتی ترین بود و هرگز سبزی آن را هیچ ملک و ملکی به خود ندیده،تزیین نمود.در حالی بر کرسی تدریس نشانده شد که تلامیذ ملکی نمی دانستند بر درس اسما شناسی او گوش جان فرا دهند.یا چشمان دوخته بر آن مدال که درخشش هریاقوتش خورسیدی را شرمسار می نمود،مهار سازند.و با نگاه دقیق که او کیست،چه می گوید و چه دارد؟از تمامیت کلاس تدریس محروم نگردند.
    آری سرشتش از گل و نور بود،اما سرنوشتش خلیفه اللهی را به اذهان سبوحیان و قدوسیان نشانه رفته بود.وی پیش از خلق جهان و مافیها و اتمام آن و ایجاد محشر و قیامت،قیامتی به پا کرد بسیار دیدنی!
    هنوز اسرافیل ممات و محیی خلق نشده بود که کلام و بیان و نگاهش همه چیز را تمام شده جلوه می داد.جبرئیل پیش از معراج جسمی و روحی فرزند او به عرش،چنان از شوق تدریس پر و بالش از آتش شوق زبانه کشیدکه تمام کروبیان بوی عطر آگین بال های سوخته جبرئیل را استشمام کردند و بر سوختنش تحسین نمودند به گونه ای که عزرائیل ملک خود بر کلاس درسش قبض روح شد.
    میکائیل آن صف آرای ملائک نیز چنان از خود بی خود گشت که خود عامل به هم پاشیدگی صفوف ملکوتیان گروید.لبخند ملیح عرش بر گل زیبای آدمیت چنان دلنواز و عاشقانه بود که گویی کرسی نیز از تاب و توان افتاده بود.
    آری!پروردگاریعنی خالق زیبایی،عالی ترین و هنرمندانه ترین هنر های زیبایش را در نمایشگاه توحیدی به نمایش گذارده بود.آدم ابوالبشر آن پدر مهربانی که هرگز نمی خواست دل کسی را بیازارد،با معشوقه خود حوا،بر باغات بهشتی به گشت و گذار مشقول بودند؛گل می گفتند و گل می شنیدند،دل می دادند و دل می گرفتند،ناگهان افعی[ابلیس]کینه و حسد،چنان عقده حقارتش را بر نیش حیله به نوش آدم خوراند که همه جا برای آنان سیاه گشت.
    و اما آدم،چنان به خود می پیچید که ناگهان خود را در صحرایی تنها پر از وحشت و غم یافت،به گونه ای وحشت و تنهایی بر او مستولی گشت که درد و رنج نیش افعی از یادش برفت.دست حسرت بر دل زخم افتاده اش نهاد و با پای ندامت به دنبال حوا وبا فریاد الهی «العفو»،هم سوزش ناشی از نیش را آرام و هم وحشت از تنهایی را بی رنگ می ساخت .آنقدر دراین زندان پهناور،که اولین مجرمانش آنرا تجربه می نمودند،به دنبال یار گشت که گویی ره پانصد ساله را در پیش نظر خود مجسم می نمود.
    و اما آدم،چنان به خود می پیچید که ناگهان خود را در صحرایی تنها پر از وحشت و غم یافت،به گونه ای وحشت و تنهایی بر او مستولی گشت که درد و رنج نیش افعی از یادش برفت.دست حسرت بر دل زخم افتاده اش نهاد و با پای ندامت به دنبال حوا وبا فریاد الهی ‌‌‌‌‍‍«العفو»،هم سوزش ناشی از نیش را آرام و هم وحشت از تنهایی را بی رنگ می ساخت .آنقدر دراین زندان پهناور،که اولین مجرمانش آنرا تجربه می نمودند،به دنبال یار گشت که گویی ره پانصد ساله را در پیش نظر خود مجسم می نمود.

    اما حوا،آن دلبر آدم،نیز وضعیت مطلوب نداشت؛چون هرگز خود را با زندگی در خانه خلقت و عروس شدن و به خانه بخت رفتن و نیز آغاز زندگی را با جدایی و فراق آماده نساخته بود و هرگز به ذهنش هم خطور نمی کرد که باید عمری را در فراق یار،یکه و تنها،در سلول تنهایی دنیا به سر ببرد.او هرگز برای تنهایی خلق نشده بود.اما لعنت بر این افعی که با شیطنت او سالها اولین لیلی و مجنون هستی،تنهایی را تجربه کردند.

    آنقدر در فراق لیلی،مجنون وارگریست که بیم نابینایی او میرفت.آری اشکها مرحم زخمها بودند،اما نیش بد نیشی بود و زخم عمیق و کاری.زهر چنان وجودش را بی رمق می ساخت که تنها داروی شفا بخشی او اشک و آه بود.

    اما شربت امید،که «ان شاء الله به هم خواهیم رسید»،چنان وجودش را احیا نمود که با عزم راسخ برای یافتن خود به دنبال حوا رهسپار شد.امید آدم و حوا نیز به بزرگی زندان بود.انگیزه احیاگر«دوباره زندگی اشتراکی را شروع خواهیم کرد»،جاده جستجو را هموار ساخته بود و با دیدن تابلوهایی از ردپای حوا،به آدم جانی دوباره داده بود.

    گامها با توکل،زنجیری گشت تا زنجیره های تنهایی را از هم بگسلد.لبخند ملیح با اشک شوق حوا،همراه با فریادی از حنجره پر دردش،چنان افعی لعین را لرزاند که گویی هرگز از سوراخ خانه نخوتش بیرون نخواهد آمد.

