دانلود مقاله ده شبه دینی

Word 142 KB 14367 30
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • نام امامان در قرآن

    1-سؤال: اصل امامت از اصول عقاید و به تعبیر بعضی از روایات، اساس اسلام است؛ پس چرا خداوند نام ائمه معصومین علیهم السلام را در قرآن ذکر نکرده تا موجب رفع اختلاف بین مؤمنان و شبهه در اذهان گردد؟

    شیوه قرآن مجید در رابطه با امامان معصوم -به ویژه امیرالمؤمنین علیه السلام و فرزندان آن حضرت- این است که عمدتاً به معرفی «شخصیت» ممتاز و برجستگی های آنان بپردازد؛ نه معرفی «شخص» ایشان.

    این شیوه حکمت های متفاوتی دارد که به بعضی از آنها اشاره خواهد شد.

    در اینجا دو زمینه برای گفت و گو وجود دارد:

    یک: چگونگی معرفی شخصیت
    قرآن مجید در موارد متعددی، پرده از امتیازات و ویژگی های شخصیتی و روانی ائمه هدی علیهم السلام به ویژه امیرالمؤمنین علیه السلام برداشته است؛ از جمله:
    1-1.

    «ویُطعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسکِیناً و یَتِیماً و اَسِیراً»؛ «و بر دوستی خدا به فقیر و یتیم و اسیر طعام می دهند».

    مفسران بزرگ شیعه و سنی آورده اند: این آیه در شأن علی ابن ابیطالب علیه السلام و اهل بیت ایشان است و مسئله روزه داری حضرت علی علیه السلام و اعضای خانواده آن حضرت و نیز افطار دادن خود به مسکین، یتیم و اسیر در سه شب متوالی به طور متواتر نقل شده است.
    1-2.

    «اِنَّمَا یُرِیدُ الله لِیُذهِبَ عَنکُمَ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ و یُطَهِّرَکُم تَطهِیراً»؛ «همانا خداوند می خواهد که هر رجس و آلایشی را از شما [خانواده نبوت] دور سازد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند».
    در خصوص این آیه مقالات و کتاب های متعددی نگاشته شده و در اینکه شامل حضرت علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام است، نزد شیعه و سنی اختلافی نیست.

    تنها اختلاف در شمول آن نسبت به همسران پیامبر صلی الله عیله و آله است که با ادله متعددی علمای شیعه و برخی از اهل سنت (مانند امام شافعی)، شمول آن را نسبت به همسران پیامبر صلی الله علیه واله رد کرده اند.
    3-1.

    «اِنَّمَا وَلِیُّکُمُ الله و رَسُولُهُ والَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ و یُؤتُونَ الزَّکاهَ و هُم رَاکِعَونَ»؛ «همانا ولی و سرپرست شما خدا و رسول او و مؤمنانی هستند که نماز به پا داشته و در حال رکوع صدقه می دهند».
    شأن نزول این آیه نیز در تفاسیر معتبر شیعه و سنی، در رابطه با حضرت علی علیه السلام است.
    البته آیات دیگری نیز وجود دارد که در اینجا به همین سه مورد اکتفا می کنیم.

    در آیه اول اوج ایثار در شدت نیاز، در آیه دوم طهارت مطلق از هر کژی و کاستی و عیب و گناه (عصمت) و در آیه سوم تلفیق دو عبادت بزرگ با یکدیگر، همراه با اوج اخلاص و خدادوستی نمایان شده است.
    دو.

    حکمت روش قرآن در معرفی اهل بیت علیهم السلام
    شیوه ذکر شده حکمت های متعددی دارد؛ از جمله:
    شیوه ذکر شده حکمت های متعددی دارد؛ از جمله: 2-1.

    انگشت گذاشتن روی اشخاص در مواردی، چندان نقشی در روشنگری ندارد؛ بلکه در نهایت به نوعی پیروی کورکورانه می کشاند.

    البته این مانع نیست که در موارد بایسته، افراد بایسته نیز معرفی شوند؛ ولی اساساً معرفی شخصیت، معرفی الگوها است و در نتیجه جامعه را به جای گرایش های تعصب آمیز جاهلانه، به سمت تعقّل، ژرف اندیشی و توجه به ملاک ها، فضایل و امتیازات واقعی سوق می دهد.

    2-2.

    معرفی شخصیت، زمینه ساز پذیرش معقول است؛ در حالی که معرفی شخص، در برخی از موارد موجب دافعه می شود.

    این روش، در شرایطی که شخص از جهاتی تحت تبلیغات سوء قرار گرفته و یا جامعه به هر دلیلی آمادگی پذیرش وی را ندارد، بهترین روش است.

    این مسئله دقیقاً در مورد امیرمؤمنان علیه السلام وجود داشته است.

    برای شناخت درست این موضوع باید شرایط و ویژگی های جامعه اسلامی زمان نزول قرآن را در نظر گرفت تا در پرتو جامعه شناسی و روان شناسی اجتماعی خاص آن جامعه، بتوان به درک صحیحی از مسئله نایل آمد.

