- ان اول بیت للناس للذی ببکه مبارکاً و هدی للعالمین.
97- فیه آیات بینات مقام ابراهیم و من دخله کان آمنا و لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلاً و من کفر فان الله غنی عن العالمین.
ترجمه:
96- نخستین خانه ای که برای مردم ( و نیایش خداوند) قرار داده شد در سرزمین مکه است که پربرکت و مایه هدایت جهانیان است.
97- در آن نشانه های روشن است ( از جمله) مقام ابراهیم، و هر کس داخل آن شود در امان خواهد بود و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آن ها که توانایی رفتن به سوی آن دارند، و هرکس کفر بورزد ( و حج را ترک کند به خود زیان رسانیده) خداوند از همه ی جهانیان بی نیاز است.
تفسیر
نخستین خانه مردم
ان اول بیت للناس للذی ببکه مبارکاً.
همان طور که در ذیل آیات سابق گفتیم یهود به پیامبر اسلام دو ایراد داشتند که پاسخ نخستین ایرادشان در آیات سابق آمد، و پاسخ دومین ایراد که درباره فضیلت بیت المقدس و برتری آن بر کعبه بود در این آیات آمده است.
در آیه ی فوق قرآن می گوید اگر کعبه به عنوان قبله مسلمانان انتخاب شده است، جای تعجب نیست، زیرا این نخستین خانه ی توحید است، و با سابقه ترین معبدی است که در روی زمین وجود دارد، هیچ مرکزی پیش از آن مرکز نیایش و پرستش پروردگار نبوده، خانه ای است که برای مردم و به سود جامعه بشریت در نقطه ای که مرکز اجتماع و محلی پربرکت است ساخته شده است.
تاریخ و منابع اسلامی هم به ما می گوید که خانه کعبه به دست آدم علیه السلام ساخته شد و سپس در طوفان نوح آسیب دید و به وسیله ابراهیم خلیل الله تجدید بنا شد.
بنابراین انتخاب پرسابقه ترین خانه توحید برای قبله از هر نقطه دیگری شایسته تر است.
جالب توجه این که در این آیه خانه ی کعبه که نام دیگرش «بیت الله» هست به عنوان خانه مردم معرفی شده و این تعبیر بیان کننده ی این حقیقت است که آن چه به نام خدا و برای خداست باید در خدمت مردم و بندگان او باشد، و آن چه در خدمت مردم و بندگان خدا است برای خدا محسوب می شود.
جالب توجه این که در این آیه خانه ی کعبه که نام دیگرش «بیت الله» هست به عنوان خانه مردم معرفی شده و این تعبیر بیان کننده ی این حقیقت است که آن چه به نام خدا و برای خداست باید در خدمت مردم و بندگان او باشد، و آن چه در خدمت مردم و بندگان خدا است برای خدا محسوب می شود.
ضمناً از این آیه اهمیت سابقه داشتن در مسیرهای الهی و سازنده، روشن می شود، و لذا در آیه ی فوق نخستین فضیلتی که برای خانه کعبه ذکر شده همان سابقه ممتد و طولانی آن است و از این جا پاسخ ایرادی که در مورد احترام «حجرالاسود» می شود نیز روشن می گردد، زیرا عده ای می گویند یک قطعه سنگ چه ارزش و اهمیتی دارد که همه سال میلیون ها مردم برای استلام آن ( دست گذاشتن بر آن ) بر یکدیگر پیشی گیرند و به عنوان یک مستحب مؤکد در برنامه زائران خانه خدا گنجانیده شود؟
ولی توجه به تاریخچه ی این سنگ مخصوص نشان می دهد که امتیازی در آن است که در هیچ سنگ دیگری در جهان نمی توان پیدا کرد و آن این که پرسابقه ترین چیزی است که به عنوان مصالح ساختمان ، در یک مرکز عبادت و پرستش خداوند به کار رفته، زیرا می دانیم تمام معابد روی زمین و حتی کعبه که نخستین پرستشگاه است بارها تجدید بنا شده و مصالحی که در ساختمان آن ها به کار رفته، تغییر یافته است.
تنها همین یک قطعه سنگ است که با مرور هزاران سال هنوز به عنوان مصالح ثابت در این معبد پر سابقه پا برجا مانده است، بنابراین اهمیت آن در واقع همان سابقه داشتن در مسیر خدا و خدمت به مردم است.