    دستهای سرشار از انرژی وصال،با چشمهای بسته از جاده فراق،با سربازان امیدی که از پادگان چشمان آدم زنجیروار بر میدان رزم آرایش،صورت رمق دیده اش با صفوفی منظم،رقص شادی می کردند،ناگهان صدایی از مؤذنه حنجره اش به گوش افلاکیان رسید که گویی صدا،صدای خدا بود.حوای عزیزش را به آغوش کشید و با همه وجود و با محبت و امید،ترانه وصال را تقدیم وی نمود.آری تصمیم گرفتند،ابراهیم وار،اسمائیل هوس ها را ذبح کنند،تا بهشتی دیگر بسازند و بهشتی زندگی کنند.

    مانیز تا به حال فقط اشک ندامت ریخته ایم،ولی هرگز به دنبال حوای خود نگشتیم.

    معنای یاد و ذکر خدا بزرگان گفته اند:شاید بعضی تصور کنند که مقصود از یاد خدا این است که انسان تسبیحی به دست گیرد و ذکر بگوید،ولی قطعأ مقصود این نیست،نه تنها این گونه یاد خدا بودن،انسان را به یاد خود نمی آورد و حجاب های دل را بر نمی دارد،بلکه ممکن است حجابی بر حجاب های دل بیفزاید.یاد خدا در رابطه با دفع موانع شناخت خدا به معنی حضور ذهنی و گفتاری نیست،بلکه به معنی حضور ذهنی و گفتاری نیست،بلکه به معنی حضور عملی است.هر چند حضور ذهنی و گفتاری هم به عنوان بخشی از کردار،به ترتیبی که خواهد آمد در کنار زدن این موانع مفید و مؤثر می باشد.

    یاد خدا به این معنا در نخستین گام عبارت است از:خود نگهداری از هوس هایی که موجب،حجاب ها و موانع قلب است و این گام حساس ترین و عمده ترین و در عین حال،سخت ترین گام های سیر و ستوک در رابطه با شناخت خدا از طریق قلب است.از این رو،در روایات از آن به«اشد الاعمال»یا «سید الاعمال» تعبیر شده است.

    پس از برداشتن این گام و خودداری از هوس و گناه،دومین گام در مسیر سلوک،اجرای قوانین الهی و پیاده کردن برنامه های انبیای الهی و قوانین شرع مقدس در زندگی است.

    حضرت علی‹ع›نیز در این زمینه می فرمایند:«و لکن ذکر الله فی کل موطن اذا هجمت علی طاعته او معصیته»1 یاد خدا در همه جا،به این معنی است که هنگام اطاعتو یا معصیت خدا به وظیفه خود عمل کنی.

    پس برای کرامت نفس و سرانجام،برای رسیدن به خدا لازم است که خود را بشناسیم.

    سر گذشت خلقت آدمی در قرآن وحال ای جانشین خدا،ای مسجود ملائک و ای اشرف مخلوقات گوش فراده تا داستان خلقت تورابر اساس آیات قرآن و روایاتبازگو کنیم: چشم دل باز کن که جان بینی آن چه نادیدنی است آن بینی آن چه نشدیده گوشت آن شنوی و آن چه نادیده چشمت آن بینی و بدان که: گردر طلب گوهر کانی،کانی ور در پی جست وجوی جانی،جانی من فاش کنم حقیقت مطلب را هر چیز که در جستن آنی،آنی داستان خلقت انسان از آنجا آغاز می شود که خداوند متعال به فرشتگان فرمود: «واذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه»2 وهنگامی که گفت پروردگارت به فرشتگان:می خواهم جانشینی در روی زمین بگمارم.ملائک نپذیرفتند و شدیدا اعتراض کردند و گفتند:خدایا تو گمارنده کسی به عنوان جانشین در روی زمین هستی که در آن فساد و خونریزی مکند.و گفتند:آیا قرار می دهی کسی را در روی زمین که در آن فساد و خونریزیها کند،حال آنکه ما شاکران تو را نیایش می کنیم و تو را به پاکی یاد می کنیم.فرشتگان که نمیدانستند خداوند می خواهد چه موجودی بیافریند،از عشق خداوند نسبت به انسان بی خبر بودند.3 خداوند که نمی خواست همه چیز را به فرشتگان بگوید،فرمود:ای فرشتگان!من چیزی می دانم که شما نمی دانید.4 وآرام آرام برای فرشتگان اسراری از خلقت آدم را فاش نمود تا برتری و رجحان آدم را نسبت به آنها بیان کند.از آن جمله ،همه اسما و نامها را بر فرشتگان عرضه داشت و فرمود:اگر راست می گویید مرا از آنها خبر دهید.ایشان درمانده شدند و گفتند:پاکا که تویی،ما دانشی نداریم جز آنچه به آموخته ای.تو دانای فرزانه ای.

    سپس،خداوند به حضرت آدم فرمود:ای آدم آنان را از نامهایشان خبر ده و چون از نامهایشان خبر داد،فرمود:«ما امانت خویش را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم،ولی از آن سرباز زدند و از آن هراسیدند و [از میان تمام مخلوقات فقط]انسان آن را پذیرفت.5 در آخر رو به همه ی فرشتگان کرد و فرمود:آیا به شما نگفتم رازهای نهانی وجود دارد که فقط من آن رازها را می دانم و شما نمیدانید.6 حال همه ی فرشتگان در برابر آدم به سجده بیفتید.همه فرشتگان نیز سجده کردند.خداوند فرمود:اگر از سجده کردن سرباز زنید،جزو رانده شدگان می شوید.ابلیس سجده نکرد و لذا جزو کافران و رانده شدگان گردید.