    البته بررسی دقیق این مسئله از گنجایش این نوشتار خارج است؛ لیکن به اختصار می توان گفت به استثنای اندکی از مؤمنان برجسته، اکثریت جامعه صدر اسلام به اهل بیت علیهم السلام -به ویژه حضرت علی علیه السلام- پذیرش نداشتند.

    پیامبر صلی الله علیه و آله نیز در مقاطع مختلف، با دشواری های زیادی، آن حضرت را مطرح می ساخت و در هر مورد، با نوعی واکنش منفی و مقاومت روبرو می شد.

    دلایل این امر متعدد است؛ از جمله: الف.

    بسیاری از مخالفان، کسانی بودند که تا مدتی پیش، در صف معارضان اسلام قرار داشتند و رویاروی خود، شمشیر امام علی علیه السلام را دیده و از همان زمان کینه وی را به دل گرفته بودند.

    حضرت زهرا سلام الله علیها نیز یکی از علل روی گردانی از آن حضرت را همین نکته بیان فرموده است.

    ب.

    تفکرات و سنت های غلط جاهلی، هن.ز بر اندیشه مردم حاکم بود و آنان اموری مانند گرایش های قبیله ای، مسئله سنّ و...

    را در امور سیاسی دخیل می دانستند.

    لذا مثلاً به بهانه جوان بودن حضرت علی علیه السلام، وی را چندان شایسته برای رهبری جامعه نمی دانستند.

    ج.

    تفکّری خطرناک در جامعه تبلیغ می شد، مبنی بر اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله درصدد است خویشان خود را برای همیشه، بر مسند قدرت و حکومت بنشاند.

    در این راستا خدمات ارزنده آن حضرت را نیز نوعی بازی سیاسی تفسیر می کردند که برای چنگ اندازی به حکومت، برای خود و اهل بیتش انجام داده است.

    این مسئله چنان بالا گرفته بود که پس از معرفی حضرت علی علیه السلام در روز غدیر و پخش خبر آن، شخصی به نام جابر بن نضر یا حارث بن النعمان الفهری پس از گفتگو با پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: «خدایا!

    به ما گفت که از سوی خدا آمده و کتاب الهی آورده است و ما پذیرفتیم و اکنون می خواهد داماد و پسر عمش را بر ما حاکم و مستولی سازد!

    اگر او راست می گوید، سنگی از آسمان ببار و ما را بکش!!» اکنون این سؤال پدید می آید که آیا در چنین وضعیتی، تا چه اندازه صلاح بود نام آن حضرت و یا امامان معصوم بعد از ایشان در قرآن به صراحت ذکر شود؟

    ممکن است کسی با خود بیندیشد که اگر چنین شده بود، ریشه اختلافات از بن کنده می شد و امت اسلامی یک پارچه و هم آوا شده، راه هدایت را پیشه می ساختند؛ زیرا قرآن مورد قبول همه است و در آن اختلافی نیست.

    اما آیا واقعیت این چنین بود؟

    هرگز!

    بررسی اوضاع اجتماعی آن زمان نشان می دهد که این خطر به طور جدی وجود داشته است که بر سر مسئله امیرمؤمنان علیه السلام، اساس اسلام و قرآن به خطر افتد و اگر نام آن حضرت به صراحت در قرآن می آمد، این مشکل وجود داشت که طیف عظیمی -که در جامعه، پایگاه تبلیغاتی وسیعی داشتند و در صدر اطرافیان پیامبر صلی الله علیه و آله نیز بودند- رسالت آن حضرت و قرآن را یکسره نفی و انکار کنند و خطر جدی برای اساس اسلام و قرآن بیافرینند!!

    شاید این مسئله ابتدا اغراق آمیز جلوه نماید؛ اما رخدادهای مهم تاریخی، به خوبی پرده برگرفته است.

    در اینجا تنها به ذکر یک نمونه -که در منابع تاریخی مهم اهل تسنن آمده و از مسلمات تاریخی است- اکتفا می شود: همه مورخان برجسته آورده اند که چون پیامبر صلی الله علیه و آله لحظات آخر عمر خویش را می گذراند، درخواست لوح و قلمی نمود تا سندی برای امت به یادگار نهد که هیچگاه به انحراف و گمراهی گرفتار نگردند.

    این درخواست برای اطرافیان کاملاً روشن و هدف از آن -با توجه به موضع گیری های پیشین پیامبر صلی الله علیه و آله- واضح بود.

    در این هنگام خلیفه دوم بانگ برآورد: «اِنَّ الرَّجُلَ لَیَهجُر!»؛ «همانا این مرد بر اثر شدّت تب هذیان می گوید!!» شگفتا!

    مگر خداوند در قرآن نفرموده است: «وَ مَا یَنطِقُ عَن الهَوَی، اِن هُو الَّا وَحیٌ یُوحَی...»؛ پس چرا پیامبر خدا و سخنگوی وحی در خانه اش و نزد عزیزترین حامیانش، این چنین جسارت آمیز مورد طعن قرار می گیرد و کار به جایی می رسد که از تصمیم خود منصرف می شود!

    زیرا آن سخن به طور آشکارا نفی عصمت پیامبر و زمینه نفی رسالت بود.

    از طرف دیگر مسلماً کسانی که در خانه پیامبر خدا با وی چنین برخورد کردند، خود را به پشتیبانی گروهی دلگرم می دیدند؛ و گرنه هرگز جرأت چنین جسارتی به خود نمی دادند.

    از همین جا روشن می شود که حکمت شیوه قرآن چیست؛ یعنی، قرآن هم برای اهل فهم و درک و تعقّل و مؤمنان ژرف اندیش حرف خود را زده است و هم کاری کرده که فاقدان چنین خصوصیتی، یکسره از اصل دین جدا نشوند و انگیزه های سیاسی باعث نشود که به طور کلی، مردم را از اصل دین و دیانت جدا سازند.

    افزون برآن سومین آیه ای که در بند یک آورده شد، این پیام بسیار روشن را داده و ولایت امام علی علیه السلام را گوشزد ساخته است.

    در اینجا یک سؤال باقی می ماند و آن اینکه خداوند فرموده است: «اِنَّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّکرَ و اِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»؛ «همانا ما ذکر [قرآن] را فرو فرستادیم و ما همواره آن را نگاهبانیم».

    با توجه به این آیه چه باکی از آن خطرات است؟

    پاسخ این است که حافظ بودن خداوند برای قرآن، از راه اسباب و علل خاص آن است و یکی از آنها به کارگیری همین شیوه است که انگیزه کنار زدن قرآن را به جهت اهداف خاص سیاسی از بین می برد.

    چرا خداوند ، زمان قیامت را طولانی و به تاخیر می اندازد؟

    2- نامعلوم بودن زمان و کیفیت وقوع قیامت، داراى اثر تربیتى است زیرا در صورت معلوم بودن آن چنانچه زمانش دور باشد، غفلت همگان را فرا مى‏گیرد و اگر نزدیک باشد، پرهیز از بدیها به شکل اضطرار و دور از آزادى و اختیار در مى‏آید.

    با وجود نامشخص بودن زمان وقوع قیامت، تعابیر قرآن حاکى از آن است که عمر کوتاه دنیا و همچنین دوران برزخ به قدرى سریع طى مى‏شود که به هنگام وقوع قیامت، انسان‏ها فکر مى‏کنند تمام این دوران چند ساعتى بیش نبود.

    گذشته از این که می توان گفت : هم اکنون هست و مادر قیامت خود قرار داریم ولی به دلیل آلودگی ها و تعلقات این حقیقت از ما محجوب است.

    برای فهم بیشتر و عمیق تر -حقیقت قیامت - به محضر قرآن شریف می رویم: قرآن کریم با اشارات و نکات خاص خود ، حکایت ها و بیان های گوناگونی در روشن سازی حقیقت قیامت دارد که برای هر کس به حد فهم و درکش هدایت های لازم و در خور توجهی دارد؛ چرا که به فرموده رسول خدا (ص): «به درستی ما جماعت پیامبران مأموریم که با مردم به میزان عقل ها [و ادراکاتشان] سخن گوییم» (1) .

    از این رو ، وحی و آن چه به زبان رسول خدا جاری می شود، چون برای مردم گفته می شود، به شکلی بیان گشته تا برای هر کسی به اندازه فهمش قابل استفاده باشد و به همین علت در قرآن اسراری است که هر فردی به اندازه سهم فکری و برداشت خود می تواند از آنها بهره مند گردد.

    قیامت نیز از جمله این موضوعات است که هر شخصی به اندازه عقل و خرد خود می تواند حقیقت آن را دریابد.

    آیات قرآن از زوایای متفاوت واقعیت قیامت را بیان و با لحن های گوناگون ابعاد، وقایع و مراتب موجود و مسائلی را که در آن خواهد گذشت، تشریح کرده است.

    یکی از این ابعاد آن است که قیامت باطن نظام هستی و دنیا بوده و این نظامی که ما شاهد آن هستیم و همچنین نظام برزخی و عوالم بالاتر ظاهر آن می باشند.

    از این رو، از دیدگاه قرآن قیامت هم اکنون هست، ولی در پشت پرده و در زیر حجاب و حجاب ها و بعدا پدید نمی آید ، بلکه بعدا با کنار رفتن و سائط و موانع آن حقیقت ظاهر و بارز میگردد.

    آیات قرآن با تعابیر گوناگونی این موضوع مهم و دقیق را برای بشر بیان کرده که به یک وجه می توان سه گروه و دسته از آیات را حکایتگر این امر دانست: دسته اول: یک سلسله آیات داریم که به صورت پرسش و پاسخ بوده و می کوشد تا این گمان غلط که قیامت را به صورت «بعد» زمانی تصور کرده و عالم آخرت را در طول این نظام می پنداشته اند، باطل سازد.

    برخی گمان می کردند که قیامت بعدا بر پا خواهد گردید و بعدا اتفاق خواهد افتاد، لذا از رسول خدا(ص) بر اساس این پندار واهی سوال می کردند که «بعدا چه رخ خواهد داد؟» و در پاسخ این ظن باطل، آیات قرآن متذکر می شوند که قیامت در آینده نیست، همین حالا هم هست.

    البته پاسخ با دو لحن متفاوت، ولی با یک روح بیان شده است.