به علاوه این سنگ تاریخ خاموشی از نسل های فراوان مؤمنان در قرون و اعصار مختلف است، این سنگ زنده کننده خاطره استلام انبیای بزرگ و بندگان خاص خداست که در کنار آن به نیایش پروردگار برخاستند.
موضوع دیگری که توجه به آن در این جا لازم است این است که آیه ی فوق می گوید: این نخستین خانه ای بوده است که برای مردم ساخته شده است، روشن است که « نخستین خانه عبادت و پرستش» است ، بنابراین هیچ مانعی ندارد که قبل از آن خانه های مسکونی دیگری در روی زمین وجود داشته است و این تعبیر پاسخ روشنی است به آن ها ( مانند نویسنده تفسیر المنار) که می گویند خانه کعبه نخستین بار به دست ابراهیم ساخته شد و ساخته شدن آن را به دست آدم در ردیف افسانه ها قلمداد می کنند.
در حالی که به طور مسلم قبل از ابراهیم معبد و پرستشگاه در جهان وجود داشته و انبیای پیشین همچون نوح از آن استفاده می کردند بنابر این چگونه ممکن است خانه کعبه که نخستین معبد جهان است به دست ابراهیم ساخته شده باشد.
منظور از بکه چیست؟
«بکه» در اصل از ماده « بک» ( بر وزن فک) به معنی ازدحام و اجتماع است و این که به خانه کعبه، یا زمینی که خانه کعبه در آن ساخته شده است «بکه» گفته اند به خاطر ازدحام و اجتماع مردم در آن جا است و بعید نیست که این اسم آغاز روی آن نبوده است و پس از رسمیت یافتن برای عبادت روی آن گذاشته شده باشد.
در روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده که «مکه» نام مجموع شهر است و «بکه» نام محلی است که خانه کعبه در آن جا بنا شده است.
بعضی از مفسران نیز احتمال داده اند که بکه همان مکه بوده باشد که «م» در آن تبدیل به «ب» شده است نظیر «لازم» و «لازب» که هر دو در لغت عرب به یک معنی است.
برای نامگذاری خانه کعبه و محل آن به «بکه » وجه دیگری نیز گفته اند و آن این که ماده مزبور به معنی از بین بردن نخوت و غرور آمده است و چون در این مرکز بزرگ، همه تبعیضات برچیده می شود و گردنکشان و مغروران همانند مردم عادی باید به نیایش برخیزند و غرور آن ها به این وسیله در هم شکسته می شود، به آن بکه گفته شده.
توسعه مسجدالحرام از زمان پیامبر صلی الله علیه و آله به بعد هر قدر مسلمانان فزونی می یافتند و طبعاً زائران خانه خدا بیشتر می شدند، مسجدالحرام از طرف خلفای وقت توسعه داده می شد.
در تفسیر عیاشی نقل شده که در زمان منصور، خلیفه عباسی بر اثر کثرت حجاج می خواستند مسجدالحرام را بار دیگر توسعه دهند، منصور مردمی را که در اطراف مسجد خانه داشتند طلبید، تا خانه آن ها را خریداری کند، ولی آن ها با هیچ قیمتی حاضر به فروش نشدند، منصور در بن بست سختی قرار گرفته بود ( زیرا از یک طرف نمی خواست با اعمال زورخانه های آن ها را خراب کند چون انعکاس خوبی نداشت و از طرف دیگر آن ها هم حاضر به واگذاری خانه خود نبودند) .
در این باره از امام صادق (ع) سؤال کرد، امام فرمود غمناک نباش در این باره دلیل روشنی است که می توانی با آن استدلال کنی، پرسید کدام دلیل؟
فرمود: به کتاب خدا، پرسید به کجای کلام الهی؟
فرمود: به این آیه :« ان اول بیت وضع للناس للذی ببکه مبارکا» زیرا خداوند می گوید: « نخستین خانه ای که برای مردم ساخته شد، خانه کعبه بود» بنابراین اگر آن ها پیش از بنای کعبه خانه ساخته بودند اطراف خانه کعبه مال آن ها بود، ولی اگر خانه کعبه مقدم بوده، این حریم ( تا آنجا که مورد نیاز زائران خانه خداست) متعلق به کعبه است!
منصور دستور داد آن ها را حاضر ساختند و به همین سخن در برابر آن ها استدلال کرد آنان در پاسخ فرو ماندند و گفتند: هر طور مایل باشی موافق خواهیم بود.
باز در همان تفسیر نقل شده که نظیر این حادثه در زمان مهدی عباسی تکرار شد، مهدی از فقه های وقت سؤال کرد و همه گفتند: اگر مالکان خانه ها راضی نباشند ملک غضبی را نمی توان داخل مسجدالحرام کرد، علی بن یقطین اجازه خواست تا این مسئله را از موسی بن جعفر (ع) سؤال کند، مهدی به والی مدینه نوشت تا حل این مشکل را از امام موسی بن جعفر علیه السلام بخواهد حضرت فرمود: بنویس « بسم الله الرحمن الرحیم اگر خانه اول بناشده و مردم سپس در کنار آن فرود آمده اند فضای اطراف آن متعلق به خانه کعبه است، و اگر سکونت مردم در آن جا مقدم بر خانه کعبه بوده آن ها سزواوارترند.» چون پاسخ به « مهدی عباسی» رسید به قدری خوشحال شد که نامه را گرفت و بوسید و سپس دستور داد تا خانه ها را خراب کردند و صاحبان خانه به خدمت امام موسی بن جعفر علیه السلام رفتند و تقاضا کردند نامه ای در این باب به مهدی بنویسند تا قیمت خانه های آن ها را رد کند.
حضرت در ادامه نوشت: چیزی به آنان عطا کن.
او هم آن ها را راضی کرد.
این دو روایت «استدلال لطیفی» در بر دارد که با موازین متداول حقوقی نیز کاملا قابل تطبیق است، و آن این که معبدی همچون خانه کعبه به هنگامی که در زمین بکری ساخته شود تا شعاع احتیاجات خود نسبت به آن زمین اولویت دارد، البته تا آن روز که این احتیاج جنبه ضرورت پیدا نکرده دیگران هم می توانند از حریم آن استفاده کنند، اما آن روز که نیاز مبرم شد از حق اولویت نخستین می توان استفاده کرد.
امتیازات خانه کعبه: در این دو آیه برای کعبه علاوه بر امتیاز « نخستین پرستشگاه بودن» چهار امتیاز دیگر ذکر شده است: 1- مبارکا «مبارک» به معنی پر برکت و پر فایده است و کعبه از این جهت مبارک است که هم از نظر معنوی و هم از نظر مادی در یکی از پر برکت ترین سرزمین های جهان است، برکات معنوی این سرزمین و جذبه های الهی و تحرک و جنبش و وحدتی که در پرتو آن مخصوصاً در مراسم حج به وجود می آید بر هیچ کس پوشیده نیست، و اگر تنها به جنبه های صوری مراسم حج اکتفا نشود و روح و فلسفه آن زنده گردد آن گاه برکت واقعی آن آشکارتر خواهد بود.
از نظر مادی با این که سرزمین خشک و بی آب و علفی است و به هیچ وجه از نظر طبیعی مناسب شرایط زندگی نیست ، این شهر در طول تاریخ همواره یکی از شهرهای آباد و پرتحرک و یک مرکز آماده برای زندگی و حتی برای تجارت بوده است.
2- هدی للعالمین کعبه مایه هدایت جهانیان است و مردم از نقاط دور و نزدیک، صفحات خشکی و دریا را زیر پا می گذارند و به این عبادتگاه بزرگ جلب می شوند و در مراسم با شکوه حج که از زمان حضرت ابراهیم همچنان رایج بوده شرکت می کنند، حتی عرب جاهلی نیز کعبه را گرامی می داشت، و مراسم حج را به عنوان این که آیین ابراهیم است با این که با خرافات آمیخته شده بود انجام می داد، و در پرتو همان مراسم ناقص خود تا حدودی زیاد از کارهای نادرست خود موقتاًٌ دست بر می داشت و به این ترتیب همگان حتی بت پرستان از هدایت این خانه بزرگ بهره مند می شدند، جاذبه معنوی این سرزمین و این خانه مقدس چنان است که همه را بی اختیار تحت تأثیر خود قرار می دهد.
3- فیه آیات بینات مقام ابراهیم در این خانه نشانه های روشنی از خداپرستی و توحید و معنویت به چشم می خورد، و دوام و بقای آن در طول تاریخ در برابر دشمنان نیرومندی که قصد نابود ساختن آن را داشتند یکی از این نشانه ها است، آثاری که از پیامبر بزرگی همچون ابراهیم علیه السلام در کنار آن باقی مانده مانند زمزم، صفا، مروه، رکن، حطیم، حجرالاسود، حجر اسماعیل که هر کدام تارخ مجسمی از قرون و اعصار گذشته است و روشن گر خاطره های عظیم و جاویدان می باشد، از دیگر نشانه ها است.
از میان این نشانه های روشن، مقام ابراهیم به خصوص ذکر شده، زیرا محلی است که در آن ابراهیم ایستاد و به خاطر بنای کعبه، و یا به خاطر انجام مراسم حج و یا برای دعوت عمومی مردم برای انجام این مراسم بزرگ و در هر حال ار مهمترین آیات مزبور است و خاطرات بی نظیری از فداکاری ها و اخلاص ها و اجتماع ها را زنده می کند.
در این که منظور از مقام ابراهیم خصوص آن نقطه ای است که هم اکنون سنگ مخصوصی که اثر پای ابراهیم بر آن نمایان است در آن جا است، یا منظور از آن تمام « حرم مکه» و یا « تمام مواقف حج» است، در میان مفسران گفتگو است ولی در روایتی که از امام صادق علیه السلام در کتاب کافی نقل شده اشاره به همان احتمال اول شده است.
4- و من دخله کان آمنا ابراهیم علیه السلام بعد از بنای خانه کعبه امنیت شهر مکه را از خداوند درخواست نمود و گفت: رب اجعل هذا بلدا آمنا ( ابراهیم – 35) : « خداوندا این سرزمین را سرزمینی امن و امانی قرار بده ، خدا دعای ابراهیم را اجابت کرد و آن را یک مرکز امن قرار داد که هم مایه آرامش روح و امنیت اجتماع مردمی است که به آن می آیند و از آن الهام می گیرند و هم از نظر قوانین مذهبی، امنیت آن آنچنان محترم شمرده شده که هر گونه جنگ و مبارزه در آن ممنوع است.
مخصوصاً در اسلام «کعبه» به عنوان یک مأمن و پناهگاه شناخته شده، و حتی حیوانات این سرزمین از هر نظر باید در امنیت باشند و کسی مزاحم آن ها نشود، افراد انسانی که به آن ها پناه می برند نیز در امان هستند حتی اگر قاتل و جانی باشند نمی توان متعرض آن ها شد، ولی برای این که این احترام خاص خانه کعبه مورد سوء استفاده قرار نگیرد و حق مظلومان پایمال نگردد اگر افراد جنایت کار و مجرمی به آن پناهنده شوند دستور داده شده آن ها را از نظر آب و غذا در مضیقه قرار دهند، تا مجبور گردند آن ها را به کیفر برسانند.
و لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا در این جمله دستور انجام حج به همه مردم داده شده است و از آن تعبیر به یک بدهی و دین الهی شده است که بر ذمه عموم مردم می باشد زیرا فرموده است « ولله علی الناس» برای خدا بر مردم است..................».
واژه « حج» در اصل به معنی قصد است و به همین جهت به جاده و راه «محجه» ( بر وزن موده) گفته می شود، زیرا انسان را به مقصد می رساند و به دلیل برهان و حجت می گویند، زیرا مقصود را در بحث روشن می سازد، و اما این که این مراسم مخصوص را حج نامیده اند برای این است که به هنگام حرکت برای شرکت در این مراسم « قصد زیارت خانه خدا» می کنند و به همین دلیل در آیه فوق اضافه به بیت ( خانه کعبه) شده است.
همانطور که سابقاً اشاره کرده ایم مراسم زیارت خانه کعبه نخستین بار در زمان ابراهیم « رسمیت» یافت، و سپس به صورت یک سنت حتی در زمان عرب جاهلی ادامه یافت، و در اسلام به صورت کامل تر و خالی از هرگونه خرافه دوران جاهلی تشریع گردید.
(البته از نهج البلاغه (خطبه قاصعه) و روایات به خوبی استفاده می شود که فرضیه حج از زمان آدم علیه السلام تشریع شده بود، ولی رسمیت یافتن آن بیشتر مربوط به زمان ابراهیم علیه السلام است) حج بر هر انسانی که توانایی داشته باشد در عمر فقط یک بار واجب می شود و از آیه ی فوق نیز بیش از این استفاده نمی گردد زیرا حکم مطلق است و با یک بار انجام دادن امتثال حاصل می شود.
تنها شرطی که در آیه برای وجوب حج ذکر شده مسئله استطاعت است که با تعبیر « مناستطاع الیه سبیلا» ( کسی که توانایی راه پیمایی به سوی خانه کعبه داشته باشد) بیان شده است.
البته در ر وایات اسلامی و کتب فقهی، استطاعت به معنی « داشتن زاد و توشه و مرکب و توانایی جسمی و باز بودن راه و توانایی بر اداره زندگی به هنگام بازگشت از حج» تفسیر شده است، ولی در حقیقت همه ی این ها در آیه فوق مندرج شده است زیرا استطاعت در اصل به معنی توانایی است که شامل تمام این امور می شود.
ضمناً از آیه ی فوق استفاده می شود که این قانون مانند سایر قوانین اسلامی اختصاص به مسلمانان ندارد بلکه همه مؤظفند آن را انجام بدهند و با قاعده معروف « الکفار مکلفون بالفروع کما انهم مکلفون بالاصول» ( کافران همان طور که به اصول دین مؤظفند به انجام فروع نیز مکلف می باشند) آیه فوق و مانند آن تأیید می شود، گرچه شرط صحیح بودن این گونه اعمال و عبادات این است که نخست اسلام را بپذیرند و سپس آن را انجام دهند ولی باید توجه داشت که عدم قبول اسلام، مسئولیت آن ها را در برابر این گونه وظایف از بین نمی برد.
درباره ی اهمیت این مراسم بزرگ، و فلسفه حج و آثار فردی و اجتماعی آن در ذیل آیه 196 تا 203 در سوره بقره مشروحاً بحث شد.
اهمیت حج و من کفر فان الله غنی عن العالمین در پایان آیه، برای تأکید و بیان اهمیت مسئله حج، می فرماید: کسانی که کفران کنند و این دستور الهی را نادیده بگیرند و به مخالفت برخیزند در حقیقت به خود زیان می رسانند، زیرا خداوند از همه جهانیان بی نیاز است.
واژه کفر در اصل به معنی پوشانیدن است و از لحاظ اصطلاح دینی معنی وسیعی دارد و هر گونه مخالفتی را با حق چه در مرحله اصولی و چه در مرحله دستورات فرعی باشد، شامل می شود، و اگر مشاهده می کنیم که «کفر» غالباً در مخالفت با اصول استعمال می شود دلیل بر این نیست که منحصراً به همان معنی بوده باشد، به همین دلیل در آیه بالا در مورد « ترک حج» به کار رفته است، و لذا در روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده که « کفر» را در آیه به معنی «ترک» تفسیر فرموده است.
و به عبارت دیگر کفر و فاصله گرفتن از حق – همانند ایمان و توجه به حق- مراحل و درجاتی دارد که هر کدام برای خود دارای احکام مخصوصی است و با توجه به همین حقیقت بسیاری از مشکلات که در معنی آیات و روایات مربوط به کفر و ایمان پیش می آید، حل می شود، بنابراین اگر در مورد رباخواران در ( سوره بقره – 275) و همچنین در مورد ساحران ( بقره -102) تعبیر به کفر شده است به همین منظور است.
در هر حال از آیه ی فوق دو مطلب استفاده می شود: نخست اهمیت فوق العاده حج است که از ترک آن تعبیر به کفر شده است، مرحوم صدوق در کتاب « من لایحضر» از پیامبر اکرم (ص) نقل می کند که : به علی (ع) فرمود: یا علی تارک الحج و هو مستطیع کافر .
یقول الله تبارک و تعالی لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا و من کفر فان الله غنی عن العالمین ، یا علی!
من سوف الحج حتی یموت بعثه الله یوم القیمه یهودیا او نصرانیا:ای علی کسی که حج را ترک کند با این که توانایی دارد کافر محسوب می شود زیرا خداوند می فرماید: بر مردمی که استطاعت دارند به سوی خانه خدا بروند لازم است حج به جا بیاورند و کسی که کفر بورزد ( آن را ترک کند) به خود زیان رسانیده است، خداوند از آن بی نیاز است، ای علی کسی که حج را به تأخیر بیندازد تا این که از دنیا برود خداوند او را در قیامت یهودی یا نصرانی محشور می کند.
دیگر این که : انجام این فرضیه مهم الهی مانند همه فرائض و برنامه های دینی به سود مردم و برای تربیت آن ها است و هیچ گونه تأثیری برای خداوند که از همگان بی نیاز است نخواهد داشت.
سوره بقره آیه 125 125- و اذ جعلنا البیت مثابه للناس و امنا و اتخذوا من مقام ابراهیم مصلی و عهدنا الی ابراهیم و اسماعیل ان طهرا بیتی للطائفین و العاکفین و الرکع السجود ترجمه : 125- ( و به خاطر بیاورید) هنگامی که خانه کعبه را محل بازگشت و مرکز امن و امان برای مردم قرار دادیم ( و برای تجدید همین خاطره) از مقام ابراهیم نمازگاهی برای خود انتخاب کنید و ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که خانه مرا برای طواف کنندگان و مجاوزان و رکوع کنندگان و سجده کنندگان پاک و پاکیزه کنید.
تفسیر: عظمت خانه خدا می فرماید: به خاطر بیاورید هنگامی را که خانه کعبه را « مثابه» ( محل بازگشت و توجه) مردم قرار دادیم و مرکز امن و امان و ( و اذ جعلنا البیت مثابه للناس و امناً) « مثابه» در اصل از ماده «ثوب» به معنی بازگشت چیزی به حالت نخستین است و از آن جا که خانه ی کعبه مرکزی بوده است برای موحدان که همه سال به سوی آن روی می آوردند نه تنها از نظر جسمانی که از نظر روحانی نیز بازگشت به توحید و فطرت نخستین می کردند، از این رو به عنوان مثابه معرفی شده، و از آن جا که خانه انسان که مرکز بازگشت همیشگی او می باشد محل آرامش و آسایش است در کلمه » مثابه » یک نوع آرامش و آسایش خاطر، نیز افتاده است و این معنی با کلمه « امناً » که پشت آن ذکر شده تأکید می شود، مخصوصاً کلمه «للناس» نشان می دهد که این مرکز امن و امان پناهگاهی است عمومی برای همه جهانیان و انسان ها و توده های مردم.
و این در حقیقت اجابت یکی از درخواست هایی است که ابراهیم از خداوند کرد که بعداً به آن اشاره می شود.
سپس اضافه می کند « از مقام ابراهیم نمازگاهی برای خود انتخاب کنید.» ( و اتخذوا من مقام ابراهیم مصلی) در این که منظور از مقام ابراهیم چیست؟
در میان مفسران گفتگو است بعضی گفته اند: تمام «حج» مقام ابراهیم است، بعضی به معنی « عرفه » و « مشعر الحرام» و « جمرات سه گانه» گرفته اند و بعضی گفته اند « تمام حرم مکه» مقام محسوب می شود.
ولی ظاهر آیه همان گونه که در روایات اسلامی وارد شده و بسیاری از مفسران نیز گفته اند اشاره به همان مقام معروف ابراهیم است که محلی است در نزدیکی خانه کعبه و حجاج بعد از انجام طواف به نزدیک آن می روند و نماز طواف به جا می آورند بنابراین منظور از مصلی نیز محل نماز است.
سپس اشاره به پیمانی که از ابراهیم و فرزندش اسماعیل درباره طهارت خانه کعبه گرفته است می فرماید و می گوید : ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که خانه مرا برای طواف کنندگان و مجاوران و رکوع کنندگان و سجده کنندگان پاکیزه دارید» ( و عهدنا ابراهیم و اسماعیل ان طهر ابیتی للطائفین و العاکفین و الرکع السجود).
منظور از طهارت و پاکیزگی در اینجا چیست؟
بعضی گفته اند : طهارت از لوث وجود بت ها.
بعضی گفته اند: از آلودگی های ظاهری و مخصوصاً از خون و محتویات شکم حیوانی که قربانی می کردند، زیرا بعضی از ناآگاهان چنین اعمالی را انجام می دادند.
و بعضی گفته اند طهارت دراین جا به معنی خلوص نیت به هنگام بنای این خانه توحید است.
ولی هیچ دلیلی ندارد که ما مفهوم طهارت را در این جا محدود کنیم، بلکه منظور پاک ساختن ظاهری و معنوی این خانه توحید از هرگونه آلودگی است و لذا در بعضی از روایات می خوانیم که این آیه تعبیر به پاک سازی از مشرکان شده و در بعضی دیگر به شستشوی بدن و پاکیزگی از آلودگی ها.
نکته ها: 1- اثرات اجتماعی و تربیتی این پناهگاه امن طبق آیه ی فوق ، خانه خدا ( خانه ی کعبه) از طرف پروردگار به عنوان یک پناهگاه و کانون امن و امان اعلام شده و می دانیم در اسلام مقررات شدیدی برای اجتناب از هرگونه نزاع و کشمکش و جنگ و خونریزی در این سرزمین مقدس وضع شده است، به طوری که نه تنها افراد انسان در هر قشر و گروه و در هر گونه شرایط باید در آن جا در امنیت باشند بلکه حیوانات و پرندگان نیز در آن جا در امن و امان به سر می برند و هیچ کس حق ندارد مزاحم آن ها شود.
در جهانی که همیشه نزاع و کشمکش در آن وجود دارد، بودن چنین مرکزی در آن می تواند اثر عمیق مخصوصی برای حل مشکلات مردم از خود نشان دهد زیرا امن بودن این منطقه سبب می شود که مردم با تمام اختلافاتی که دارند در جوار آن در کنار هم بنشینند و به مذاکره بپردازند و به این ترتیب یکی از مهمترین مشکلات که معمولاً برای فتح باب مذاکرات برای رفع خصومت ها و نزاع ها وجود دارد، حل می شود.
چون بسیار می شود که طرفین نزاع یا دولت های متخاصم جهان مایلند رفع خصومت کنند و برای این منظور به مذاکره بنشینند، اما مکانی که برای هر دو طرف مقدس و محترم و به عنوان مرکز امن و امان شناخته شده باشد پیدا نمی کنند ولی در اسلام این پیش بینی شده است و مکه به عنوان چنین مرکزی اعلام گردید.
هم اکنون تمام مسلمانان جهان که متأسفانه گرفتار کشمش ها و اختلافات مرگباری هستند می توانند با استفاده از قداست و امنیت این سرزمین باب مذاکرات را بگشایند و از معنویت این مکان مقدس که نورانیت و روحانیت خاصی در دل ها ایجاد می کند به رفع اختلالات خود بپردازند.
3- چرا خانه ی خدا.
در آیه ی فوق از خانه کعبه به عنوان «بیتی» ( خانه من) تعبیر شده در حالی که روشن است خداوند نه جسم است و نه نیاز به خانه دارد، منظور از این اضافه همان « اضافه تشریفی» است به این معنی که برای بیان شرافت و عظمت چیزی آن را به خدا نسبت می دهند، ماه رمضان را «شهر الله» و خانه کعبه را «بیت الله» می گویند آغاز جزء دوم قرآن مجید سوره بقره آیه : 142 سیقول السفهاء من الناس ما ولهم عن قبلتهم التی کانوا علیها قل لله المشرق و المغرب یهدی من یشاء الی صراط مستقیم ترجمه: 142- به زودی سبک مغزان از مردان می گویند: چه چیزی آن ها را ( مسلمانان را ) از قبله ای که بر آن بودند بازگردانید؟
بگو مشرق و مغرب از آن خداست هر کس را بخواهد به راه راست هدایت می کند.
تفسیر : ماجرای تغییر قبله این آیه و چند آیه ی بعد به یکی از تحولات مهم تاریخ اسلام که موجی عظیم در میان مردم به وجود آورد اشاره می کند، توضیح این که: پیامبر اسلام (ص) مدت 13 سال پس از بعثت در مکه و چند ماه بعد از هجرت در مدینه به امر خدا به سوی « بیت المقدس» نماز می خواند، ولی بعد از آن قبله تغییر یافت و مسلمانان مأمور شدند به سوی « کعبه » نماز بگذارند.
در این که مدت عبادت مسلمانان به سوی بیت المقدس در مدینه چند ماه بود مفسران اختلاف نظر دارند، از هفت ماه تا هفده ماه ذکر کرده اند ولی هرچه بود در این مدت مورد سرزنش یهود قرار داشتند چرا که بیت المقدس در اصل قبله یهود بود، آن ها به مسلمانان می گفتند: اینان از خود استقلال ندارند و به سوی قبله ما نماز می خوانند و این دلیل آن است که ما بر حقیم.
این گفت و گوها برای پیامبر اسلام و مسلمانان ناگوار بود، آن ها از یک سو مطیع فرمان خدا بودند، و از سوی دیگر طعنه های یهود از آن ها قطع نمی شد، برای همین جهت پیامبر (ص) شب ها به اطراف آسمان می نگریست، گویا در انتظار وحی الهی بود.
مدتی از این انتظار می گذشت تا این که فرمان تغییر قبله صادر شد و در حالی که پیامبر دو رکعت نماز ظهر را در مسجد « بنی سالم » به سوی بیت المقدس خوانده بود جبرئیل مأمور شد بازوی پیامبر (ص) را بگیرد و روی او را به سوی کعبه بازگرداند.
یهود از این ماجرا سخت ناراحت شدند و طبق شیوه ی دیرینه ی خود به بهانه جویی و ایرادگیری پرداختند.
آن ها قبلاً می گفتند: ما بهتر از مسلمانان هستیم، چرا که آن ها از نظر قبله استقلال ندارند و پیرو ما هستند، اما همین که دستور تغییر قبله از ناحیه خدا صادر شد زبان به اعتراض گشودند چنان که قرآن در آیه ی مورد بحث می گوید: « به زودی سبک مغزان از مردان می گویند: چه چیزی آن ها را ( مسلمانان را ) از قبله ای که بر آن بودند بازگردانید»؟
(سیقول السفهاء من الناس ما ولهم عن قبلتهم التی کانوا علیها).
چرا این ها از قبله پیامبران پیشین امروز اعراض نمودند؟
اگر قبله اول صحیح بود این تغییر چه معنی دارد؟
و اگر دومی صحیح است چرا سیزده سال و چند ماه به سوی بیت المقدس نماز خواندید؟
خداوند به پیامبرش دستور می دهد « به آن ها بگو شرق و غرب عالم از آن خداست، هر کس را بخواهد به راه راست هدایت می کند» (قل لله المشرق و المغرب یهدی من یشاء الی صراط مستقیم).
این یک دلیل قاطع و روشن در برابر بهانه جویان بود که بیت المقدس و کعبه و همه جا ملک خدا است، اصلاً خدا خانه و مکانی ندارد، مهم آن است که تسلیم فرمان او باشید هرجا که خدا دستور دهد به آن سو نماز بخوانند، مقدس و محترم است، و هیچ مکانی بدون عنایت او دارای شرافت ذاتی نمی باشد.
و تغییر قبله در حقیقت مراحل مختلف آزمایش و توکل است و هر یک مصداقی است از هدایت الهی او است که انسان ها را به صراط مستقیم رهنمون می شود.
نکته ها: 1- « سفها» جمع «سفیه» در اصل به معنی کسی است که بدنش سبک باشد و به آسانی جابجا شود، عرب به افسارهای سبک وزن حیوانات که به هر طرف حرکت می کند «سفیه» می گوید، ولی این کلمه تدریجاً به معنی «سبک مغز» به کار رفته و به صورت معنی اصلی در آمده است، خواه این سبک مغزی در امور دینی باشد و خواه امور دنیوی.
2- سابقاً گفتیم مسئله «نسخ» احکام و تغییر برنامه های تربیتی در مقطع های مختلف زمانی مسئله تازه و عجیبی نیست که مورد ایراد قرار گیرد، ولی بهانه جویان یهود این مطلب را دستاویز خوبی برای انحراف افکار از اسلام پنداشتند، و روی آن تبلیغات زیادی کردند اما چنان که در آیات بعد خواهیم دید قرآن به آن ها پاسخ های قطعی و دندان شکن داده است.
3- جمله «یهدی من یشاء» ( هرکس را خدا بخواهد هدایت می کند ) چنان که سابقاً نیز گفتیم به این معنی نیست که خداوند بدون حساب کسی را هدایت می کند، بلکه این مشیت از «حکمت» خداوند و حساب مصالح و مفاسد سرچشمه می گیرد.
سوره بقره آیه 143 143- و کذلک جعلناکم امه وسطا لتکونو اشهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا و ما جعلنا القبله التی کنت علیها الا لنعلم من یتبع الرسول ممن ینقلب علی عقبیه و ان کانت لکبیره الا علی الذین هدی الله و ما کان الله لیضیع ایمانکم ان الله بالناس لرئوف رحیم