    در سوره ی حجر آیات 28 تا 35 داستان آفرینش آدم اینگونه بیان شده است:«و چنین بود پروردگارت به فرشتگان فرمود :من من آفریننده انسانی از گل خشک باز مانده از لجن بونیاک(بعد مادی و جسمی انسان)هستم.پس چون او را سامان دادم و در آن از روح خود دمیدم(بعد روحی،ملکوتی انسان)،در برابراوبه سجده در افتید.آن گاه فرشتگان همگی به سجده افتادند،مگر ابلیس از ایکه از سجده کنندگان باشد سرباز زد.خداوند فرمود:ای ابلیس تو را چه میشود که از سجده کنندگان نیستی؟گفت:من کسی نیستم که به انسانی که از گل بازمانده از لجنی بویناکش آفریده ای سجده کنم،پس‌‌‌‌‍[به علت نافرمانی]از آن بهشت بیرون شو که تو رانده شده و مطرودی وتا قیامت بر تو لعنت باد».

    سپس به حضرت آدم فرمود:«ای آدم تو و همسرت در بهشت بیارامید و از نعمت های آن از هرجا که خواستید به خوشی و فراوانی بخورید،ملی به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید بود.سپس،شیطان آنان را به لغزش کشانید و از جایی که بودند آواره کرد[چون آدم نافرمانی خدا کرد،فرمان «قلنا اهبطوا»صادر شد]و گفتیم پایین روید.و در روی زمین تا وقت معین آرامشگاه و بهره مندی دارید.

    از زمان صدور فرمان ((اهبطوا))تا((ارجعی)) آدم مایل نبود از بهشت بیرون برود،اما چون نافرمانی کرده بود،باید از بهشت هبوط می کرد.اما خداوند چون آدم را همراه با عشق آفریده و می خواست با آدم معاشقه کند:((معشوق اگر چه عاشق را براند،اما راندنش هم از روی عشق محبت است.)) به انسان فرمود:ناراحت نباش در روی زمینی فرود آی که آن را برایت آرامش گاه قرار داده ام و همه امکانات را برایت فراهم کرده ام‌.

    3333((ای آدم برو در زمینی که آن را محل آرامش شما قرار دادم و کوه ها را میخ های آن و شما را به صورت زوج ها آفریدم و خواب شما را مایه آرامش تان قرار دادم و شب را پوششی برای شما!و روز را وسیله ای برای زندگی و معاش شما قرار دادم!و بر فراز شما هفت آسمان محکم بنا کردم!و چراغی روشن و حرارت بخش آفریدم!و از ابرهای باران آبی فراوان برایتان نازل کردم،تا بوسیله آن دانه و گیاه بسیار برویانم و باغ هایی پر درخت و...!7 می فرمایند:ای آدم ناراحت نباش،تمام امکانات را برایت در روی زمین قرار داده ام و حتی همه آسمان ها و زمین و هر آنچه ما بین آنهاست را رام و مسخر تو گردانیده ایم تا از همه آنها بهره مند گردی.

    و نیز فرمود:((ای فرزند آدم همه چیز(همه مخلوقات)را برای تو خلق کردم و تو را به خاطر خودم(برای خودم)خلق کردم.8وباز در قرآن سوره طه می فرماید:(ای انسان)تو را برای برگزیدم و همه اشیا را برای تو آفریدم.

    حال ای انسان!خداوند تو را خلق کرد برای خودش،نه برای دنیا!پس چرا خدمت گذار دنیا شده ای؛راست چه زشت و ناپسند است که انسان در خدمت چیزی باشد که باید آن چیز را صد درصد و کاملا در اختیارش باشد.

    توبه و پشیمانی حضرت آدم اما حضرت آدم(ع) با این که خداوند رحمان از درب لطف و همه امکانات و وسایل را برای وی در زمین فراهم کرده بود،باز هم از انجام نافرمانی خود رنج می برد و پشیمان شده بود؛زیرا آدم خود معشوق را می خواست نه ظواهرو اشیای مادی را،از این رو عرض کرد:خداوندا!راهی به من نشانده که از این درد و رنج روحی خلاصی یابم.باز خداوند رحمان لطف کرد و فرمود:ای عزیز دل من،ناراحت نباش ،مابه انسان کرامت وبزرگواری عطا کرده ایم.

    ای جانشین من در روی زمین!ای مسجود فرشتگان،ای اشرف مخلوقات!غمگین مباش که ماراه و روشی به تو نشان می دهد و نه اندوهی.آدم بازامیدوار شد،چون نسیم عشق و محبت دروجودش بار دیگر وزیدن گرفت و خداوند رحمان از در لطف و مهربانی رمز توبه را به آدم نشان داد.و فرمود:((آنگاه ادم کلماتی از پرودگارش فرا گرفت و این نبود جز راز واسرار توبه))9.خداوند نیز از او درگذشت،چه او توبه پذیر و مهربان است.وفرمود:((هر کس توبه کند و ایمان آورد وعمل صالح پیشه کند،پس ایشان کسانی هستند که خداوند سیئاب ایشان را به حسنات تبدیل میکند و خداوند آمرزنده و مهربان است.

    بار دیگر انسان را دلداری داده و او را امیدوارمی کند:((و خداوند می خواهد (به طریقی)از شما درگذرد و کسانی که پیرو شهواتند می خواهند کجروی بزرگی پیشه کنند)).10 موانع استجابت دعا 1.عدم آگاهی انسان نسبت به مصالح خود:انسان در اثرعدم آگاهی و توجه نداشتن به همه شرایط نظام هستی و نفهمیدن سیر تحولات جهان،معمولا خواسته و نیاز هایی را مطرح می کند که به صلاح و نفع خود و دیگران نیست.در نتیجه،اگر بر واقعیت امر آگاهی پیدا کند،از طرح نیاز خود پشیمان می شود.

    خداوند رحمان از در لطف و مرحمت چون بر این مصالح از خود انسان آگاه تر است،چنین نیازهایی را پاسخ نمی گوید.