    در برخی پاسخ ها گفته می شود که: «قیامت الان هست و بعدا اتفاق نمی افتد» و در پاره ای پاسخ ها بیان می شودکه «قیامت بعد اتفاق می افتد ، یعنی بعدا ظهور می کند و بارز می شود» در اینجا به برخی از آیاتی که در این گروه جا می گیرند، اشاره می کنیم: 1.

    «و یقولون متی هذا الوعد ان کنتم صادقین، قل انما العلم عند الله و انما انا نذیر مبین، فلما رأوه زلفه سیئت وجوه الذین کفروا و قیل هذا الذی کنتم به تدعون»( 2) «و می گویند: اگر راست می گویید، این وعده کی خواهد بود؟» بگو!

    «علم [آن] فقط پیش خداست و من صرفا هشدار دهنده ای آشکارم.» و آن گاه که آن[لحظه موعود] را نزدیک بینید، چهره های کسانی که کافر شده اند در هم رود، و گفته شود؛ «این است، همان چیزی که آن را فرا می خواندید!» این که خداوند می فرماید؛ بگو!

    علم به این مسأله نزد خداست، منظور این نیست که اگر بعد باشد، شما نمی فهمید و نمی شود به شما فهماند و شما قدرت درک نخواهید داشت، بلکه مقصود آن است که قیامت هم اکنون هم هست، اما کی ظهور پیدا می کند؟

    از قدرت درک شما خارج است.

    بله اگر حجاب ها کنار رود شما قیامت را همین حالاخواهید دید مثل کافرانی که در برزخ هستند چون یک حجاب یعنی نظام مادی از جلوی چشمانشان کناررفته است، به قیامت نزدیکترندو نزدیکی صحنه قیامت را دیده و از این رو چنان که خداوند متعال در این آیه فرمود، چهره هایشان در هم و مکدر می گردد.

    ما از آنجایی که در دنیا محجوب هستیم، آن نزدیکی را کم تر احساس می کنیم، اما وقتی به برزخ وارد شدیم و یک مرحله حجاب کنار رفت ظهور آن برایمان روشن تر می گردد، حتی کافران نیز قیامت را نزدیک دیده ،.

    «یسئلونک عن الساعه ایان مرسیها قل انما علمها عند ربی لا یجلیها لوقتها الا هو ثقلت فی السموات و الارض لاتاتیکم الا بغته یسئلونک کانک حفی عنها قل انما علمها عند الله و لکن اکثر الناس لا یعلمون»( 3) «از تو درباره قیامت می پرسند [که] وقوع آن چه وقت است؟

    بگو!

    «علم آن، تنها نزد پروردگار من است.

    جز او [هیچ کس] آن را به موقع خود آشکار نمی گرداند.

    [این حادثه] بر آسمان ها و زمین گران است، جز ناگهان به شما نمی رسد» [باز] از تو می پرسند گویا تو از [زمان وقوع] آن آگاهی .

    «علم، آن تنها نزد خداست، ولی بیشتر مردم نمی دانند.» این آیه نیز با تعبیر خاص خود اولا ، تعبیر به آشکار شدن قیامت کرده است، نه به وجود آمدن و پدید آمدن.

    ثانیا، مقصود از این تعبیر «علم آشکار شدن قیامت نزد خداست».

    آن است که اکثر مردم علمشان به آنجا که این زمان چه وقت ، نمی رسد.

    اگر آمدن قیامت یک مسأله زمانی و بعد زمانی بود، به هر کسی که بگویند ، یاد می گیرد که کی و چند سال یا سالهای بعد اتفاق می افتد.

    پس مشخص می شود که مسأله قیامت فراتر از بعد زمانی است و از درک انسان هاخارج است و تنها خداوند می داند .

    3.

    «یسئلک الناس عن الساعه قل انما علمها عندالله و ما یدریک لعل الساعه تکون قریبا»(4) «مردم از تو درباره رستاخیز می پرسند ، بگو «علم آن فقط نزد خداست» و چه می دانی؟

    شاید رستاخیز نزدیک باشد».

    این تعبیر که شاید رستاخیز و قیامت نزدیک باشد، یعنی این ظاهر به آن باطن نزدیک است و اشراف دارد، زیرا از آنجا که باطن محیط بر ظاهر است به آن نزدیک هم هست.

    (4) 4- «قل لایعلم من فی السموات و الارض الغیب الا الله و ما یشعرون ایان یبعثون بل ادراک علمهم فی الاخره بل هم فی شک منها بل هم منها عمون».(5) «بگو: «هر که در آسمان ها و زمین است، جز خدا غیب را نمی شناسند و نمی دانند کی برانگیخته خواهند شد؟» [نه] بلکه علم آنان درباره آخرت نارساست؛ [نه] بلکه ایشان درباره آن، تردید دارند ، [نه] بلکه آنان در مورد آن کور دل اند.» این آیه به صورت پرسش و پاسخ نبوده، ولی با لحن دیگری حقایق همان مفاد آیات قبل را بیان می کند که مردم علمشان به آخرت ناقص است، بلکه در شک اند و بالاتر، مردم نسبت به قیامت نابینایند؛ یعنی قیامت هست و آن ها نمی بینند، اگر کور دل نبودند نمی گفتند: «کی قیامت می آید؟» اگر چشم دلشان بینا بود ، می دیدند که قیامت الان هست و باطن این عالم و محیط بر آن است.

    5.

    «و یقولون متی هذا الوعد ان کنتم صادقین، قل عسی ان یکون ردف لکم بعض الذی تستعجلون(6) «و می گویند اگر راست می گویید، این وعده (قیامت) کی خواهد بود؟» بگو: «شاید برخی از آنچه را به شتاب می خواهید در پی شما (و رقیب شما ) باشد.» این که خداوند می فرماید: «شاید رقیب شما باشد» اولا، شایدهای خداوند مثل شاید های ما نیست، بلکه شاید حتمی است، ولی چرا یک مسأله تحقیقی به صورت شاید آمده؟

    هر کسی به قدر فهم خودش برداشت می کند .

    ثانیا ، این که رقیب است؛ یعنی من که حالا هستم، قیامتم هم برپاست، باطن من که بهشتی ام یا جهنمی ام ، هم اکنون به عنوان رقیب با من هست، هی نگویید: «کی، کجا و چه وقت قیامت بر پا می گردد؟» قیامت شما با شماست، ولی در پشت حجاب و پرده و روزی که جنبه وجه الخلقی از میان برخاسته و جنبه وجه اللهی ظاهر گردد، این باطن، نمایان خواهد شد.

    البته اگر کسی در همین دنیا قیامتی شود.

    قیامت را خواهد دید.

    پس قیامت شو قیامت را ببین دیدن هر چیز را شرط است این تا نگردی او ندانی اش تمام خواه آن انوار باشد یا ظلام عقل گردی عقل را دانی کمال عشق گردی عشق را دانی ذبال (7) دسته دوم یک سری آیات در قرآن است که غیر از پرسش و پاسخ بوده و با لحنی خاص می گوید که قیامت در زیر پرده ها و حجاب ها قرار گرفته، روزی خواهد رسید که این حجاب ها کنار رفته، آنچه پشت پرده هست، ظاهر می شود.

    به بیان دیگر، این دسته از آیات این حقیقت رابیان می کند که قیام قیامت یعنی بر طرف شدن حجاب ها و کنار رفتن پرده ها و ظهور آنچه که هم اکنون در واقع هست و از ما محجوب.

    1.

    «و برزوا لله جمیعا»(8) «و همگی در برابر خدا ظاهر می شوند.» این آیه با تعبیری خاص این واقعیت را بیان می دارد که انسان های خوب و بد بارز می شوند؛ یعنی وجه و جنبه الهی شان ظاهر می گردد که چگونه و چه ارتباطی با خداوند دارند و در مقام عبادت و عبودیت چه وضعیتی دارند .

    البته هم اکنون انسان بهشتی یا جهنمی چنین ارتباطی دارد و الان در واقع امر هر یک ازما نحوه ای ارتباط با خداوند داریم، ولی برای کسی که چشم دلش باز نگشته، این حقیقت درحجاب است و با نفخ دوم که جنبه وجه اللهی بارز گشته و جنبه وجه الخلقی کنار می رود، این باطن ظاهر می شود.

    از این رو ، خداوند تعبیر کرد به «برزوا» یعنی «بارز خواهند شد» پس الان هست، بعد ظاهرمی شود، نه این که الان نباشد و بعد به وجود بیاید.

    «بروز» یعنی «چیزی که بود و زیر پرده بود، آشکار شد» نه آنکه نبود و بعد ایجاد شد.

    و دقیقتر ، لحن آیه ای دیگر دلالت دارد که در روز قیامت همه هستی وموجودات برای خداوند عیان می شوند.

    «یوم تبدل الارض غیر الارض و السموات و برزوا لله الواحد القهار»(9) «روزی که زمین به غیر این زمین و آسمانها [به غیر این آسمانها] مبدل می گردد و در برابر خدای یگانه قهار ظاهر شوند».

    یعنی زمین و آسمان آن جنبه وجه اللهی اش از پشت پرده بیرون آمده، بروز کرده و وجه قیامتی خودش را عیان می سازد.

    2.

    «و ازلفت الجنه للمتقین ، و برزت الجحیم للغاوین»(10) «و [آن روز] بهشت برای پرهیزکاران نزدیک می گردد و جهنم برای گمراهان نمودار می شود.» این فراز به خوبی به این حقیقت اشاره دارد که با کنار رفتن پرده ها و حجاب ها، بهشت نزدیک می شود و باید توجه داشت که این نزدیکی ، نزدیکی مکانی نیست.

    مثلا در درون و باطن یک دانه ، درخت با آن شکل و شمایل خود هست و هر چه این دانه مراتب خاص خود را به سوی درخت شدن طی کند و هر چه موانع را کنار بزند، طهور و بروز درخت نزدیک می گردد.

    در این جا نزدیکی معنای مخصوص خود را دارد و به معنی قرب و بعد مکانی نمی باشد.

    همچنین می فرماید که جهنم هم برای گمراهان بارز و ظاهر می شود.

    پس بهشت و جهنم در روز قیامت ساخته نمی شود بلکه آن دو، هم اکنون هست و در روز قیامت عیان خواهد شد.

    «و نفخ فی الصور ذلک یوم الوعید، و جاءت کل نفس معها سائق و شهید، لقد کنت فی غفله من هذا فکشفنا عنک غطائک فبصرک الیوم حدید»(11) «و در صور دمیده شود، این است روز تهدید [من].

    و هر کسی می آِید [در حالی که] با او سوق دهنده و گواهی دهنده ای است [به او می گویند:] «واقعا که از این [حال] سخت در غفلت بودی.

    و [لی] ما پرده ات را [از جلوی چشمانت] برداشتیم و دیده ات امروز تیز است.» این آیات به صراحت ، خطاب به انسان می گوید؛ آنچه در روز قیامت می بینی ، نه این که تازه به وجود آمده باشد، این ها بود، اما تو در غفلت به سر می بردی، ما تنها پرده را برداشتیم و تو آنچه را پشت پرده بود، دیدی.

    در آن روز چشمت تیزبین شده و چون وجه الخلقی از میان رفته و تو چشم وجه اللهی پیدا کرده ای، باطن این ظاهر را می بینی.

    4.

    «الهیکم التکاثر حتی زرتم المقابر ، کلا سوف تعلمون ، ثم کلا سوف تعلمون، کلا لو تعلمون علم الیقین لترون الجحیم»(12) «تفاخر به بیش تر داشتن، شما را غافل داشت تا کارتان و پایتان به گورستان رسید.

    نه چنین است، زود اگر بدانید، باز هم نه چنین است، زود اگر بدانید.

    هرگزچنین نیست، اگر علم الیقین داشتید ، به یقین دوزخ را دیدید.» این آیات به روشنی این حقیقت را بازگو می کند که قیامت هم اکنون هست، ولی تعلقات انسانی مانند سبقت گرفتن و مسابقه دادن در تعلقات مادی و دنیوی ، آدمی را از دریافت آن، محجوب کرده است و اگر این حجاب مرتفع شود، هر کسی همین الان قیامت خود و دیگران را به اندازه سعه وجودی خود، درک می کند، اما صد افسوس که تفاخر در بیش تر داشتن (تکاثر) شما را مشغول خود ساخته، شما را از آنچه باید بدانید و بیایید و برسید، باز داشته است و در واقع این حجاب است که مانع دیدن حقیقت قیامت می شود، نه آنکه قیامت بعدا به وجود بیاید.

    دسته سوم یک دسته از آیات نیز به باطن بودن قیامت و ظاهر شدنش در بعد و تحقق و وجودش در اکنون با این بیان خاص اشاره دارد که بهشتیان هم اکنون در بهشت اند و متنعم و جهنمیان هم اکنون در جهنم اند و معذب ، ولی این حقیقت در پشت پرده بوده، در قیامت با رفتن ظاهر و جنبه خلقی هستی، وجهه خدایی ظاهر گشته و این در نعمت یا عذاب بودن عیان خواهد شد.

    «ان الابرار لفی نعیم و ان الفجار لفی جحیم ، یصلونها یوم الدین و ما هم عنها بغائبین و ما ادریک ما یوم الدین، ثم ما ادریک ما یوم الدین ، یوم لاتملک نفس لنفس شیئا و الامر یومئذ لله»(13) «قطعا نیکان در بهشت اند و بی شک ، بد کاران در دوزخ اند ، روز جزا در آنجا در آیند و از آن (عذاب) دور نخواهند بود و تو چه دانی که روز جزا چیست؟

    باز چه دانی که روز جزا چیست؟

    روزی که کسی برای کسی هیچ اختیاری ندارد و در آن روز، فرمان از آن خداست.» این آیات حکایتگر این حقیقت است که ابرار هم اکنون در نعیم اند و گناهکاران الان درجحیم اند و این باطن، در روز قیامت به ظهور خواهد رسید و آن را در قیامت در می یابند و آن عذاب و نعمت از آن ها غایب نیست، بلکه هم اکنون هست و بر آنها محیط، ولی حجاب ها مانع از دیدن این حقیقت است.

    «ان جهنم کانت مرصادا»( 14) «(آری) جهنم (از دیر باز) کمینگاهی بوده» این آیه می گوید که جهنمی که با تمام جزئیات خواهند دید ، در کمین هست؛ یعنی هست و در کمین است و ما از آن محجوبیم و این حقیقت بعد ظهور پیدا خواهد کرد.

    «انا اعتدنا للکافرین سلاسل و اغلالا و سعیرا»( 15) «ما برای کافران زنجیرها و غل هاو آتشی فروزان آماده کرده ایم».

    یعنی این ها هم اکنون هست و آماده ولی بعدا ظاهر خواهد شد.

    «ان لدینا انکالا و جحیما و طعاما ذاغصه و عذابا الیما یوم ترجف الارض و الجبال و کانت الجبال کثیبا مهیلا»(16) «درحقیقت پیش ما و (نزد ما، هم اکنون) زنجیرها و زمین و کوه ها به لرزه در آیند و کوه ها بسان ریگ روان گردند.» پس عذاب الهی الان هست و در روز قیامت ظاهر می گردد.

    نتیجه آن که، این سه دسته آیات همگی با تعبیرهای متفاوت حکایتگر این حقیقت اند که قیامت و جنبه وجه اللهی هم اکنون هست، ولی از ما محجوب است.

    اما پس از نفخه اول که جنبه خلقی موجودات از میان می رود،با نفخه دوم و نفخه احیا جنبه وجه اللهی ظاهر و بارز خواهد گشت و با بالا رفتن حجاب ها، پرده ها و موانع خلقی حقیقت قائم بودن به حق منکشف و عیان خواهد شد.

    آیا نظریه تکامل انواع قابل پذیرش است؟

    3- نظریه تکامل موجودات زنده از ابعاد مختلف قابل بررسى است: گاهى از دیدگاه اعتقاد به خدا و توحید بحث مى‏شود که آیا این نظریه با اعتقاد به خدا منافاتى دارد یا نه؟

    و گاهى از این بعد که با آیات قران در مورد خلقت منافات دارد یا نه؟

    در این جا از چندسو باید مسأله را مورد بررسى قرار داد: 1) ابتدا باید دید آیا این یک اصل مسلم و ثابت شده علمى است یا نه؟

    در جواب باید گفت: این نظریه هنوز هم یک فرضیه است و دانشمندانى با آن به مخالفت برخاسته یا تغییراتى در آن داده‏اند.

    بنابراین بر فرض ، این دیدگاه مخالف ظواهر برخى از آیات قرآنى قلمداد شود قدرت معارضه با آنها را ندارد.

    2) به فرض مسأله تکامل ترانسفور میستى را بپذیریم و براى انسان اجداد حیوانى قائل شویم هیچ گونه مخالفتى با اینکه انسان‏هاى موجود همه داراى پدر و مادر واحدى بنام آدم و حوا باشند ندارد.

    بلى این سوءال پدید مى‏آید که خود آدم و حوا از تکامل حیوانات دیگر خلق شده‏اند (نظریه ترانسفورمیسم) یا هیچ گونه اجداد حیوانى ندارند (نظریه فیکسیسم)؟

    ظواهر آیات قرآن نظریه دوم است ولى در عین حال این آیات نفى کلى نظریه ترانسفورمیسم را در مورد انسان‏هاى قبل از انسان موجود (مانند انسان‏هاى نئاندرتال) نمى‏کند.

    گذشته از این نظریه داروین از سوى بعضى دانشمندان ردّ شده است.

    وهر چند ممکن است بین انسان‏هاى امروزى و از نسل آدم با انسان نماهاى گذشته از نظر فیزیولوژى (جسمانى) شباهت‏هاى وجود داشته باشد، اما به هیچ وجه نمى‏تواند بین عناصر اساسى انسانیت مانند روح انسانى، خلاقیت، وجود ارزش‏هاى اخلاقى، خوب و بد و...

    شباهت‏ها را اثبات کرد تا بین انسان‏هاى امروزى موجودات حیوانى ارتباط برقرار کرد.

    و برفرض عدم ابطال نمى‏توان نظریه‏اى مقابل و مخالف با قرآن باشد، زیرا براساس نظریه تکامل، راه پیدایش انسان از دگرگونى‏هاى طبیعى میمون مى‏گذرد اما ثابت نمى‏کند که این، تنها راه تحققق انسان است و بشر منحصراً از این طریق پا به عرصه هستى گذاشته است، زیرا تجربه دلالت مى‏کند بر این که از این راه فلان حادثه رخ مى‏دهد و هرگز دلالت ندارد بر این که رخداد فلان حادثه از غیر این راه محال است.(1) - اضافه بر این درباره تکامل انسان و نظریه داروین باید به این نکته توجّه داشت که یک نوع را در صورتی می‏توان تکامل یافته نوع پیش دانست که اتّصال این نوع به نوع قبلی محرز باشد.

    اگر احتمال داده شود که نوع قبلی از بین رفته و نوع دیگری به وجود آمده که شباهت به نوع پیشین داشته است، نمی‏توان این نوع را تکامل یافته نوع قبل دانست.

    در مورد نسل انسان چنین است؛ براساس آنچه از ظاهر احادیث و آیات استفاده می‏شود، نسل کنونی انسان به حضرت آدم و حوا منتهی می‏شود و آن دو دارای آفرینش مستقل بوده‏اند.

    اینکه قبلاً موجوداتی شبیه به انسان بوده‏اند و فسیل‏های به دست آمده حاکی از آنهاست، دلیل آن نیست که انسان‏های تکامل یافته آنان باشد.

    آیا در عالم برزخ، برای مؤمنان تزکیه و تکامل نفس وجود دارد؟

    4- از روایاتی استفاده می شود که دربرزخ پاره ای از کمبودهای تعلیم و تربیت افراد مؤمن جبران می گردد.

    در حدیثی از امام صادق (ع) می خوانیم: "هر کس از دوستان و شیعیان ما بمیرد و هنوز قرآن را به طور کامل فرا نگرفته باشد، در قبرش به او تعلیم می دهند، تا خداوند بدین وسیله درجاتش را بالا برد، چرا که درجات بهشت به اندازه آیات قرآن است.

    به او گفته می شود: بخوان و بالا رو.

    او می خواند و بالا می رود (1) بنابراین روایت، انسان در برزخ به وسیله فراگیری قرآن تکامل می یابد از رسول خدا(ص) و حضرت صادق(ع) روایت شده که "کودکان مؤمنان در عالم برزخ تحت تربیت حضرت ابراهیم و حضرت سارا قرار می گیرند".

    صرف نظر از این احادیث، گاهی انسان در دنیا، عمل خیر و سنت حسنه یا فرزند صالح از خود بر جای می گذارد که هر چه زمان می گذرد، آن نعمت حسنه یا فرزند صالح، نمود بیشتری می یابد، و چون سنت حسنه و فرزند با فعل انسان ارتباط دارد، هر چه بیشتر نمود باید، بر تکامل انسان در برزخ افزوده می شود، یا اعمال خیری که وابستگان انجام می دهند، باعث تزکیه از بعضی گناهان یا نوعی تکامل در مُرده می شود.

کلمات کلیدی: دینی - شبه

چون حکمت خداوند در آفرينش نفس انساني با خصوصيت و ويژگي صورت بشري که مقام و مرتبه متوسط ميان آخرين مراتب تجسم و اولين مدارج تجرد است ادراک عالم وحدت محض و کثرت محض است، انسان را ذو وجهين و ذو قوتين آفريد تا وجهي به حق داشته باشد و وجهي به خلق. و در و

مقدمه ‏ماندگاری, پویایی و پیوستگی ادیان در جاری زمان, بسته به دلبستگی و پای بندی پیروان و گروندگان به ‏آنهاست. زیرا دینداری, سعادت و رستگاری و کامیابی خویش را در باورمندی به آموزه های دینی خود می داند ‏و با چنین انگاره ای, خود را از درون پای بند به پشتیبانی و دفاع از آن می بیند. بر همین اساس شخص دیندار ‏حاضر است برای دست یابی به سعادت و رستگاری, هرگونه پشتیبانی مادی و معنوی را ...

در سالهای اخیر ، مساله اسلامی کردن دانشگاه ها و موضوع تحقق دانشگاه اسلامی در داخل کشور مطرح و ابهام های زیادی را موجب شده است. عده ای ایده های اسلامی کردن دانشگاه اسلامی و اسلامی کردن علم را از مصنوعات و بدعت های جمهوری اسلامی ایران دانسته اند و علم را فراتر از اسلامی و غیراسلامی تلقی کرده اند. واقعیت مطلب این است که مساله اسلامی کردن علم یا دانشگاه اسلامی سابقه ای بس دراز دارد ...

مقدمه جنگ جهاني دوم، با حمله آلمان به لهستان در اول سپتامبر 1939 برابر با دهم شهريور 1318 شروع شد. دولتهاي فرانسه و انگليس که با لهستان قرارداد نظامي داشتند، به نفع لهستان وارد پيکارشده و به دولت آلمان اعلان جنگ دادند. به اين ترتيب در همه

جزيره‌العرب سرزمين خشکي است که از سه سوي در حصار آب قرار گرفته است. در غرب آن درياي سرخ قرار دارد که حد فاصل جزيره‌العرب و قاره آفريقاست؛ جنوب آن به اقيانوس هند محدود مي‌شود و در شرق آن درياي عمان و خليج‌فارس قرار گرفته است که جزيره‌العرب را از ايرا

آلن ديويد سوکال متولد 1955 و فيزيکدان دانشگاه نيويورک از نظر سياسى چپ گرا است و تنها ادعاى او براى اين وابستگى آن است که در گذشته مدتى در دوران حکومت ساندينيستا در دانشگاه ملى نيکاراگوئه رياضى تدريس کرده است. از جمله استقبال کنندگان ماجراى سوکال نوآ

من يکي کارگر بيل به دستم ، بر من نام شاعر مگذاريد و حرامم مکنيد بيش از 10 سال است که يغما در نيشابور زندگي نمي کند و در هيچ جاي ديگر اين دنيا هم زندگي نمي کند . امروز اگر بخواهي او را ببيني با تمام کوشش نبوغ بشري ، باز هم کار به جايي نمي رسد . ي

انواع عقل در مثنوي از نظر مولانا جلال‌الدين محمد بلخي جوري ادنان وش (کارشناس ارشد زبان ادبيات فارسي، مدرس دانشگاه جامع علمي کاربردي) چکيده در مثنوي، مولانا دو نگاه کاملاً متفاوت به عقل دارد. در مواضعي آن را مي ستايد و صفت اوليائش مي شمارد و در موا

تاريخچه قليان و چپق در ايران! در سال 1492 ميلادي وقتيکه کاشف بزرگ ، کريستف کلمب، پس از ماهها تلاش و کوشش، در کنار جزيره‌اي که امروز به کوبا مشهور است لنگر انداخت، با جهاني روبرو شد که تازگي‌هاي فراواني براي او داشت. او و همراهانش در اين جزيره ناشن

نام شاعر مگذاريد و حرامم مکنيد يغما نيشابوري بيش از 10 سال است که يغما در نيشابور زندگي نمي کند و در هيچ جاي ديگر اين دنيا هم زندگي نمي کند . امروز اگر بخواهي او را ببيني با تمام کوشش نبوغ بشري ، باز هم کار به جايي نمي رسد . يغما 16 سال است که ر

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول