مقدمه
مردم با چیزهایی که از آن آگاه نیستند دشمن اند، عصر کاوش های علمی درباره روح، سنگلاخ های مورد انتظار، جاودانی بودن روح به عنوان یک حقیقت علمی.
علم روح، از لحاظ شناخت و همچنین تسکین خاطر یافتن، دارای رسالت گرانبهایی است و نیز از جهت ایمان به خدا و به قانون آفرینش بسیار ارزنده است.
بنابراین من از جهت آگاهی یافتن بر جنبش های فکری و علمی، و ارزیابی بهای انسان هیچگونه تردیدی درباره موضوع ندارم.
موضوع جاودان بودن روح از دیدگاه گذشتگان به عنوان موضوعی فلسفی آغاز گردید و با دگرگونی روش های شناخت روح، از یکصد و اندی سال تا کنون به صورت یک بحث علمی محض در آمد.
یقیناً فلسفه و علم تا امروز با مسأله ای مهمتر و سنگین تر از مطلب روح و ارتباط آن با حال و آینده ی انسان و در ارتباط با خوشبختی و نگون بختی او روبرو نشده است.
خواننده ای که این صفحات را درخور اهمیت موضوع مطالعه می کند، خواهان آگاهی های بیشتری خواهد شد، تا همگام با خدمت نمودن به خویشتن، به یک حقیقت علمی نیز خدمت نماید، که این حقیقت علمی، خدمات کسی را که در راه او گام برداشته ارج می نهد.
اینک، این رساله را در زمینه ی روح به خوانندگان عزیز تقدیم می دارم، رساله ای که جز بار سنگین مسئولیت و رنج نوشتن نداشته است. برتر از این، خواننده محترم، به نحوی قانع می شود که او به سوی آگاهی بیشتر در این موضوع حساس دعوت گردیده است.
روحی در یک روستا
در یک خانه کوچک در نزدیک روستای کاستلنوداری جنجال و سر و صدای عجیبی به وجود آمد و پدیده هایی ظاهر می شد که مردم را بر این باور داشته بود که یک روح شرور و بد سرشت در این خانه سکونت دارد.
آقای «د» می خواست در این خانه ساکن شود اما چند سال بعد ناگهان در گذشت.
هنگامی که فرزندش خواست در این خانه ساکن شود به هنگام ورود به خانه یک سیلی آبدار از یک دست ناشناس دریافت کرد و از آن جا که در آن هنگام تنها بود، تردیدی در منبع پنهانی آن به خود راه نداد و در نهایت تصمیم گرفت که آن خانه را ترک کند.
آن روح مشکوک از سوی انجمن روح شناسان پاریس در سال 1859 احضار گردید . آن روح حاضر شد و با حرکات خشن و شرورانه، خود را نمایان ساخت به طوریکه تمام تلاش ها برای آرام ساختن وی بی فایده بود.
در این موقع برخی از اعضای انجمن از سن لوئیس درخواست کردند که بیانیه ای صادر کند و سن لوئیس به شرح زیر پاسخ داد:
« این یک روح از بدترین انواع روح استن، بلکه روحی واقعاً سرکش است که او را حاضر ساختیم اما نتوانستیم او را مجبور سازیم هرچه را می گوییم بنویسد...... این بدبخت آزادی و اختیار را دارد اما آن را نادرست به کار می گیرد.»