    گاهی اوقات انسان در کنار نیلزهای خیر و شایسته نیازهای شر و ناشایسته را هم از خدا طلب می کند.هرچند ممکن است خود به آن واقف نباشد.

    ((انسان با شوق و رغبتی که خیر و منفعت خود را می جوید،چه بسا به نادانی با همان شوق و رقبت شر و زیان خود را می طلبد و انسان بسیار بی صبر و شتاب کاراست)).11 گاهی نیز انسان از پیش آمدن حوادثی که برایش رخ می دهد،ناراحت می شود.در صورتی که با توجه به مجموعه عالم هستی وسیر جریانات آن،این گونه حوادث به نفع ایشان می باشد.به عکس،گاهی انسان از پیش آمد برخی مسائل خوشحال می شود.ولی در نهایت به ضرر وی می باشد.

    2.گناه:گناه موجب سقوط انسان می شود و حال خوش دعا را از انسان می گیرد،گناه حکایت از این واقعیت می کند که گناه کار،خداوند را در حقیقت نشناخته و عدم شناخت خداوند،در عدم برقراری ارتباط با خدا عدم استجابت دعا،نقش تعیین کننده ای دارد.

    خداوند به حضرت عیسی(ع) وحی کرد که: به ستم کاران بنی اسرائیل بگو:مرا نخوانید در حالی که مال حرام زیر پاهای شما می باشد و از آن اجتناب نمی کنید و بت ها را در منازل خود نگه داری می کنید.

    پس من دوست دارم که جواب گویم هر کس که مرا بخواند،ولی اجابت من نسبت به اینها،لعنتی است بر آنها تا این که پراکنده شوند.12 3.ظلم:ظلم با همه اقسام آن از جمله ظلم به خدا،ظلم به خود،ظلم به مردم،ظلم به حیوانات و...

    از دیگر موانع استجابت دعا محسوب می شود.در روایتی آمده است: خداوند به حضرت عیسی(ع)وحی کرد:ای عیسی به ستمگران و ظالمان بنی اسرائیل بگو که من برای هیچکدام از آنها دعایی را مستجاب نخواهم کرد،در حالیکه برای فردی از مخلوقات من،پیش آنها حقی ادا نکرده باشند،یعنی ظالم باشند.

    4.دعاهایی که با حکمت خدا و یا با سنن لایتغیر الهی منافات داشته باشد:بعضی انسانها نمی دانند که چه چیزی برای آنها خیر و مصلحت است و چه چیزی شر.همانند کودکی که می خواهد خود را از بام بلندی پرتاب کند وبا ممانعت پدر و مادر روبرو می شود.او در مقابل اراده پدر ومادر دلسوز و مهربانش،نسبت به آنها خشم می ورزد.

    5.درخواست حرام:از موانع استجابت دعا درخواست نامشروع و حرام می باشد.

    6.رهاکردن اوامر الهی:برای مثال،کسانی که امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنند و یا واجبی از واجبات الهی را ترک کنند،دعایشان مستجاب نمی شود.

    7.امید به وسایل ظاهری و یا امید به مردم:در حدیثی قدسی از امام صادق(ع) آمده که خداوند می فرماید:«به عزت و جلال و مجد و سلطنتم که بر عرش دارم سوگند،حتما حتما امید هرکس که به جز من امیدوار است به ناامیدی قطع کنم و جامه ذلت و خواری در چشم مردم به او بپوشانم و از نزدیک شدن به درگاهم کنارش زنم و از حریم وصالش دورش کنم.آیا در سختیها به غیر من آرزو بسته در حالیکه سختیها به دست من است و آیا به غیر من امیدوار است و با داشتن فکر و اندیشه حلقه در دیگری را می کوبد،در حالیکه کلیدهای درهای بسته به دست من است.در خانه ی من بر روی کسی که مرا بخواند باز است.آیا در ناگواری هایش دل به من بست که من او را در ناگواریها رها کردم؟چه کسی در پیش آمدهای زندگی،به من امیدوار شد و من ناامیدش کردم.آرزوهای بندگانم را در نزد خود محفوظ داشتم تا به موقع برآورم و آنان به حفظ من راضی نشدند و به فرشتگانی که آسمان ها را پر کرده و از تسبیح من هرگز ملول نشدند،دستور دادم که درهای میان من و بندگانم را نبندند.ولی بندگانم به به گفته من اطمینان ندارند،آن گاه که مصیبتی بر ایشان شبیخون زده است.مگر نمی دانند هیچکس بدون اجازه من قدرت برطرف کردن آن مصیبتها را ندارد،پس چرا از من غفلت می کنید؟آنچه را که از من نخواسته بود،به وجود و کرمم به او دادم.سپس که از دست او باز گرفتم،از من آنرا نخواست بلکه از دیگری خواست!آیا مرا چنین می پنداری که من بیش از درخواست تو عطا کنم.آنگاه که از من درخواست شد پاسخ ندهم،مگر من بخیلم که بنده من نسبت به من بخل ورزد،مگر بخشش و رحمت به دست من نیست؟مگر من آن نیستم که جایگاه هم ی آرزوها هستم.چه کسی به جز من می تواند رشته آرزوها را قطع کند؟آیا امیدواران نمی ترسند از اینکه به غیر من امید می بندند.اگر اهل آسمانها و اهل زمین همگی به من امید ببندند؛به هریک از ایشان به اندازه هرآنچه که همگی آرزومندند بدهم.از این همه بخشش به اندازه ذره ای از ملک و قدرت من کم نمی شود!چگونه کم می شود ملکی که من برپادارنده آنم؟!خشم و نفرت بر کسانی که از رحمت من ناامیدند و خشم و نفرت بر کسی که نافرمانی مرا می کند و مرا در نظر نمی گیرد...» برخی زمینه های اجابت دعا 1.تضرع و گریه؛ 2.ستایش وسپاس خدای رحمان و عذر و پوزش؛ 3.درنگ و تاُمل و اصرار و پافشاری؛ 4.خضوع و خشوع؛ 5.درود و صلوات بر محمد و آل او؛ 6.اخلاص و پاکدلی؛ 7.علاج واقعه قبل از وقوع؛ 8.دیگران را در دعا،یاد داشتن و بر خود مقدم داشتن؛ 9.سجده های طولانی؛ 10.صدقه دادن؛ 11.زمان و مکان مناسب برای دعا کردن و...

    برای دعا کردن علاوه بر شرایط،روش های خاصی وارد شده است.خداوند رحمان می فرماید:«ای عیسی!مانند کسی که در وسط اقیانوس در حال غرق شدن است و هیچ فریاد رسی غیر از خدا را نمی یابد،مرا بخوانید که به جای اشک از چشمانش خون می ریزد و امید به هیچ کس ندارد و غیر از من،دری را برای کوبیدن نمی شناسد.پس در چنین موقعیتی از احساسات و عواطف،درهای پذیرش باز می شود و دست الهی از آستین اجابت بیرون می آید و گره ها را باز می کند.13 و درحدیث قدسی آمده است که خداوند فرمود:«بنده من،وسیله تقربی نزد من ندارد که محبوب تر باشدنزد من ازآنچه براو واجب کرده ام و به تحقیق که بنده من به وسیله نوافل و مستحبات به من آنقدر نزدیک می شود تا آنکه او را دوست می دارم و چون او را دوست داشتم،من گوش او می شوم که با آن می شنود و چشم او می شوم که با آن می بیند و زبان او می شوم که با آن سخن می گوید و دست او می شوم که با آن حمله می کند.اگر مرا بخواند اجابتش می کنم و اگر از من چیزی سوال کند،به او عطا می کنم:«ان دعانی اجبته و ان سالنی اعطیته» برو بگو آمدم...

    به حقیقت برو بگو آمدم.اگر گفتند:اینجا چرا آمدم؟بگو به کجا روم و به کدام در رو کنم؟

    این ره است و دگر دوم ره نیست این در است و دگر دوم در نیس اگر گفتند:به اذن کی آمدی؟بگو شنیدم: بر ضیانت خانه فیض نوالت منع نیست در گشاده است و صلا در داده خوان انداخته اگر گفتند:تا به حال کجا بودی؟بگو:راه را گم کرده بودم.

    اگر گفتند:چی آوردی؟بگو: اولاْ،دل شکسته که از شما نقل است.

    و ثانیاّ، جز نداری نبود مایه دارایی من، طمع بخششم از درگه سلطان من است؛ و ثالثاّ،الهی آفریدی رایگان،روزی دادی رایگان،بیامرز رایگان،تو خدایی نه بازرگان.اگر گفتند:بیرونش کنید،بگو: نمی روم ز دیار شما به کشور دیگر برون کنیدم از این در،درآیم از در دیگر اگر گفتند:این جراُت را از که آموختی؟بگو:از حلم شما.

    اگر گفتند:قابلیت استفاضه را نداری،بگو:قابلیت را هم شما افاضه فرمایید.

    باز اگر از تو اعراض نمودند،بگو: به والله به بالله به تالله به حق آیه نصر من الله گه مو از دامنت دست بر ندیرم اگر کشته شوم الحکم لله اگر گفتنندکمذنبی(گنه کاری):بگو:اولاّ،شنیدم شما غفارید وثانیاّ،من ملک(فرشته)نیستم آدم زاده ام،ثالثاّ، نا کرده گنه در این جهان کیست بگو آن کس که گنه نکرده و زیست بگو من بد کنم و تو بد مکافات دهی پس فرق میان من و تو چیست بگو اگر گفتند:این حرف ها را از کجا یاد گرفتی بگو: بلبل از فیض گل آموخت سخن و رنه نبود این همه قول و غزل تعبیه در منقارش اگر گفتند چه می خواهی؟

    بگو: جز تو ما را هوای دگر نیست جز لقای تو هیچ در سر نیست14 حسن ظن و گمان نیکو نباید موجب سوء استفاده بنده از رحمت خداوند گردد.

    ...و اما گفتنی است که کسانی فریب شیطان خوردند و با دریافتی نادرست،بی مبالاتی،آسانگیری و سست همتی در امور،دین را((گمان نیکو به خدا داشتن))پنداشته اند.پیداست که این پندار پایه استواری ندارد و گمان نیکو به خدا داشتن هرگز نباید زمینه سست همتی و بی مبالاتی در امور دین گردد و گرنه چرا همینان که چنین پندار ناروایی دارند،به بهانه گمان نیکو به خدا داشتن در امور دنیایی مانند از پی کار رفتن و برای روزی تلاش کردن،بی مبالات و آسان گیر نیستند،با این که خداوند در قرآن با تاکید و سوگند،روزی همگان را ضمانت کرده است و تنها در امور دینی و اخروی است که گمان نیکو به خدا داشتن را بهانه می سازند و در انجام آنچه خواسته سستی می ورزند و بی مبالاتی می کنند؟!

    اینان اگر راست می گویند و به راستی به خدا حسن ظن و گمان نیکو دارند،باید در امور دنیوی و مالی نیز چنین می بودند.اگر اینان پدری توانا و مهربان می داشتند که روزی آنان را ضمانت می کرد،مگر نه اینکه به اعتماد و امید به پیمان ضمانت او،دیگر نگران روزی خود نبودند و برای بدست آوردن آن تلاش نمی کردند،تا چه رسد به اینکه برای دست یابی بدان خود را به آب و آتیش زنند؟چگونه است که به پیمان و ضمانت پدر،این چنین اعتماد و گمان نیکو دارند؟اما به پیمان خداوند،که در قرآن روزی همه بندگان خویش را ضمانت کرده،اعتماد و امید ندارد.

    مگر لطف و مهر و بخشش خدا از پدر کمتر است؟یا خدا از رساندن روزی بندگانش ناتوان است؟یا با بخل ورزیدن،روزی ازآنان دریغ می دارند؟مگر خدا ارحم الراحمین نیست؟مگر...

    بنابراین،آنان که در امور دنیایی چنین حسن ظن و گمان نیکویی ندارند،نباید در امور دینی(آخرتی)چنین ادعایی داشته باشند و گرنه ادعای آنان جز بهانه ای برای سهل انگاری در انجام تکلیف و پوششی برای بی مبالاتی در امو دین نخواهد بود.15 توبه؛بازگشتی عاشقانه به سوی معشوق توبه،انقلابی است درونی که در نتیجه حصول معرفت و بیداری قلب آدمی پدیدار می شود و روی دل را به سوی درگاه الهی می گرداند.آنگاه که انسان به زشتی گناه و کردار خویش آگاه شد و از خطاهای گذشته پشیمان گشت و تصمیم بر عدم تکرار آن گرفت و در جبران و تدارک ضایعات گذشته تلاش کرد،توبه به معنای واقعی تحقق می یابد.توبه،یک لفظ نیست بلکه عمل است.توبه،شوراندن شخصیت انسانی و فطرت الهی،علیه شخصیت پلید اجتماعی و هویت مسخ شده اخلاقی است.توبه یک روزنه امید است،دریچه گشایش و نقبی به جهان امیدواری است«به بندگانم خبرده که من آمرزنده و مهربانم.»16 توبه ریسمان خداوند ومدد عنایت اوست و بنده را چاره ای نیست که در هر حال به توبه هش ادامه دهد»17 دستور العمل توبه برای توبه،روش عملی زیر از وجود نازنین پیامبر(ص)پیشنهاد گردیده است: 1.غسل توبه انجام دهد.

    2.وضو بگیرد.

    3.چهار رکعت نماز،دو تا دو رکعتی،در هر رکعت یک مرتبه حمد و سه مرتبه توحید و یک مرتبه معوذتین((قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس))و بعد از اتمام نماز،70مرتبه«استغفر الله ربی و اتوب الیه»و سرانجام«لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم»بیان کند.و بعد از آن بگوید:«یا عزیز،یا غفار اغفرلی ذنوبی و ذنوب جمیع المؤمنین و المؤمنات فانه لا یغفر الذنوب الا انت»18 بنابراین توبه نباید فقط با یک لفظر«استغفر الله»باشد.بلکه عملاُ باید از کردار گذشته خویش پشیمان بود و ازتکرار اعمال ناپسند اجتناب کرد.

    توبه بر لب سبحه برکف دل پر از شوق گناه معصیت را خنده می آید ز استغفار ما شرایط توبه کامل از دیدگاه مولای متقیان حضرت علی(ع) 1.پشیمانی و ندامت از گناه و گذشته 2.عزم بر ترک آن گناه برای همیشه 3.ادای حقوق دیگران حق الناس 4.ادای فریضه هایی را که ضایع کردهای؛یعنی حق خودت بر خودت از جمله نماز،روزه،خمس،زکات و ...

    شرایط توبه خاص توبه خاص نیز شرایطی دارد: الف:گوشتی که از حرام بر تن روییده با حزن و اندوه آب کنی تا پوست به استخوان بچسبد و گوشت جدید در پوست پیدا شود.

    ب:زحمت و سختی عبادت را بر بدنت بچشانی،همچنان که شیرینی گناه را چشانیده ای و هرگاه چنین کردی بگو:«استغفر الله» تاخیر در توبه(تسویف) نظر به اینکه خداوند باب توبه را از فضلش به روی همه باز گذاشته و هر زمان که انسان از گناه منصرف شود،خداوند کریم توبه اش را می پذیرد و در پذیرش توبه زمان و شرایط خاصی قرار نداده است.متاسفانه به همین دلیل،بعضی از خطاکاران همچنان به عصیان و سرکشی ادامه داده و در توجیه می گویند:اکنون که امکان کام جویی و بهره برداری از مادیات و لذایذ دنیوی مهیاست و نیز قدرت بر ارتکاب معاصی دارند از تمتعات آن سودمند گردیده و استفاده می کنند،سپستوبه خواهند کرد،اما باید گفت:این اعتقاد از وسواس شیطان است.

    چرا گناه؟

    ای انسان آیا می دانی در مقابل چه کسی گناه و بی ادبی می کنی؟در مقابل کسی که دلسوز و خیر خواه تو است،آن قدر عزیز،رئوف و مهربان است که به مجرد بلند کردن دست های گدایی به سویش عذر خواهی از محضرش،از خطاها و اشتباهات تو می گذرد و از عقاب و عذاب چشم پوشی می کند.گناه در برابر مولی است که از رگ گردن به تو نزدیک تر می باشد.مولایی را نصیحت می کنی که اکنون غرق فضل و کرم و کمال اویی،با این که لباس کبریایی از شاُن اوست و در نهایت،تواضع و مهربانی با تو رفتار می کند.هرچند لازمه این همه گناه،عذاب و عقاب دردناک بود اما از تو انتقام نگرفت.

    نقل شده است که زلیخا چون قصد یوسف کرد،از بت سنگی که در گوشه اتاق قرار داشت شرم و حیا کرد،پیش از اجرای نقشه خود،پرده ای روی آن انداخت تا چشمش به بت نیفتد!ولی متاّسفانه ما همان پرده ای روی آن انداخت تا چشمش به بت نیفتد!

    ولی متاّسفانه ما همان پرده را هم پاره می کنیم او صنم پرست بود و ما صمد پرست.روزها و شب ها و سالیان برما می گذرد،بدون هیچ حساب و اندیشه ای گناه می کنیم و ازتقوی و صیانت نفس حتی پرده ای نازک باقی نگذاشتیم.عمری است نمک حضرتش را می خوریم،بی ادبی کرده نمکدان می شکنیم؟!

    متاّسفانه علی رغم این همه تاّکیدی که در مورد گناه شده است،ما همچنان بدون توجه به عواقب آن،دچارگناه می شویم.گناه در زندگی دنیوی و اخروی انسان اثرات بسیار زیانباریو مخربی دارد.گناه آفت درخت زندگی انسان است؛همچنان که در درختان و گیاهان آفت ها مانع طراوت و سلامت و ثمردهی است،در مورد انسان نیز گناهاان مانع انسان به سعادت و آرامش و زندگی سالم و مفید است.

    پاره ای از گناهان کبیره را می توان به این شرح نام برد.شرک به خدا،یاّس و ناامیدی از رحمت خدا،عقوق والدین،قطع رحم،ربا خواری، زنا،لواط ،شراب خواری، قمار،دروغ،پیمان شکنی،خیانت به امانت،دزدی،کم فروشی،فرار از جهاد،کمک به ستم کاران،عدم یاری به ستمدیدگان،اسراف،ترک واجبات،اصرار بر گناه،غیبت،بهتان،ریختن آبروی مؤمن،مکر و نیرنگ،احتکار،کبر،حسد،دشمنی با مؤمن،بدعت،کفران نعمت و...

    ‌آثار گناه گناه در زندگی آثار و پیامدهای بسیاری دارد.برخی از ‌آثار گناه را می توان شمرد: 1.قساوت قلب:امام محمد باقر(ع)می فرمایند:«در قلب هر انسانی نقطه سفیدی است که چون گناه مرتکب شود،نقطه سیاهی بر آن عارض می شود.اگر به گناه خود ادامه دهد و از آن بر نگردد،آن سیاهی غالب گشته و سفیدی از بین می رود.

    در این صورت،چنان کسی هرگز به سوی خیر برنمی گردد.و باز می فرماید:هیچ چیز مانند گناه دل را فاسد نمی کند.همانا قلب با گناه در می آمیزد تا جایی که گناه بر آن چیره می شود و آن را زیر و رو می کند».18 2.سلب توفیق:دنبال هر گناهی،توفیقی از انسان سلب می شود.بدین وسیله،دری از خیر به روی انسان بسته می شود؛زیرا هر خیری برای انسان هست،همه از خدا و از فضل،احسان او در حق وی است.

    حال زمانی که انسان عملا امر الهی را نادیده می گیرد،در واقع پشت به خدا می کند،از این رو،از هر نوع خیر و احسانی که در صورت رو کردن به سوی خدا وتقرب جستن به او می توانست از آن بهره مند شود،محروم می گردد.

    کوچک شمردن گناه مخالفت با امر خدا،هر اندازه هم که به ظاهرکوچک باشد،چون در پیشگاه عظمت الهی واقع می شود،بس بزرگ است.

    رسول اکرم(ع) می فرمایند:از گناهانی که کوچک و ناچیز شمرده می شوند،بپرهیزید که آمرزیده نمی شوند.19 کتمان گناه در روایات توصیه شده است که اگر کسی به هر علت گناهی را انجام دهد،آن را اظهار ننماید؛زیرا با اظهار گناه،زشتی آن در نظر او و دیگران از بین می رود و ارتکاب گناه برای او و دیگران امری عادی جلوه می نماید.در منابع دینی آمده است: «هیچ جنایتی نسبت به مسلمان از این بزرگ تر نیست که معیصت را در نظر او آسان کنی.از این رو،اگر کسی به قصد آشکار نمودن و بدون پروا در حضوردیگران به انجام گناه صغیره ای مبادرات ورزد،آنصغیره در حکم کبیره است.

    هدف از آفرینش انسان هدف نهایی از افعال الهی،چیزی جز ذات نیست.از جمله ی اهداف متوسط نیز این است که جهان برای انسان و انسان برای آزمایش آفریده شده است.ممکن است کسی بپرسد انسان چرا برای آزمایش آفریده شده است؟چرا خداوند هم کمالات را از همان ابتدا به انسان نمی بخشد؟چرا درختی که می تواند خروارها سیب بدهد،از همان اول با یک خروار سیب آفریده نمی شود؟و...

    مخلوقات،یا مادی و متعلق به ماده،و یا مجرند.اگر موجود مجرد باشد ،چنان که در محل خودش به اثبات رسیده است،تمام کمالات در وجودی خود را از همان ابتدا دارا است و دیگر حالت منتظره رشد و حصول کمالات در او فرض نمی شود.هدف چنین موجودی خارج از وجودش نیست.

    به عبارت دیگر چنین موجودی برای این آفریده شده که رحمت الهی را بر حسب مرتبه وجودش دریافت کند،نه آنکه کمالی غیر از وجود را بدست آورد؛زیرا خداوند همه کمالاتی که در آن رتبه وجود دارد،به او داده است.اما اگر موجودی مادی بود این موجود هدفی غیر از اصل وجود دارد و آن،کمالاتی است که کسب می کند.

    بنابراین اگر سؤال شود که هدف از آفرینش موجودات مادی،غیر از دریافت اصل هستی و رحمت الهی چیست؟پاسخ این است که به رشد و کمالات بیشتری برسند و رحمت بیشتری دریافت کنند.اگر سؤال شود که چرا خداوند از ابتدا همه آن کمالات و رحمت را به آنها نداده است؟جواب این است که موجودی که از اول واجد کمال خود باشد مادی نخواهد بود بلکه مجرد است و فرض ما در موجودات مادی است.خدا همه موجودات مجردی که امکان وجود داشته اند خلق کرده و بخل نورزیده است.او موجوداتی که از ابتدا کمال خود را دارا باشند بسیار خلق کرده که ملائکه(همه یا بعضی از آنها)از آن قبیلند.آنان از اول همه کمالاتشان را دارند و مرتبه بالاتری برایشان مطرح نیست.

کلمات کلیدی: آدم - خلقت - خلقت آدم - داستان

مقدمه هر موجودي در جهان ابتدائي دارد و انتهايي ، تولدي و موتي ، رشد و کمالي و بهاري . وقتي بهار مي شود ، گويا که زمستان نبوده است ، گويا که آن همه شبهاي تيره و سرد و يلدائي ، جان بوستانها از سموم نفس زمستان نيفسرده است و خون حيات و زندگي در ناي خشک

آدم، یا آدم ابوالبشر، نخستین انسان و پدر همه مردمان. درباره آفرینش و زندگانی او در دینهای سه‌گانه یهود و مسیحیت و اسلام، روایات و داستانهای همسان و همانند آمده است، و این همسانی و همانندی از آن رو است که مبد‌ءِ وحی در این 3 دین یکی است. از این رو، پیش از پژوهش درباره آفرینش آدم و سرگذشت او در فرهنگ اسلامی، بررسی مختصری درباره چگونگی آن در دین یهود و مسیحیت و نظری کوتاه به ...

جی . رابرت . اوپنهایمر در کتاب علم و فرزانگی در رابطه با سرگذشت کوانتوم چنین می گوید : « شاید هرگز تمامی تاریخ این حادثه روایت نشود . برای عرضه کردن آن هنری به آن اندازه توانا لازم است که برای روایت کردن سرگذشت اودیپوس یا کرامول ضرورت داشته است ، ولی این حادثه در قلمروی چندان دور از تجربه های روزانه ی ما صورت پذیرفته است که کم تر احتمال آن می رود که شاعر یا مورخی از آن با خبر ...

«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهر کم تطهیرا» منظومه محنت زهرا و آل او دوشیزگان پرده نشین حریم قدس بر خاطر کواکب ازهر نوشته‌اند نام بتول بر سر معجر نوشته‌اند سپاس خداوندی را درخور است که به برکت اصحاب کسا، عرش و فرش بیافرید و نعمت در آن بگسترانید و از برای جانشینی خود بر روی زمین انسان را از ماند آبی گندیده بسرشت و برای هدایت او پیامبران فرستاد. درود برون از شمارش ...

در تعریف واژه « نگارگری » که برخی از صاحب نظران از آن با نام « مینیاتور » یاد کرده اند نظرات متفاوت و گاهی کم و بیش شبیه به هم نیز ارائه شده است . از جمله در « فرهنگ معین » ذکر شده است : « مینیاتور ، تصویری کوچک است که در آن ریزه کاری به کار رفته باشد. نوعی نقاشی خاص در مشرق زمین که در آن قواعد علم مناظر ومرایا و کالبدشناسی رعایت نمی شود و در آن رنگ جنبه تزیینی دارد و ضمناجزئیات ...

حج که يادگاري است از ميراث تمامي پيامبران با بر زبان آمدنش سيلي از مشتاقان را به فکر وامي دارد بعضي فکر کوچ به سرزمين مشعر الحرام ،بعضي فکر خود سازي براي دريافت نسيمهاي سحري وبعضي فکر ديدن روي و کوي يار و معشوق حقيقي . اين مقاله برگرفته ازمتن

بدون ترديد ظهور انسان يکي از مهمترين رويدادهاي زيست شناختي در تکامل جهان است. بدين دليل است که دوره کواترنري به نام دوران انسان زيست (Anthropozoic) توصيف شده است . نشو و نما و انتشار انسان با سرعت فوق العاده اي انجام گرفته است. طبق مطالعات فيلوژني

مقدمه : همه روزه شاهد درج عکسهایی از کودکان و نوجوانان در جراید رسمی کشور هستیم که بدون اطلاع والدین، خانه و کاشانه خود را ترک نموده و به دیگر سخن اقدام به فرار از خانه نموده‌اند و چشمان مضطرب خانواده‌ای را بی‌صبرانه در انتظار بازگشت خویش به دور انداخته‌اند. البته این تنها بخش کوچکی از جامعه آشنا با مطبوعات را شامل شده که دسترسی به جراید داشته و با درج آگهی در آن، ملتمسانه مردم ...

چکيده احراز رشد در مسئوليت کيفري دختران از جمله مباحث نوظهوري است که بررسي فقهي در اين زمينه ضروري به نظر مي رسد . زيرا بسياري از دختران و پسراني که تازه به سن بلوغ جنسي و شرعي رسيده اند ، از رشد عقلي و فکري لازم در مسائل کيفري برخوردار نيستند

نظريه متعالى بودن زبان قرآن فهم کتاب الهى مى‏طلبد که زبان آن را بشناسيم . در باره زبان قرآن اختلاف نظر وجود دارد: زبان قرآن را برخى علمى و ادبى و برخى رمزى و برخى ديگر عرفى دانسته‏اند; اما هيچ يک از آنها درست‏به نظر نمى‏رسد; زيرا قرآن براى همه انسان

معادجسماني يکي از موضوعاتي که پيرامون معاد مطرح است ،جسماني يا روحاني بودن آن است.بطور عمده معتقدين به معاد به سه دسته تقسيم مي شوند: گروه نخست عموم فلاسفه وپيروان حکمت مشاء هستند که فقط قائل به معاد روحانيند. از نظر آنان پس از مرگ، صورت و اعراض بدن

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول